تاریخ سند: 28 دی 1347
متن سند:
شماره: 38649 /20 ه2
موضوع: دیدار جمعی از افراد حزب
زحمتکشان با دکتر مظفر بقائی در محل
سازمان نگهبانان آزادی و اظهارات مشارالیه
در مورد خلق شیطان
از ساعت 18 روز چهارشنبه 25 /10 /47
محمد حیدری، جواد صاحب اختیاری،
امیرناصر قندی، حاج احمد سلامت شریف،
ولی اللّه قدیمی، دکتر محمدرضا علویان
قوانینی، یداللّه حامدی، مهدی سعیدیان،
ابوالفضل احمدی، مهندس محمدتقی نورائی
و سید حسین میردامادی جهت ملاقات با
دکتر مظفر بقائی به محل سازمان نگهبانان
آزادی آمدند.
ابتدا جواد صاحب اختیاری1
اظهار داشت هفته گذشته نوری کرمانی معروف [به ]افتخار فوت نمود و در مدت زندگانی خود
خدمات زیادی به مردم کرمان نموده بود.
دکتر بقائی تمام صحبت های نامبرده را در مورد
خدمات نوری کرمانی تأیید نمود بعد ناطق درباره دستورات خدا در قرآن کریم بحث نمود و
گفت اگر خدا شیطان را خلق نمی کرد خیلی خوب بود این شیطان پدر سوخته است که اکثر
مردم را از کارهای خیر باز می دارد.
دکتر بقائی بیان داشت من هم سال هاست که به مسئله
آفرینش شیطان فکر می کنم و هنوز هم موفق به حل آن نشده ام اگر خدا ریگی به کفشش نبود
چرا این شیطان را خلق کرد خدا از روزی که نسلی را به دنیا می آورد به خوبی از عاقبت آن با
اطلاع است و خداوند شیطان را وارد بهشت کرد تا پدر بزرگ و مادر بزرگ ما را گول بزند و از میوه
بهشتی که گندم بود بخورند و بعد هر سه آنها را از بهشت بیرون نماید و شیطان هم قسم خورد
که تا آخر دنیا سعی خواهد کرد که تمام بندگان خدا را گمراه نماید و این اعلان جنگ شیطان با
خدا است چرا خدا جان این دشمن خود را بوسیله عزرائیل نمی گیرد و چرا عمر به این زیادی هم
به او داده که تا آخر دنیا بماند و تمام مردم را گمراه کند؟
محمد حیدری گفت درباره شیطان آیه هائی نیز در قرآن موجود است.
دکتر بقائی در حالی که
عصبانی شده بود اظهار نمود تمام این آیه ها را
می دانم می خواهم بگویم چرا خدا این شیطان
را خلق کرد تا بندگان او را گمراه کند در صورتی
که خداوند قدرت دارد و تمام کارهای
بندگانش را می داند و در این وضع فعلی شما
آقای حیدری اگر یک حرف سیاسی بزنید که
به ذائقه بعضی ها بوی خوشی ندهد و آن بحث
سیاسی که شما کرده اید برای نفع مملکت
خود بوده فورا شما را به سازمان امنیت
می برند و با شما آن کاری می کنند که نباید
بکنند یک صحبت شما این قدر ایجاد دردسر
می کند و آن وقت شیطان این همه برای خدا
دردسر تولید می کند و خدا اصلا کاری به
کارش ندارد.
در این موقع دکتر بقائی قدری
عصبانی به نظر می رسید سپس جواد صاحب
اختیاری عنوان نمود مسائلی در دین اسلام موجود است که باید آنها را چشم بسته قبول کرد.
ناطق سپس سئوال نمود مسئله تراشیدن ریش در دین اسلام حرام است یا نه؟ دکتر بقائی در
پاسخ اظهار داشت در هیچ کجای قرآن درباره تراشیدن ریش دستوری داده نشده و این موضوع
(ریش تراشی حرام است) سوغاتی یهودیان می باشد که وارد دین اسلام شده است، مسئله
تراشیدن ریش مثل زنجیرزدن و قفل به بدن آویزان کردن است که در سابق سینه زن ها عمل
می کردند.
جواد صاحب اختیاری بیان داشت مرحوم آیت الله بروجردی2 تراشیدن ریش را
حرام فرموده بودند ولی حضرت آیت الله خمینی در این مورد سکوت فرموده اند.
دکتر بقائی
گفت ما به حرف زنده ها گوش می دهیم.
در ساعت 45 /19 دکتر بقائی به اتفاق مهندس محمدتقی نورائی محل سازمان نگهبانان آزادی
را ترک نمود.
پس از رفتن نامبرده ولی اللّه قدیمی درباره خرید روغن ورامین از فروشگاه ارتش
صحبت نمود و آدرس این فروشگاه را از حاضرین جویا شد امیرناصر قندی گفت این فروشگاه در
خیابان سوم اسفند مقابل اداره دژبان می باشد و اداره دژبان همان محلی است که آقای دکتر
بقائی در چند سال قبل مدتی در آنجا بازداشت بودند و بعد اتاق ایشان را عوض کردند علت
تعویض اتاق را از آقای دکتر بقائی جویا شدم فرمودند اتاق من درست مقابل هنرستان دختران
بود و برای این که چشم چرانی نکنم اطاق مرا عوض کردند.
ناطق سپس افزود در مدتی که آقای
دکتر بقائی در اداره دژبان بازداشت بودند اتفاقات جالبی رخ می داد مثلا یک روز ملاقات
عمومی که برای دکتر بقائی تعیین شده بود یک آقائی بسیار شیک که سبد گل بزرگی هم در
دست داشت به ملاقات ایشان آمد آن شخص غریبه بود و پس از سلام و احوالپرسی با آقای دکتر
اظهار داشت از سران جبهه ملی تا به حال کسی به ملاقات شما آمده اند یا خیر دکتر بقائی در
حالی که می خندید گفت این مأموریت را شما باید انجام دهید تا توفیق زیارت آقایان سران
جبهه ملی نصیب ما بشود.
امیرناصر قندی سپس چنین ادامه داد یک شخص دیگری به نام
عبدالعلی پورصالح که مرد مسنی بود اکثر اوقات به منزل دکتر بقائی می آمد و به ایشان گفته بود
که کارمند بازنشسته وزارت دارائی است و همان روزهائی که دکتر بقائی در اداره دژبان بازداشت
بود یک روز به ملاقات ایشان آمد و خیلی هم ناراحت به نظر می رسید دکتر بقائی به او گفت چرا
ناراحت هستید وی در پاسخ بیان داشت چهار روز قبل دزد به منزل من آمد و چهار تخته قالی
مرا به سرقت برد و امروز نزد رئیس شهربانی رفتم و به ایشان گفتم تیمسار، من کارمند چندین
ساله این دستگاه هستم زحمات زیادی در این اداره کشیدم باید دستور بفرمائید که فورا
قالی های مرا پیدا کنند دکتر بقائی به او گفت پس شما فرموده بودید کارمند بازنشسته وزارت
دارائی هستم و حالا سر از شهربانی درآوردید تازه عبدالعلی پورصالح متوجه شده بود که چه
گفته است از آن به بعد دیگر او را ندیدیم.
امجدیه
توضیحات سند:
1-جواد صاحب اختیاری: فرزند علیقلی خان و در سال 1294 در شهر بم از توابع کرمان متولد و تحصیلات وی
سیکل بوده است.
یاد شده کارمند وزارت دارائی و رئیس دارائی بوشهر، شیراز و زاهدان بوده است.
مشارالیه در سال 1324 عضو مؤسس
حزب ایمان در کرمان و بعدا عضو حزب ملیون و دبیر حوزه 4 باشگاه لانیز و عضو حزب ایران نوین در شهرستان زهدان
و ذی حساب در کمیسیون جشن های 2500 ساله شاهنشاهی و همچنین از سال 1343 از دوستان نزدیک و طرفدار دکتر
مظفر بقائی و عضو فعال حزب زحمتکشان بوده و در اکثر جلسات حزبی شرکت داشته است.
پرونده های انفرادی ساواک
2ـ حضرت آیت الله العظمی حاج آقا حسین طباطبائی، معروف به بروجردی در سال 1292 ه ق متولد شد.
ایشان
بعد از آیت الله حایری یزدی زعیم حوزه علمیه و بزرگترین مرجع تقلید شیعیان بعد از شهریور 1320 ه ق و ایام
سلطنت محمدرضا شاه بود.
او پس از فراگیری مقدمات در بروجرد، سال ها از محضر آخوند ملامحمد کاظم خراسانی
بهره برد و در فلسفه شاگرد مرحوم میرزا جهانگیر خان قشقائی بود.
وی در سال 1323 با تلاش های پیگیر حضرت امام
خمینی (ره) و سایر علما به قم مهاجرت کرد.
محمدرضا در بدو سلطنت سعی داشت به آیت الله بروجردی نزدیک گردد و
از وجود پرنفوذ وی بهره برداری نماید اما از جانب آن حضرت مطرود و مورد اعتراض واقع گردید.
تا آیت الله بروجردی
زنده بود محمدرضا موفق به اجرای بعضی نقشه های شومش از قبیل اصلاحات ارضی و...
نشد.
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 325