موضوع: مجلس روضه خوانی مسجد موسی بن جعفر
متن سند:
موضوع: مجلس روضه خوانی مسجد موسی بن جعفر
از ساعت ۱۹:۳۰ روز ۱۵/۶/۴۷ مجلس روضه خوانی مسجد موسی بن جعفر با شرکت عدهای در حدود ۲۰۰ نفر تشکیل گردید. پس از نماز، سید محمدرضا سعیدی مقابل جمعیت نشست و از روی رساله خمینی چند مسئله در مورد امر به معروف قرائت نمود و اضافه کرد، مرجع عالیقدر و بزرگوار ما حضرت آیتالله خمینی در این رساله خود مرتباً به مسئله امر به معروف و نهی از منکر اشاره فرمودهاند، بنابراین بر مسلمانان واجب است که به گفته پیشوای خود توجه کنند. آقایان میتوانید در این مورد تلاش کنید. وظیفه دینی خود را به گردن این و آن نیندازید تا دچار بلیات آسمانی نشوید. این زلزله* بلایی است که از جانب پروردگار نازل میشود. از اینکه عدهای میگویند زلزله در اثر حرارت و یا فشار زمین است دروغ میباشد. من اعلام خطر میکنم چنانچه به وظیفه دینی خود عمل نکنید در آتیه نزدیک باید در همین تهران شاهد ویرانی و کشتار زلزله باشید. نگذارید اشخاص متجاوز و قلدر، دین و مال و همه چیزتان را به یغما ببرند. بیائید جلو این همه بی دینی و بی بند و باری رجال مملکت را بگیرید و به آنها گوشزد کنید که خداوند از گناهانشان صرف نظر نخواهد کرد و بالاخره روزی گلوی آنها را میفشارد. نامبرده در خاتمه سخنان خود، خمینی را دعا نمود و جمعیت با صدای بلند صلوات فرستادند. این مجلس در ساعت ۲۰:۳۰ پایان یافت.
نگهبان
۱۶۱۹۲ ۲جلد
اداره کل سوم
۱۲/۶/۴۷
توضیحات سند:
١- سخنان شهید سید محمدرضا سعیدی، نوعی تحذیر است. او بدینوسیله قصد دارد توجه مردم را به انجام وظایف دینی و ضرورت وحدت جلب کند. از سوی دیگر. شاید برداشت جاسوس ساواک از سخنان شهید سعیدی برداشت نادرستی باشد، زیرا این روحانی مبارز، با وجودی که هر بلایی را از جانب خداوند میداند، هیچ گاه مطلب علمی ثابت شدهای را انکار نمیکند. چه آن که او به این نکته آگاهی دارد که شهر تهران در مسیر خط زلزله واقع شده و احتمال وقوع زمین لرزه در آن فراوان است. فردی با این آگاهیها نمیتواند جملهای را که جاسوس ساواک از او نقل کرده است بر زبان آورد.
* در تاریخ 9 /6 /1337 زلزلهای شدید به قدرت 8 /7 ریشتر، استان خراسان را به مدت چهار دقیقه لرزاند. جمعیت شیر و خورشید اعلام کرد بر اثر وقوع زلزله خراسان ده هزار نفر جان خود را از دست دادهاند. هفت هزار روز تاریخ، ج ۱، ص ۳۴۴
منبع:
کتاب
شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک صفحه 192