تاریخ سند: 10 بهمن 1343
گزارش اطلاعات داخلی
متن سند:
شماره : 23780 /20 الف
موضوع : تشکیل جلسه در منزل دکتر بقائی
در ساعت 1800 روز 6 /11 /43 جلسه ای
در منزل دکتر مظفر بقائی تشکیل گردید.
در
این جلسه آقای رحیمیان، مهندس نورائی و
قاسملو شرکت داشتند.
تمام بحث درباره ترور
آقای نخست وزیر دور می زد.
ابتدا دکتر بقائی
از قاسملو سئوال نمودند در بازار چه خبر،
قاسملو جوابا اظهار می کند، در بازار دو نظر
وجود دارد:
1ـ عده ای ترور نخست وزیر را وابسته به
سیاست های خارجی می دانند.
2ـ عده ای ترور را اثر نارضایتی فردی
می دانند.
سپس دکتر بقائی اظهار نمود به نظر من این ترور توسط ضارب انجام شده، بدون وابستگی
خارجی زیرا مردم به ستوه آمده اند و از احساسات خود در این موارد تبعیت می کنند، اصولاً وضع
کشور به حال انفجار رسیده است.
و این مطلبی است که من از مدتها قبل پیش بینی می کردم،
این وضع ادامه خواهد داشت، مگر آن که دولتها فکری به حال مردم بکنند و در وضع آنان بهبود
حاصل نمایند و گرنه باز ترور رواج پیدا [خواهد] کرد.
بعد آقای رحیمیان تمام گفته های دکتر
بقائی را تأیید نموده و اضافه کرد، اصولاً وضع، غیر قابل تحمل است و کاری هم نمی شود کرد، اگر
به مردم توجه نکنند و اعمالی ننمایند که بهبود وضع مردم در آن میسر باشد روز به روز وضع
بدتر خواهد شد.
در این موقع دکتر بقائی شمه ای از اقدامات دولت های وقت را تشریح نمود که چگونه به نام
اعلی حضرت همایونی و به سود خودشان کار می کنند.
وی اضافه نمود در چند سال قبل که سیل
و زلزله در یکی از قرّا اصفهان آمده بود اعلی حضرت همایونی برای بازدید از اقدامات شیر و
خورشید سرخ1 به آن منطقه تشریف بردند.
ملاحظه فرمودند چادرها برقرار است و گونی های
قند و شکر و چای آماده تقسیم است.
ولی
ترازو و توزین و تقسیم وجود ندارد، معظم له
متوجه قضیه شدند.
از آن محل برای بازدید
نواحی مربوط تشریف بردند.
در بازگشت که
مدت کوتاهی طول کشید.
ملاحظه شد
چادرها و قند و شکر و چائی در جای خود
نیست و مسوولین تصور نموده بودند که
اعلی حضرت همایونی از راه دیگری خواهند
رفت و مجددا باز گونیهای قند و شکر و چای را
بار کرده و در سر راه اعلی حضرت همایونی
قرار داده که ظاهرا کار بازدید مرتب باشد.
این
مطلب باعث تعجب شاهنشاه گردید و به این
تظاهر پی بردند ولی بعد سازمان مربوطه و
خدماتش مورد تشویق واقع شد.
چند سال
قبل، مردم تصور می کردند که اعلی حضرت از
اعمال اطرافیان بی اطلاع هستند و به ایشان گزارش دروغ داده می شود ولی امروز همه چیز
برملا شده و مردم کاسه صبرشان لبریز گردیده است و به کسی اطمینان ندارند و امیدوار هم
نیستند.
بنابراین ترور نخست وزیر را ناشی از احساسات شخصی مردم می دانند و ضمنا
خانه هائی که در یکی از قرّا اطراف کرمان برای زلزله زدگان می ساختند، که هزاران تومان به
حساب گذارده می شد، مانند خانه های کارگران کوره پزخانه ها است، که مال و حشم آنان را در
نظر نگرفته و فعلاً خالی و مورد استفاده نیست.
در این موقع آقای رحیمیان رشته سخن را در
دست گرفته و اظهار داشتند، از زمان دکتر اقبال هر چه کردند می گویند بنام اعلی حضرت
همایونی و تحت فرمان شاهنشاه، یعنی در حقیقت ایشان را آمر و دستور دهنده معرفی
می کردند لذا مردم فهمیده اند که دستور از کجا است و دستور دهنده کیست، همه می دانند پدر
منصور2 سر سپرده انگلستان می باشد، می گفت پسرش هم با آمریکا روی هم ریخته است
بنابراین قابل تعجب می باشد که سیاست آمریکا در این جریان دست داشته است در خاتمه،
آقای مهندس نورائی از مقاله های آقای امیرانی و خواندنیها که تحت عنوان، «مصدق هر چه
مردم دوست داشتند می گفت، امینی بدون توجه به مردم سخن می گفت و منصور هر چه مردم
دوست نداشتند و مخالف آن بودند اظهار می کرد» و بچه گانه است که ترور او را به سیاستهای
خارجی ارتباط دهیم، ضمنا اضافه کردند که آقای نخست وزیر ساعت 10 صبح روز 6 /11 /43
فوت کرده ولی از نظر مردم، مخفی نگاه داشتند.
به همین دلیل نطق اعلی حضرت همایونی
راجع به 6 بهمن به تأخیر افتاد و در مورد فوت نخست وزیر همه متفق القول بودند.
در مورد
انتشار مقاله قبل، گفت، موضوع فعلاً کان لم یکن است زیرا عامل از بین رفته است تا ببینیم بعد
چه می شود.
توضیحات سند:
1ـ شیر و خورشید سرخ: در سال 1864 م به ابتکار «هانری دونان» سوئیسی، جمعیتی به نام صلیب سرخ، در ژنو
تشکیل شد که هدفش کمک به زخمی شدگان و آسیب دیدگان جنگ بود و به تدریج خدمات خود را در زمینه کمک به
آسیب دیدگان از حوادث، توسعه داد و در کشورهای دیگر نیز انجمن هائی به همین منظور تشکیل شد که در بعضی
ممالک اسلامی به نام «هلال احمر» و در ایران «شیر و خورشید سرخ» نامیده شد.
جمعیت «شیر و خورشید سرخ» ایران
در سال 1302 ه ش رسما تشکیل یافت.
پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی، این جمعیت با نام «هلال احمر» مشغول
به فعالیت شد.
2ـ رجبعلی منصور(منصورالملک) از اعضای اولیه لژ «بیداری ایرانیان» بود که در دوران رضا شاه، سالیان مدید، در
مشاغل حساس جای داشت و در آخرین ماههای سلطنت او به صدارت رسید.
در دوران محمدرضا شاه پهلوی نیز
مجددا در رأس دولت قرار گرفت.
ارتشبد فردوست می نویسد: «علی منصور از مأموران انگلیس بود.
»
منبع:
کتاب
مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 228