صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

دوستان عزیز عضو کانون نویسندگان ایران

تاریخ سند: 13 خرداد 1357


دوستان عزیز عضو کانون نویسندگان ایران


متن سند:

از میان شما، آنها که در مجمع عمومی شرکت داشتید با خبر شدید که من نامه ای خطاب به مجمع عمومی نوشتم و از هیئت دبیران موقت خواهش کردم پیش از ورود در دستور آنرا برای اعضای حاضر در مجمع بخواند ولی این هیئت دبیران نه تنها خودش از خواندن نامه من خودداری کرد بلکه مانع شد که شخص دیگری هم آنرا قرائت کند.
هیئت دبیران ظاهرا این عمل غیر اصولی خود را در برابر مجمع چنین توجیه کرد که قبلاً به من اخطار کرده که خودم در جلسه حضور یابم و نامه را خود بخوانم.
کسی یا کسانی که چنین توجیهی از کار خود کرده اند و نوچه های آنها که مانع خواندن نامه من در مجمع عمومی شدند مطمئنا اینقدر شعور داشتند که بدانند اگر من خودم می خواستم در جلسه حاضر شوم احتیاجی به نوشتن نامه نبود ولی آنقدر شهامت و صداقت نداشتند که در برابر اعتراض من قرار گیرند.
آنها با اینکه قبلاً به اندازه کافی علیه مجمع عمومی و علیه من توطئه و تبانی کرده بودند ترسیدند نامه ای را که خودشان برای آن اهمیت اساسی قائل بودند مطرح کنند.
توضیح آنکه می دانستند که من در جلسه مجمع عمومی شرکت نخواهم کرد ولی به خیال خودشان رندی کردند و طی نامه ای که از طرف هیئت دبیران به امضای «منشی کانون ـ فریدون تنکابنی» ممضی بود و نیم ساعت قبل از تشکیل جلسه روی میز کار من گذاشته شده بود چنین ابلاغ فرموده بودند: از آنجا که مطالب مطروح در این نامه حاوی مسائلی است که از نظر موجودیت و موضوع کانون دارای اهمیت اساسی است و همه اعضای کانون باید از این مسائل آگاه شوند و نظر خود را درباره آنها اعلام دارند و از آنجا که جلسه مجمع عمومی روز یکشنبه 31 اردیبهشت ماه 57 نخستین فرصتی است که در آن همه یا اکثریت اعضاء کانون جمع خواهند شد خواهشمند است برای اعلام نظرات خودتان شخصا در مجمع مذکور حاضر شوید و قرائت نامه خودتان را به عهده بگیرند.
با توجه به اینکه این نامه به امضای «منشی کانون» و از طرف هیئت دبیران امضاء شده و سخنگوی هیئت نیز در مجمع عمومی ظاهرا مضمون این نامه را تکرار و تایید کرده من این نامه و مضمون آن را اصیل تلقی می کنم و به استناد آن از شما می پرسم اگر اینها قبول داشتند که این نامه حاوی مسائلی است که از نظر موجودیت و موضوع کانون دارای اهمیت اساسی است و به عقیده ایشان همه اعضای کانون باید از این مسائل آگاه شوند و نظر خود را درباره آنها اعلام دارند خوب، چرا برخلاف تمام اصول تشکیلاتی و اخلاقی و علیرغم مسئولیتی که داشتند از طرح آن در مجمع عمومی خودداری کردند؟ بسیار خوب، خودشان آن را نخواندند، چرا از خواندن آن توسط یکی از اعضای کانون جلوگیری کردند؟ بسیار خوب، نامه مرا نخواندند، از خواندنش، هم بوسیله شخص دیگری جلوگیری کردند، اگر به راستی اعتقاد داشتند که مطالب مطروح در این نامه حاوی مسائلی است که از نظر موجودیت و موضع کانون دارای اهمیت اساسی است چرا این مطالب را لااقل از جانب خودشان و به عنوان فکر بکر خودشان در مجمع عمومی مطرح نکردند؟ جز اینکه بگویم آنها یا دروغگوهایی مبتذل و عامی هستند و یا مطلقا در اندیشه «موجودیت و موضع کانون» نیستند؟ و من به شما بگویم که این دو اتهام هر دو به آنها وارد است.
آنها بند و بست کرده بودند که با ایجاد پانیک، جلسه مجمع عمومی را به یک جلسه بشین و پاشو تبدیل کنند و به کمک عناصری مشکوک و ناشناخته که خودشان وارد کانون کرده اند فهرست از پیش تعیین شده ای را به عنوان هیئت دبیران به حاضران در مجمع قالب کنند.
آنها می نویسند: «همه اعضای کانون باید از این مسائل آگاه شوند و نظر خود را درباره آنها اعلام دارند» خوب، این آقایان اگر راست می گویند آیا نمی شد در غیاب من این مسائل را به آگاهی اعضای کانون برسانند تا آنها هم «نظر خود را درباره آنها اعلام دارند»؟ آگاه کردن اعضای کانون از این مسائل سرشان را بخورد چرا محیطی بوجود آوردند که اعضائی هم که خودشان از این مسائل آگاهی داشتند و می خواستند درباره آن مسائل اظهار نظر کنند نتوانند حتی آنها را طرح کنند؟ آیا بی حضور من نمی شد این مسائل را مطرح کرد؟ خیر، این دوستان عامی و متبذل من توطئه کرده بودند که در آتمسفر از پیش ساخته مجمع عمومی با کمک نوچه های خرف و یا مشکوک خود مرا خیت کنند و من تنها با غیبت در جلسه عمومی می توانستم آنها را خیت کنم.
بی سبب نیست که بلافاصله پس از مجمع عمومی مضمون هایی را که قبلاً علیه من زمزمه می کردند اینک به صدای بلند تکرار می کنند و مضامین جدیدی هم برآنها افزوده اند و با شدت به پرونده سازی علیه من قیام کرده اند و اتهاماتی را که با آن زاده و پرورده شده اند به من ـ که یک سرباز بی ادعا و فرمانبر، ولی صاحبنظر و صاحب رای جامعه اهل قلم هستم ـ نسبت می دهند: تک رو، جاه طلب، باند باز، نوکر بی جیره و مواجب و ناآگاه دستگاه سانسور، فاقد شعور سیاسی نفاق افکن...
به هر حال دوستان عزیز، تشکیل مجمع عمومی کانون و انتخاب هیئت دبیران، همانطور که خود ناظر بودید طبق یک توطئه قبلی پیش رفت بی آنکه برای طرح مسائلی که به قول خود حضرات «از نظر موجودیت و موضوع کانون اهمیت اساسی» داشت مجالی باقی بگذارند.
دوستان عزیز، تا آنجا که من خبر دارم در مجمع عمومی فقط دو مطلب مطرح شد: گزارش هیئت دبیران موقت و انتخاب هیئت دبیران جدید.
ولی از شما می پرسم آیا براستی گزارش هیئت مدیره بطور جدی مورد بحث قرار گرفت؟ و آیا هیچ سخنی درباره نامزدهای هیئت دبیران گفته شد؟ در مورد اول که نه و در مورد دوم مطلقا نه.
در مورد اول می بایستی درباره انجام کارهائی که برحسب صلاحیت و ظرفیت کانون نویسندگان و هیئت دبیران موقت مقدور بود مذاکره می شد.
آیا چنین چیزی شد؟ مطلقا نه.
چه کسی عنوان کرد که طی این مدت تصدی هیئت دبیران موقت می شد کمیت و قدرت کانون را با جلب اعضای خوب و مؤثر به دو سه برابر وضع کنونی رساند؟ چه کسی عنوان کرد که در این مدت می شد مبارزات روانی و عملی جانانه ای علیه سانسور و دستگاه سانسور براه انداخت و آن را به عقب نشینی وا داشت؟ چه کسی عنوان کرد که در این مدت می شد اعضای کانون را با کشاندن به یک مبارزه جدی و وقفه ناپذیر در راه تأمین حقوق معنوی و مادی اهل قلم از تجربه سازمانی و مبارزه ای سرشار کرد؟ چه کسی عنوان کرد که در این مدت کانون نویسندگان می توانست و می بایستی از حقوق پایمال شده اهل قلم و یا لااقل اعضای خود بطور جدی دفاع می گردد؟ (از یک مورد آقای اعتماد زاده بگذریم).
چه کسی درباره رابطه هیئت دبیران با اعضای کانون و اصولاً درباره کارهای تشکیلاتی و اداری کانون یک کلمه سخن گفت و عنوان کرد که مثلاً چرا نشریات کانون ـ همان چند برگی که منتشر کرده ـ بدست نود درصد افراد نرسیده و یا اساسا چرا نشریه ای نداشته و یا مثلاً چرا کانون یک دفتر محقر هم شده...
1 گرفت: کدامیک از شما امکان یافتید راجع به مشخصات ضروری برای صلاحیت و شایستگی انتخاب یک فرد در هیئت دبیران سخن بگویید که بعد نامزدهای مطروحه با معیار آنها سنجیده شوند؟ کدامیک از شما فرصت یافتید درباره معیارهای انتخاب و انتخابات سخن بگوئید؟ کدامیک از شما فرصت یافتید درباره خصوصیات لازم در ترکیب اعضای هیئت دبیران سخن بگویید؟ آیا همه اینها برای مجمع عمومی کانون روشن بود؟ کدامیک از شماها امکان یافتید درباره توطئه های پیش از انتخابات و نقش آن در صحنه سازی های مجمع عمومی و انتخاب هیئت مدیره و حتی انتخاب رئیس مجمع و حدود و ثغور مسائل مطروحه و حدود اختیارات اعضاء برای شرکت در مذاکره سخن بگوئید؟ و یک حرف دیگر: کدامیک از شماها امکان یافتید راجع به کاندیدهایی که انتخاب شدند سخن بگویید؟ آیا شما فهمیدید چرا باید به آدمیت رای بدهید؟ چرا باید به پرهام رای بدهید؟ چرا باید به هزار خانی رای بدهید؟ و اساسا چطور شد که این افراد رای آوردند و مثلاً کسرائی با اینکه کاندید بود و حاج سید جوادی کاندید شد و بنظر میرسد که این هر دو از منتخبین طبیعی کانون باید باشند رای نیاوردند؟ دوستان عزیز عضو کانون نویسندگان، من در اینجا فقط درباره دو مطلبی که صحنه گردانان مجمع عمومی طرح آنها را مجاز شناختند سخن بمیان آوردم ولی مطالب بسیار دیگری نیز هست که لازم بود پیش از تجدید انتخابات درباره کانون بحث کرد؟ آیا مجمع عمومی درباره حدود صلاحیت عضویت افراد و نحوه عضوگیری کوچکترین اشاره ای کرد؟ آیا مجمع عمومی برنامه آینده کار هیئت دبیران را تنظیم کرد؟ آیا مجمع عمومی موضع کانون را مورد بحث قرار داد؟ آیا مجمع عمومی تفاوت میان کار صنفی و کار سیاسی را به بحث گذاشت؟ آیا مجمع عمومی شرایط عمومی کشور و امکاناتی را که کانون با توجه به این شرایط برای فعالیت خود دارد مورد بررسی قرار داد؟ آیا مجمع عمومی درباره میزان گسترش مناسبات کانون با سازمان های صنفی دیگر و مرزهای فعالیت های نظری و عملی آن صلاح و مصلحت کرد؟ آیا...
.
.
؟ آیا...
.
؟ دوستان عزیز من این مسائل را بطور کلی مطرح کردم و تفصیل آنرا به وقتی موکول میکنم که جلسات وسیعی از اعضای کانون بر حسب ابتکار هیئت دبیران و یا افراد صدیق و بی شیله پیله کانون تشکیل شود و اگر چنین نشد مجبور خواهم بود این تفصیلات را در یک کتاب سیاه یا زرد یا سرخ منتشر کنم.
تنها چیزی که در اینجا میخواهم بگویم تکرار این نکته است که جلسه عمومی کانون نویسندگان منعقده در 31 اردیبهشت 1357 یک تأتر کمدی دموکراسی بوده که عده ای در آن بازیگر، عده ای تماشاچی و عده ای حسابگر و مشکوک آتش بیار و احسنت گو و کف زن بوده اند و کارگردان آنرا مردی بر عهده داشت که در سالهای جهالت که نیروی طبیعی در حال تعادل است در بستر زفاف عروس سیاست زه زد و شرم زده به آن پشت کرد و به کار «ادب» پرداخت و اینک مثل همه فرصت طلبان دیگر در روزگار کهولت بضرب دارو و درمان بفکر تجدید فراش با سیاست افتاده، آنهم در فراش قرضی و عاریتی کانون نویسندگان.
(اگر مردیش را آزموده است برود و در نقش مرد هزار و یکمین چهره زن کند، خدا قوت ولی کانون ما را آلوده نکند) دوستان عزیز و خوب من، در نامه مورخ 27 /2 /1357 خود یادآوری کردم که تجدید انتخاب هیئت دبیران بدون مقدمه چینی هائی که گفتم به تلاشی کانون کمک خواهد کرد « و بدبختانه اکنون نه تنها کانون در اثر نابخردی های بعضی، بی اطلاعی ها و بی اعتنائی های بعضی دیگر و بالاخره با کمک ستون پنجم هائی که از سنگرهای متقابل، آتش جدال را شعله ورتر میسازند در معرض متلاشی شدن قرار گرفته است، و من همانطور که در نامه مورخ 27 /2 /57 خود نوشتم» در این میان گناه کسانی که بیش از دیگران برای برگزاری چنین انتخاباتی اصرار دارند بسی سنگین تر خواهد بود» اما این بآن معنا نیست که شما در این میان گناهی ندارید.
بعضی از شما مرعوب و برخی مجذوب بودید، بعضی کار را یکدستی گرفتید و با بی اعتنائی از کنار آن گذشتید، عزیزان من، حتما عده زیادی از شما خبر دارید که هم اکنون صف بندی ها شکل جدی گرفته و پای اختلافات سیاسی و فکری گروه های مختلف بمیان کشیده شده و کانون دارد به صحنه منازعات سیاسی و فکری گروه های مختلف تبدیل میشود در حالیکه بنظر من اختلافات سیاسی و فکری در این میان مطلقا نمیتوانند نقشی داشته باشند.
تمام نابسامانی های کانون تنها و تنها ناشی از نابخردی های چند ناپخته پدید آمده است.
همه ما از روز اول میدانستیم که با هم اختلاف فکری داریم و آنها هم که اهل سیاستند اختلاف نظرشان در سیاست برخودشان پوشیده نبود، با اینهمه همه ما بر یک نکته امضاء گذاشتیم: دفاع از حقوق معنوی و مادی اهل قلم، و بر سر یک چیز توافق کردیم: مبارزه در راه لغو سانسور.
دوستان عزیزی که در میان سردرگمی ها جز شعار بالا هدفی دیگر ندارید.
در اینجا ناگزیرم مطلبی را که از جانب من پیشنهاد شده بود پنهان بماند به مسئولیت خودم فاش کنم و آن اینست که من در 26 اردیبهشت ماه نامه ای به هیئت دبیران نوشتم که آنرا به همین نامه پیوست کرده ام.
بطوریکه می بینید من در آنجا از تمام کارهای خلاف اصولی هیئت دبیران تقاضای برائت کرده ام و حالا هم چاره ای ندارم جز اینکه از تمام کارهای هئیت دبیرانی که با براه انداختن یک کمدی دموکراسی از نوع رستاخیزی این مقام را اشغال کرده است تبری بجویم.
دوستان من، تنها راهی که به نظر من برای بقای کانون مانده اینست که شما به تشکیل جلسات عمومی اقدام کنید، جلساتی که بتوان در آنها فارغ از برخوردهای شخصی، گروهی و سیاسی مسائل اصولی کانون را به بحث گذارد و روشن کرد.
بر شماست که با اقدام عاجل خود نگذارید به اختلافات و سوء تفاهم ها دامن زده شود و همه را به تجمع به دور اصل اساسی کانون ـ یعنی مبارزه بضد سانسور و دفاع از حقوق معنوی و مادی اهل قلم ـ فرا بخوانید.
اگر چنین جلساتی تشکیل شد و مرا هم راه دادید نظرات خودم را درباره راههای عملی بقای کانون و تمام موارد بالا بتفضیل بیان خواهم داشت.
مخلص همه مبارزان صادق راه آزادی قلم باقر مومنی بعدالتحریر: میدانم که پس از انتشار این نامه از جانب عده ای مورد حمله قرار خواهم گرفت و افتراهای تازه ای به من خواهند زد، آنها از هم اکنون هم بکمک عناصر مشکوک تدارک اولین حملات را در مطبوعات دیده اند و قرار است مرا بشیوه المستعصم [المعتصم] بالله نمد مالی کنند منتها اینان نمیدانند که اگر صدای ناله های آن «امیرالمومنین» در میان هن و هن نمد مالان گم شد زندیقانی چون من هفت جان دارند و پیش از آنکه از پا در آیند صدایشان در گوش اهل دل پیچیده و کار خود را کرده است.
ضمنا برای پیشگیری از بعضی اتهامات باید باطلاع برسانم که این حقیر از آغاز تجدید حیات کانون مدام در اندیشه بهتر شدن کار کانون بوده و ده ها پیشنهاد به هیئت دبیران داده ام که تقریبا همگی از طرف آنان رد شده یا در اجرای آنها کارشکنی کرده اند.
از جمله نامه سرگشاده ای را که بنام من به وزیر فرهنگ و هنر بوسیله مجله خواندنیها منتشر شد متنی بود که پیشنهاد شد هیئت دبیران کانون بامضای خودش آنرا منشر کند که نکرد همچنین کتاب «درد اهل قلم» را با همه امکانات انتشار آن در اختیار هیئت دبیران گذاشتم که با گذاشتن نام خود برروی آن کسب حیثیتی کند که نخواست.
مومنی 13 خرداد 1357 موضوعی 122117 کانون نویسندگان بایگانی شود.
2 /7 /27

توضیحات سند:

1ـ صفحه پنجم این نامه در سوابق موجود نبود.

منبع:

کتاب کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 444









صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.