تاریخ سند: 21 دی 1357
موضوع: سخنرانی غلامرضا حسنی بزرگآباد روحانی افراطی
متن سند:
از: 4/ه 1 تاریخ:21 /10 /1357
به: 312 شماره: 29617/ه
موضوع: سخنرانی غلامرضا حسنی بزرگآباد روحانی افراطی
نامبرده در مسجد اعظم رضائیه صحبتهای زیر را عنوان نمود:
پس از تلاوت آیات قرآن گفت که یک نفر به نام عباس میگفت که سی سال به مملکت خود خیانت میکردم سپس اداره مخابرات و اداره آب و برق همبستگی خود را اعلام نمودند و بعد گفت که امیدوار [است] تا حکومت طاغوتی برکنار و حکومت اسلامی جای آن را بگیرد مردم انشاءالله گفته، گفت که نفت ایران را کنسرسیوم معامله میکند. 50 درصد آن را خودشان میبرند 50 درصد آن را کارتر میبرد و منابع دیگر مملکت حتی منابع جنگلی و معدنهای دیگر تمام منابع آن را کارتر میبرد در واقع مدت [ناخوانا] ایران را بدبخت کردند و حالا خمس و زکاتی که به نام سادات میدهند آری چه میشود چرا این خمس را به کشورهای خارجی یا به ثروتمندان میدهند کاش به آنها 5 درصد از شیرهای نفت را به سیدها میدادند و [ناخوانا] تصرف کرده و میگویند که این خمسها را در راه مردم خرج کنند ما به تمام دنیا اعلام کردیم که حکومت اسلامی را میخواهیم و دنیا نیز این نهضت ما را قبول کرده و تبریک گفتهاند و امیدوارم تا آمدن شاپور بختیار1 حکومت اسلامی برگزار شود مردم میگفتند بختیار بختیار نوکر بیاختیار و بعد از صحبت خود مشغول جمعآوری پول گردید و گفت این پولها را به خانواده شهدای اسلام خواهیم داد.
نظریه شنبه: بیان مطالب فوق صحت دارد.
نظریه یکشنبه: نظریه شنبه تأیید میشود.
نظریه جمعه: نظریه یکشنبه تأیید میشود.
توضیحات سند:
1. شاپور بختیار، فرزند رضا در سال 1293 ﻫ ش در ایل بختیارى متولد شد. پدرش، محمدرضا خان معروف به سردار فاتح در سال 1313 در راستاى سیاست هاى حذف قدرتهاى منطقهاى به دستور رضاشاه اعدام شد. شاپور بختیار دوران ابتدایى را در شهرکرد سپرى کرد و در سال 1309 پس از گذراندن دوران دبیرستان براى تحصیل در مدرسه لائیک فرانسوى بیروت به لبنان رفت. وى که تحصیلات متوسطه را با دیپلم ریاضى به پایان برده بود، چهار سال نیز در بیروت به تحصیل پرداخت. او سپس براى ادامه تحصیل در رشته حقوق به پاریس رفت و سرانجام سه دیپلم فلسفه، حقوق و علوم سیاسى را در فرانسه گرفت. او در سال 1939 که بریتانیا و فرانسه به آلمان اعلان جنگ دادند در ارتش فرانسه ثبت نام کرد و در واحد توپخانه به فعالیت پرداخت. بختیار در سال 1318 در 25 سالگى با یک دختر فرانسوى ازدواج کرد. وى در سال 1324 به ایران بازگشت و در سال 1325 به سفارش یکى از دوستان قدیمى پدرش در وزارت کار استخدام شد. پس از مدت چهار سال و نیم به مقام مسئول اداره و سپس مدیر کلى کار استان خوزستان رسید. فعالیت سیاسى بختیار پس از ورود وى به ایران شروع شد. وى که هنگام تحصیل در فرانسه سخت شیفته گفتهها و سخنان دکتر محمد مصدق شده بود، در ایران به جمع طرفداران او پیوست؛ شاید هم از ابتدا مأموریتى خاص داشت. بختیار براى فعالیت سیاسى در سال 1329 به حزب ایران پیوست، از دید او حزب ایران دارای اعتقادات ملى و تمایلات سوسیال دموکراسى بود. گرایشهای اعضاى حزب به غرب، مطلوب بختیار بود. با تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت سال 1330 به عنوان معاون وزیر کار وارد کابینه شد و در دومین دوره دولت کفالت این وزارتخانه را به عهده گرفت، عضویت بختیار در دولت با مخالفت تعدادى از سران جبهه ملى (از جمله مظفر بقائى) مواجه شد. این عده او را عامل شرکت نفت انگلیس مىدانستند. مبناى این مخالفت بر پایه اسنادى بود که در ماجراى خانه سدان کشف شد و ظاهراً ارتباط بختیار را با شرکت نفت جنوب ثابت مىکرد. پس از کودتاى آمریکایی ـ انگلیسی 28 مرداد 1332 بختیار به اتهام فعالیت سیاسى علیه دولت به مدت یک ماه بازداشت شد. سال بعد نیز دستگیر و به سه سال حبس محکوم شد و مدتى را در زندان گذراند. وى که پس از سقوط مصدق به اتفاق چند نفر از دوستانش از جمله مهندس مهدى بازرگان و دکتر یداله سحابى، آیتالله سید رضا زنجانى «نهضت مقاومت ملى» را تأسیس کردند، تا سال 1334 به فعالیت خود ادامه داد. اما به دلیل نفوذ مأمورین نظامى به درون آن اعضاى آن شناخته شدند. بر طبق اسناد منتشرشده لانه جاسوسى آمریکا، شاپور بختیار نقش رابط بین سازمان سیا و «نهضت مقاومت ملى» را ایفاء مىکرد، از سال 1339 بختیار با اعضاى حزب توده در داخل و خارج کشور به ویژه اروپا ملاقات مىنمود و نیازمندىهاى اطلاعاتى ساواک را تأمین مىکرد. ضمناً براساس اسناد ساواک، بختیار یکى از اعضاى فراماسون معرفى شده است. در دهه 1340 علاوه بر فعالیت در جبهه ملى دوم به دلیل رابطه با دربار مدیریت تعدادى از شرکتهاى بنیاد پهلوى و واسطهگرى برخى کمپانىهاى فرانسه را برعهده گرفت. در سال 57 براى کسب مقام نخستوزیرى از جبهه ملى کنارهگیرى کرد. بختیار بهرغم موضع منفى خود در قبال تحولات آغاز نهضت در سال 1342، در آخرین سالهاى سلطنت پهلوى دوم، نسبت به قیام مردمى به رهبرى امام خمینى(ره)، در ظاهر موضع نسبتاً مثبت اتخاذ کرد ولى در واقع این موضع براى جلوگیرى از تخریب جبهه ملى اتخاذ میشد. سران جبهه ملى از جمله شاپور بختیار، این جبهه را آخرین تیر ترکش شاه مىدانستند. او در طی 37 روز حکومت در ایران همچون دولتهای آموزگار، شریفامامی، ازهاری، مرتکب جنایت و قتلعامهایی گردید. خاصه با عضویت ژنرال هایزر نوعی احساس پشتیبانی از سوی آمریکاییها میکرد. اگرچه کارتر صراحتاً از دولت او دفاع و خواهان ادامه کارش بود. با پیروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 57 دوران بختیار به پایان رسید و او پس از یک انزوا و اختفاى 6 ماهه با همکارى و طراحى دستگاههاى جاسوسى آمریکایى به خارج از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد. پس از استقرار در پاریس و برقرارى ارتباط با سازمانهاى اطلاعاتى غربى به ویژه امریکایى، با عناصر ضد انقلاب که به خارج فرار کرده بودند مرتبط شد و با کمکهاى مالى و امکانات وسیعى که مصر، عراق و برخى از کشورهاى غربى در اختیارش نهاده بودند نهضت مقامت ملی را تأسیس و با همکاری دکتر علی امینی رهبر جبهه نجات و طیف سلطنتطلبان طرح کودتا را آماده اجرا نمودند. وی سرانجام پس از 12 سال اقامت در فرانسه، در 15 مرداد سال 1370 در منزل مسکونى خود در حومه پاریس به قتل رسید.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد دوم صفحه 286