تاریخ سند: 12 مهر 1350
موضوع : شیخ حسین لنکرانی
متن سند:
از: 20 ه12
به: 312 شماره: 12377 /20 ه12
از ساعت 2000 روز 9 /7 /50 جلسه ای با شرکت احمد انتصاری.
حاج سید
محمود میرافشار.
حاج تدین معمار و شریک سید محمود میرافشار.
نقاش زاده
کارمند ثبت.
ابراهیم اسماعیلی که در جریان 151 خرداد سال 42 زندانی گردیده
است و چند نفر دیگر که
جمعا پانزده نفر بودند
تشکیل گردید.
لنکرانی
اظهار داشت من تا وضع
مالی ام اجازه خرید یک
خانه دو اطاقه در قم ندهد به
آن شهرستان نخواهم رفت
وی سپس نوار سخنرانی
دکتر فهام شیخ الازهر را که
در مدرسه صدر اصفهان
سخنرانی کرده بود گذاشت
و گفت من این نوار را تکثیر
کرده به کشورهای عربی
می فرستم تا مراتب ارادت
شیخ الازهر به حضرت علی
را آنها هم بدانند لنکرانی
بعد به عربستان سعودی به مناسبت اینکه مردم آنها وهابی مسلک هستند حمله
کرد.
گفت این نوار و احادیث دیگری که دستم افتاده قریبا ریشه وهابی های
تهران را خواهند کند زیرا آنها از ابن سعود برای تبلیغ وهابیگری مستمری
می گیرند.
ابراهیم اسماعیلی بطور خصوصی می گفت نویسنده کتاب شهید جاوید
اخیرا اعلامیه ای به اندازه کف دست منتشر کرده و در آن نوشته که حضرت
آیت الله خمینی زعیم شیعه هم در سخنرانیهایشان مطالب کتاب شهید جاوید که
عبارت از گفتار حضرت حسین به مسلم بود و گفته است مسلم برو و حکومت
اسلام را در دست بگیر تأیید کرده است.
ابراهیم اسماعیلی به لنکرانی گفت که در
زیر اعلامیه فوق نوشته شده که چاپ سودمند ولی چاپخانه سودمند چاپ آنرا
در روزنامه کیهان از طرف خود تکذیب کرده است.
در پایان جلسه طلبه ای
می گفت فهام دروغی در نطقش از حضرت علی تعریف کرده لنکرانی جواب داد
شما هم دروغ می گوئید شما برای عالم اسلام چه خدمتی کرده اید همه ائمه ما در
راه دین کشته شدند کدام یک از ما راه آنها را رفتیم و سید طلبه به شوخی گفت ما
به مسلمین فلسطین دعا می کنیم تا نجات یابند.
نظریه یکشنبه: تحقیق مستقیم از ابراهیم اسماعیلی پیرامون اظهاراتش باعث
شناسائی منبع خواهد شد ضمنا در مورد تهیه اعلامیه مذکور تاکنون اطلاعی به
این ساواک نرسیده است.
آسای
نظریه سه شنبه: نظریه یکشنبه مورد تأیید است.
سپاهی
نظریه چهارشنبه: نظریه سه شنبه مورد تأیید است.
پاد
اداره کل سوم 12 /7 /50
توضیحات سند:
1ـ واقعه 15 خرداد: به دنبال
ادامه مبارزه و ایراد سخنان
کوبنده عصر عاشورا از سوی
حضرت امام خمینی، شب 12
محرم 1383 مطابق با 15 خرداد
1342 حمله وحشیانه رژیم شاه
به سنگر روحانیت آغاز گردید.
بسیاری از روحانیون دزدیده
شدند و جمعی هم تحت تعقیب
قرار گرفتند.
در ساعت 3 بعد از
نیمه شب 15 خرداد سربازان
گارد به منزل امام یورش بردند
و پس از دستگیری ایشان به
سوی تهران روانه شدند.
حاج
آقا مصطفی، فرزند امام که شاهد
عینی این جریان بود، با تمام
نیرو فریاد سر داد که «خمینی را
بردند» و مردم قم سراسیمه از
خانه ها بیرون ریختند و اطراف
خانه امام اجتماع نمودند.
همزمان با دستگیری قائد بزرگ،
حضرت آیه اللّه قمی از مشهد و
آیۀ اللّه محلاّتی از شیراز
دستگیر گردیده و به تهران گسیل
شدند.
روز 15 خرداد فریاد «یا
مرگ یا خمینیِ» مردم قم، شهر
را به لرزه در آورد.
زنان که در
صف مقدم تظاهر کنندگان حرکت
می کردند، قبل از دیگران هدف
گلوله واقع شدند.
مردم که طالب
آزادی بی قید و شرط قائد
خویش بودند، بی مهابا پیش
می رفتند و با رگبار مسلسل
دژخیمان چون برگ درخت بر
روی زمین می ریختند.
اجساد و
مجروحین را با کامیون به سوی
مقصد نامعلومی حرکت دادند و
ماشینهای آتش نشانی سراسر
خیابانها و کوچه ها را شسته و از
خون پاک کردند! خبر دستگیری
قائد بزرگ به مقامات برجسته
روحانی، ملّی و سیاسی پایتخت
رسید و ساعتی بعد، این خبر در
سراسر تهران مثل بمب صدا
کرد.
بازاری ها مغازه ها را
تعطیل کردند و به تظاهرات
پرداختند.
مردم از خانه ها و
دانشگاهها بیرون ریختند و
فریاد اعتراض سر دادند و همگی
به سوی کاخ شاه به راه افتادند.
تانکها و توپها از کشته ها پشته
ساخت و خیابانهایی که به کاخ
منتهی می شد، به صورت کشتار
گاه مخوفی در آمد.
فجیع ترین
این کشتارها سرپل «باقرآباد»
اتفاق افتاد که صدها دهقان کفن
پوش ورامین با فریاد «یا مرگ
یا خمینی» به نظامیان یورش
بردند.
امّا رگبار مسلسل، آنان
را قتل عام کرد و چرخ سنگین
تانکها، گوشت و استخوانشان را
در هم کوبید و جمجمه های آنان
را خرد کرد؛ به طوری که شناخت
اجساد آنان حتّی برای بستگان
نزدیکشان دشوار بود.
جهت
سرکوبی جنبش و خاموش
ساختن آتش انقلابی که می رفت
تهران را شعله ور سازد، از
ساعت 8 بعد از ظهر حکومت
نظامی اعلام شد و تهران در
سکوتی وحشت زا فرو رفت.
در
همان شب بسیاری از
شخصیتهای ملّی و سیاسی و
افراد سرشناس بازار و
دانشجویان دستگیر شدند.
امّا
علیرغم این تدابیر امنیتی با
طلوع صبح، هزاران تن از مردم
مسلمان و از جان گذشته به
پشتیبانی از قائد زندانی خویش
به خیابانها آمده و با فریاد «یا
مرگ یا خمینی»، به طرف کاخ
شاه به حرکت در آمدند.
شاه
فرمان «آتش به قصد کشت!»
داد و در روز 16 خرداد تهران به
کشتارگاه مخوف و حمام خون
بدل گشت.
همزمان با کشت و
کشتار فجیع در تهران و قم،
شهرهای بزرگ به ویژه
شیراز و بسیاری از شهرستانها
زیر آتش توپ و مسلسل قرار
گرفت.
طبق آمار تخمینی، شمار
شهیدان آن روز به 15 هزار نفر
می رسید.
ر.ک: بررسی و
تحلیلی از نهضت امام خمینی،
سید حمید روحانی، صص 494
ـ 468
منبع:
کتاب
شیخ حسین لنکرانی به روایت اسناد ساواک صفحه 365