تاریخ سند: 20 شهریور 1345
موضوع: روابط آقایان وزراء آبادانی و مسکن – دارائی و اقتصاد با یکدیگر
متن سند:
از: 300/ الف تاریخ:20 /6 /1345
به: 322 شماره: 568 /300/ الف
موضوع: روابط آقایان وزراء آبادانی و مسکن – دارائی و اقتصاد با یکدیگر
عطف: 27391 /322-17 /6 /1345
در اجرای امریه تیمسار ریاست ساواک (از طریق بخش 322 به 300 الف ابلاغ شده) در مورد نزدیکی آقایان دکتر نهاوندی وزیر آبادانی و مسکن ـ دکتر آموزگار وزیر دارائی و دکتر عالیخانی وزیر اقتصاد جهت فراهم ساختن زمینه نخستوزیری دکتر آموزگار و برقراری روابط آنان با یکدیگر به طریق غیر محسوس تحقیق شد و به استحضار میرساند.
از چندی قبل نامبردگان بالا جلساتی به طور خصوصی با یکدیگر داشته و موضوع روابط آنان با یکدیگر امر تازهای نمیباشد و مقدمه دوستی بین نهاوندی و باند به اصطلاح (طرفداران سیاست آمریکا) از دو سال قبل شروع شده و در آن موقع بنا به توصیه دکتر مجیدی1 که معاون وقت مدیر عامل سازمان برنامه و رئیس دفتر بودجه بوده شروع گردیده و کورس آموزگار2 که در دفتر فنی سازمان برنامه خدمت میکرد بنا به پیشنهاد دکتر نهاوندی به عنوان معاون کل وزارت آبادانی و مسکن منصوب گردید و حتی پس از این انتصاب این عده مرتباً هر هفته روزهای تعطیل و حتی ایام تعطیلات نوروز را با یکدیگر میگذرانند و طبق اطلاع دقیق پس از بروز اختلاف بین دکتر نهاوندی و ویشکائی3 رئیس هیئت مدیره و مدیر عامل وقت بانک رهنی ایران نهاوندی بنا بتوصیه کورس آموزگار از مهندس بهنیا که در سازمان برنامه خدمت میکرد و رئیس قبلی کورس آموزگار بود برای این شغل دعوت کرد و کار این دوستی که یکطرفه بود به جایی رسید که بین دکتر فیروزیان4 ازمعاون پارلمانی وقت وزارت آبادانی و مسکن و نهاوندی اختلاف شدید بروز کرد و در نتیجه این اختلاف فیروزیان از مقام خود استعفا داد و چندی پیش بنا به پیشنهاد آقای نخستوزیر به استانداری کرمانشاه منصوب گردید و به این ترتیب از قریب دو سال و نیم قبل به این طرف دکتر نهاوندی خود را کاملاً در اختیار باند آمریکائیها قرار داده است. درباره فعالیت دکتر جمشید آموزگار بطوریکه در گزارشات قبلی نیز به استحضار رسیده از چندی قبل از طرف باند آمریکائی در تهران فعالیت شدیدی بر له وی شروع شد و بین افراد این باند گفته میشود دکتر گودرزی برای شرکت در جلساتی که در سرنوشت آینده ایران بیتأثیر نخواهد بود و انجام مذاکرات بسیار محرمانه با مقامات آمریکا مسافرت نموده و مسلماً پس از بازگشت شاهنشاه دکتر جمشید آموزگار به نخستوزیری منصوب خواهد شد.
در حال حاضر تشکیل جلسات هفتگی این سه نفر آقایان وزیران واقعیت دارد و علاوه بر این جلساتی نیز توسط آقایان هوشنگ پیرنظر5 معاون دکتر گودرزی و بختیار از یک طرف و دکتر نهاوندی –کورس آموزگار و دکتر مجیدی از طرف دیگر و امیر نخعی6 معاون وزارت آموزش و پرورش – دکتر جمشید آموزگار نیز از سوی دیگر مرتباً هر هفته تشکیل میشود و حتی میگویند دکتر هدایتی وزیر آموزش و پرورش نیز اخیراً برای نزدیکی به آمریکائیها بنا به توصیه دکتر آموزگار آقای نخعی را به معاونت وزارت آموزش و پرورش منصوب کرده است.
امیر نخعی قبلاً در سازمان آب و برق خوزستان خدمت میکرد (به عنوان رئیس کارگزینی)پس از انحلال دفتر مرکزی این سازمان در تهران و تغییر محل آن به خوزستان نامبرده به وزارت دارائی برگشت و ابتدا قرار بود که دکتر آموزگار او را به عنوان مدیر عامل فروشگاه فردوسی7 منصوب نماید ولی نتوانست و رسماً به او گفت که زورش نمیرسد. لذا در زمان دکتر اهری بنا به توصیه دکتر آموزگار به عنوان معاون مدیر عامل شرکت بیمه منصوب شد ولی چون روابط دکتر اهری با آموزگار خوب نبود به او در شرکت بیمه کاری ندادند و مدتی بیکار بود و به اصطلاح او را مأمور سازمان دادن شرکت کردند. بعد از رفتن دکتر اهری کلیه اعضاء هیئت مدیره بانک بیمه ایران به توصیه دکتر آموزگار تغییر یافت و امیر نخعی و همچنین هوشنگ عامری8 و شهملکی به عنوان هیئت مدیره جدید تعیین شدند و اخیراً هم امیر نخعی به معاونت وزارت آموزش و پرورش منصوب گردید هوشنگ عامری از باند آمریکائی است و قبلاً از دوستان خیلی نزدیک مهندس انصاری بوده و او نیز اینک جزو باند دکتر آموزگار در آمده است.
ضمناً به طوریکه از یکی از رفیقههای مهندس روحانی وزیر آب و برق کسب اطلاع شده مدت دو سال است دکتر آموزگار، دکتر عالیخانی- مهندس روحانی و دکتر نهاوندی جلسات بزم ماهیانه با هم دارند و در این جلسات همه با رفیقههای خود شرکت میکنند و به بادهگساری میپردازند در این جلسات بزم این عده تصمیم گرفتهاند از یکدیگر کاملاً حمایت کنند و فقط شاهنشاه را بشناسند و جز دستورات شاهنشاه برنامه کسی را مورد اجرا قرار ندهند.
رفیقه مهندس روحانی میگفت توافقی که این عده با هم کردهاند اینست که بعد از سقوط دولت فعلی موجبات نخستوزیری دکتر آموزگار را فراهم سازند و به این علت آموزگار را کاندیدای نخستوزیری خود کردهاند و عقیده دارند دوستان دکتر اقبال و خود او نیز از نظر سیاسی و اجتماعی از آموزگار جانبداری خواهند نمود و در عین حال آمریکائیها هم با آموزگار نظر کاملاً مساعدی دارند.
برنامه این دسته مخالفت با آقای هویدا نیست بلکه میخواهند با عنوان نمودن نام آموزگار برای نخستوزیری کمکم زمینه را از نظر افکار عمومی برای او فراهم سازند تا اگر روزی دولت هویدا کنارهگیری کرد قبلاً زمینه آموزگار برای جانشینی ایشان فراهم شده باشد. اصل در پرونده 225012 است این برگ در پرونده مهندس
منصور روحانی رـ وـ 50 بایگانی شود. رئیس بخش 322 کامیار
توضیحات سند:
1. عبدالمجید مجیدی، فرزند قوامالدین در دیماه 1307 ﻫ ش در تهران به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى و متوسطه را در مدارس 15 بهمن دارالفنون و البرز تهران به پایان رساند. از دانشگاه درجهی لیسانس حقوق و از دانشگاه حقوق پاریس درجه دکترا دریافت کرد. یکسال بعد از مراجعت به ایران در سال 1332ش در بانک توسعه صادرات به اشتغال پرداخت. در 1335ش به سازمان برنامه و بودجه انتقال یافت و سه سال بعد نیز ریاست دفتر بودجهی آن سازمان را به عهده گرفت. مجیدی در سال 1340ش درجهی حقوق لیسانس در توسعهی اقتصادى از دانشگاه هاروارد و دیپلم دورهی مخصوص اقتصاد کشاورزى را از دانشگاه ایلینوى آمریکا اخذ کرد. سال بعد معاونت مالى و ادارى سازمان برنامه را به عهده گرفت. چند سال بعد نیز معاون نخست وزیر و رئیس دفتر مرکزى بودجه شد. در انتخاب او فرح نقش داشت. همسر عبدالمجید مجیدى بالرین و رقصندهی تالار رودکى و دوست فرح پهلوى بود که به واسطهی همین دوستى شوهر او وارد کابینه شد. در مهرماه 1346 وزیر تولیدات کشاورزى و مواد مصرفى شد. در دیماه همین سال به عضویت شوراى عالى فرهنگ و هنر درآمد. در آذرماه 1347 به عنوان وزیر کار امور اجتماعى معرفى شد و از 19 دیماه 1351 به سمت وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه منصوب شد. از دیگر مشاغل وى، دبیر کل جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران، عضویت در دفتر سیاسى حزب ایران نوین، عضویت در هیات اجرایى، دفتر سیاسى حزب رستاخیز و رهبر جناح پیشرو بعد از آموزگار بود. مجیدى در باشگاه امرسون سابق عضویت داشته است. وى در بهمن 1357 پس از پیروزى انقلاب اسلامى توسط ژاندارمرى تهران بازداشت شد. مجیدی پس از انقلاب خاطرات خود را با نام «خاطرات عبدالمجید مجیدی» منتشر کرد.
ر.ک: «شوهر سیاستمدار، همسر هنرمند»، سپید و سیاه، ش 18 (11 آذر 1348)
زادمنش، ح ـ م، دولتمردان ایران، تهران، اشاره، 1370ش.
مجله پهلوى نامه، 1351، س 13، شماره 3.
2. کورس آموزگار، فرزند حبیبالله در 25 خرداد 1306 ﻫ ش در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدائى خود را در دبستان تمدن و دوره متوسطه را در دبیرستان ایرانشهر به پایان برد. سپس وارد دانشگاه تهران شد و در رشته راه و ساختمان به تحصیل پرداخت و در سال 1327 مدرک مهندسى گرفت. بعد به آمریکا رفت و در سال 1328 فوق لیسانس راه و ساختمان را از دانشگاه واشنگتن دریافت کرد. وى در سال 1340 به سمت مشاور فنى سازمان برنامه منصوب شد. در اواخر همین سال با سفر به آمریکا، مطالعاتى در امور ساختمان سازى و شهرسازى انجام داد و در رشته راه و ساختمان درجه اى معادل دکترا دریافت کرد. او پس از مراجعت به کشور، در سال 1343 به سمت معاونت فنى و اجرائى وزارت آبادانى و مسکن برگزیده شد و در سال 1347 به عنوان معاون وزیر کار و امور اجتماعى منصوب و مدتى بعد مدیر عامل سازمان بیمه اجتماعى شد. وى در 27 خرداد 1349 در کابینه هویدا وزیر آبادانى و مسکن شد و از 1353 تا 1357 به کارهاى غیر دولتى پرداخت. وی از طرفداران سیاست آمریکا بود و گزارشها حاکی از آن است که وی در دوران مسئولیتهای خود سوءاستفادههای فراوانی نموده است. وی در آستانه انقلاب اسلامی به همراه 150 میلیون دلار از کشور گریخت.
3. محمد ویشکائی، فرزند مرتضی در رشت متولد شد. مقطع متوسطه را در رشت گذراند و لیسانس علوم و فلسفه و ادبیات را در دانشگاه تهران به پایان رساند. مشاغل وی عبارت بود از: رئیس اداره کل خالصه، رئیس اداره کل حسابداری وزارت فرهنگ، پیشکار دارائی خوزستان، مدیر کل بانک رهنی، مدیر کل کارگزینی وزارت دارایی، معاون وزارت دارایی،وزیر گمرکات، مشاور عالی وزارت دارائی و کارمند بنیاد علوی. او نشانهای درجه چهار، سه و دو همایون، نشان لیاقت و نشان درجه یک آبادانی و پیشرفت را از دربار پهلوی دریافت کرد. محمد ویشکائی به دزدی، زدو بند و اختلاس در مشاغل اداری شهرت داشت.
4. اسدالله فیروزیان، فرزند نصرالله در تهران به دنیا آمد. مهندسی کشاورزی را از دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران در سال 1335 اخذ کرد. وی همچنین فوق لیسانس هیدرولوژی را از دانشگاه میشیگان در سال 1341گرفت. وی در مشاغل مختلفی از جمله: مترجم بنگاه آبیاری وزارت کشاورزی، مدیر داخلی مجله آب وزارت کشاورزی، کارمند فنی قسمت بررسی آبهای سطحی کشاورزی بابل، هیدرولؤژیست اداره کل آب وخاک وزارت کشاورزی، ناظر بخش آبیاری سازمان برنامه، کارشناس طرحهای آبیاری و سد سازی کمیته آبیاری سازمان برنامه معاون دفتر برنامه ریزی استان مرکز، معاون مدیریت منابع آب و مدیر کل دفتر برنامه ریزی جامع وزارت نیرو به کار پرداخت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
5. هوشنگ پیرنظر، فرزند عزیزالله در سال 1303ﻫ ش در تهران به دنیا آمد و در دبستان هدایت، کالج آمریکاییها و دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت.
مشاغل وی عبارت بود از: معاون جامعه دوستان آمریکایی خاورمیانه، رئیس روابط عمومی سازمان برنامه، سرپرست کمیته تشکیلات شورای اداری کشور، معاون دبیر کل سازمان امور اداری و استخدامی کشور و معاون وزیر مشاور.
6. امیرحسین نخعی، فرزند رضا در سال 1301 در تهران به دنیا آمد. در رشته اقتصاد فوق لیسانس خود را از دانشگاه بریگام یانک آمریکا و دکترای علوم سیاسی را از دانشگاه کالیفرنیا دریافت کرد.
مشاغل وی عبارت بود از: معاون اداره اتحادیهها و اصناف وزارت کار، معاون اداره کل کار، رئیس اداره بهبود امور اداری وزارت کار، رئیس امور اداری سازمان آب و برق خوزستان، معاون شرکت سهامی بیمه ایران، عضو هیات مدیره بانک بیمه ایران، معاون طرحها و بررسیهای وزارت آموزش و پرورش، رئیس فدراسیون بسکتبال ایران و مدیر مسئول نشریه جوانان شیر و خورشید. وی عضو موسس حزب ایران نوین بود و به لحاظ اخلاقی فساد شدید داشت.
(اسناد ساواک ـ پرونده انفرادی)
7. فروشگاه فردوسی، نخستین فروشگاه زنجیرهای ایران بود که در سال 1336 افتتاح شد. این فروشگاه از مظاهر زندگی آمریکایی به حساب میآمد.
8. هوشنگ عامری، فرزند سلطان محمد در سال 1298 ﻫ ش در تهران متولد شد. پس از سپری کردن تحصیلات مقدماتی، در سال 1325 از دانشگاه تهران در رشته کشاورزی مهندسی گرفت و در همان سال به استخدام دولت درآمد.
وی در اداره کل بازرگانی، رئیس دایره آمار و امور گمرک بود و در مناصبی از جمله معاون دوم اداره پروانه ورود، معاون اداره سهمیه و اعتبارات، معاون اداره صادرات، مامور خدمت در اداره همکاری فنی آمریکا در ایران، معاون مدیر عامل بانک اعتبارات، بازرس قانونی بانک اعتبارات صنعتی، رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل بانک بیمه ایران، استاندار کرمان، مشاور اقتصادی سازمان برنامه و بازرسی سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی دربار و دفتر مخصوص شاهنشاهی ایفای نقش کرد. هوشنگ عامری در تشکیلات فراماسونری در لژهای کرمان، ژاندارک، ابن سینا و خیام عضویت داشت و استاد درجه 3 لژ خیام بود. وی در حزب رستاخیز عضویت داشت و نشان تاجگذاری از شاه گرفت. (اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
منبع:
کتاب
منصور روحانی به روایت اسناد ساواک صفحه 85


