گزارش درباره : محمدتقی حسینی طباطبایی فرزند سیدعلی
متن سند:
از : 312
محترما به استحضار می رساند:
نامبرده بالا که از روحانیون ناراحت شهرستان زابل و امام جماعت مسجد
حکیم در شهرستان مزبور می باشد برابر اعترافات محمد میرادی یکی از اعضاء
وابسته به گروه به اصطلاح مجاهدین خلق ایران1، در زمینه تهیه و توزیع کتاب
ولایت فقیه نوشته خمینی دخالت داشته و با مشارالیه در تماس بوده است.
از
سوی دیگر روحانی مذکور اخیرا در مسجدی که اقامه نماز جماعت می نماید،
کتابخانه ای دایر نموده که اقاریر عبدالعلی میرادی (یکی از عناصری که اخیرا در
شهرستان زاهدان به اتهام تهیه و توزیع اعلامیه های مضره و سایر اقدامات ضد
امنیتی بازداشت شده است) حاکی از آن است که در این کتابخانه کتب مضره و
تحریک آمیز در اختیار مراجعین به کتابخانه گذارده می شود.
به علاوه گزارشهای
واصله از ساواک زاهدان نیز حاکی از دخالت مشارالیه در پخش کتب مضره
می باشد.
نظریه : با عرض مراتب فوق و اینکه دخالت یادشده در پخش کتب مضره و
تحریک آمیز محرز می باشد و به علاوه اقدامات روحانی مذکور چه در گذشته و
چه در آینده در گرایش متعصبین مذهبی به سوی فعالیت های مضره سیاسی مؤثر
بوده و خواهد بود، مستدعی است در صورت تصویب مشارالیه دستگیر و تحت
تعقیب قانونی قرار گیرد.
موکول به اوامر عالیست.
رهبر عملیات : باقری
رئیس بخش 312
رئیس اداره یکم عملیات و بررسی ـ عطارپور
محترما در صورت تصویب کتابخانه بازرسی و چنانچه مدارک و کتب مضره بدست آمد دستگیر و
تحت تعقیب قرار گیرد و در غیر این صورت به او تذکرات لازم داده شود.
15 /2 /53
اقدام شود.
16 /2
توضیحات سند:
1ـ سازمان مجاهدین خلق
(منافقین) بنیان گذاران سازمان
مجاهدین خلق حنیف نژاد،
بدیع زادگان، سعید محسن سه
نفر از دانشجویانی بودند که در
جبهه ملی و نهضت آزادی
فعالیت می کردند.
به دلیل به
بن بست رسیدن جریان
ملی گرایی در اواخر سال 1344
با تشکیل یک سازمان مسلح
تصمیم گرفتند حرکت مسلحانه
را آغاز نمایند و نام مجاهدین
خلق را بر خود گذاردند.
سازمان
عقیده داشت باید مبارزه
سازماندهی گردد.
هدف
مشخص شود و کادرهای آنها
انسانهای آموزش دیده باشند
در سال های 1346ـ1344 به
کار آموزشی و ایدئولوژیکی
پرداخته و در کنار آن آموزش
نظامی چریکی را آغاز کردند در
اواخر سال 1348 حدود 50 نفر
عضو داشتند که در سه بعد
ایدئولوژی، سیاسی، نظامی کار
می کردند.
در سال 1349 در
آستانه مسافرت به بیروت در
دوبی دستگیر می شوند و آنها با
برنامه ریزی هواپیمایی را در
سر راه دوبی ـ تهران به عراق
می ربایند و از آنجا به فلسطین
وارد می شوند.
سازمان پس از
سال 1350 ضربه خورد.
رهبران
دستگیر و طیف باقی مانده پس
از سال های 1353 سازمان را به
طرف ایده مارکسیستی و تغییر
ایدئولوژی می برند و جمعی که
در زندان بودند راه نفاق میان
اسلام و مارکسیسم را
می پیمایند.
در سالهای 1357
پس از آزادی «نفاق» جدیدی
در پیش گرفته و با اندیشه های
التقاطی وارد صحنه شدند.
در
سالهای 1360ـ 1358 به
درگیری، اختلاف، تشنج
پرداخته...
و از خرداد 1360
عملاً وارد فاز نظامی شده و کار
ترور انفجار و...
را در پیش
گرفتند و پس از پناهندگی به
عراق عملاً در اختیار
استخبارات عراق قرار گرفته و
به صورت جواسیس بین المللی
و مأموران بی اراده در می آیند.
اینک در خدمت مستقیم
سازمان جاسوسی سیا درآمده و
در عراق تحت حکمرانی
آمریکاییان اشغالگر به ادامه
مأموریت خود مشغولند.
به نقل از : مرکز بررسی اسناد
تاریخی وزارت اطلاعات،
شهید آیت الله دکتر مفتح، تهران؛
مرکز بررسی اسناد تاریخی
1382، صص 1 ـ 340
منبع:
کتاب
شهید حجتالاسلام سید محمدتقی حسینی طباطبایی صفحه 128