مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، استان خراسان رضوی- 04

بازتاب آزادی امام خمینی(ره) و آیت‌الله قمی

چنان‌که در اسناد جلد سوم گذشت، حکومت پهلوی پس از بازداشت گسترده علما و مراجع مبارز در قضایای پانزدهم خرداد 1342، به‌مرور اکثر آنان را آزاد نمود ولی امام خمینی (ره) و آیت‌الله قمی را همچنان در تهران و تحت نظر نگهداشته بود و مردم و علما بی‌صبرانه منتظر آزادی آنان بودند. اولین سند این کتاب درباره نامه آیت‌الله‌العظمی سیدابوالقاسم خویی به آیت‌الله‌العظمی سید محمدهادی میلانی است که درخواست کرد در ماه محرم، منبری‌ها از آزادی امام(ره) و آیت‌الله قمی صحبت کنند و خود آیت‌الله میلانی نیز اقدامی بکند.[1] بازاریان تهران نیز نزد  آقای شریعتمداری رفته و از اینکه ایشان دست از مبارزه کشیده و برای آزادی آیت‌الله خمینی(ره)اقدامی نمی‌کند گلایه کرده‌اند ولی او جواب خوشایندی نداده است.[2]

سرانجام امام خمینی(ره) در روز پانزدهم و آیت‌‌الله قمی در هفدهم فروردین از حصر ساواک آزاد و به قم و مشهد بازگردانده شدند. مردم مشهد استقبال شایانی از آقای قمی نموده و خیابان‌های اطراف منزل ایشان و حرم مطهر را چراغانی نمودند و عکس‌هایی از آقایان قمی و میلانی را در بازار پخش کردند. استقبال از ایشان چنان گرم و پرشور بود که عده‌ای می‌گفتند:

«استقبال از آقای قمی دستور خود دولت است. زیرا مردم شاید آن‌قدر جرئت نداشته باشند که از ایشان آن‌قدر استقبال کنند.»[3]

مجالس زیادی در منازل علما از جمله آیت‌الله قمی برگزار شد و مردم به سرور و شادی پرداختند و از علما قدردانی کردند. مرحوم حجت‌‌الاسلام سیدمهدی طباطبایی در تاریخ 20 /1 /43 در منزل آیت‌الله قمی بر روی منبر چنین گفت:

«روحانیت در حقیقت نور روشنایی هستند که قدرتشان تمام این حادثه‌های دشوارآمیز عالم را از میان ربوده و بنایش را برهم می‌زند و اثری و خبری از آن‌ها باقی نمی‌گذارد. به شکر ایزد متعال، روحانیت و حضرات عظام حضرت آیت‌الله خمینی و قمی و سایر رادمردان و روشنفکران که بر قدرتشان افزوده و علاقه مردم به ‌سوی ایشان بیشتر شده... بر تمام شما مردم قدرت روحانیت معلوم شد که برای تشریف آوردن یک رهبر مجاهد چگونه شهر مشهد و قلوب ملت مسلمان را تحریک کرده، اعلامیه‌های بسیار برای ورود حضرت به درودیوار زده‌اند و شهر مشهد چراغانی و جمعیت کثیری مسرور و عقده‌های قلب مردم مسلمان گشوده شده و از پیشوایان دین خود مبادا کناره جویید.»[4]

منبری دیگری در همانجا ضمن نکوهش روحانیونی که با نهضت همراهی نکردند، گفت: «یک عده برای حبّ ریاست سکوت اختیار نموده، برای [اینکه] حبّ جاه و مادیّت خود مصون بماند به نام روحانی، ولی روحانی‌نما هستند...»[5]

سخنان وعاظ در منزل آقای قمی گاهی لحن تندی داشت.[6] مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی در تاریخ 24 /1 /43 در منزل آیت‌الله قمی بر روی منبر اظهار داشت:

«ما روحانیت تا جان و رمقی در بدن داریم در این راه از او می‌گذریم تا قانون خدا را در معرض اجرا بگذاریم و از هیچ کس هراس، واهمه و خوفی نخواهیم داشت... تا اینکه راه سعادت و آزادی ملت را فراهم سازیم و احکام خدا را حاکم مملکت بنمایانیم... [هدف] روحانیت فقط برای دین و سعادت مردم بوده و غیر از این منظور ندارد. ما نه از کشتن، نه از زدن و نه از زندان واهمه داریم.»[7]

حجت‌الاسلام سید مهدی طباطبایی در منزل آقای قمی فرمود: «قم از ماده قیام است، لذا خمینی باید از قم قیام کند و قمی از مشهد.» و مردم هرگاه اسم این دو عالم بزرگ برده می‌شد صلوات می‌فرستادند.[8]

آیت‌الله قمی نیز در جلسه تفسیر قرآن منزل خود گفت:

«مملکت ما اسلامی است و نباید قدمی بر خلاف دین اسلام برداشته شود و آنچه را اسلام امر کرده، باید عمل نمود و اولیاء امور نباید قوانین اجنبی را اجرا کنند، باید مملکت را اصلاح و جلو فحشاء و جنایتکاری و همچنین ظلم و ستم را بگیرند... چنانکه اولیاء امور به گفته و خواسته‌های ما عمل کردند که هیچ؛ در غیر این صورت ما از مبارزه دست برنخواهیم برداشت و خداوند پشتیبان ما است... کسانی که بخواهند برخلاف قانون اساسی و اسلام رفتار نمایند، تا آخرین قطره خون خود مبارزه نموده و مملکتی که بخواهد میلیاردها بیت‌المال مسلمین را صرف عیاشی و شب‌نشینی‌ها کنند، دفاع خواهیم کرد.»[9]

او همچنین در همان جلسه گفت:

«من صریحاً به وعاظ و مبلغین دین می‌گویم که به هر نحوی می‌دانند آزادانه حقایق را آشکار کنند و تعدیات دولت را به مردم بگویند و از هیچ نیرویی ترس نداشته باشند... کسی نیست که به دولت بگوید که شما با سلاح؛ ما سلاحی جز منطق نداریم؛ چه می‌خواهید؟ قدرت ارتش خودتان را به اجنبی‌ها و دزد‌های مسلح نشان دهید نه به طرفداران دین و قرآن.»[10]

 

تشدید فعالیت علما پس از سرمقاله جعلی روزنامه اطلاعات

درحالی‌که مردم از آزادی امام خمینی(ره) و آیت‌الله قمی خوشحال بودند، ناگهان روزنامه اطلاعات در سرمقاله‌ای جعلی در روز 18 /1 /43 ادعا نمود که جامعه روحانیت با برنامه‌های «انقلاب شاه و مردم»، یعنی همان برنامه‌هایی که موجب شروع انقلاب و نهضت در سال 41 شده بود، موافقت نموده است. در بخشی از این مقاله آمده بود:

«آثار اطمینان بخشی که از حصول حسن تفاهم و نزدیکی بیشتر مابین دولت و طبقات مختلف مردم در آغاز سال جدید به چشم می‌خورد، من‌حیث‌المجموع خوش‌بینی و امیدواری محسوسی نسبت به روزهای آینده در اذهان عامه برانگیخته... و چقدر جای خوشوقتی است که جامعه روحانیت نیز اکنون با همه مردم همگام در اجرای برنامه‌های انقلاب شاه و مردم شده است، زیرا این انقلاب بر اساس عالی‌ترین هدف‌های پیشوایان صدر اسلام بنا‌نهاده شده است و بازهم جای خوشوقتی است که دولت حاضر نیز به این نکته کاملاً متوجه و در موضوع «اتحاد ملی به خاطر برنامه ملی» ساعی است و با حسن نیت شایان تحسین، تاکنون به مقدار قابل‌ملاحظه‌ای موفق به جلب تفاهم متقابل طبقات مختلف شده است.»[11]

پس از چاپ این مقاله، امام خمینی (ره) به بسیاری از علما تلگراف زدند و خواستند که این مقاله را تکذیب کنند. متن تلگراف امام(ره) به آیت‌الله میلانی چنین است:

«حضرت آیت‌الله میلانی دامت برکاته - پس از عرض اخلاص، مندرجات سرمقاله اطلاعات سه‌شنبه 18 فروردین منتشر در تهران کذب است. امر بفرمایید اکیداً تکذیب نمایند. خمینی»[12]

تلگراف امام(ره) در تاریخ 22 فروردین به آیت‌الله میلانی ارسال شده است. پس از پخش خبر این سرمقاله و تکذیب علما، اطلاعیه‌ای با عنوان «عمال استعمار به حربه افترا متوسل شدند» به امضای «جامعه روحانیت خراسان» منتشر شد که ضمن اعتراض شدید به این مقاله، در پایان آن نوشته شده بود: «سلسله روحانیون استان خراسان به‌شدت مراتب فوق را تکذیب نموده، بدین‌وسیله انزجار و نفرت خود را ابراز می‌نمایند و اعلام می‌دارد که تمام راه‌های آشتی و رضایت روحانیت با این رژیم پوشالی مسدود می‌باشد.»[13]

آیت‌الله میلانی نیز در پاسخ به تلگراف امام (ره)، در تاریخ 25 /1 /43 تلگرافی به مضمون زیر خطاب به ایشان فرستادند:

«قم ـ حضرت آیت‌الله خمینی دام‌ظله ـ علاقه‌مندان روحانیت مطلع به کذب سرمقاله و متأثر، در عین حال تلگراف شریف به موقع، امید است در آینده اثر بیشتر ظاهر شود. ملتمس دعا. المیلانی»[14]

آیت‌الله قمی نیز در اعلامیه شدیداللحنی که در تاریخ 5 ذی‌حجه 1383 قمری مطابق 28 /1 /1343 منتشر کرد، به‌شدت به سرمقاله اطلاعات حمله کرد. در بخشی از اعلامیه آقای قمی آمده است:

«ما برای حمایت از اسلام و قرآن و اجرای احکام اسلام و تعالیم مقدس آن و بسط عدالت اجتماعی، به معنای حقیقی و واقعی خود و رفع خفقان و فشار و ریشه‌کن کردن ظلم و فساد و جلوگیری از چپاول بیت‌المال مسلمین که از دسترنج این ملت فقیر جمع‌آوری شده، و تأمین آزادی فردی و اجتماعی در حدود مقررات اسلامی و قطع ایادی اجانب و عمال اسرائیل که بزرگ‌ترین دشمن دین و اسلام‌اند، و اصلاح امور اقتصادی مملکت و رفاه حال جامعه، به راه مقدس خود همچنان ادامه خواهیم داد و آنچه در روز 18 فروردین در سرمقاله روزنامه اطلاعات نوشته‌شده، کذب محض و به‌کلی عاری از حقیقت و بزرگ افترایی است به روحانیت. روحانیت شیعه هیچ‌کدام اهل سازش نبوده و نخواهد بود. چگونه ممکن است یک فرد مسلمان عادی با برنامه‌های ضددینی و قرآنی موافقت نماید؟»[15]

 

عزیمت مردم و علمای خراسان برای دیدار با امام خمینی(ره)

پس از آزادی امام خمینی(ره) مردم بسیار احساس خوشحالی کرده و ساواک «مراجعت نامبردگان را بر اثر سیاست دولت جدید به‌ویژه شخص نخست‌وزیر دانسته و از این جهت از روش دولت فعلی در این مورد اظهار رضایت می‌نمایند! ... و بعضاً جهت دیدن از آیت‌الله خمینی(ره)به شهرستان قم عزیمت نموده‌اند، چنانچه فرزند آیت‌الله محمدهادی میلانی از مشهد و فرزند آیت‌الله بهاءالدین محلاتی از شیراز و آیت‌الله عیسی جزایری از خرم‌آباد به آن شهرستان مسافرت کرده‌اند.»[16] در قسمت دیگری از این گزارش آمده حوزه علمیه قم از مسلمانان دعوت کرده است در مجلس جشنی که در تاریخ 20 /1 /43 در مدرسه فیضیه به مناسبت مراجعت آیت‌الله خمینی(ره)تشکیل خواهد شد به قم عزیمت کنند و برخی طرفداران ایشان تلاش می‌کنند افرادی بیشتری را به قم اعزام کنند.

در گزارش دیگری ساواک خبر از حرکت کاروان چهل نفری طلاب مشهد به ریاست آقای آریانی طلبه مدرسه نواب با اتوبوس به سوی قم برای دیدن امام خمینی(ره) می‌دهد.[17] ساواک در گزارش دیگری از قول یکی از طلاب مشهد نوشته است:

«وقتی آیت‌الله میلانی از مهاجرت به تهران برگشت و از فعالیت خود نتیجه‌ای نگرفت، ناراحتی مردم زیادتر و حس بدبینی آن‌ها نسبت به دستگاه‌های جابر و بی‌لیاقت دولت اضافه شده»[18] و علمای شهرستان‌ها طی نامه‌هایی با آیت‌الله میلانی اعلام همکاری و همدردی نمودند و «به محض اطلاع از آزادی آقای خمینی، مردم پرچم‌ها را افراشته و چراغانی نمودند و در بعضی از مدارس علوم دینی و منازل اشخاص، مجلس جشنی برپا گردید و تلگرام‌هایی از دسته‌جات مختلف، هریک جداگانه مبنی بر تبریک و پشتیبانی برای آیت‌الله خمینی فرستادند و عده زیاد از بازاری‌ها هرکدام دو نفر یا سه نفر از طلاب را دعوت کرده و کرایه قطار یا اتومبیل آن‌ها را پرداخت نمودند تا به زیارت آقای خمینی بروند.»[19]

شروع فعالیت مخالفین رژیم پس از آزادی آیت‌الله قمی

رژیم ابتدا سعی کرد به این فعالیت‌ها اهمیتی ندهد و در بخشنامه‌ای که به نظر می‌رسد دستور خود شاه بود، مأمورین ساواک را از دخالت نهی نمود. در این بخشنامه که از سوی پاکروان صادر شده، آمده است:

«حسب‌الامر نظر به اینکه ممکن است در مورد ترخیص آیت‌الله خمینی بعضی محافل بخواهند مراسمی به عمل بیاورند ... صلاح در این است که دخالتی نشود.»[20]

بر اساس گزارش ساواک، پس از آزادی و مراجعت آیت‌الله قمی به مشهد، گروه‌های سیاسی که پس از ماجرای سرکوب و ارعاب 15 خرداد 42 از فعالیت‌های خود کاسته بودند، مجدداً سکوت نسبی خود را شکستند و «جنبش‌های موضعی» آغاز شد.[21]

پس از ماجرای سرمقاله روزنامه اطلاعات که ذکر آن در صفحات قبل گذشت، مراجع تقلید و جریان‌های سیاسی به مقابله با توطئه‌های رژیم پرداختند. با این حال امام خمینی (ره) از ابتدا به فکر ایجاد وحدت کلمه در میان روحانیون بودند تا روحانیت و مراجع تقلید بتوانند با صلابت در برابر شاه بایستند. شهید حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی‌نژاد که به دیدن امام(ره)رفته بودند، نقل کرده‌اند:

«قم در خدمت آقای خمینی بودم. ایشان گفتند فعلاً تنها هدف من ایجاد اتحاد بین تمام طبقات روحانیون است تا بتوانیم تصمیم جدی‌تری بگیریم.»[22]

حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی میلانی، فرزند مرحوم آیت‌الله میلانی نیز که پس از آزادی امام(ره) به دیدار ایشان رفته بود، نقل کرده است که:

«[آیت‌الله] خمینی اظهار داشته روزی که به من تکلیف شد که به قم مراجعت نمایم دولت پیشنهاد سازش نمود. گفتم اگر می‌خواهید من با دولت سازش داشته باشم بایستی خط‌مشی سیاسی دولت عوض و کلیه قوانین ضداسلامی لغو و شناسایی کشور اسرائیل که با همه کشورهای اسلامی دشمنی دارد، پس گرفته شود؛ مستشاران و کارشناسان اسرائیل از ایران طرد بشوند؛ ایران مانند سایر کشورهای اسلامی با اسرائیل قطع رابطه کند و پولی که از مردم به‌عنوان مالیات اخذ می‌شود، صرف خرید اسلحه که با همان سلاح خود ملت را می‌کشند، نشود. و اضافه نموده که من عقیده گذشته خودم را راسخ؛ منتها فعلاً باید سعی شود که اولاً میان جامعه روحانیت وحدت عقیده کامل برقرار، ثانیاً برنامه مبارزات به طریق صحیح و طوری عمل شود که بتوان ضمن صدور اعلامیه‌ها و تهیه وسایل آن، در منابر نیز با آزادی بیشتر عقاید خود را بیان داشت.»[23]

اما از آنجا که در سیاست‌های ضددینی رژیم شاه تغییری حاصل نشده بود، نگرش منفی علما و مردم نیز به رژیم باقی ماند. رئیس ساواک خراسان در تاریخ 25 /1 /43 با آقایان میلانی و قمی ملاقات و «مفاد اوامر عالی» رئیس ساواک - که شاید از سوی شاه دیکته شده بود - و اولتیماتوم ساواک را به آقایان ابلاغ کرد:

«از هرگونه عملی که بر خلاف مصالح باشد شدیداً جلوگیری خواهد شد. بهتر است با اشخاصی که با وی [آیت‌الله قمی] ملاقات کنند معایب این کارها را تذکر دهند که در نتیجه، این حسن تفاهمی که بین دولت و روحانیون به وجود آمده، پایدار بماند.»[24]

 ساواک گزارش می‌دهد که هر دو مجتهد مذکور «متفق‌القول اظهار داشتند که علاقه‌مند به رژیم فعلی و احترام کامل جهت مقام شامخ سلطنت دارند.» اما آیت‌الله قمی «اضافه نمود که روحانیون غیر از حفظ مبانی دینی، از دولت توقعی ندارند و انتقاداتی درباره شناسائی اسرائیل وسیله دولت ایران و آزادی فروش مشروبات الکلی در طرقبه، 24 کیلومتری مشهد و اجرای مراسم چهارشنبه‌سوری بیان داشت.»[25] لذا مشاهده می‌شود که آیت‌الله قمی بدین‌وسیله نارضایتی خود را از اوضاع فعلی بیان و اعلام کرده است.

این نارضایتی‌ها روز به روز بیشتر خود را نشان می‌داد. حجت‌الاسلام سید مهدی طباطبایی در بالای منبر در تاریخ 31 /1 /43 در منزل آقای قمی ضمن اشاره به مضار و عواقب نامطلوب حکومت‌های استعماری در کشورها، بیان داشت:

«تمام حکومت‌های استعماری از بین رفت و حکومت‌های عادلانه و غیراستعماری باقی ماند.»[26]

در همین روزها همچنین متن سخنرانی امام خمینی رضوان‌الله علیه در مدرسه فیضیه قم نیز کپی و در مسجد گوهرشاد و برخی اماکن دیگر نصب شد و نیز دست به دست میان مردم می‌چرخید . شهربانی خراسان با گزارش انتشار متن سخنرانی امام(ره) و نیز دیدارهای مکرر طلاب و روحانیون شهرستان‌ها با مراجع و علمای بزرگ در مشهد و قم به استاندار خراسان، اظهار نگرانی نمود که در ایام محرم وقایعی شدیدتر از حوادث 15 خرداد سال قبل به وجود آید و خواستار تدوین طرح مشترک با ساواک برای کنترل این حرکات شد.[27] هم‌زمان ساواک خراسان نیز با نگرانی از حوادثی که ممکن است در ایام محرم و سالگرد پانزدهم خرداد پیش آید «طرح عملیات ایام سوگواری» را به دستور مقدم، مدیرکل اداره سوم ساواک، تهیه نمود.[28] همچنین در همین ایام مرحوم آیت‌الله واعظ طبسی که ساواک مدت‌ها مترصد دستگیری ایشان بود، درحالی که به دیدار امام خمینی(ره) به قم رفته بود، در آن شهر دستگیر و جهت بازجویی و محاکمه به تهران فرستاده شد.[29]

چند روز بعد نیز حجت‌الاسلام محمدرضا محامی، یکی دیگر از روحانیون مشهد دستگیر و جهت بازجویی و محاکمه به تهران اعزام شد. پس از آن، آیت‌الله میلانی در یک سخنرانی بیان نمود بازداشت شیخ عباس طبسی و شیخ محمدرضا محامی نشان داد که دولت سر سازش ندارد و ما هم نمی‌توانیم سکوت اختیار کنیم.[30]

بدین ترتیب اختلافات میان علما و رژیم در حال گسترش بود. مرحوم آیت‌الله قمی که تصور می‌نمود دولت برنامه‌های ضداسلامی خود را کمی تعدیل خواهد کرد، وقتی ملاحظه نمود که در عمل تفاوتی نکرده است، در مجالس سخنرانی و تفسیر قرآن خود انتقاد از رژیم را شروع و روز به روز لحن خود را تندتر کرد. او در یکی  از جلسات تفسیر قرآن خود چنین گفت:

«از طرف دولت به پیش بنده آمدند و قول دادند که تمام برنامه‌های دولت به صلاح و مصلحت طبقه روحانیت اجرا شود. متأسفانه تا به حال به وعده خودشان عمل نکردند ولی اگر دولت به رویه خود باقی باشد ما هم همانیم که در گذشته دیدند ... ضمناً من صریحاً به وعاظ و مبلغین دین می‌گویم که به هر نحوی می‌دانند آزادانه حقایق را آشکار کنند و تعدیات دولت را به مردم بگویند و از هیچ نیرویی ترسی نداشته باشند و هیچ‌کس حق اعتراض به طبقه طلاب و وعاظ را ندارد ... بزرگ‌ترین و عالی‌ترین افتخارم همان روزهایی بود که به خاطر دین به زندان مخالفین دین و قرآن افتادم و حالیه هم هیچ‌گونه ترسی در مقابل انجام وظیفه‌ام ندارم.»[31]

پس از سخنرانی‌ ایشان، اداره دوم ارتش در تاریخ 10 /2 /43 به ساواک اعلام می‌دارد آیت‌الله قمی از وقتی به مشهد مراجعت کرده فعالیت‌های سابق خود را مجدداً شروع کرده است.[32]

با این حال آیت‌الله قمی سعی می‌کرد مدارا کند و منتظر وعده‌های دولت بماند. او چندبار گفته بود که دست از مبارزه نخواهد کشید، منتهی دولت به ما وعده‌هایی داده که منتظریم و اگر به وعده‌های خود عمل نکند به مبارزه خود ادامه خواهیم داد.[33] آیت‌الله قمی در پاسخ آیت‌الله میلانی که به منزلش آمده و از او خواسته بود با وضع موجود صلاح نیست هیچ نوع فعالیتی بشود، گفته بود:

«من به‌جز دین به هیچ دسته و یا جمعیتی بستگی ندارم؛ اصلاً در امور سیاسی دخالت نمی‌کنم. گفتار من در پیرامون مسائل دینی است. من از مقامی ترس ندارم، اگر سرم را ببرند حرف‌های خودم را خواهم زد زیرا دو بار عمر نمی‌کنم و در لحظات آخر عمر نمی‌توانم تجاوزات به حریم دین را تحمل کنم. با صدای بلند به مردم می‌گویم شما خود را به خاطر من به کشتن ندهید، فقط به وظایف دینی خود عمل کنید. نامبرده گفته است من شب تاسوعا به منبر می‌روم و حرف‌هایم را به مردم می‌گویم.»[34]

اما آیت‌الله میلانی پس از ماجراهای سال قبل و مهاجرت به تهران و لجاجت رژیم که تقاضاهای علما را رد کرد و امام خمینی(ره)را تا اول سال 43 در بازداشت نگهداشت، دیگر در آن شرایط اعتقاد چندانی به درگیر شدن با رژیم نداشت. فرزندش سید محمدعلی میلانی در تاریخ 11 /2 /43 در منبر گفته بود:

«مردم باید متوجه علما و روحانیون باشند؛ شما خیال نکنید حضرت آیت‌الله خمینی و قمی که از زندان خلاص شدند کارها و حرف‌ها تمام شد. ما منتظر مراجع پایتخت و قم هستیم ولی باید نظم و آرامش را حفظ کرد. پدر من مکرر فرمود[ه‌ا]ند که باید نظم و آرامش را حفظ نمود، فرمودند من راضی نیستم از دماغ کسی یک قطره خون بریزد، من می‌ترسم فردای قیامت مسئول واقع شوم.»[35]

با این حال ساواک تصور می‌کرد با دستگیری تعدادی از وعاظ و روحانیون مانند آقایان طبسی، محامی و سید محمد مظلوم ـ که در دفتر اول این مجموعه ماجرای ایشان شرح داده شده است ـ آقایان قمی و میلانی مرعوب شده‌اند و اقدام حادی نخواهند کرد.[36]

عاشورای سال 1343 همزمان با نخستین سالگرد حوادث 15 خرداد 42 بود، لذا حساسیت ایام محرم آن سال را دوچندان کرد. ازاین‌رو ساواک مرکز از بیم تکرار آن حوادث و جنبشی دیگر، دستورالعملی سختگیرانه و محدودکننده را برای ایام محرم و مجالس سوگواری آن سال تهیه کرد و به ساواک‌های زیر مجموعه خود ابلاغ کرد. از جمله بندهای این دستورالعمل عبارت است از:

«1. تشکیل کلیه مجالس سوگواری در تکایا، مساجد[و] منازل بایستی در شهرستان‌ها با کسب اجازه قبلی و موافقت شهربانی محل و در تهران با اجازه پلیس تهران باشد.

2. در صورتی شهربانی‌ها و پلیس تهران مجاز به دادن اجازه تشکیل مجالس سوگواری خواهند بود که صلاحیت گردانندگان مجالس مزبور مورد تأیید مقامات انتظامی بوده و ضمناً تعهد اخذ شود که از هرگونه بی‌نظمی و ایراد صحبت‌های خارج از مطالب مذهبی جلوگیری نمایند و درصورتی‌که صاحب‌مجلس نتواند به تعهد خود عمل نماید، در برابر مقامات انتظامی مسئول بوده و به اتهام اخلال نظم تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت.

3. گردانندگان مجالس عزاداری موظف‌اند که قبلاً اسامی وعاظ و روضه‌خوان‌ها و مداحین را که در مجلس آن‌ها شرکت خواهند کرد، به مقامات شهربانی ارائه و پس از تصویب، نسبت به دعوت آن‌ها اقدام نمایند.

4. قبل از فرارسیدن ماه محرم، رؤسای ساواک‌ها بایستی با وعاظ و روضه‌خوان‌ها و مداحان تماس گرفته و تذکرات لازم را مبنی بر رعایت نظم و عدم ایراد مطالب خارج از موضوعات مذهبی، به فردفرد آن‌ها بدهند.

5. در صورت مشاهده مطالب خارج از موضوعات مذهبی و بیانات تحریک‌آمیز، شهربانی‌ها و پلیس تهران بایستی واعظ یا روضه‌خوان یا مداح منظور را احضار و طبق مقررات تعقیب نمایند. این احضار بایستی در مکان و زمانی انجام گیرد که خود، وضع تحریک‌آمیز دیگری ایجاد ننماید.»[37]

در این دستورالعمل مقرر شده بود که دسته‌جات عزاداری نیز فقط با اجازه شهربانی‌ها و فقط در ایام تاسوعا و عاشورا باشد و گردانندگان دسته‌جات نیز مورد تأیید مقامات مربوطه باشند. ضمناً از حرکت دسته‌هایی که به نحوی در جریان 15 خرداد سال گذشته شرکت داشته‌اند جلوگیری شود.

باوجود تصور ساواک، نطق‌های آیت‌الله قمی روز به روز تندتر می‌شد. این نگرانی تنها مختص به ساواک نبود و استاندار خراسان را نیز شامل می‌شد. او در آستانه روز عاشورا نگرانی خود را از امنیت استان در نامه‌ای به ساواک چنین منعکس می‌کند:

«هر وقت مقتضی دیدید که عمل هرکس اعم از قمی یا میلانی برخلاف مصالح بود، فوراً نسبت به دستگیری و تبعید او ولو بالای منبر هم باشد اقدام فرمایید.»[38]

همان‌طور‌که مکرراً در اسناد این مجلد منعکس شده، آیت‌الله قمی انتقادات خود را از رژیم هر روز بیشتر و تندتر می‌کرد و خشم ساواک خراسان، استاندار، شهربانی و ساواک مرکز را بیشتر بر می‌انگیخت.

انتشار اطلاعیه «روز دوازدهم محرم عزای ملی اعلام می‌شود» با امضای امام خمینی(ره)، آیت‌الله مرعشی نجفی، آیت‌الله میلانی و آیت‌الله قمی در آستانه سالگرد جنایت 15خرداد و انتقاد شدید از رژیم و نصیحت به شاه و اعلام روز دوازدهم محرم به عنوان عزای ملی، رژیم شاه را کاملاً از روحانیت نا‌امید کرد و تصمیم رژیم بر مقابله شدید با روحانیت قطعی شد. برخی عبارت‌های این اعلامیه چنین بود:

«یک سال از فاجعه خونین دوازدهم محرم 83 (15 خرداد 1342) گذشت؛ یک سال از مرگ فجیع عزیزان ملت سپری شد ... واقعه 15 خرداد ننگ بزرگی برای هیئت حاکمه به بار آورد و این واقعه فراموش‌شدنی نیست ... علماء اسلام وظیفه دارند از احکام مسلمه اسلام دفاع کنند، از استقلال ممالک ­اسلامی پشتیبانی نمایند، از ستمکاری‌ها و ظلم‌ها اظهار تنفر کنند ... از اسرائیل و عمال اسرائیل، دشمنان قرآن مجید و اسلام و کشور برائت جویند ... این حقایق تلخ ما را به تنگ آورده، علماء اسلام را رنج می‌دهند. اگر این‌ها ارتجاع سیاه است، بگذار ما مرتجع باشیم ... واقعه شوم پانزده خرداد و مدرسه علمیه فیضیه و غیر آن، پشت ما و هر مسلم غیرتمند را می‌شکند. تا هیئت حاکمه چه عقیده داشته باشند، ملت اسلام این مصیبت را فراموش نمی‌کنند. ما روز دوازدهم محرم را عزای ملی اعلام می‌کنیم. بگذار ما را مرتجع بخوانند، کهنه‌پرست بدانند. ما از عواقب این اعمال جائرانه خائف هستیم و نصیحت هیئت حاکمه را لازم می‌دانیم و کراراً نصیحت کردیم و خیر و صلاح را گوشزد کردیم و رعایت نشده است.»[39]

پس از آن ساواک طرح‌هایی برای خنثی‌سازی فعالیت‌های علما در مشهد طراحی و با کمک مرکز به اجرا درآورد که در واقع ادامه طرح «بت‌شکن» ساواک بود که در ابتدای مجلد دوم این مجموعه به تفصیل اسناد آن آمده است. از جمله برنامه‌های ساواک در این طرح‌ها ایجاد اختلاف و دودستگی بین روحانیون مخالف دولت، به‌خصوص طرفداران آقایان میلانی و قمی با اعلامیه‌های مجعول مبنی بر طرفداری از آیت‌الله قمی و بی‌اعتنایی به آیت‌الله میلانی و بالعکس، ایجاد تضییقات و محدودیت برای وعاظ وابسته به آقای قمی و احضار فرزند او به سربازی، ایجاد اختلال در مجالس آیت‌الله قمی توسط مزدوران ساواک، تقویت علمای طرفدار دولت، اخذ مالیات سنگین از تجار و اصناف طرفدار آیت‌الله قمی، در اختیارگرفتن هیئت‌های عزاداری و کارشکنی توسط آن‌ها در برنامه‌های آقای قمی و ... بود که اکثر آنان بلافاصله به مرحله اجرا درآمدند.[40]

امیرعزیزی، استاندار خراسان نیز به ساواک اعلام کرد باید کاری کنند که آقایان میلانی و قمی هر دو از مشهد بروند و دیگر به هیچ صورتی برنگردند. همچنین اگر ساواک مرکز موافقت کند، هر دو نفر در اواخر خرداد دستگیر و به مرکز اعزام شوند و اقدامات منظمی برای هدایت دستگاه روحانیت و طلاب به عمل آید.[41]

مضمون اسناد این مجلد بیانگر آن است که آیت‌الله قمی و نیز آیت‌الله میلانی دست از فعالیت‌های سیاسی و تبلیغ علیه رژیم طاغوت برنداشته بودند؛ چنانکه در سندی در اول شهریور سال 1343 می‌بینیم که رئیس ساواک درخواست تشکیل جلسه کمیسیون امنیت استان را داده و در این کمیسیون از فعالیت شدید روحانیون که مرکز فعالیت آنان نیز منزل آیات قمی و میلانی بود، شکایت کرده و حتی احتمال خون‌ریزی در اثر فعالیت آنان داده است.

در آن کمیسیون تصمیم گرفته می‌شود از فعالیت دو مجتهد مزبور جلوگیری و منازل آنان علناً کنترل گردد و حتی از برگزاری مجالس روضه‌خوانی نیز جلوگیری شود و روحانیونی که به مشهد می‌آیند حق ملاقات با آن‌ها را نداشته باشند و اگر ضرورت ایجاب کرد، آن‌ها و فرزندانشان دستگیر و به مرکز اعزام شوند.[42]

در گزارش دیگری که یک هفته بعد از گزارش قبلی تهیه شده، خبر از ایجاد رابطه مشترک و مستقیم بین علمای مورد اشاره با آیت‌الله خمینی(ره)در قم داده می‌شود و ساواک مدعی می‌شود این آقایان تحت پوشش تحکیم دین مبین اسلام، زمینه مبارزه آینده و تهیه مقدمات جهاد را فراهم می‌کنند.[43] در همین ایام گزارش دیگری نشان می‌دهد که مراجع و علما از محبوبیت بالایی در میان مردم مشهد برخوردار هستند. در گزارش مزبور آمده است:

«در بیشتر دکاکین، مخصوصاً در اطراف بست و بازار و پایین خیابان، عکس‌های خمینی و میلانی و قمی نصب می‌باشد و از روزی که دستور برچیدن عکس‌ها داده شد و از طرف کلانتری‌ها به صاحبان دکاکین ابلاغ شد، چون مجدداً از طرف کلانتری تذکر داده نشده، روی این اصل بیشتر عکس‌ها در دکاکین دیده می‌شود.»[44]

باوجود سخت‌گیری‌های ساواک، آیت‌الله قمی دست‌بردار نبود. او در 18 مهرماه سال 1343 از خفقان موجود در کشور و همچنین انتشار عکس‌های شاه و فرح در قمارخانه‌های اروپا در برخی مجلات شدیداً انتقاد کرد. به دنبال آن، ساواک و شهربانی از هرگونه ورود و خروج به منزل ایشان جلوگیری[45] و او را از رفتن به نماز نیز منع کردند؛ حتی تلفن منزلش قطع شد و ظاهراً عده‌ای از ورزشکاران را نیز مقابل منزلش بردند که «او را مفتضح سازند» و اگر قصد کرد به نماز برود، نمازش را برهم زنند.[46]

 

ماجرای کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی(ره)به ترکیه

کاپیتولاسیون به معنی «قضاوت سپاری» است و به آن «حق قضاوت کنسولی» نیز می‌گویند. این موضوع در حقوق بین‌الملل به معنای هرگونه موافقت‌نامه‌ای است که در آن، کشوری به کشور دیگر پروانه می‌دهد که از قوانین قضایی خود برای اتباع خود که در داخل مرزهای آن کشور زندگی می‌کنند استفاده کند.[47]

با اینکه این موضوع در تاریخ کشور سابقه‌ای طولانی داشت، اما در مهرماه سال 1343 در گرماگرم نهضت و مبارزه امام خمینی (ره) با رژیم پهلوی، دولت آمریکا با انعقاد قراردادی با ایران در دوران نخست‌وزیری حسنعلی منصور، مصونیت قضایی اتباع و مستشاران خود در خاک ایران را به دست آورد. این مسئله خشم مردم ایران و مراجع معظم تقلید و به‌ویژه امام خمینی(ره) را برانگیخت. امام خمینی(ره) به این مناسبت در تاریخ چهارم آبان 1343، که مصادف با میلاد فرخنده حضرت فاطمه سلام‌الله علیها بود، نطق کوبنده‌ای را ایراد و شاه و دولت را به‌شدت زیر سوال برد. این سخنان امام(ره) که بلافاصله نوار سخنرانی و نیز متن آن در قالب اطلاعیه و شب‌نامه در تمام کشور توزیع گردید، رژیم پهلوی را که پس از آزادی امام(ره) در اوایل سال و به علت فعالیت‌های سیاسی ایشان، خشمگین ساخته بود، به طغیان واداشت و امام(ره) را در 13 آبان دستگیر و به ترکیه تبعید کرد. البته قصد رژیم برای این اقدام قبلاً آشکار شده بود و خبر آن از چند روز قبل در مشهد شایع شده بود.[48]

علما و مردم مسلمان کشور که در انتظار تعدیل فعالیت‌های ضددینی شاه بودند، با شنیدن خبر تبعید امام، فعالیت‌های خود علیه رژیم را تشدید و در جلسات مختلف مذهبی به این اقدام رژیم اعتراض کردند و از همان روز شنیدن خبر، به عنوان اعتراض در نماز جماعت حاضر نشدند و دیگران را نیز تشویق کردند که نمازهای جماعت را تعطیل کنند.[49] گروهی از وعاظ نیز به آیت‌الله میلانی مراجعه و از ایشان خواستند اقداماتی برای لغو کاپیتولاسیون انجام و اعلامیه صادر کنند.[50]

در مشهد شایع شده بود که بازار تهران، تبریز و چند نقطه دیگر در اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی(ره) بسته شده و احتمال می‌رفت که بازار مشهد نیز بسته شود. ساواک به وسیله عوامل خود در بازار مشهد تهدید کرد که «چنانچه مبادرت به این عمل نمایند دولت دیگر اجازه کسب و کار به آن‌ها نخواهد داد و جواز کسب آن‌ها لغو خواهد شد.»[51]

با این حال وضعیت در مشهد عادی نبود و همه اقشار مذهبی خشم و ناراحتی خود را به نوعی نشان می‌دادند. «از روزی که خبر تبعید آقای خمینی منتشر شده در اکثر جلسات دینی برنامه‌های همیشگی اجرا نمی‌شود و مخصوصاً نرفتن آقایان پیش‌نمازان برای نماز، عده‌ای از گویندگان را برآن داشته تا در جلسات خود حاضر نشوند.»[52]

تعداد قابل توجهی از علمای مطرح مشهد تلگراف‌هایی به مراجع تقلید قم، حضرات آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی، شریعتمداری و خوانساری ارسال و اعلام کردند که «مقاصد عالیه حضرت آیت‌الله خمینی مورد تأیید عموم علمای اعلام است و خواهان پیگیری لغو تبعید ایشان شدند.»[53]

آیت‌الله قمی تلگرافی به آیت‌الله مرعشی نجفی مخابره کرد که به دستور ساواک از ارسال آن جلوگیری شد. در این تلگراف نوشته بود:

«خبر ناگوار و تکان‌دهنده تبعید حضرت آیت‌الله خمینی به خارج کشور موجب نهایت تأثر روی تأثرات قبلی که بر اثر لایحه ننگین بوده گردید... بسیار جای تأسف است که یک مرجع تقلید و شخصیت بزرگ روحانی که هدفی جز دفاع از حریم قرآن و اسلام و استقلال و عظمت کشور ندارد، مورد تهمت‌های ناروایی واقع شوند. حیرت‌انگیز است که مقام محترم و عظیم روحانی که مصونیت قانونی دارند، مورد هتک و اهانت واقع گردند تا موجب تنفر جامعه تشیع بلکه عموم مسلمین از دستگاه جبار شده. مگر نمی‌دانند حضرت آیت‌الله خمینی نه‌تنها زبان گویای جامعه روحانیت بلکه بیان‌کننده خواست‌های واقعی همه مسلمین است. در تعقیب این اهداف مقدسه کلیه مجامع روحانی و دینی متحد و متفق‌اند.»[54]

آیت‌الله قمی همچنین تصمیم گرفته بود ساعت 7 صبح روز 14 آبان در مسجد گوهرشاد مجلسی به عنوان دعا جهت امام خمینی(ره) تشکیل دهد و از عموم مردم و حوزه علمیه دعوت کرده بود در این مجلس حاضر شوند که ساواک دستور داد مسجد گوهرشاد بسته شود و آقای قمی را نیز در منزلش محصور کرد.[55]

ساواک مشهد گزارش داد که منزل آقای قمی در محاصره پلیس قرار گرفته و محدودیت‌هایی برای او فراهم شده که او را در مضیقه مالی قرار داده است. یکی از مدیران ساواک در زیر این نامه نوشته است: «ساواک استان آن‌قدر ادامه دهید تا مجبور به ترک آنجا گردد.»[56]

آیت‌الله میلانی نیز بلافاصله تلگرافی را برای ارسال به آیات‌عظام قم، آقایان مرعشی نجفی، شریعتمداری و خوانساری تهیه نمودند که ساواک از ارسال آن نیز ممانعت کرد. در این تلگراف آمده بود:

«امروز خبر بسیار ناگوار رسید که حضرت آقای آیت‌الله‌ خمینی را به خارج از کشور تبعید نموده‌اند. عجبا نسبت به معظم‌له که یکی از مراجع تقلید و مصونیت قانونی دارند و از شخصیت‌های بزرگ اسلامی می‌باشند، تهمت‌های ناروایی و­ بی‌احترامی بنمایند. اولیای امور بدانند ایشان تنها نیستند بلکه لسان ناطق همه مجامع روحانی و دینی هستند و گفته ایشان کلام حق و حقیقت است.»[57]

به دنبال توقیف تلگراف‌های علما از سوی ساواک، متن آن توسط کسانی نوشته و با استنسیل تکثیر و توزیع می‌شد. ساواک نوشته است این شبکه توزیع وابسته به روحانیون و تحت حمایت آیت‌الله میلانی است و توسط عده‌ای از تاجرهای معروف و سرمایه‌دار نیز حمایت مالی می‌شود و افرادی نظیر اعتمادالاسلام بختیاری بر دستگاه‌های چاپ و تکثیر نظارت می‌کنند.[58]

محاصره منزل آیت‌الله قمی تا حدود یک ماه ادامه داشت و نمازهای جماعت در مشهد نیز تعطیل بود تا سرانجام ساواک تحت فشار مردم و نگرانی از برگزار نشدن نمازهای جماعت، مجبور شد از آیت‌الله قمی در شب مبعث رفع محدودیت کند و نمازهای جماعت نیز مجدداً با حضور ائمه جماعت دایر شدند.[59]

آیت‌الله قمی در روز 6 شعبان سال 1384 قمری مطابق با 19 آذر سال 43 اعلامیه شدیداللحنی صادر و ضمن حمله به ماجرای لایحه مستشاران آمریکایی و تبعید امام خمینی، شاه و دولت و سیاست‌های فرهنگی و سیاسی وابسته رژیم را به تندی زیر سوال برده و محکوم کرد. در بخشی از این اعلامیه آمده است:

«ملت مسلمان ایران! همه می‌دانید که دستگاه جبار و هیئت حاکمه ایران در تعقیب جنایات چندساله خود، در این دو ماه اخیر چه جنایات و حوادث ناگوار دیگری به وجود آورده و چه ضرباتی بر پیکر قرآن مجید و اسلام و استقلال و اقتصاد مملکت وارد آورده است. همه می‌دانید یکی از مراجع بزرگ تقلید حضرت آیت‌الله خمینی را که از حق شرعی و قانونی خود استفاده کرده و از خیانت‌های هیئت حاکمه پرده برمی‌داشت، به خارج ایران تبعید کردند و این تبعید تنها به جرم دفاع معظم‌له از حریم دین و قرآن و دفاع از استقلال و عظمت مملکت، دفاع از مال و جان و نوامیس و آبروی ملت ایران، به جرم بیان حق و حقیقت و آشکار نمودن خودسری‌ها و خیانت‌های پشت پرده مسئولین امور صورت گرفته است ... اکنون دیگر همه ملت می‌دانند که چگونه لایحه شرم‌آوری را مجلسین تحمیلی درنهایت شتاب‌زدگی بنا به پیشنهاد دولت تصویب کرد که مستشاران نظامی امریکا در ایران محاکمه نشوند ... راستی جای تعجب است رفتاری که دولت و مجلسین فرمایشی نسبت به ملت مسلمان ایران می‌کنند کمتر از رفتار دولت‌های بیگانه با اسرای جنگی نیست. در این ایام سخت زمستان باوجود هزینه‌های کمرشکن زندگی و نبودن کار به حد کافی در کشور و رکود وحشت‌بار بازار و مراکز اقتصاد و خلاصه در این شرایطی که سایه شوم فقر و بدبختی بر سر همه مردم افتاده است، در چنین موقعیت خطرناک و حساسی، به‌جای آنکه دولت و مجلسین درصدد تأمین آسایش و رفع نگرانی‌های اقتصادی و پایین آوردن هزینه زندگی و تولید منابع درآمد برای ملت باشند، روزبه‌روز با بالا بردن کالاهایی که مورداحتیاج عموم و در اختیار آن‌هاست و وضع مالیات‌های سنگین، دردی بر دل‌های بی‌درمان دیگر این ملت مسلمان رنجدیده ایران افزوده و یک‌قدم او را به پرتگاه سقوط و نیستی نزدیک‌تر می‌سازد. آری! این‌ها و مشابه این‌ها از لطمات بزرگی که به مصالح دینی و دنیوی این ملت وارد آورده‌اند، حقایق تلخی است که هیئت حاکمه از آگاهی ملت از آن‌ها سخت به وحشت افتاده و حقایق ناگواری است که هر فرد مسلمان ایرانی با شنیدن آن‌ها باید بر خود بلرزد. این‌ها همان جنایاتی [است] که برای اجرای آن‌ها استعمار مجبور شد آیت‌الله خمینی را به خارج کشور تبعید کند و مراجع بزرگ دینی را در منازلشان محصور و زندانی نمایند و روابط آن‌ها را با مردم قطع سازند و خفقان در کشور ایجاد نمایند.»[60]

ساواک خراسان که از دست مراجع مشهد به تنگ آمده بود، در گزارشی با عنوان «بحث درباره آقایان قمی و میلانی» نوشته است:

«وجود قمی و میلانی در مشهد باعث زحمت به سازمان‌های انتظامی است. برنامه آن‌ها بر این است که با حمله به مقامات شامخ سلطنت به‌خصوص به شخص اعلیحضرت همایون شاهنشاه، موقعیت خود را بین افراد عوام و متعصب اجتماع که اغلب دکانداران و کسبه بازار می‌باشند، مستحکم نموده ... از سال گذشته تاکنون مکرر در مجالس و محافل مذهبی نسبت به هتاکی و اهانت به مقامات شامخ سلطنت و دولتی گفتگو نموده‌اند؛ به‌خصوص قمی که از این نوع بیانات فروگذاری ننموده، متقابلاً از طرف ساواک و شهربانی دو نوبت در منزلش تحت‌نظر قرار گرفته اما نتیجه معکوس بخشیده است. در این مدت که قمی در منزل خود ممنوع‌الملاقات بوده، اشخاص بی‌سواد و نادان و متعصب نسبت به مشارالیه بیشتر احساسات ابراز داشته و موقعیت بهتری خودبه‌خود برای قمی به وجود آمده است.»[61]

در ادامه همین گزارش گفته شده چون در دو نوبت ممنوع‌الملاقات، آقای قمی بهره‌برداری خوبی نموده و حتی تقویت شده و اقدام ساواک و شهربانی نیز نتیجه بخش نبوده، اگر موقعیتی پیش بیاید، علاوه بر تبلیغات علیه دربار، امکان «انقلاب خونی و کشت و کشتار» نیز فراهم است. در خاتمه پیشنهاد شده با توجه به اینکه سپهبد امیرعزیزی، استاندار خراسان، «شخص باتجربه و از خدمتگزاران صدیق اعلیحضرت می‌باشد» با اختیارات کامل مسئول جریانات سیاسی خراسان شود و دستگاه‌های انتظامی و ساواک، تحت نظر ایشان انجام وظیفه نمایند تا به این آشفتگی‌ها خاتمه داده شود.[62] این پیشنهاد ساواک بیانگر درماندگی او در مقابل علما است و به‌نظر می‌رسد سعی دارد از خود سلب مسئولیت کند و عواقب امور را متوجه استاندار خراسان که با محمدرضا شاه ارتباط نزدیکی داشت، بنماید.

یکی دیگر از وقایع منعکس شده در این مجلد، سخت‌گیر‌های ساواک و شهربانی درباره برگزاری مراسم مذهبی در ماه مبارک رمضان است. طبق دستورالعمل ساواک به شهرستان‌ها، باید کلیه مجالس مذهبی اعم از مجلس سوگواری، جلسات شبانه قرائت قرآن و اطعام بایستی زیر نظر شهربانی انجام می‌شد و بانیان مجالس از شهربانی اجازه می‌گرفتند، به وعاظی که سابقه مخالفت با رژیم داشتند تذکر یا از منابر آنان جلوگیری می‌شد و صاحبان مجالس نیز مسئولیت هر نوع تخلف وعاظ را می‌پذیرفتند.[63]

از سوی دیگر تعداد زیادی از طلاب و علما که عمدتاً از شاگردان امام خمینی(ره) بودند، طی استفتایی از آیات عظام میلانی و مرعشی نجفی پرسیده بودند:

«نظر به اینکه ماه مبارک رمضان در پیش است و طلاب و محصلین حوزه علمیه برای ترویج و تبلیغ عازم مسافرت هستند، پیوسته به اینجانبان مراجعه کرده سؤال می‌کنند چنانچه از طرف دولت تضییقاتی نسبت به مسائل روز و هدف عالی روحانیت و تجلیل از مقام حضرت آیت‌الله‌العظمی آقای خمینی مدظله واقع شود، وظیفه چیست؟ ما بر­خود لازم دانستیم از مراجع عالیقدر کسب تکلیف کنیم. مستدعی است حضرتعالی صریحاً وظیفه را تعیین فرمایید.»[64]

هر دو مرجع عالیقدر در پاسخ، وظیفه علما و وعاظ را در این ماه دعوت مردم به آرامش و متانت و همچنین بیان مصالح و مفاسد و تبیین انواع تعدیات و ظلم و ستم و اختناق شدید و تجاوزاتی که به حریم دین و مملکت مذهبی وارد شده و پایمال شدن حقوق ملت و گرفتاری‌های اقتصادی و گرفتاری و زندانی شدن علما و خطبا و دانشمندان و نیز دعا برای بازگشت و استخلاص آیت‌الله خمینی(ره)تعیین کردند. آیت‌الله میلانی در پاسخ این استفتا نوشته بود:

«البته آقایان به وظایف آشنا و به اوضاع روشن هستید و به وظیفه‌ای که آقای آیت‌الله خمینی برای اهل علم معین فرموده‌اند، توجه دارید.»[65]

ملاحظه می‌شود که هر دو مرجع دینی، وعاظ و مردم را به هدف امام خمینی(ره) متوجه ساخته‌اند و عملاً به تبلیغ علیه رژیم دعوت کرده‌اند.

نهادهای امنیتی مقرر کرده بودند که هرکس مجلس سوگواری برگزار می‌کند باید به شهربانی تعهد بدهد اما آیت‌الله میلانی و آیت‌الله قمی چون حاضر نشدند تعهد بسپارند، از برگزاری مجالس در منازل آنان در روضه‌های هفتگی و مراسم ایام ماه مبارک رمضان جلوگیری به عمل آمد.[66] گزارش دیگری حاکی است که آیت‌الله قمی قصد داشت در تاریخ 6 /12 /43 مجلس روضه در مسجد گوهرشاد برگزار کند و سخنان خلاف مصالح رژیم بیان کند، اما کمیسیون امنیت استان تشکیل و مقرر کرد که آقای قمی از منزلش خارج نشود و از برگزاری مجلس او ممانعت به عمل آید.[67]

آخرین خبر مندرج در این مجلد حاکی است آیت‌الله میلانی به تمام روحانیون شهرستان‌ها نامه نوشته و توصیه کرده برای تسلی دل زندانیان و ابراز تأثر امت اسلام، امسال ـ یعنی نوروز سال 1344 ـ عید گرفته نشود.[68]

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . همین کتاب، سند شماره: 2504 /9ﻫ تاریخ: 7 /1 /43.

[2]. همین کتاب، گزارش‌های شماره: 2506 /9ﻫ تاریخ: 11 /1 /43 و شماره :3513 /9ﻫ تاریخ: 17 /1 /43.

[3]. همین کتاب، سند شماره: 2528 /9ﻫ تاریخ: 17 /1 /43.

[4]. همین کتاب، گزارش تاریخ: 20 /1 /43.

[5]. همین کتاب، گزارش تاریخ: 20/ /1 /43.

[6]. همین کتاب، گزارش دیگر به تاریخ: 20 /1 /43.

[7]. همین کتاب، گزارش «اظهارات شیخ طبسی» تاریخ: 24 /1 /43.

[8]. همین کتاب، گزارش«اجتماع در منزل آقای قمی» تاریخ: 31 /1 /43.

[9]. همین کتاب، گزارش شماره: 2- 5- 4- 5 تاریخ: 5 /2 /43.

[10]. همین کتاب، گزارش «سخنرانی آقای قمی»، تاریخ: 4 /2 /43.

[11]. همین کتاب، بیانیه ضمیمه نامه شماره: 2562 /9ﻫ تاریخ: 27 /1 /43.

[12]. همین کتاب، بیانیه ضمیمه نامه شماره: 2562 /9ﻫ تاریخ: 27 /1 /43.

[13]. همین کتاب، اعلامیه «عمّال استعمار به حربه افترا متوسل شدند» ضمیمه نامه شماره: 2562 /9ﻫ تاریخ: 27 /1 /43.

[14]. همین کتاب، نامه شماره: 2569 /9ﻫ تاریخ: 31 /1 /43.

[15]. همین کتاب، اعلامیه «زعیم رشید و ... حاج آقا حسن طباطبایی قمی» ضمیمه نامه شماره: 2-5-4-5 شهربانی تاریخ: 1 /2 /43.

[16]. همین کتاب، گزارش «انعکاس مراجعت آیت‌الله خمینی»، تاریخ: 20 /1 /43.

[17]. همین کتاب، گزارش عزیمت طلاب به قم برای دیدن آقای خمینی، تاریخ: 22 /1 /43.

[18]. همین کتاب، گزارش شماره: 1798 /20/الف، تاریخ: 27 /1 /43.

[19]. همان.

[20]. همین کتاب، بخشنامه شماره: 1520 تاریخ: 20 /1 /1343.

[21]. همین کتاب، گزارش بدون شماره و تاریخ: با عنوان «طرح عملیات ایام سوگواری» در اواخر فروردین ماه 1343.

[22]. همین کتاب، گزارش خبری با عنوان «اظهارات هاشمی‌نژاد»، تاریخ: 25 /1 /43.

[23]. همین کتاب، تلگراف رمز شماره: 36، تاریخ: 31 /1 /43.

[24]. همین کتاب، گزارش شماره: 35 تاریخ: 29 /1 /43.

[25]. همان.

[26]. همین کتاب، گزارش «اجتماع در منزل آقای قمی»، تاریخ: 31 /1 /43.

[27]. همین کتاب، گزارش شماره: 2- 5-4-5 تاریخ: 31 /1 /43.

[28]. همین کتاب، بخشنامه شماره: 5210 /321 تاریخ: 29 /1 /43.

[29]. همین کتاب، نامه شماره: 5188 /321 تاریخ: 29 /1 /43.

[30]. همین کتاب، گزارش شماره: 2701 /9ﻫ تاریخ: 10 /2 /43.

[31]. همین کتاب، گزارش سخنرانی آقای قمی در تاریخ: 4 /2 /43.

[32]. همین کتاب، نامه شماره: 2912/دم تاریخ: 10 /2 /43.

[33]. همین کتاب، گزارش شماره: 2701 /9ﻫ تاریخ: 10 /2 /43 و نیز گزارش شماره: 2710 /9ﻫ تاریخ: 15 /2 /43.

[34]. همین کتاب، تلگراف شماره: 459 تاریخ: 28 /2 /43.

[35]. همین کتاب، گزارش بدون شماره: «آیت‌الله میلانی» تاریخ: 11 /2 /43.

[36]. همین کتاب، گزارش بدون شماره: و عنوان تاریخ: 28 /2 /43 و گزارش شماره: 2710 /9ﻫ تاریخ: 15 /2 /43.

[37]. همین کتاب، دستورالعمل شماره: 5333 /321، تاریخ: 12 /2 /43.

[38]. همین کتاب، تلگراف شماره: 105، تاریخ: 31 /2 /43.

[39]. همین کتاب، به اعلامیه «روز دوازدهم محرم عزای ملی اعلام می‌شود» در متن کتاب بنگرید.

[40]. همین کتاب، گزارش بدون شماره: و تاریخ: «روحانیون مشهد» در اوایل خردادماه سال 43.

[41]. همین کتاب، نامه شماره: 122، تاریخ: 9 /3 /43.

[42]. همین کتاب، صورت‌جلسه تاریخ: 1 /6 /43.

[43]. همین کتاب، گزارش شماره: 30427/ص 180، تاریخ: 8 /6 /43.

[44]. همین کتاب، گزارش «عکس‌های خمینی و قمی»، تاریخ: 18 /6 /43.

[45]. همین کتاب، اطلاعیه شماره: 2344، تاریخ: 18 /7 /43.

[46]. همین کتاب، تلگراف‌های 378 و 379، تاریخ: 18 /7 /43. همچنین بنگرید به تلگراف شماره: 389، تاریخ: 21 /7 /43.

[47]. همین کتاب، پاورقی سند شماره: 448، تاریخ: 13 /8 /43.

[48]. همین کتاب، سند پیشین؛ و نیز سند بدون شماره: تاریخ: 11 /8 /43 با موضوع «عبدالکریم» هاشمی‌نژاد.

[49]. همین کتاب، سند بدون شماره: تاریخ: 13 /8 /43 با موضوع «سیدکاظم رضایی».

[50]. همین کتاب، سند شماره: 448 مراجعه شود.

[51]. همین کتاب، سند شماره: 450، تاریخ: 14 /8 /43.

[52]. همین کتاب، خبر بدون شماره: تاریخ: 16 /8 /43.

[53]. همین کتاب، تلگراف مخابره شده در 17 /8 /43.

[54]. همین کتاب، تلگراف رمز 454، تاریخ: 14 /8 /43.

[55]. همین کتاب، تلگراف شماره: 449، تاریخ: 14 /8 /43.

[56]. همین کتاب، تلگراف شماره: 489، تاریخ: 1 /9 /43.

[57]. همین کتاب، تلگراف رمز شماره: 455، تاریخ: 14 /8 /43.

[58]. همین کتاب، گزارش خبری تاریخ: 14 /8 /43 با عنوان «شیخ عامر».

[59]. همین کتاب، تلگراف 508 ـ 12 /9 /43 ساواک خراسان به مرکز.

[60]. همین کتاب، اعلامیه با عنوان «اعلامیه مرجع مجاهد حضرت آیت‌الله آقای قمی مدظله‌العالی».

[61]. همین کتاب، گزارش تاریخ: 26 /9 /43.

[62]. همین کتاب، سند پیشین.

[63]. همین کتاب، دستورالعمل روش مقامات انتظامی نسبت به روحانیون درباره رمضان، تاریخ: 16 /10 /43.

[64]. همین کتاب، «متن استفتاء از حضرات آیات‌الله‌ العظام آقای میلانی و آقای نجفی مرعشی» ضمیمه نامه شماره: 38510 /321، تاریخ: 27 /10 /43.

[65]. همان.

[66]. همین کتاب، نامه شماره: 13756 /9 ﻫ تاریخ: 29 /11 /43.

[67]. همین کتاب، تلگراف شماره: 641 تاریخ: 6 /12 /43.

[68]. همین کتاب، تلگراف شماره: 1400، تاریخ: 26 /12 /43.

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.