زندگینامه - کتاب آیت‌الله حاج شیخ محمد یزدی

 پیشینه خانوادگی

آیت‌الله محمد یزدى در روز پنج شنبه دهم تیر ماه 1310 ﻫ ش مطابق با پانزدهم صفر1350 ﻫ ق ‌در محله «پایین دروازه» شهر اصفهان چشم به جهان گشود. جد پدری ایشان «شیخ محمد‌علی یزدی» از اهالی یزد بود که در حوزه علمیه اصفهان به درجات علمی بالایی نائل آمد.[1]

پدرش شیخ علی یزدی، از شاگردان «آیت‌الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی» و از روحانیون معروف اصفهان بود. وی امامت جماعت یکی از مساجد اصفهان را بر عهده داشت و به حل مشکلات مردم می‌پرداخت. شیخ علی از جمله روحانیونی بود که با تصویب قوانین جدید در دوره استبداد رضاخانی از پوشیدن لباس روحانیت منع گردید.[2] مادر آیت‌الله یزدی از خانواده‌ی متدینی بود که نقش مهمی در شکل‌گیرى شخصیت وى برعهده داشت.[3]

 

تحصیلات

آیت‌الله محمد یزدی تحصیلات خود را ابتدا در محضر پدر و پس از آن در مکتب‌خانه گذراند. سپس به نخستین مدرسه‌ای که در اصفهان به سبک جدید تأسیس شده بود، رفت.[4] رابطه عاطفى و در عین حال معقول پدر و نیز عمویش ـ شیخ محمد یزدى ـ چهره زیبایى از روحانیت را در ذهن وى تصویر کرده بود. این ارتباط موجب شد که او تحصیل در حوزه علمیه را با عشق و علاقه آغاز کند. وى در دوازده سالگى رسماً به عنوان طلبه علوم دینى به حوزه علمیه اصفهان وارد شد. در این زمینه می‌نویسد:

«پدر و عموى ما، همواره سفارش مى‌کردند که سعى کنید نگذارید رشته علم و آخوندى در خانواده شما قطع شود. بنده هم به همین هدف علاقه‌مند بوده‌ام و دوست داشته‌ام اولادم، همه در این مسیر باشند.»[5]

دوران‌ طلبگی‌ آیت‌الله محمد یزدی با اختناق‌ رضاخانی‌ همراه‌ بود. پوشیدن‌ لباس‌ روحانی‌ برای‌ بسیاری‌ از طلاب‌ ممنوع‌ شده‌ بود و آنها باید برای‌ پوشیدن‌ آن مجوّز دریافت‌ می‌کردند. شیخ محمد یزدى دروس مقدماتى و قسمتى از سطح را در مدرسه‌ علمیه کاسه‌گران، مدرسه ملاعبدالله و مدرسه صدر فراگرفت و در مدت چند سال با ادبیات عرب، منطق، فقه، اصول، فلسفه و کلام آشنایى پیدا کرد. از اساتید ایشان در حوزه علمیه اصفهان می‌توان به «آیت‌الله سیدمرتضى موحد ابطحى»،«آیت‌الله سیدمحمدعلی ابطحی»،«شیخ محمدحسن فقیه »،«آیت‌الله سیدضیاءالدین علامه»،«شیخ عباسعلى ادیب حبیب‌آبادى»، «شیخ محمدحسن نجف‌آبادى » و «حاج آقا رحیم ارباب» اشاره کرد.

 

ورود به حوزه علمیه قم وآشنایی با حضرت امام(ره)

حوزه علمیه قم که از دوره پهلوی اول و در نتیجه مجاهدت‌ عالمانی چون آیت‌الله العظمی عبدالکریم حائری یزدی به مهم ترین مرکز دینی کشور تبدیل شده بود، از اویل دهه 20 و با اقامت آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردى در قم رونق بیشتری پیدا کرد. شیخ محمد یزدى مانند بسیاری از مشتاقان علوم دینی جذب حوزه علمیه قم شد و در سال 1326 ﻫ ش در سن 16 سالگى به این شهر هجرت کرد. ایشان در قم محضر عالمانی چون آیات عظام:‌ «سیدحسین بروجردی»، «امام‌ خمینی‌«،[6] «سیدمحمدرضا گلپایگانی»، «سیدمحمد حجّت‌ کوه‌ کمری‌«، «شیخ محمدعلى اراکى» و «میرزا هاشم آملى» را درک و از اساتیدی نظیر «شیخ ابوالفضل زاهدى»، «آیت‌الله محمد لاکانى»، «سید حسین بُدلا»، «سید رضا صدر»، «آیت‌الله محمد مجاهدى»، «شیخ عبدالجواد جبل عاملى اصفهانى»، «سید محسن فرید اراکى»، «آیت‌الله سیدمحمدباقر سلطانى»، «شیخ مرتضى حائرى»، «شیخ عباسعلى شاهرودى»و «سید محمدحسین طباطبایى» کسب فیض کرد و به درجه اجتهاد نایل آمد. ایشان در خاطراتشان راجع به این دوره می‌نویسد:

«در آن ایام، حوزه علمیه قم به دلیل تازه تأسیس بودن، از نظم و انضباط قابل توجهى برخوردار بود. به یاد دارم اکثر قریب به اتفاق طلبه‌ها، قبل از اذان صبح از خواب بیدار مى شدند و اغلب هم براى انجام فریضه جماعت به مسجد بالاسر مى‌آمدند. در آن جا، چند نماز جماعت خوانده مى‌شد. یکى از اوّلین نماز جماعتها توسط مرحوم آیت‌الله مرعشى نجفى خوانده می‌شد. ما قبل از نماز آقاى نجفى، یک برنامه مباحثه داشتیم که تا اذان صبح به طول مىانجامید بعد از نماز هم یک جلسه مباحثه با دوستان برقرار مى شد و بعد از آن به حجره می‌آمدیم و صبحانه مى‌خوردیم. در خصوص کارهاى حجره هم برنامه‌هاى جالبى براى تقسیم کار داشتیم و هر کس عهدهدار کارى بود.»[7]

آیت‌الله یزدی جهت نشر معارف اسلامى و تربیت شاگردان و مبلغان علوم دینى در قم به تدریس کتاب‌هاى رایج حوزوى به ویژه فقه، فلسفه و اخلاق پرداخت2. وی همچنین در مناسبت‌های مختلف به سخنرانی و وعظ می‌پرداخت. درخصوص چگونگی  سخنرانی در مسجد امام در این زمان می‌گوید:

«در تابستان در امامزاده‌ای در داخل شهر قم ده شب تحت عنوان آخوندها چه می‌گویند منبر داشتم شاید شب دوم یا سوم سخنرانی ما حیاط امامزاده مملو از جمعیت شد و در همانجا بود که یک شب ظاهراً مرحوم اشراقی و آقا مصطفی خمینی و احتمالا حاج احمدآقا و همراهانش صحبتهای ما را گوش کرده و بعداً برای حضرت امام تعریف کرده بودند و همین امر سبب شد که برای سخنرانی در مسجد امام از ما دعوت به عمل آید».[8]

با آغاز مبارزه حضرت امام (ره) علیه رژیم پهلوی، آیت‌الله یزدی تحت پوشش کلاس‌های اخلاق در مدرسه فیضیه، به مباحث سیاسی ورود کرده و به تبیین دیدگاه‌های حضرت امام (ره) می‌پرداختند:

«طرح این مباحث به عدد مستمعان ما افزود. قدری که گذشت، احساس کردم که زمان آن فرا رسیده که من مسائل سیاسی را وارد صحبت‌هایم کنم. بنابراین به دیدگاههای حضرت امام (ره) به موضوعات مختلف گریز می‌زدم.»[9]

اسناد ساواک نیز این اظهارات را تایید می‌کنند. در سندی به تاریخ 12 /7 /1350 راجع به کلاس‌های اخلاق آیت‌الله یزدی آمده است:

«در مدرسه فیضیه قم شب‌های جمعه به طور مخفی در یکی از اطاق‌های طلاب مخالف جلسه‌ای ظاهراً به عنوان درس اخلاق به ریاست شیخ محمد یزدی برقرار شده که در این جلسه عده‌ای از طلاب مخالف اصفهانی، یزدی، مازندرانی، قمی، رشتی، شیرازی، تهرانی، مشهدی و غیره شرکت دارند و هر چند که ادامه یابد [بر] عده مخالفین افزوده می‌شود.»[10]

 

آغاز فعالیت‌ سیاسی

آیت‌الله یزدی نخسین آشنایی خود با مسائل سیاسی را از طریق جریان فدائیان اسلام و شهیدحجت‌الاسلام سیدمجتبی نواب صفوی می‌داند.[11] اسناد ساواک اولین گزارش‌ها از فعالیت سیاسی آیت‌الله یزدی را در سال 1343 ثبت کرده‌اند. با توجه به آشنایی ایشان با حضرت امام، آغاز فعالیت سیاسی ایشان را باید از هنگام اعتراض امام به لایحه‌های انجمن‌های ایالتی و ولایتی دانست. وی که در این زمان به عنوان خطیب و سخنرانی شجاع اشتهار داشت، صراحتاً از مواضع و دیدگاه‌های حضرت امام دفاع و سیاست‌های رژِیم را نقد می‌کرد.[12] پس از حادثه دوم فروردین 1342 و حمله عمال رژیم به مدرسه فیضیه که منجر به  قیام 15 خرداد و دستگیری حضرت امام(ره) گردید، آیت‌الله یزدی به  همراه جمعی از علما در منزل مراجع وقت متحصن و خواهان آزادی امام و بازگشت ایشان به  قم شدند. در یکی از نخستین گزارش‌های ساواک قم به تاریخ 21/ 6 /1343 راجع به ایشان آمده است:

«احتراماً شیخ محمد خیرخواه یزدی در مسجد امام چنین اظهار می‌داشت: .... اگر دستگاه‌ها و دولت‌ها محیط را به استبداد و قلدری و با سرنیزه اداره کردند و محیط را تحت فشار قرار دادند و محیط را به دلخواه خود ساختند دیگر آزادی محیط معنی واقعی ندارد و مردم اینگونه محیط هم دارای شخصیتی آزاد نیستند چون بایستی با استبداد و با سرنیزه حکومتی را که به رسمیت نمی‌شناسند ناچاراً به رسمیت بشناسند و ناچاراً پای صندوق‌ها رفته رای بدهند امضا را قبلاً در اختیار آن‌ها بگذارند. این‌ها دلیل بر این است که مردم آن محیط دارای هیچ‌گونه شخصیتی نمی‌باشند و تمام اعمال آن‌ها از روی استبداد و سرنیزه‌ می‌باشد. شخصیت مردمان یک محیط بستگی دارد به آزادی آن محیط، شخصیت یک ملت و مملکت بستگی دارد به سه عامل شنیدنی‌ها، دیدنی‌ها و خواندنی‌ها. شخصیت یک ملت و مملکت بستگی دارد به فرهنگ آن مملکت. ملتی رشید است که دارای فرهنگی رشید و مستقل باشد چون تمام مسئولین فردای مملکت بایستی تحت برنامه صحیح فرهنگ تربیت شوند که فردا بتوانند چرخ این اجتماع را به حرکت درآورند ولی اگر فرهنگ برنامه نامنظمی و ناصحیحی داشت نتیجه بر خلاف است.» [13]

آیت‌الله یزدی در مورد این جلسات در سال 1343می‌گوید:

«در شب‌های آخر سخنرانی که به یاری خدا تسلط خاصی هم پیدا کرده بودم، انقلاب ایران را با حادثه کربلا تطبیق می‌کردم؛ از موافقان حضرت امام خمینی با عنوان «انصار الحسین» و از شاه با تعبیر «یزید و ابن زیاد» یاد می‌کردم. همسایه ما که در اداره ثبت کار می‌کرد، نزد من آمد و گفت:«برای همه روشن است که منظور شما از آقای یزید، شخص شاه است و خلاصه، ما به ازای تمام اسامی غلط اندازی که استفاده می‌کنید، روشن است!»[14]

ساواک اسم آیت‌الله یزدی را در گزارش‌های اولیه «شیخ محمدعلی حیدری» ثبت کرده است که می‌تواند بیانگر ناشناخته بودن ایشان برای مامورین ساواک باشد. در این گزارش‌ها از ایشان با عنوان طرفدار حضرت امام و نماینده ایشان یاد شده است. منبع ساواک در مهر 1343 در گزارشی راجع به سخنان تند آیت‌الله یزدی و استقبال مردمی از آن می‌نویسد:

«مدت سه روز اقامت در قم شب‌ها در مسجد امام حسن واقع در مقابل راه آهن شرکت یک نفر واعظ به نام شیخ محمد علی حیدری از طرف آقای خمینی به منبر می‌رود و در حضور سه هزار نفر جمعیت در پشت بلندگو سخنرانی می‌نماید. از اول تا پایان سخنان خود حمله به سلسله جلیله سلطنت و حرمت لوایح ششگانه می‌نماید و مردم را علناً به قیام و مبارزه دعوت نموده و می‌گفت مردم تا کی در خانه سکونت می‌کنید. دین از دست رفت ناموس از دست رفت شاهنشاه ایران با اسرائیل پیمان بسته [تا] برنامه اسرائیل را در ایران اجرا ‌نماید قیام کنید مبارزه نمایید نگذارید لوایح تصویب شده اجرا گردد و دولت خیال می‌کند خمینی را زندانی نمود، خمینی از مبارزه خود صرف نظر خواهد کرد. مادامی که جان در بدن داریم برای ریشه کن نمودن این قانون فعالیت خواهیم کرد. از اول تا آخر سخنرانی این شخص واعظ تحریک و تهییج مردم بر علیه دولت بود»[15]

ساواک قم پس از دریافت گزارش‌هایی از سخنرانی‌های آیت‌الله یزدی، منبرهای ایشان را تعطیل کرد.[16] وی در خاطراتش می‌گوید:

«شاید شب بیست و سوم یا بیست و دوم بود که بنده بر فراز منبر مسجد [امام حسن عسگری قم]، مطالب را به صریح‌ترین شکل ممکن بیان کردم و خودم هم حدس زدم که این منبر مرا به زندان خواهد کشاند. همین طور هم شد. وقتی از منبر پایین آمدم و راهی منزل شدم، در مسیر راه مرا بازداشت و به ساواک و نهایتاً زندان منتقل کردند.»[17]

محور صحبت‌های آیت‌الله یزدی در این زمان نقد لوایح ششگانه، دفاع از حضرت امام و حمله به رژیم صهیونیستی بود.[18] در گزارشی از ساواک که در سال‌های بعد تهیه شده به مخالفت آیت‌الله یزدی با انقلاب سفید اشاره شده است:

«برابر سوابق موجود نامبرده بالا یکی از وعاظ ناراحت و مخالف دولت و طرفدار سرسخت خمینی و رابط بین نمایندگان آیت‌الله مذکور و مخالف لوایح ششگانه انقلاب سفید می‌باشد که در اکثر سخنرانی‌های خود علیه دولت و انقلاب شاه و مردم صحبت و به خمینی دعا می‌‌نماید. با توجه به این‌که کراراً تذکرات لازم مبنی بر این‌که مطالب خلافی عنوان ننماید به یاد شده داده شده معذالک از عمل خود دست بر نداشته و کماکان به رویه‌اش ادامه داده که سرانجام منجر به اخذ تعهدی شد که در هیچ کجا حق سخنرانی و استفاده از منبر را نداشته و ورود و خروج وی هم بایستی با اجازه و با اطلاع ساواک بوده در صورتی که بر خلاف تعهدی که سپرده عمل نماید طبق مقررات تعقیب شود.» [19]

شدت گرفتن تقابل حضرت امام با رژیم که اوج آن مخالفت با کاپیتولاسیون و نهایتاً تبعید امام در آبان 1343 به ترکیه و سپس عراق بود، فعالیت سیاسی آیت‌الله یزدی را به طرز محسوسی افزایش داد. این موضوع باعث شد ساواک سفرها، سخنرانی‌‌ها و بسیاری از اقدامات ایشان را ثبت و ضبط کند.[20] در همان زمان آیت‌الله یزدی علاوه بر مواضع شدید سیاسی در منابر و جلسات خصوصی با امضای اعلامیه‌هایی برای مسئولین رژیم از امام حمایت می‌کرد. «نامه سرگشاده جمعی از حجج اسلام و فضلاء حوزه علمیه قم به آقای هویدا» از مهم‌ترین اعلامیه‌هایی بود که به امضاء ایشان نیز رسید. شرکت در تحصن اعتراضی در منزل مراجع قم پس از صدور حکم اعدام اعضای «هیئت‌های موتلفه اسلامی» به دنبال ترور حسنعلی منصور از دیگر اقدامات آیت‌الله محمد یزدی در سال‌های آغازین پس از تبعید امام(ره) بود3. برخی از مهم‌ترین اقدامات آیت‌الله یزدی پس از تبعید امام(ره) به شرح زیر بوده است.

 

  • حمایت از امام در شهرهای مختلف

در دهه چهل به دلیل سانسور و محدودیت اطلاع‌رسانی، سیاست کلی رژیم محو یاد و اندیشه امام بود، به همین دلیل با هرگونه حمایت علنی از امام به شدت برخورد می‌شد. در چنین فضایی آیت‌الله یزدی و بسیاری از یاران امام تمرکز خود را بر شکستن انحصار تبلیغاتی رژیم قرار داده و به‌رغم مخاطرات فراوان به تبلیغ اندیشه‌های امام در شهرهای مختلف پرداختند. این وظیفه خطیر به دلیل اشراف مامورین نظامی و امنیتی رژیم در شهرهای کوچک تبعات زیادی برای انقلابیون به دنبال داشت. آیت‌الله یزدی با سفر به شهرهای مختلف در قالب فعالیت‌ دینی به تبلیغ اندیشه‌های حضرت امام می‌پرداخت. گزارش‌های فراوانی از شهرهای مختلف راجع به سخنرانی‌های صریح آیت‌الله یزدی به مرکز ارسال می‌شد که بیانگر شجاعت و اعتقاد ایشان به آرمان‌های حضرت امام بود. به دلیل کثرت این گزارش‌ها منابر آیت‌الله یزدی همواره تحت کنترل شدید قرار داشت و سخنرانی‌های ایشان بارها لغو ‌می‌‌شد:

«برابر اطلاع واصله نامبرده بالا در روز گذشته به کرمانشاه وارد و قرار است در ایام سوگواری رحلت (حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام) از شب 25 /11 /1344 در مسجد بروجردی از منبر استفاده نماید. خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به سابقه وی از منبر رفتن مشارالیه جلوگیری و نتیجه را به این ساواک اعلام دارند.»[21]

آیت‌الله یزدی تاکید ویژه‌ای بر حفظ یاد و نام حضرت امام(ره) در منابر داشت و به‌رغم فشارهای مامورین رژیم، از بیان آن تردید به خود راه نمی‌داد. در سفری به کرمانشاه در سال 1344 به این موضوع اشاره شده است:

«شب 23 /11 /1344 که عده‌ای به اسامی شیخ محمد یزدی، شیخ جلال آل طاهر، سیدمصطفی جزایری و شیخ خالقی در منزل شیخ عبدالجلیل جلیلی حضور داشته‌اند ... در این وقت شیخ یزدی راجع به منبر رفتنش در قم صحبت و اظهار داشت هر چه دستگاه به من فشار آورد که راجع به آقای خمینی صحبتی ننمایم گوش ندادم و گفتم من تشخیص داده‌ام که آقای خمینی از همه مهم‌تر است و باید تجلیل گردد.

نظریه: شیخ محمد یزدی ساکن شهرستان قم می‌باشد که در سال گذشته به این شهرستان مسافرت و در منابر سخنان تحریک‌آمیز ایراد نموده بود که مراتب طی شماره 11564 /5/ ﻫ ـ 16 /12 /43 اعلام گردید و اخیراً نیز طبق دعوت قبلی شیخ عبدالجلیل جلیلی عصر روز 23 /11 /1344 به کرمانشاه وارد و در منزل شیخ عبدالجلیل جلیلی اقامت نموده و با توجه به سوابق وی به شهربانی استان اعلام گردید از منبر رفتن وی جلوگیری به عمل آورند.»[22]

 

  • کنترل و ممنوع‌المنبری

با توجه به سخنان تند و مواضع قاطع آیت‌الله یزدی، از سال 1344 جلوگیری از منابر ایشان در دستور کار ساواک و شهربانی قرار گرفت. اخذ تعهد مبنی بر عدم سخنرانی تحریک‌آمیز یکی از اولین اقدامات رژیم در این زمینه بود. گزارش زیر به این موضوع و چگونگی برخورد آیت‌الله یزدی با آن اشاره دارد:

 «نامبرده در تاریخ 24 /11 /1344 از طریق شهربانی استان احضار و تعهد اخذ شد که از منبر رفتن خودداری نماید لیکن شب 25 /11 /1344 در مسجد آیت‌الله بروجردی حضور یافته پس از لحظه‌ای توقف با کسب اجازه آقای عبدالجلیل جلیلی در پای منبر به زمین نشسته و به بحث در اطراف مسائل دینی و وفات امام جعفر صادق علیه‌السلام پرداخت و در خاتمه اظهار داشت امروز مرا به سازمان و شهربانی بردند و تعهد گرفتند که منبر نروم تا این‌که بنا به امر آقای عبدالجلیل جلیلی در پای منبر سخنرانی ایراد می‌کنم. سپس اضافه نمود آقای هویدا نخست وزیر چند روز قبل در مصاحبه مطبوعاتی اعلام داشته که قلم و بیان آزاد است اگر [چه] در آن انتقاد نیز باشد. لکن امروز در شهربانی نامه‌ای جلوی من گذاشتند که در بالای آن مارک نخست‌وزیر بوده و نوشته بودند از منبر رفتن یزدی جلوگیری به عمل آید و این‌ها نمی‌خواهند مجالس روضه‌خوانی دایر شود. با این نیت و این دستورات باز هم می‌گویند بایستی حسن تفاهم وجود داشته باشد. در ساعت 20:20 پس از دعا نمودن به آقای خمینی و خداحافظی از حاضرین به اظهارات خود خاتمه و اضافه نمود دیگر صحبت نخواهم کرد.»[23]

در گزارش دیگری در همین ارتباط آمده است:

«برابر اطلاع در تاریخ 23 /11 /1344 توسط شیخ عبدالجلیل جلیلی، روحانی کرمانشاه از نامبرده فوق دعوت به عمل آمده بود که ایام رحلت حضرت امام جعفر صادق در آن شهرستان به منبر برود. ساواک محل با توجه به سابقه از منبر رفتن وی جلوگیری به عمل آورد. لیکن مشارالیه در پای منبر مطالبی ایراد و در خاتمه به آقای خمینی دعا نموده و در تاریخ 25 /11 /1344 به صوب قم عزیمت نموده است.خواهشمند است دستور فرمایید در جریان فعالیت و اقدامات شخص مذکور بوده و در صورت مشاهده عملی خلاف مصالح عمومی، مراتب را به انضمام دو قطعه عکس یاد شده به این اداره کل ارسال نمایند.»[24]

چند ماه بعد آیت‌الله یزدی در اهواز مجدداً تحت مراقبت شدید قرار گرفت:

«طبق اطلاع شیخ محمد توکلی معروف به خیرخواه یزدی فرزند علی‌اکبر از روحانیون افراطی قم روز 22 /1 /1345 به اهواز وارد گردیده و احتمال دارد به طور قاچاق از مرز خارج شود. دستور فرمایید کلیه اعمال و رفتار وی را تحت مراقبت قرار داده نتیجه را به موقع گزارش نمایند و ضمناً به شهربانی اهواز ابلاغ شود که مراتب را به کلیه شهربانی‌های مرزی ابلاغ نمایند.»[25]

بر اساس گزارش‌های ساواک استقبال از منابر آیت‌الله یزدی در شهرهای مختلف زیاد بوده و همین نگرانی مقامات امنیتی و انتظامی را افزایش می‌داده است. در خرداد 1345 مخاطبین ایشان در مسجد نو آبادان بیش از 600 نفر گزارش شده‌اند.[26] رویه ساواک در مواجهه با مواضع و سخنرانی‌های آیت‌الله یزدی به تدریج از تذکر به جلوگیری و برخورد کشیده شد. در شهرستان خمین در مهر 1345سخنرانی ایشان تعطیل و به ناچار به قم بازگردانده شدند:

«پس از اینکه به علت اداء سخنان تحریک‌آمیز از ورود به منبر شیخ محمد یزدی جلوگیری گردید از ساعت 15 /14 الی 18 مورخه 13 /6 /45 جلسه‌ای­ با شرکت عده‌ای وعاظ به نام شیخ محمد حسین آل طاهر، شیخ محمد صادق آل طاهر، شیخ محمد مهدی غفاری، سید مهدی غضنفری و شیخ محمد حبیب‌الهی در منزل سید مرتضی پسندیده تشکیل و در نتیجه طبق نظر حاضرین در جلسه از تاریخ فوق مجالس روضه‌خوانی خمین تعطیل و چون به مقاصد سوء خود که کسب اجازه استفاده از منبر شیخ مذکور باشد موفق نمی‌شوند ناچار وی را به قم روانه و از تاریخ 15 /6 /45 مجالس روضه خوانی مجدداً تشکیل و انتظامات کامل برقرار می‌گردد.»[27]

در سند دیگری در همین ارتباط ساواک با تفصیل بیشتری به دلایلش برای جلوگیری از منبر ایشان در خمین اشاره کرده و به بازرسی از محل زندگی ایشان نیز اشاره کرده است. باید توجه داشت که در همین سال آیت‌الله یزدی به چند شهر دیگر سفر کرده و روحیه سازش‌ناپذیر خود در مبارزه با رژیم را نشان داده بود:

«طبق اطلاع، نامبرده بالا که مقیم شهرستان قم و آدرس وی خیابان ایستگاه مقابل فرهنگ پلاک 20 می‌باشد در تاریخ 10 /6 /45 در مسجد جامع خمین به منبر رفته و چون اظهاراتش تحریک‌آمیز بوده از طریق شهربانی محل از منبر رفتن وی جلوگیری گردیده و مشارالیه در تاریخ 15 /6 /45 به قم مراجعت نموده است. ...

با این‌که کراراً تذکر لازم مبنی بر این‌که مطالب خلافی عنوان ننماید به نامبرده داده شده است معذالک از عمل خود دست برنداشته و کماکان به رویه‌اش ادامه داده که سرانجام منجر به اخذ تعهدی شد که در هیچ کجا حق سخنرانی و استفاده از منبر را نداشته، ورود و خروج وی هم بایستی با اجازه و با اطلاع ساواک بوده در صورتی که برخلاف تعهدی که سپرده است عمل نماید طبق مقررات تعقیب شود.

ضمناً در تاریخ 30 /7 /45 بدون وصول امریه از ستاد از محل مسکونی شخص مورد بحث بازرسی به عمل آمده و مدارک مشروحه ذیل کشف و در پرونده مربوطه نامه‌ای دال بر انعکاس جریان بازرسی به مرکز موجود نیست.»[28]

یک سال بعد در فروردین 1346 در خوزستان در سخنانی بسیار تند نسبت به سیاست‌های فرهنگی رژیم از جمله فضای ضددینی حاکم بر مطبوعات و سینما انتقاد کرده و در پایان برای حضرت امام دعا نمود. در گزارش مامور ساواک آمده است:

«در ساعت 2100 روز 28 محمد یزدی در منبر ضمن انتقاداتی که از مجلات، روزنامه‌ها و رادیو‌ها و سینماها نمود و آن‌ها را عواملی دانست که جامعه را به سوی بدبختی و نابودی می‌کشاند، در پایان وعظ خود ضمن خواندن دعا خمینی را به نام یک عالم بزرگ و منجی اسلام ذکر کرد و برای سلامتیش دعا نمود و صلوات فرستاد. در این مجلس عده کثیری از حضار که اکثراً جوان بوده‌اند با صدای بلند صلوات فرستاده‌اند. عده حاضرین در این مجلس بیش از 1000 نفر بوده‌اند. ساواک عقیده دارد چنانچه آزادی منبر به او داده شود در شب‌های آینده مطالب تحریک‌آمیزتری را ایراد نماید. مقرر فرمائید راجع به ممنوع شدن او از منبر نظریه اعلام فرمایند.»[29]

چند روز بعد از این گزارش وی مجدداً در اهواز و در منزل آقای عرب‌زاده برای سلامتی حضرت امام دعا فرمودند. در همین زمان نام ایشان در لیست«وعاظ افراطی و ممنوع‌المنبر» در ردیف 6 ابلاغ گردید. در گزارش ساواک آمده است:

«پیرو مذاکرات حضوری بدین‌وسیله آقای شیخ محمد یزدی اعزام می‌شود. نامبرده طی شماره 1112 /5 ـ 26 /1 /1346 نیز به آن سازمان معرفی شده بود. همچنین ساعت 2330 لیله 28 /1 /1346 در منزل آقای عرب‌زاده در آخر سخنان خود برای سلامتی خمینی دعا کرده است که در اذهان مردم اثر نامطلوبی داشته است. مخصوصاً وعاظ و روضه‌خوان‌های مخالف دیگر متوجه هستند اگر چنانچه مقامات مسئول سکوت کردند در این زمینه آنان نیز در مجالس دعا نموده و احیاناً سخنان مخالفت‌آمیزی نیز بیان نمایند.»[30]

چند ماه بعد در گزارشی از کاشان می‌خوانیم:

«طبق گزارش شهربانی کاشان از طرف هیئت عزاداران قاسمی کاشان از نامبرده بالا دعوت به عمل آمده بود که وی در آن شهرستان جهت وعظ به منبر برود و با توجه به این‌که مشارالیه از طرفداران خمینی است و فرد ناراحتی می‌باشد و امکان داشت در منبر سخنرانی‌های تحریک‌آمیز و بر خلاف مصالح کشور ایراد نماید لذا به شهربانی کاشان ابلاغ گردید که از رفتن وی به منبر جلوگیری نماید.»[31]

با توجه به مواضع و دیدگاه‌های آیت‌الله یزدی و نگرانی رژیم از تبعات این سخنرانی‌ها، بازداشت وی در دستور کار ساواک قرار گرفت. در 30 /1/ 1346 وی پس از سخنانی علیه برنامه‌های فرهنگی و سیاسی رژیم و حمایت از امام(ره) در اهواز بازداشت شد:

«نامبرده بالا به اتهام اخلال در نظم و بر هم زدن امنیت منطقه وسیله شهربانی دستگیر و تحویل این ساواک گردیده است. خواهشمند است دستور فرمائید جهت مشارالیه قرار بازداشت صادر نتیجه را اعلام فرمایند. ضمناً به زندان شهربانی نیز دستور فرمایند تا نامبرده را در مواقع لزوم در اختیار این ساواک قرار دهند.»[32]

 بازجویی‌های آیت‌الله یزدی بیانگر صلابت و باور ایشان به مسیر انقلابی حضرت امام است. ایشان با شجاعتی ستودنی در مواجهه با بازجویان ساواک از مواضع خود دفاع کرده و بارها آنها را به چالش کشیده است. به همین دلیل چندان بیراه نخواهد بود اگر اوج مبارزه و برگ زرین مبارزاتی آیت‌الله یزدی را بازجویی‌های وی در دهه چهل و پنجاه بدانیم. وی در تمام این سال‌ها بدون کوچک‌ترین تزلزلی در بازجویی‌های متعدد از مبانی فکری و اعتقادی خود دفاع کرده است. در بخشی از بازجویی تاریخ 31 /1 /1346 می‌خوانیم:

«س :آیا شما تا به حال تحت تعقیب قرار گرفته‌اید یا خیر؟

ج: البته چند بار مرا به سازمان امنیت قم، شهربانی چالوس، شهربانی کرمانشاه برده و سوالاتی هم از من نموده‌اند. محمد یزدی

س: به چه علت شما را به شهربانی و سازمان امنیت بردند؟ 

 ج: در چالوس دعائی که به آقای خمینی کرده بودم نظیر این‌جا مرا به شهربانی بردند. محمد یزدی

 س: در شب 28 /1 /1346 در مسجد مرعشی پس از سخنرانی که در مورد مطبوعات، رادیو، مجلات و سینماها نموده بودید در خاتمه وعظ به سلامتی آقای خمینی دعا نموده و حاضرین نیز صلوات فرستادند در این باره چه می‌گویید؟

 ج: بله انتقاداتی از بعضی مجلات نمودم و در خاتمه بیاناتم از همه علما به طور عموم و مخصوصاً برای سلامتی آقای خمینی دعا نمودم. محمد یزدی 

س: با آن‌که وسیله یکی از هم کسوتان خودتان قبلا تذکر داده شد که شب‌های آینده دیگر از دعاگویی به آقای خمینی صرف نظر بنمایید زیرا ممکن است مقامات انتظامی مانع کار شما شوند چرا دوباره در شب 29 /1 /1346 در مسجد آقای عرب‌زاده برای سلامتی خمینی دعا نموده‌اید؟ 

ج: هیچ کس چنین تذکری به من نداد. محمد یزدی 

س: مگر شما نمی‌دانستید که در حال حاضر دعا کردن برای آقای خمینی ایجاد اخلال در نظم و آرامش مملکت می‌کند؟

ج: به نظر من نه تنها اخلالی در نظم نمی‌شود بلکه آرامشی هم در دردهای مردم پدید می‌آید به خاطر آن‌که انتظارات آن‌ها با همین دعاها تامین می‌شود. محمد یزدی

س:آیا شما واقعاً به خمینی معتقد هستید که یک نفر عالم روحانی است که برای سلامتیش دعا می‌کنید و یا آنکه مصلحت روزگار اقتضا می‌کند و بعضی از دوستان هم شما را ترغیب به این کار می‌کنند؟

ج: بنده به آقا معتقد هستم و حدود 10 سال پای درس ایشان بوده‌ام. محمد یزدی

س: اگر شما آزاد شوید باز هم دست از رویه خود برنداشته و در منابر این کار را ادامه خواهید داد؟

ج: بر حسب وظیفه اخلاقی و دینی خودم چون نهی نشده مصلحت را هم در دعا کردن می‌بینم باز هم دعا می‌کنم. محمد یزدی»[33]

 

  • ارتباط با امام و حمایت از مرجعیت ایشان

 آیت‌الله یزدی پس از تبعید امام، ارتباط خود را با معظم‌له همچنان حفظ کرده و از طریق نامه با ایشان در ارتباط بود. وی یک بار نیز با امام در نجف دیدار کرد. شرح این دیدار در خاطرات ایشان به تفصیل آمده است.[34] در تاریخ 14 اسفند 1346 حضرت امام خمینی(ره) در پاسخ نامه‌ای از آیت‌الله یزدی، خطاب به ایشان وعده پیروزی و وقوع انفجار عظیم را داده است. متن نامه به شرح زیر است:

«به عرض می‌رساند، مرقوم شریف که حاکی از سلامت مزاج محترم و حاوی تفقد از اینجانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. پایداری فضلای محترم حوزه علمیه قم و صبر بر شداید طبقه جوان موجب کمال امیدواری به بقای عظمت آنهاست. 

قیام مردان حق از اعصار قبل از اسلام و از بدو اسلام توام با مشکلات عظیمه بوده است که گرفتاری‌های شما آقایان محترم و فشارهای دستگاه جبار در قبال آنها سهل است؛ مع ذلک با ملاحظه ظروف و مشکلات داخل و خارج باید از این پایداری تشکر کنم. با اطمینان نفس به شما آقایان محترم وعده فرج قریب می‌دهم، چه عمر من در این آخر وقت به آن برسد یا نه.

آتشی که در کانون سینه‌ها و قلبها روشن شده است، خاموش شدنی نیست یا لااقل به این زودی خاموش نخواهد شد و ممکن است شماها شاهد انفجار عظیم آن باشید.

لیهلک من هلک عن بینه و یحیی من حی عن بینه. مایوس نباشید و به خود یاس را راه ندهید، قوی باشید و دیگران را تقویت کنید و تواصی به صبر و تواصی به حق کنید. خداوند با شما است. والسلام علیکم.» [35]

ارتحال آیت‌الله العظمی سیدمحسن حکیم در خرداد سال 1349 باعث شد که رژیم از این موقعیت برای تشتت در نظام مرجعیت استفاده کند. دربار با ارسال پیام‌های تسلیتی برای برخی مراجع قم و نجف عملاً حضرت امام را نادیده گرفت و همین موضوع باعث واکنش نیروهای مذهبی شد. در همین راستا برخی از طلاب و روحانیون قم با ارسالی نامه‌ای برای جمعی از اساتید حوزه راجع به مرجعیت حضرت امام سوالاتی فرمودند که بازتاب زیادی در فضای کشور داشت. آیت‌الله یزدی در این زمینه تلاش زیادی از خود نشان داد. در سندی از ساواک به این موضوع اشاره شده است:

«اخیراً آقای محمد یزدی یکی از روحانیون حوزه علمیه قم نامه‌هایی به عنوان عده‌ای از مردم که از وی سؤالاتی راجع به مرجع تقلید شیعیان نموده‌اند ارسال و ضمن آن اظهار نموده است که نظر اکثر مدرسین و شخصیت‌های حوزه علمیه به آقای خمینی است. مشارالیه اضافه نموده است که از نظر ما در مسئله مرجعیت خمینی از لحاظ کلی اشکالی ندارد و باید از او تقلید نمود و البته در جزئیات با ارتباط با قم مسائل حل شده و می‌شود.

نظریه منبع: آقای محمد یزدی در یک ماه قبل به اصفهان آمده و در کانون جهان اسلام سخنرانی ایراد نمود و درباره مرجع تقلید شیعیان در میز گردی که تشکیل شد سؤالاتی از وی شد که جواب واضحی نداد و در خفا عده‌ای با وی تماس گرفتند و یا مکاتبه کردند و نظریه خود و حوزه علمیه قم را راجع به خمینی اظهار نمود.

نظریه رهبر عملیات: 1- آقای محمد یزدی از طرف کانون جهان اسلام جهت یک برنامه سخنرانی به اصفهان دعوت گردیده بود و پس از خاتمه سخنرانی فوراً اصفهان را ترک نمود. 2- یک برگ فتوکپی نامه ارسالی از طرف یکی از اعضاء کانون و پاسخ واصله از طرف آقای یزدی که مؤید خبر فوق است به پیوست می‌باشد»[36]

 

 فعالیت‌های آیت‌الله یزدی دراوایل دهه پنجاه  

جشن‌های دو هزار و پانصدساله شاهنشاهی در اوایل دهه پنجاه نشان دهنده تقابل رژیم با فرهنگ و هویت اسلامی کشور بود. برگزاری این جشن‌های پرهزینه که با مخالفت‌ زیادی در داخل و خارج کشور همراه شد، دستگاه‌های امنیتی ـ انتظامی  رژیم را در موقعیتی قرار داد که پس از چندین مواجهه موفقیت آمیز با برخی گروه‌ها و سازمان‌های مسلح، فشار بر یاران امام را نیز در دستور کار قرار دهند. به این ترتیب آیت‌الله یزدی که در دهه چهل همواره در تقابل با رژیم قرار داشت، با محدودیت‌هایی از قبیل ممنوعیت در صدور روادید برای خروج از کشور مواجه شده و در لیست کسانی قرار گرفت که رژیم به دنبال فرصتی برای تبعید آنها بود.[37] پیشنهاد تبعید آیت‌الله یزدی برای اولین بار در سال 1345 پس از سخنرانی وی در چالوس مطرح گردید که با آن موافقت نشد:

 «به قرار اطلاع نامبرده بالا که از وعاظ ناراحت و طرفدار خمینی می‌باشد و در ماه رمضان سال 1344 در مسجد جامع قم به منبر می‌رفت در تاریخ 3 /2 /45 به چالوس عزیمت نموده تا در آنجا به منبر برود.

نظریه رهبر عملیات: چون نامبرده از وعاظ ناراحتی است که امکان دارد در بالای منبر برخلاف مصالح کشور سخنرانی نماید لذا اصلح است که از رفتن وی به منبر جلوگیری به عمل آید.

تعهد گرفته شود که به جز مطالب دینی مطلبی ایراد ننماید و در صورت اظهار طبق رای کمیسیون امنیت تبعید شود.»[38] 

گزارش‌ها در مورد تغییر رویکرد رژیم از تهدید به بازداشت، بیانگر ناموفق بودن سیاست‌های رژیم در محدود کردن انقلابیونی مانند آیت‌الله یزدی بوده است:

«اخذ تعهد از این‌گونه وعاظ و روحانیون ضمانت اجرائی ندارد و پس از سال‌ها سپردن تعهد در ساواک‌ها امضاء تعهد برای آنان امر عادی تلقی می‌شود. »[39]

امکان تبعید آیت‌الله یزدی برای رژیم در اردیبهشت سال 1351 فراهم شد. در این زمان تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که هنوز ماهیت واقعی خود را نشان نداده بودند، به اعدام محکوم شدند. آیت‌الله یزدی به همراه برخی دیگر از روحانیون از قبیل «آیت‌الله محمدعلی گرامی»،«آیت‌الله احمد جنتی» و«آیت‌الله محمدمهدی ربانی» که برای آزادی آنها تلاش می‌کردند دستگیر و به مرکز اعزام شدند.[40] اتهام این افراد اقدام علیه امنیت ملی اعلام گردید که پس از چند جلسه محاکمه قرار منع بازداشت آنها صادر شد. آیت‌الله یزدی در خاطراتش می‌گوید:

«در اوایل سال 1352شمسی عده قابل توجهی از آقایان جامعه مدرسین توسط مامورین رژیم دستگیر شدند که بنده هم در میان آنها بودم. ما را در اتاق بزرگی در قسمت اداری شهربانی در شمال ساختمان اسکان دادند. ما در آن شب احتمال نمی‌دادیم کارمان به تبعید خواهد کشید.»[41]

 سال 1352 اوج قدرت رژیم و هنگام برخورد قطعی با یاران امام بود. در بولتنی با عنوان«طرفداران خمینی» دستور برخورد قاطع با یاران امام صادر شد. در بخشی از این دستور که مجوز بازداشت و تبعید آیت‌الله یزدی بود، آمده است:

«در اجرای اوامر صادره در زمینه تار و مار نمودن طرفداران خمینی، با استفاده از فرصتی که بر اثر اختلاف آن‌ها با هواداران گلپایگانی به دست آمده به استحضار می‌رساند، نسبت به شناسایی عناصر مذکور و جمع‌آوری مدارک مستند علیه آنان اقدام و تا این تاریخ تعداد چهار نفر از این افراد توسط کمیته مشترک ضد خرابکاری در تهران و مشهد و نیز چهار نفر دیگر از آن‌ها توسط ساواک شهرستان قم دستگیر و بازداشت شده‌اند.

 اقدامات در زمینه شناسایی سایر افراد مورد نظر ادامه یافته و تعداد 26 نفر دیگر شناخته شده‌اند که ضمن هواداری از خمینی مبادرت به تحریکاتی در شهرستان قم می‌نمایند. دستگیری این عده به علت شرایط خاصی که از نظر مذهبی در قم وجود داشته قبلاً به مصلحت تشخیص داده نشده بود، لیکن اکنون با استفاده از فرصت و اینکه پیش‌بینی‌های لازم جهت جلوگیری از تشنجات احتمالی صورت گرفته و به شهربانی کل کشور توصیه گردیده که با تقویت شهربانی شهرستان قم آمادگی کافی برای مقابله با وقایع و تحریکات عناصر ناراحت و متعصبین مذهبی را داشته باشد، تصمیم بر آن است که در صورت استقرار اراده سنیه مبارک ملوکانه، اقدام به تبعید تدریجی این افراد از منطقه قم و اعزام آنان به مناطق مختلف و دور دست کشور گردد. 

18ـ محمد یزدی فرزند علی: در سال 51 به اتفاق عده‌ای از طلاب ناراحت با مراجعه به منازل مراجع دینی، خواسته به عنوان اعتراض به احکام صادره در مورد محکومین گروه‌های برانداز مذهبی کلاس‌های درس حوزه علمیه قم را تعطیل نماید که به همین علت بازداشت گردیده است.»[42]

محل در نظر گرفته شده برای تبعید آیت‌الله یزدی استان هرمزگان بود:

«به فرموده مقرر است افراد مورد بحث به منطقه بلوچستان طرد نشوند. جزایر تنب، ابوموسی، قشم، هرمز و بنادر لنگه و نظیر آن در نظر گرفته شود.»[43]

مدت زمان تبعید ایشان نیز سه سال در نظر گرفته شد:

«کمیسیون امنیت اجتماعی مجدداً تشکیل و مدت اقامت اجباری افراد مورد بحث به سه سال (حداکثر مدت) افزایش داده شود.»[44]

گزارش‌های ساواک بیانگر هراس رژیم از اثرگذاری آیت‌الله یزدی در میان مردم منطقه است. به همین دلیل محل تبعید ایشان پس از بررسی‌های زیاد کنگان در نظر گرفته شد:

«نامبرده بالا یکی از روحانیون ناراحت و اخلالگر و طرفدار خمینی در شهرستان قم بوده که در فعالیت‌های ضد امنیتی و تحریک طلاب علوم دینی و متعصبین مذهبی به شورش و بلوا دخالت داشته است که به همین جهت وضعیت او در کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان قم مطرح شده و در نتیجه طبق رأی کمیسیون مذکور به سه سال اقامت اجباری در کنگان محکوم گردیده و روز 25 /5 /1352 وسیله مأمورین ژاندارمری کل کشور به منطقه مذکور بدرقه و اعزام گردیده است. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید با همکاری سازمان‌های انتظامی منطقه از اعمال و رفتار او مراقبت دقیق به عمل آورده و افراد مورد تماس او را شناسایی نموده و در جریان هرگونه فعالیت و اقدام یاد شده، به منظور خنثی نمودن به موقع فعالیت‌های مضره او قرار گرفته و مکاتبات او را نیز کنترل و نتایج حاصله را به این اداره کل اعلام دارند.»[45]

آیت‌الله یزدی در کنگان تبعید را به فرصتی برای فعالیت‌های سیاسی و تبلیغ اندیشه های امام تبدیل کرد.[46] شرایط نامناسب اقلیمی و اعتراض به حکم دادگاه، باعث شد که ایشان کمی بعد محل تبعید خود را بدون اطلاع ترک کند.

«شیخ محمد یزدی فرزند علی معروف به خیرخواه یزدی یا توکلی که طبق رای کمیسیون امنیت اجتماعی قم به 3 سال اقامت اجباری در کنگان محکوم و به آن منطقه اعزام گردیده بود محل تبعید خود را ترک و متواری گردیده. لذا سریعاً با بسیج کلیه عوامل و پرسنل مربوطه و حداکثر استفاده از وجود منابع و همکاران افتخاری و با همکاری مقامات انتظامی محل نسبت به شناسایی و بازداشت یاد شده اقدام و نتیجه اعلام. ضمناً عناصری که به منطقه استحفاظی آن ساواک اعزام گردیده‌اند وضعیتشان به طور هفتگی گزارش گردد.»[47]

آیت‌الله یزدی در 28 شهریور 1352 در قم بازداشت و در مهرماه همان سال مجدداً به کنگان بازگردانده شد.

«با انجام مراقبت‌های لازم از محل اختفای شیخ محمد یزدی اطلاع حاصل و روز جاری ضمن بازرسی از منزلش مشارالیه دستگیر و به شهربانی قم تحویل داده شد. .... [48]

اقدام آیت‌الله یزدی در ترک محل تبعید باعث شد که به سه ماه حبس محکوم شود.[49]

«رای کمیسیون 1- در مورد اعلام سازمان اطلاعات و امنیت قم راجع به فرار و ترک محل اقامت اجباری از طرف آقای محمد یزدی (خیرخواه یزدی) فرزند علی متولد 1310 که مجدداً در قم دستگیر و تحویل شهربانی شده است به استناد تبصره 10 الحاقی ماده 3 قانون حفظ امنیت اجتماعی سه ماه از مدت اقامت اجباری نامبرده تبدیل به بازداشت می‌شود کمیسیون مقرر می‌دارد در صورتی که در محل زندان نباشد در بازداشتگاه بندر بوشهر زندانی شود.»[50]

نبود بازداشتگاه در کنگان باعث شد که وی در بوشهر دوران حبس سه ماهة خود را بگذراند.

«ساعت 10:40 روز 19 /7 /1352 یک نفر زندانی به نام شیخ محمد یزدی که به موجب تلگراف شماره 222 فرمانداری قم و نامه شماره 24-04-5-266 ـ 18 /7 /1352 منطقه ژاندارمری بوشهر که به سبب ترک محل اقامت اجباری خود 3 ماه تبعید وی به بازداشت تبدیل شده بود وسیله مأمورین ژاندارمری محل به زندان تحویل و از نامبرده در اطاق نگهبانی در حضور امضاکنندگان زیر بازرسی بدنی معمول مبلغ پنج هزار ریال وجه نقد با یک شانه چوبی و پاشنه کش از وی کشف گردید و ضمناً یک دستگاه ساعت بغلی تحویل خودش گردید. مراتب صورت مجلس تنظیم و به امضا رسیده است.» [51]

ترک محل تبعید از سوی آیت‌الله یزدی باعث شد تا رژیم برای پیشگیری از تکرار موارد مشابه، اقدامات سختگیرانه‌ای را برای کنترل تبعیدی‌ها اعمال کند. در سندی در این زمینه آمده است:

«با توجه به اینکه افرادی که به لحاظ فعالیت‌های ضد امنیتی با ایجاد بلوا و آشوب از محلهای اقامت خود با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی طرد می‌گردند اصولاً افرادی ناراحت بوده و دائماً در صدد دنبال نمودن فعالیتهای مضره قبلی خود می‌باشند و تجربه نشان داده این عناصر پس از تبعید دست از فعالیت برنداشته بلکه جریتر شده و مترصد اوضاع زمان و مکان هستند تا به نفع خود و افکاری که دارند بهره‌برداری نمایند... »[52]

پس از پایان بازداشت سه ماهه آیت‌الله یزدی در بوشهر، ساواک در گزارشی در مورد نحوه برخورد با ایشان نوشته است:

 «نامبرده بالا که از تاریخ 18 /7 /52 در زندان آن شهربانی به سر می‌برد به استناد اعلام فرمانداری قم با توجه به تصویب کمیسیون امنیت اجتماعی آن شهرستان بقیه اقامت اجباری مشارالیه می‌بایستی در بوشهر سپری گردد. علیهذا با توجه به این‌که این قبیل افراد به لحاظ فعالیت‌های ضد امنیتی با ایجاد بلوا و آشوب از محل‌های اقامت خود با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی طرد می‌گردند اصولاً افرادی ناراحت بوده و دائماً در صدد دنبال نمودن فعالیت‌های مضره قبلی خود می‌باشند و تجربه نشان داده این عناصر پس از تبعید دست از فعالیت برنداشته بلکه جری‌تر شده و مترصد اوضاع زمان و مکان هستند تا به نفع خود و افکاری که دارند بهره‌برداری نمایند. لذا خواهشمند است دستور فرمایید به نحو زیرین درباره وی اقدام نمایند :

 1- نشانی دقیق و کروکی محل سکونت نامبرده را در بوشهر پس از اتمام زندانی به موقع تهیه و به این ساواک ارسال نمایند. 

2- ترتیبی اتخاذ نمایند تا کلیه فعل و انفعالات مشارالیه و همچنین ترددهایش تحت کنترل قرار گیرد.

3- به یاد شده عواقب وخیم هر گونه فعالیت و عمل خطایی که انجام دهد گوشزد شود.

4- به نحو مقتضی از سخنرانی و حضورش در مجالس عمومی جلوگیری و به یاد شده متذکر شوند که به هیچ عنوان مجاز به دایر نمودن کلاس درس و بحث و اصولا شرکت در این گونه مجالس در بوشهر نمی‌باشد. 

5- با توجه به این‌که شخص موصوف یک بار بدون اطلاع قبلی محل اقامت خود را ترک نموده ترتیبی اتخاذ گردد که از این عمل وی برای مدتی که در بوشهر اقامت خواهد داشت جلوگیری به عمل آید.

 6- از شرکت‌های مسافربری منطقه خواسته شود در جریان مسافرت‌های فرد مورد نظر قرار گرفته و به موقع مقامات مسئول را در جریان بگذارند و ضمناً از شرکت‌های مسافربری در این مورد تعهد کتبی اخذ گردد.

7- اهمیت مراقبت از شخص فوق که مورد توجه مقامات انتظامی و امنیتی مرکز می‌باشد به مامورین مربوطه تاکید می‌گردد.»[53] 

گزارش‌های ساواک از بوشهر نشان‌دهنده آن است که آیت‌الله یزدی به‌رغم مراقبت‌ها و کنترل شدید، نه تنها فعالیت سیاسی خود را ادامه داده، بلکه با انقلابیون استان و منطقه از جمله شهید حجت‌الاسلام ابوتراب عاشوری ارتباط نزدیکی برقرار کرده است.[54] ایشان در این دوران برای طلاب حوزه علمیه بوشهر کلاس‌های درسی برگزار کرده بود.[55]در سندی از ساواک آمده است:

«نامبرده بالا اظهار داشته است امکان دارد در هفته یکی دو بار از نظر تنهایی به مدرسه علمیه برود و همچنین چون ایام ماه محرم و صفر نزدیک می‌باشد برای استماع نیز در مجالس شرکت خواهد نمود مغایر با بند 4 نامه شماره 10428 ـ 9 /10 /52 این ساواک می‌باشد. علیهذا خواهشمند است دستور فرمائید ترتیبی اتخاذ نمایند که از رفتن مشارالیه به مدرسه علمیه و همچنین شرکت وی در مجالس در ماه‌های محرم و صفر شدیداً جلوگیری به عمل آمده و از نتیجه اقدامات معموله به موقع این ساواک را آگاه نمایند.»[56]

فعالیت‌های آیت‌الله یزدی در دوران تبعید به حدی بود که ساواک مجبور به استفاده از تیم‌های تعقیب و مراقبت برای کنترل فعالیت‌های ایشان بود.[57] فعالیت‌ سیاسی آیت‌الله یزدی در بوشهر و اعتراض ایشان به رای صادره، باعث شد که کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی قم محل تبعید ایشان را به شهرستان رودبار در استان گیلان تغییر دهد.[58] در سند زیر می‌بینیم که حضور ایشان در استان بوشهر چگونه به انقلابی بودن فضای استان کمک می‌کرده است. این سند گزارشی است از گفت و گوی تعدادی از انقلابیون استان که به وسیله ساواک ثبت شده است:

«فاتحی گفت از آقای یزدی خبری ندارید شیخ غلامحسین گفت آقای یزدی را الان مدتی است که به رودبار رشت منتقل نموده‌اند. مثل این‌که ساواک متوجه شده بود که عده‌ای در بوشهر با او رفت و آمد دارند و قصد فعالیت‌هایی دارد بدین لحاظ او را از بوشهر به رودبار رشت منتقل نمودند. فاتحی گفت افسوس، حال من قصد داشتم آقای بهتویی را نزد ایشان ببرم. مرد بسیار مبارز و باسوادی بود و برای بوشهر نعمتی به حساب می‌آمد که از دست بوشهر خارج گردید. دو روز پیش 15 خرداد تاریخی بود و رادیو بغداد راجع به 15 خرداد خونین مطالب جالبی گفت در ضمن رادیوی جدید به نام رادیوی مجاهدین نیز پیدا کرده‌ام که از ساعت 7 و ربع کم شب تا 7 و 45 برنامه اجرا می‌کند و روی موج کوتاه 40 می‌گیرد. بهتویی به شیخ غلامحسین گفت جنابعالی با آقای یزدی رفت و آمد داشتید. شیخ غلامحسین گفت با ایشان زیاد رفت و آمد داشتم و واقعاً مردی روشنفکر و باسواد بود و همه ما روحانیون بوشهر از محضر او استفاده می‌کردیم.»[59]

در رودبار نیز فعالیت‌های آیت‌الله یزدی همچنان تحت مراقبت و کنترل شدید قرار داشت.[60] در تاریخ 9 /5 /1355 تبعید ایشان به پایان رسید و به گفته شهربانی رودسر در همان روز به قم عزیمت نمود.[61]

 

 فعالیت‌های آیت‌الله یزدی در سال‌های 1357 ـ 1356 

آیت‌الله یزدی پس از بازگشت به قم به تدریس علوم دینی پرداخت. بر اساس اسناد ایشان ضمن تدریس به مناسب‌های مختلف همچنان علیه رژیم و سیاست‌های آن موضع گیری می‌کرده است. ایشان در این زمان در قم به شدت مخالف جریان‌هایی بود که تسلیم وضع موجود شده و فعالیت سیاسی خود را کاهش داده بودند. آقای یزدی برخی از روحانیون را به دلیل بی توجهی به اوضاع سیاسی کشور مورد انتقاد قرار می‌داد. سند زیر به خوبی این طرز فکر را انعکاس داده است:

 «شیخ محمد یزدی روزهای جمعه 10 الی 11 صبح در مسجد سلماسی درس اخلاق شروع کرده و در حدود 500 نفر طلبه و افراد شخصی و بازاری در آن جلسه شرکت می‌کنند. یزدی درس اخلاقش خیلی تند است و به همه حمله می‌کند. روز جمعه 8 /7 /36 درباره طلاب صحبت می‌کرد که در حوزه نباید فقط به درس‌های فقه و اصول اکتفا کنند زیرا بعد از مدتی که به شهرستان‌ها مسافرت کردند در آن‌جا می‌بینند که مردم چیزی دیگر غیر از آن‌چه این طلاب خوانده‌اند از آن‌ها می‌خواهند. مثلاً جوانی که در آستانه کمونیست شدن قرار گرفته چه باید کرد که جلوی او را گرفت زیرا واقعاً این حزب خطرناک در بین جوانان رخنه کرده و دولت هم فهمیده که خطر متوجه‌شان شده و در صدد از بین بردن آن برآمده‌اند ولی تا در این امر موفق شوند زیان‌هایی می‌بینند. بعد به مراجع روحانی حمله کرد و گفت مرجع کارش با طلبه فرق می‌کند اگر مرجع مانند طلبه رفتار کند روز قیامت مسئول است مثلاً وقتی به مرجعی مراجعه می‌کنی که فلان کار را انجام دهد می‌گوید صلاح نیست، حال صبر کنید ببینم چه می‌شود، این طرز کار مرجع صحیح نیست. مرجع باید امر کند و وقتی هم امر کرد باید اجرا کنند.  

نظریه شنبه: سخنرانی شیخ محمد یزدی طلبه‌ها را تحریک به مجاهده می‌کند و در درس‌هایش به طلاب می‌فهماند که گوشه‌نشینی فایده ندارد باید عمل کرد. به مراجع حمله کردن او را هم نباید نادیده گرفت چون این‌گونه عوامل وقتی این مراجع را می‌کوبند عملاً خمینی را بزرگ می‌کنند لذا به عقیده من صلاح نیست که جلسه ادامه پیدا کند.

نظریه یکشنبه: شیخ محمد یزدی از مدرسین طرفدار سرسخت خمینی است که سه سال تبعید بود و سوابق ممتدی در زمینه طرفداری از خمینی در ستاد دارد. جلسات درس کنترل خواهد شد و اعمال و رفتارش زیر دید منابع قرار دارد. »[62]

شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی و قیام 19 دی

مهم‌ترین رویداد نیمه دوم سال 1356 شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی(ره) بود. این واقعه تاثیر عمیقی بر حرکت انقلابی مردم گذاشت و باعث شد تا پس از دوازده سال خفقان و سانسور نام امام مجدداً به وسیله وعاظ و سخنرانان در مساجد و اجتماعات فریاد زده شود. آیت‌الله یزدی که در این زمان در قم حضور داشت، نقش مهمی در تهییج افکار عمومی و بسیج مردم برای برگزاری مراسم ترحیم داشت.[63] ایشان همچنین در کنار سایر علمای حوزه با صدور اعلامیه‌ای این ضایعه اسفناک را به حضرت امام تسلیت عرض کرد.[64]

پس از حضور «جیمی کارتر» در ایران در 10دی ماه 1356 و تمجید وی از شاه، رژیم در اقدامی تامل برانگیز در 17 دی  اقدام به انتشار مقالة «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در روزنامه اطلاعات نمود. این مقاله که به امضای مستعار رشیدی مطلق بود، توهین‌ها و اتهام‌هایی را نسبت به مرجعیت و حضرت امام مطرح کرده بود. واکنش به این اقدام رژیم بسیار فراتر از انتظار بود و به زودی موجی عمومی را در سراسر کشور ایجاد کرد. در قم علما و روحانیون نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و سخنرانی و جلسات زیادی در سراسر کشور برگزار شد. بر اساس اسناد، آیت‌الله یزدی از کسانی بود که جلساتی را در منزل خود برای چگونگی مقابله با این اقدام رژیم برگزار کرد:

«از مجموع این اطلاعات معلوم مى‌شود صبح روز هجدهم در منزل سیدصادق روحانى و شیخ محمد یزدى جلسه محرمانه بوده که امروز باید چه کرد و دستورات از آنجاها صادر شده.

نظریه یکشنبه: در اینکه دو نفر فوق‌الذکر نقش عمده‌اى در انجام این تظاهرات از نظر تحریکى داشته‌اند شکى نیست.»[65]

در روز 19 دی تظاهراتی در قم برگزار شد که در جریان آن تعدادی از طلاب به شهادت رسیده و زخمی شدند. واقعه 19 دی نقطه عطفی در جریان نهضت امام (ره) بود. آیت‌الله یزدی از جمله شخصیت هایی بود که در این روز در منزل علامه طباطبایی سخنرانی کرد:

«روز 19 /10 /2536 هم مانند روز هجدهم به عنوان اعتراض نسبت به مقاله روزنامه اطلاعات که به خمینى اهانت کرده بود درسهاى حوزه علمیه قم تعطیل بود و همچنین بازار قم و مغازه‌هاى اطراف بازار و اکثر مغازه‌هاى خیابانها تعطیل بودند. ..... پس از سخنرانى آملى طلاب به منزل علامه طباطبایى رفتند و علامه طى چند کلمه برنامه دولت را در این مورد محکوم کرد. سپس شیخ محمد یزدى رشته صحبت را بدست گرفته و گفت چرا احساسات مردم را ندیده مى‌گیرند آیا نمى‌دانند مردم بیدار هستند. یک نفر مجهول‌الهویه مقاله‌اى در روزنامه این مملکت مى‌نویسد و یا در روزنامه‌هاى قبل اهانت مى‌‌کردند اینها به ضرر خودشان است. پس از سخنرانى یزدى طلاب از منزل علامه به مدرسه امیرالمومنین رفتند»[66]

آیت‌الله یزدی در روز 20 دی خواستار انسجام بیشتر مراجع قم در خصوص وقایع کشور شده و برای ادامه تظاهرات تلاش می‌کرد.[67] حضرات آیات مرعشی نجفی، میرزا هاشم آملی، حائری یزدی و روحانی در جلسه‌ای در منزل آیت‌الله آشتیانی، آیت‌الله یزدی را مامور آرام کردن طلاب کردند. وی در این مورد می‌گوید:

«در منزل آیت‌الله گلپایگانی روی پله منبر ایستادم بعد از بسم الله خطاب به حضار گفتم برای چه گریه می‌کنید؟ گریه چه خاصیتی دارد؟ مگر با گریه کارها درست می‌شود؟ بعد در ادامه به حمایت شدید از حضرت امام(ره) و انقلاب پرداختم و شاه را آماج نکوهش قرار دادم. در آن روز یکی از پرشورترین سخنرانی‌های انقلابی‌ام را ارائه کردم.»[68]

وی از امضاکننندگان«اعلامیه اساتید و فضلای حوزه علمیه قم به مناسبت فاجعه خونین دوشنبه 29 محرم 1398» نیز بود. پس از این اتقاقات بود که روز 21 دی کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی قم تصمیم به تبعید مجدد آیت‌الله یزدی گرفت:

«طبق رأى کمیسیون امنیت اجتماعى قم مورخه 21 /10 /2536 و موافقت تلفنى جناب آقاى استاندار استان مرکزى افراد زیر هر یک به سه سال محکوم به اقامت اجبارى در شهرهاى ذکر شده در ذیل گردیده خواهشمند است دستور فرمائید طبق مقررات تحویل فرماندهى هنگ ژاندارمرى شوند تا با مراقبت و همراهى مأمورین بدرقه به محل‌هاى مشخص شده اعزام و تحویل مقامات انتظامى محل شده و رسید دریافت دارند. ضمنا تعداد ده فقره پاکت عنوان فرمانداری هاى محل تبعید افراد ضمیمه است خواهشمند است دستور فرمائید به فرمانداری هاى ذکر شده وسیله مأمور ارسال و با اخذ رسید تحویل گردد.

1ـ شیخ محمد یزدى فرزند على بندر لنگه»[69]

به این ترتیب آیت‌الله یزدی مجدداً به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به تبعید محکوم و محل اقامت اولیه ایشان بندر لنگه تعیین شد.[70] حضور آیت‌الله یزدی در بندرلنگه و ملاقات نیروهای انقلابی با ایشان در این زمان باعث نگرانی مسئولین نظامی و انتظامی استان هرمزگان شده و در نتیجه تلاش گردید تا محل تبعید ایشان به مکان دیگری تغییر پیدا کند. ایشان در بندرلنگه تلاش زیادی برای ارتباط با علمای اهل سنت استان به کار برد و حتی در مساجد آنها نیز حضور می‌یافت:

«هفته گذشته شیخ محمد یزدی که در بندر لنگه در تبعید به سر می‌برد در مسجد جامع اهل تسنن حضور یافته است»[71]

ایشان در خاطراتش در مورد ارتباط با مردم شهر می‌نویسد:

«شبها به طور مرتب به نماز آقای رکنی می‌رفتم و همیشه سعی می‌کردم در جایی بنشینم که بتوانم بیشتر مردم را ببینم. بعد از نماز هم بلافاصله از مسجد خارج نمی‌شدم و با مردم به گفتگو می‌نشستم. به همین ترتیب توانستم با عده زیادی از جوانان آشنا شوم و انس بگیرم[72]

سند زیر که برای «تیمسار ریاست شهربانی استان هرمزگان» ارسال شده، تصویری از جایگاه و اقدامات آیت‌الله یزدی در بندر لنگه را نشان می‌دهد:

«محترماً به استحضار می‌رساند برابر گزارش مأمورین تجسس این شهربانی از زمانی که شیخ محمد یزدی به این شهرستان تبعید شده مداوماً تعدادی معمم از شهرستان‌های تهران ـ قم ـ اصفهان و یزد به این شهر تردد و به منزل نامبرده رفت و آمد می‌نمایند و احتمالاً به تحریکاتی نیز بپردازند با توجه به این‌که این شهرستان‌ مرزی بوده و وضع خاص منطقه از جنبه تسنن و تشیع و این‌که هر موردی که در این شهرستان اتفاق بیفتد سریعاً در شیخ نشین‌ها و بین لنگه‌ای‌های مقیم آن‌جا منعکس شده و ایجاد ناراحتی‌هایی خواهد کرد در حالی که همیشه این شهرستان در آرامش به سر می‌برده و از تحریکات سیاسی به دور بوده است وجود شخصی مثل نامبرده بالا که سابقه تبعید قبلی نیز داشته است و به نظر می‌رسد فرد محرک و شیعه متعصبی است این منطقه را در خطر درگیری‌های مذهبی و سیاسی قرار می‌دهد کما این‌که در چند روز اخیر مواردی دیده شده که احتمال تحریک از جانب وی تأیید می‌شود، از جمله سخنرانی روز 15 بهمن آقای نوربخش معروف به گلپایگانی که چند سال متوالی است ماه‌های صفر و محرم با دعوت اهالی به این منطقه مسافرت و تاکنون عمل و یا صحبت خلافی از وی دیده و شنیده نشده بود ولی آن روز به مناسبت رفع خطر از ذات اقدس همایونی نامبرده صحبت‌هایی در زمینه امور اداری و رؤسای ادارات و اتحاد و اتفاق مسلمین و تقویت روحانیت نمود که باعث تشنج مختصری بین رؤسای ادارات این شهر گردید که البته در این مورد به وی تذکرات لازم داده شد و تعهد اخذ گردید و همچنین از دو شب پیش متوالیاً شعارهای زننده و ضد میهنی که با ذغال به در و دیوار نوشته می‌شود دیده شده که تا کنون در این منطقه سابقه نداشته است. با توجه به موارد بالا و برای حفظ آرامش منطقه استدعا دارد به طریق مقتضی در این مورد اقدام در صورت امکان ترتیبی اتخاذ شود که شخص یاد شده بالا به محل دیگری منتقل گردد.»[73]

در نتیجه این اقدامات کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم در 8 /1 /1357 محل تبعید آیت‌الله یزدی را به اسلام‌آباد غرب در استان کرمانشاه تغییر داد.

«در اجرای امریه معطوفی در تاریخ 8 /1 /37 کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم تشکیل و محل اقامت اجباری نامبرده بالا از شهرستان بندر لنگه به شاه‌آباد غرب تغییر و مراتب از طریق فرمانداری قم به فرمانداری مربوطه ابلاغ که نسبت به انتقال مشارالیه اقدام نماید»[74]

در اسلام‌آباد غرب آیت‌الله یزدی تبدیل به کانون اصلی مخالفت و مبارزه با رژیم شده و بسیاری از اقدامات از قبیل دیوار نویسی و تظاهرات را هدایت می‌کرد.[75]

«نامبرده بالا که یکی از روحانیون تبعیدی در شاه‌آباد غرب می‌باشد در چند روز گذشته با عده‌ای ملاقات و مطالبی نیز به شرح زیر بیان نموده است.1- حاج سیدعلی محمد بهشتی و اطرافیانش درباره فضایل و تقدس وی بین مومنین محلی تبلیغات زیادی به راه انداخته‌اند که احتمال داده می‌شود این تبلیغات برای مشوب کردن ذهن اهالی نسبت به دستگاه‌های دولتی است که مثلاً چنین شخص فاضلی را تبعید کرده‌اند.

2- با آن‌که از حاج سیدعلی محمد بهشتی پیشنماز مسجد قمر بنی هاشم و سایر مساجد کتباً تعهد گرفته شده که از دعوت نامبرده برای ایراد سخنرانی خودداری و اجازه ندهند در اماکن مزبور موعظه نماید لیکن عصر روز 15 /2 /2537 که حاج بهشتی به کرمانشاه عزیمت نموده واعظ یاد شده برای حاضرین در مسجد سخنرانی می‌نماید.»[76]

گزارش‌های شهربانی و ساواک نشان می‌دهد که حضور آیت‌الله یزدی در اسلام آباد نه تنها ایشان را محدود نکرده بود، بلکه دامنة فعالیت وی را نیز افزایش داده بود. مساجد محل حضور آیت‌الله یزدی تبدیل به کانون انقلاب شده و جوانان با  شور و حرارت در آن شرکت می‌کردند.[77] سند زیر به درخواست ساواک برای تغییر محل تبعید ایشان به کرند غرب اشاره دارد:

«برابر گزارش شهربانی شاه‌آباد غرب از تاریخی که شیخ یاد شده بالا از قم به آن شهرستان تبعید گردیده احساس می‌شود اوضاع وابستگان به مسجد قمربنی‌هاشم که سرپرست آن حاج سیدعلی محمد بهشتی از وعاظ مخالف و متشکل از عده‌ای جوان بی‌تجربه است و از پیش نیز تا حدودی مستعد ایجاد ناامنی بوده‌اند دگرگون شده است. توضیحاً حاج سیدعلی بهشتی که قویا از عناصر اخلالگر در قم الهام و دستور می‌گیرد به کمک پسران خود و آقایان داودی دبیر آموزش و پرورش و خسروی مدیر کتابفروشی ن و القلم عده‌ای جوان را که نه به خاطر گرایش مذهبی بلکه به خاطر روح هرج و مرج طلبی که دارند و ذاتاً مترصد دست‌آویزی برای عصیان‌گری هستند به گرد خود جمع و مسجد را لانه فسادی برای کارهای خود تبدیل و بالنتیجه محیط ناامنی را در شاه‌آباد ایجاد کرده‌اند و در این نا‌امنی‌ها قدر مسلم این است که شیخ محمد یزدی نقش اساسی را ایفا می‌نماید. چون تعدادی از جوانان شهرستان مذکور مستعد فریب خوردن هستند و پیش‌بینی می‌شود این شیخ از سادگی و بی‌تجربگی آنان استفاده و مواردی را نظیر شهرستان قم در آن محل به وجود آورده. شهربانی شاه‌آباد غرب پیشنهاد نموده چنان‌چه امکان داشته باشد نامبرده از آن محل به کرند غرب منتقل و تبعید گردد. بدیهی است چون عموم اهالی کرند پیرو مذهب اهل حق هستند و نه تنها گرایشی به این‌گونه اشخاص نداشته بلکه با آنان نیز مخالف هستند و به علاوه محیط هم کوچک است امکان ایجاد ناامنی از وی سلب خواهد شد.»[78]

مخالفت آیت‌الله یزدی با محدودیت‌های رژیم در اسلام آباد قابل تامل است. ایشان نه تنها به این محدودیت‌ها و فشارها وقعی نمی‌نهاد، بلکه بر دامنه فعالیت‌های روشنگرانه‌اش نیز افزوده بود:

«برابر اعلام شهربانی استان با این‌که به نامبرده بالا ابلاغ گردیده بود که ممنوع‌المنبر می‌باشد لیکن روز 28 /3 /2537 پس از نماز در داخل حیاط مسجد قمربنی‌هاشم شیخ مزبور برای حاضرین که در حدود 50 نفر بودند شروع به سخنرانی نموده و ضمن ابراز مطالبی درباره حضرت امیر اظهار داشته (اسلام اهانت قبول نمی‌کند. این‌ها دارند به اسلام لگد می‌زنند فکر می‌کنند با این کارها اسلام کوتاه می‌آید و مطیع اهانت‌های آن‌ها می‌شود. اگر مرا فرستادند این‌جا فکر می‌کنند من دیگر نمی‌دانم در مراکز تقلید چه می‌گذرد و آن‌جا چه خبر است و یا دیگر همه کارها بر وفق مرادشان خواهد بود. از اسلام دفاع می‌کنیم و مسئولیت داریم در برابر خدا که دفاع کنیم. همین‌طور که پیشوایان ما از اسلام دفاع کردند و حتی کشته شدند و نمی‌گذاریم به اسلام اهانت شود و کوچکترین خللی بر پایه‌های آن وارد گردد هر کس حرف مفت بزند یا قصد اهانت داشته باشد آن‌چنان در دهانش می‌کوبیم که دندان‌هایش خرد بشود. اسلام حتی قبول نمی‌کند که یک عرق‌خور و شراب‌خور، نام اسلام را بر زبان بیاورد تا چه رسد به این‌که بخواهند در مسجد پا بگذارند. (منظورش مأمورین شهربانی بود) ما مشغول حفظ این مکان مقدس هستیم و نمی‌گذاریم به این صورت هم به اسلام اهانت بشود مگر اهانت چیست) یاد شده در خاتمه سخنان خود برای خمینی و حفظ جانش و پیشبرد هدف‌هایش نیز دعا نمود.»[79]

وی بارها در منابر صراحتاً نسبت به شاه انتقادکرده و زمینة برگزاری تظاهرات در شهر را فراهم می‌کرد. به همین دلیل رژیم کوشید تا از منابر وی جلوگیری و پرونده ایشان را به دادسرای نظامی ارسال کند:

«با اینکه از طریق این سازمان کراراً به شهربانى اعلام شده که از منبر رفتن شیخ محمد یزدى فرزند على تبعیدى به شاه‌آباد غرب جلوگیرى نمایند و شهربانى ­محل نیز به دفعات به وى تذکر داده است معهذا علیرغم تعهد ماخوذه در شب مورخه 29 /4 /2537 بدون اجازه به منبر رفته و ضمن اظهار مطالب تحریک‌آمیز به مقام شامخ سلطنت اهانت نموده است و چون امکان دارد که در شب جارى با شدت بیشتر به تحریکات خود ادامه داده و حادثه‌اى در محل ایجاد نماید لذا به شهربانى اعلام گردید که وی را در محل تحت نظر قرار داده و از منبر وى قویا جلوگیرى شود. ضمناً­ چون اهانت به مقام شامخ سلطنت برابر اعلام شهربانى محرز و مسلم می باشد در صورت تصویب به مرکز استان اعزام و پرونده وى تکمیل و به دادسراى نظامى احاله گردد و یا کمیسیون امنیت اجتماعى شهرستان قم تشکیل و نسبت به تبعید او به محل دیگر اقدام نمایند. خواهشمند است دستور فرمائید در مورد دو پیشنهاد بالا نظریه­ اعلام فرمایند.[80]

استیصال نیروهای نظامی و امنیتی رژیم از فعالیت‌های آیت‌الله یزدی به حدی بود که تلاش شد تا وی را در محل امنی تحت مراقبت قرار دهند. محبوبیت آیت‌الله یزدی در اسلام آباد غرب چنان بود که مواجهه با طرفداران ایشان تبدیل به معضلی برای ساواک و شهربانی شده بود.[81] در سند زیر به تاثیرگذاری ایشان بر جوانان اسلام آباد اشاره شده است:

«برابر گزارش شهربانی شاه‌آباد غرب، حدود پنجاه نفر از محصلین و جوانان در حدود دیپلم که از وابستگان مسجد قمر بنی هاشم آن شهرستان می‌باشند به علت تاثیر سخنان شیخ مذکور بعد از نماز روز 31 /4 /2537 چون متوجه می‌شوند شیخ مزبور به مسجد نرفته به درب منزلش مراجعه و تقاضا نموده‌اند برای ایراد سخنرانی به مسجد برود. شیخ فوق‌الذکر احتمالاً از بیم سخنانی که در روز 29 /4 /2537 در مسجد قمر بنی هاشم ایراد نموده تصور نموده که ممکن است دستگیرش نمایند قبول نکرده است. ضمناً اضافه نموده که در مسجد قمر بنی هاشم تحت هدایت و تلقین شیخ محمد یزدی و حاج سیدعلی بهشتی و پسرانش که به کانونی از مخالفین فعلی مملکت تبدیل شده در صورت ادامه این رویه در آینده مشکلات زیادی به بار خواهد آمد.»[82]

ادامه فعالیت‌های آیت‌الله یزدی در اسلام‌آباد و سخنان شدیدش علیه رژیم باعث شد که ایشان در روز 4 مرداد بازداشت شود. دستگیری ایشان با واکنش مردم مواجه شده که به زد و خورد با مامورین انجامید:

«ساعت 23:00 روز 4 /5 /2537 شیخ محمد یزدی به اتهام اظهار مطالب تحریک‌آمیز در شاه‌آباد غرب دستگیر و به دنبال آن حدود 200 نفر نوجوان درحالی که سنگ و پاره آجر در دست داشته‌اند در میدان تاج‌گذاری آن شهر اجتماع و ضمن دادن شعار مضره قصد تظاهرات داشتند که با اقدامات انجام شده وسیله مأموران پلیس متفرق گردیدند. نسبت به شناسائی عاملین اقدام لازم به عمل آمده است».[83]

در گزارش تکمیلی این وقایع آمده است:

«برابر گزارش یگان وابسته بعد از دستگیری شیخ محمد یزدی که در ساعت 15:00 روز 4 /5 /2537 انجام گرفت در ساعت 22:00 همان روز هنگامی که نماز عصر در مسجد قمربنی‌هاشم خاتمه پذیرفت و آن عده از مسجدیان که طبق برنامه هر شب فقط به منظور استماع سخنان شیخ محمد یزدی آمده و وابستگی خاصی با گردانندگان مسجد نداشته‌اند خارج می‌شوند عده‌ای حدود 20 نفر در مسجد باقی مانده و از بین این عده دو نفر به اسامی حاج غلام زرین خط و حاج علی رفعتی به آن شهربانی مراجعه و اظهار می‌دارند اجازه داده شود برای شیخ یزدی شام بیاورند و اضافه نمودند عده‌ای در مسجد هستند که قصد دارند به شهربانی بیایند و تقاضای آزادی شیخ یزدی را نمایند. به نامبردگان تذکر داده می‌شود بروند و به آن عده ابلاغ نمایند از هر اقدامی خودداری کنند. نامبردگان به همین قصد مراجعت ولی قبل از این‌که به مسجد برسند همان عده که در بین آن‌‌ها چند نفر دوشیزه خردسال وجود داشته از مسجد خارج و به صورت تجمع به طرف شهربانی حرکت و هنگامی که به حدود میدان تاجگذاری رسیده‌اند با اضافه شدن اشخاص دیگر و عده‌ زیادی اطفال خردسال که صرفاً به خاطر تماشا به آن‌ها پیوسته بوده‌اند اجتماعی بالغ بر 200 الی 300 نفر را تشکیل داده و در میدان مذکور از محل که مقداری آجر برای عملیات ساختمانی ریخته شده بوده هر یک تعدادی آجر در دست گرفته و مترصد تظاهرات بوده که رئیس آن شهربانی شخصاً میان آنان رفته و ضمن صحبت با چند نفر از آنان و دوشیزگان اجتماع کننده تذکرات لازم داده شده است. تظاهرکنندگان به تدریج به طرف مسجد مراجعت ولی ضمن مراجعت ابتدا با شعار یا مرگ یا یزدی که وسیله دوشیزگان شرکت کننده شروع شده تظاهرات خود را شروع و این شعار به جاوید شهیدان ما و زنده باد خمینی و مرگ بر حکومت تبدیل و با رسیدن به درب مسجد همگی متفرق گردیده‌اند و در این تظاهرات هیچ‌گونه درگیری یا سنگ‌پرانی به شیشه‌ها صورت نگرفت.»[84]

آیت‌الله یزدی پس از دو ماه بازداشت در تاریخ 30 /7 /1357 از زندان آزاد و مورد استقبال مردم قرار گرفت. وی که ساعت 1330 از زندان آزاد شده بود، مجدداً 8 ساعت بعد در ساعت 2130 دستگیر و روانه زندان گردید.[85] استقبال مردم از آزادی ایشان و افزایش نگرانی رژیم از گسترش اعتراضات در اسلام آباد غرب باعث شد که تغییر محل تبعید ایشان مجدداً مطرح شود:

«برابر اعلام شهربانی شاه‌آباد غرب ساعت 0130 روز 30 /7 /1357 شیخ محمد یزدی فرزند علی واعظ تبعیدی که روز گذشته از زندان آزاد شده به شاه‌آباد وارد و در ساعت 15 روز 1 /8 /1357 عده‌ای در حدود 500 نفر به دنبال نامبرده حرکت می‌کردند. در میدان خرد شهرستان مذکور با بلندگوی دستی برابر اجتماع کنندگان سخنرانی و آنان را به قیام علیه امنیت مملکت تحریک و عده‌ای از حاضران که از وابستگان به مساجد قمر بنی‌هاشم و شاه اولیاء بودند با فریاد زنده باد خمینی مرگ بر حکومت [پهلوی] به ندای وی پاسخ که با دخالت رئیس شهربانی و افسران و مامورین متفرق[شدند]. 

در این جریان هیچ گونه حادثه‌ای سوء یا تیراندازی رخ نداده و هیچ کس زخمی نگردیده است، لکن از طرف عده‌ای از زنان وابسته به مسجد قمر بنی هاشم به طرف مامورین سنگ پرتاب گردیده به مامورین نیز لطمه‌ای وارد نشده است.»[86]

آیت‌الله یزدی در خاطراتش به برخورد شدید رئیس ساواک در زندان اشاره کرده است:

«رئیس ساواک مرد بسیار خشنی بود و با ما برخورد تندی کرد ... پس از اهانت ها و برخوردهای سنگین و تند مرا به اتاق دیگری بردند و حدود سه ربع ساعت معطلم کردند. در آنجا به ناگاه درد شدیدی در ناحیه سینه ام احساس کردم .... یک سکته یا ایست  قلبی که علتش برایم روشن نبود. من بارها توسط ساواک و شهربانی دستگیر شده بودم  و به  آن  صورت مسئله برایم تازگی نداشت .... در همان حال به نظرم رسید که چیزی شبیه یک وصیت نامه بنویسم تا اگر حادثه‌ای برایم به وجود آمد، نوشته‌ای از من در اختیار بازماندگان باشد. اما برای نوشتن کاغذی در اختیار نداشتم. به  ناچار روی یک قطعه دستمال کاغذی وصیت نامه‌ای نوشتم و آن را در جیب نهادم»[87]

نگرانی از ادامه حضور آیت‌الله یزدی در استان کرمانشاه باعث شد که کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی قم محل تبعید ایشان را به جیرفت در استان کرمان تغییر دهد.[88]

«برابر اعلام شهربانی استان چون واعظ نامبرده بالا به موجب نامه شماره 482/م ـ 26 /5 /2537 فرمانداری شاه‌آباد غرب مستند به نامه شماره 456/ ـ 15 /5 /2537 فرمانداری قم در اجرای رای مجدد کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم به اقامت اجباری در شهرستان جیرفت محکوم گردیده است خواهشمند است دستور فرمایید به ندامتگاه این شهرستان اعلام نمایند که پس از پایان محکومیت وی یاد شده را به فرمانداری شاه‌آباد غرب اعزام تا ترتیب انتقال وی به شهرستان جیرفت داده شود.»[89]

آیت‌الله یزدی پس از تحمل چند ماه حبس و تبعید در آبان1357 مجدداً راهی قم شد. ساواک آیت‌الله یزدی را از سران تظاهرات قم در این زمان معرفی کرده است:

«روحانیونی که طی چند روز گذشته در جریان تظاهرات و سخنرانی و تحریکات دست داشته‌اند مانند جنتی و یزدی و کلانتر از جمله عناصر افراطی مذهبی فعال و طرفداران سرسخت روح‌الله خمینی هستند که در جمعیت عامل اصلی رویدادهای قم و تهیه و توزیع اعلامیه‌های خمینی و اعلامیه فضلا و مدرسین حوزه علمیه قم می‌باشند.»[90]

 

خلع شاه توسط جامعه مدرسین و تحصن در مسجد دانشگاه تهران

از اقدامات مهم آیت‌الله یزدی در آذر ماه 1357 مشارکت در تهیة قطعنامه‌ای بود که خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت را مطرح می‌کرد. این اعلامیه در تاریخ 24 /9 /1357 و پس از راهپیمایی عظیم مردم در روزهای تاسوعا و عاشورا تهیه شده بود. وی در خاطراتش می‌نویسد:

«پایه گذار این بحث در جلسه جامعه، هفت ـ هشت نفر از آقایان بودند و تحلیلشان این بود که بهترین شرایط برای این منظور فراهم شده است. در جلسه جامعه مدرسین برخی بر این باور بودند که اعلام یک طرفه خلع شاه، ریسک بزرگی است و ممکن است نتیجه بخش نباشد. سرانجام با توجه به این‌که هشت الی نه نفر از اعضا با این پیشنهاد موافق بودند، به تصویب رسید. در خصوص کلمه به کلمه متن هم بحث زیادی درگرفت. حاصل کار متن وزینی بود که به نظر من در شمار اسناد بسیار خوب و مفاخر جامعه مدرسین می‌باشد.» [91]

آخرین اقدام غرب و رژیم برای بقای سلطنت در ایران انتخاب شاپور بختیار از اعضای جبهه ملی به نخست‌وزیری بود. بختیار در مدت کوتاه نخست وزیری‌اش تلاش زیادی کرد که با خرید زمان بتواند انقلاب را مهار کند. وی با اقداماتی از قبیل تلاش برای مذاکره و گفت وگوی مستقیم با امام(ره) و بستن فرودگاه‌ها کوشید تا مانع از بازگشت امام به کشور شود. این اقدام باعث اعتراض سراسری در کشور شد که مهم‌ترین آن تحصن تعدادی از روحانیون کشور در مسجد دانشگاه تهران بود. آیت‌الله یزدی از شرکت‌کنندگان در تحصن دانشگاه بود. ایشان همچنین نقش مهمی در تشکیل ستاد مراسم استقبال از امام در قم داشت.

«به دنبال انتشار خبر مراجعت آیت‌الله خمینی طرفداران وی در قم اقدام به تشکیل ستاد عملیاتی برای فراهم نمودن مراسم استقبال از خمینی نموده‌اند و اعلامیه‌ای نیز در این مورد از طرف شیخ محمد یزدی یکی از طرفداران خمینی انتشار یافته است. ضمناً گفته می‌شود در نظر دارند برای تکمیل کادر انتظامی جمهوری اسلامی عده‌ای بالغ بر دو هزار نفر از کسانی که قبلاً خدمت وظیفه را به‌خصوص با درجه افسری انجام داده‌اند و عده‌ای از طلاب پذیرفته و در صورت لزوم این عده برای دیدن آموزش‌های لازم به تهران اعزام خواهند شد.»[92]

 

آیت‌الله یزدی بعد از انقلاب اسلامی

مسئولیت‌های سیاسی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در روز بیست ودوم بهمن ماه سال 1357 حفظ و برقراری امنیت در کشور، یکی از اقداماتِ اساسی و اولیه بود. آیت‌الله یزدی با تشکیل کمیته‌های مردمی نقش بسیار مهمی در تحقق این موضوع بر عهده داشتند. نخستین‌ مسئولیت‌ ایشان پس‌ از پیروزی‌ انقلاب، قضاوت‌ در دادگاه‌های‌ انقلاب‌ با حکم‌ امام‌ خمینی‌(ره) بود. فقدان‌ قوانین‌ و آیین‌نامه‌های‌ اجرایی‌ در دادگاه‌ها، عدم‌ آشنایی‌ افرادِ مؤمن‌ و انقلابی‌ با سیر اجرایی‌ کار قضاوت‌ و مشکلات‌ متعدد دیگر، کار در دستگاه‌ قضایی‌ سال‌های‌ نخستین‌ انقلاب‌ را دشوار ساخته‌ بود. با وجود این‌ مشکلات‌، بزرگانی‌ چون‌ شهید آیت‌الله قدوسی‌، شهید آیت‌الله بهشتی‌، آیت‌‌الله جنتی‌ و آیت‌الله یزدی در این‌ عرصه‌ پای‌ نهاده و به‌ تدوین‌ و اصلاح‌ ساختار قضایی‌ کشور پرداختند. در هنگام دفاع مقدس ایشان بارها  به جبهه‌های جنگ رفته و ضمن بازدید از وضعیت میدانی جبهه،  باعث افزایش روحیه رزمندگان می‌گردید. ایشان در خاطراتش می‌نویسد:

«من هم مثل اکثر افراد، بارها به جبهه رفتم و در شرایط مختلف برای بازدید، سخنرانی و حضور در قسمت‌های ستادی یا خطّ مقدّم به خصوص در آستانه اعزام و آماده شدن نیروها، قبل از فتح خرّمشهر و بعد از آن و قبل از فتح فاو و بعد از آن در جبهه حضور یافته‌ام. برخوردهایی با منافقان به وجود آمد. آنها مکانی را تصرّف کرده بودند و سلاحهایی را جمع‌آوری کرده بودند که پس از یک گفت و گوی تند با سران آنان در قم، آن مکان را از آنان پس گرفتیم. در آن جلسه گفتگو، مادر حنیف‌نژاد هم حضور داشت. با تشکیلات خلق مسلمان و شریعتمداری مبارزه کردیم و بیمارستان و دارالتبلیغ را از آنان گرفتیم. کارگردان اصلی را که شخصی در بیت ایشان بود، دستگیر و زندانی کردیم.»

برخی‌ از فعالیت‌ها و مسئولیت‌های‌ آیت‌الله‌ یزدی پس‌ از انقلاب‌ اسلامی به‌ شرح‌ زیر است‌:

1ـ مدیریت کمیته استقبال از امام خمینى(ره) هنگام ورود به قم در سال 1357ش

2ـ ریاست دادگاه انقلاب اسلامی قم

3ـ نمایندگى امام براى حل مشکلات سیاسى و اجتماعى برخى از شهرها[93]

4ـ ریاست دفتر امام خمینی(ره) در قم

5ـ نمایندگی مجلس خبرگان قانون اساسی

6ـ نمایندگی مجلس شورای اسلامی در دو دوره متوالی؛ دوره اوّل از قم و دوره دوم از تهران

7ـ عضویت در شورای نگهبان از سال 1367 تا سال 1399

8ـ امام جمعه موقت تهران 

9ـ نماینده روسای سه قوه در هیات حل اختلاف بین شهید رجایی و بنی‌صدر

10ـ عضویّت در شورای بازنگری قانون اساسی در سال 1368 ش، با حکم امام(ره)

11ـ ریاست قوّه قضاییه پس از رحلت حضرت امام(ره) در دو دوره پنج ساله(1368-1378)

12ـ نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دوره دوم تا چهارم ، ریاست مجلس خبرگان در سال پایانی دوره چهارم و منتخب میان دوره‌ای پنجمین دوره مجلس خبرگان

13 ـ عضو موسس، قائم مقام اجرایی و رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم 

فعالیت‌های‌ علمی‌ و فرهنگی‌

آیت‌الله یزدى از همان دوران طلبگی در اصفهان علاقه‌ی زیادی به تالیف و نگارش از خود نشان داد.[94] ایشان بیش از نیم قرن به تحصیل و تدریس و تحقیق در موضوعات فقهى، اصولى، قرآنى، تاریخى، اخلاقی و اعتقادى اشتغال داشتند. در دوران مبارزه با حکومت پهلوى در تبعید و زندان و در سال‌هاى بعد از انقلاب اسلامى که داراى مناصب حکومتى بود، هیچ‌گاه از پژوهش فاصله نگرفت و پیوسته یافته‌هاى ارزشمند خود را به رشته تحریر در آورده است. نخستین مقاله‌های آیت‌الله یزدی در نشریه «حکمت» تحت عنوان «انسان شناسی» چاپ و منتشر می‌گردید.[95]

پس از تبعید حضرت امام(ره)، آیت‌الله یزدی به همراه آیت‌الله محمد محمدی گیلانی، آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی، آیت‌الله حسین مظاهری و آیت‌الله سیدیحیی موسوی یزدی بحث‌های فقهی و تفسیری راجع به مسائلی همچون خمس، حکومت و ولایت شروع کردند که حاصل مباحث مربوط به ولایت به صورت کتابی تحت عنوان «امامت در شیعه» به چاپ رسیده است.

ایشان آثار فراوانی را در زمینه موضوعات مختلف به رشته تحریر و تألیف درآورده که بیانگر توان ایشان در مسائل فقهى و تفسیرى و مانند آنهاست. از ثمرات آیت‌الله یزدى در امر پژوهش و نگارش، تالیف دهها اثر ارزشمند در علوم اسلامى مى‌باشد که تعدادی از آن چاپ شده و برخی در آستانه چاپ و آماده‌سازی جهت چاپ می‌باشد. تعدادی از تالیفات ایشان عبارتند از:

 

الف: تفسیر و علوم قرآنى  

1. فقه القرآن: این کتاب در آیات الاحکام است و در ایام زندان و تبعید در شهرهاى کنگان، بوشهر و اسلام آباد غرب به نگارش درآمده است.[96]

2. اُسَسُ الایمان فى القرآن: موضوع این کتاب، اصول دین از منظر قرآن است. این اثر، در زندان کرمانشاه، به نگارش درآمده است.[97]

3. تفسیر من فاتحه الکتاب.

4. پرتوی از امامت و ولایت در قرآن کریم

5. ترجمه قرآن کریم

6. قبسات من سورتی الحمد و القدر

7. محمد(ص) فی‌القران والقران فی محمد(ص)

8. درس‌هایی از قرآن

 

ب: فقه و اصول

ا- رسائل فقهیه 2- مسائل فقهی جدید 3- تسع رسائل فقهیه 4- ثلاث رسائل فقهیه 5- الجهاد فی‌الاسلام 6-  قاعده لاضرر 7- اصول‌الفقه: این اثر، مشتمل بر یک دوره درس خارج اصول است که از تقریرات درس اصول امام خمینی می‌باشد. 8- آداب القضاء و الاحکام 9- مسائل فقهی جدید 10- پوشش از دیدگاه اسلام 11- سیستم قضا در اسلام 12- فقه‌‌القران (4 جلد) 13-کتاب القضاء فی شرح العروة‌الوثقی(3 جلد) 14- ولایت فقیه 15- الولاده الاصطناعیه 16- بحث‌های بنیادی حقوق 17- دارالاسلام و دارالحرب.

 

ج :اخلاق و عقاید:

1. بشر(انسان) و خداشناسى.

2. گمشده شما: این اثر در اصول دین و معرفى شیعه است که در سال 1348ش توسط انتشارات دارالفکر قم به چاپ رسیده است. این کتاب باعث شد یکی از علمای ضدشیعی کردستان به نام مردوخ جزوه‌ای در ضدیت با تشیع در اواخر دهه 30 ش منتشر کند. آیت‌الله یزدی تهمت‌های مردوخ را در کتابی با عنوان «پاسخ به تهمت‌های مردوخ» پاسخ داده است. این دو کتاب مورد عنایت حضرت امام خمینی(ره) بوده‌اند.[98]

3. پایه‌هاى ایدئولوژى در اسلام: این اثر نیز در اصول دین و معرفى توحید، عدل و نبوت است و توسط انتشارات جامعه مدرسین در سال 1362ش. به چاپ رسیده است.

4. امامت در شیعه

5. حسین بن علی(ع) را بهتر بشناسیم.[99]

6. اسلام، همگام با زمان

7. علی (ع) بر منبر وعظ

8. مجموعه مقالات: این اثر، حاوى مقالات گوناگون اعتقادى است که توسط انتشارات جامعه مدرسین، در سال 1362 ش. به چاپ رسیده است.

9. درسهایى پیرامون ولایت فقیه یا حکومت اسلامى.

10. نبذ من المعارف الاسلامیه: این اثر یک دوره اصول دین و مذهب به زبان عربى و به روش عقلى مى‌باشد که به چاپ رسیده است. این کتاب در زندان کرمانشاه تالیف شده است.

11. چهل حدیث

12. اخلاق قضایی

13. گفتارهای اخلاقی

14. ماموریت امام حسین(ع)

15. دنیا در نظر علی(ع)

16. اسس العقیده فی‌الاسلام

17. المسائل الثقافیه

18. سازندگی محیط

19. سیری در تاریخ حدیث

20. علم النفس الاسلامی

21. قانون اساسی برای همه (شرح و تفسیر قانون اساسی)

22. کتاب دعا

23. گوشه‌ای از روانشناسی اسلامی

آیت‌الله یزدى علاوه بر آثار یاد شده، مقالات و رساله‌هاى بسیارى را به رشته تحریر درآورده است که اغلب آنها در نشریات کشور، مثل مجله نورعلم، روزنامه رسالت و ... به چاپ رسیده‌اند.

 

وفات

آیت‌الله محمد یزدی در یازدهم آبان ۱۳۹۹ به علت عوارض جسمی و کهولت سن از عضویت در شورای نگهبان استعفا داد. ایشان سرانجام پس از عمری مجاهدت در راه اعتلای نظام اسلامی به دلیل عوارض گوارشی در ۱۹ آذر ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست و پس از تشییع در قم و اقامه نماز توسط آیت‌الله العظمی سبحانی بر پیکر ایشان در حرم مطهر حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. مقام معظم رهبری در پیامی به مناسب ارتحال ایشان فرمودند:

 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

درگذشت عالم مجاهد و پارسا آیت‌الله آقای حاج شیخ محمد یزدی رضوان‌الله‌علیه را به حوزه‌ی علمیه‌ی معظم قم و مراجع عظام و علمای عالی‌مقام و جامعه‌ی محترم مدرسین و به شاگردان و دوستان و ارادتمندان آن مرحوم و به‌طور ویژه به خاندان گرامی و فرزندان مکرم ایشان تسلیت عرض می‌کنم. سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همه‌ی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیت‌های بزرگ در اداره‌ی کشور همچون ریاست قوه‌ی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود.  ایمان راسخ به مبانی انقلاب و استقامت در این راه و غیرت دینی و انقلابی، نشانه‌های بارز دیگری از این شخصیت مکرم بود. امید است این وزن سنگین ذخیره‌ی معنوی مایه‌ی علو درجات ایشان باشد. از خداوند متعال رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای آن مرحوم مسألت می‌کنم.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. در دوره ریاست مذهبی «آقا نجفی»، از علمای بزرگ دوره ناصرالدین شاه که ریاست حوزه علمیه اصفهان را بر عهده داشت، شیخ محمد علی یزدی‌ را مأمور بحث و مناظره با کشیش‌های ارامنۀ جلفای اصفهان کرد که شیخ محمد‌علی توانست بر تمامی آنها فائق آید و از آن پس شیخ یزدی شهرت یافت. شیخ محمد‌علی بعدها از فضلای اصفهان شد و کتاب‌ها و حاشیه‌هایی از او باقی مانده است. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، تهران، ص 22.

[2]. همان، صص82 ـ 83.

[3]. وى دختر استاد عبدالکریم از خاندان معروف دواتگر اصفهان است. استاد عبدالکریم از هنرمندان بنام اصفهان در امر فلزکارى و قلم‌زنى بود که آثار تزیینى وى تا چندین سال قبل در برخى از رواق‌هاى حرم مطهر امام هشتم در قالب جام‌ها و دیگر وسایل تزیینى موجود بود. همان، ص 27.

[4]. همان، صص 29 ـ 30.

[5]. همان.

[6]. راجع به نحوه آشنایی آیت‌الله یزدی با حضرت امام نک: خاطرات آیت‌الله یزدی، پیشین، ص 45 و 46. ایشان در خاطراتش می‌گوید: «وقتی ما به محضر درس ایشان نائل شدیم، دوره اول درسشان به پایان رسیده بود و دوره دوم را بر اساس جلد اول کفایه الاصول شروع کرده بودند. مکان درس، مسجد سلماسی قم بود و مسجد مملو از جمعیت می شد. خاطرات زیادی از شرکت در این محافل پربار دارم و خداوند را شاکرم که توانستم یک دوره کامل در درس ایشان حاضر شوم و تقریرات درسشان را یادداشت کنم»

[7]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، ص 43.

[8]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، صص 295 ـ 299.

[9]. همان، ص 59.

[10]. همین کتاب، سند شماره: 593 /20، تاریخ: 12 /7 /1350.

[11]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 163 ـ 166.

[12]. آیت‌الله یزدی در خاطراتش شرح مبسوطی از آغاز فعالیت سیاسی و آشنایی با امام (ره) بیان کرده‌اند. همان، صص 285 ـ 300.

[13]. همین کتاب، سند فاقد شماره، تاریخ: 21 /6 /1343.

[14]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، ص 301.

[15]. همین کتاب، سند شماره: 738/س ت 4، تاریخ: 14 /7 /1343.

[16]. همین کتاب، سند شماره: 1761/ق م، تاریخ: 22 /7 /1343.

[17]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى ، پیشین، ص 302.

[18]. همین کتاب، سند شماره: 4642 /21، تاریخ: 21 /7 /1353.

[19]. همین کتاب، سند فاقد شماره و تاریخ.

[20]. همین کتاب، سند تاریخ: 29 /11 /1343.

[21]. همین کتاب، سند شماره: 4528 /8/ ﻫ ، تاریخ: 24 /11 /1344. همچنین در مورد محدودیت‌ها در کرمانشاه، نک: خاطرات آیت‌الله یزدی، پیشین، صص 197 ـ 199.

[22]. همین کتاب، سند شماره: 4544 /5/ ﻫ ، تاریخ: 26 /11 /1344.

[23]. همین کتاب، سند شماره: 4552 /5/ ﻫ ، تاریخ: 28 /11 /1344.

[24]. همین کتاب، سند شماره: 64141 /316، تاریخ: 10 /12 /1344.

[25]. همین کتاب، سند شماره: 5511 ، تاریخ: 23 /1 /1345. نک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین،  صص 199ـ 200.

[26]. همین کتاب، سند شماره: 45 /6580 /6ﻫ ، تاریخ: 20 /4 /1345. نک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 200- 202.

[27]. همین کتاب، سند شماره: 557 /22، تاریخ: 28 /6 /1345. در خاطرات آیت‌الله یزدی در این مورد آمده است: «بعد از اتمام سخنرانی بنده را دستگیر کردند و به  شهربانی بردند و می‌خواستند تعهد بگیرند که دیگر منبر نروم و حرف های تحریک کننده  نزنم. گفتم: «مگر من حرف خلافی زدم؟» ظاهراً دو روز مرا در شهربانی نگاه  داشتند و تحت فشار گذاشتند که التزام بدهم که دیگر سخنرانی نکنم. من گفتم:« منبر نمی روم و التزام هم نمی‌دهم. دلیلی ندارد که بخواهم التزام دهم» همان، ص217.

[28]. همین کتاب، سند شماره: 2397 /312 ، تاریخ: 24 /7 /1345. در سند دیگری از ساواک سیرجان خواسته شده است در صورت عزیمت ایشان به سیرجان از منبر وی ممانعت به عمل آید. سند شماره: 53417 /316، تاریخ: 20 /9 /1345.

[29]. همین کتاب، اسناد شماره: 191، تاریخ: 29 /1 /1346؛ فاقد شماره، تاریخ: 30 /1 /1346.

[30]. همین کتاب، سند شماره: 1476/ ﻫ ، تاریخ: 30 /1 /1346.

[31]. همین کتاب، سند شماره: 825 /21 ، تاریخ: 6 /3 /1346.

[32]. همین کتاب، سند شماره: 206 /26، تاریخ: 30 /1 /1346.

[33]. همین کتاب، سند فاقد شماره و تاریخ. سایر بازجویی‌های ایشان نیز در همین مجموعه آمده است.

[34]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدی ، پیشین، صص341 ـ 343.

[35]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ پنجم، 1389، ج 2، صص 169- 170. در پی انتشار مطالب تفرقه‌‌افکنانه در کتاب شهید جاوید به قلم شیخ نعمت‌الله صالحی نجف‌آبادی، موج بزرگی از اختلافات دامنگیر حوزه‌های علمیه و محافل مذهبی گردید و دو گروه موافق و مخالف را به جان هم انداخت. در این موقعیت ساواک از موقعیت استفاده و به دروغ موافقان کتاب را از طرفداران حضرت امام (ره) جلوه داد و هر روز بر آتش این فتنه می‌دمید. پس از آگاهی حضرت امام (ره) از عمق فتنه ایجاد شده، در تاریخ: 5 فروردین 1350 از آیت‌الله یزدی خواست تا به منظور روشنگری و خاموش کردن آتش تفرقه با حضور در جمع علمای بزرگ حوزه و روحانیون و ... دو طرف را از ادامه کار بر حذر و به دشمن اصلی بپردازند: «مرقوم شریف واصل؛ سلامت و توفیق جنابعالی را از خداوند تعالی خواستار است. امید است انشاءالله تعالی حوزه علمیه قم و سایر مومنین از ارشاد و هدایت جنابعالی برخوردار باشند. آنچه اخیراً مورد تاسف اینجانب است اختلافاتی است که نمی‌دانم با چه دستی در حوزه علمیه قم و بین اهل منبر بلکه محراب حادث شده است، و همین نحو بین اهل علم تهران و اهل منبر آنجا حادث شده است؛ همان نحو اختلافی که بین علمای مسیحی در وقتی که ممالک آنها را می‌گرفتند حاصل شد. امروز که اصول احکام در دستبرد اجانب و نوکرهای آنهاست، به جای وحدت کلمه، این نحو تفرق و توهین بعضی از بعضی و تکفیر بعضی موجب کمال تاسف است و کاشف از عدم رشد جامعه است. امثال جنابعالی کوشش کنید شاید موفق شوید آقایان را از این خواب گران بیدار کنید، قبل از اینکه همه چیز آنها به باد رفته باشد؛ اگر نرفته باشد. «والی‌الله تعالی المشتکی». والسلام علیکم.» همان، ج دوم، ص 341. در این مورد نک: خاطرات آیت‌الله یزدی، ،پیشین، صص 228ـ 328.

[36]. همین کتاب، اسناد شماره: 4865 /10/ ﻫ ، تاریخ: 31 /3 /1349 ؛ شماره: 1796 /316، تاریخ: 16 /4 /1349.

[37]. در سال 1350 آیت‌الله یزدی درخواست صدور گذرنامه جهت سفر به لبنان کرد لیکن به دلیل حساسیت زیادی که ساواک نسبت به ارتباط ایشان با امام(ره) و احتمال ارتباط‌گیری با انقلابیون در لبنان مورد، موافقت ساواک قرار نگرفت. در گزارش ساواک آمده است: «شخص موصوف از روحانیون افراطی و طرفدار سرسخت خمینی می‌باشد و بعضاً اقدامات خمینی را مورد ستایش قرار می‌دهد و از طرفی علت مسافرت خود را دیدار دوستان عنوان نموده و احتمالاً ممکن است این دیدار پوششی جهت فعالیت و تماس وی با خمینی و سایر روحانیون افراطی باشد.»

[38]. همین کتاب، اسناد شماره: 318/قم، تاریخ: 6 /2 /1345؛ شماره: 3491 /316، تاریخ: 7 /2 /1345. همچنین ر.ک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، صص 199ـ 200.

[39]. آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 3927 /19ﻫ ب، تاریخ: 12 /12 /1350.

[40]. همین کتاب، اسناد شماره: 458 /21، تاریخ: 21 /2 /1351؛ شماره: 1452 /312، تاریخ: 21 /2 /1351؛ شماره: 1448 /312، تاریخ: 21 /2 /1351؛ شماره: 1 ـ 4935 ـ 66 ـ 1، تاریخ: 29 /3 /1351.

[41]. خاطرات آیت‌الله یزدی، پیشین، صص 363 ـ 364.

[42]. همین کتاب، سند شماره: 4904، تاریخ: 17 /5 /1352.

[43]. همین کتاب، سند شماره: 5020 /312، تاریخ: 21 /5 /1352.

[44]. همین کتاب، سند شماره: 5129 /312، تاریخ: 23 /5 /1352. پس از این اقدام در گزارشی ساواک به این موفقیت اشاره کرده است:«در اجرای تصمیمات متخذه در زمینه طرد عناصر اخلالگر و طرفدار خمینی از شهرستان قم، روز 22 /5 /1352 وضعیت 25 نفر از عناصر مذکور در کمیسیون امنیت اجتماعی شهرستان مزبور مطرح و طبق رأی این کمیسیون هر یک به یکسال اقامت اجباری در مناطق مختلف کشور از جمله چاه‌بهار، دیلم، گناوه، لنگه، گنبدکاوس، طبس و شوشتر محکوم گردیدند.» همین کتاب، سند شماره: 410، تاریخ:  23 /5 /1352.

[45]. همین کتاب، سند شماره: 5684 /312، تاریخ: 11 /6 /1352.

[46]. برای آگاهی بیشتر در این زمینه  نک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 364 ـ 368. 

[47]. همین کتاب، سند شماره: 6186 /312، تاریخ: 26 /6 /1352

[48]. همین کتاب، سند شماره: 107ـ 4 ـ 501 ـ 246، تاریخ: 7 /7 /1352. همچنین نک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 369.

[49]. همین کتاب، سند شماره: 6969 /312، تاریخ: 10 /7 /1352.

[50]. همین کتاب، سند شماره: 2958 /21ﻫ ، تاریخ: 28 /6 /1352.

[51]. همین کتاب، اسناد شماره: 10040 /16/ ﻫ1، تاریخ: 23 /7 /1352؛ شماره: 8201 /312 تاریخ: 12 /8 /1352. کمیسیون با توجه به نبودن شهربانی در کنگان، تصویب کرد که ایشان مدت محکومیت خود را نیز در بوشهر بگذراند: «نامبرده بالا که طبق رای کمیسیون امنیت اجتماعی قم به 3 ماه زندان و سپس اقامت اجباری در بوشهر محکوم گردیده ساعت 1930 روز 26 /9 /52 از زندان آزاد خواهد شد. به مامور زندان دستور داده شد پس از آزادی نامبرده را به آن دایره معرفی نمایند لازم است نسبت به اخذ آدرس از وی اقدام و به مشارالیه ابلاغ شود که روزانه دو بار صبح و عصر خود را به کلانتری محل سکونت خویش معرفی و از وی امضاء اخذ شود. ضمناً مدت و تاریخ: خاتمه اقامت اجباری وی متعاقباً اعلام خواهد شد.» همین کتاب، سند شماره: 155 /12 /606 /3، تاریخ: 26 /9 /1352.

[52]. همین کتاب، سند شماره: 6398 /312، تاریخ: 31 /6 /1352.«در ادامه این سند موارد هفتگانه زیر درخواست شده است.«خواهشمند است دستور فرمایید با همکاری ژاندارمری و شهربانی محل نسبت به انجام امور زیر درباره آنان اقدام و از نتیجه این اداره کل را آگاه سازند.1ـ به محض ورود به منطقه ترتیبی اتخاذ نمایند تا محلی در نزدیکی شهربانی یا ژاندارمری و یا نزدیک محل سکونت یکی از منابع و یا همکاران افتخاری جهت سکونت آنان در نظر گرفته شود تا کلیه فعل و انفعالات افراد مورد نظر و همچنین ترددهایی که به آن محل می‌شود تحت کنترل قرار گیرد.2ـ با همکاری مأمورین شهربانی و ژاندارمری اشخاص تبعید شده را احضار و عواقب وخیم هرگونه فعالیت و عمل خطایی که انجام دهند به آنان گوشزد گردد.3ـ مکاتبات این افراد کنترل و ترتیبی اتخاد نمایند تا یکی از منابع و یا همکاران افتخاری به طور مستمر با آنان در تماس بوده و ضمن مراقبت دقیق از اعمال و رفتارشان، افرادی را که به محل سکونت آنها تردد می‌نمایند و یا از سایر شهرستانها جهت دیدارشان به منطقه می‌آیند شناسایی نمایند.4ـ به نحو مقتضی از سخنرانی و حضور آنان در مجالس عمومی جلوگیری و با توجه به اینکه به هیچ عنوان یادشدگان مجاز به دایر نمودن کلاس درس و بحث و اصولاً شرکت در اینگونه مجالس نمی‌باشند چنانچه قصد چنین عملی را نمودند از ادامه کارشان جلوگیری و شدیداً به آنان تذکر داده شود. 5ـ با توجه به اینکه نمونه‌هایی دیده شده که این افراد بدون اطلاع مقامات انتظامی و ساواک به طور مخفیانه منطقه را ترک و پس از مدتی مراجعت می‌نمایند لذا به نحو مقتضی ترتیبی داده شود تا از این عمل آنان شدیداً جلوگیری به عمل آید.   6ـ از شرکت‌های مسافربری منطقه خواسته شود در جریان مسافرت‌های افراد مورد نظر قرار گرفته و به موقع مقامات مسئول را در جریان بگذارند.7ـ به هر نحو که مقتضی می‌دانند نسبت به ایجاد نمودن محدودیت‌های لازم جهت این افراد اقدام گردد.»

[53]. همین کتاب، سند فاقد شماره، تاریخ: 9 /10 /1352.

[54]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدی ، پیشین، صص 376 ـ 386.

[55]. همین کتاب، سند شماره: 29 ـ 32 ـ 57، تاریخ: 19 /10 /1352.

[56]. همین کتاب، سند شماره: 10503، تاریخ: 26 /10 /1352.

[57]. سند به این شرح است: «با توجه به این‌که نامبرده از روحانیون ناراحت و افراطی می‌باشد و امکان دارد در بوشهر نیز ضمن ارتباط با عناصر همفکر خود مبادرت به فعالیت و تبلیغات مضره نماید لذا در صورت تصویب مستدعی است اجازه فرمایند با استفاده از وجود تیم تعقیب و مراقبت تماس‌های وی در بوشهر شناسایی و پس از بررسی‌های لازم از بین افرادی که با آنان ارتباط دارد جهت نفوذ در مشارالیه اقدامات لازم به عمل آید.» همین کتاب، سند فاقد شماره، [تاریخ: 12 /12 /1352]

[58]. همین کتاب، سند شماره: 32 /21، تاریخ: 19 /3 /1353.

[59]. همین کتاب، اسناد شماره: 10407 /16ﻫ 1، تاریخ: 31 /3 /1353 ؛ شماره: 10406 /16/ ﻫ1، تاریخ: 21 /3 /1353.

[60]. همین کتاب، سند شماره: 2982 /312، تاریخ: 10 /4 /1353. برای آگاهی از شرایط تبعید آیت‌الله یزدی در رودبار نک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 389 ـ 405.

[61]. همین کتاب، سند شماره: 3201 /21، تاریخ: 24 /5 /2535[1355]

[62]. همین کتاب، سند شماره: 6030 /21، تاریخ: 12 /7 /2536[1356]

[63]. همین کتاب، سند شماره: 6043 /21، تاریخ: 8 /8 /2536[1356]

[64]. همین کتاب، سند شماره: 234 /17، تاریخ: 17 /8 /1356.

[65]. همین کتاب، سند شماره: 8002 /21، تاریخ: 20 /10 /2536[1356] در خاطرات آیت‌الله یزدی به تفصیل به این واقعه پرداخته شده است. نک: همان، صص 250 ـ 265.

[66]. همین کتاب، سند شماره: 8003 /21، تاریخ: 20 /10 /2536[1356] در خاطرات آیت‌الله یزدی راجع به این روز آمده است: «به درخواست حضار مرحوم علامه چند دقیقه با زحمت شروع به صحبت کردند و بعد به بنده امر کردند که ادامه دهم. من هم بلندگو را به دست گرفتم و مقداری صحبت کردم» خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، ص 258.

[67]. همین کتاب، سند شماره: 5669 /21ﻫ ، تاریخ: 20 /10 /2536[1356]

[68]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، ص 263.

[69]. همین کتاب، سند شماره: 756 / م، تاریخ: 21 /10 /2536[1356]

[70]. همین کتاب، اسناد شماره: 5 ـ 1161 ـ 21 /16 ، تاریخ: 22 /10 /2536[1356] ؛ شماره: 5697 /21 ﻫ ، تاریخ: 23 /10 /2536[1356]

[71]. همین کتاب، سند شماره: 2437 /17/ل، تاریخ: 14 /1 /2537[1357]

[72]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، ص 422.

[73]. همین کتاب، سند شماره: 765 /1 /04 /1 /33 /1، تاریخ: 18 /11 /2536[1356]       

[74]. همین کتاب، اسناد شماره: 52 /21ﻫ ، تاریخ: 9 /1 /2537[1357]؛ شماره: 40 ـ 32 ـ 57، تاریخ: 13 /2 /2537[1357]    

[75]. همین کتاب، سند شماره: 1117 /5، تاریخ: 10 /2 /2537[1357]

[76]. همین کتاب، سند شماره: 6423/ﻫ 1، تاریخ: 9 /3 /2537[1357] آیت‌الله یزدی در خاطراتش راجع به این دوران می‌نویسد: در اوقات نماز به مسجد قمر بنی هاشم که مسجد مهم اسلام آباد و مرکز اجتماع مردم بود، می‌رفتیم. مسجد مزبور در اسلام‌آباد پایگاه بسیار خوبی برای اجتماع و تشکّل افراد متدیّن به حساب می‌آمد و با برنامه‌هایی که من برای جذب و جلب هر چه بیشتر جوانان اندیشیده بودم و به اجرا در می‌آوردم، رفته رفته بهتر می‌شد. بعد از اقامه نماز، افراد برای کارهای شرعی همچون استخاره و پرسیدن احکام به من مراجعه می‌کردند و من هم با روی باز آن‌ها را می‌پذیرفتم. یکی از برنامه‌هایی که در آنجا اجرا کردم، تشکیل کلاس‌هایی برای برادران و خواهران در منزلی بود که در آن اقامت داشتم.» خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، صص 437 ـ 440.

[77]. همان، صص 440 ـ 441.

[78]. همین کتاب، سند شماره: 6696/ﻫ 1، تاریخ: 29 /3 /2537[1357]

[79]. همین کتاب، سند شماره: 6922/ﻫ1، تاریخ: 18 /4 /2537[1357]

[80]. همین کتاب، سند شماره:7091/ ﻫ. ، تاریخ:30 /4 /2537[1357]

[81]. همین کتاب، سند فاقد شماره، تاریخ:30 /4 /2537[1357]

[82]. همین کتاب، سند شماره:40 ـ 32 ـ 57، تاریخ: 2 /5 /2537[1357]   

[83]. همین کتاب، سند فاقد شماره، تاریخ: 5 /5 /2537[1357]

[84]. همین کتاب، سند شماره: 7351/ﻫ1، تاریخ: 15 /5 /2537[1357]

[85]. همین کتاب، سند شماره: 8884/ﻫ1، تاریخ: 3 /8 /1357.

[86]. همین کتاب، سند شماره: 40 ـ 32 ـ 57، تاریخ: 1 /8 /1357.

[87]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، ص 445.

[88]. همین کتاب، سند شماره: 5165 /312، تاریخ: 9 /5 /2537[1357]

[89]. همین کتاب، سند شماره: 8018/ﻫ 1، تاریخ: 13 /6 /2537[1357]

[90]. همین کتاب، سند شماره: 13176 /21/ﻫ ، تاریخ: 20 /10 /1357.

[91]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدى، پیشین، صص 265 ـ 266.

[92]. متن کتاب اسناد شماره: 9 سیار /21 تاریخ: 4 /11 /1357؛ شماره: 10 سیار، تاریخ: 4 /11 /1357. وی در این مورد می‌گوید: «اداره ستاد استقبال قم و ترتیب جایگاه برای دیدارهای امام(ره) در فیضیّه، بر عهده ما بود. به دلیل این که منزل شخصی امام(ره) در یخچال قاضی دارای کوچه‌های تنگی بود و مناسب ملاقات‌ها نبود، در خیابان ساحلی یک منزل آبرومند و مجهّز با همه وسایل که متعلّق به یکی از بازاریان بود فراهم شد که در آن منزل وارد شدند، پس از چند روز اقامت، امام(ره) به حاج احمد آقا فرمودند: من اینجا نمی مانم. ما جاهای مختلفی را که مناسب رفت و آمد و اجتماعات باشد، دیدیم و سرانجام منزل ما که در خیابان ساحلی بود و کوچه وسیعی داشت، مورد موافقت قرار گرفت و ما به طور موقّت به منزل مرحوم اشراقی (داماد حضرت امام) رفتیم» خبرگان ملت، پیشین، دفتر دوم، همچنین نک : خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 273 ـ 276.

[93]. در نامه‌ای از امام به تاریخ: 18 فروردین 1358 / 9 جمادی الاول 1399 می‌خوانیم: «لازم است جنابعالی برای تنظیم امور و ارشاد و نصیحت اهالی و قضاوت شرعیه مسافرتی به شهرهای سقز، قهرمان شهر[کرمانشاه]، اسلام آباد، ایلام و دیگر شهرهایی که مسافرت بدانها را در استان‌های غرب لازم تشخیص دادید بروید، و ضمن انجام وظایف محوّله، مردم را به اتحاد و یگانگی دعوت نموده از اختلاف و تفرقه بر حذر دارید؛ و نسبت به وظیفه خطیری که در این موقع حساس دارند، آشنا سازید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین و موفقیت همگان را خواستارم.» صحیفه امام، پیشین، ج 6، ص 507.

[94]. آیت‌الله یزدی در خاطراتش شرح مبسوطی در این زمینه ارائه کرده‌اند. نک: خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 95 ـ 135. 

[95]. همان، ص 96.

[96]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین ، صص 110 ـ 113.

[97]. همان، ص 112.

[98]. خاطرات آیت‌الله محمد یزدی، پیشین، صص 99 ـ 103. آیت‌الله یزدی با مردوخ چند مکاتبه داشته است و در کتابی به نام «نوشته‌های من» در آینده منتشر خواهد شد.

[99]. این کتاب در سال‌هاى قبل از انقلاب به نگارش درآمده و موضوع آن تحلیل قیام عاشورا و نهضت امام حسین(علیه‌السلام) است. در این کتاب، نقاط ضعف در کیفیت برگزارى عزادارى و ذکر مصیبت بیان شده و به طور مستدل آسیب‌شناسى شده و ضمن تحلیل آنها، راهکارهایى نیز ارائه شده است. نکته قابل توجه در این کتاب، تطبیق وقایع صدر اسلام با اوضاع زمان حکومت محمدرضا شاه پهلوى مى باشد. از این رو، بعد از چاپ اوّل، با این که مورد استقبال عموم مردم و اندیشمندان قرار گرفت، از طرف ساواک ممنوع و اقدام به جمع‌آورى آن شد. همین کتاب، سند شماره: 53 /592/م ، تاریخ: 26 /4 /13461.    

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.