تاریخ سند: 15 فروردین 1346
موضوع : شیخ غلامحسین جعفری
متن سند:
به : 316
از : 20 ه 3 شماره : 32994 /20 ه 3
نامبرده بالا در ساعت 1915 روز 13 /1 /46 پس از خواندن نماز مغرب در
مسجد جامع کتابی را برداشت و گفت حدیث خوبی آمده است و اضافه نمود من روز
دوشنبه در قم بودم با آقایان مراجع صحبت کردم و یک سخنرانی کردم و هزار نفر
طلاب شرکت داشتند من تذکر دادم که باید دفاع کرد چون دارند به نام دین تیشه به
ریشه دین می زنند و به نام قرآن دارند قرآن را از بین می برند وقتی لشگر معاویه از
لشگر علی شکست می خورد معاویه فورا دستور داد قرآن را روی نیزه قرار دهند ما
مسلمان هستیم حالا هیچ زمان فرق نکرده اینها دیدند که دارند محو می شوند دست
به قرآن و ائمه می زنند بعد افزود مگر قرار نبود این دوشنبه من صحبت کنم پس چرا
مردم جمع نشدند مگر می شود با 30 و 40 نفر و حتی 100 نفر مبارزه کرد مردم بیدار
باشید دارند دین را از بین می برند و دارند کارهایی می کنند می خواهند حوزه علمیه
قم آن پایگاه امام زمان را از بین ببرند من به علماء در قم گفتم می خواهند مثل سابق
بکنند که در مشهد بیش از 15 هزار نفر روحانی وجود داشت فقط 10 نفر ماندند آن
هم در خانه بودند اینها همان نقشه را دارند خیال نکنید علماء اتحاد و اتفاق ندارند
بعد گفت من آقای [سیداحمد]خوانساری1 را دیدم و به او گفتم این مجلس
که می خواهند درست بکنند و یا قانون حق طلاق که در مجلس است مخالف قرآن و
دین می باشد و اینها دارند دین و قرآن را از بین می برند آقای [سیداحمد]
خوانساری گفت که اقدام
کردم همین طور در مشهد حاج حسن قمی2 سخنرانی کرده است نامبرده افزود
آیت اله حکیم از نجف اشرف تلگرافی برای آشتیانی مخابره نموده و از اوضاع جویا
شده و آشتیانی روزنامه را برای ایشان فرستاده است من دیگر عمرم را کردهام
حاضرم برای دین کشته شوم.
علی می فرماید مرگ در رختخواب برای پیروان من
ننگ است.
مردم اگر دین دارید و قرآن را می خواهید بدانید هر دو در خطر است باید
دفاع کنید اگر حرف نزنیم و ساکت بنشینیم اینها می گویند خودشان راضی هستند و
دنیا می گوید ملت راضی بود ولی اگر حرف بزنیم اگر چه نشنوند ما از نظر وظیفه شرع
مسئول نیستیم من گفتم اگر در قم در این راه یک میلیون نفر از ملت ایران کشته شوند
و اینها موفق نشوند جا دارد.
مردم الان حوزه علمیه قم یک پارچه آتش است سپس
افزود شنیده ام بیش از نهصد نفر از طلاب نجف تلگرافی برای ایران مخابره کرده اند
خلاصه علماء و روحانیون قیام کرده اند و شما هم آنها را تنها نگذارید.
شنیده ام حاج
محمدصادق3 را در قم دستگیر کرده اند بعد اضافه نمود شعار ندهید و صلوات
نفرستید شما می گویید آقای آیت اله خمینی از نجف تشریف بیاورند ولی شما
حمایت نمی کنید مگر آیت اله خمینی غیر از این می فرماید و یا امام زمان ظهور بکند
شما می گویید ما توپ و نیزه نداریم پس نمی شود؟ مگر همیشه توپ و سر نیزه کار
می کند ابدا انشااله امام زمان به اینها بگوید سگ شوید و آنها هم سگ بشوند تا کارها
اصلاح شود.
یکی از بازاری ها می گوید فلانی بیش از این مصلحت نیست نگاه کنید
دارند برای من تکلیف تعیین می کنند بابا من گفتم من باید در راه دین و قرآن کشته
شوم ساعت 2010 این جلسه خاتمه یافت.
نظریه رهبر عملیات : صحت گزارش
فوق مورد تأیید می باشد.
توضیحات سند:
1ـ آیت الله حاج سید احمد
خوانساری (1309 ق ـ 1405
ق / 1363 ش).
در خانواده ای
روحانی در شهر خوانسار به
دنیا آمد.
پس از طی دوران
تحصیلات ابتدایی و فراگرفتن
مقدمات معارف اسلامی نزد
سید علی اکبر خوانساری به
اصفهان عزیمت کرد و از محضر
حاج میرزا محمدصادق
اصفهانی، ملا عبدالکریم گزی و
میرزا محمدعلی تویسرکانی
کسب فیض کرد.
سپس راهی
نجف اشرف گردید و از محضر
آیات عظام آخوند خراسانی،
محمدکاظم طباطبایی یزدی و
ضیاءالدین عراقی بهره گرفت و
پس از نایل شدن به مرتبه
اجتهاد در 1363 ق به ایران
بازگشت.
مدتی در اراک در
حوزه درس آیت الله حائری
یزدی حضور یافت و همزمان با
عزیمت شیخ عبدالکریم حائری
به قم، وی نیز به این شهر
مهاجرت کرد.
آیت الله
خوانساری در زمان مرجعیت
آیت الله بروجردی به تقاضای
گروهی از مردم تهران در 1369
ق / 1329 ش به این شهر آمد و
تا هنگام رحلت در این شهر
سکونت داشت و علاوه بر
تدریس و انجام دیگر وظایف
دینی و علمی، امامت جماعت
مسجد سید عزیزاللّه بازار تهران
را عهده دار بود.
کتاب های
متعددی از ایشان برجای مانده
است از آن جمله است : شرح
مختصر نافع در چند جلد، حاشیه
بر عروه الوثقی، مناسک حج و
عقایدالحقه
2ـ آیت الله سیدحسن قمی در
تاریخ 9 /1 /46 در اعتراض به
لایحه حمایت از خانواده در
مشهد سخنرانی کرد و به همین
جهت بازداشت و به خاش تبعید
شد.
(نهضت امام خمینی، ج دوم، ص
310)
3ـ آیت الله سیدمحمدصادق
روحانی در تاریخ 10 /1 /46
در اعتراض به لایحه حمایت از
خانواده در قم سخنرانی کرد و به
همین جهت دستگیر و به خاش
تبعید شد.
(نهضت امام خمینی، ج دوم، ص
298)
منبع:
کتاب
آیتالله حاج شیخ غلامحسین جعفری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 195