مجلد دوم از مجموعهی «انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک : استان گلستان» نگاهی است به سیر مبارزات مردم انقلابی استان گلستان در فاصلهی زمانی 16 فروردین 1352 ـ 29 اسفند 1356. در این سالها بسیاری از تحلیلگران به دلیل کنترل رژیم بر اوضاع و حمایت خارجی از حکومت پهلوی بر این باور بودند که هیچ رویدادی قادر به لرزاندن تخت طاووس نخواهد بود. این دورهی پنج ساله برای انقلابیون یکی از سختترین سالهای مبارزه علیه رژیم پهلوی بود؛ چرا که روزنهی امید چندانی از زندان بزرگی که رژیم برای مردم ایران ایجاد کرده بودند وجود نداشت. حضرت امام(ره) سالهای تبعید در عراق را میگذراند و رژیم بعث عراق نیز با نزدیک شدن به رژیم پهلوی محدودیتهای زیادی برای امام(ره) ایجاد میکردند. بسیاری از چهرههای انقلابی در بازداشت و تبعید بودند یا بهوسیلهی عوامل رژیم چنان کنترل میشدند که قادر به انجام هیچ فعالیتی نبودند. بسیاری از مردم نیز با مشاهدهی این فضا ساحل آرامشی جستجو کرده و میکوشیدند تا از نگاه جستجوگر ساواک خود را مصون نگه دارند. در چنینن هنگامهی ناامیدکنندهای، اما بودند کسانی که از کوچکترین فرصتها برای زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام(ره) استفاده کردند و همچنان مشعل مبارزه را زنده نگه میداشتند. سند زیر که در همین مجموعه آمده است به خوبی این فضا را به تصویر میکشد:
«اطلاع واصله حاکیست اخیراً فعالیتهای مذهبی یا فعالیت پنهانی مضره تحت عنوان مذهبی در سراسر کشور گسترش فوقالعادهای یافته است به نحوی که در حال حاضر در اغلب شهرستانها به تعداد دانشجویان و محصلین پسر و دختری که ریش گذارده و از روسری و چادر استفاده مینمایند افزوده شده است. شایع است در سطح کشور شاهنشاهی چهارده گروه مذهبی فعالیت زیرزمینی دارند.»[1]
مهمترین رویداد در مقطع زمانی اسناد این مجلد تأسیس حزب رستاخیز بود. محمدرضا پهلوی که روزگاری نظام تک حزبی در کشورهای کمونیستی را به سُخره میگرفت در 11 اسفند ماه 1353 با اعلام نظام تکحزبی استبداد خود را به کمال رساند و اندک ظواهر آزادی و دموکراسی در کشور را از بین برد. وی در سال 1348ﻫ ش در کتاب «مأموریت برای وطنم» در نقد نظام تکحزبی مینویسد:
«در روشهای دیکتاتوری کمونیستی که من میشناسم مردم نه تنها در امور حکومت دخالت و حق اظهاری ندارند، بلکه جان و مال آنها نیز در اختیار خودشان نیست. دیکتاتورهای کمونیست از نظر علاقهای که به انتخابات دارند به فاشیستها شبیه هستند و امید آنها این است که به مزدوران عادی تلقین کنند که در اداره امور کشور سهیم هستند و سخنانشان تأثیری دارد درصورتی که تنها به یک حزب سیاسی اجازه وجود میدهند و هر کس بخواهد حزب دیگری تأسیس کند یا برخلاف حزبی که بر سر کار است سخنی بگوید به احتمال قریب به یقین دچار تصفیه و اضمحلال خواهد شد ...»[2]
پس از این اقدام رژیم، حضرت امام (ره) با قاطعیت علیه ماهیت حزب رستاخیز موضعگیری کرده و عضویت در آن را تحریم کردند. ایشان در این مورد فرمودند:
«نظر به مخالفت این حزب با اسلام و مصالح ملت مسلمان ایران، شرکت در آن بر عموم ملت حرام و کمک به استیصال مسلمین است و مخالفت با آن روشنترین موارد نهی از منکر است. درباره این حزب به اصطلاح رستاخیز ملی ایران باید گفت که این عمل با این شکل تحمیلی، مخالف قانون اساسی و موازین بینالمللی است و در هیچ یک از کشورهای عالم نظیر ندارد.»[3]
اهمیت تحریم این حزب از سوی امام(ره) به این دلیل است که از این زمان مرزبندی انقلابیون و رژیم کاملاً آشکارتر شده و حزب رستاخیز به عنوان نمادی از خودکامگی و اصلاحناپذیری شاه مورد شدیدترین اعتراضات قرار گرفت. این مجموعه نگاهی است به این روزهای پر از بیم امید در استان گلستان. برای درک بهتر اسناد این مجلد، شناخت اوضاع کشور در خلال سالهای 1352- 1356 اجتنابناپذیر است. به همین دلیل پیش از بررسی اوضاع استان گلستان در مقطع مورد نظر و مجموعه اقدامات سختافزاری و نرمافزاری نیروهای انقلابی استان لازم است تا به اختصار به این موضوع اشاره شود.
روحانیون استان، پیشگام مبارزه
از ویژگیهای انقلاب اسلامی مردم ایران تا پیش از عمومی و فراگیر شدن باید به ماهیت دینی و پیشگامی روحانیت اشاره کرد. از آنجا که محور اندیشههای حضرت امام(ره)آموزههای دینی بود، لذا عالمان دینی بیش از سایر گروههای اجتماعی قادر به تبیین این اندیشهها بودند. علاوه بر این امتیاز، روحانیت به دلیل پایگاه مردمی و شبکهی گستردهای از مساجد که در اختیار داشت به راحتی میتوانست فضای جامعه را سیاسی کند. در کنار این دو عامل باید به مناسبتهای مذهبی شیعی اشاره کرد که به دلیل رنگ و بوی انقلابی میتوانستند مخاطبین را منقلب کرده و قابلیت تفسیری فراتاریخی در اختیار وعاظ قرار دهند. به همین دلیل در اسناد این مجموعه بارها مشاهده میشود که در مناسبتهای مذهبی، وعاظ شجاع با توسل به وقایع تاریخی مانند هجرت پیامبر(ص) یا شهادت امام حسین(ع) به صورتی نمادین شرایط امروز را با آن مقطع مقایسه میکردند. روحانیت در کنار این فضاسازی انقلابی در عرصهی عینی نیز عملاً نبض انقلاب در استان گلستان را در اختیار داشته و به طرق مختلف از قبیل انتشار عکسها و اعلامیههای امام (ره) یا کتابهای انقلابی فعالیت میکردند. در سند زیر به این موضوع در سال 1355 اشاره شده است:
«مدرسه محمد تقیخان در گرگان خیابان پهلوی جنب هتل کاروان به سرپرستی سید حبیباله طاهری اداره میگردد در این مدرسه حدود 20 نفر طلبه به طور شبانه روزی نگهداری و به تحصیل علوم دینی اشتغال دارند شنیده شده که طلاب این مدرسه با قم ارتباط دارند و در اطاق طلاب اعلامیه مضره و عکس و رساله خمینی و نیز کتب دکتر شریعتی وجود دارد که توسط چند نفر از طلاب این مدرسه بین سایر طلاب تقسیم میگردد و خود حاج سید حبیب طاهری هم از این جریان مطلع بوده تا اینکه چند روز قبل به دستور طاهری این مدارک از بین برده میشود و یکی از این طلبهها چندی قبل به علتی اخراج میگردد ولی در حال حاضر سه نفر از طلاب به اسامی روحافزا و محمدباقر محسنی و محمد غلامی از جریان کتب و عکس و رساله خمینی و احتمالاً چگونگی اعلامیههائی که به این مدرسه آورده میشود با اطلاع میباشند. خود سید حبیباله طاهری هم در انتخاب و پذیرفتن طلاب عقیده بخصوصی دارد و در بین اهالی گرگان به طرفداری از خمینی مشهور است.»[4]
در سند دیگری صراحتاً به فعالیت امنیتی وعاظ در بندرگز در پوشش مسائل مذهبی اشاره شده است:
«به قرار اطلاع در مسجد بندرگز چند واعظ منجمله حسین یازرلو در پوشش مسایل مذهبی موارد ضد امنیتی عنوان مینمایند.»[5]
فعالیت سیاسی روحانیون استان از سال 1356 و پس از مجموعه اتفاقاتی که به تقابل خشونتآمیز رژیم و مردم انجامید صراحت بیشتری پیدا کرده و عملاً آنها را به کانون تصمیمگیریها و اقدامات سیاسی تبدیل کرد. در سند زیر میبینیم که تعدادی از روحانیون گرگان در همدردی با شهدای 19دی قم از برگزاری نماز جماعت در مساجد خودداری کردهاند. خودداری از برپایی نماز جماعت اقدامی نمادین بود که مردم را نسبت به وقایع جاری بسیار حساس میکرد:
«سه نفر از روحانیون گرگانی به اسامی سید محمد رئیسی و سید کاظم نورمفیدی و شیخ رسول رضائی به درب منازل روحانیون گرگان مراجعه و در مورد نخواندن نماز توصیههایی نمودهاند ضمناً وسیله تلفن هم گفته شده که از نظر همدردی با سایر روحانیون چند شبی از خواندن نماز جماعت بایستی خودداری نمود.
نظریه یکشنبه. خبر صحت دارد ضمناً شایعات زیادی مبنی براینکه تعداد زیادی از طلاب در قم کشته شده و نیز به دستور شهربانی علما از خواندن نماز جماعت خودداری و کلیه مراجع هم دستور نخواندن نماز جماعت را دادهاند شنیده میشود ضمناً تاکنون تظاهراتی در این موارد دیده نشده است.»[6]
در کنار تعطیلی نماز جماعت که انعکاس زیادی در میان مردم داشت از دیگر اقدامات روحانیون و وعاظ انقلابی عدم شرکت در مراسم دولتی بود که بازتاب زیادی در میان مسئولین استانی داشت. شرکت نکردن در این مراسم به معنای مشروع نبودن این جشنها از سوی روحانیون بود، به همین دلیل شرکت روحانیون در این مراسم برای رژیم اهمیت زیادی داشت. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«خواهشمند است دستور فرمایید صورت اسامی کلیه روحانیونی که از آنها در مراسم و نیایش و آیینهای ملی دعوت میشود ولی در مراسم مذکور شرکت نمینمایند با ذکر علت عدم حضور و انگیزه آنان به این سازمان اعلام دارند.»[7]
با وجود برخورد رژیم با کسانی که از حضور در این مراسم خودداری میکردند، در اسناد بارها به عدم شرکت نیروهای مذهبی در این جشنها اشاره شده است:
«گزارشات متعددی مبنی بر عدم شرکت تعدادی از روحانیون و وعاظ در مراسم دعا و نیایش 21 فروردین به مرکز رسیده بود با توجه به اینکه اخیرا عدهای از روحانیون از شرکت در مراسم دعا و نیایش آئینهای ملی و سرزمینی خودداری مینمایند دستور فرمایید صورت اسامی کلیه روحانیونی که از آنها دعوت میشود ولی در مراسم شرکت نمینمایند با ذکر انگیزه عدم حضور را اعلام دارند.
امنیت داخلی
در مراسم دعا و نیایش 15 بهمن و 21 فروردین در این شهرستان روحانیون و وعاظ شرکت نمینمایند. در آینده توجه داشته باشید قبلا به فرمانداری یادآور شود از آنها دعوت به عمل آورند. هر کدام شرکت ننمود گزارش گردد.»[8]
آنگونه که از اسناد مستفاد میشود مخاطب اصلی روحانیون انقلابی جوانان استان بودهاند:
«خبر واصله حاکیست که ـ یکی از مبلغین مذهبی به نام شیخ معصومی ساکن علیآباد که از دوستان شیخ عبدالله میباشد اکثر شبها در پوشش سخنرانی مذهبی تعداد زیادی از جوانان نوده، جنگلده، علیآباد و سایر قراء اطراف را در مسجد قریه فوق جمع که ضمن انتقاداتی از وضع مملکت تحریکاتی بین جوانان برضد امنیت مملکت مینماید.»[9]
مهمترین بخش فعالیت روحانیون و نیروهای مذهبی در استان گلستان را باید در بسترسازی آنها برای ایجاد انقلاب روحی در جوانان دانست. اهمیت این موضوع به این دلیل بود که مهمترین هدف رژیم پهلوی تغییر ذهنیت جوانان و تولید جامعهای بر مبنای تفکرات غربی بود. به همین دلیل تغییر ذهنیت جوانانی که به شدت تحت تأثیر تبلیغات فرهنگی رژیم بودند ضرورتی دینی و ملی به شمار میآمد. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«نامبرده بالا[سید حسین حسینی رامیانی] که سرپرستی متعصبین مذهبی رامیان را به عهده دارد جهت جوانان عضو کتابخانه برنامههایی از جمله مسافرت در تعطیلات عید به شهرستان قم ترتیب داده و انگیزه مسافرت را دیدار برادران و دوستان دینی در قم قلمداد نموده است.»[10]
اسناد نشان میدهد که این جلسات و اقدامات فرهنگی تاثیر بسیار مثبتی داشته و اثر خود را بر فضای فکری جامعه گذاشته است. سند زیر که کمی پس از سند فوق گزارش شده است، این موضوع را تایید میکند:
«اطلاع واصله حاکیست در جلسات متشکله از سوی جوانان متعصب مذهبی بخش رامیان از توابع گنبد کاووس کتاب جهاد اکبر نوشته خمینی وسیله شخصی به نام رئیسی که معمم و دبیر دبیرستانهای رامیان است قرائت و تفسیر میگردد»[11]
گسترش دیوارنویسی و انتشار اعلامیه
در سالهای 1352تا 1356 رژیم پهلوی به شدت فضای سیاسی کشور را بسته و انقلابیون و مردم عادی را در شرایط بسیارسخت و غیر قابل تحملی قرار داده بود. در اسناد این مجلد شاهد تقابل و رویارویی طرفداران امام(ره) و رژیم پهلوی در این فضای بسته و سخت هستیم. از جمله اقدامات صورت گرفته در این فضای بسته، شکستن هیمنهی رژیم از طریق انتشار اعلامیههای متعدد در سطح استان بود. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:
«در تاریخ 2 /12 /35 هنگام شب تعدادی اعلامیه مضره به مناسبت سوم اسفند به داخل بعضی منازل و اماکن عمومی گنبد کاووس انداخته شد.
نظریه شنبه – انداختن اعلامیه در منازل و اماکن عمومی شهرستان گنبد صحت دارد.
نظریه یکشنبه – 1) توزیع تعدادی اعلامیه به طور پراکنده صحت دارد و چند فقره آن در مدرسه شبانه کاووس انداخته شده بود که قبل از مطالعه دانشآموزان جمعآوری و از طریق رئیس آموزش و پرورش مدیران مدارس توجیه گردیدند.
2) به منظور پیشگیریهای لازم مراتب به مراجع انتظامی منعکس و ژاندارمری گالیکش فردی به نام علیاصغر خسروی فرزند رمضان (شغل بزاز و کشاورز در گالیکش) مظنون شد و ضمن بازرسی که از طریق فرمانده پاسگاه به عمل آمد تعدادی نوارهای مذهبی در منزل و یک فقره اعلامیه از مغازه وی به دست میآورد. که شخص اخیرالذکر را جهت پیگیری در اختیار این سازمان میگذارد. در بازجوئی که از علیاصغر خسروی به عمل آمد مشارالیه اظهار میداشت در تاریخ 3 /12 /35 هنگام بازکردن مغازهاش مشاهده مینماید که یک فقره اعلامیه لای درب آن گذاشته شده است که تصمیم داشته آن را به پاسگاه تحویل دهد که وی را دستگیر نمودهاند. ضمن بازرسی که از نوارهای مذهبی وی به عمل آمد موارد خلافی مشهود نگردید. که یادشده ضمن اخذ تعهد آزاد و به منابع آموزشهای لازم جهت مراقبت از وی داده شد.
نظریه دوشنبه – ضمن تایید نظریه یکشنبه به عرض میرسد تعدادی از اعلامیهها به طور پراکنده در نقاط مختلف شهرستان گنبد توزیع گردیده بود که از طریق منابع و همکاران و مراجع انتظامی جمعآوری شش فقره آن به پیوست تقدیم میگردد. همچنین به منظور شناسائی عاملین پخش و توزیع اعلامیه منابع و همکاران توجیه و مراجع انتظامی حوزه استحفاظی جهت مراقبت بیشتر در جریان امر قرار گرفتند.»[12]
در اسناد این مجلد گزارشهای متعدد و فراوانی از انتشار اعلامیه و دیوارنویسی در سطح استان مشاهده میشود. حجم این اعلامیهها با نزدیک شدن به سال 1356 افزایش یافته و تا انتهای این سال موارد فراوانی در این خصوص گزارش شده است:
«مقام عالی را آگاه میسازم برابر گزارش به یگان وابسته در تاریخ 31 /1 /2536 در مکانهای مختلف شهر اعلامیههای مضره پخش شده که حاوی مطالبی: بر ضد مقام شامخ سلطنت شاهنشاهی که جمعآوری و نمونه آن به پیوست ایفاد میگردد پیگیری جهت رسیدگی مرتکبین ادامه دارد.»[13]
دیوارنویسی و انتشار اعلامیه علاوه بر شهرها در روستاها نیز بارها گزارش شده است:
«اطلاع واصله حاکیست که
1 - صبح روز 15 /8 /36 یک برگ اعلامیه دستنویس مضره و همچنین شعارهای مضره دیگری روی درب دبستان روستای هشتی بندر گز نوشته شده است.
2 - در شب 19 /8 /36 ناشناسی به دفتر دبستان روستای جفاکنده به بندرگز وارد و مبادرت به پاره نمودن تمثال خاندان جلیل سلطنت نموده است.»[14]
بررسی محتوا و درونمایهی این اعلامیهها و دیوارنوشتههای گزارش شده نشاندهندهی ماهیت دینی قیام و حمایت کامل مردم از رهبری حضرت امام خمینی(ره) است:
«صبح روز جاری در مسیر کردکوی گرگان دو قطعه فیبر به اندازه 30 × 50 cm در روی تابلوی علائم رانندگی مشاهده و روی آنها جملاتی تحت عنوان زنده باد خمینی مرگ بر 66 و نیز جمله جانبازان خمینی نوشته شده که جمعآوری و ضبط و مراتب جهت مراقبتهای لازم به ژاندارمری و پلیس راه محل اعلام.»[15]
استقبال عمومی از اعلامیههای انقلابی به حدی بود که رژیم در واکنش به این موضوع کوشید تا با انتشار اعلامیههای جعلی در صفوف انقلابیون ایجاد تشکیک و دودستگی کند. لازم به توضیح است که این سیاست غیراخلاقی را ساواک در دههی 40 نیز در خصوص بسیاری از چهرههای انقلابی به کار برده و کوشیده بود تا پایگاه اجتماعی و وجهه اخلاقی آنها را تخریب کند. انتشار اعلامیه جعلی در سال 1356 و 1357 در سراسر کشور گزارش شده است. نکتهی قابل تأمل عدم استقبال جامعه از این اعلامیههای ساختگی و ناکارآمدی این سیاست بوده است. سند زیر به انتشار اعلامیههای جعلی در استان گلستان اشاره دارد:
«بدینوسیله تعداد 100 نسخه اعلامیه به پیوست ارسال میگردد خواهشمند است دستور فرمایید به نحو مقتضی اعلامیههای مزبور را بین روحانیون و طلاب و افراد مذهبی منطقه توزیع و نتیجه را با اعلام نظریات مردم به این سازمان منعکس نمایند.»[16]
شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی
شهادت فرزند ارشد امام خمینی(ره) در اول آبان 1356 مهمترین رویداد پس از تبعید امام(ره) برای نیروهای انقلابی بود. رژیم که سالها به طرق مختلف کوشیده بود صدای طرفداران امام(ره)را خاموش کند به طرز شگفتانگیزی غافلگیر شده و با موجی از احساسات عمومی نسبت به این موضوع مواجه گردید. به یکباره در سراسر کشور مراسم ترحیمی از سوی مردم برای بزرگداشت آیتالله سیدمصطفی خمینی برگزار شد و در آنها پس از سالها مجدداً حضرت امام(ره) و اندیشههای ایشان در کانون توجهات قرار گرفت. در استان گلستان نیز همسو با سایر کشور، مراسمی برای بزرگداشت مقام علمی و دینی شهید آیتالله سیدمصطفی خمینی برگزار شد. سند زیر به مخالفت رژیم با یکی از این مراسم در گرگان اشاره دارد:
«نامبرده[سید کاظم نورمفیدی] فوق امام جماعت مسجد آقا کوچک میدان عباسعلی گرگان است در مسجد خود با حضور تعدادی از بازاریان راجع به فوت سید مصطفی خمینی صحبت و اظهار داشت که مرحوم سید مصطفی مجتهد مسلم بوده است و در نجف فوت شده از هر چه بگذریم بایستی برای او مجلس ترحیم گرفت و در پیرو این صحبتهای وی هم شنیده شده که تعدادی از بازاریان گرگان به اسامی حاجی غلامرضا حاتمی و خادمی به منزل وی رفت و آمد داشته که مقدمات کار را فراهم کنند نامبرده اظهار میداشت که در قم و تهران و اصفهان و مخصوصا شیراز برای این موضوع تعطیل عمومی هم شده البته مجالس هم بدون اعلامیه برگزار کردهاند نورمفیدی در خاتمه صحبتهای خود از علما گرگان انتقاد و ناراحت بود و میگفت که من تلفن کردم که مجلس ترحیم بگذارند تعدادی از علمای گرگان عملاً مخالفت کردند.
نظریه یکشنبه. فعالیت نامبرده جهت برگزاری مجلس ترحیم برای مصطفی خمینی صحت دارد.
نظریه گ 10. نامبرده فوق و چهار نفر دیگر به اسامی سید حبیب طاهری و شیخ رسول رضایی و محمد رئیسی و شیخ محمد شعبانی اقدام به تهیه پیشفرض اعلامیهای جهت برگزاری مراسم ختم و تسلیم آن به شهربانی به منظور اخذ موافقت نموده که چون از طریق شهربانی برای معرفی واعظ و دادن تذکرات لازم احضار شدهاند به همین جهت از مراجعه به شهربانی طفره و فعلاً موضوع برگزاری مجلس ختم منتفی شده است.»[17]
در گزارشهای دیگری به تظاهرات مردمی اشاره شده است:
«خبر واصله حاکیست که: در ساعت 2100 مورخه 30 /9 /36 تعدادی از جوانان شهرستان رامیان در خیابان پهلوی شهرستان مذکور اجتماع و مبادرت به بیان شعارهای ضد میهنی نمودهاند.
محترماً: اینجانب در ساعت مذکور که مصادف با شب تاسوعا بوده و در رامیان بودم و ضمن توجیه پایگاه ژاندارمری رامیان و همچنین تماس با منابع در خارج از رامیان آموزش لازم داده شده بود همچنین نوار از مجتبی زکیخانی را که از قم آمده بود به منبع گفته بودم»[18]
«شب گذشته رونویس اعلامیهای به امضا تعدادی از روحانیون شهرستان هم درباره واقعه 19 /10 /36 شهرستان مزبور در بعضی از محلات گرگان از جمله گرگان جدید توزیع شده است.»
واکنشها به وقایع جاری کشور
از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران که در هیچکدام از انقلابهای معروف جهان دیده نمیشود، برگزاری مجالس ترحیم شهدای انقلاب در شهرهای مختلف کشور است. این مجالس عمدتاً در مساجد برگزار و دامنهی آن به خیابانها کشیده میشد. در بسیاری از موارد، این مجالس ترحیم خود مقدمهای برای برگزاری مجالس دیگری شده و همین موضوع استیصال و درماندگی رژیم در مهار انقلاب را بیشتر میکرد. اولین رویدادی که به واکنش عمومی منجر شد و مجالس ترحیم زیادی برای آن برگزار شد شهادت آیتالله سید مصطفی خمینی بود. پس از این رویداد باید به واقعهی 19 دی 1356 اشاره کرد که در جریان آن، رژیم پهلوی تعدادی از طلاب معترض به انتشار مقاله توهینآمیز «استعمار و انقلاب سرخ و سیاه» را در شهر قم به شهادت رساند. در استان گلستان در اعتراض به این اقدام مجالس ترحیم متعددی برگزار شد که در آن وعاظ و سخنرانان به محکومیت جنایات رژیم پرداختند:
«به منظور برگزاری چهلمین روز درگذشتگان قم چند نفر از روحانیون که قبلاً به مناسبت فوت فرزند خمینی مبادرت به امضا اعلامیه نموده بودند مانند سید محمد رئیسی و حبیباله طاهری و کاظم نورمفیدی با تماس با آقایان سیدسجاد علوی و میبدی (دو نفر از روحانیون سرشناس و موجه و بیطرف گرگان) آنان را از قصد خود مبنی بر گرفتن مراسم چهلمین روز در مسجد جامع گرگان آگاه و این دو نفر را برخلاف میل باطنی در محذور قرار میدهند که مراسم در مسجد جامع (محل برگزاری نماز آقایان سجاد و علوی) برپا شود در پیرو این جریان هم به بازاریان و اهالی اطلاع میدهند که به مناسبت چهلمین روز درگذشتگان قم با توجه به اعلامیه مراجع تقلید آیتاله شریعتمداری و نجفی و گلپایگانی این مراسم برگزار خواهد شد و مبادرت به توزیع اعلامیههای مراجع فوق نموده و در پایان این اعلامیه هم تشکیل مجلس ترحیم را از ساعت 800 الی 1200 روز شنبه 29 /11 /36 در مسجد جامع گرگان قید مینمایند ضمناً به وسیله دوستان و افراد مذهبی موضوع را به اطلاع پارهای از اهالی بخشهای تابعه گرگان رسانده و چند نفری هم در شهر جسته و گریخته مردم را به بستن مغازههای خود و شرکت در مسجد جامع تشویق مینمایند.
نظریه یکشنبه. خبر صحت دارد دو نمونه از اعلامیه پیوست است. سرباز
نظریه گ 10. روحانیون منظور شهربانی محل را در جریان تصمیم خود قرار نداده و از طرف دیگر در هفته گذشته چند نسخه اعلامیه مضره درباره وقایع قم در مسجد مزبور توزیع، لذا با همآهنگی لازم چون با چنین مقدماتی برگزاری مراسم در مسجد جامع از نظر موقعیت خاص این مسجد از لحاظ کسبه و تعطیل احتمالی بازار به مصلحت به نظر نرسید لذا نسبت به جلوگیری از برگزاری مراسم در مسجد جامع به نحو مقتضی از طریق شهربانی اقدام لازم به عمل آمده است.»[19]
بر اساس اسناد در موارد زیادی مأمورین انتظامی و امنیتی رژیم با برگزارکنندگان این مجالس برخورد و آنها را بازداشت کردهاند. سند زیر به این موضوع اختصاص دارد:
«برابر گزارش هنگ ژاندارمری گرگان مأمورین پاسگاه بندر گز جمعی گروهان بندر شاه اطلاع حاصل مینمایند در دو روز اخیر چند نفر از اهالی بندرگز تصمیم دارند مجلس ترحیمی به مناسبت واقعه قم برگزار و ایجاد اخلال در نظم نمایند که با فعالیت مأمورین دو نفر از گردانندگان مجلس ترحیم دستگیر و یک حلقه نوار کاست سخنرانی مضره نیز کشف گردید ساواک گرگان نیز در جریان موضوع میباشد»[20]
تعطیلی کسب و کار و عدم برگزاری نماز جماعت در اعتراض به واقعه 19 دی قم از دیگر اقدامات انقلابیون استان بود:
«پیرو مذاکرات تلفنی مورخه 7 /12 /2536 برابر اطلاع روز 29 /11 /36 آقایان مرتضی ناظم زمردی فرزند محمد کاسب و پسرش حسین زمردی کاسب که از طرفداران خمینی میباشند مبادرت به تعطیل محل کسب خود نموده بودند و برای تشکیل مجلس ترحیم واقعه قم کوشش بیشتری مینمودند»[21]
اسناد این مجلد نشان میدهد که اعتراضات مردمی از اواخر پاییز در استان گلستان وارد مرحلهی جدیدی شده و با سخنرانیهای سیاسی و انقلابی وعاظ و روحانیون به تقابل جدی با رژیم منتهی شده است. سند زیر بولتنی ویژه از ساواک در این خصوص است:
«روز 17 /11 /36 عدهای از متعصبین مذهبی که برای استماع سخنرانی شیخ علی بهاءالدینی در مسجد جامع شهر گنبد کاووس اجتماع کرده بودند به عنوان اعتراض به ممنوع از وعظ شدن وی به دادن شعارهای ضد میهنی مبادرت کردند که توسط مامورین انتظامی متفرق و تعدادی از آنها نیز دستگیر گردیدند (مراتب قبلا به استحضار رسیده است).
تحقیقات انجام شده بعدی پیرامون علت تظاهرات مذکور حاکیست که شیخ علی بهاءالدینی روز 15 /11 /36 در مسجد جامع شهر گنبد کاووس در سخنرانی خود در بالای منبر از روحاله خمینی و یکی از روحانیون افراطی که به شهر گنبد کاووس تبعید شده تجلیل نموده و روحاله خمینی را پرچمدار حق و عدالت معرفی و افزوده بود:
خداوندا چشم ملت ایران را به جمال حضرت آیتاله خمینی روشن نما و چشم دشمنان او و آنهایی که نمیتوانند او را ببینند و نمیخواهند او پرچمدار اسلام و تشیع باشد کورگردان.
به دنبال سخنرانی فوق یادشده ممنوع از وعظ گردید و روز 17 /11 /36 حدود 1500 نفر از متعصبین مذهبی که از نقاط مختلف شهر گنبد کاووس و علیآباد گرگان برای شنیدن سخنرانی او به شهر گنبد کاووس آمده بودند در مسجد مذکور اجتماع و پس از آنکه واعظ دیگری به جای شیخ علی بهاءالدینی به منبر میرود، عدهای از آنان با فرستادن صلوات مانع سخنرانی واعظ جدید میگردند و یکی از آنها قطعه شعری را تحت عنوان "شهادت" برای اجتماعکنندگان در مسجد قرائت که پس از آن حدود 200 نفر از حاضرین مسجد را ترک و در برابر آن اجتماع و به دادن شعارهایی تحت عنوان "درود برخمینی، دشمنت را میکشیم" نمودهاند که مامورین انتظامی برای متفرق کردن آنها دخالت و 54 نفر را دستگیر که پس از انجام تحقیقات هفت نفر محرکین اصلی تظاهرات مذکور را بازداشت و بقیه را آزاد کردهاند.
یکی از دستگیرشدگان که قطعه شعر "شهادت" را در مسجد قرائت کرده بود، در تحقیقات گفته حدود 40 برگ اعلامیههای مربوط به آیتاله سیدکاظم شریعتمداری را که در مورد واقعه روز 19 /10 /36 قم انتشار یافته از شخصی دریافت و در گنبد توزیع کرده و کتب و نوشتههای علی شریعتی را نیز خریداری و مطالعه کرده است.
هرچند شیعیان منطقه گنبد کاووس در برابر پیروان اهل تسنن (تراکمه) در اقلیت هستند و به علت فعالیتهای بهائیان در منطقه مذکور، اختلافاتی بین آنها وجود دارد، معهذا شیعیان در برخی از مناطق گنبد کاووس به ویژه شهر گنبد دارای پایگاهی اجتماعی هستند. عدهای از متعصبین مذهبی این منطقه نیز از تأثیرپذیری از عقاید و هدفهای روحانیون افراطی طرفدار خمینی به دور نبودهاند، لذا با گسترشی که فعالیتهای افراطیون مذهبی و گروههای برانداز مذهبی پیرو عقاید روحاله خمینی از چندی قبل در نقاط مختلف کشور داشته است، تظاهرات فوق نیز گونهای مشابه از فعالیتهایی بوده که از طرف هواداران خمینی انجام گرفته که سخنرانی تحریکآمیز شیخ علی بهاءالدینی و اقدامات تعدادی از متعصبین مذهبی متاثر از عقاید روحانیون افراطی، در نضجگیری آن مدخلیت داشته است و دلائلی در دست نیست که عناصر کمونیست در این تظاهرات عاملیت داشته باشند. لذا اقدامات لازم برای دستگیری شیخ علی بهاءالدینی که منطقه را ترک کرده معمول گردیده و پرونده اتهامی او در دادسرای شهرستان گنبدکاووس مفتوح است تا برای رسیدگی قانونی به جریان گذارده شود.
تحقیقات از هفت نفر کسانی که در ایجاد این تشنج مدخلیت داشتهاند و با قرار صادره از طرف بازپرس دادسرا در زندان به سر میبرند ادامه دارد.»[22]
[1]. سند تاریخ: 6 /2 /1356شماره: 290 /2ﻫ1، همین مجلد.
[2]. مأموریت برای وطنم، ص 313 ـ 314.
[3]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینی، جلد 3، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص 706.
[4]. سند تاریخ: 10 /9 /1355شماره: 5556/گ10، همین مجلد.
[5]. سند تاریخ :1355شماره: 8490/ 312، همین مجلد.
[6]. سند تاریخ: 29 /10 /1356 شماره: 1840/گ10، همین مجلد.
[7]. سند تاریخ:10 /2 /1356شماره: 192/گ10، همین مجلد.
[8]. سند تاریخ: 25 /2 /1356شماره: 491 /2ﻫ1، همین مجلد.
[9]. سند تاریخ: 22 /11 /1356شماره: 211 /02 /501، همین مجلد.
[10]. سند تاریخ: 7 /10 /1355شماره: 1939 /2ﻫ 1، همین مجلد.
[11]. سند تاریخ: 19 /10 /1355شماره: 2048 /2ﻫ1، همین مجلد.
[12]. سند تاریخ: 7 /12 /1355شماره: 4773/گ11 همین مجلد. برای مشاهده متن اعلامیه نک: سندتاریخ: 3 /12 /1355شماره: 2464 /2هـ1 همین مجلد. در سند دیگری در تکمیل این گزارش آمده است: «به قرار اطلاع نامبرده بالا [علیاصغر خسروی] مورد ظن پاسگاه ژاندارمری گنبد واقع و پاسگاه مذکور در بازرسی از منزل و مغازه یادشده تعداد 29 عدد نوارهای مذهبی از فلسفی و تعدادی کتاب و اعلامیه به دست میآید که وسائل به دست آمده و شخص موصوف به سازمان اطلاعات و امنیت گنبد تحویل داده میشود.
خواهشمند است دستور فرمایید با توجه به عدم هرگونه سابقه بازداشتی از مشارالیه نسبت به تعیین چگونگی و همچنین تحقیق کامل پیرامون افکار و تمایلات سیاسی نامبرده و نحوه به دست آوردن نوار کتاب و اعلامیه با در نظر گرفتن فعالیتهایی که اخیراً در منطقه گالیکش رو به فزونی نهاده است انجام و نتیجه به این اداره کل منعکس گردد.» سندتاریخ: 13 /1 /1356شماره: 195 /312، همین مجلد.
[13]. سند تاریخ: 1 /2 /1356شماره: 7 /5، همین مجلد.
[14]. سند تاریخ: 21 /8 /1356شماره: 1591/گ10، همین مجلد.
[15]. اسناد تاریخ: 29 /11 /1356 ؛ تاریخ: 3 /11 /1356شماره: 1871/گ10؛ تاریخ: 20 /11 /1356شماره: 7 /5 همین مجلد.
[16]. سند تاریخ: 19 /8 /1356شماره: 2174/ 2ﻫ1، همین مجلد.
[17]. سند تاریخ: 12 /8 /1356شماره: 1559/گ10همین مجلد. از دیگر اتفاقات سال 1356 باید به درگذشت دکتر علی شریعتی در خرداد همان سال اشاره کرد. در اسناد ساواک میبینیم که مرگ ایشان نیز بازتاب زیادی در استان گلستان داشته است. «روز 10 /5 /36 تعدادی اعلامیه ماشین شده مربوط به چهلمین روز درگذشت علی شریعتی که توسط فتوکپی تکثیر گردیده در نقاط مختلف شهرستان توزیع گردیده. علیهذا خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به جمعآوری و در صورت امکان شناسایی عاملین پخش اقدام و نتیجه را همراه با تعدادی اعلامیههای جمعآوری شده به این سازمان اعلام دارند. سند تاریخ: 11 /5 /1356شماره: 3410/گ11، همین مجلد.
[18]. سند تاریخ: 3 /10 /1356شماره: 158 /02 /501، همین مجلد.
[19]. اسناد تاریخ: 3 /12 /1356 شماره: 1991/گ10 ؛ تاریخ: 3 /11 /1356 شماره: 7648، همین مجلد.
[20]. سند تاریخ: 3 /12 /1356شماره: 10 /4 /66 /401، همین مجلد.
[21]. سند تاریخ: 8 /12 /1356 شماره: 4 /418 /5 همین مجلد . در سند دیگری به تعطیل مساجد اشاره شده است: «خبر واصله حاکیست دو روز است که مساجد مربوط به شیعه شهرستان گنبد از برگزاری نماز جماعت خودداری مینمایند» سند تاریخ: 3 /11 /1356 شماره: 3900/گ2، همین مجلد.
[22]. سند تاریخ: 25 /11 /1356 در سند دیگری آمده است: «سیدمحمد رئیسی فرزند سیدعلی روحانی ساکن گرگان که مورد توجه آیتالله شریعتمداری میباشد به اتفاق چند نفر دیگر از روحانیون که قبلاً با امضاء اعلامیهای در صدد برگزاری مراسم ختم برای فرزند خمینی بودهاند طی یکی دو روز گذشته با تبادل نظر محرمانه با هم تصمیم میگیرند بامداد روز جاری در مسجد جامع گرگان مراسم چهلمین روز درگذشتگان قم را برگزار و به افراد مذهبی ساکن گرگان و بخشهای تابع به خصوص علیآباد اطلاع داده میشود که در این مراسم شرکت کنید چون رئیسی و سایرین از یک طرف شهربانی را در جریان قرار نداده و از طرف دیگر هفته گذشته چند اعلامیه مضرهای درباره وقایع قم در مسجد جامع توزیع شده بود به همین لحاظ ضمن مذاکره با ریاست شهربانی محل برگزاری مراسم مذکور با چنین مقدماتی در مسجد جامع گرگان که از لحاظ کسبه و تعطیل احتمالی بازار دارای وضع خاصی است به مصلحت به نظر نمیرسیده و با اقداماتی که از طریق شهربانی به عمل آمد تا این ساعت این مجلس برگزار شده است. سند تاریخ 29 /11 /56 شماره 1976/ گ10، همین مجلد.