مقدمه - کتاب شهید آیت‌الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی

شهید آیت‌الله بهشتی در آئینه تحقیق

تعلیم و تعلم

اشاره:

     از ویژگی‌های افراد بزرگی که زندگی فکری و عملی‌شان از ابعاد گوناگون و گسترده برخوردار است. این است که احاطه بر شخصیت این افراد و شناسائی همه ابعاد از آنان که در مجموعه وجودیشان گرد آمده است کاری دشوار است. هر کس در حیطه تماسی که با چنین افرادی داشته است با بعدی از ابعاد وجودیشان آشنائی حاصل می‌کند و این بعد در نظر او چنان برجسته می‌شود که مشکل می‌تواند ذهن خود را منصرف کند و چشم به ابعاد دیگر نیز بیفکند. به طوری که دیگر ابعاد شخص در نظر او کمرنگ‌تر جلوه می‌کند و اگر دیگرانی که در بعد دیگر با این شخصیت تماس داشته‌اند به بیان آن بعد بپردازند بسیاری از دریافت‌‌های نخستین او در پرتو این شناخت جدید رنگ و معنائی دیگر پیدا می‌کند. شهید آیت‌الله بهشتی نیز از جمله این گونه شخصیت‌‌هایی است که در برهه خاصی از زندگی و در ابعاد ویژ‌ه‌ای از وجود خویش از جانب اکثریت مردم ما شناخته شد و در گذر حوادث با دریافت روز افزون بزرگی شخصیت او از جانب مردم در کوران این حوادثی که خود بزرگترین حوادث در تاریخ این مردم بوده‌اند، با به جای گذاشتن حماس‌های به یاد ‌ماندنی و فراموش ناشدنی از حرکت راست قامتانه بر اساس عقیده و فکر خویش جاودانه تاریخ شد. اما دریافت واقعی از چهره او نیز مستلزم شناخت همه جانبه نسبت به شخصیت و اهداف و انگیزه‌هائی است که او را در مسیر زندگی پر فراز و نشیبش به حرکت در می‌آوردند و این چنین زندگی روشن پر ثمری را به ارمغان آوردند.

اسناد حاضر على رغم نارسایی در قبال عظمت شخصیت دکتر بهشتی خود گواه گوشه‌ای از مبارزات او می‌باشد از این رو تلاش ما بر این است که بعدی دیگر از ابعاد این شخصیت بزرگ یعنی بعد «علمی و فرهنگی» را که بستر همه حرکت‌های فردی و اجتماعی او نیز بوده است، در این مختصر ترسیم نمائیم. اگر چه این کار نیز بسیار دشوار است. و به ناچار باید عذر تقصیر را از همین آغاز بخواهیم چرا که گستردگی این بعد از شخصیت او نیز به حدی بود که ما را از قدم نهادن در این وادی نگران می‌ساخت و برایمان علم است که نتوانیم جز گوشه‌هائی چند را بشناسیم و باز یابیم و اگر قرار بود که حق مطلب ادا شود آنچه را که ملاحظه می‌کنید هرگز عرضه نمی‌کردیم اما به مصداق (ما لایدرک کله لایترک کله) این مختصر را ارائه کردیم باشد که انگیز‌ه‌ای برای دستیابی به شناخت بهتر و همه جانبه‌تر گردد. مرورمان بر بعد علمی و فرهنگی زندگی شهید آیت‌الله بهشتی را از آغاز دوران تحصیل ایشان در اصفهان شروع می‌کنیم. شهید بهشتی در یک بیت روحانی در اصفهان پا به عرصه جهان نهاد که از دو سوی، یعنی هم از جانب پدر و هم از جانب مادری نسل‌‌های متوالی روحانیون وارسته‌ای را به جامعه عرضه داشته بود. جد پدری او مرحوم میرزا محمد‌هاشم از روحانیون و مدرسین اصفهان و فردی متقی و شناخته شده به دقت بر انجام فرایض و ساده زیست و مردی بود که این ویژگی‌ها را پدر ایشان نیز دارا بود. جد مادری وی مرحوم حاج سید محمد صادق خاتون آبادی از علمای به نام حوزه اصفهان و مردی بسیار وارسته و با تقوا بود و در زمان خویش به علم و زهد شناخته شده بود. او مدرسی توانا بود و شاگردان متعددی از محضرش استفاده‌‌های علمی و از آن مهم‌تر کسب فضیلت‌های اخلاقی نمودند. از زندگی این مرد بزرگ داستان‌های جالبی نقل می‌شود که شنیدنی هستند و در روح و ذهن آن شهید نیز تأثیر بسزایی داشته‌اند.

شهید بهشتی در ۴ سالگی برای آموزش سواد خواندن و نوشتن و فراگیری قرآن و حساب به مکتب رفت و در آنجا به واسطه هوش و استعداد خارق العاده و سرعت در فراگیری مورد توجه قرار گرفت. سپس در دبستان ادامه تحصیل داد و در امتحان نهائی سال ششم دبستان نفر دوم در شهر اصفهان شد. پس از پایان تحصیل در آنجا وارد دبیرستان سعدی که یکی از دبیرستان‌های بزرگ اصفهان بود شد.

فاصله محل تحصیل تا منزل ایشان نسبتاً زیاد بود و او هر روز این فاصله را پیاده طی می‌کرد. در دبیرستان نیز از شاگردان ممتاز و با استعداد شناخته شد. به خصوص در درس ریاضیات و زبان انگلیسی برجستگی خاص داشت. بدین ترتیب شهید بهشتی تا کلاس نهم دبیرستان را در همان دبیرستان گذراند در این سال هم به واسطه حادثه‌ای در مدرسه که او را از ناسلامتی محیط اخلاقی مدارس جدید آن زمان آزرده خاطر ساخت و هم به دلیل علاقمندی به محیط درس با صفای طلاب علوم دینی و همچنین به واسطه زمینه‌‌های طبیعی که نتیجه رشد در خانواد‌های روحانی بود علاقمند به فراگیری علوم دینی شد به خصوص که پس از حوادث شهریور ۱۳۲۰ امکان مجدد تحصیل در رشته علوم دینی هم با تغییر شرایط سیاسی پدیدار گشته بود. از سال ۱۳۲۱ در مدرسه صدر اصفهان مشغول به تحصیل گردید و تا اواخر سطح را گذراند سرعت فراگیری و استعداد ایشان باعث برخورد گرم حوزه اصفهان با ایشان شد، در این دوره در کنار اشتغال جدی به تحصیل به رسم معمول طلبگی تدریس نیز می‌نمود و برخی از طلاب با علاقه در درس او شرکت می‌جستند. در سال ۱۳۲۵ برای ادامه تحصیل رهسپار قم گردید.

حدود شش ماه در قم بقیه سطح (مکاسب و کفایه) را تکمیل نمود. و از سال ۱۳۲۶ درس خارج فقه و اصول را نزد مرحوم آیت‌الله محقق داماد شروع کرد. در همین دوران در درس امام و مقداری نیز در درس مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری و مرحوم آقای حجت شرکت جست.

درس دیگری که شهید آیت‌الله بهشتی به طور مستمر و فعالانه در آن شرکت می‌کرد. درس مرحوم آیت‌الله بروجردی بود که ایشان از کیفیت و محتوا و همچنین حسن سلیقه خاص مرحوم بروجردی در تتبع و تقرء مطالب همواره یاد می‌کرد و معتقد بود آن کس که دقت نظر و اهمیت گسترش معلومات را به ما آموخت مرحوم آیت‌الله بروجردی بود. شهید بزرگوار آیت‌الله دکتر مفتح در نقل خاطرات خود از آن دوران می‌گفت:

«مرحوم بروجردی به خصوص در اواخر عمر گوششان سنگین بود و از هر کس که اشکال و یا سؤال می‌کرد می‌خواستند که بلندتر صحبت کند. اما وقتی آقای بهشتی با صدای رسای خود اشکال و یا سؤالی را مطرح می‌کرد با وجود آن که فاصله هم گاه زیاد بود ایشان سریع مطلب را در می‌یافت و چون به دقت گوش می‌کرد از ایشان می‌خواست که با صدای آرامتری صحبت کند و این نشانه توجه مرحوم بروجردی به اشکال و سؤال آقای بهشتی بود.»

شهید آیت‌الله بهشتی در دوران طلبگی بسیار جدی و منظم در تحصیل بود. ویژگی‌های این دوران خوب از زندگی ایشان که همواره با نشاط و جذبه نسبت بدان سخن می‌گفت روح جستجوگری، نظم، سادگی، اعتماد به نفس در تحصیل و عدم اتکای اقتصادی، به بیت المال است یکی از طلابی که در آن موقع مدتی با ایشان هم حجر‌ه‌ای بود می‌گفت که شهید بهشتی همه کار‌های خود را به وقت معینی انجام می‌داد و نظم عجیبی را در برنامه زندگی خود استوار کرده بود حتماً قبل از درس فردا همه حواشی مربوط به درس را مطالعه می‌کرد. ما پخت و پز و نظافت حجره کوچک‌مان را به نوبت میان خودمان تقسیم کرده بودیم و با این که من گاهی اوقات تنبلی می‌کردم ایشان هیچ وقت از نوبت خودش در وقت مشخص مربوط به این کارها تخلف نمی‌کرد.

از نکات مهمی‌که در این دوران ذکر شد استقلال مالی شهید آیت‌الله بهشتی چه در دوران تحصیل و چه تا پایان عمر ایشان بود. او هرگز از بیت المال جهت مخارج شخصی خود استفاده نکرد. در دوره طلبگی به پرداختن مختصری که از اصفهان توسط پدر از محصول کار او به دست می‌آمد قناعت می‌کرد و با گذشت چند سالی در کنار تحصیل و تدریس کاری را در اداره فرهنگ آن موقع آغاز کرد. معتقد بود که روحانی نباید علم و معرفتش نسبت به علوم دینی وسیله در آمد زندگی او هر چند محقرانه است باشد مگر آن که حقیقتاً راه دیگری جز این برای او نباشد که جامعه به واسطه نیاز به وجود عالمان متقی از محل درآمد‌های عمومی او را تأمین کند. تکیه ایشان بر این استقلال اقتصادی عجیب بود و در پاسخ به سؤال راجع به این مساله می‌گفت: روحانی باید از نظر اقتصادی روی پای خود بایستد زیرا ممکن است خدای ناکرده بر سر دو راهی‌هائی قرار گیرد که نتواند استوار قدم راه درست را انتخاب کند.

نکته جالب دیگری که اگر چه به دوران‌های بعد زندگی ایشان مربوط است اما ذکر آن در اینجا بی مناسبت نیست این است که ایشان در دوران اشتغال به کار تدریس در دبیرستان‌ها دبیر تعلیمات دینی نمی‌شد زیرا معتقد بود که بر عهده گرفتن آموزش تعلیمات دینی خود به خود از وظایف یک روحانی است و به جای آن دروس دیگر از جمله زبان انگلیسی تدریس می‌کرد.

از خاطرات جالب این دوران، تصمیم جالبی است که ایشان و عد‌ه‌ای از طلاب فاضل جوان دیگر در مورد رفتن به روستا‌های دور افتاده برای تبلیغ در ماه مبارک رمضان گرفتند که اینجا از قول ایشان نقل می‌کنیم: سال ۱۳۲۵ یعنی ۳۴ سال قبل که وارد قم شدم با چند تا برادران از فضلای حوزه ارتباط و آشنا نزدیکتر بود. یک روزی در ماه رجب یا شعبان گویا ماه رجب بود نزدیک‌های تابستان هم بود در حجره طلبگی آقای حاج شیخ عباس ایزدی نجف آبادی که عالم بر جسته و مدرس عالی‌مقام و امام جمعه کنونی نجف آباد هستند. در طول مبارزات از روحانیون معتقد به مبارزه و همراه مبارزه و مؤثر با تفکر و عالم بزرگ فقیدمان مرحوم آیت‌الله استاد مطهری به نان و گوشت ساد‌ه‌ای حجره آقای آشیخ عباس مهمان بودیم. آنجا صحبت شد که الان ماه رمضان پیش می‌آید و باید برنامه داشته باشیم که نقاط دور افتاده و روستا‌های دور افتاده از قلم بیفتد. خوب چه بکنیم. گفتیم بیائیم ما دوستانی که با هم ‌مانوس شد‌ه‌ایم داخل حوزه اسم بنویسم قرار بگذاریم آن روستاهائی که هیچ کس حالش را ندارد برود ما برویم. مطلب را که می‌گویم مال سال ۱۳۲۶ است. شاید اوایل خرداد (ماشین حساب ما طلبه‌ها تسبیح‌مان است). گفتیم ببینیم چند تا هستیم یکی یکی دانه تسبیح ‌انداختیم شدیم ظاهراً ۱۸ نفر از این برادران که با هم خیلی ‌مانوس بودیم قرار شد جلسه‌ای با آنها بگذاریم آن ماه رمضان را برویم به دور افتاده‌ترین جاها، جاهائی که معمولاً کسی نمی‌رود. این تصمیم را به اطلاع مرحوم آیت‌الله بروجردی رضوان الله علیه رساندیم. ایشان هم خیلی خوشحال شدند. یک قرار هم با هم گذاشتیم گفتیم یک خرجی با خودمان برداریم که اگر توی آن روستا رفتیم ناشناس وارد شدیم میزبانی نداشتیم تابستان است عبایمان را می‌کنیم روانداز و زیرانداز، خرجی هم داشته باشیم که ناهاری، شامی، ماه رمضان هم البته بود. افطاری سحری را تهیه کنیم، خوب مهمان خودمان باشیم. قرار شد نفری صد تومان جریمه داریم، خوب همه‌مان نداشتیم این نفری صد تومان را. آقای بروجردی قرار گذاشتند خرج سفر را ایشان بدهند بنابراین نفری صد تومان هم ایشان خرج سفر دادند بهمان، رفتیم. قرار ما بر این بود که وقتی شهریور بعد از تابستان به قم بر می‌گردیم گزارش این سفر را در یک جلسه‌ای که دور هم هستیم بدهیم و تصمیمی ‌برای آینده بگیریم بر اساس نتیجه‌ای که از این سفر عاید شد.

محصول این جلسه طلاب فاضل، گذشته از این گونه کار‌های پر برکت آغاز نخستین کار علمی و تحقیقاتی دسته جمعی است که با ۱۸ نفر از این طلاب آغاز شد. هر چند نفر از این جمع مسئول شدند که بخشی از مطالعات عمومی و یا برخی مسائل مبتلا به اسلامی را مورد بررسی قرار دهند و نتیجه کار خود را برای جمع باز گویند که از جمله اینها تاریخ ادیان، تاریخ مسیحیت، مکاتب ماتریالیست و ... بود آن گونه که شهید آیت‌الله بهشتی خود نقل می‌کرد ایشان مسئول بررسی و مطالعه کتاب «على اطلال مذهب الماده» از «فرید وجدی» شدند که جزو کتاب‌های خوب قابل دسترسی در آن زمان برای بررسی ماتریالیسم بود.

از کار‌های جالب دیگر این دوران گذاشتن کلاس‌های درس برای جوانان دانش آموز و شاگردان جوان بازار در ایام تعطیلات تابستانی حوزه بود که ایشان به اصفهان باز می‌گشتند و در آنجا این گونه درس‌ها را دایر می‌کرد یکی از کسانی که در آن کلاس شرکت می‌کرد نقل می‌کرد که: برای ما در آن زمان این که طلبه فاضلی به سراغ جوانان بیاید و مطالب جالب و تازه و مورد نیاز ما را مطرح کند آنقدر جاذبه داشت که ظهر در فاصله تعطیل کار با اشتیاق به سراغ این درس می‌رفتیم و برای ما بسیار هم سازنده بود. دوران تحصیل فقه و اصول و بخشی از فلسفه و منطق بدین‌سان گذشت و شهید آیت‌الله بهشتی به درجه اجتهاد نایل آمد، از سال ۱۳۲۷ شهید آیت‌الله بهشتی به فکر ادامه تحصیلات جدید افتاد و بنابراین با گرفتن دیپلم ادبی موفق به ورود به دانشکده معقول و منقول سابق که اکنون الهیات و معارف اسلامی نام دارد شد و دوره لیسانس فلسفه را تا سال ۱۳۳۰ گذراند. در سال ۲۹ و ۳۰ برای ادامه دروس دوره لیسانس و همچنین تکمیل زبان انگلیسی با استفاده از یک معلم خارجی به تهران آمد و در کنار تحصیل با تدریس در مدارس، هزینه زندگی خود را تأمین می‌نمود. در سال ۱۳۳۰ پس از پایان دوره لیسانس با پیدا شدن امکان تحصیل در خارج از کشور به واسطه قبول شدن ایشان در امتحان بورس تحصیلی قصد ادامه تحصیلات در رشته فلسفه و آشنائی بیشتر با فلسفه غرب را داشت و این به خصوص برای یک طلبه فاضل مجتهد درس خوانده در حوزه در آن موقع مسئله‌ای کاملاً عجیب و غیر عادی بود. اما حادثه‌ای در زندگی ایشان روی داد که این تصمیم را تغییر داد و فصل پر برکت دیگری از زندگی علمی و فرهنگی ایشان را گشود که در اینجا مستقیماً از زبان خود او نقل می‌کنیم:

     «اوایل دوران تحصیلم حدود ۷ سال اول که منطق و کلام فلسفه را شروع کرده بودم و پیش اساتید مختلف درس می‌خواندم در تمام طول این مدت مرتب به اساتید در بحث‌هائی که داشتم اشکال می‌کردم علت آن هم این بود که شیوه کتاب‌نویسی و شیوه تقریر مباحث منطقی و فلسفی در این کتاب‌ها شیوه صحیحی نبود. صحیح نبودن آن هم خود داستان مفصلی دارد همان چیزی که فلاسفه جدید را بر انگیخته است تا اصلاً از بیخ و بن با فلسفه قدیم به جنگ در آیند و مبارزه کنند و با اساتید مختلف برخورد کرده بودم و این اساتید هم مثل خود بنده که در آن موقع نو طلبه‌ای بودم، جدلی بودند. یعنی من جدلی، استاد هم جدلی. من داد می‌زدم، استاد از من بلندتر داد و فریاد می‌کرد و این مسئله ما را به جایی نمی‌رسانید به تدریج از این که اصلاً خزانه پر ارزش فلسفی خودمان را تا آخرش جستجو کنم تا شاید آگاهی ارزند‌ه‌ای کسب کنم دلسرد شده بودم. با چند کتابی که خوانده بودم تصمیم گرفتم سراغ کتاب‌های فلسفی خودمان نروم. تصادف در آن موقع چون علاقه مفرطی به مطالعات فلسفی داشتم. جهت یک دوره مطالعات فلسفی تصمیم به عزیمت به خارج گرفتم و شروع هم کردم. در سال ۱۳۳۰ مقدمات مسافرتم را فراهم کردم در همان وقت یکی از اساتید بزرگ در قم، تازه کوششی را در بحث‌های فلسفی آغاز کرده بودند اما من از روی دلسردی که داشتم حتی آن قدر انگیزه نداشتم که با ایشان هم تماس بگیرم شاید این استاد جدید بتواند دردی از ما دوا کند. زیرا اساتیدی بس معروف‌تر و با عناوینی پر طمطراق‌تر آمده بودند و من به درس آنها رفته بودم اما چیزی که به دل بنشیند به دستم نیامده بود. یکی از دوستان اصرار کرد که فلانی بد نیست که یکی دو جلسه با این استاد در تماس باشی. چون من در همان موقع بحث‌هائی را که مخصوصاً مربوط به بحث‌های فلسفی میان غرب و شرق بود و در حدود کتاب‌هایی که به فارسی و عربی و احیاناً انگلیسی در اینجا بدست می‌آید برای خودم به صورت مطالعه آغاز کرده بودم مخصوصاً بحث مربوط به ماتریالیسم دیالکتیک و بحث‌هائی که در این زمینه هست. او گفت اتفاق ایشان هم یک بحث اینجوری را آغاز کرده‌اند و بد نیست که یک تماس بگیری. من به یک جلسه ایشان که درس غیر فلسفی داشتند به صورت مستمع آزاد رفتم و در کناری نشستم و گوش کردم به آن درس و در آن بحثی که ایشان در آن روز داشتند و اشکال به نظرم رسید، سنتی، سئوالاتی مطرح کردند من سؤال خود را طرح نکردم بعد از تمام شدن جلسه و لطف شخصی که ایشان (دوستم) به من داشتند قرار شد با هم برویم جائی که استاد عازم آنجا بودند در راه گفتم به نظر من این اشکال نسبت به فلان مطلبی که فرمودید رسید و قرار شد من اشکال را توضیح دهم اشکال را وقتی بیان می‌کردم این استاد چنان گوش می‌داد که گویی اصلاً مطلب را تا حالا نشنیده این طور با دقت گوش می‌داد و صبر کرد تا حرف من تمام شد بعد هم چند لحظه‌ای درنگ کرد گوئی درباره سخن من می‌اندیشد آن وقت خیلی آرام و متین در طی چند جمله پاسخ داد. دوباره به پاسخ ایشان به نظرم اشکال آمد و روی پاسخ ایشان اشکال خود را طرح کردم مجدداً با چنان آرامش و طمأنینه‌ای اشکال مرا گوش کردند باز در پاسخ ایشان اشکالی را طرح کردم باز ایشان با همان روش بدون این که هیچ تندی، تعصبی، خودخواهی از ایشان بروز کند پاسخ گفت تا رسیدیم به مقصد و دیگر مطلب به دلیل به مقصد رسیدن قطع شد و الا مطلب به جایی نرسید این بحث ما بود. اما این برخورد بر روی من یک اثر گذاشت و آن این بود که با این استاد می‌شود کار کرد چون بر خلاف دیگران که تا حالا با آنها برخورد کرده بودیم که اگر من مطلبی را حتی به دلیل خامی با خشونت و صدای بلند مطرح می‌کردم او خامتر از من صدایش را چند برابر بلندتر از من می‌کرد، با این که او استاد و مربی بود و می‌بایست مرا از این راه در بیاورد و به راه صحیح بحث و کاوش وارد می‌کرد. اما ایشان هرگز اینکار را نکردند چنان با حوصله و طمأنینه و متانت فکری و اخلاقی و عملی برخورد کرد که این متانت در من اثر گذاشت و سبب شد که عزیمت رفتن به خارج را فسخ کنم و چندین سال را با این استاد سر و کله بزنم و از او استفاده‌‌های زیادی ببرم.

آن دوست که در این گفتار بدان اشارت رفته است مرحوم شهید آیت‌الله مطهری بود و آن استاد گرانقدر مرحوم علامه طباطبائی و حلقه درس محدودی که پس از آن در شب‌های پنجشنبه و جمعه با عد‌ه‌ای از طلاب فاضل تشکیل شد. محور بحث‌هائی که بعداً بخشی از آنها به صورت کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منتشر گردید. به هر حال از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۵ به مدت ۵ سال به طور مستمر دروس فلسفه ادامه یافت و شهید آیت‌الله بهشتی در این مدت به درس اسفار و شفای مرحوم استاد علامه طباطبائی نیز می‌رفتند.

در سال ۱۳۳۰ بود که شهید بهشتی وارد فرهنگ آن موقع شد. و این نیز حرکتی جدید و بی سابقه در میان طلاب درس خوانده قم بود و دورانی که کتاب نوشتن به زبان فارسی برای روحانی با سواد کسر‌شان محسوب می‌شد دیگر جائی برای ورود به فرهنگ و اشتغال به تدریس در دبیرستان‌ها و سرو کار داشتن با معلم‌ها و شاگرد‌های مدرس‌های نبود. آن وقت ایشان نه تنها وارد فرهنگ شده بود بلکه تدریس هم می‌کرد. آن هم زبان انگلیسی!

اما منظور عمده شهید آیت‌الله بهشتی از ورود به فرهنگ و فعالیت در این محیط، تماس فرهنگیان و محیط فرهنگی کشور بود و از ثمرات خاص این دوره بسته شدن نطفه حرکت بسیار مؤثری است که در زمینه کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس برنامه ریزی، برای تغییر بنیادی آنها و عرضه نوین ‌اندیشه اسلامی به دانش آموزان آن هم در سراسر کشور بود که از همین دوران آغاز می‌شد.

سال ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ که مرحوم شهید آیت‌الله بهشتی در تهران بودند مقارن بود با اوج مبارزات سیاسی، اجتماعی نهضت ملی نفت و او نیز به عنوان یک جوان معمم مشتاق در تظاهرات و اجتماعات و میتینگ‌ها شرکت می‌کرد. جریان ۳۰ تیر سال ۳۱ که ایشان برای تعطیلات تابستان در اصفهان بسر می‌برد در اعتصابات ۲۶ تا ۳۰ تیر شرکت فعال داشت. و نخستین سخنران اعتصابیون در ساختمان تلگرافخانه اصفهان بود. علاقه شهید بهشتی به مسائل سیاسی و حوادثی که بر کشور عزیزمان می‌گذشت از همان سال‌های ۱۳۲۰ آغاز شده بود و ایشان که در آن سالها نوجوانی ۱۴ ساله بود آن گونه که خود نقل می‌کرد با علاقه تمام مسائل مربوط به جنگ و اشغال ایران از جانب متفقین و رفتن رضاخان و تغییرات جدید در حکومت را دنبال می‌کرد در حالی که بسیاری از همسالان او نسبت به این مسائل کم توجه بودند. به هر حال بعد از کودتای سال ۱۳۳۲ شهید بهشتی در یک جمع بندی به این نتیجه می‌رسد که در نهضت نفت کادر‌های ساخته شده کم داشتیم و از این روی تصمیم به آغاز یک حرکت فرهنگی می‌گیرد که در زیر پوشش آن کادر‌های لازم برای ایجاد یک حرکت ساخته شوند. حرکت اصلی و اسلامی و پیشرفته که زمین‌های برای ساختن جوان‌ها باشد.

از این روی در سال ۱۳۳۳ به همراهی جمعی اقدام به تأسیس دبیرستانی به نام «دین و دانش» در قم کرد که ایشان مسئولیت مستقیم آن را خود بر عهده داشت. دین و دانش نخستین تجربه عملی آموزش و پرورش در یک محیط مذهبی است و پیشگام مدارس اسلامی است که بعداً تعدادی از آنها توسط افراد فرهنگی علاقمند متعهد بوجود آمد.

ریاست دبیرستان دین و دانش گذشته از امکاناتی که در جهت ساختن و تماس با جوانان فراهم می‌آورد باعث بوجود آمدن یک تماس مستمر با فرهنگیان و دبیران از یکسو و روحانیون که در تدریس برخی از دروس با مدرسه همکاری می‌کردند شد. از کار‌های جالب دیگری که انجام گرفت تأسیس کلاسهائی برای طلاب فاضل جهت فراگیری زبان انگلیسی و برخی علوم متداول روز بود که برای بسیاری از این افراد مفید و در شناخت موقعیت کنونی جامعه خویش مؤثر بود. حرکت نوین دیگری نیز در همین زمان در حوزه انجام شد و جلسات مشترکی میان برخی از طلاب و جوانان دانشگاهی برقرار شد.

در همان زمان فعالیت‌های قلمی نیز در حوزه آغاز شده بود و از جانب روحانیت مجموعه‌هائی چون مکتب اسلام و مکتب تشیع منتشر می‌گردید این نوشته‌ها با زبانی نو و برای نسل جوان تهیه می‌شد به خصوص که مباحث مطرح شده توسط آن و همچنین گردانندگان آن از روحانیون جوان انقلابی بودند و شهید آیت‌الله بهشتی نیز مقالاتی چند در این مجموعه‌ها دارند.

در سال‌های ۱۳۳۵ شهید آیت‌الله بهشتی دوره دکترای فلسفه و معقول را در دانشکده الهیات گذراندند و در حالی که در قم اقامت داشتند برای درس به تهران می‌آمدند. در این فاصله جلساتی ماهانه در یکی از منازل در تهران برگزار می‌شد و جوانان علاقمند سخنرانی‌های مختلفی را که توسط افراد فاضل متعهد در این جلسات انجام می‌گرفت پس از ضبط و پیاده کردن در مجموع‌های به نام «گفتار ماه» منتشر می‌کردند و ایشان نیز چند جلسه‌ای در این جمع موضوعات و مباحث نوی را مطرح کردند. محصول این جلسات سه جلد «در گفتار ماه» و یک جلد به نام «گفتار عاشورا» است و استاد شهید مطهری و مرحوم آیت‌الله طالقانی نیز در این مجمع شرکت می‌کردند.

یکی از کار‌های بنیادی که از سال ۱۳۳۹ آغاز شد ‌اندیشه اصلاح حوزه و مقدمات کار در این زمینه بود. از مسائلی که دیرباز مورد توجه مرحوم شهید آیت‌الله بهشتی و جمعی دیگر از فضلای قم قرار داشت مساله اصلاح وضع نابسامان حوزه بود. وضعیت نامشخص حوزه چه زمینه کتاب‌هائی که مورد تدریس قرار می‌گرفت، شیوه تدریس، مدرسان و طلاب و به خصوص جهت‌گیری حوزه در برخورد با مسائل مورد نیاز جامعه و همچنین تعالی اخلاقی حوزه از مسائلی بود که ایشان در پی تجارب فراوان شخصی و جمعی بدان واقف شده بود. با توجه به این که امکان انجام یک حرکت اساسی در جهت اصلاح نمائی حوزه وجود نداشت شهید آیت‌الله بهشتی بهمراه عد‌ه‌ای از فضلاء دست به کار یک برنامه ریزی جدید برای این عمل شدند. در جلسات این جمع آیت‌الله سعیدی، مرحوم آقای ربانی شیرازی، آیت‌الله مشکینی، آیت‌الله جنتی، نیز حضور داشتند و پس از مدتی یک برنامه ۱۷ ساله برای تربیت طلاب فاضل جوان نوشته شد که بعداً اساس کار مدرسه منظریه (حقانی سابق) شد و این برنامه در آن مدرسه مورد اجراء قرار گرفت و هدف تربیت عد‌ه‌ای طلاب فاضل و زمان آگاه و متعهد و متخلق به اخلاق و منظم برای کار‌های تحقیقاتی و مطالعه و یا فعالیت‌های اجتماعی و مبارزاتی بود.

از فعالیت‌های دیگر این دوران تأسیس «کانون دانش آموزان» در قم بود که مسئولیت مستقیم اداره این کار را شهید آیت‌الله دکتر مفتح بر عهده گرفت و جمعی برای تماس مستمر با جوانان و دانش آموزان شد. به واسطه ویژگی‌های خاصی که در شهید آیت‌الله بهشتی وجود داشت و به واسطه تماس مداوم او با مردم و به ویژه جوانان و مراجعات متعدد آنها با مشورت‌ها، داوری‌ها، حل مشکلات و اختلافات آنان بسیاری از مسائل اجتماعی را بخوبی درک می‌کرد و در کنار مطالعات گسترده علمی از نظر حفظ تماس با واقعیت‌ها نیز قدم‌هائی از هم در سان و همراهان خود جلو بود.

در سال ۴۱ در جشن مبعثی که از سوی دانشجویان دانشگاه تهران در سالن غذاخوری دانشگاه واقع در امیر آباد برگزار شد شهید بهشتی سخنانی را راجع به مبارزه با تخریب در ‌اندیشه اسلامی ایراد کرد و در آنجا طرح یک کار تحقیقاتی اسلامی را ارائه کرد که بعداً این سخنرانی در (مکتب تشیع) چاپ شد.

عد‌ه‌ای از دانشجویان و طلاب اصرار کردند که این کار تحقیقاتی آغاز شود و از این جهت شهید آیت‌الله بهشتی با دعوت کردن جمعی از فضلای قم مسأله تحقیق پیرامون «حکومت در اسلام» را آغاز کرد. عنوان این کار تحقیقی و روش کار نشان دهنده ‌اندیشه آینده نگر پیشرو آن شهید است. در سال‌های ۴۰ تا ۴۲ همراه با اوج مبارزات اسلامی مردم ما به رهبری امام امت شهید آیت‌الله بهشتی نیز در امر سازماندهی و ساماندهی به فعالیت‌های مبارزاتی و به خصوص برقراری تماس میان اقشار مختلف و به ویژه تحصیل کرده‌ها با روحانیت نقش بسزائی داشت و از این روی در زمستان ۴۲ رژیم از ادامه فعالیت‌های ایشان در قم ممانعت به عمل آورد و از نظر اداری نیز ایشان را منتظر خدمت کرد. شهید بهشتی به ناچار از قم خارج شده و در تهران اقامت گزید.

در تهران نیز شهید آیت‌الله بهشتی به همراه استاد شهید مطهری و دو تن دیگر از روحانیون از جانب امام عضویت شورای فقهای هیئت‌‌های مؤتلفه اسلامی را پذیرفت و این جمع تا ترور منصور و دستگیری عده قابل توجهی از اعضای هیئت‌‌های مؤتلفه و یکی از اعضای شورای فقها (آقای انواری) ادامه یافت. در کنار تماس و فعالیت‌های سیاسی با این گروه شهید آیت‌الله بهشتی تماس‌های گسترده دیگر خود با دانشجویان و فرهنگیان را حفظ کرد. در سال ۴۳ شهید آیت‌الله بهشتی به دعوت جمعی از مراجع به عنوان امام مسجدی در ‌هامبورگ آلمان عازم آن کشور گردید. در راه سفر به آلمان با امام امت در نجف ملاقات و پیرامون مسائل و وظایف جدید گفتگوهائی را انجام داد.

شهید آیت‌الله بهشتی در نخستین ماه‌‌های ورود به ‌هامبورگ به فراگیری زبان آلمانی پرداخت و بزودی در این زمینه تسلط کافی یافت به گونه‌ای که هم در سخنرانی‌ها و هم در استفاده از متون و کتابها و هم در نوشتارها توانست به خوبی از این زبان استفاده کند. مرکز اسلامی ‌هامبورگ که به همت شهید آیت‌الله بهشتی در این سال تأسیس شد کانونی برای فعالیت‌های اسلامی‌دانشجویان ایرانی معتقد و مسلمانی که پناهگاهی در خارج از کشور نداشتند و همچنین خارجیانی شد که مایل بودند با ‌اندیشه اسلام آشنائی حاصل کنند. شرح مبسوط فعالیت‌های متعدد شهید بهشتی در این دوران نیاز به نوشتاری جداگانه دارد که امیدواریم در فرصت‌های آینده به طور اختصاصی مورد بحث قرار گیرد.

از فعالیت‌های عمده فرهنگی و علمی ایشان در این دوره که در مقاله حاضر بیشتر مورد توجه است تماس ایشان با محافل علمی و تحقیقاتی در اروپاست که در زمینه اسلام و ‌اندیشه و تاریخ آن کار می‌کردند و به منبع پر معلومات و خوش ذهنی چون شهید آیت‌الله بهشتی دست یافته بودند. تماس مکرر دانشگاه‌‌های خارج از کشور و دعوت‌های مکرر اساتید رشته‌‌های «شرق شناسی» و «اسلام شناسی» در آلمان و سایر کشور‌های اروپائی و ایراد سخنرانی‌ها و ارائه مقالات در زمینه اسلام به آنان، تبادل فرهنگی قابل توجهی را میان فرهنگ اسلامی و محافل علمی و دانشگاهی اروپائی برقرار کرده بود که مستقیم و بلاواسطه صورت می‌گرفت. از سوی دیگر شهید آیت‌الله بهشتی فرصت این را یافت تا به طور عمیقی با فرهنگ غربی آشنا شود و در عین حال یکی از برجسته‌ترین ویژگی‌های ایشان این است که با وجود تماس از نزدیک با این فرهنگ هم چنان که محافل خبری بعد از انقلاب اسلامی ما درباره او می‌گفتند به هیچ‌وجه مجذوب فرهنگ غرب نگردید.

مسأله مهمی‌که شهید بهشتی در اروپا با آن مواجه بود عدم تشکل دانشجویان مسلمان بود، در حالی که در خارج از کشور سازمان‌های الحادی و کنفدراسیون دانشجوئی جوانان مسلمان را به محض ورود به اروپا جذب خویش می‌کرد و آنها را منحرف می‌نمود. از این روی با ورود ایشان به اروپا به تدریج دانشجویان مذهبی محوری برای تجمع خویش یافتند که از نظر علمی و عقیدتی می‌توانستند بدان تکیه کنند. شهید آیت‌الله بهشتی نیز با شرکت در مجامع دانشجوئی و با سمت دهی به برنامه‌‌های آنان باعث تشکل یافتن این دانشجویان علاقمند به اسلام شد. از جمله فعالیت‌های این دوره همکاری شهید بهشتی در تشکیل اتحادیه انجمن‌های اسلامی ‌دانشجویان در خارج از کشور و نشریه (اسلام مکتب مبارز) بود: از این دوره از زندگی فکری و علمی شهید آیت‌الله بهشتی نیز آثار ارزند‌ه‌ای باقی ‌مانده است.

از جمله این آثار، گفتار‌های ارزنده ایشان به زبان‌های فارسی، انگلیسی، عربی و آلمانی است و همچنین یک دوره تفسیر قرآن از سوره «بقره» تا سوره «نساء» که بخش‌هائی از آن اکنون نیز در دسترس است. بعضی سوره‌‌های دیگر نیز جداگانه مورد تفسیر قرار گرفته‌اند از آن جمله تفسیر سوره «توبه» است که در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر گردید. ایشان سخنرانی‌ها و گفتارهائی را نیز در کلیساها و محافل دانشگاهی، در معرفی چهره راستین اسلام در این زمان داشته‌اند که برخی از آنها هم اکنون در دسترس می‌باشد و جزواتی از آنها نیز به زبان‌های فارسی، آلمانی، انگلیسی، عربی و ترکی نیز از سوی مرکز اسلامی ‌هامبورگ و به قلم ایشان منتشر گردید که جهت آشنائی تازه مسلمانان مفید و مؤثر بود... اقامت شهید آیت‌الله بهشتی در ‌هامبورگ تا سال ۱۳۴۹ به طول انجامید. در طی این مدت ایشان سفرهائی به حج و سفری به ترکیه، سوریه و لبنان و سفری نیز به عراق داشتند که در آن سفر خدمت امام نیز مشرف شدند. ایشان در تابستان سال ۱۳۴۹ به ایران بازگشت. در بازگشت به ایران زمینه‌‌های فعالیت متعددی برای ایشان متصور بود.

نخست آن که می‌توانست به قم بازگردد. و به عنوان یک چهره فاضل روحانی در حوزه مشغول شود. پیشنهاد‌های دیگری در زمینه فعالیت ایشان در تهران و تدریس در دانشگاه به خصوص دانشکده الهیات مطرح بود و دوستانی نظیر مرحوم شهید مطهری و شهید دکتر مفتح در این زمینه مصر بودند که ایشان تدریس را در دانشگاه تقبل کند.

پیشنهادات فراوان دیگر نیز مطرح بود. اما در این میان ایشان کاری را برگزید که بحق در طول چند سال آینده مثمر‌ترین کار در پیشبرد اهداف اسلامی بود و آن اشتغال در سازمان کتاب‌های درسی به عنوان کارشناس کتاب‌های تعلیمات دینی بود. محصول ۶ سال کار در این سازمان که به همراهی استاد شهید مطهری، شهید بزرگوار دکتر باهنر و آقای دکتر غفوری و جمعی دیگر انجام گرفت تدوین یک دوره کامل کتاب‌های زنده تعلیمات دینی برای دبیرستان بود که جایگزین کتاب‌های تعلیمات دینی گذشت‌های می‌شد که چهره اسلام را به صورت مسخ شد‌ه‌ای به نوجوانان ما عرضه می‌کرد و بخشی از این نوشته‌ها در کتابی به نام «شناخت اسلام» آمده است و در دسترس علاقمندان است..

برنامه ریزی، تهیه کتاب، ارزیابی نتیجه کار و برگزاری سمینارهائی برای دبیران تعلیمات دینی جهت تدریس این کتابها از فعالیت‌های گسترد‌های است که شهید آیت‌الله بهشتی در این زمینه داشته است. گذشته از این جلسات، بحث و تفسیر قرآنی در شب‌های یکشنبه هفته به طور سیار در منازل در مرکز شهر تهران بر قرار بود که بسیار مؤثر و مفید بود و به جهت مطالب عنوان شده و افراد شرکت کننده در این بحث ساواک در سال ۱۳۵۴ آن را تعطیل و مدت کوتاهی شهید بهشتی را دستگیر نمود.[1] از جمله موضوعات مطرح شده در این جلسات، ۱۵ جلسه بحث پیرامون امر به معروف و نهی از منکر بود که رژیم نسبت به آن حساسیت فوق العاده یافت. این دوره تفسیر از اول قرآن تا اواسط سوره آل عمران است.

از دیگر آثار باقی‌ مانده از شهید بهشتی که مربوط به این دوره است بحث‌هائی است که در مجامع فرهنگی اسلامی مطرح گردیده است از آن جمله بحث: «آزادی از دیدگاه اسلام» که در کانون تربیت اسلامی در مجمع فرهنگیان مسلمان مطرح گردید.

بخش مهمی از وقت شهید آیت‌الله بهشتی پس از بازگشت از آلمان در سال ۴۹ ادامه همکاری در اداره مدرسه منتظریه (حقانی) قم برای تربیت طلاب فاضل و متعهد بود که از مجموع برنامه ۱۷ سال‌های که برای این مدرسه ریخته شده بود ۱۱ سال آن به مرحله عمل رسید و ثمرات بسیار ارزنده آن نیز تاکنون باقی‌مانده است. در این زمینه همکاری مداومی با شهید آیت‌الله قدوسی و فاضل گرانقدر جناب آقای مصباح یزدی داشتند. ایشان به منظور همکاری مستمر‌تر با این واحد که سخت بدان دلبستگی نیز داشت هفته‌ای یکبار به قم می‌رفتند و در ارزیابی فعالیت‌های مدرسه نظارتی مستقیم داشت. از سال ۵۵ نیز درسی را برای طلاب تحت عنوان «فلسفه هگل» آغاز کرد که یادداشت‌هائی از این درس و تعداد معدودی نوار از آن نیز باقی‌مانده است.

در تهران نیز جلساتی در روز‌های چهارشنبه به طور آزاد در منزل ایشان تشکیل می‌شد و بحث‌‌های جالبی نیز از این جلسات باقی‌مانده است. از جمله ۱۳ جلسه بحث بسیار ارزنده و با سبکی جدید تحت عنوان «شناخت از دیدگاه قرآن» که منتشر شده است و همچنین چند جلسه پیرامون مسأله تکامل از نظر اسلام که نوار‌های آن باقی است.

بحث‌‌های بسیار جالبی نیز از گفتار‌های شهید آیت‌الله بهشتی در انجمن اسلامی پزشکان و انجمن اسلامی مهندسان باقی‌مانده است که اکثراً به صورت نوار ضبط شده است، موضوعات این بحث‌ها متنوع و محتوای آنها نیز با عمقی قابل توجه و سبکی نوین است، از قبیل بحث «تقیه»، «خمس»، «اسلام دین واقع بین»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «اسلام و مسئله تنظیم خانواده ...» و... در سال‌های ۵۵ تا ۵۷ نیز جلسه‌ای در روز‌های دوشنبه در منزل ایشان برقرار بود که در آن چند تن از تحصیل کردگان رشته اقتصاد از جمله آقای دکتر نمازی بررسی مشترکی را بر روی کتاب «کاپیتال» مارکس انجام می‌دادند و در طول یک سال و نیم حدود ۹۰ صفحه از جلد اول این کتاب بررسی و نقد شده است. جالب اینجاست که با وجود بحث پیرامون رشته تخصصی شرکت کنندگان در این جمع عمیق‌ترین برداشت و نظر و نقد معمولاً از جانب شهید بهشتی بود، و این به واسطه دقت نظر ناشی از مطالعات و احاطه علمی ‌گذشته ایشان بود.

کار تحقیقاتی وسیع دیگری که در فاصله این سالها تا پیروزی انقلاب انجام گرفت برنامه تحقیقاتی بود که با همکاری آقای موسوی اردبیلی، شهید دکتر مفتح، و با همکاری مختصر استاد شهید مطهری، آقای مهدوی کنی، آقای امامی و چند تن دیگر صورت گرفت، محصول این کار مخزن بسیار پر ارزشی از فیش‌هائی است که از روی منابع اصلی مورد نیاز برای هر کار تحقیقاتی آینده برداشته شده است و تمام آیات و روایات مورد لزوم بصورتی فیش برداری شده با نظمی‌کامل نگهداری می‌شد.

قرار بر این بود که با استمداد از این مخزن یک دوره «اصول الفقه» جدید نوشته شود اما تنها دو بحث از مجموعه بحث‌هائی که طرح مطالعه و تحقیق آن ریخته شده بود به مرحله تدوین رسید یکی بحث «وحی» و دیگری بحث «علم امام». شهید آیت‌الله بهشتی برای اینکار کتاب «تاریخ قرآن نولد که» را که یکی از قوی‌ترین منابع در مورد تاریخ قرآن است به طور کامل ترجمه و به صورت فیش در آورده است و این نوشته با دستخط ایشان باقی است.

اثر دیگری که از ایشان در آن دوره باقی‌مانده و متأسفانه تکمیل نیز نشده است یک دوره ترجمه قرآن به زبان فارسی روان است که به دلیل ضیق وقت و حجم گسترده کارها تنها از سوره حمد تا آیه ۱۸۷ سوره توسط ایشان ترجمه شده است. از فعالیت‌های فرهنگی دیگر شهید آیت‌الله بهشتی همکاری ایشان با مدرسه رفاه و شرکت در هیئت امنای بنیاد رفاه است که در کنار کار فرهنگی و تأسیس مدرسه دخترانه رفاه محلی برای ساختن کادرها و تشکیل جلسات تحت پوشش بنیاد رفاه از افراد مبارز و متعهد بود.

پس از پیروزی انقلاب نیز با وجود مشغله سنگین ثمره تلاش فکری ایشان را چه در شورای انقلاب و چه در مذاکرات مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی و چه در قوه قضائیه به صورت تهیه برنامه‌ای برای تحول بنیادین این نهاد جمهوری اسلامی و تشکیل کلاس‌های درس برای دانشجویان رشته علوم قضائی که در آن قضای اسلامی درس داده می‌شد و چه بحث‌‌های عمومی ‌برای دانشجویان در کانون توحید، واحد دانشجوئی حزب و مدرسه امام صادق (ع) در قم برای طلاب تلاش بی وقفه این ‌اندیشمند بزرگ ادامه یافت. آثار باقیمانده از این دو نیز قابل بررسی و به ویژه بحث رویاروئی انقلاب اسلامی با مسائل جامعه پس از انقلاب و راه‌‌های حل این مشکلات حاوی بحث‌‌های ارزنده نوینی است.

از جمله این بحث‌ها بحث «شناخت»، «مالکیت در اسلام»، «تعاونی‌ها»، «لایحه قصاص» و ده‌ها گفتار ارزشمند دیگر است، یکی از فشرده‌ترین و در عین حال با ارزش‌ترین آثار باقیمانده از آن شهید بزرگوار که محصول بحث‌های مشترک با شهید دکتر باهنر، حضرت آیت‌الله آقای خامنه‌ای، آقای ‌هاشمی رفسنجانی، برادرانی دیگر، می‌باشد و به صورت جمع بندی شده به خط شهید آیت‌الله بهشتی نگارش یافته است کتاب «مواضع ما» ست که مواضع حزب جمهوری اسلامی در زمینه‌‌های جهان بینی سیاست و اقتصاد در آن منعکس شده است. و چنین است که با مروری سریع و با نگاهی گذرا زندگی پر تلاش علمی و فکری و مسیر جولان‌اندیش‌های بلند و رفیع را به پایان می‌بریم، اگر چه مطمئن هستیم که نتوانسته‌ایم حتی ترسیمی اجمالی از این ‌اندیشه و تلاش‌ها و نتیجه‌‌های پر برکتش عرضه کنیم اما در خور این مختصر آن هم در این مجموعه محدود جز این نتواند بود.

امید آن که با تلاش برادران متعهدی که بر روی آثار آن شهید مشغول کار هستند این آثار ارزنده بزودی در اختیار افکار عموم قرار گیرد و ثمرات گرانقدر تلاش یک عمر فکر و ‌اندیشه و تهذیب و تزکیه به جامعه اسلامی ما باز گردد. در نگرش به نوع کار‌های تحقیقاتی و مطالعاتی متعددی که در مناطق مختلف زندگی علمی شهید آیت‌الله بهشتی انجام گرفته است ویژگی‌های مشترکی در همگی این کارها مشاهده می‌شود که بازتابی از خصوصیات برجسته‌ای در شخصیت اوست و بدین لحاظ اهمیت قابل توجهی در شناخت ما نسبت به سمت‌گیری مجموعه فعالیت‌‌های علمی و فرهنگی آن شهید دارد.

۱- نخستین ویژگی مشترک همه کار‌های مطالعاتی و تحقیقاتی شهید بهشتی جهت دار بودن آنهاست. کار‌های مطالعاتی و تحقیقاتی و تعلیم و تعلم با آهنگ‌ها و سمت گیری‌های متفاوت می‌تواند صورت گیرد. برخی از این گونه فعالیت‌ها را به عنوان وسیله‌ای برای کسب بهره‌مندی‌های گوناگون، از بهره‌مندی‌های مالی و اقتصادی گرفته تا تشخص‌‌های اجتماعی و سیاسی، دنبال می‌کنند در همه جوامع و در همه قشرها و بخش‌‌های جامعه نیز نمونه‌‌های آن را فراوان می‌یابیم. برخی دیگر را این گونه بهره‌مندی‌ها بحرکت در نمی‌آورد بلکه به دلیل علاقه‌ای که به موضع تعلیم و تعلم و مطالعه و تحقیق خود دارند نیروی خود را صرف تلاش در جهت دست یافتن به آگاهی و معرفت بیشتر می‌کنند و در حقیقت در پی علم هستند به خاطر خود علم. اما افراد دیگری وجود دارند که علم را نه به عنوان وسیله‌ای برای کسب بهره‌مندی‌ها و نه به عنوان هدف نهائی بلکه در راستای آرمانی که بدان معتقد هستند جستجو می‌کنند بازتاب هر یک از این کشش‌‌های متفاوت آشکار می‌شود شهید آیت‌الله بهشتی در انتخاب مسیر تحصیل و تدریس و مطالعه و تحقیق خود بلا تردید فردی هدفدار بود و این مسأله چه در دوران تحصیل علوم دینیه تا مرحله نایل آمدن به درجه اجتهاد و چه در پیگیری دروس جدید تا سطح دکترا و چه در کار‌های مطالعاتی و تحقیقاتی متعددی که در زندگی خویش آغاز می‌کند به خوبی نمایان است. آهنگ فعالیت‌‌های او در این زمینه‌ها، آهنگ دستیابی به معرفت برای رشد فضیلت‌‌های درونی و بیرونی است و معرفت و آگاهی را در جایی قابل جستجو می‌داند که وادی «نور» زندگی باشد چنان که خود می‌گوید:

از همان ابتدا، هر شناخت، معرفت و آگاهی را بدان شرط جویا، طالب و پذیرا باشیم که از آغاز حس کنیم در منطقه نور زندگی قرار گرفته است و نه در وادی ظلمات... آنجا که من و شما خود را در میدان عشق و شور و صفا می‌بینیم چه جائیست؟ همان جا میدان واقعی نور است و آنجا که خویشتن را در میدان نفرت و کینه و ظلم و ستم و تباهی و ناحق می‌بینم آنجا میدان ظلمات است...) و این توجه به رشد فضیلت‌هاست که در زندگی علمی آن شهید به صورت عامل مهم و تعیین کننده در می‌آید. علم همانگونه که می‌تواند به صورت وسیله‌ای در این جهت باشد، می‌تواند وسیله‌ای در دست تمایلات «شر» انسانی قرار بگیرد و آن وقت مسلماً چنین علمی نافع نیز نخواهد بود.[2]

تیغ دادن در کف زنگی مست به که ناکس علم را آرد به دست اگر در فرد و انسان‌های جوامعی، تمایلات شر و خواسته‌‌های ضد انسانی و ضد تعالی و ضد الهی و ضد تکاملی رشد کرده باشد هر شناختی نیز به دست او برسد این تمایلات آن شناخت را مورد بهره برداری قرار می‌دهند و مشاهده می‌کنید که شناخت نتوانسته است او را به سوی کمال و سعادتی برای خود یا جامعه‌اش سوق دهد هیچ رشته‌ای از رشته‌‌های علمی نیست که نسبت به این خطر مصونیت کامل داشته باشد. علم فقه و دین علم خدا شناسی و حتى علم اخلاق! چنین تصور می‌شود که علم اخلاق انسان را به سمت خیر می‌کشاند اما این گونه نیست. مشاهده می‌کنید علم اخلاق به عنوان ابزاری در دست آن‌هایی که می‌خواهند با شعار‌های اخلاقی جامعه را بسوی سقوط ببرند قرار می‌گیرد:

آنها بخوبی (طبع و طینت) مردم بدستشان آمده و می‌دانند که فطرت انسانها بسوی چه چیزی گرایش دارد و چه شعار‌هایی را باید مطرح کنند تا مردم را فریب دهند اینان با مطرح کردن این شعارها دامی‌بر سر راه انسانها نهاده‌اند تا آنها را بسوی سقوط بکشانند اما سمت‌گیری این تلاش مستمر که (چنان که گفته آمد) از نخستین دوران‌های تحصیل آغاز می‌شود و تا پایان عمر ادامه می‌یابد نیز جالب است. نگاهی به فهرست مباحثی که مورد مطالعه و تحقیق از جانب ایشان قرار گرفته است نشان دهنده تلاش یک ذهن فعال و پویا و مو شکاف و ریز بین و دقیق برای دریافتن ‌اندیشه اسلام در زمینه مسائلی است که جوامع اسلامی با آن روبرو هستند. طرح مساله «حکومت در اسلام» آن هم در سال‌های ۴۰ و ۴۱ و یا «بانکداری و قوانین مالی در اسلام» یا «روحانیت در اسلام و در میان مسلمین» و یا بحث‌های زند‌های چون «ربا»، «امر به معروف و نهی از منکر»، «تقیه»، «خاتمیت و امامت»، «مبانی ایدئولوژیک اسلام»، «تکامل»، «خمس و مالیات‌های اسلامی»، «اسلام و مساله تنظیم خانواده»، «وحی»، «حجیت قرآن»، «علم امام»، «آزادی از دیدگاه اسلام»، «شناخت از دیدگاه قرآن»، مراحل اساسی یک نهضت»، «دین و دانش بشری» و حق و باطل از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه و ده‌ها عنوان بحث دیگری که در طی قریب ۲۰ سال تا زمان پیروزی انقلاب از جانب ایشان مطرح گردیده است بخوبی نشان دهنده فعالیت ذهنی است آینده نگر که مسائل مورد نیاز جامعه خویش را باز می‌شناسد و کمر همت به بر آورده ساختن این نیازها و پاسخگوئی این مسائل می‌بندد، ذهنی جامع که هم عمیقاً به‌ اندیشه اسلامی آگاهی دارد و هم مسائل مورد ابتلاء جامعه اسلامی را در می‌یابد. او این سمت‌گیری را در حرکت و تماس‌های گسترده اجتماعی خویش به اقشار گوناگون بدست آورده بود و انگیزه مطالعه و تحقیقش از متن جامعه بر می‌خاست و ثمره پر منفعتش به متن جامعه باز می‌گشت. خود ایشان می‌گفت:

«تحقیقاتی که تنها در گوشه کتابخانه صورت بگیرد بدرد همان کتابخانه می‌خورد.»

۲- دومین خصوصیت بارز در فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی شهید آیت‌الله بهشتی جدیت و نظم ایشان در این کارهاست. در طول بیست سال کار مطالعه و تحقیق و تدریس و تحصیل، ایشان تمامی مسیر فعالیت ذهنی خویش را با ذکر جزئیاتی شگفت آور به تحریر کشیده است. چه مساله آغاز کار تحقیقی در قم و یا در تهران را و چه جزئیات برنامه ریزی مدرسه «منتظریه» را و چه جزئیات دوره تدوین و تدریس کتاب‌های درسی برای دبیران را و چه برنامه هفتگی کار و یا قرارها و دیدارها را این خصوصیت به مصداق «توزیع الوقت توسعه» امکان حجم گسترد‌های از کار را برای ایشان فراهم می‌آورد.

به طوری که در میان جمع‌‌هایی که کار می‌کرد همیشه به دقت و نظم و پرکاری شناخته شده و معروف بود هیچ مطلبی را سرسری نمی‌گرفت و اصولاً اهل مسامحه در مسایل نبود در نوشته‌ها گذشته از دقت در نظم مطالب و ذکر مأخذ حتی نسبت به نکات ظرف ادبی دقیق بود و این اختصاص به نوشته‌ها و گفتار‌هایی به زبان فارسی ایشان نداشت برادری از انجمن اسلامی ‌دانشجویان شهر وین نقل می‌کرد که در یکی از سفر‌های ایشان به اطریش متن آلمانی اساسنامه انجمن را برای اظهار نظر به ایشان داده بودند شهید بهشتی در ارزیابی اساسنامه قبل از بررسی نقاط مثبت و منفی نوشته مزبور نخست غلط‌های «گرامری» متن را متذکر شده بودند و این برای کسانی که سالها بود در خارج از کشور بودند و خود مشغول تحصیلات عالیه او غیر متوقع بود.

٣- مساله دیگری که به صورت ویژگی عمومی حرکات و فعالیت‌های ایشان در طول زندگی و از جمله در زمینه مطالعات و کار‌های فرهنگی بود اعتقاد شهید بهشتی به کار‌های دراز مدت پر ثمر علمی و عملی بود بگونه‌ای که واحد‌های متعددی را با نیت شروع یک کار طولانی بنیانگذاری نمود که برخی از این کارها تاکنون نیز ادامه دارند از جمله اعتقادات او این بود که باید عمل صالح زمان خویش را دریافت و انجام داد و خواه نتایج آن از آن آیندگان گردد. ایشان می‌گفت: «این خود نوعی خودخواهی است که ما مصر هستیم نتیجه کار خودمان را حتماً در زمان حیات خودمان ببینیم. عمل صالح باید انجام داد و عمل صالح جای خود را باز می‌کند. اگر امروز نکرد فردا و اگر فردا نشد فردا‌های دیگر.» با وجود این دلبستگی به کار‌های دراز مدت بنیادی و اصولی از کار‌های جاری نیز غفلت نمی‌نمود و این مزیت افرادی است که هم حال را در می‌یابند و هم نگاه به آینده روشن دارند.

۴- از اهم خصوصیات لازم برای یک فرد محقق حق گرا این است که در برخورد با ‌اندیشه و عقاید دیگران نخست سخن دیگران را خوب دریابد و شهید آیت‌الله بهشتی این توانائی را داشت که با حوصله و دقت نظرات دیگران را به طور کامل دریابد و از هر گونه برخورد شتاب زده و سطحی با نظرات اشخاص پرهیز کند. این خصوصیت تا بدان حد بود که حتی در برخورد اهانت آمیز مخالفان بخوبی تحمل شنیدن سخنانشان و دریافت عمق مطالبشان از لابلای گفتار‌های گاه ناهنجار و ناخوشایند را داشت. چه بسیار از مباحثات علمی و اجتماعی است که ناشی از عدم دریافت درست حرف‌های یکدیگر است به طوری که گاه ساعات و روزها و ماه‌‌هایی صرف این می‌شود که بحث‌‌هایی پر جنجال و بی ثمر صورت گیرد در حالی که منشاء اصلی بحث در این است که اطراف بحث سخن یکدیگر را درست در نمی‌یابند. هر یک سخن خویش را می‌گویند بدون توجه به این که دیگری چه می‌گوید و ثمره این گونه بحث‌ها هم از آغاز معلوم است‌ای کاش این گونه بحث‌ها ضررشان تنها متوجه خود افراد درگیر در بحث می‌شد. خطر هنگامی است که این بحث‌‌های بی سر و ته به سطح جامعه نیز کشانیده شوند. ناگاه جماعتی را در حال جدال می‌یابی آن هم جدالی بر سر هیچ نه این سخن آن را فهمیده است و نه آن سخن این را.

۵- دیگر از ویژگی‌های شهید آیت‌الله بهشتی احترام او به نظرات دیگران بود سخن هر کس را شایسته این می‌دانست که مورد درنگ و تأمل قرار گیرد و این فرد از نظر مبانی فکری مخالف او و ‌اندیشه او باشد در بحث‌‌های عمومی دوست می‌داشت نظر دیگران را نیز بداند آنها را به تفکر وا دارد و اگر اظهار نظری از سوی مستمعان انجام می‌گرفت ولو آن که گاه خردسال نیز بود با کمال دقت و تأمل گوش فرا می‌داد و به تناسب ذهنیت فرد پرسشگر پاسخ او را می‌داد. بدون تردید تحقیر دیگران در برخورد با سخن و رأی‌شان ناشی از یک بیماری درونی است که گاه با کمال تاسف در برخورد حتی بزرگان نام آور نیز مشاهده می‌شود آن مدرسی که در برخورد یا سئوال یا اشکال طلبه به جای پاسخگویی دست به تحقیر او می‌زند یا آن استادی که رشد شخصیتی خویش را در پرتو تحقیر دانشجو می‌بیند و یا معلمی ‌که سر کلاس درس برخوردی این گونه با دانش آموزان دارد و یا استاد کار و هنرمندی که با شاگرد و هنر آموز خود این چنین رویارو می‌شود همه و همه مبتلای به یک بیماری درونی خطرناک هستند و مسلماً چنین برخورد‌هایی رشد طرفین بحث و گفتگو را به دنبال ندارد، این یک نگران و مشوش از سئوال و اشکال می‌شود و آن دیگری مراتبی از درجات اخلاق انسانی را از کف می‌دهد در نوشته‌‌های بسیاری از بزرگان در برخورد با آراء دیگران گاه به عباراتی این چنین برخورد می‌کنیم. «و هذا من غباوه القائل» تبدیل ه‍ دونقطه به ه‍ آخر و یا «هذا من أقبح الفساد» در حالی که چه بسا نکات قابل تاملی در گفتار دیگری وجود داشته باشد که هنوز از نظر من مخفی‌ مانده است در مباحثات علمی و اجتماعی هم این نقد شخصیت افراد به جای «نقد ‌اندیشه» آنها به چشم می‌خورد.

در سال‌های پیش از پیروزی انقلاب جلسه‌ای با حضور عد‌ه‌ای از تحصیل کردگان رشته اقتصاد در حضور شهید آیت‌الله بهشتی تشکیل می‌شد که ذکر آن گذشت برادری از این جمع در برخورد با مطالبی که در کتاب «سرمایه» مارکس آمده بود قضاوتی سریع و حاکی از تحقیر نسبت به نویسنده و ‌اندیشه نویسنده داشت و از این روی به سرعت به تعبیر خود به سراغ موش کشی عالمانه می‌رفت اما ایشان ضمن نهی از چنین روشی در برخورد با ‌اندیشه دیگران معتقد بود که نخست باید مطلب فرد را دریافت و سپس در صورت داشتن نقدی یا سئوالی آن را بر مطلب ایراد نمود.

۶- پس از دریافت مطالب اظهار شده و ‌اندیشه ارائه شده توسط افراد چگونه باید نسبت به آن نگریست؟ این نیز یکی از میدان‌های افراط و تفریط است برخی در برخورد با ‌اندیشه و عمل دیگران آنچنان راه به افراط می‌سپرند که جز نقاط ضعف و خطاها و اشتباهات و لغزش‌‌های دیگران چیزی در ذهنشان جایگزین نمی‌شود. برخی دیگر نیز راه تفریط را طی می‌کنند که دیگر مجالی برای دیدن واقع بینانه نقاط ضعف او برای ایشان بوجود نمی‌آید هر دوی اینها بیماری است. شهید آیت‌الله بهشتی در همه برخورد‌هایی که با‌ اندیشه و عمل اشخاص داشت قائل به نقد یعنی دیدن «هر آنچه که هست» بود. هم زیبائی‌ها و نقاط مثبت هم احیاناً نقاط منفی و بدون جانبداری‌ها یا تعصب‌های بی‌جای له و علیه که‌مانع دیدن حقیقت همان گونه که هست باشند.

۷- ویژگی دیگر شهید آیت‌الله بهشتی مسأله واقع بینی ایشان بود این خصوصیت از پیدایش افراط‌ها و تفریط‌ها در مسیر حرکت ایشان پیشگیری می‌نمود. با‌اندیشه‌ها و افراد برخورد مثبت داشت و قول و فعل آنها را حمل به صحت می‌نمود و اگر احیاناً نقطه ضعفی نیز از آنان مشاهده می‌کرد این گونه نبود که این نقطه ضعف به عنوان تنها خصوصیت فرد ذهنیت ایشان را راجع به فرد یا ‌اندیشه او طوری اشغال کند که دیگر نقاط مثبت او را نبیند، این خصوصیت به خصوص در برخورد با اشخاص باعث جرأت و جسارت یافتن آنان نسبت به ابراز مطالب درون خویش بدون واهمه از نقاط نقص و ضعف‌شان بود چرا که مطمئن بودند که با فردی روبرو هستند که نقاط مثبت آنها در ذهن او جایگزین می‌شود و نقاط منفی‌شان را اصلاح می‌نماید.

۸- متانت، کم‌گویی و گزیده‌گویی از دیگر ویژگی‌هایی است که در زندگی اجتماعی و در مباحثات علمی ایشان به چشم می‌خورد. ایشان از افرادی بود که سنجیده سخن می‌گفت و با گفتاری کوتاه معانی زیادی را منتقل می‌نمود. اهل سخن بسیار و پراکنده گویی نبود و رشته کلام به ندرت از دست او خارج می‌شد.

۹- از موهبت‌‌هایی که به یمن گسترش و عمق مطالعه و تحقیق از یکسو و برخورد سالم از سوی دیگر می‌آید توانایی بر استدلال و اقناع اشخاص است و ایشان این خصوصیات را به حد کمال داشت به طوری که گاه در جلسه‌ای اکثریت نظریات برخلاف برداشت و شیوه ‌اندیشه ایشان بود اما با همان متانت همیشگی و یاقوت استدلال همگی افراد را نسبت به سخن و نظر خویش قانع می‌کرد. این امر باعث می‌شد که هرگز نیاز به تحکم و تحمیل نظر خویش بر دیگران از طریق غیر از منطق و استدلال صحیح پیدا نمی‌کرد. افراد را به سمت نقطه مورد نظر خویش هدایت می‌کرد بدون آن که احساس تحمیل از جانب او بنمایند و چون هیچگاه به رخ آنان نمی‌کشید که «دیدید آخر سخن من درست بوده این حس مشترک در میان آنان وجود داشت که خود بدین نقطه نظر رسیده‌اند.

۱۰- بحث‌‌های شهید بهشتی هرگز رنگ مجادله به خود نمی‌گرفت زیرا جدل عمدتاً وقتی صورت می‌گیرد که این فرد با آن فرد بخواهد نظر خویش را بدون دلیل کافی بر دیگری تحمیل کند و یا از پذیرش سخن حق او سر باز زند شهید آیت‌الله بهشتی در این باره می‌گفت:

«هر گاه در مباحثات به این نقطه نظر رسیدید که احساس کردید مساله مساله تحمیل شخصیت این بر آن یا آن بر این است این بحث را رها کنید زیرا قطعاً بجائی نخواهید رسید.» آلودگی بحث‌ها به جدل آمیخته با خودخواهی مسلماً آنها را از سمت‌گیری درست یعنی در جستجوی مشترک برای یافتن «حقیقت بودن» خارج می‌کند این گونه بحث‌ها تنها میدان عصیان خودخواهی‌ها و جمع خواهی‌هاست و با این چنین مجادله گرائی‌ها راه به جائی نمی‌توان برد. شهید آیت‌الله بهشتی در این باره می‌گفت: «ما با چهار آدم منصف راهمان را می‌رویم ولی با چهل هزار جدل آفرین یک قدم جلو نخواهیم رفت جو کاری ما در جامعه قطعاً باید از این گونه رفتار‌های عناد آمیز مبرا باشد. چنان که خود من هر بار دیدید چنین رویه‌ای دارم بی درنگ و بی محابا جلوی مرا بگیرید.» و این خصلت لازم و ضروری برای جستجوگر حق است او خود هرگز به جدل‌هایی که از آن به وی خویشتن بینی و یا تعصب لجاجت آمیز برخیزد آلوده نمی‌گشت و همه چیز را در راستای حق می‌دید و برای بر پا داشتن حق.

۱۱- با وجود این مجموعه صفات کم نظیر، گستردگی و عمق معلومات شهید بهشتی در زمینه‌‌های مختلف هیچگاه باعث این نمی‌شد که خویشتن را از بهره جستن از نظرات و عقاید دیگران بوسیله عجب و خویشتن بینی محروم سازد و دریچه تحقیق را به واسطه آن که نظرش در بسیاری از موارد از دیگران صائب‌تر است بر روی خود ببندد.

۱۲- ویژگی مهم دیگر شهید بهشتی که در آثار و بحث‌های ایشان به طور بارزی به چشم می‌خورد توانایی جمع بندی بسیار خوب بود ایشان گاه از میان‌اندیشه‌ها و سخنان کاملاً متضاد، نقاط مشترک را در می‌یافت و بر همان پایه مشترک استدلال خویش را بنا می‌کرد. و بدین ترتیب بحث‌‌های طولانی که بی ثمر ‌مانده و عقیم باشند در زندگی علمی و عملی او کمتر دیده می‌شود و این یکی از خصوصیاتی است که ایشان را محور بسیاری از فعالیت‌های علمی و حرکت‌های اجتماعی کرده بود.

۱۳- همین خصوصیت‌ها، همراه با درک ضرورت کار مطالعاتی و تحقیقاتی دسته جمعی در دورانی که مباحث بسیار در پیش روی داریم که نیاز به ده‌ها سال کار تحقیقاتی و مطالعاتی دارد شهید آیت‌الله بهشتی را به صورت تکیه گاهی بر کار‌های دسته جمعی علمی و تحقیقاتی و اجتماعی و سیاسی در آورد که گوش‌های از این کار‌های تحقیقاتی جمعی در بخش‌‌های گذشته مورد اشاره قرار گرفت.

۱۴- در بحث‌‌های عمومی و یا در بحث با جمع‌‌های خاص آهنگ بحث‌های ایشان هدایتگرانه است نه آن که در برخورد با عقاید مخالف به سرعت چماق تکفیر بلند شود و‌ مانع هر گونه ‌اندیشه دیگران گردد. توصیه ایشان به هم لباسان خودشان همواره این بود که در برخورد با سئوالات و ابهامات ذهنی افراد و به خصوص جوانان این شیوه «بلند کردن عصا» را کنار بگذارند تا فرد بتواند بدون دغدغه سئوال خود را مطرح کند زیرا این گونه دغدغه‌ها چون موریانه ایمان افراد را می‌خورد و از درون آنها را تهی می‌سازد.

۱۵- آخرین نکته قابل تأمل در زندگی علمی و مطالعاتی و تحقیقاتی شهید آیت‌الله بهشتی آنست که ایشان دیر دست به نوشتن می‌زد و پس از تعمق بسیار همراه با وسواس لازم برای یک کار علمی اقدام به انتشار آن می‌نمود و بدین جهت هم کمتر نیاز به تجدید نظر داشت.

 

 

پی‌نوشت‌ها:

[1] . ساواک در سال ۱۳۵۷ نیز با استراق و شنود تلفن‌های منزل دکتر بهشتی به برنامه ریزی ایشان برای برگزاری هر چه باشکوه‌تر راهپیمائی‌های روز تاسوعا و عاشورا پی می‌برد و لذا اقدام به بازداشت ایشان می‌کند و پس از چند روز ایشان را آزاد می‌نماید. ر.ک: اسناد کتاب در سال ۵۷

[2] . «شناخت، آگاهی، علم و معرفت می‌تواند در خدمت تمایلات شر انسانی قرار بگیرد و به جای اینکه خدمتی به سعادت انسان کرده باشد کمکی به تیره بختی و تیره روزی او می‌کند.»

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.