تاریخ سند: 9 آبان 1347
طی یک سال اخیر
متن سند:
از: عراق تاریخ:9 /8 /1347
به: کل سوم 316 شماره: 3412
طی یک سال اخیر و به خصوص از زمان روی کار آمدن دولت فعلی عراق اقداماتی از طرف جناح راست حزب بعث به منظور جلب نظر روحانیون نسبت به سازمان الفتح1 و اخذ کمک از مسلمانان به عنوان برگردانیدن سرزمینهای اشغال شده به عمل آمده است از جمله از آیتاله حکیم که در این مورد جنبه بیطرفی را حفظ نموده بود استفتائیه اخذ و استفتائیه دیگری از آیتاله خمینی گرفته و منتشر ساختهاند و نیز شیرازی را وادار نمودهاند که در مجلسی که شب سوم شعبان به مناسبت میلاد امام حسین علیهالسلام در مدرسه شیرازی برگزار گردیده درباره لزوم کمک به سازمان الفتح سخنرانی ایراد شود و شیخ محمد صادقی در این مجلس روی منبر در این زمینه مطلبی ایراد نموده است از طرف سید محمد شیرازی2 از روحانیون کربلا نیز استفتائیهای درباره کمک به فدائیان انتشار یافته که این استفتائیه در روزنامه الجمهوریه مورخ 9 /8 /47 منتشر شده است ضمناً اقدامات دیگری در مورد گسترش تشکیلات سازمان الفتح در نجف و کربلا در جریان است و افراد وابسته به این سازمان ضمن مسافرتهائی که به خارج از عراق مینمایند اظهار میدارند که مسافرتشان به منظور شرکت در اقدامات فدائیان عرب صورت میگیرد مقامات دولت وابسته به جناح راست حزب بعث اقداماتی به عمل آوردهاند که طی چند روز آینده بازار مکارهای در بغداد. کربلا و نجف تشکیل و ظاهراً از منافع حاصله به فدائیان عرب کمک نمایند و نیز صندوقهائی به منظور اخذ کمک از مردم تهیه و از طرفی همگام هم با صدور بخشنامهای از ادارات تابعه خواسته است که نسبت به اخذ کمک در مدارس اقدام نمایند.
ملاحظات. طی دو ماهه اخیر از طرف مقامات دولت عراق اقداماتی به منظور نفوذ بین شیعیان و جلب نظر مراجع تقلید معمول و مقدمات ملاقات فیمابین احمد حسن البکر3 رئیس جمهوری عراق و آیتاله حکیم را هم فراهم که تا کنون این ملاقات به علت عدم رضایت حکیم صورت نگرفته و چون مقامات دولت عراق در مورد نفوذ بین شیعیان تا به حال توفیقی حاصل ننمودهاند به همین جهت استنباط میگردد اقدامات مشروحه فوق که به عنوان کمک سازمان الفتح صورت میگیرد در حقیقت به منظور جلب پشتیبانی جمعی مسلمانان و برای بهرهبرداریهای لازم انجام میشود. ناهید
یک نسخه ضمیمه پرونده سید محسن حکیم شود.
در پرونده روحاله موسوی خمینی بایگانی شود.
اوانی ـ 11 /8
67908
توضیحات سند:
1. سازمان الفتح: در نخستین روز ژانویه 1965 یک سازمان فلسطینى جدید به نام «جنبش آزادى بخش ملى فلسطین» نخستین اعلامیه خود را منتشر و در آن اعلام کرد که شب 31 دسامبر 1964 افراد منتسب به این جنبش در داخل خاک اسرائیل به عملیات تخریبى موفقیتآمیزى دست زده و بدون دادن تلفاتى به مراکز خود بازگشتند. این سازمان کلمه «فتح» را که شامل نخستین حروف کلمه نام خود به عربى «حرکت التحریر الوطنى الفسلطینى» مىباشد جهت اختصار براى خود انتخاب نمود. البته حروف اول این کلمات «حتف» به معناى مرگ مىباشد که از آخر یعنى فتح است.
سازمان فتح یا «جنبش ملى آزادیبخش فلسطین» یکى از مهمترین و قدیمترین سازمانهاى مقاومت فلسطینى به شمار مىرود. نشریه این سازمان به نام «فلسطینىها» اصول اساسى این سازمان را چنین بیان کرده است :
عمل انقلابى باید از هرگونه حزب یا دولتى مستقل باشد و خشونت انقلابى تنها وسیله آزاد کردن فلسطین است این عمل را باید تمام تودهها انجام دهند و هدف آن محو آثار صهیونیزم به هر شکلى است. شعبه نظامى فتح به نام عاصفه نخستین عملیات نظامى خود را علیه اسرائیل در سى و یکم دسامبر 1964 انجام داد.
عملیات اولیه فتح مخالفت اکثر رژیمهاى عرب از جمله رژیم ناصر را برانگیخت. در آن موقع فقط سه کشور عربى الجزایر و عربستان و سوریه به فتح کمک مىکردند. الجزایر همان سال 1964 دفترى در الجزیره در اختیار سازمان قرار داد و اردوگاهى براى آموزش آنها مهیا کرد. عربستان سعودى از همان آغاز کار فتح به آن کمکهاى مادى نموده است. سوریه یک اردوگاه آموزشى در نزدیکى دمشق در اختیار فتح گذاشت. اما در سطح بینالمللى، نخست هیچ گونه پشتیبانى از این سازمان به عمل نیامد مگر بیانیه تحسینآمیز جمهورى خلق چین از عملیات فتح که در سال 1964 به هیئت نمایندگى سازمان (عرفات و ابوجهاد) که از آن کشور بازدید مىکردند ارائه شد. بعد از شکست 1967 که باعث از بین رفتن حیثیت و محبوبیت رژیمهاى عربى مخصوصا ناصر شد، کنگره فوقالعاده سازمان فتح که بلافاصله پس از جنگ 6 روزه در دمشق تشکیل جلسه داد، تجدید عملیات علیه اسرائیل را تأکید کرد و در 29 اوت همان سال عملیات نظامى علیه اسرائیل از سر گرفته شد تا این که در 21 مارس سال بعد در نبرد معروف «کرامه» سازمان فتح قدرت مبارزه خود را به خوبى نشان داد. این نبرد نخستین مقابله نظامى مقاومت فلسطین و اسرائیل بود. بر اثر همین نبرد تعداد بیشمارى داوطلب شرکت در سازمان فتح شدند. پس از نبرد کرامه، فتح، یاسر عرفات را به عنوان سخنگوى رسمى خود معرفى نمود و در مجلس ملى فلسطین شرکت جست و یاسر عرفات به عنوان رئیس کمیته اجرایى سازمان آزادیبخش فلسطین انتخاب شد.
این سازمان علاوه بر آن که عضو مؤثر داخلى حرکت مقاومت فلسطین در سال 1969 بود به طور رسمى رهبری عمل فلسطین را به دست گرفت. بعد از سپتامبر سیاه (1970 م) که 15 هزار رزمنده فلسطینى در اردن شهید شدند نیروهاى فتح از اردن خارج و در لبنان مستقر شدند و دامنه عملیات آنان در اراضى اشغالى توسعه پیدا نمود و با حمایت بىدریغ امام موسى صدر توانستند موقعیت بهترى پیدا نموده و از کمکهاى مادى و معنوى شیعیان لبنان و جهان استفاده نمایند.
مبارزان فتح به صدها عملیات در داخل اراضى اشغالى دست زدند که مشهورترین آنها «عملیات ساوى» بود که در آن انتقام موفقى از ترور برخى رهبران مقاومت در بیروت (آوریل 1973) گرفته شد.
اسرائیل در این عملیات شکست سختى را متحمل شد. رهبران فتح با مشخص نکردن مواضع خود در مسایل مطروحه دست خود را در تاکتیک و جهتگیرى باز مىگذارد. فتح رهبرى کمیتههاى منبعث از «شوراى انقلاب» را بر عهده دارد که رهبران مؤسس نقش سنگینى در آن دارند. معروفترین رهبران آن «یاسر عرفات (ابو عمار) صلاح خلف (ابو ایاذ) فاروق قدومى (ابو لطف) و از شهداى معروف یوسف نجار (ابو یوسف) و کمال عدوان، ممدوح صیوح (ابو صبرى) و خلیل الوزیر (ابو جهاد) هستند.
[وضعیت فعلى «تاریخ قرارداد با اسرائیل»]پس از فراز و نشیبهاى بسیار به واسطه دورى از خط اصیل جهاد اسلامى سرانجام یاسر عرفات در سپتامبر سال 1993 اسرائیل و ساف در نروژ گفتگوهاى محرمانهاى انجام دادند و بالاخره در چهارم مه 1994-(13 /2 /1373) در قالب توافقنامه غزه و اریحا در قاهره به سازش روى آوردند و لیکن این خط مشى مورد قبول مردم مسلمان فلسطین قرار نگرفت و انتفاضه پاسخى به خیانت ساف بود که هم اکنون نیز ادامه دارد.
(ر. ک : فرهنگ سیاسى لبنان، ه علیزاده، ص 89 ـ 91 لبنان و جهان عرب، منصور قدر، ص 37
لبنان، بنیاد شهید دکتر مصطفى چمران، ص 120 ـ 122)
2. آیتالله سید محمد شیرازی فرزند سید مهدى شیرازى در سال 1307 ﻫ ش در نجف اشرف دیده به جهان گشود. در 9 سالگى همراه پدرش آیتالله العظمى سید مهدى شیرازى، به کربلا رفت و سطوح متوسطه و عالى را از علماء کربلا آموخت و خارج فقه و اصول را از درس پدرش و مرحوم آیتالله حاج شیخ یوسف بیارجمندى و دیگران استفاده کرد. وى از همان اوان جوانى به تدریس ادبیات، فقه و اصول پرداخت و پس از رحلت پدرش در بهمن 1339، رسما متصدى حوزه علمیه کربلا شد. آیتالله حاج سید محمد شیرازى در سال 1350 به واسطه فشار و مزاحمت دولت بعث، به کویت مهاجرت کرد و پس از 8 سال در سال 1358 به ایران آمد و در قم ساکن شد. آیتالله شیرازی در سال 1380 درگذشت.
3. احمد حسن البکر در سال 1293 ﻫ ش در تکریت متولد شد. در سال 1311 از دانشسرای عالى فارغالتحصیل شد و تا سال 1317 به شغل معلمى پرداخت. سپس به دانشکده افسرى در بغداد ملحق شد. پس از کودتاى 14 دی 1336 به عضویت شوراى دادگاه نظامى درآمد. در قیام 17 اسفند 1336 شواف، متهم به شرکت در این قیام گردید و به این علت با درجه سرهنگ دومى بازنشسته شد. بعد از کودتاى 19 بهمن 1341 به دریافت درجه سرلشکرى نایل آمد و به نخستوزیرى برگزیده شد. بعد از 20 آبان 1342 اختلاف و درگیرى در کادر حزب بعث عراق شعلهور گردید. در این زمان البکر ریاست جناح مخالف على صالح اسعدى دبیر کل وقت حزب را که در برابر میشل عفلق، دبیرکل [اصلى] حزب ایستادگى مىکرد عهدهدار بود. حسنالبکر بعد از کودتاى «عبدالسلام عارف» در 19 بهمن 1341 علیه شرکاى بعثى خود، از سمت نخست وزیرى برکنار و به عنوان جانشین رئیسجمهور ـ که یک سمت تشریفاتى بود ـ برگزیده شد، ولى قبول نکرد. وى مدتى در دوران حکومت عبدالسلام عارف به همراه تعداد کثیرى از بعثىها به اتهام تلاش براى براندازى رژیم زندانى شد. در سال 1343 بعد از طرد على صالح اسعدى دبیر کل حزب از این تشکیلات، از سوى رهبر قومى به جاى وى منصوب گردید. البکر پس از کشته شدن عبدالسلام عارف در یک سانحه هوایى، و روى کار آمدن عبدالرحمن عارف ضعیف نفس و بىکفایت در آوریل 1344 فعالیت سیاسى خود را به منظور به دست گرفتن قدرت گسترش داد. تا اینکه پس از پیروزى دومین کودتاى بعثى در 17 ژوئیه به ریاست جمهورى و ریاست شوراى رهبرى انقلاب برگزیده و به دریافت درجه فیلد مارشالى نائل گردید.
در دوران او حزب بعث با سلطه استبدادى و استعمارى خود علیه اسلام، تشیع، محدود کردن فعالیت حوزههاى علمیه، تبعید، دستگیرى مراجع و علماء ضربات شدیدى به حوزه هزارساله نجف وارد آورد. حزب بعث در دوران حسنالبکر به صورت یک ایدئولوژى سوسیالیستى ـ ناسیولیستى در تمامى رسانههاى عراق سایه افکند.
سرانجام احمد حسن البکر در سال 1361 به علت ابتلاء به بیمارى سرطان درگذشت.
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی سید عبدالله شیرازی به روایت اسناد ساواک صفحه 19