استان اصفهان، با مساحت 106179 کیلومتر مربع در مرکز فلات ایران در 40 / 51 درجه طول شرقى و 37 / 32 درجه عرض شمالى در ارتفاع 1590 مترى از سطح دریا و در 414 کیلومترى جنوب تهران واقع شده است. و از شمال به استانهاى سمنان، قم و مرکزى، از جنوب به استان فارس، از مشرق به استانهاى یزد و خراسان و از مغرب به استانهاى لرستان، چهارمحال و بختیارى و کهکیلویه و بویراحمد محدود است.
بنا بر آمارگیرى سال 1375 اصفهان داراى 3923255 نفر جمعیت مىباشد که 3 / 74 درصد در نقاط شهرى و بقیّه در روستاها ساکنند و در تقسیمات کشورى داراى 17 شهرستان شامل 49 شهر، 109 دهستان و بیش از 6000 آبادى است و زبان آنان فارسى و با لهجههاى شیرین اصفهانى و محلى تکلم مىکنند.
استان اصفهان از نظر مراکز بزرگ صنعتى در کشور سهم عمدهاى را داراست و از لحاظ کشاورزى نیز از اهمیت خاصى برخوردار است. اصفهان از معدود شهرهاى دنیاست که از پایتخت کشورش در دنیا معروفتر است و با دارا بودن انواع جاذبههاى طبیعى و تاریخى، امروزه به یکى از مهمترین کانونهاى گردشگران خارجى و ایرانگردان داخلى درآمده است.
مردم این دیار به نوشته ابن بطوطه- سیاح بزرگ و دانشمند قرن هشتم- مردمى شجاع و نترس، زیباروى و سفید و روشن متمایل به سرخ، گشاده دست و مهمان نواز معرفى شدهاند و به این صفات مىتوان دیندارى و عدالتخواهى، هوش و ذکاوت، قناعت و صبورى، سختکوشى، مقتصد و مآلاندیشى و حاضرجوابى را نیز اضافه نمود.
تاریخچه سیاسى، اجتماعى و فرهنگى اصفهان
قدمت اصفهان در تاریخ فرهنگ و تمدن درخشان ایران، داراى جایگاهى شایان توجه و تاریخ آن با تاریخ ایران همزمان است. برخى نقاط شهرى استان مانند اصفهان، نائین، اردستان، کاشان و زواره داراى قدمت بسیارند و به همین جهت از نظر بافت تاریخى بسیار ارزشمندند.
حسن موقعیت طبیعى و جغرافیایى اصفهان در مرکز فلات ایران و خاک حاصلخیز و مصون بودن از آفات ارضى و سماوى، در همه دورههاى گذشته به آن امکان داده است که از مراکز مهم فعالیتهاى مردم این مرز و بوم باشد. محققین پیدایش آن را به هزاره سوم قبل از میلاد نسبت مىدهند و نویسندگان قدیم، بناى آن را به طهمورث دیوبند، سومین پادشاه از سلسله پیشدادیان نسبت دادهاند. براساس منابع تاریخى، کلمه اسپادان بطلیموس و سپاهان پهلوى و اصبهان مسلمانان در موقع فتح ایران و اصفهان امروز یک لفظ مشترک است. این شهر که در دوره هخامنشى (گابه) یا (گى) نام داشت، در دوره پارتیان از مراکز ادارى کشور و در دوران ساسانیان مرکز نگهدارى سپاه بوده است.
اصفهان در دورههاى اسلامى
هنگامى که از سابقه فرهنگى اصفهان و ارتباط آن با اسلام سخن به میان آید، سیماى سلمان فارسى صحابه نزدیک رسول خدا که تا معراج «منا اهل البیت» عروج نمود، مجسم مىشود. با طلوع خورشید اسلام و انقراض دولت ساسانیان دروازههاى شهر به سال 23 ه. ق به روى سردار سپاه اسلام «عبداللّه بن عتبان» بدون جنگ و خونریزى- مانند بسیارى از شهرهاى دیگر ایران- گشوده شد. مردم اصفهان با گشادهرویى و به آرامى، دین مبین اسلام را پذیرفتند و از همان آغاز پذیراى گروه زیادى از مسلمانان کوفه و بصره شدند و از قرون اولیه اسلام مرکز علم و دانش بود و علماء، حکماء، محدثین و شعراى بسیارى از آن برخاستند. پس از این واقعه، اصفهان در دورهاى سیصد ساله توسط حکومتهاى مختلف دست به دست گردید. از وقایع مهم این سالها مىتوان به پایمردى مردم اصفهان بر ضد خوارج اشاره کرد که چند بار شهر را در محاصره گرفتند و کارى از پیش نبردند.
اصفهان در زمان مرداویج
پس از آن که در سال 319 هجرى، مرداویج زیارى در مازندران علم طغیان بر ضد حکمرانان علوى برافراشت و خود را مستقل خواند، رفتهرفته رى و همدان و اصفهان را نیز ضمیمه قلمرو خود گردانید. اصفهان پس از قتل مرداویج زیارى در سال 323 ه.ق به دست رکنالدوله دیلمى افتاد و به عنوان یکى از پایتختهاى آل بویه درآمد.
اصفهان در دوره آلبویه
در این دوره شیعیان اصفهان افزایش یافتند و بسیارى از تجار و بازرگانان قم به این شهر هجرت کردند. اسماعیل بن عباد وزیر شیعى آلبویه معروف به صاحب، خود طرح مسجد جامع جورجیر را ریخت و در آن جلسه درس و بحث بر پا کرد و به تکریم علماء و دانشمندان پرداخت به طورى که در مدتى کوتاه، اصفهان شهرى عالمگیر یافت و یکى از باشکوهترین دوران خود را در تاریخ ورق زد تا آنجا که ما فروّخى دانشمند و محقق قرن پنجم هجرى، اصفهان را جامع محاسن، مجمع فضایل و مجتمع مفاخر به شمار آورده است.
در این دوره فقهاء، متکلمان، محدّثان، سخنوران و ادیبان بسیار به سوى اصفهان شتافتند و اصفهان به مرکز بزرگ علمى تبدیل گشت و علماى اصفهان در میان فقها و محدثان اسلامى طبقه ممتازى شناخته مىشدند که در کتب رجال، از آنها به عنوان «اصبهانیین» یاد مىشود. در این دوره دانشمندانى چون ابوعلى مرزوق معروف به چائکى، ابومنصور اصفهانى معروف به حلاجى، ابوعبداللّه خطیب معروف به اسکافى و بزرگانى چون ابن فورک اصفهانى، حافظ ابونعیم اصفهانى و احمد ابن مسکویه از این شهر برخاستند.
پس از آلبویه، حکمرانان کاکویه در اصفهان به قدرت رسیدند.
در این دوره نیز شیخالرئیس ابوعلى سینا دانشمند بزرگ و مشهور در اصفهان کلاس درس تشکیل داد و این شهر را به صورت دارالعلمى درآورد که طالبان علم و دانش از اقصى نقاط جهان براى درک محضر او رنج سفر به خود هموار مىکردند.
اصفهان در دوره سلاجقه
پس از غزنویان، سلجوقیان اصفهان را به پایتختى برگزیدند و روند رو به رشد آن ادامه یافت. در این دوره با همت دانشمندان بزرگى نظیر خواجه نظامالملک اصفهان را به چنان منزلتى رساندند که براى گسترش فعالیتهاى علمى و پرورش علما و محققین و نشر علوم مختلف، علاوه بر مساجد بزرگ و خانههاى علما، مدرسههایى نیز به وجود آمد و چنان جایگاهى پیدا کرد که آن را قبهالاسلام، دارالعلم و خیرالبلاد نامیده شد. این شهر تا حدود سال 500 ه. ق که به تصرف تکش خوارزمشاه در آمد، همچنان تختگاه سلاجقه و از شهرهاى آباد دنیا به شمار مىرفت. شکوه و رونق اصفهان در دوره آل بویه و سلاجقه تا بدان جا بود که ناصر خسرو در سال 444 ه. ق تنها در یک بازار آن از وجود پنجاه کاروانسراى نیکو یاد مىکند.
حمله مغول به اصفهان
اصفهان پس از این دوره تا سال 633 ه. ق دستخوش اختلافات فرقهاى شد و همین اختلاف موجب شد تا لشکر مغول با طرح دوستى با یکى از خاندانهاى بزرگ شهر، دروازه شهر را به سوى خود گشوده یابد. لشکر مغول پس از تسلط بر شهر ضمن به آتش کشیدن و ویرانى بسیارى از مدارس عالى، کتابخانه و... بر دوست و دشمن خود رحم نکردند و مردم شهر به طور مساوى قتل عام شدند.
کمالالدین اسماعیل شاعر اصفهانى درباره این رویداد دردناک گوید:
کس نیست که تا بر وطن خود گرید بر حال تباه مردم بد گرید
دى بر سر مردهاى دوصد شیون بود امروز یکى نیست که بر صد گرید
پس از این واقعه تلخ، نوبت به امیر تیمور گورکانى رسید. امیر تیمور بنابر قراردادى در سال 789 ه. ق تعدادى از کارگزاران خود را براى گرفتن باج و خراج در این شهر سکنى داد.
بیگانه ستیزى مردم اصفهان موجب شورش مردم و کشتن عمّال تیمور شد. تیمور به خونخواهى کشته شدگان و سرکوب مردم 70 هزار نفر از مردم را از دم تیغ گذراند و 50 مناره از سرهاى بریده مردم اصفهان برپا کرد. واقعه خونبار دیگر در تاریخ اصفهان، تصرف اصفهان توسط اوزون حسن آققویونلو بود. بیگانهستیزى مردم، آنها را به شورش علیه سپاه اوزون حسن واداشت. جهانشاه در سال 857 ه. ق لشکرى فراهم ساخت و شورش مردم را سرکوب کرد. این قتل عام بدینگونه بود که هر یک از لشکریان مأمور شدند تا پس از قتل عام مردم هنگام بازگشت، هر سرباز سر یک مرد اصفهانى را به همراه خود داشته باشد. بعد از حمله مغول و یورش تیموریان، اصفهان نیز مانند بسیارى از شهرهاى ایران ویران گشت و بسیارى از دانشمندان و فقهاى بزرگ به شهادت رسیدند یا از اصفهان مهاجرت کردند. اما چراغ علم هرگز در آن خاموش نشد.
اصفهان در دوره صفویه
تصرف اصفهان در سال 911 ه. ق توسط شاه اسماعیل نه تنها نقطه عطفى در تاریخ ایران و اصفهان است بلکه مقطعى از نهضت فکرى و فرهنگى تشیّع به شمار مىرود. انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان از سوى شاه عباس و هجرت علماى بزرگ جبل عامل و سایر بلاد زمینهساز بروز و شکوفایى استعدادهاى درخشان آن در تمام ابعاد علمى، فرهنگى، اقتصادى و... شد. در اجراى این طرح، عالمى عالیقدر، فیلسوف، مفسر قرآن، فقیه، منجّم، معلم، شاعر و مهندس در دنیاى آن روز یعنى شیخ بهاءالدین محمد عاملى معروف به شیخ بهائى نهایت تلاش خود را به کار برد تا شهرى با ویژگیهاى شهرسازى و معمارى اسلامى ساخته شود. در این دوره، این قطعه بزرگ از ایران اسلامى جایگاه تجلى ایمان به خدا و رسول(ص) و عشق و علاقه به خاندان عصمت و طهارت(ع) و محلى براى نمایش ارزشهاى علمى و دینى و اعتقادات پاک و اندیشههاى متعالى در قالب زیباترین و پرجاذبهترین هنرهاى لطیف و ظریف درآمد. در این دوره بود که با هدایت و راهنمائى علماى بزرگ اسلامى و دستان توانمند معماران، هنرمندان، استادکاران و... بناهایى مستحکم و باشکوه نظیر مسجد امام، مسجد شیخ لطفاللّه، مدرسه امام صادق (مدرسه چهارباغ) بازار بزرگ اصفهان و... را پدید آوردند که در تمام اعصار و قرون حیرت جهانیان را برانگیختند. جمعیت اصفهان که در اواخر سده دهم 80000 نفر بود در نیمه دوم سده یازدهم با 600000 نفر جمعیت با شهر لندن (پایتخت انگلیس) پر جمعیتترین شهر اروپایى، برابرى مىکرد. وضعیت معیشتى مردم در این دوره چنان بود که به گفته ژان شاردن، سیاح و محقق فرانسوى روستاییان اصفهان مرفهتر ازروستاییان فرانسه بودند.
خیابانهاى بزرگ، ابنیه با شکوه، کاخها، میادین بزرگ و کاروانسراهاى زیبا از اصفهان شهرى افسانهاى ساخت که هر جهانگرد و سیاح و بازرگانى را در اقصى نقاط دنیا مجذوب خود مىکرد. این پیشرفت و عظمت باعث گردید لقب «نصف جهان» از آن اصفهان شود و بسیارى از جهانگردان به اصفهان مسافرت و سفرنامههاى مفصلى درباره آن بنویسند و بعضى در آن سکونت دائم اختیار کنند.
اما آنچه اصفهان را در تاریخ تشیّع ماندگار کرده تلاش و کوشش علماى بزرگى نظیر شیخ بهائى و علامه مجلسى در ترویج و تبلیغ فرهنگ تشیّع بود که امواج آن به دیگر کشورهاى همسایه، خصوصاً عراق و شام اثر مستقیم گذاشت. حوزه علمیه اصفهان قبل از صفویه نیز داراى سابقه کهن بود و آغاز آن به پیش از دوره صاحببنعباد مىرسد. عظمت و گسترش میدان فعالیت علمى علامه مجلسى- تعداد شاگردان علامه مجلسى را در این دوران متجاوز از یک هزار نفر نوشتهاند- و سایر علما موجب آن گشت که اصفهان به مرکز دینى ایران و مرکزیت حوزههاى علمیه تشیع مبدّل گردد. این شهر به هنگام ورود محقق کرکى تنها داراى 10 مدرسه علمیه و دهها طلبه بود. تأسیس مدارس بزرگ علمیه در پایتخت حکومت ایران که هر یک به منزله بزرگترین دانشکده الهیات عصر خود به شمار مىرفتند، به اندازهاى بود که امروز از آن همه تنها نام 46 مدرسه تخریب شده از آن دوره در اذهان باقى مانده است. تنها در محله خواجوى اصفهان هفت مدرسه وجود داشت.
شوق ترویج تشیّع در مردم این دیار چنان گستردگى یافت که حتى بانوان اصفهانى چون مریم بیگم، ده ده خاتون، پرنیان خانم، زینب بیگم و... به تأسیس مدرسه پرداختند. در کنار کمک مالى بانوان اصفهانى زنان فاضله و فقیهى چون همسر شیخ بهایى و همسر ملا صالح مازندرانى (آمنه بیگم) خط علم و فقاهت را در زنان دیار اصفهان تقویت نمودند که بى شک به بانوى مجتهده امین ختم نخواهد شد.
از درس آموختگان «مکتب فقهى» اصفهان در این عصر و استمرار آن در دورههاى بعد مىتوان از فیض کاشانى، شیخ بهایى، شیخ لطفاللّه جبلعاملى، محقق سبزوارى، محقق خوانسارى، وحید بهبهانى، آقا جمال خوانسارى، فاضل هندى، میرزاى شیرازى، شیخ الشریعه اصفهانى، میرزاى نائینى، حاج آقا حسین بروجردى و سید ابوالحسن اصفهانى، حاج آقا نوراللّه نجفى، شهید سید حسن مدرس، حاج آقارحیم ارباب، جلالالدین همایى، میرزا على آقاى شیرازى، سید حسین خادمى، شهید سید محمد حسینى بهشتى، شهید اشرفى اصفهانى و... نام برد که در اصفهان رشد کرده و هر کدام ستارههاى درخشانى شدند که آسمان علم و ادب و تمدن اسلامى را منور ساختند و اندیشه آنان روشنىبخش دنیاى اسلام گردید.
«مکتب حدیثى» اصفهان که توسط ملا محمد تقى مجلسى و فرزند بزرگوارش علامه محمد باقر مجلسى بنیان نهاده شد، بالندگى خود را در کتابهایى چون بحارالانوار و... نمایان ساخت.
«مکتب فلسفى» اصفهان در این دوره توسط میرداماد و پس از وى ملاصدرا بنیان نهاده شد و از آن پس توسط شاگردان این مکتب چون سیداحمد بن زینالعابدین علوى، شریف لاهیجى، ملاشمساى گیلانى، میرفندرسکى، حسین خوانسارى، میرزا رفیعا نائینى و... استمرار یافت.
از ادبا و گویندگان نامى اصفهان این دوره تا به امروز مىتوان از حکیم شفایى اصفهانى، شیخ محمد حزین، آذر بیگدلى، هاتف اصفهانى، صائب تبریزى، مجمر اصفهانى، واله اصفهانى، سروش اصفهانى، آتش اصفهانى و... یاد کرد. چاپ و نشر صدها نسخه کتاب فقهى، حدیثى، کلامى، فلسفى و.... در این عصر نام «دارالعلم شرق» را زیبنده نام اصفهان کرد.
هنرمندان اصفهانى نظیر رضا عباسى و علیرضا عباسى و استاد علىاکبر بناى اصفهانى در این دوره در هنرهاى گوناگونى چون معمارى، نقاشى، خطاطى، قلمزنى، زرکشى، حکاکى، زرىبافى، کاشى سازى، قالىبافى، قلمکارى، میناکارى، تذهیب، منبت کارى، مینیاتور، نقشهکشى، فولادگرى و... آوازه اصفهان را جهانى ساختند.
اصفهان
پس از حمله محمود افغان و محاصره اصفهان و 7 ماه پایدارى مردم در قحطى شدید بالاخره در 12 محرم 1135 ه. ق چهره زشت تجاوز محمود افغان، زیبایىهاى اصفهان را به زوال کشانید. محمود افغان بزرگترین و زیباترین شهر ایران را به ویرانهاى تبدیل کرد.
محمود در جنگى روانى و در راستاى خالى کردن اصفهان از شیعیان، در طبقهبندى مردم، شیعیان اصفهانى را در پستترین و آخرین طبقه، شهروند درجه هفتم جامعه قرار داد. تحقیر و فشارهاى سخت و مالیاتهاى سنگین بر شهروندان اصفهان، هرگز موجب نشد تا اصفهانىهاى دلباخته ایران زمین و مکتب تشیّع صحنه را خالى سازند و حیات را در رگهاى خود چون حیات زاینده رود زنده نگه دارند و مکتبهاى فقهى و حدیثى فلسفى و هنرى را در سختترین شرایط براى نسل آینده خود به ودیعه نهادند.
در دوره افشار و زند به سبب تغییر پایتخت و ناآرامى اوضاع و بىلیاقتى حکام، شهر اصفهان نتوانست مقامى را که در قرن دهم داشت حفظ کند و بسیارى از علماء بزرگ به نجف اشرف مهاجرت کردند و مرکزیت حوزه علمیه اصفهان به نجف انتقال یافت
قیام علماء اصفهان
استعمار که در زمان صفویه شروع به شناسایى و نفوذ کرده بود در دوره قاجاریه بر حاکمان آن تسلط یافت. دوران استبدادى قاجاریه که با تخریب بناهاى باشکوه اصفهان به وسیله مسعود میرزا ظلالسلطان همراه بود، حرکت فکرى و فرهنگى آن را متوقف نکرد. شرایط سخت دوره استبداد و هرج و مرج حاصله از عدم صلاحیت حکمرانان موجب آن گشت تا سیدمحمدباقر حجتالاسلام شفتى در حمایت از محرومان به اجراى حدود الهى قیام نماید و با اقدامات خود زمینهساز حرکتهاى ضد استبدادى و سلطهگرى شود.
شرکت فعالانه مردم اصفهان در حرکتهاى انقلابى به رهبرى روحانیت در لغو قرارداد رژى در جنبش تنباکو (1308 ـ 1309) که در آن یکى از تجار اصفهان با آتش زدن تنباکو و توتونها که همه سرمایه وى به شمار مىرفت حرکت دینى و انقلابى خود را در بازار اصفهان به منصه ظهور گذاشتند.
حضور سیاسى حاجآقا نوراللّه اصفهانى و تاسیس انجمن مقدس ملى اصفهان و انتشار روزنامههایى در اصفهان با هدف ترویج دیانت در تمامى شئون اجتماعى، زمینهساز حضور و قیام مردم متدین اصفهان براى حاکمیت مشروطه گردید.
خیزش مردم اصفهان به رهبرى روحانیت در اصفهان مشروطیت (1324 ه ق) و یارى رساندن به آزادیخواهان در فتح تهران و خلع محمدعلیشاه (1327 ه ق) برگ زرین دیگرى بر تارک تاریخ اصفهان است که همراهى دیانت و سیاست را عینیت بخشید.
با شروع جنگ جهانى اول حاجآقا نوراللّه ضمن جمعآورى نیرو به آموزش نظامى مردم پرداخت و علیه دو اشغالگر روس و انگلیس اعلام جنگ کرد
قیام حاج آقا نوراللّه اصفهانى (نجفى مسجد شاهى) با حمایت مردم در احیاى خود باورى و استقلال اقتصادى، اصفهان را در این دوره به سمت و سویى سوق داد که مردم از پوشیدن منسوجات خارجى سر باز زدند و نوشتن عقد نامه و معامله را بر کاغذهاى خارجى حرام و حتى بر مردهاى که با پارچه غیر ایرانى کفن شده بود نماز نمىگذاردند و براى پیاده کردن این هدف حاج آقا نوراللّه با همکارى تجار و بسیج امکانات مردم در جهت تولید و تحقق تحریم کالاهاى بیگانه اقدام به تاسیس شرکت اسلامیه و... کرد تا ضمن پرداختن به مسائل اقتصادى، اهداف سیاسى و مذهبى را نیز بتوانند دنبال کنند.
در دوره قاجاریه که مردم اصفهان ورود استعمار جدید را با همه وجود حس مىکردند، سعى بسیار نمودند تا صنعت نساجى ایران را که خاستگاه آن از زمانهاى کهن شهر اصفهان بوده است حفظ کنند.
هر چند که حرکت رضا خان و دستگاه حکومتى پهلوى، ایران را به سوى وابستگى سوق داد، اما حرکت مردم اصفهان در کسب استقلال اقتصادى برگ زرین دیگرى در تاریخ ایران ثبت کرده که نوعى «مکتب اقتصادى» به شمار مىآید.
پس از روى کارآمدن رضاخان آقا نوراللّه با بسیج مردم و روحانیان بر علیه حکومت رضاخان مهاجرت علماى اصفهان به قم را پىریزى کرد که دامنه آن به تمام کشور کشیده شد و با تشکیل هیئت علمیه اصفهان حضور روحانیت در مسائل سیاسى کشور ابعاد گستردهترى یافت که از ثمرات آن مىتوان پشتیبانى روحانیت و مردم را از نهضت ملى شدن نفت و آیتاللّه کاشانى و بستن مغازهها و تظاهرات در قیام 30 تیر 1331 را مورد اشاره قرار داد.
علیرغم فعالیت گسترده فرقه دمکرات و حزب توده در این زمان، به علت جو مذهبى و ایمان دینى مردم، گروههاى سیاسى کمترین توفیق را در این استان داشتند.
اصفهان و نهضت امام خمینى (ره)
با شروع مبارزه علیه لایحه ضد دینى انجمنهاى ایالتى و ولایتى و آغاز نهضت روحانیت به رهبرى امام خمینى «قدسسره» در سال 1341 ه. ش مردم استان اصفهان نیز مانند مردم سایر شهرهاى دیگر ایران در جریان آن قرار گرفتند و این شهر به سرعت به یکى از مهمترین کانونهاى نهضت اسلامى مبدل گشت و افکار عمومى متوجه تضاد حضرت امام «قدسسره» و رژیم شاه شده و وارد صحنه مخالفت با رژیم شاه شدند.
پس از اعلام رفراندوم قلابى شاه و مخالفت حضرت امام «قدسسره» مردم به رهبرى روحانیت تظاهرات عظیمى را در اصفهان ترتیب دادند و در آن علم مبارزه با شاه را برافراشتند پس از دستگیرى حضرت امام «قدسسره»در اقدامى هماهنگ با روحانیت، بازارهاى اصفهان و سایر شهرستانها بسته شد و جمعى از علماى استان اصفهان به منظور اعتراض به دستگیرى و پیوستن به جمع علماء عازم تهران شدند؛ و در همین زمان بود که با رهبرى روحانى بزرگ شهر یعنى آیتاللّه حاجآقا حسین خادمى تشکیلاتى به وجود آمد که قسمت اعظم اعلامیههاى حضرت امام خمینى «قدسسره» و سایر مراجع، در اصفهان چاپ و به سراسر کشور ارسال مىگردید. در پانزده خرداد 1342 بازارهاى اصفهان، کاشان و نجفآباد یکپارچه تعطیل شد و در شهر کاشان تعداد زیادى دستگیر و روانه زندانها شدند.
پس از آزادى حضرت امام مجالس باشکوه جشن در اصفهان و سایر شهرهاى استان برگزار شد و عده زیادى از مردم جهت دیدار با رهبر نهضت عازم قم شدند.
پس از دستگیرى مجدد امام «قدسسره» در سال 1343 و تبعید ایشان به ترکیه بازارهاى استان تعطیل و روحانیان شروع به افشاگرى نموده و تلگرافات زیادى جهت رفع تبعید از طرف اقشار مختلف مردم صادر گردید.
پس از این جریان مردم مذهبى و متدین اصفهان دست از مبارزه برنداشته و با تاسیس مدارس مذهبى، تشکیل انجمنهاى اسلامى، روضهخوانى، صندوقهاى خیریه و قرضالحسنه در برابر فرهنگ شاهنشاهى ایستادگى کردند و در بعضى از مساجد اصفهان با جذب جوانان زمینه حضور آنان را در انقلاب اسلامى فراهم آوردند.
دفاع مردم اصفهان از ارزشهاى متعالى و سنتهاى حسنه در عصر ابتذال دوران ستم شاهى پهلوى فصل دیگرى از روز شمار اصفهان است؛ نه تخریب و تعطیلى دهها مدرسه علمیه توسط رضاخان و نه تضعیف مبانى دینى و ترویج فساد و فحشا توسط فرزند وى هرگز نتوانست مردم را از باورهاى دینى و سنتهاى الهى جدا سازد و همین امر باعث گردیده اصفهان به صورت یکى از مذهبىترین شهرهاى ایران در آید.
اصفهان و انقلاب اسلامى
اصفهان که در 15 خرداد 1342 ه. ش نقش گرانسنگى داشت در به ثمر رساندن انقلاب اسلامى نیز نقش محورى را به خود اختصاص داد. پس از شهادت حاج آقا مصطفى خمینى و ورود انقلاب اسلامى به مرحلهاى جدید، روحانیان، فرهنگیان، اهل بازار و خیابان، دانشآموزان، کشاورزان و...، در یک کلام تمامى آنانى که دل در گرو اسلام داشتند همانند سایر مردم ایران در بزرگداشت این شهید و سایر شهداى اسلام که در شهرهاى مختلف به شهادت رسیده بودند تلاش وافرى مبذول داشتند به طورى که با دستگیرى عدهاى از جوانان و تبعید روحانیون فعال و روند رو به گسترش درگیریها، اعتصابات و... اصفهان در کانون توجه مردم ایران و جهان قرار گرفت؛ و با دستگیرى آیتاللّه طاهرى و تحصن مردم در منزل آیتاللّه خادمى این توجه به اوج خود رسید. اعتصابات، راهپیمایىها، تظاهرات و درگیرىهاى شیرزنان و شیرمردان اصفهانى در شهرى که قطب اقتصادى و جهانگردى و شاهراه سیاسى اقتصادى کشور به شمار مىرفت، ضربه مهلکى بر پیکره نظام استبدادى شاه بود تا جایى که رژیم پهلوى مجبور شد براى اولین بار در اصفهان اعلام «حکومت نظامى» کند.
حرکت پرشتاب مردم در این شهر به گونهاى بود که پیش از پیروزى انقلاب، اداره شهر اصفهان به دست انقلابیون افتاد و براى اولین بار پرچم «حکومت اسلامى» در این شهر به اهتزاز درآمد.
اصفهان نقش عمدهاى را نیز در پیروزى انقلاب اسلامى ایفا نمود تا آنجا که عدهاى از جوانان اصفهان در جریان فتح تهران به شهادت رسید.
پس از پیروزى انقلاب جوانان فداکار اصفهانى پیشتاز جهاد و مقاومت در برابر گروهکهاى الحادى و التقاطى شدند و همانطور که قبل از انقلاب اسلامى در این راه شهدایى نظیر شهید مجید شریف واقفى و مرتضى صمدیه لباف تقدیم اسلام کردند، بعد از انقلاب نیز شهدایى نظیر شهید آیتاللّه محمدحسین بهشتى، محمد منتظرى، سیدحسن بهشتىنژاد، سیدحسن آیت و... به پیشگاه الهى عرضه داشتهاند. آنان پس از سرکوب منافقین و ضد انقلاب در مناطق مرزى، خصوصاً ترکمن صحرا، بلوچستان و کردستان، با آغاز جنگ تحمیلى اوج رشادت و شهادتطلبى خود را مخصوصاً در دو لشکر مقتدر و خط شکن امام حسین«علیهالسلام» و نجف اشرف به ظهور رساندند و شهداى گرانقدرى نظیر شهید حجتالاسلام مصطفى ردانىپور، عبداللّه میثمى، حاج حسین خرازى، حاج اکبرآقا بابایى، على قوچانى، حاج ابراهیم همت، حاج محسن صفوى و... را تقدیم اسلام و انقلاب نمودند.
اقشار مختلف مردم خصوصاً شیر زنان اصفهانى با ارسال کمکهاى مادى در پشتیبانى از جبهههاى نبرد نقش به سزایى ایفا کردند. تقدیم 23499 شهید، بیش از 41000 مجروح جنگى (جانباز) و 3460 آزاده سرافراز، تنها گوشههایى از فداکارى مردمى است که در استان اصفهان و در حملههاى موشکى هواپیماهاى عراقى، شهداى گرانقدرى را تقدیم اسلام، امام و انقلاب نمودهاند. بىشک در سینه تاریخ اصفهان، هزاران برگ زرین از حماسهها و رشادتهاى مردمى است که یا نانوشته باقى مانده است، یا دستخوش حوادث گشته است.[1]
[1] . مقدمه حاضر، با بهرهگیرى از مآخذ زیر به صورت آزاد فراهم آمده است.
* تاریخ علمى و اجتماعى اصفهان / سیدمصلحالدین مهدوى، 3 جلد، نشر الهدایه، 1367.
* تاریخ اصفهان، جابرى انصارى.
* لغت نامه دهخدا، علىاکبر دهخدا، در واژه اصفهان
* دایرهالمعارف تشیّع، جلد2، در واژه اصفهان.
* الاصفهان، میرسیدعلى جناب، چاپ مطبعه فرهنگ، اصفهان، 1303
* تاریخ اصفهان، جلالالدین همایى، انتشارات پژوهشهاى علوم انسانى و علوم فرهنگى، تهران، 1375.
* آشنائى با شهر تاریخى اصفهان، لطفاللّه هنرفر، انتشارات گلها، 1372.
* اندیشه سیاسى و نهضت حاج آقا نوراللّه اصفهانى، موسى نجفى، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، چاپ دوم 1378.
* آشنائى با حوزههاى علمیه شیعه در اصفهان، سیدحجتاللّه موحد ابطحى، چاپ نشاط، اصفهان، 1365.
* رجال اصفهان، سید محمد باقر کتابى، جلد اول، نشر گلها، اصفهان، 1375.
* یادواره نهضت اسلامى، سیدحسن نوربخش، 3 جلد، اصفهان، 1366.
* آثار ملى ایران، ابوالقاسم رفیعى مهرآبادى، انتشارات انجمن آثار ملى ایران.
* کلیات جغرافیاى طبیعى و تاریخى ایران، عزیزاللّه بیات، 1367، تهران.