مقدمه - کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک / استان هرمزگان - کتاب 4

استعفای جمشیدآموزگار( نخست‌وزیری: 16 مرداد1356- 5 شهریور1357) و انتخاب جعفر شریف‌امامی (نخست‌وزیری: 5 شهریور1357-14آبان 1357) از چهره‌های وابسته به تشکیلات فراماسونری و از رجال کهنه کار طرفدار رژیم، از مهم‌‌ترین اتفاقات مقطع زمانی اسناد این مجلد محسوب می‌شود.

شریف‌امامی پیش‌تر در سال 1339 بعد از رسوایی منوچهر اقبال (نخست‌وزیری: 15 فروردین 1336- شهریور 1339) در برگزاری انتخاب مجلس دوره نوزدهم به نخست‌وزیری منصوب شد، اما با اعتصاب و اعتراض معلمان مجبور به استعفاء گردید. شریف امامی دولت دوم خود را «دولت آشتی ملی» معرفی کرد و با انجام برخی اصلاحات و طرح شعارهای عوام فریبانه کوشید تا انقلاب اسلامی مردم ایران را مهار کند. وعده‌ها و شعارهای شریف‌امامی نشان دهنده‌‌‌ی ماهیت کاملاً اسلامی نهضت امام خمینی(ره) است. بازگرداندن تاریخ کشور از شاهنشاهی به هجری شمسی، بستن قمارخانه ها و سایر مراکز فساد، و انحلال حزب رستاخیز از مهمترین اقدامات وی بود. پیام هوشیارانه امام(ره) و اقدامات دولت شریف‌امامی در سرکوب مردم در میدان شهدا تهران، نشان داد که هیچ تفاوتی میان دولت‌های رژیم پهلوی وجود ندارد. در بخشی از پیام امام(ره) آمده است:

«در محیطی «حکومت آشتی ملی» را اعلام می‌کنند که توپ ها و تانک ها و مسلسل‌ها توسط ارتش و سایر مأموران در شهرستان ها مشغول سرکوبی ملت است. آشتی کنیم و خون عزیزان اسلام را هدر دهیم! آشتی کنیم و به رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوی سر فرود آریم! چگونه روحانیون با رفتن احکام مسلّمه اسلام و به غارت رفتن مخازن کشور و کشتارهای بی رحمانه رژیم، به پاس آنکه گفته‌اند «ما به روحانیون احترام می‌گذاریم»، آشتی کنند و این ننگ ابدی را برای خود در تاریخ ثبت کنند؟

خواست ملت را باید از تظاهراتی که در این چند ماهه می‌شود به دست آورد. عموم ملت در تظاهرات خود می‌گویند: «ما شاه و سلسله پهلوی را نمی خواهیم». خواست ملت این است، نه وعده پوچ احترام به علما و نه بستن موقت قمارخانه ها، و نه امر بی‌ارزش- از نظر قانون- به کار بردن تاریخ اسلامی به طور فریبکارانه و موقت.»[1]

تصاویر و مصاحبه های محمدرضاپهلوی در این زمان نشان می‌دهد که وی از لحاظ جسمی و روحی کاملاً مستاصل شده است. بر اساس خاطرات «آنتونی پارسونز» و «ویلیام سولیوان» سفرای انگلیس و آمریکا، شاه در این زمان اراده‌ی خود را از دست داده و مرتباً آز آنها برای کنترل اوضاع درخواست راهنمایی و کمک می‌کرده است.

در سوی دیگر انقلابیون قرار داشتند که لحظات پر از بیم و امیدی را می‌گذراندند. حضرت امام(ره) در عراق بر تعداد اعلامیه ها و سخنرانی هایش افزوده و رژیم بعث نیز محدودیت های ایشان را بیشتر کرده بود.  به این ترتیب حضرت امام مجبور به ترک عراق در 14 مهر 1357 به سمت فرانسه شد. روحانیت استان هرمزگان همسو با مردم سراسر کشور با ارسال تلگراف‌ها و پیام‌هایی حمایت خود را از امام (ره) اعلام کردند. سند زیر به این موضوع اشاره دارد:

 «پیشگاه معظم حضرت آیت‌اله العظمی نایب الامام خمینی دامت برکاته

از درگاه بزرگ کردگار یکتا موفقیت و پیروزی آن زعیم عالیقدر را خواستاریم و امید است که در سایه عنایت آن رهبر بزرگوار بتوانیم به اهداف عالیه اسلامی خود نائل گردیم. روحانیت شهر بندر عباس بدینوسیله پشتیبانی خود را کما‌فی‌السابق از آن پیشوای گرانقدر اعلام میدارد. محمد انوری ـ عباس متین ـ  حسن حمایتی ـ  علی بهارنیا ـ قنبر سلامتی»[2] 

 

پیوستن دانش‌آموزان و فرهنگیان به انقلاب

شروع سال تحصیلی 1357برای توده ای شدن انقلاب حائز اهمیت زیادی بود. معلمان با همراهی دانش‌آموزان در بسیاری از تظاهرات شرکت کرده و مباحث پیرامون انقلاب را به داخل خانه ها کشیدند. حضور گسترده دانش‌آموزان در تظاهرات و نگرانی رژیم از این موضوع در اسناد انعکاس زیادی دارد:

 «در تاریخ 6 / 8 / 57 ساعت 8 صبح تعداد انبوهی از دانش‌آموزان مقابل دبیرستان ابن‌سینا بندرعباس آماده راهپیمائی بودند و تعدادی شعارهای پارچه‌ای به نفع خمینی، طالقانی، منتظری و حکومت اسلامی در میان تظاهرکنندگان حمل می‌شد و پس از لحظاتی جمعیت به حرکت درآمد و در مسیر راهپیمائی تعدادی هم افراد متفرقه به تظاهرکنندگان پیوستند به طوری که تقریباً تعداد آنان به حدود هزار نفر می‌رسید راهپیمایان از اکثر خیابان‌های شهر عبور کردند و در جلو مسجد فاطمیه و همچنین مقابل بازار روز جمعیت نشسته و شخصی سخنانی علیه رژیم بیان نمود و در داخل مسجد شاه محمدتقی نیز شخص ناشناسی مقاله‌ای پیرامون سیر تکوینی اغتشاشات مذهبی در یک سال اخیر قرائت نمود و در پایان همبستگی فکری و فشرده‌تر کردن فعالیت و نیز کمک‌های لازم در حد امکان به تمام گروه‌های مذهبی را توصیه نمود. شعارها عبارت بودند از: لااله‌ الاالله ، الله اکبر، نصر من الله و فتح قریب، نه شیعه نه سنی رهبرشان خمینی، حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح‌الله، ما شاه نمی‌خواهیم، به دستور خمینی نهضت ادامه دارد. یزید وقت تازه مسلمان شده ـ وضوی او خون جوانان شده، ارتش تو کودتا کن ما را زغم رها کن، ما به تو گل دادیم تو به ما گلوله دادی، نه شرقی نه غربی رهبر فقط خمینی، با خون خود نوشتیم از جان خود گذشتیم یا مرگ یا خمینی، ارتش برادر ما است خمینی رهبر ما است، خمینی عزیزم بگو تا خون بریزم، مرگ بر این سلطنت پهلوی، تنها ره رهائی جنگ مسلحانه است و بالاخره شعار مرگ بر راد.[3] از جمله افرادی که در این راهپیمائی شناخته شدند عبارت بودند از عبداله حمایتی (برادر شیخ حسن حمایتی) که تقریباً نقش رهبری تظاهرات را داشت اصغر رحیمی هنرآموز هنرستان صنعتی، علی ناصریان. ضمناً تعدادی اعلامیه توسط افراد ناشناسی به میان جمعیت پرتاب شد که مفاد یکی از این اعلامیه‌ها چنین بود: برای جلوگیری از انحراف جنبش به اصلاحات نیم بند رژیم وقعی نگذاشته و خوانندگان را دعوت کرده بود به تشکیل جلسات با حداکثر 5 نفر و بحث پیرامون مسائل سیاسی ایران و خاورمیانه و دستورالعمل‌هایی هم ذکر نموده بود و از افراد خواسته شده بود در اماکن دولتی اقدام به خرابکاری نمایند به طوری که کسی آسیبی نبیند.»[4]

در سند دیگری به نقش روحانیت و توده های مردم در تظاهرات آبان ماه 1357 در استان اشاره شده است. با توجه به محتوای سند، بیشتر تظاهرکنندگان از روستائیان و کشاورزان استان بوده‌اند:

«برابر گزارش واصله از شهرستان میناب ساعت 19:00 مورخه 20 / 8 / 57 عده‌ای در حدود 300 نفر به رهبری چند نفر طلاب به اسامی طالب اصفهانی. قنبر درویشی. عباس عباسی و داود محمدهادی غفوری در خیابان اصلی شهر با دادن شعار ضد ملی مردم را به آشوب دعوت به طوری که وضع امنیت و آرامش به خطر افتاد و چون احتمال می‌رفت آشوبگران دست به خرابکاری و آتش سوزی بزنند لذا با کمک نیروی ژاندامری قبل از هرگونه اقدامی متظاهرین را متفرق در نتیجه مقداری چوب، سنگ، داس و اعلامیه‌های مضره به جای ماند. در حال حاضر وضع کاملاً عادی می‌باشد. چگونگی در شورای هم آهنگی مطرح گردیده ‌است. لذا مراتب جهت استحضار عالی و هر‌گونه اقدام مقتضی اعلام می‌دارد. »[5]

 

ناکامی دولت نظامی در مهار انقلاب

در آبان 1357 دولت «آشتی ملی» به دلیل ناتوانی در مهار انقلاب جای خود را به رئیس ستاد مشترک ارتش «غلامرضا ازهاری»( نخست وزیری: 15آبان 1357-11دی 1357)  سپرد. انتخاب یک دولت نظامی در واقع اقدامی حساب شده برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم و حامل این پیام برای مخالفین بود که رژیم برای حفظ خود از هیچ اقدامی فروگذاری نخواهد کرد. مواضع هوشمندانه و قاطع امام خمینی (ره) در مواجهه با دولت ازهاری این توطئه‌ را نیز خنثی و عملاً ابتکار عمل را از رژیم گرفت.

در کنار مواضع قاطع امام (ره)، دولت ازهاری از همان آغاز نشان داد که نه تنها اعتماد به نفس کافی در مهار انقلاب را ندارد، بلکه در سردرگمی مطلق فرو رفته و برنامه و هدف مشخصی برای مواجهه با انقلابیون ندارد. دولت نظامی ازهاری اولین پیام و بیانیه رسمی خود را با «بسم الله الرحمن الرحیم» آغاز کرد. این اقدام نشان داد که رژیم پیام اسلامیت انقلاب را شنیده و به دنبال خرید زمان برای استفاده از اتفاقات پیش‌بینی نشده برای بقای خود است. دولت نظامی به رغم اعمال خشونت در شهرهای مختلف، به دلیل مشکلات درونی ارتش و از بین رفتن انسجام آن، نتوانست انقلابیون را مرعوب کرده و اوضاع را کنترل کند. در آذر 1357 عملاً ناتوانی دولت نظامی آشکار شده و همگان پذیرفته بودند که ازهاری مرد روزهای سخت نیست. انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) در آذر 1357 در مسیری بدون بازگشت قرار گرفته بود. در این ماه تعداد زیادی از سران رژیم در اقدامی نمایشی، قربانی شاه شده و تحت عنوان مبارزه با فساد دستگیر شدند. محمدرضا پهلوی با این اقدام نشان داد که حاضر به قربانی‌کردن وفادارترین مهره‌های خود مانند امیرعباس هویدا، نعمت‌الله نصیری و تعدادی از وزرا و مقامات دیگر رژیم است. دولت ازهاری با دو مشکل اساسی مواجه بود. نخست اعتصابات در سراسر کشور، خصوصاً اعتصاب شرکت نفت، دیگری موج فزاینده‌ی تظاهراتی که هر روز وسعت بیشتری پیدا می‌کرد.

آذر 1357 آخرین ماهی است که رژیم پهلوی بر اوضاع تسلط نسبی داشت. از اقدامات رژیم در این ماه تلاش برای به میدان کشاندن افراد ناآگاه تحت عنوان «حامیان قانون اساسی» و «نظام مشروطه سلطنتی» بود. در استان هرمزگان نیز در چند مورد این تجمع‌های نمایشی با حمایت برخی های افراد وابسته که در متن اسناد به آنها اشاره شده برگزار گردید.

در آذر 1357 امام (ره) در نوفل‌لوشاتو به مرکز ثقل رویدادی جهان تبدیل شده بود و از سراسر جهان خبرگزاری‌ها مختلف اخبار مربوط به ایشان را مخابره می‌کردند. اعلامیه‌های امام (ره) و مصاحبه‌های ایشان، بزرگ‌ترین تأثیر را در شکست توطئه‌های رژیم بر عهده داشت. در همین زمان نماینده ساواک در اروپا به نام «کاوه» در سفری به فرانسه با «کنت دومارانش»، رئیس سازمان اطلاعات و امنیت فرانسه نقشه ترور امام(ره) را بررسی کرد، اما به دلایلی با اجرای آن موافقت نشد.

 

محرم تجلیگاه نبرد تاریخی حق علیه باطل

تقارن ماه محرم با رویدادهای کشور در آذر 1357 شور و حال انقلابی مردم را بیشتر کرده و وعاظ و سخنرانان با تشبیه اوضاع کشور با حوادث سال 61 هجری قمری رنگ و بوی مذهبی نهضت امام(ره) را پررنگ‌تر کردند. اسناد نشان می‌دهند که رژیم از دهه دوم آذر خود را برای ایام محرم آماده کرده و تدابیر سخت‌گیرانه‌ای را اعمال کرده است. امام خمینى (ره) راهپیمایى‌ بزرگ  تاسوعا و عاشورا را رفراندومی علیه­ شاه خواندند و خطاب به بدنه ­ارتش فرمودند:

«شما جوانید.­ شما وقت زندگى‌تان مانده­ است، وقت کارتان مانده است،­ وقت خدمت‌تان به ملت مانده­ است. شما برگردید به این ملت و ­خدمت به ملت بکنید و رها کنید ­این دستگاهى که الآن شما­ مى‌دانید که برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است ...­ برگردید به آغوش ملت و ملت ­شما را مى‌پذیرد و حکومت ­اسلام هم شما را نگهدارى ­مى‌کند.»[6]

 

انتخاب شاپور بختیار به نخست وزیری

از وقایع دی و بهمن 1357 باید به کمک گرفتن شاه از نیروهای «جبهه ی ملی» برای حفط تاج و تخت اشاره کرد. «غلامحسین صدیقی» (1284-1371ﻫ ش) گزینه اول شاه برای تصدی نخست وزیری بود، اما پیش شرط صدیقی مبنی بر ماندن شاه در ایران، مانع از پذیرش این منصب شد. گزینه بعدی شاپور بختیار (نخست وزیری: 14 دی 1357- 22 بهمن 1357) بود که آمریکا، انگلیس و حتی اسرائیل از آن حمایت می‌کردند. به این ترتیب بختیار با این پیش شرط که شاه کشور را برای استراحت ترک کند به نخست وزیری رسید. شاپور بختیار آخرین نخست وزیر رژیم پهلوی است. وی در قالب یک شخصیت منتقد اعتباری در میان اعضای جبهه ملی کسب کرده بود و به همین دلیل پس از ناکامی دولت ازهاری، به عنوان گزینه‌‌ای مناسب برای نجات رژیم مطرح شد. آمریکایی‌ها برای بقای رژیم و حفط منافع خود در ایران معتقد به همکاری با  جبهه ملی بودند، به همین دلیل شاپور بختیار را مناسب‌ترین گزینه برای نخست‌وزیری می‌دانستند. شاه و همسرش پس از این انتخاب، با چشمانی اشک بار در 26 دی 1357 ایران را به سمت مصر ترک کردند. از ویژگی‌های بارز شخصیتی محمدرضا پهلوی که در ماه‌های پایانی سال 1357 نمایان‌تر شده بود، نداشتن اراده‌ برای تصمیم‌گیری در شرایط سخت و وابستگی به مشاورین خارجی بود. به همین دلیل هنگامی که ژنرال هایزر در دی ماه 1357 وارد ایران شد، محمدرضا را به شدت ضعیف و از هم پاشیده توصیف کرد. رفتار تحقیرآمیز هایزر در برخورد با محمدرضا پهلوی و درخواست وی از شاه برای ترک کشور بیانگر این درهم پاشیدگی دربار پهلوی است. هایزر مأموریت داشت تا شرایط ارتش را برای انجام کودتا و همکاری با دولت شاپور بختیار هماهنگ کند. وی تا 14 بهمن 1357در ایران بود و پس از ورود حضرت امام (ره) به کشور، ایران را ترک کرد. در استان هرمزگان انقلابیون چند روز بعد از انتصاب بختیار به نخست‌وزیری علیه وی در تظاهرات شعار می‌دادند.

«از ساعت 1000 روز 17 / 10 / 57 حدود سه هزار نفر در میدان آریامهر بندرعباس اجتماع و ضمن دادن شعارهاى مضره مرگ بر راد [شاه] و نیز شعارهائى علیه شاپور بختیار به راه‌پیمائى پرداخته و مبادرت به شکستن شیشه‌هاى اداره دارائى نمودند و در بعدازظهر این تظاهرات به خشونت گرائید که در نتیجه 7 نفر در اثر اصابت گلوله مجروح گردیدند که سه نفر از آنها براثر تیراندازى مأمورین و 4 نفر دیگر وسیله تفنگ ساچمه‌زنى که گویا مربوط به خود تظاهرکنندگان بود، زخمى شده‌اند که همه آنها به بیمارستان ثریا اعزام و دو نفر تحت عمل جراحى و بقیه پس از مداوا مرخص گردیدند.»[7]

بختیار در مدت کوتاه نخست‌وزیری خود با دست زدن به مجموعه اقداماتی که هدف واقعی آن خرید زمان برای مهار انقلاب بود، کوشید تا چهره‌ای قانونمدار از خود نشان دهد. وی از یک طرف با انقلابیون تماس‌هایی برقرار کرد، که به دلیل هوشیاری امام (ره) به نتیجه‌ی کامل نرسید و از سوی دیگر با طرح شعارهایی چون حمایت از قانون اساسی مشروطیت و دعوت از طرفداران رژیم برای برگزاری تظاهرات، کوشید تا انقلابیون را در موضع انفعال قرار دهد. تاکید امام خمینی (ره) بر غیرقانونی بودن نخست‌وزیری بختیار و تصمیم معظم‌له بر بازگشت به کشور عملاً توطئه‌های بختیار را خنثی کرد. بختیار که قادر به کنترل اعتراضات نبود از 15 بهمن با  تشکیل دولت موقت به ریاست «مهندس مهدی بازرگان» و حمایت کامل امام (ره) و مردم از ایشان، با چالش دیگری مواجه شد که سرانجام طومار دولت وی را در هم پیچید. بیانیه‌ی ارتش در مورد بی‌طرفی در جریان های سیاسی کشور در 22 بهمن 1357، پایانی بود بر بلندپروازی‌های مردی که خود را «مرغ طوفان» معرفی کرده بود.

 

نقش روحانیون تبعیدی در استان

برخی مناطق استان هرمزگان به دلیل موقعیت اقلیمی دشوار، یکی از مکان‌های تبعید مخالفین رژیم بودند. در گزارش‌های محرمانه ساواک بارها آمده است که محل تبعید انقلابیون از مناطق بد آب و هوا مانند بندرلنگه انتخاب شود تا از این طریق روحیه‌ی انقلابیون تضعیف شود. از آنجایی که برخی از این تبعیدی‌ها مانند «‌‌‌آیت‌الله العظمی فاضل لنکرانی» دچار بیماری بودند، لذا در محل‌های تبعید شرایط بسیار سختی را می‌گذراندند. از افراد تبعیدی در استان هرمزگان در سال 1357 می‌توان: «آیت‌الله محمدصادق خلخالی» ، «آیت‌الله سید‌علی‌اصغر دستغیب»، «آیت‌الله علی‌اصغر معصومی» ، «آیت‌الله سیدکاظم نورمفیدی» ، «حجت‌الاسلام عباس پورمحمدی ماهونکی» ، «حجت‌الاسلام شیخ‌حسین عمادی» ، «علی‌اکبر شمسی» و «مظفر شخصی مددی» را نام برد. این افراد اگر چه در شرایط سخت روحی وجسمی ناشی از تبعید قرار داشتند، اما به دلیل روحیه‌ی دینی ساکنین این خطه از کشور و رسالتی که برای خود تعریف کرده بودند، نقش زیادی در جریان انقلاب در منطقه برعهده داشتند. علمای تبعیدی علاوه بر آگاهی‌دهی سیاسی و اعتقادی که از طریق سخنرانی و گفت و گوی مستقیم حاصل می‌شد، نقش مهمی در تظاهرات داشتند:

«چون شایع شده که در روز عید قربان (20 / 8 / 57) در شهرستان‌ها مردم با پوشاندن لباس سفید مبادرت به تظاهرات می‌نمایند یکی از تبعیدشدگان مقیم بندر‌لنگه به نام خلخالی و رکنی پیشنماز شهر در مساجد از اهالی بندر‌لنگه دعوت نموده‌اند که در روز مزبور با لباس سفید در شهر راه‌پیمائی نمایند.»[8]

اسناد نشان می‌دهند که اهالی استان هرمزگان از هیچ کوششی برای پیروزی انقلاب اسلامی‌فروگذار نکرده و با شجاعت و درایتی ستودنی، مبارزه کرده‌اند. سند زیر به شهادت و زخمی‌شدن تعدادی از انقلابیون اشاره دارد:

«تاکنون بیست نفر از طرف شهربانی میناب به عنوان محرکین واقعه شب گذشته دستگیر گردیده‌اند. اسامی دو نفر کشته شده و سه نفر مجروحین شب قبلی به شرح زیر به استحضار می‌رسد.

کشته‌شدگان:

  1. جهانگیر امینی شغل آرایشگر
  2. عباس موسوی‌نسب شغل محصل دبیرستان فردوسی

مجروحین:

  1. عباس دلاوری کارگر سدّ میناب   وضع وی خوب است
  2. خانم زیبا صالحی  خانه‌دار           وضع وی خوب است
  3. عباس عباس‌زاده  محصل            وضع وی وخیم و به بیمارستان بندرعباس منتقل شده»[9]

اسناد این مجلد تصویر کوچکی است از قهرمانی‌ها و رشادت‌های مردم بزرگ استان هرمزگان در مقابله با رژیم پهلوی. از آنجایی که اسناد این مجموعه به وسیله‌ی مخالفین انقلاب اسلامی‌گردآوری شده‌اند، لذا انقلابیون و چهره‌های مبارز بعضاً با القابی چون «اخلالگر» و … معرفی شده‌اند که به خاطر حفظ اصالت اسناد تا حد مقدور به همان صورت ارائه شده‌اند. قطعاً این افراد در میان ملت چنان جایگاه و منزلت رفیعی دارند که برداشت‌ نیروهای امنیتی رژیم، هرگز به آن خللی وارد نخواهد کرد.

 

پی‌نوشت‌ها:

[1]. متن اعلامیه در همین مجلد آمده است. همچنین نک: صحیفه امام، جلد3، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387

[2]. روزنامه کیهان مورخه 9 / 8 / 57 مندرج در همین مجلد

[3]. راد یکی از اسامی رزم محمدرضا پهلوی در اسناد ساواک است.

[4]. سند مورخه: 14 / 8 / 1357 شماره: 5154 / ﻫ1 همین مجلد

[5]. سند مورخه: 22 / 8 / 1357شماره: 13-511 همین مجلد

[6]. صحیفه امام، ج 5، ­موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص 211 تا 217

[7]. سند مورخه: 18 / 10 /  1357شماره: 5712 / ﻫ1 همین مجلد

[8]. سند مورخه: 17 / 8 / 1357 شماره: 1986 / 17 / ل همین مجلد

[9]. سند مورخه: 24 / 7 / 1357 شماره:4934 / ﻫ 1 همین مجلد

کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.