موقعیت جغرافیایی هرمزگان
استان هرمزگان با مرکزیت بندرعباس یکی از مهمترین استانهای کشور است و نقش مهمی در ارتباطات دریایی و تجاری ایران بر عهده دارد. استان هرمزگان در حد فاصل بین مختصات جغرافیایی ۲۵ درجه و ۲۴ دقیقه تا ۲۸ درجه و ۵۷ دقیقه عرض شمالی از خط استوا و ۵۳ درجه و ۴۱ دقیقه تا ۵۹ درجه و ۱۵دقیقه طول شرقی از نصفالنهار گرینویچ واقع شده است. این استان یا حدود ۶۸ هزار کیلومتر مربع مساحت هشتمین استان وسیع کشور است. هرمزگان از جهت شمال و شمال شرقی با استان کرمان، غرب و شمال غربی با استانهای فارس و بوشهر از شرق با سیستان و بلوچستان همسایه بوده و جنوب آن را آبهای گرم خلیجفارس و دریای عمان در نواری به طول تقریبی ۹۰۰ کیلومتر دربرگرفتهاست.[1]
در اولین تقسیمات کشور پس از نهضت مشروطیت در سال 1285 ﻫ.ش قانونی تحت عنوان «قانون تشکیلات ایالات و ولایات» به تصویب رسید که بر اساس آن کشور به 4 ایالت و 12 ولایت به نامهای آذربایجان، کرمان و بلوچستان، فارس و بنادر و نیز خراسان و سیستان تقسیم شد.[2] کمی بعد در تقسیمات جدید ایران به 8 ایالت تقسیم شد که ایالت کرمان و بلوچستان مشتمل بود بر کرمان و بلوچستان و بنادر دریای عمان، فارس، کهگیلویه، بوشهر و بنادر خلیج فارس.[3] دومین قانون تقسیمات کشوری در 16 آبان 1316 ﻫ.ش به تصویب رسید که در آن کشور به 6 استان و 50 شهر تقسیم شد. نامگذاری استانها در این تقسیم بندی بر اساس موقعیت جغرافیایی و جهات اربعه شامل استانهای شمالغرب، غرب، شمال، شمالشرق، جنوب و مکران بود. بندرعباس که آن زمان عباسی نامیده میشد بخشی از استان جنوب بود[4]
در زمستان همان سال مجدداً تقسیمات جدیدی صورت گرفت و ایران به ۱۰ استان تقسیم شد که استان هشتم به مرکزیت کرمان شامل شهرستانهای کرمان، بم، بندرعباس، خاش و زابل بود. برخی از شهرهای استان هرمزگان در این تقسیم بندی در استان هفتم به مرکزیت شیراز قرار گرفت.[5]
در قانون تقسیمات کشوری در سال 1339 استانها به جای عدد با اسامی اصلی و تاریخی نامگذاری و کشور به 14 استان تقسیم شد. در همین سال تأسیس تعدادی فرمانداری کل تصویب شد که فرمانداری کل بنادر و جزایر دریای عمان (به مرکزیت بندرعباس) از آن جمله است.
استان هرمزگان تا سال ۱۳۱۶ جزیی از ایالت بنادر و جزایر خلیجفارس به مرکزیت بوشهر بود، پس از آن فرمانداری بندرعباس تابع استان کرمان شد که میناب، حاجیآباد (سعادتآباد)، قشم و جاسک بخشهای تابعه آن بودند و بندرلنگه، بستک و گاوبندی هم سه بخش از توابع شهرستان لار (استان فارس) محسوب میشدند. در سال ۱۳۳۲ بندر لنگه به شهرستان تبدیل شده و بستک، گاوبندی، شیبکوه و جزایر کیش و حومه بخشهای پنجگانه آن شدند.
درسال ۱۳۳۴ میناب هم به شهرستان تبدیل شد. از مجموع شهرهای بندرعباس و میناب فرمانداری کل بنادر و جزایر بحر عمان تشکیل شد.در سال ۱۳۴۶ فرمانداری کل بنادر و جزایر دریای عمان و فرمانداری کل بنادر و جزایر خلیج فارس منحل شده و استان بنادر، جزایر، سواحل خلیجفارس و دریای عمان (به مرکزیت بندرعباس) تشکیل شد و شهرستان چابهار و بوشهر نیز جزء شهرهای استان ساحلی محسوب گردید.
در سال ۱۳۵۵ بنا به پیشنهاد وزیر کشور، هیئت وزیران تصویب کرد که نام استان ساحلی، بنادر، جزایر خلیجفارس و دریای عمان به استان هرمزگان تغییر یابد.[6] در نامه وزیر کشور به استاندار وقت در توجیه نام هرمزگان آمدهاست:
«واژه هرمزگان به مناسبت نام هرمز و به خاطر موقعیت خاص تنگه هرمز که برای ایران ارزش حیاتی خاص دارد و به خاطر موقعیت جغرافیایی این استان که کاملاً در مقابل تنگه هرمز قرار گرفتهاست انتخاب شدهاست»
اهمیت این منطقه از کشور به حدی است که در تمام دورههای تاریخی جایگاه ویژهای برای کشور داشته است. اسامی تاریخی متعدد بندرعباس به عنوان مرکز استان مؤید حضور تاریخی این شهر در بستر تاریخی ایران است. بندر، بندل، بندر گامرون، گامرون، گمبرون، گمرون، جرون، جرونات، جرونات عباسی، زرون، بندرعباسی و بندرعباس از نامهای این شهر بوده است.
در هم تنیدگی هویت و اقتدار ملی ایرانیان در پیوستگی تاریخی آن با شمال و جنوب و شرق و غرب کشور معنا پیدا کرده است. به همین دلیل استان هرمزگان را باید بخشی از حافظه تاریخی ایرانیان در تقابل با بیگانگان تعریف کرد. اشغال هرمز به وسیله پرتغالیان به فرماندهی«آلفونسو دآلبوکرک» (1453- 1515م ) به مدت بیش از یک قرن(۱۵۰۷ تا ۱۶۲۲م ) و نهایتاً اخراج آنها به وسیله امام قلیخان در دورهی شاه عباس صفوی(سلطنت: 996- 1038ﻫ ق) بخشی از این تاریخ پرافتخار است. در کتاب تاریخ عالم آرای عباسی در این مورد آمده است:
«از فتوحات که درین سنه مبارکه مطابق احدی و ثلثین و الف (۱۰۳۱)به نیروی اقبال قرین حال اولیا دولت بیزوال گردید، فتح و تسخیر بَلْده هرموز است که به سعی امامقلیخان امیرالامرای فارس بهوقوع پیوست... و در سال گذشته اشعاری شد که بنابر ظهور بی ادبیهای فرنگیه پرتگالیه (پرتغالیها) مقیم آنجا... امیر الامرا مذکور لشکر بتأدیب ایشان فرستاده خود نیز متعاقب رفت... در این وقت که فرنگیه پای از دایره ادب بیرون نهاده به اموری که بتحریر پیوست اقدام نمودند... جماعت انگلیسی را اخبار نموده ایشان نیز بر حسب وعده آماده خدمت شدند. القصه امام قلی خان شجاعت شعار با جنود قاهره[7] فارس متوجه آن صوب[8] گشته خود در بندر گمبرو که الیوم به بندر عباسی موسوم است اقامت کردند و افواج قاهره از دریا با کشتیها و سفاین عبور نموده داخل جزیره هرمز شدند ... القصه بعد از دو ماه و چند روز امتداد ایام محاصره و جنگ و جدال به نیروی دولت و اقبال که همواره قرین حال این دودمان والاست، قلعه رفیع بنیان هرموز که در متانت و حصانت شهره جهان و از کارنامههای نادره فرنگیان است، مسخر اولیای دولت ابد پیوند گردید. ... چون خبر فتح هرموز رسید، جناب خانی مورد تحسین و آفرین شاه و سپاه گردید و آن خبر بهجت اثر بر مبارزان قلعه گشای رکاب همایون مبارک و میمون آمده در همان روز قلعه قندهار نیز بتوفیق کردگار مفتوح گشت. از هر طرف که چشم گشایی نشان فتح ... وز هر طرف که گوش نهی مژده ظفر.»[9]
استان هرمزگان در طول تاریخ خصوصاً پس از اکتشافات دریایی یکی از دریچههای ارتباطی ایرانیان با خارج بوده است. به همین دلیل علاوه برکالاهای تجاری و افکار و اندیشههایی که از این طریق وارد ایران میشدند، این بخش از کشور همواره با لشکرکشیها و جنگها و غارتهایی مواجه بوده که در دورههای اخیر در چهره استعمارگران عمدتاً انگلیسی خود را نشان داده است. به دلیل همین ویژگی خاص، مردم هرمزگان به عنوان مرزدارانی غیور همواره پاسدار ارزشهای ملی و هویت اسلامی کشور بودهاند.
خلیجفارس و اهمیت نمادین این اسم برای ایران در دهههای گذشته، حساسیتها نسبت به این بخش از کشور را بیشتر کرده است. علاوه بر اهمیت سمبولیک نام خلیج فارس در همبستگی ایرانیان فارغ از هر قوم و مذهب، این آبراه از نظر ژئوپلوتیک نیز برای کشور اهمیت بسیار بالایی دارد. از اکتشافات جغرافیایی در قرن پانزدهم تا کشف نفت در سدهی گذشته،خلیج فارس همواره در کانون توجه جهانیان بوده است.
استان هرمزگان در دورهی پهلوی
به دلیل ماهیت استعماری و استبدادی نظامهای سیاسی ایران در دوره قاجاریه و پهلوی، هرمزگان مانند دیگر بخشهای کشور از حداقل امکانات رفاهی و مادی محروم بوده و چندان مورد توجه حکومتها قرار نداشته است. در دورهی قاجار به دلیل ضعف حکومت مرکزی توجه چندانی به هرمزگان نشد و این وضعیت در دورهی پهلوی ادامه پیدا کرد.در دورهی پهلوی دوم به استثنای جزیره کیش که تبدیل به مرکز فسق و فجور رجال درباری و شیوخ عرب شده بود، این منطقه در بدترین شرایط ممکن قرار داشت. این محرومیت به حدی بود که بندر لنگه و برخی شهرهای این استان به محل تبعید انقلابیون و مخالفین رژیم تبدیل شده بود. رژیم پهلوی به رغم تبلیغات گستردهای که در زمینه پیشرفت ایران انجام میداد، کشور را در چنان وضعیتی قرار داده بود که برخی مناطق مانند بندرعباس ، در بدترین شرایط ممکن از نظر اقتصادی و اجتماعی قرار داشتند. این وضعیت تحمیلی چنان شرایطی را در استان ایجاد کرده بود که افکار انقلابی - از نهضت مشروطیت تا انقلاب اسلامی- دیرتر از سایر مناطق در آنجا رشد و نمو پیدا میکرد. محرومیت استان در عصر پهلوی صرفاً معیشتی نبود، بلکه از نظر فرهنگی و فکری نیز تودههای مردم در شرایطی قرار داشتند که بسیاری از آنها نسبت به اوضاع سیاسی کشور بیاطلاع بوده و تحت شدیدترین تبلیغات ضدمذهبی و سیاسی رژیم قرار داشتند. اسناد حاضر نشان میدهند که به تدریج از اوایل دهه چهل، نیروهای مذهبی متأثر از اندیشههای حضرت امام خمینی (ره) نسبت به اوضاع واقعی کشور آگاه شده و علیه رژیم پهلوی به مبارزه برخاستهاند.
تاریخ انقلاب اسلامی در استان هرمزگان را باید به دو دوره کلی تقسیم کرد.
دورهی اول: از آغاز نهضت حضرت امام(ره) تا پایان نیمه اول سال 1356
از ویژگیهای این دوره که جلد اول اسناد این مجموعه را نیز تشکیل میدهد، باید به فضای امنیتی حاکم بر استان، عدم انسجام و سازماندهی نیروهای مذهبی، فعالیتهای فردی با محوریت مساجد و کتابخانه ها اشاره کرد.
دوره دوم: از نیمه دوم سال1356 تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن1357 [10]
در این دوره مردم استان دوشادوش سایر مردم کشور به انقلاب اسلامی پیوسته و با برگزاری تظاهرات و دادن چندین شهید و جانباز رسالت ملی و دینی خود را به انجام رساندند. تودهای شدن قیام، پیشگامی روحانیت، و پیوستن اقشار مختلف به انقلاب از ویژگیهای این دوره است.
در ادامه تلاش خواهیم کرد تا تصویری از حرکت انقلابی مردم استان هرمزگان را براساس اسناد تبیین کنیم.
ماهیت مذهبی و سیاسی رژیم پهلوی
سقوط سلسلهی قاجاریه و انتقال قدرت به پهلوی (از کودتای انگلیسی 1299 ﻫ ش تا آبان 1304 ش) نقطهی عطفی در تغییر سیاستهای انگلستان است. تا پیش از آن انگلستان، با دخالت مستقیم در همه شئون سیاسی- اجتماعی کشور چهرهای بسیار منفی از خود در میان مردم ایجاد کرده و در طول جنگ جهانی اول (1918-1914م / 1293-1297 ش) با تشکیل پلیس جنوب (S.P.R) و تلاش برای مستعمره کردن ایران از طریق قرارداد 1919 م مخالفتهای زیادی را برانگیخته بود. این کشور با تغییر استراتژی در مورد ایران و منطقه پس از جنگ جهانی اول کوشید سیاستهای موردنظر خود را از طریق چهرههای به ظاهر ملی اعمال کند. در نتیجه تغییر رویکرد انگلیس، نقشهی کلی سیاست در غرب آسیا نیز دچار تغییر اساسی شده و در ایران، ترکیه و افغانستان افرادی به ظاهر ملیگرا زمام امور را در دست گرفتند.
رضاخان پس از کودتا در 1299 در مدت چهار سال توانست از وزارت دفاع به نخستوزیری و نهایتاً پادشاهی ایران برسد. رضاخان در دورهای 16ساله، به صورتی حساب شده کوشید با مذهبزدایی در جامعه، ماهیت فکری و فرهنگی جامعه ایرانی را دچار تغییر اساسی کند. در این راستا وی و حلقهی مشاورانش با اجرای طرحهایی از قبیل استفاده از کلاه اجباری، یک دست کردن لباس، کشف حجاب و ... باعث نارضایتی مردم در سراسر کشور شدند. در واقع جامعهی ایرانی در این مقطع به دلیل خشونت و اعمال قدرت رضاخان توانایی تقابل با وی را نداشت. سند زیر به کشف حجاب در بندرعباس اشاره دارد:
«عطف به نمره 4830 موضوع تربیت و تجدد نسوان، محترماً معروض میدارد، میتوانم عرض کنم که اهالی اینجا صد سال از تمدن امروزه دور هستند و معاملۀ مردها با زنها فوقالغایه رقتآور است. زنها اشخاصی که دارایی دارند و میتوانند از کلفت نگاهداری نمایند سالی یک مرتبه اجازه ندارند از خانه بیرون بیایند در نتیجه همین عدم گردش و در حقیقت در حبس ماندن عموماً زرد و ضعیف و دارای امراض مزمن میباشند و فقط از تمدن امروزه خوردن و خوابیدن در منازل را یاد گرفتهاند حتی در منازل شخصی هم رو میگیرند در این مدت آنچه با متنفذین اینجا راجع به تجدد نسوان مذاکره نموده و مینمایند جواب آنها این است که هر وقت در بندرعباس کاملاً به موقع اجرا رسید البته زنهای اینجا هم اقدام خواهند نمود (از دادن این قبیل جوابهای بیاساس قصدشان فقط طفره است). بنابراین به نظریۀ اینجانب تا جزئی فشاری در کار نباشد انجام این مقصود به این زودی در اینجا میسر نیست و با این ترتیبات و وضعیت اهالی چندین ماه وقت لازم است که نسوان اینجا به تجدد و ترقی خود ببرند. لذا منتظر دستور است که هر نوع امر فرمایند اقدام نمایند. حکومت قشم»[11]
دورهی سلطنت محمدرضا پهلوی
سقوط تحقیرآمیز رضاخان در شهریور 1320 و خروج وی از کشور موجی از تحرک را در جامعهی ایرانی به وجود آورد. صداهایی که تا آن زمان خفه شده بودند، در قالب احزاب، روزنامهها، و حتی سخنرانی در مساجد و منابر دوباره شنیده شدند.
محمدرضا پهلوی در چنین فضایی و در نتیجه نقش «محمدعلی فروغی» و انگلیسیها به قدرت رسید. دورهی زندگی وی را باید به دو دوره کلی تقسیم کرد. دورهی اول از رسیدن به سلطنت در 1320 تا کودتای 28 مرداد 1332 و دورهی دوم از بازگشت مجدد به کشور تا پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357. در دورهی اول محمدرضای جوان با رقبای متعددی مواجه است که مانع از یکهتازی وی در میدان سیاست ایران میشوند، به همین دلیل وی صرفاً به کمک دربار و بخشی از ارتش به توطئه و تخریب و ایفای نقش منفی در جهت برکشیدن خود و محدود کردن رقبای قدرتمندش میپردازد. این دورهی 12 ساله نقش بسیار مهمی در زندگی وی داشت و او را با ظرایف سیاست در ایران آشنا کرد. علاوه بر آن میزان نفوذ بیگانگان در ساختارهای مختلف کشور به وی آموخت که برای بقا باید با آنها همسویی کامل داشته باشد. وی پس از آنکه به کمک آمریکاییها و انگلیسیها در جریان کودتای 28 مرداد1332 به قدرت بازگشت، به استظهار آمریکاییها توانست 25 سال به صورت خودکامه در ایران حکومت کند. سیاستهای محمدرضا شباهت کاملی با برنامههای رضاخان از نظر ایده و فکر داشت، تنها تفاوت این دو نفر در نوع اجرای این سیاستها بود، در واقع رضاخان و محمدرضا در رأس جریانی بودند که به دنبال غربی کردن جامعه ایرانی و گذار از باورهای سنتی و مذهبی کشور بود.
رضاخان برای تحقق ایدههایش از روشهای خشن و دستوری استفاده میکرد، اما محمدرضاشاه که تجربهی پدرش را نیز در اختیار داشت، از طریق سیاستهای نرم و هدفمند این آرزو را دنبال کرد.
واقعیت آن است که روش محمدرضا به دلیل اینکه از طراحی دقیقتری برخوردار بود، اثرات مخربتری بر فضای فکری و مذهبی کشور گذاشت. وی در یک دوره 37 ساله کوشید تمام ساختارهای سنتی و مذهبی جامعه ایرانی را در راستای اهداف غربیسازی جامعه دچار تغییر کرده و همهی دستگاههای سیاسی و فرهنگی را در این راستا هدایت کند.
نهضت امام خمینی(ره): بازگشت به خویشتن
همانگونه که گفته شد، عمده سیاستهای کلان رژیم پهلوی مذهبزدایی از جامعه ایرانی به دلیل نقش مذهب و روحانیت در شئون زندگی مردم بود. در واقع شعارهای بازگشت به دورهی باستان و مبارزه با خرافات نه به دلیل ماهیت ملی گرایانه رژیم، بلکه صرفاً تاکتیکی برای بیاعتبار کردن دورهی اسلامی تاریخ ایران و مذهب در جامعه بود. اگرچه روحانیت و نیروهای مذهبی در دههی 20 و 30 نسبت به اوضاع جاری کشور اعم از سیاسی و فرهنگی موضعگیری داشتند،[12] اما قاطبه نیروهای مذهبی تا پیش از ورود حضرت امام(ره) به عرصهی مبارزات سیاسی کشور، به صورت فردی و نامنظم و در قالب انتقاد از برخی اقدامات غیراخلاقی و یا فرهنگی رژیم جبههگیری میکردند. اولین تقابل جدی که تاریخ ایران را برای همیشه تغییر داد و موجب آشنایی مردم با حضرت امام خمینی(ره) شد، لایحه اصلاحات ارضی بود. این سیاست که بخشی از طرح آمریکاییها برای جلوگیری از انقلابات اجتماعی و کمونیستی در کشورهای طرفدار غرب بود، از اواخر دهه 30ﻫ ش مطرح شد، اما به دلیل ترس رژیم از واکنش «آیتالله العظمی سیدحسین بروجردی» اجرایی نشد. با ارتحال ایشان، رژیم در نتیجه فشار آمریکاییها و این پندار که روحانیت انسجام و مرکزیت خود را از دست داده است، تصویب آن را اعلام کرد. این قانون که نحوهی اجرا و چگونگی تصویب آن دارای اشکالات مذهبی و تردیدهای کاملاً سیاسی بود، باعث واکنش حضرت امام(ره) شده و برخلاف تصور رژیم به همصدایی و نزدیکی روحانیت و مردم انجامید. اعتراض گسترده مراجع و علما به این لایحه به رهبری حضرت امام(ره) چنان وسیع بود که رژیم در مهرماه 1341 در زمان دولت اسدالله علم (3تیر 1341- 18 اسفند 1342ﻫ ش) مجبور به لغو و اعلام رسمی الغاء آن شد.
این تجربه موفقیتآمیز به علما و مردم نشان داد که در صورت اتحاد، قادر به تسلیم رژیم در کنار گذاشتن سیاستهای ضددینی و ضدملی آن هستند. در عین حال قدرت بسیج عمومی روحانیت را به سیاسیون نشان داد و اثبات کرد که برخلاف جریان روشنفکری که با بدنه اجتماع ارتباط ندارد، روحانیت اصیل دارای خاستگاه مردمی محکمی است. از سوی دیگر لغو لایحه اصلاحات ارضی نه تنها به معنای تحقیر رژیم بود، بلکه به معنای آن بود که برای ادامه سیاستهای رژیم مانعی محکم وجود دارد که میبایست دیر یا زود با آن به صورت جدی مواجه شد.
به این ترتیب رژیم با اجرای «انقلاب سفید» یا «انقلاب شاه و مردم» درصدد جبران این شکست برآمد. انقلاب سفید که در 6 ماده و در 6 بهمن 1341 به همهپرسی گذاشته شد، دارای مفادی بود که با شرایط سیاسی و دینی کشور همخوانی نداشت. به همین دلیل باعث مخالفت گسترده علما و مراجع شده و عملاً رژیم و روحانیت را در کنار هم قرار داد. مردم در این تقابل به تدریج فاصله خود را با حکومت زیاد کرده و در کنار روحانیت وارد مبارزه شدند. مبارزهای که در نزدیک به دو دهه به صورت مستمر ادامه داشت و نهایتاً با شکست حکومت پهلوی به پایان رسید.
استان هرمزگان در پیوند با انقلاب اسلامی
مردم مذهبی استان هرمزگان در جریان نهضت حضرت امام (ره) در کنار سایر مردم کشور به انقلابیون پیوسته و نقش مؤثری در پیشبرد مبارزات انقلابی بر عهده داشتند. از آنجا که در راس انقلاب حضرت امام خمینی(ره) و نیروهای مذهبی قرار داشتند، لذا ماهیت کلی قیام در استان هرمزگان نیز جنبهی مذهبی داشت. عدم دسترسی به اطلاعات و اخبار راجع به اوضاع جاری کشور در استان باعث شد که مردم به تدریج از طریق روحانیونی که برای وعظ و انجام فرائض عبادی به استان میآمدند با حضرت امام خمینی(ره) و اندیشه های ایشان آشنا شوند. در کنار روحانیت، سایر اقشار از جمله فرهنگیان و تحصیل کردگان نیز با تبیین مظاهر و مصادیق فساد، بیقانونی و ماهیت استبدادی و استعماری رژیم در آگاهیدهی سیاسی به مردم موثر بودند.
پیش از ورود به بحث وقایع نگاری انقلاب اسلامی در استان هرمزگان، ذکر چند نکته برای فهم بهتر اوضاع سیاسی این استان ضروری است. از آنجا که این مجموعه 4 جلدی براساس اسناد ساواک تهیه شده، لذا تکمیل، توسعه و ابهامزدایی از آن از طریق سایر منابع اسنادی و شفاهی ضرورت دارد. دلیل این موضوع در ضعف ساواک استان در کنترل و نفوذ در همهی هستههای انقلابی منطقه است. در چنین اوضاعی فعالیت بسیاری از جریانها، گروهها و افراد انقلابی در اسناد ساواک ثبت نشده است. واقعیت آن است که ساواک به عنوان یک دستگاه امنیتی بهرغم ارتباط با سازمانهای سیا، اینتلجنس سرویس و موساد، یک دستگاه امنیتی نو پا بود که از امکانات و آموزشهای لازم برای اشراف بر همهی تحولات و تحرکات کشور برخوردار نبود. به همین دلیل این سازمان در برخی از شهرها مانند قم یا تهران از امکانات و اشراف بیشتری نسبت به مبارزات انقلابی برخوردار بوده و در برخی استانها مانند هرمزگان تنها به برخی مأموریتها با اولویت بالا میپرداخت. این شرایط باعث شده بسیاری از اسناد مجموعه حاضر ناقص و بعضاً گنگ باشد، مثلاً بارها اتفاق افتاده است که یک واقعه در یکی از شهرهای استان اتفاق افتاده و ساواک چند روز بعد، از آن مطلع شده و گزارش بسیار ناقصی درباره آن تهیه کرده است. علاوه بر ضعف ساواک در نفوذ در همهی هستههای انقلابی استان به نظر میرسد که نیروهای انقلابی استان نیز در برخی از شهرها مانند بندرعباس و میناب با هوشیاری نسبتاً خوبی فعالیت کرده و فعالیتهای آنها از دید مأمورین ساواک پنهان مانده است.[13]
عدم اشراف کامل ساواک بر فعالیت نیروهای مذهبی باعث شده بود آنها اطلاع زیادی از ماهیت اعتراضات مردمی نداشته و سردرگم باشند. مثلاً در سال 1353 کنترل دانشآموزان در اولویت قرار گرفته و ساواک در تحلیلی راجع به فعالیت دانشآموزان دبیرستان ابن سینا بندرعباس میگوید:
«به احتمال زیاد در پشت پرده توسط چند نفر که دارای افکار مذهبی هستند هدایت و چنین اعمالی را انجام میدهد که برای شناسایی آنها از طریق منابع اقدام میگردد.»[14]
ساواک استان علاوه بر ضعیف تحلیل، از کمبود نیرو و وسعت فعالیت در رنج بود. به طور نمونه ساواک بارها از اینکه سازمان در میناب که «تعداد زیادی طرفدار حضرت امام وجود داشته»، شعبه ندارد گلایه کرده است:
«ضمناً چون شهرستان میناب واقع در 110 کیلومتری شهر بندرعباس فاقد ساواک است و شهربانی هم در آن جا ضعیف میباشد بعید به نظر میرسد عوامل شهربانی بتوانند توفیقی حاصل نمایند. مضافاً پاک کردن محیط شهرستان مزبور از وجود عناصر مذهبی افراطی طرفدار خمینی که از گذشته ریشهدار است از لحاظ امنیتی ضروری میباشد»[15]
همچنین باید به این نکتهی اساسی توجه داشت که استان هرمزگان به دلیل دوری از مرکز و کنترل شدید سیستم بر انتشار اخبار، به سرعت در جریان تحولات کشور قرار نمی گرفت و مردم با سختی و مشکل در جریان وقایع قرار میگرفتند. اخبار کنترل شده در استان صرفاً از طریق روزنامههای کیهان و اطلاعات به مردم میرسید که چیزی جز پیشرفتهای کشور و ابتذال را تبلیغ نمیکردند. گر چه دسترسی به رادیو و تلویزیون برای همه امکانپذیر نبود، اما برنامههای آنها نیز صرفاً جنبهی سرگرمی داشت و در تعمیق بیخبری مردم نقش اساسی ایفا میکرد. در چنین فضایی که مردم برای کسب معاش در نبردی دائمی با مشکلات بودند و آب شدن تدریجی هویت خود در تقابل با دستگاه تبلیغی رژیم میدیدند، رشد انقلاب و انقلابیگری پدیدهای قابل تأمل و منحصر به فرد است که میبایست همهی ابعاد آن مورد بررسی قرار گیرد. در چنین شرایطی، اولین جرقههای انقلاب اسلامی، در سال 1342 در استان هرمزگان به مرکز گزارش شد:
«به قرار اطلاع یکی از طلبههای قم به نام علی کریمی برای ایام ماه مبارک رمضان به آن شهرستان عزیمت مینماید. نامبرده در ماه محرم و صفر در مورد اصلاحات ارضی و حجاب در بالای منبر مطالبی اظهار داشته که از طریق فرمانداری احضار و تذکرات لازم داده شده است دستور فرمایید مراقبت لازم معمول و چنانچه مطالبی بر خلاف مصالح کشور اظهار داشت برابر مقررات نسبت به وی رفتار نمایند»[16]
در فضای پر از رعب و وحشت حاکم بر استان هرمزگان کوچکترین اظهارنظر یا عمل خلاف سیستم حاکم، میتوانست تبعات زیادی برای گوینده به دنبال داشته باشد. مثلاً مخالفت با سیاستهای آمریکا در ویتنام از سوی یکی از روحانیون به نام حجتالاسلام سیدعلی موسوی باعث تذکر شدید به وی شد:
«بررسی و تحقیق شود اصولاً چرا این واعظ در امور سیاسی دخالت کرده است. شدیداً اقدام و اگر کوچکترین اظهار بیرویه کرده است به شهربانی دستور دهید که از منبر رفتن او جلوگیری و از تهران هم تلگرافاً کسب دستور نمایند.»[17]
در چنین شرایطی انقلابیون استان در مدت 15 سال بهرغم همهی مشکلات و تهدیداتی که وجود داشت در پیش برد نهضت امام تلاش کردند. در ادامه به بررسی فعالیتها و مواضع انقلابیون استان خواهیم پرداخت و تلاش خواهیم کرد ویژگی و مشخصات دو دورهی اشاره شده در سطور پیشین را با تفصیل بیشتری تبیین کنیم.
الف) محورهای مبارزاتی مردم هرمزگان در مرحله اول قیام
1- مخالفت با انقلاب سفید و اقدامات ضد مذهبی رژیم
تصویب مفاد انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم در رفراندوم ادعایی رژیم در 6بهمن سال 1341 و به دنبال آن مجموعه وقایعی که تا 15 خرداد 1342 اتفاق افتاد، موجی از واکنشها را در سراسر کشور ایجاد کرد. اولین واکنش در این مقطع زمانی ناظر به اقدامات ضد مذهبی رژیم است:
«به قرار اطلاع واصله آقای نعمتاله نجفی روضهخوان جزیره هرمز با استفاده از سادهلوحی ساکنین جزیره و عنوان اعطای آزادی به زنان بیانات تحریکآمیزی مینماید خواهشمند است دستور فرمایند در این مورد تحقیقات غیرمحسوس و دقیقی بهعمل آورده و نتیجه تحقیقات را اعلام فرمایند تا اقدام شایسته معمول گردد»[18]
رژیم از همین زمان کنترل قاطع اوضاع را در دستور قرار داده و به همین دلیل بسیاری از وعاظ استان هرمزگان در بهار 1342مورد تذکر جدی قرار گرفتند:
«پیرو نامه شماره 381 / 5 -20 / 2 / 43 آقای شیخ محمدحسن مقدسی که در ساعت 21:45 روز 30 / 2 / 43 در مسجد کرمانیها مشغول وعظ و ذکر مصیبت بوده برخلاف تعهد و تذکراتی که از طرف این شهربانی و آن اداره به نامبرده داده شده مباحثی در مورد دختران دبیرستانی و صاحب ابنعباد و ارمغان اروپائیها ایراد کرده که خارج ازحدود سخنرانی او بوده است همانطوری که تلفوناً به استحضار رسیده نامبرده احضار و تذکرات لازم به وی داده شده است و ابلاغ گردیده که در ساعت 10 صبح روز جاری در سازمان امنیت به حضور سرکار نیز خود را معرفی نماید اینک رونوشت گزارش مأمور ناظر بر گفتار مشارالیه به پیوست ایفا و چون چند نفر بر گفتار او اعتراض دارند متمنی است از گفتار خلاف نامبرده جلوگیری و تصمیم متخذه را درباره مشارالیه اعلام فرمایند»[19]
تحریم نوروز 1342 از سوی امام(ره)، حمله به مدرسه فیضیه در 2 فروردین 1342، دستور رژیم برای کنترل سخنرانی وعاظ و روحانیون در محرم 1383 ق / خرداد 1342 و توصیه حضرت امام مبنی بر یادآوری مصائب جهان اسلام و ماهیت رژیم در ماه محرم، رویدادهایی مهم در تاریخ سیاسی ایران محسوب میشوند. در استان هرمزگان این رویدادها نیز از سوی روحانیت و مردم دنبال میشد. مخالفت با انقلاب سفید که هر سال مفادی به آن اضافه میشد، همواره یکی از محورهای انتقادی علما و مردم از رژیم بود.
«آقای سید موسوی طلبه در یکی از تکایا با حضور سروان صادقی رئیس شهربانی میناب بالای منبر ضمن موعظه اظهار داشت این آزادی که در کشور ما است برخلاف و غلط است و از کشورهای دیگر تقلید شده و سپس در حسینیه خویلدی با حضور آقایان .... و مستمعین دیگر حاضر در حسینیه اظهار داشت انقلاب [سفید]، انقلابی که فعلاً در کشور ما به وجود آمده هدفشان فقط کشورگشایی و سود مادی و در استعمار درآوردن ملت است. در استعمار درآوردن مردم فقیر [است] و این انقلاب دوام و بقایی ندارد و دیر یا زود از هم پاشیده میشود. انقلاب اصلی انقلاب حضرت امام حسین است که هدف کشورگشایی و سود مادی نداشت. از این جملات بیخودی که با لحنی محکم و با عصبانیت ادا میکرد و میخواست مردم تبعیت کنند. میگفت زیر بار زور نباید رفت ولو اینکه کشته شوید و یا نفع مادی شما در خطر بیفتد.»[20]
2) کنترل شدید مراسم مذهبی از سوی رژیم
مهمترین آوردگاه نیروهای مذهبی و رژیم پهلوی، مراسم مذهبی خصوصاً ماههای محرم و صفر و رمضان بود. در این ماهها به رغم تبلیغات گستردهی رژیم، مردم با شور و شکوه خاصی در مراسم شرکت کرده و رژیم و دستگاه تبلیغی آن را به چالش میکشیدند. نکته قابل تأمل سختگیری رژیم در برگزاری مراسم مذهبی در استان بود، به نحوی که در کمتر استانی اینگونه دستورالعملهایی صادر شده است در سند زیر با عنوان «طرح مربوط به ماههای محرم و صفر» درباره کنترل مراسم مذهبی در استان آمده است:
«چون ماه رمضان و بعد از آن ماههای محرم و صفر در پیش است لازم است درباره روحانیون نکات زیر را در نظر داشته باشند.
1- ایجاد صحنه و یا تحریک و یادآوری مطالب فراموش شده منطقی نیست و باید جداً از آن احتراز نمود مثلاً تحریک یک روحانی در تهیه یک اعلامیه درباره موضوعی که خود موضوع فراموش شده است بر فرض که نیت به نفع تصور شود. صحیح نیست زیرا جواب و بحثی را ایجاد مینماید.
2- باید بین روحانیون طرفدار دولت عدهای باشند که در مقابل حملات دسته مخالف قرار گیرند و به استناد اصول مذهبی و به طریق منطقی عکس آنرا ثابت و به مردم تفهیم کنند به عبارت دیگر از همان حربهای که روحانیون مخالف استفاده میکنند استفاده شود منتهی با ذکر حقایق.
3- اعلامیهها و تلگرافاتی که به امضاء عدهای از روحانیون پخش میشود و به نظر میرسد اغلب بدون اطلاع شخص آنها چاپ میگردد به کسانی که امضاء آنان در ذیل اعلامیه نوشته میشود مراجعه نمایند و در صورتی که اظهار اطلاعی نمودند از آنان بخواهد به ترتیبی تکذیب شود و اگر آماده بودند در مطبوعات تکذیب شود. مقامات کمک نمایند البته منظور امضایی است که از نظر اجتماع دارای ارزش باشد.
4- در موارد لازم تبعید به مناطقی که برای این منظور مناسب باشد.
5- احضار طلبه[های] مشمول به خدمت
6- روحانیونی که بازداشت میگردند مانند سایر بازداشتیها با آنان رفتار شود.
7- در صورتی که قرار به آزادی آنان باشد قبل از ترخیص ضمن تهدید به محکومیت با نصیحت و اندرز آنان هدایت شوند تا خود را مدیون دستگاه بدانند و ضمناً هدایت هم شده باشند.
8- در مواردی که ایجاب مینماید به وسیله دادرسی ارتش مورد تعقیب قانونی قرار گیرند.
9- ممانعت از منبر رفتن روحانیون با سوابق مضره و یا در مواردی با مذاکره قبلی تعهد اخذ گردد که اگر بر خلاف تعهد رفتار نمودند برای همیشه از رفتن منبر منع خواهند گردید.
10- مسئولین تا بررسی سوابق شخصی موضوع و وضع در هر مورد راه حلی انتخاب خواهند نمود که بهترین نتیجه را در بر داشته باشد.»[21]
در گزارش دیگری که درباره چگونگی برگزاری مراسم محرم تهیه شده همین رویه و سختگیری مشاهده میشود:
«(الف)- از منبر رفتن وعاظ و روضهخوانیهایی که سوابق آنها نشاندهنده عدم صلاحیت و یا بیان مطالب تحریکآمیز میباشد جلوگیری به عمل آید این اشخاص آنهایی هستند که سازمانهای مرکزی ساواک و اطلاعات شهربانی کل کشور معرفی مینمایند و همچنین آنهایی که شورای هماهنگی شهرستانهای بندرعباس، بندرلنگه و میناب عدم صلاحیت آنها را تشخیص داده باشد.
(ب)- صاحبان مجالس عزاداری موظفند برای تشکیل مجالس عزاداری خود حداقل پنج روز قبل از تشکیل مجلس از شهربانی مربوطه و در خارج از حوزه استحفاظی شهربانی از ژاندارمری کسب اجازه نمایند.
(پ)- گردانندگان مجالس عزاداری موظفند که اسامی وعاظ، روضهخوانها و مداحین را که در مجلس آنان شرکت خواهند کرد در حوزه استحفاظی شهربانی به شهربانی و در خارج از حوزه مزبور به ژاندارمری ارائه دهند چنانچه صلاحیت آنها مورد تایید مقامات انتظامی مذکور قرار گرفت نسبت به دعوت آنان اقدام نمایند.
(ت)- صاحبان مجالس عزاداری مسئول هرگونه پیشآمدی در مجالس خود میباشند در صورتیکه اتفاقی از قبیل اخلال نظم و یا سخنرانیهای تحریکآمیز توسط وعاظ و یا اشخاص حاضر در مجالس انجام پذیرد صاحبان مجالس مسئول و جوابگو میباشند و طبق مقررات قانونی با آنان رفتار شود. صلاحیت صاحبان مجالس عزاداری نیز قبلا بایستی بررسی و مورد تایید مقامات انتظامی قرار گیرد.
(ث)- مطالبی که در منابر توسط وعاظ ایراد میشود بایستی محدود به موضوعات مذهبی و مربوط به عزاداری باشد وعاظ باید از ذکر مطالب غیر مذهبی، سیاسی، تحریکآمیز و توهین به مقامات دولتی اکیدا خودداری نمایند.
شهربانی های بندرلنگه و میناب موظفند صورت اسامی وعاظی را که از طرف صاحبان مجالس ارائه میشود تهیه و مستقیماً به مرکز ارسال و رونوشت آنرا نیز به شهربانی بندرعباس بفرستند همچنین صورت اسامی وعاظ منظور که خارج از حوزه استحفاظی شهربانی به منبر میروند از طریق ژاندارمری تهیه و به ساواک و شهربانی بندرعباس ارسال گردد.
(ج)- در صورتیکه واعظ یا سخنرانی مبادرت به بیان مطالبی بیرون از موضوع و یا تحریک و یا توهینآمیز بنماید به روشهای مقتضی و با به کار بردن تدابیر لازم و موقع شناسی از ادامه سخنرانی وی جلوگیری شود طرز عمل باید طوری باشد که ایجاد وضع تحریکآمیزتری را ننماید.
(چ)- استفاده از بلندگو بایستی با کسب اجازه از شهربانی و در خارج از حوزه مزبور با ژاندارمری بوده و منحصر به مجالس وسیع باشد و صدای بلندگو باید فقط برای داخل مجلس تنظیم گردد (این مورد باید با توجه به آییننامه مربوطه و باریکبینی لازم اجرا شود.)
(ح) کلیه اشخاصی را که در به راه انداختن دستجات عزاداری و تشکیل مجالس سوگواری اقدام میکنند یک روز قبل از فرارسیدن ماه محرم در محل مناسبی (مثلا در یکی از مساجد) جمع نموده و مفاد این طرح را به نحو مقتضی برای آنها تشریح و تفهیم نمایید انجام این دستور در شهرستانها به عهده روسای شهرستانها و در خارج از شهرها به عهده روسای ژاندارمری میباشد.
(خ)- به منظور جلوگیری از برخورد و تصادم احتمالی بین مسلمانان و افراد فرقه بهایی به طریق مقتضی و طبق مقررات پیشبینیهای لازم معمول گردد.
(د)- از برپانمودن هرگونه مجالس سوگواری و روضهخوانی در اراضی متروکه و زمینهای بایر و یا در معابر و بازارها جلوگیری و مجالس مورد بحث با کسب اجازه قبلی فقط در مساجد تکایا- حسینیه و منازل تشکیل شود....»[22]
با توجه به این دستورالعملهای شدید، در بسیاری از موارد اجرای برنامههای سنتی مذهبی از قبیل تعزیه و ... ممنوع و از اجرای آنها جلوگیری میشد.[23] حتی حضور یکی از کارمندان دولتی در برنامه تعزیه دون شئون معرفی شده و فرد مورد نظر به شدت مورد مؤاخذه و توبیخ قرار گرفت:
«در دهه اول ماه محرم که از طرف اهالی جاسک شبیهسازی صحرای کربلا برقرار بوده رئیس اداره ثبت احوال بندرعباس جاسک با لباس زنانه شبیه حضرت زینب (ع) در صحنه ظاهر شده است. با توجه به شغل نامبرده این عمل در شئونات یک رئیس اداره نبوده است»[24]
در راستای جدیت رژیم در کنترل مراسم مذهبی و خنثی کردن اقدامات سیاسی انقلابیون، همهی وعاظ و روحانیونی که برای انجام مراسم به استان هرمزگان میآمدند از سوی شهربانی احضار و ملزم به سپردن تعهد مبنی بر عدم ورود به موضوعات سیاسی میشدند.
«طبق اطلاع آقای مکارم شیرازی واعظ و سخنران به بندرعباس آمده و از رفتن [وی] به منبر جلوگیری شده است دستور فرمایید با اخد تعهد [که] بر خلاف مصالح مطلبی عنوان نکنند اجازه رفتن به منبر وی وارد شود و چنانچه بر خلاف تعهد اقدام نماید نامبرده به مرکز اعزام دارند.»[25]
در سند دیگری آمده است:
«ممکن است نامبرده بالا [ سید احمد فخرمهدوی] در ایام ماه مبارک رمضان جهت سخنرانی به حوزه استحفاظی آن ساواک وارد شود با توجه به اینکه طبق اطلاع واصله مشارالیه یکی از روحانیون مخالف بوده و اغلب روی منبر از دستگاههای مملکتی انتقاد مینماید خواهشمند است دستور فرمایید در صورت ورود شخص مذکور به آن منطقه ضمن اخذ تعهد لازم سخنرانیهای وی را کنترل نمایند.»[26]
در کنار اخذ تعهد از سخنرانان مذهبی، ساواک به کنترل مراسم نیز میپرداخت و کسانی را که برخلاف تعهد، به موضوعات روز ورود میکردند بازداشت میکرد.
«برابر اطلاع واصله نامبرده[شیخ جلال طاهری] که شبها در مسجد کوفه بندرعباس به منبر میرود ضمن سخنرانی در زمینه مسائل مذهبی مطالب تحریکآمیزی را عنوان مینماید. خواهشمند است دستور فرمایید سریعاً نامبرده بالا را احضار و ضمن اخذ مشخصات کامل در این مورد تذکر لازم به وی داده شود و از منبر رفتن او جلوگیری نتیجه را به این ساواک اعلام نمایند.»[27]
3) ایجاد محدودیت برای طرفداران امام خمینی
ساواک یکی از مأموریتهای خود را شناسایی و کنترل یاران حضرت امام خمینی(ره) قرار داده و محدودیتهای زیادی را برای آنها ایجاد میکرد. یکی از راههای کنترل طرفداران امام شناسایی افرادی بود که وجوهات خود را به حضرت امام خمینی(ره) پرداخت میکردند. شناسایی این شبکه در سراسر کشور از دغدغه های ساواک بود، که در نتیجه آن تعدادی از وکلای امام در کسب وجوهات شرعیه بارها بازداشت و حتی تبعید شدند. دستورالعمل ساواک استان به خوبی این حساسیت را در سال 1354 نشان میدهد:
«نمایندگان رسمی خمینی که مورد شناسایی واقع شدهاند بازداشت و در محل تحقیق شود از چه اشخاصی پول میگیرند و به چه نحوی وجوه را خرج و یا برای خمینی ارسال میدارند و چه کمکهایی به خانوادههای زندانیان ضد امنیتی میکنند و میزان این وجه در ماه چه مبلغ است و کلاً کیفیت و ماهیت فعالیتها و اقدامات آنها روشن و نتیجه اعلام»[28]
پس از دستور ساواک مرکز، گزارش های زیادی در خصوص کسانی که در این زمینه فعالیت میکردند ارسال شده است:
«برابر گزارش واصله شیخ قنبر درویشی که در میناب و قراء اطراف جهت وعظ به منبر میرود اخیراً در زمینه مبارزه با گرانفروشی صحبت و ضمن تشریح اظهار داشته که خرید اجناس از بازار حرام میباشد و شاهنشاه آریامهر را به یزید تشبیه نموده. وی تبلیغاتی به نفع خمینی نموده و سعی مینماید مردم را مقلد وی نماید. ضمناً نامبرده خمس و سهم امام جمعآوری و جهت خمینی ارسال مینماید. مقرر فرمایید در مورد احضار یا بازداشت وی نظریه اعلام.»[29]
در سال 1354 به همین دلیل تعدادی از چهرههای مطرح استان بازداشت شدند:
«شیخ مهدی پیرسقا معروف به مجیدی در تحقیقات معموله اظهار داشته که در سال گذشته بنا به دعوت مردم میناب به این شهر وارد و در مسجد پاکوه به عنوان امام جماعت مشغول به کار میشود. مشارالیه در زمینه جمع آوری وجوهات سهم امام برای خمینی اظهار داشته که از مردمی که مقلد وی میباشند و تعداد آنها در میناب قابل توجه است وجوهی از این بابت دریافت و مقداری از آن را صرف هزینه زندگی شخصی و باقی مانده را جهت شخصی به نام حاجی پسندیده (برادر خمینی) در قم ارسال و از طرف او رسید اخذ نموده و رسید آنها را تحویل افرادی که سهم امام پرداخت کردهاند نموده است. علی هذا با توجه به این که تحقیقات از یاد شده ادامه دارد مقرر فرمایید با توجه به مفاد تلگراف شماره 2411 / 312–18 / 4 / 54 مشخص نمایند که روش ساواک را در زمینه اخذ مالیات دولت از وجوه دریافتی روشن و در این مورد آموزش لازم ابلاغ فرمایند»[30]
در سندی دیگر به برخورد با وعاظی که به موضوعات سیاسی میپرداختهاند اشاره شده است:
«نامبردگان بالا [قنبر درویشی و مهدی پیرسقا] در تاریخ 13 / 7 / 54 به اتهام اقدام علیه امنیت کشور دستگیر گردیدهاند. خواهشمند است دستور فرمایید تامین قرار مقتضی جهت مشارالیهم صادره و نتیجه را به این ساواک اعلام نمایند. ضمناً به منظور ادامه تحقیقات و بازداشت آنان در زندان شهربانی بندر عباس نیز دستورات لازم به شهربانی مزبور ابلاغ نمایند.»[31]
بهرغم سختگیریها و فشارهای رژیم بر طرفداران امام و اعمال محدودیت برای آنها، اسناد این مجموعه نشان میدهد که روند ارسال وجوهات برای حضرت امام از سال 1355 سرعت و گستردگی بیشتری پیدا کرده است. در سندی به تاریخ 16 / 9 / 1355 نام 21 نفر از افرادی که برای امام (ره) وجوهات ارسال میکردند، آمده است. در بخشی از این سند میخوانیم:
«افراد مشروحه زیر در شهرستان میناب جلسهای تشکیل داده و گویا مبلغ قابل توجهی پول جمعآوری نمودهاند تا برای آقای خمینی به کشور عراق ارسال نمایند»[32]
نکته قابل توجه مقاومت این افراد در مقابل شکنجهها و فشارهای روحی و روانی ساواک برای دستیابی به لیست طرفداران امام است:
«در بازجوییهای مأخوذه از شیخ قنبر درویشی در این مورد از وی تحقیق به عمل آورده و مشارالیه ضمن مقاومت در این مورد مطلبی را عنوان ننموده»[33]
در دهه 50 به دلیل افزایش قیمت نفت و سرکوب حرکت های چریکی مخالفان، رژیم خود را در موقعیت مسلطی برای برخورد با انقلابیون احساس میکرد. به همین دلیل این دوره را باید سخت ترین دوره فعالیت طرفداران امام(ره) در سراسر کشور دانست. رژیم در سا ل1352 از اصطلاح «قلع و قمع» برای یاران امام استفاده میکرد. به همین دلیل بسیاری از یاران امام بازداشت و برخی نیز به مناطق مختلف کشور از جمله هرمزگان تبعید شدند. تبعید اگرچه برای این بزرگان همراه با سختیهای فراوان بود، اما برای مردم منطقه دارای برکات زیادی بود که باعث میشد تا در جریان نهضت امام به صورت شفافتری قرار گیرند. علاوه بر این روحانیون و انقلابیون استان نیز تحت کنترلهای شدیدی قرار داشته و بسیاری از آنها تهدید و بازداشت میشدند.[34]
صرف نظر از اقدامات غیرقانونی رژیم در بازداشت و دستگیری طرفداران امام نکته قابل توجه بازتاب این دستگیریها در میان مردم است. در سند زیر ساواک صراحتاً برخورد شدید با طرفداران امام را صادر کرده است:
«ضمناً چون شهرستان میناب واقع در 110 کیلومتری شهر بندرعباس فاقد ساواک است و شهربانی هم در آنجا ضعیف میباشد، بعید به نظر میرسد عوامل شهربانی بتوانند توفیقی حاصل نمایند.مضافاً پاک کردن محیط شهرستان مزبور از وجود عناصر مذهبی افراطی طرفدار خمینی که از گذشته ریشهدار است از لحاظ امنیتی ضروری میباشد.»[35]
در سند دیگری این موضوع و گستردگی آن برای مرکز گزارش شده است:
«از مدتها قبل اخبار و اطلاعاتی به سازمان اطلاعات و امنیت استان ساحلی مبنی بر این که تعدادی از روحانیون افراطی طرفدار خمینی در شهرستان میناب ضمن تشکیل جلساتی مبادرت به مطالعه کتاب مضره مذهبی نموده و افراد را تشویق به این کار مینمایند و تبلیغاتی را به نفع خمینی در شهرستان مذکور دنبال و عدهای از اهالی را مقلد خمینی نموده و ضمن جمعآوری سهم امام از مقلدین خمینی وجوه مربوطه را به نماینده وی نیز تحویل میداده و در منابری که در مساجد و تکایای مختلف برپا میکردند بعضی از اقدامات سازنده دولت از جمله مبارزه باگران فروشی را تخطئه و تبلیغات سویی را نیز در این مورد دنبال و تحریکاتی را مینمودند.»[36]
4) شرکت نکردن در جشنها و مراسم دولتی
در دورهی پهلوی دوم برگزاری جشنهای مختلف به نمادی از هویتسازی رژیم در حول جایگاه «نظام شاهنشاهی» در تاریخ ایران تبدیل شده بود. این جشنهای پرهزینه که با مخالفت زیادی همراه بودند، همواره یکی از بسترهای انتقاد از رژیم به حساب میآمدند. در میان همهی مراسم برگزار شده دو مراسم «دعا و نیایش» و «شجاعان شهید» که در بهمن و فروردین هر سال به مناسبت دفع خطر از محمدرضا پهلوی برگزار میشد، اهمیت ویژهای داشتند. از آنجا که شرکت در این مراسم به معنای تایید رژیم و شادی در سلامتی شاه بود، حساسیت خاصی برای انقلابیون و رژیم داشت. به همین دلیل همواره روحانیون انقلابی به بهانههای مختلف از حضور در این مراسم خودداری میکردند:
«برخی از ساواکها اعلام نمودهاند که بعضاً از وعاظ و روحانیون در منطقه برای شرکت در آئینهای ملی و میهنی از طرف اداره اوقاف محل و یا مقامات محلی دعوت به عمل میآید و این گونه وعاظ و روحانیون از شرکت در این آئینها خودداری مینمایند و در نزد افراد متعصب مذهبی برای عوام فریبی وانمود و تظاهر میکنند که به دعوتی که از آنان به عمل آمده اهمیتی نداده و در مراسم شرکت نکردهاند. به علاوه در مواقعی که از این وعاظ و روحانیون خواسته میشود به مناسبت روزهای ملی و میهنی نسبت به اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت دعا نمایند، در مجالس و محافلی که به این منظور برگزار میگردد از انجام دعا کوتاهی میورزند. باتوجه به این که موارد اشاره شده، مورد بهره برداری سوء برخی وعاظ و روحانیون که از آنها برای حضور در مراسم آئینهای ملی و میهنی دعوت به عمل میآید، قرار میگیرد. لذا خواهشمند است دستور فرمایید قبل از برگزاری هرگونه آئین و مراسم ملی و میهنی با مقامات و سازمانهایی که مسئولیت دعوت از وعاظ و روحانیون را به عهده دارند، تماس گرفته شود و توجه آنان به این نکته جلب، و ترتیبی داده شود که با بررسی سوابق و وضعیت وعاظ و روحانیون موردنظر از دعوت آن عده که احتمال داده میشود [از] شرکت در مراسم و یا دعا نسبت به اعلی حضرت همایون شاهنشاه آریامهر و خاندان جلیل سلطنت خودداری میکنند دعوتی به عمل نیاید و موضوع به این صورت تلقی و در افواه شایعه گردد که روحانیون و وعاظ مذکور لیاقت و شایستگی شرکت در مراسم را نداشتهاند. نتیجه به این اداره کل اعلام گردد»[37]
در سند دیگری در همین ارتباط آمده است:
«برابر گزارش گروهان میناب در 15 بهمن ماه 46 که مصادف با روز دعا و نیایش به جان اقدس همایونی شاهنشاه آریامهر بوده از آقای شیخ ملک افضلی پیشنماز شهر به منظور شرکت در انجام مراسم دعوت به عمل آمده و نامبرده به علت بیماری از آمدن خودداری مینماید که واحد مذکور اضافه کرده موضوع بیماری وی صحت نداشته به واحد مزبور دستور داده شد که سوابق نامبرده از فرمانداری میناب و شهربانی استفسار و نتیجه را مجدداً گزارش نماید گزارش اخیر واحد میناب حاکیست که سوابق شخص مذکور از شهربانی میناب خواسته و شهربانی عنوان کرده که در سالهای 44و45و 46 شخص فوقالذکر برای شرکت در مراسم دعا و نیایش دعوت شده ولی به عنوان کسالت از آمدن خودداری نموده [است]».[38]
سند زیر به برخورد با روحانیونی که در این مراسم شرکت نمی کردند اشاره دارد:
«به مناسبت میلاد نیکنام[39] و تشکیل مجلس نیایش از شیخ عباس ضیغمی فرزند یحیی دارنده شناسنامه 203 سیرجان آنکه هر شب در همان محل منبر میرود به همین مناسبت دعوت به عمل آمده بود ولی نامبرده از حضور در مجلس خودداری نموده لذا به شهربانی دستور داده شد که از رفتن او به منبر جلوگیری نماید بازجویی لازم معمول اوامر مقتضی ابلاغ فرمایند.»[40]
5) اعلامیهها، دیوارنویسی و پخش نوارهای انقلابی
یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران، استفاده از اعلامیه و گسترش سریع آن در سراسر کشور از طریق شبکهی پیچیدهای از علماء، روحانیون و مردم است. این اعلامیهها پس از تکثیر یا رونویسی در سراسر کشور پخش میشدند. در این میان مساجد بیشترین امکان را در اختیار انقلابیون در این زمینه قرار میدادند. عمده این اعلامیهها پیامهای حضرت امام(ره) و سایر مراجع و انقلابیون در خصوص وقایع جاری کشور و بیان مواضع و دیدگاههای آنها یا برنامه ریزی برای اقدامات سیاسی بود. عامل پخش اعلامیهها در هرمزگان علاوه بر روحانیت استان، طلاب و مردمی بودند که از شهرهای بزرگ به استان میآمدند. این اعلامیهها در نبود فضای ارتباطی گسترده بهترین فرصت را در اختیار شبکه انقلابیون قرار میداد:
«شخصی به نام بهاریان که قبلاً طلبه و در لباس روحانی مدتی نیز زندانی بوده است هم اکنون با همدستی بهروز هرمزی ساکن بندرعباس محله برکهگرد مشغول پخش کتب و اعلامیه مضره بین مردم میباشد. ضمناً نامبردگان کتابهای مورد مورد بحث را در منزل شخصی به نام غلام قاصد در زیر خاک پنهان کرده و اغلب شبانه از زیر خاک خارج و به اشخاص مورد نظر تحویل میدهند »[41]
سند زیر نیز به پخش اعلامیه اشاره دارد:
«در ساعت 1800 روز 17 / 2 / 37[1357] تعداد معدودی اعلامیه مربوط به حوادث قم و همپنین حوادث یزد، جهرم، اهواز و اصفهان و اعلام عزای عمومی در روز 19 / 2 / 37[1357] و تعطیل سراسری در مسجد یزدیهای بندرعباس پخش که توسط مأمورین شهربانی جمعآوری شده است.»[42]
در کنار پخش اعلامیه که بارها در این مجموعه به آن اشاره شده، باید به اشکال دیگر اعتراضات از قبیل دیوارنویسی نیز در استان اشاره کرد. در دهه 40 و 50 گزارش های متعددی از دیوارنویسی ثبت شده و از سال 1356 و 1357 بر وسعت و تعداد این گزارشها افزوده شده است. تکثیر و پخش نوارهای سخنرانی نیز از دیگر اشکال فعالیت انقلابیون استان برای آگاهی دهی به مردم در خصوص مواضع علماء خصوصاً حضرت امام خمینی(ره) بود. سند زیر به نقش آقای مظفری و شبکه انقلابیون استان در ارتباط با قم و دیگر شهرها در پخش اعلامیه وتکثیر نوار اشاره دارد:
«در تاریخ 4 / 12 / 36[1356] شیخ محمد رایگان از قم به مظفری تلفن کرد و پس از تعارفات معموله سئوال کرد نامه اول آقا به دستتان رسید؟ مظفری اظهار داشت مال آقای نجفی بله رایگان گفت نه آن را نمیگویم مظفری بلافاصله گفت بله بله (وی این جمله را طوری ادا کرد که احیاناً چنانچه کسی از گوشی دیگری استفاده میکند نتواند موضوع را بفهمد) رایگان پرسید نامه جدیدش که به دستت نرسیده؟ مظفری پاسخ داد مال چهلم هم رسیده. رایگان گفت خیلی خوب و سپس سئوال کرد نوار چطور؟ مظفری گفت آن را هم شنیدم رایگان گفت خیلی خوب و پس از چند کلمه گفتگوهای معمولی خداحافظی کردند.
نظریه سهشنبه: شیخ محمد رایگان رابط بین قم و علی مظفری است و هر گونه خبری را تلفنی به مظفری اطلاع میدهد و اعلامیههای مضره و نوارهایی از آیات قم برای وی ارسال مینماید.»[43]
این موضوع در اسناد و خاطرات نیز مورد اشاره قرار گرفته است. در سند زیر راجع به نقش علمای تبعیدی در پخش اعلامیه و انقلابی شدن فضا چنین آمده است:
«هنگامی که شیخ محمد یزدی فرزند علی به بندر لنگه تبعید و مدت چند ماهی در این شهرستان اقامت داشت یکی از طلاب قم به نام سیدکاظم مرعشی همراه وی به لنگه وارد و در مدت سه ماه توقف خود در بندر لنگه به بهانه تشکیل کلاس قرائت قرآن با محصلین و افراد دیگر تماس گرفته و آنها را تحریک و در پوشش مذهب فعالیتهایی را علیه رژیم شاهنشاهی ایران شروع نمود که مراتب قبلاً ضمن گزارشات خبر به استحضار رسیده است. نامبرده مسافرتی نیز به گاوبندی کرده و در آنجا هم فعالیتهای خود را در قلمرو مذهب انجام تا اینکه اقدامات مشارالیه منجر به پخش اعلامیه در بندر لنگه و نوشتن شعارهای مضره در گاوبندی گردید. پس از آنکه شیخ محمد یزدی برای گذراندن بقیه مدت تبعیدی به شاهآباد غرب اعزام شد، سیدکاظم مرعشی نیز همراه وی به قم عزیمت و در حال حاضر در قم و یا احتمالاً در شاهآباد غرب نزد شیخ محمد یزدی به سر میبرد، به نظر این سازمان سیدکاظم مرعشی فردی ناصالح، محرک و ناراحت بوده و به مصلحت است به نحو مقتضی تحت تعقیب قانونی قرار گیرد.»[44]
6) حمایت از امامی خمینی(ره) در منابر و جلسات خصوصی
اسناد این مجموعه نشان میدهد که حمایت از امام خمینی(ره) در طول نهضت به اشکال مختلفی در استان صورت میگرفته است. شکل معمول حمایت به این صورت بود که وعاظ و خطیبان شجاع با اشاره صریح به حضرت امام خمینی(ره)، مردم را نسبت به وضعیت ایشان آگاه میکردند.
رجوع به تاریخ و پیوند دادن انقلاب امام خمینی با نهضت های صدر اسلام و استفاده از زبان تمثیل و استعاره از اشکال معمول در یادآوری ماهیت مذهبی قیام امام خمینی(ره) بود. اشاره به حضرت امام(ره) در استان هرمزگان از سال 1355 در منابر و مساجد گسترش بیشتری پیدا کرد و دعا برای سلامت ایشان در بسیاری از موارد گزارش شده است.
«نامبرده بالا از اهالی خورگو بندرعباس میباشد چند شب پیش در بندرعباس به منبر رفته و ضمن صحبت مقداری از وضع مملکت انتقاد و در پایان برای خمینی دعا نموده است.»[45]
در سند دیگری آمده است:
«برابر گزارش یکی از همکاران در شب دوم ماه محرم سیدی به نام واعظی که از قم برای ایراد سخنرانی در تیاب دعوت شده در ابتدای شروع سخنرانی و بعد از خاتمه سخنرانی در بالای منبر تکیه احمد درویشی در تیاب به خمینی دعا نموده مقرر فرمایند درباره وی نظریه اعلام دارند»[46]
در روستا ها و در جلسات خصوصی نیز دعا برای سلامتی امام گزارش شده است:
«محترماً به اطلاع میرساند در یکی از مساجد سید احمد حاج رفیع الدین واقع در ده فین که شبها عزاداری برقرار است توسط بانی عزاداری چندین نفر از بچههای دهاتی را اغفال و پس از خروج اشخاص بزرگ و مامورین به عنوان این که آقای خمینی پیشوای مسلمانان است دعای سلامتی و رفع خطر او میکند و بچههای خردسال در هنگام شب آمین میگویند.»[47]
ب) محورهای مبارزاتی مردم هرمزگان در دوره دوم قیام
1) برگزاری مراسم ترحیم شهدای کشور
به اعتقاد پژوهشگران، برگزاری مجالس ترحیم برای شهدای شهرهای مختلف کشور و تبدیل شدن این مراسم به یک جریان سیاسی، رژیم را در یک بن بست امنیتی قرار داد که هرگز نتوانست از آن رهایی یابد. برخوردهای خشونتآمیز رژیم نیز این مساله را تشدید میکرد و هر اربعینی را به امکانی برای برگزاری مراسم اربعین و ترحیم دیگری در کشور تبدیل مینمود. در استان هرمزگان گزارشهای فراوانی در اینخصوص ثبت شده است.
«درتاریخ 29 / 11 / 36 شیخ عباس متین(گرجیزاده) با مظفری تماس گرفت پس از تعارفات معموله مظفری گفت بالاخره تا حالا زورمان را زدیم نتوانستیم. همان سران قوم خراب کردند. آقایان جعفری و برومند خودشان مغازههایشان را باز کردند اینها خودشان بدتر از همه هستند یک عده باز کردند یک عده بستهاند عدهای میگفتند عصری تعطیل کنند بعضیها گفتند بعد از نماز دوباره تلفن زدند به آقای انواری که از قول شما بگوییم بازار را تعطیل کنند او گفت بگویید ولی باز هم قانع نبودند باز گفتند چه بکنیم چه نکنیم بالاخره گفتیم ول کنیم راحتتر است حالا ما هم آمدیم باز کردیم همین چند تا سران خودشان گفتند تعطیل کنیم ولی خودشان مغازههایشان باز است سران قومشان که اینطوری هستند دیگر چه کنیم چهار نفر ببندند و چهار نفر باز کنند چه فایدهای دارد متین در جواب گفت این حرف را نزنید یک نفر هم به سهم خودش یک نفر است ده نفر هم ده نفر است مظفری گفت نه یک نفر ببندد چه فایدهای دارد متین گفت وقتی بستند دیگر چرا باز کنند این انجام وظیفه هر نفر است مظفری گفت من تنها ببندم که چه بکنیم متین گفت آخر هر کدام یک نفرید مظفری گفت تا حالا زورمان را زدیم بعد به آقای انواری تلفن زدیم گفت بروید باز کنید آقای برومند و آقای جعفری که اصلاً تعطیل نکردند و بازار هم به تبعیت از اینها باز کردند و گرنه من باز نکردم تا اینها باز کردند متین گفت پس اینطور مظفری گفت بله حالا باید توی نمازها اعلام بکنند که لااقل یک جمعیتی باشد که اگر از این راه نشد اقلاً فاتحهای بخوانند و بعد خداحافظی کردند. بلافاصله متین مجدداً با مظفری تماس گرفت و گفت اینکه شما گفتید توی نماز بگویید ظهر که نمازی نیست که اعلام بکنند مظفری گفت بهتر است همینطوری به مردم بگویید متین گفت اگر شب قرار بود بگویید بهتر بود بین دو نماز بگویید مظفری گفت شما حاضرید بین دو نماز بروید مسجد کوفه؟ اگر قرار باشد باید شما و آقای انواری به مردم اعلام کنید بیایند مسجد کوفه مثل آن دفعه بعد از نماز شما زودتر بیایید و آقای انواری هم بیایند اعلام بکنند که آقایان بیایند مسجد کوفه برای فاتحه یا اینکه کسی برود مسجد به مردم بگوید به این مناسبت بیایند مسجد کوفه و سپس خداحافظی کردند.
نظریه سهشنبه: اقدام به تعطیل بازار به مناسبت روز 29 / 11 / 36 و چهلمین روز حادثه قم و کشته شدن تعدادی در قم بوده و همان روز بازار بندرعباس چک گردید تعدادی از مغازهها منجمله علی مظفری بسته بودند که از ساعت حدود 1000 تدریجاً تعدادی باز کردند. ضمناً نامبردگان فعالیتهای دامنهداری در زمینه برگزاری این قبیل برنامهها دارند.»[48]
در سند زیر به برگزاری مراسم چهلم شهدای قم در مسجد کوفه بندرعباس اشاره شده است:
«طبق اطلاع واصله ساعت 30 / 19 مورخه 29 / 11 / 36 عدهای از اهالی بندرعباس در مسجد کوفه به خاطر چهلمین روز حادثه قم تجمع نموده و پس از مدتی قرائت قرآن نواری که گویا از سخنان آقای آیتالله شریعتمداری بوده گذاشته که خلاصهای از سخنان نامبرده به شرح زیر میباشد.رابطه ما با دولت خوب میباشد فقط بعضی از مأمورین گزارشات کذب میدهند و بین ما اختلاف میاندازند که آن هم منتفی میگردد برای افرادی که در حادثه قم کشته شده بودند فاتحهای خوانده شد ضمناً به خادم مسجد تذکرات لازم داده شد که از این به بعد هر گونه مراسمی را قبلاً به اطلاع این شهربانی برساند....
نظریه چهارشنبه: در این جلسه شخصی به نام سبزیزاده شغل آموزگار برای سلامتی خمینی با صدای بلند صلوات فرستاده است که نسبت به شناسایی وی اقدام به عمل آمده است.»[49]
در سند دیگری به برگزاری مراسم چهلم 29 / 11 / 1356 شهدای تبریز در بندرعباس اشاره شده است:
« اطلاع واصله حاکی است ساعت 1930 روز 9 / 1 / 37 در مسجد کوفه واقع در جنوب بازار روز شهرستان بندرعباس مجلس ختمی به مناسبت چهلم روز واقعه تبریز با شرکت حدود 400 الی 500 نفر تشکیل ابتدا شخصی به نام سیدمهدی میرسقا و شخص دیگری بنا به گفته (کفیل ساواک آقای فرخداد) شیخ عباس عباسی به بالای منبر رفته و پس از ساعتی مطالب تحریکآمیز و عدم انطباق مسائل و قوانین موجود با اصول اسلامی و انتقاد از وضعیت اعمال دولت عنوان که مورد تایید اکثر حضار قرار و ساعت 2030 از منبر پایین آمده و مسجد کوفه را به قصد عزیمت به منزل حاج انواری پیشنماز اول این شهرستان ترک نمودند.»[50]
سند زیر نیز که برای استاندار هرمزگان ارسال شده به اقدامات صورت گرفته در چهلم شهدای یزد میپردازد:
«احتراماً همانطوری که به استحضار رسیده از ساعت 8 شب روز سهشنبه 19 / 2 / 2537 به تدریج عدهای از اهالی دهات بیکاه، خیرآباد و خراجی رودان و نخل ابراهیمی، دهو، مازع و محله جنگجنگو که دو سال قبل جزء محدوده شهر گردیده و اخیراً در آن مسجدی بنا شده وارد مسجد جامع میناب گردیدند مقارن ساعت 5 / 8 پنج نفر آخوند که گویا یکی از آنان از قم آمده بود به شهر وارد و داخل مسجد مذکور گردیدند بالنتیجه قریب دویست نفر مرد و زن در مسجد اجتماع و آخوندی که به نام سید معروف بوده در مسجد سخنرانی و مطالب ضدملی عنوان مینماید که ساعت 5 / 10 شب مجلس خاتمه یافت و از مردم خواسته میشود که فردا نیز به مناسبت چهلمین روز یزدیها و شهرهای دیگر در مسجد اجتماع نموده و دکانهای شهر تعطیل گردد ضمناً اعلامیههایی به نام علمای روحانی قرائت مینمایند در روز سهشنبه نیز به عنوان قرائت قرآن عدهای در مسجد اجتماع مینمایند اقدامات ممکن از طرف مسئولین شهر به عمل آمد خوشبختانه اکثر قریب به اتفاق مردم شهر که از نیات پلید آنان اطلاع حاصل نموده بودند از شرکت در مراسم شب و روز خودداری و تعداد مغازههای بسته که اکثراً از ترس هجوم عناصر اخلالگر بسته شده بود محدود بود. طبق اطلاع حاصله آخوندها روز قبل در بیکاه سخنرانی مینمایند که با مخالفت مردم مواجه میگردند و از چند روز قبل آخوندهای محلی که انگشت شمار میباشند مقدمات امر را برای شب و روز سهشنبه فراهم نموده بودند و این عده که مشخصات و فعالیت آنان بر مأمورین انتظامی روشن است مرتباً مشغول تحریکات و اخلالگری هستند. ساعت 8 صبح روز 22 / 2 / 37 آقای طالب پیشنماز مسجد جامع تلفونی به اینجانب اطلاع داد که از شب جمعه عدهای به عنوان تحصن در مسجد اجتماع و خواستههایی دارند. تقاضا دارند که به اتفاق آقای رئیس شهربانی و آقای رئیس دادگاه با آنان مذاکره شود و اگر تا غروب طول بکشد جمعیت افزایش خواهد یافت و از خود رفع مسئولیت مینمایم بعد از مذاکرات و اعزام آقای علیآبادی رئیس انجمن شهرستان آقای عباسزاده کارمند فرمانداری تا ساعت 12 حاضر به اعزام نماینده جهت مذاکره نشدند و بالاخره چهار نامه به عنوان فرمانداری، شهربانی، دادگاه و حزب رستاخیز ارسال نمودند که به وسیله آقای علی آبادی به آنان پاسخ داده شد تقاضاهای آنان مورد بررسی قرار خواهد گرفت و در مورد آزادی دستوان معلم تعلیمات دینی آموزشگاههای میناب که به اتهام اقدامات خلاف قانون بازداشت گردیده نیز اطلاع داده شد که اگر مرتکب جرمی نشده باشد به موقع آزاد میگردد.»[51]
در اعتراض به اقدامات خشونتآمیز رژیم در شهرهای مختلف، بازاریان استان هرمزگان بارها اقدام به بستن مغازههای خود کردند. در این میان نقش مرحوم مظفری بسیار پررنگ و تاثیرگذار گزارش شده است:
«در تاریخ 27 / 10 / 36 شخصی از میناب با مظفری تماس گرفت و پس از مقداری صحبتهای متفرقه مظفری گفت بله فعلاً قم و همه جا تعطیل است مخاطب سئوال کرد چطور؟ مظفری گفت همه جا تعطیل است همه چیز نماز، روضه، مدرسه، بازار، بندر هم امروز تعطیل است و اضافه نمود نماز جماعتها تعطیل است مخاطب با تعجب گفت عجب سپس مظفری سئوال کرد میناب را تعطیل نکردید؟ مخاطب گفت نه مظفری گفت به آقای طالب بگویید که اینجا تعطیل است بندر هم روضه تعطیل شده. مخاطب سئوال کرد نماز جماعت میخوانند؟ مظفری گفت نه تمام ایران تعطیل است. و سپس ادامه داد به آقای قاسمی گفتهاند قم بمان کسی دیگر نمانده بیش از سیصد و چهارصد نفر کشته شدهاند. آنجا خلوت شده و بعد از کمی صحبتهای متفرقه خداحافظی کردند.»[52]
سند زیر نیز به همین موضوع اشاره دارد:
«در ناامنیهای چند روز قبل سه نفر به اسامی 1ـ غیرنظامی دستوان معلم مدرسه راهنمایی شهرستان میناب و [2] شیخ صداقت و [3] شیخ درویش اهل میناب در محل به تبلیغات سوء مشغول بودهاند و مردم را تحریک و وادار به اعتصاب و بستن مغازههایشان مینمودهاند»[53]
از ابتدای 1357 هر مناسبتی میتوانست فرصتی برای بیان اعتراضات نیروهای انقلابی باشد. سند زیر آمادگی برای تعطیلی بازار در 15 خرداد 1357 را نشان میدهد:
«غیرنظامیان شیخ درویش ـ شیخ صداقت ـ سیدمحمود حیدری ـ سعادت ـ سیدمحمد حیدری برادر دستوان ـ خدائی ـ حاج حسین محبی ـ حسن دوشنبه پور ـ سیدمرتضی قائمی ـ سیدحمزه هاشمی ـ آقای دانش و تعدادی از محصلین شهرستان میناب هر شب در مسجد جامع پاکوه میناب جلساتی تشکیل داده و اظهار میدارند روز 15 خرداد سراسر کشور مغازهداران مغازههایشان را تعطیل مینمایند و به سوی دین میروند و اگر مسلمان هستید با ما همکاری نمایید و اگر هم کافر هستید به طرف اربابانتان بروید و به مقام شامخ سلطنت بدگوئی مینمایند و قرار است در روز 15 خرداد اقدامات ضدامنیتی انجام دهند و همین افراد یاد شده بالا مبادرت به پخش اعلامیه مضره در میناب مینمایند»[54]
برگزاری مجالس چهلم شهدای 17 شهریور 1357تهران نیز ازدیگر موارد نقش آفرینی نیروهای مذهبی استان در بهر برداری از مجالس مذهبی است:
«به مناسبت شب چهلم کشته شدگان تهران عدهای قریب 1500 نفر از اهالی بندرعباس از 19:30 در مسجد کوفه این شهر اجتماع دو نفر واعظ ناشناس که برابر اطلاع از قم اعزام گردیده بوند مطالب تحریک آمیز شدیدی بر ضد رژیم و حکومت و همچنین گفتاری برله خمینی اظهار و حدود ساعت 21:00 عدهای بیش از 500 نفر از افراد مورد بحث به دنبال دو نفر واعظ مزبور سه نفر آخوند دیگر و شیخعباس گرجی زاده معروف به متین از مسجد موصوف خارج و با دادن شعارهای تند و مضره من جمله ارتش برادر ما، خمینی رهبر ما. الله و اکبر، الله و اکبر درود بر خمینی از چند خیابان شهر بندر عباس عبور نموده در حالی که مأمور انتظامی مراقبت مینمودند در ساعت 21:30 متفرق گردیدند. همانطور که قبلاً به استحضار رسیده مسبب اصلی فعالیتها عناصر افراطی مذهبی در بندرعباس شیخعباس گرجی زاده و علی مظفری با همکاری عدهای دیگر میباشند که به نظر این سازمان روش مماشات با این گونه افراد موجب تجِری بیشتر آنان گردیده است. ضمناً در اجتماع مزبور به کلیه حضار اعلام گردیده فردا دوشنبه تعطیل عمومی است.»[55]
2) مرکزیت مساجد در شکلگیری هستههای مذهبی - سیاسی
به دلیل ماهیت مذهبی نهضت حضرت امام (ره) بالطبع مساجد دارای نقش بسیار ویژهای بودند. در استان هرمزگان مساجد و هیأتهای مذهبی وظیفهی بسیار سنگین ارتباط میان روحانیون با تودههای مردم را بر عهده داشته و دارای کارکردهای مختلفی بودند:
« با گرایشات مذهبی و آمادگی که بین مردم و اهالی میناب به طور وضوح وجود دارد و تعدادی طلبه مخالف دولت نیز در آن شهرستان سکونت دارند به احتمال زیاد تدریجاً این برنامههای تدریس قرآن و علوم دینی این شهرستان را به صورت یکی از مراکز مذهبی افراطی و مخالف درخواهد آورد و استنباط میگردد هدف غائی دست اندرکاران این برنامهها نیز همین امر باشد و اصلح است به طریق مقتضی از این برنامهها جلوگیری گردد.»[56]
مساجد استان هرمزگان علاوه بر انجام وظایف معمول، مرکز سخنرانی چهرههای شاخص انقلابی کشور نیز بودند. در سند زیر به سخنرانی حجتالاسلام دکتر حسن روحانی در مسجد کوفه فاطمیه در اسفند 1355 اشاره شده است:
«چند روز پیش شخصی به نام دکتر روحانی که دکترای حقوق میباشد به وسیله علی مظفری به بندرعباس دعوت و در مسجد کوفه فاطمیه سخنرانی مینمود . یاد شده در صحبتهایش مطالبی درباره جهاد در اسلام و آماده سازی جوانان به این مسئله که در اجتماع زیر بار زور نروند و سعی کنند همیشه حق خودشان را بگیرند اشاره و ضمن صحبت اظهار داشته که مردم میگویند اگر امام زمان ظهور کند آسیاب آبی از خون راه میاندازد در صورتی که فعلاً دستگاه آسیاب برقی از خون راه انداخته است. مشارالیه افزوده داد و فریاد ما فقط در این چهار دیواری تمام میشود و به گوش هیچ کس نمیرسد که خداوند خودش درست کند»[57]
اسناد این مجموعه به خوبی نشان میدهد که فعالیت نیروهای مذهبی ابتدا در قالب تقویت کتابخانههای مساجد و سپس تقویت فکری جوانان و نوجوانان صورت گرفته است. این افراد به تدریج از سال 1356 با گسترش فعالیت خود در سطح مدارس در قالب برگزاری جلسات و فعالیتهای مذهبی ـ سیاسی در بخشیدن به اجتماع در منطقه بسیار فعال بودهاند:
«نظریه سهشنبه: 1ـ از قرار معلوم قرار است در مدارس کتابخانه و کلوبهای دینی دائر گردد اصلح است بررسی شود که در این مورد دستوری از وزارت آموزش و پرورش صادر گردیده یا اداره کل آموزش و پرورش هرمزگان رأساً به این کار اقدام نموده 2ـ با توجه به اینکه صورت کتب ممنوعه در اختیار آموزش و پرورش نمیباشد احتمال دارد کتابهای گمراهکنندهای نیز توسط مسئولین تهیه گردد. 3ـ بررسیها نشان میدهد منشاء فکری دانشجویان و عناصر منحرف اکثراً گرایشات مذهبی آنان بوده و با مطالعه کتب ممنوعه که جنبههای مذهبی داشته سازندگیهایی به غلط در آنان به وجود آمده و به نظر میرسد چنانچه تشکیل کتابخانه و کلوپهای دینی در مدارس صورت حقیقت به خود بگیرد تا حدود زیادی این گرایشات در سنین بالاتر و کلاسهای بالاتر تشدید خواهد شد و با توجه به اینکه حجاب در اسلام تصریح گردیده لذا در درجه اول برای دختران استفاده از روسری و چادر و در صورتی که خانواده متعصب داشته باشند محدودیتهای تحصیلی و برای پسران گذاردن ریش و در نتیجه درگیریهایی را به دنبال خواهند داشت و آخوندبازی که طی سالیان دراز منسوخ شده بود دوباره ریشه خواهد گرفت منتها این بار فعالیتهای گروههای مذهبی مخالف را هم نبایستی دور از نظر داشت و به آسانی جذب آنان خواهد شد مگر اینکه این برنامه تحت شرایط خاصی که ملازمه آن بررسیهای همه جانبه است انجام شود.»[58]
مساجد استان در کنار محوریتی که در پیشبرد انقلاب پیدا کرده بودند، در مناسبتهای خاص نیز در اعتراض به وقایع و رخدادهای جاری کشور، برگزاری نماز جماعت را تعطیل و از این طریق اوج نارضایتی خود را نشان میدادند. به عنوان نمونه در اعتراض به حادثه 19 دی 1356 به مدت چند روز برگزاری نماز جماعت در مساجد بندرعباس تعطیل شد.
«اخیرا مشاهده میشود که بعضی از جلسات مذهبی تحت تأثیر برخی افراد ناراحت مبادرت به اجرای نمایشنامه هایی مینمایند که حاوی مطالب تحریکآمیز و گمراهکننده میباشد و منظور اصلی تهیهکنندگان از به روی صحنه آوردن اینگونه نمایشنامه ها آن است که با بهرهبرداری سوء از تعصبات افراد شرکت کننده در این جلسات آنان را برای انجام فعالیتهای مضره آماده سازند.خواهشمند است دستور فرمایید منبعد از اجرای هرگونه نمایشنامه در جلسات مذهبی، مساجد و کانونهای دینی ممانعت به عمل آورده و نتیجه را به موقع به این ساواک اعلام نمایند.»[59]
نکته قابل توجه در مورد مساجد و جلسات مذهبی، بار سیاسی عمیق آنها بود که با واکنش شدید رژیم همراه بود. دولت درشهریور و مهر 1357 در قالب «اخطاریه» هرگونه برگزاری مراسم مذهبی در مساجد را ممنوع اعلام کرد:
«به موجب بخشنامه شماره 4352 نخست وزیری به اطلاع عموم هممیهنان عزیز میرساند که برگزاری هرگونه مجالس وعظ و قرائت قرآن از تاریخ 6 / 7 / 37 لغایت 12 / 6 / 37 ممنوع اعلام گردیده لذا اشخاصی که در چنین مجالسی شرکت نمایند طبق ماده 156 بند ب قانون مجازات تحت پیگرد قانونی قرر خواهند گرفت»[60]
3) اعتصابات و اعتراضات
آغاز اعتصابات در استان هرمزگان از اوایل سال 1356 گزارش شده است. این اعتصابات اگرچه در ابتدا ظاهراً جنبهی صنفی داشتند، اما ماهیت فکری محرکین و برگزار کنندگان این اعتصابات نشان میدهد که اعتصابات صنفی در واقع پوششی برای گسترش اعتراضات سیاسی بوده است. اعتصاب کارکنان شرکت توانیر از جمله این اعتصابات تاثیر گذار بود:
«استاندار محترم استان هرمزگان: محترماً به استحضار آن مقام میرساند. به طوری که اطلاع دارند به دنبال اعتصاباتی که در سایر نیروگاههای شرکت توانیر در سراسر کشور به وجود آمده کارکنان نیروگاه بندرعباس به عنوان همدردی از تاریخ سهشنبه 11 / 7 / 57 دست از کار کشیده و در کانتین نیروگاه جمع شدهاند، گو اینکه این اجتماع آنها تاکنون اخلالی در بهرهبرداری از واحدهای گازی و تأمین برق منطقه ایجاد نکرده لیکن وجود چند نفر جدیدالاستخدام که برای واحدهای بخاری در حال نصب استخدام شدهاند و سمپاشیهای آنان هر لحظه وضع را وخیمتر کرده ممکن است با فشار آنها افراد بهرهبرداری از حضور به کار خودداری نموده و موجبات قطع برق را فراهم سازند و جهت مزید اطلاع آن مقام باید به استحضار برسانم که آقای قائمی معاون بهرهبرداری و خوردبین دیروز 15 / 7 / 57 از تهران به بندرعباس آمده و با آنها مفصلاً مذاکره نمودیم و آقای قائمی تسهیلاتی را که مقام وزارت نیرو برای آنها و همکارانشان فراهم ساخته و سبب شده است که کلیه کارکنان شرکت توانیر به کار خود بازگردند یادآور شدند لیکن به علت اخلاگریهای این افراد فعلاً افرادی که نام آنها ذیلا قید شده است به کار خود برنگشتهاند. علیهذا از آن جا که آن مقام مسئولیت مستقیمی در این منطقه دارند به استحضار میرساند که تنها راه حل این مشکل خروج این افراد از نیروگاه به وسیله نیروی انتظامی میباشد و به احتمال قریب به یقین سایر افراد به کار خود برخواهند گشت. در خاتمه به استحضار میرساند که پیشبینیهای لازم برای بهرهبرداری از واحد ولو این که همه آن ها مستعفی شوند، (در صورتی که راساً اختلالی در نظم ایجاد نکنند) به عمل آمده است»[61]
گزارش مورخه 11 / 1 / 1356 به تدارک اعتصاب در میان کارمندان و نامهرسانان پست بندرعباس اشاره دارد:
«خبر رسیده حاکی است امکان دارد در فروردین ماه سال جاری کارمندان و نامه رسانهای پست بندرعباس دست به اعتصاب بزنند. عامل اصلی و محرکین این اعتصاب بهروز هرمزی معروف به دادشاه ساکن محله برکه گرد بندرعباس است. احتمال دارد خود وی نیز از نامه رسانهای بندرعباس باشد. شخص موصوف با شیخ علی بهاریان ساکن قم از اهالی جزیره هرمز همکاری مینماید و نوارهای سخنرانی تحریکآمیز دکتر شریعتی و کتابهای مضره بین مردم تکثیر و پخش میکند.»[62]
با آغاز سال تحصیلی آموزش و پرورش، در مهر 1357 روند اعتراضات و اعتصابات با مشارکت معلمان و دانش آموزان ابعاد بیشتری پیدا کرد. این موضوع به دلیل انعکاس اجتماعی آن برای رژیم دارای تبعات زیادی بود. سند زیر به اولین اعتصابات فرهنگیان استان هرمزگان اشاره دارد:
«اعتصاب کادر اداری آموزش و پرورش و همچنین دانشجویان دانشسرای راهنمایی تحصیلی کماکان ادامه دارد و اقدامات انجام شده وسیله مسئولین 9 مورد از 12 مورد خواسته دانشجویان تایید گردیده ضمناً روز جاری 150 نفر از 320 نفر دانشآموزان و معلمین کلاس دوم دانشسرای مقدماتی بندرعباس به منظور همبستگی از رفتن به کلاسها خودداری نمودهاند.»[63]
در سند دیگری به اعتصاب دانش آموزان و دانشجویان در مهر 1357 اشاره شده است:
«به دنبال پخش اعلامیه در چند روز اخیر مبنی بر اعتصاب عمومی دانشجویان و دانش آموزان در ساعت 8:30 روز فوق کلیه 300 نفر دانشجویان دانشسرای راهنمائی تحصلی بندرعباس از رفتن به کلاسها خودداری نمودند و بالافاصله کمالی معاون آموزش و پرورش استان هرمزگان به مدت دو ساعت در زمینه خواستههای دانشجویان با آنان به بحث و گفتگو پرداخت»[64]
دو سند زیر آغاز یک اعتصاب و اعتراض وسیع در شهرستان میناب را در واکنش به بازداشت یکی از انقلابیون استان نشان میدهد:
«برابر اطلاع واصله از صبح روز جاری حدود 80 نفر از محصلین و اهالی مذهبی شهرستان میناب در مسجد پاکوه اجتماع و توسط شیخ طالب اصفهانی پیشنماز مسجد که یکی از عناصر افراطی و محرکین میباشد برای فرماندار و رئیس شهربانی پیغام فرستادهاند که اسدالله دستوان دبیر دبیرستانهای میناب را که به علت تحریک بازداشت میباشد مرخص نمایند و شیخ مزبور عنوان نموده چنانچه اتفاقی بیفتد مقصر نخواهد بود. مراتب با شهربانی و ژاندارمری هماهنگ ماموران انتظامی محل آماده و مراقب اوضاع میباشند.ضمناً اسدالله دستوان یکی از عوامل افراطی شهرستان میناب است که روز 21 / 2 / 37 توسط شهربانی میناب بهاتهام اخلال نظم و تحریک و پاره نمودن تمثال مبارک اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر دستگیر و با صدور قرار پانصد هزار ریال در بازداشت به سر میبرد هر گونه اطلاع دیگری متعاقباً به عرض میرسد.»[65]
سند دیگری ادامهی این ماجرا را چنین گزارش کرده است:
«اجتماع کنندگان مورد بحث در مسجد جامع پاکوه میناب که تا ظهر روز گذشته تعداد آنان به حدود 150 نفر رسیده خواستههای خود را کتباً در 11 مورد از جمله آزادی اسدالله دستوان و عدم فشار و تهدید پلیس، انتقال یا عزل یکی از مأمورین اطلاعاتی شهربانی میناب، عزل یا اصلاح سیدمحمود رضائی رئیس یکی از دبیرستانهای میناب و غیره1 عنوان و خواستار رسیدگی به تقاضاهایشان گردیدهاند و ضمن آن تهدید نمودهاند چنانچه توجهی نشود واکنش و شدت عمل نشان خواهند داد و مجدداً اعتصاب را ادامه خواهند داد. فرماندار میناب توسط رئیس انجمن شهرستان به آنان اعلام نموده که تقاضاهایشان مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت و در مورد آزادی اسدالله دستوان نیز چنانچه جرمی مرتکب نشده باشد به موقع آزاد میگردد و در ساعت 1430 روز گذشته اجتماع کنندگان که اکثراً محصل بودند از مسجد خارج و متفرق گردیدهاند به استحضار میرساند با تحریکاتی که اخیراً از طرف چند نفر آخوندهای معلومالحال شهرستان میناب از جمله شیخ محمدعلی طالب اصفهانی پیشنماز مسجد پاکوه، شیخ محمدهادی غفوری، اسدالله دستوان دبیر تعلیمات دینی ـ شیخ قنبر درویشی و عدهای دیگر به عمل آمده عناصر افراطی مترصد به دست آوردن موقعیتی هستند تا اقدامات حادتری انجام دهند و در صورتی که در مورد این افراد تصمیمات مقتضی اتخاذ نگردد هر آن بیم آن میرود ادامه اغتشاشات و آشوبگری در این منطقه و در آن نیز[در] بندرعباس عملاً ظاهر گردد مراتب جهت استحضار و هر گونه اقدام مقتضی به استحضار میرسد»[66]
در بیانیهای 11 مادهای که در همین ارتباط تهیه شده بود، ماهیت مذهبی حرکت مردم به خوبی نشان داده شده است. در مادهی 6 این بیانیه میخوانیم: «ما به دستور مراجع تقلید دینی و روحانیون ـ هیچگونه واکنش خشونت باری را نداشته و در سکوت و آرامش کامل در مسجد که پایگاه مذهب و دین ماست متحصن شدهایم.»[67]
تودهای شدن قیام به معنای این بود که رژیم قادر به کنترل اوضاع نیست، به همین دلیل با افزایش تظاهرات و اعتصابات، اعمال خشونت و ایجاد رعب و وحشت در دستور کار رژیم قرار گرفت. به این ترتیب بسیاری از تجمعات اعتراضی به وسیلهی عوامل رژیم به خاک و خون کشیده شد:
«حدود ساعت 2:00 شب گذشته حدود 600 نفر از اهالی میناب در مسجد جامع اجتماع پس از سخنرانی تحریک آمیز یک نفر واعظ ناشناس از مسجد خارج با دادن شعارهای ضد رژیم و ضد سلطنت در میدان شهر با دیدن اتومبیل پلیس به آن حملهور در نتیجه تیراندازی مأمورین دو نفر کشته و سه نفر زخمی و دونفر از افراد پلیس نیز به ضرب کارد مجروح میگردند. هرگونه اطلاعات تکمیلی متعاقباً به عرض میرسد»[68]
«ساعت20:00 مورخه فوق حدود 500 نفر از طبقات مختلف مردم بعد از نماز از مسجد پاکوه در خیابان شاه به تظاهرات پرداخته و راهپیمائی تا جلوی منزل شیخ محمدعلی طالب اصفهانی ادامه داشت شعارهای تظاهرکنندگان عبارت بود از: نهضت ما حسینی، رهبر ما خمینی. ماخواهان استقلال و آزادی هستیم ما خواهان حکومت اسلامی هستیم و این حکومت را قبول نداریم روحانیونی که پیشاپیش تظاهرکنندگان در حرکت بودند شیخعباس عباسی شیخقنبر درویشی و شیخ طالب اصفهانی بودند».[69]
در برگزاری تظاهرات باید نقش ویژهای برای علمای تبعیدی در برخی شهرها مانند بندرلنگه قائل بود:
«چون شایع شده که در روز عید قربان (20 / 8 / 57) در شهرستانها مردم با پوشیدن لباس سفید مبادرت به تظاهرات مینمایند یکی از تبعیدشدگان مقیم بندرلنگه به نام خلخالی و رکنی پیشنماز شهر در مساجد از اهالی بندرلنگه دعوت نمودهاند که در روز مزبور با لباس سفید در شهر راهپیمائی نمایند».[70]
در اسناد بر جای مانده از ساواک، تقریباً در تمام شهرهای استان هرمزگان، برگزاری تظاهرات گزارش شده و از پاییز 1357 بر تعداد و کثرت آنها افزوده شده است:
«حدود ساعت 17:30 روز 3 / 9 / 57 هنگامی که تظاهرات ملی و میهنی مردم لنگه رو به پایان بود و تعدادی از خودروها از جلو مسجد غضنفری میگذشتند عدهای در حدود بیست نفر از مخالفین جلو مسجد اجتماع کرده ضمن شعارهای توهین آمیز به مقام شامخ سلطنت شروع به سنگپرانی به طرف خودروهای مردم کرده که تعدادی از خودروها خسارت دیده و چند نفری مجروح گردیدند. بلافاصله مامورین شهربانی و ژاندارمری در محل حاضر، مخالفین به داخل مسجد پناه بردند در این اثنا تعداد زیادی از موافقین در اطراف مسجد اجتماع ضمن اعلام آمادگی خود برای همکاری با مامورین به دادن شعارهای جاوید شاه پرداختند. چون محرکین شناخته شده بودند لذا به منظور جلوگیری از هرگونه برخوردی بین آنها از موافقین توسط رئیس شهربانی سپاسگزاری شد و از آنان خواسته شد محل را ترک نمایند. به افرادی که در داخل مسجد بودند و محرکین داخل آنها رفته بودند اخطار گردید به منازلشان بروند. قرار است روز جاری محرکین وسیله شهربانی دستگیر و در اختیار این سازمان گذاشته شوند.»[71]
سند زیر تظاهرات در شهر بندرعباس را نشان میدهد:
«مقارن ساعت 2200 روز 17 / 9 / 57 (2537 شاهنشاهى)، پس از خاتمه سخنرانى واعظ ناشناسى در تکیه جهرمىها، در شهر بندرعباس، افراد شرکتکننده در مجلس از تکیه خارج و ضمن دادن شعارهاى مضره و ضدملى در بعضى از خیابانهاى شهر به تظاهرات پرداخته و با دخالت مامورین انتظامى متفرق و 24 نفر از آنها دستگیر شدهاند.
ضمناً در ساعت 2300 روز 17 / 9 / 57، افراد ناشناسى شعبه بانک صادرات در انتهاى میدان حسینى شهر بندرعباس را به آتش کشیده و متوارى شدهاند. در این آتش سوزى به جز صندوق نسوز و کمد فلزى بانک، بقیه وسایل و اسناد و مدارک به کلى سوخته است. همچنین عدهاى قصد داشتهاند ساختمان رستوران کره شهر مذکور را به آتش بکشند که مامورین انتظامى از اقدام آنان جلوگیرى کردهاند و در نتیجه با تیراندازى مامورین انتظامى سه نفر از عناصر اصلى حادثه فوق مجروح شده که جهت درمان به بیمارستان اعزام و سرنشینان یک دستگاه مینىبوس شرکت ج. آى.اى. که از شهر مشهد به بندرعباس وارد شده بود دستگیر گردیدهاند.»[72]
در سند دیگری با موضوع تظاهرات در استان آمده است:
«1ـ از ساعت 1000 روز 17 / 10 / 57 حدود سه هزار نفر در میدان آریامهر بندرعباس اجتماع و ضمن دادن شعارهاى مضره مرگ بر راد [= شاه] و نیز شعارهائى علیه شاهپور بختیار به راهپیمائى پرداخته و مبادرت به شکستن شیشههاى اداره دارائى نمودند و در بعدازظهر این تظاهرات به خشونت گرائید که در نتیجه 7 نفر در اثر اصابت گلوله مجروح گردیدند که سه نفر از آنها براثر تیراندازى مأمورین و 4 نفر دیگر وسیله تفنگ ساچمهزنى که گویا مربوط به خود تظاهرکنندگان بود، زخمى شدهاند که همه آنها به بیمارستان ثریا اعزام و دو نفر تحت عمل جراحى و بقیه پس از مداوا مرخص گردیدند.
ضمناً تظاهرکنندگان به سرپرستى شخصى به نام کمالى کارمند اداره بهدارى و بهزیستى که عضو جبهه ملى مىباشد با سنگ و چوب قصد حمله و تخریب و اشغال کنسولگرى عمارات متحده عربى را داشتهاند که با تیراندازى مامورین محافظ متفرق گردیدهاند.
2ـ در تاریخ 16 / 10 / 57 عدهاى از فرهنگیان بندر لنگه ضمن اعلام همبستگى با جامعه فرهنگیان بندرعباس در آموزش و پرورش بندر لنگه اجتماع و تمام تمثالهاى راد را شکسته و پاره نموده و مبادرت به پخش اعلامیه و شعارهاى ضد ملى نمودهاند و هنگام غروب عدهاى از مسجد خارج و یک انبار مشروبات الکلى به آتش کشیدهاند و شیشههاى تعدادى از مدارس را شکستهاند.
3ـ از ساعت 0800 روز گذشته (17 / 10 / 57) مردم به تدریج جلوى آموزش و پرورش بندر لنگه اجتماع و با دادن شعارهاى ضد ملى به خیابانها رفته چند نقطه از شهر را به آتش کشیده و راهبندان زیادى با آتش زدن لاستیک و چوب به وجود آوردند که با تیراندازى هوائى و پرتاب گاز اشکآور توسط [مأمورین] تا ساعت 1630 متفرق گردیدند. ضمناً به طوریکه در بندرعباس و شهرستانهاى دیگر استان دیده شده تظاهرکنندگان در خیابانها جلو اتومبیلها و افراد عابر را میگیرند و آنها را وادار به دادن شعارهاى مرگ بر راد مینمایند و در صورت استنکاف صدماتى به آنان وارد میکنند. کلیه مراکز آموزشى و دکاکین در سطح استان تعطیل مىباشند. همچنین در چند روز اخیر تظاهرکنندگان مردم را به مقابله با قواى انتظامى و نظامى و امنیتى و آسیبرسانى به آنان تحریک مىنمایند کما اینکه روز گذشته روبروى بیمارستان ثریا دو نفر را به عنوان اینکه ساواکى مىباشند شدیداً مورد کتککارى قرار دادهاند.»[73]
اتحاد شیعه و سنی برگی زرین در مبارزات انقلابیون استان
در خصوص یگانه بودن انقلاب اسلامی ایران نسبت به سایر انقلابها باید نظر میشل فوکو جامعه شناس معروف فرانسوی را تایید کرد. وی اتحاد شیعه و سنی در جریان انقلاب را از ویژگیهای منحصر به فرد انقلاب اسلامی ایران دانسته و آن را نشانهی ماهیت دینی قیام و رهبری بلامنازع حضرت امام (ره) بیان کرده است. وی مینویسد:
«یکی از نمونههای با معنی این جنبش [انقلاب اسلام] اتفاقی است که برای کردها روی داده، کردها که اکثراً سنی هستند و گرایشهای خودمختاری از دیرزمان شناخته شده دارند، طرفداری از این قیام کردهاند، و گفتهاند: «درست است که ما سنی هستیم، ولی قبل از هرچیز مسلمانیم.» چطور ما کردیم! نه ابداً ما قبل از هر چیز ایرانی هستیم و در تمام مسائل سهم داریم. ما میخواهیم شاه برود. شعارها در کردستان دقیقاً همان شعارهای تهران با مشهد بود. زندهباد خمینی، مرگ بر شاه. ...»[74]
همسویی مردم شیعه و اهل سنت استان هرمزگان از نمونههای بارز همگرایی دینی در تاریخ ایران است.
«قبل از ظهرروز 2 / 7 / 57 به مناسبت درگذشت سیدمهدی گلپایگانی که در حادثه اتومبیل کشته شده بود از طرف سیدجواد رکنی روحانی اهل تشیع مجلس ختمی در حسینیه غضنفری برگزار (قبلاً سیدجواد رکنی طی آگهی از اهالی لنگه تقاضا نموده بود که برای ادای احترام به مقام روحانیت و اظهار همدردی مغازههای خود را صبح تا ظهر تعطیل نمایند) و طبقات مختلف من جمله افراد اهل تسنن در این مراسم شرکت داشتند. سیدجواد رکنی در پایان مجلسختم سخنرانی مبسوطی در مورد اتحاد و اتفاق افراد کرده و اظهار داشت کلیه مسلمانان اهلتسنن میتوانند پشت سر ما در یک هفته نماز جماعت بگزارند و ما هم یک هفته پشت سر آن نماز میگذاریم و اضافه کرده بین مسلمین هیچگونه تفاوتی وجود ندارد .... آنگاه در یک قسمت از سخنرانیخود گفته است به سلامتی آقای خمینی صلوات ختم نمائید»[75]
در اسناد این مجموعه مشاهده میکنیم که رژیم کوشیده است با دامن زدن به این اختلافات مسیر انقلاب را منحرف کند.
ساعت 8:30 روز 20 / 8 / 57 سیدجواد رکنی عالم اهل تشیع پس از ادای نماز عید قربان حاضرین را که در حدود 400 نفر میشدند مخاطب قرار داده اظهار داشت فریب نخورید که بین تسنن و تشیع تصادم و کشت و کشتار شود، ما شنیدهایم که عدهای بلوچ را در بندر تحریک که بین تسنن و تشیع شکاف ایجاد کنند او میافزاید ما همه برادریم و هیچ اختلافی بین سنی و شیعه نیست حتی سنی مذهبها که در سنندج و سقز و بانه هستند همه قیام کرده و خواستار خمینی میباشند و ادمه میدهد پولهائی که در جزیره کیش برای عیاشی و خوشگذرانی خرج شده بالغ بر 400 میلیون دلار است، اگر خرج از این جا تا بوشهر میکردند تمام جنوب هرمزگان آباد میشد. مردم صحیح است. منصف را خدا لعنت کند او مبلغ 700 میلیون تومان پول را با هواپیمائی شخصی برداشته و فرار کرده است. در این جا مردم بدبخت هستند و پول نفت را آمریکا و انگلیس به یغما میبرند. رادیو و تلویزیون میگوید یک هفته مدرسه تعطیل است ولی آنها هنوز در اعتصاب هستند و تا آقای خمینی اجازه ندهد به مبارزه خود ادامه خواهند داد. آب بندرلنگه شور است و مردم آب آشامیدنی ندارند در جزیره لاوان اهالی برق دولتی ندارند و آنها برای خودشان یکی یکی موتور کوچک برق خریده و استفاده میکنند. وی در پایان سخنان خود مردم را به خونسردی و نظم دعوت کرده و گفت موقع بازگشت اگر چنانچه با مأمورین برخورد کردید نظم را رعایت کرده و خرابکاری نکنید. آنگاه نمازگزاران به راه افتاده از خیابان مهر گذشته و با دادن شعار: ما تابع قرآنیم – رهبر ما خمینی در اطراف ستون یادبود شهر اجتماع و سپس به طرف مسجد غضنفری رفته و در آن جا متفرق گردیدند.[76]
این توطئه رژیم در طول دهه 50 بارها از طریق تبعید علمای انقلابی شیعه به شهرهای سنینشین تکرار، و از این طریق تلاش شد میان این دو گروه از ملت ایران اختلاف ایجاد کنند. اسناد نشان میدهد که این توطئه نه تنها به انزوای علمای تبعیدی شیعه منتهی نشد، بلکه باعث شد علمای شیعه و سنی از نزدیک با آرای و اندیشههای سیاسی هم آشنا شده و در یک مسیر و راستا قرار گیرند.
«ساعت 15:30 رور 24 / 7 / 57 طبق دعوت قبلی سیدجواد رکنی به مناسبت کشته شدگان میدان ژاله تهران حدود400 نفر از اهالی بندرلنگه در حسینیه غضنفری اجتماع نموده بودند. ابتدا سیدجواد رکنی قسمتهایی از قرآن را قرائت و اظهار داشت جلسه پر عظمتی که با همکاری کلیه مسلمانان بنا به دعوت رهبر عظیمالشأن حضرت آیت اله خمینی و چهار نفر از رهبران بزرگ اسلام به مناسبت کشته شدگان میدان ژاله تهران تشکیل گردید، افرادی که در راه میهن و دین مبین اسلام جان خود را فدا کرده و حضرات آیات نیز جهت بزرگداشت روح این افراد جلساتی در کلیه شهرها و قصبات و حتی دهات برگزار میگردد و ما نیز برای شادی روح آنها در اینجا جمع شده و از فداکاری آنها تجلیل میکنیم میگوئیم آنها نمردهاند و زندگان جاودانند و هیچگاه نامشان از صفحه تاریخ پاک نخواهد شد و ادامه میدهد نظر دیگر که از تشکیل این جلسه مورد نظر قاطبه مردم بوده سالگرد وفات آیت اله زاده مصطفی خمینی بوده که یک سال پیش به خاطر فعالیت در راه دین و آبیاری در این راه شهید گردید و به خاطر دلداری رهبر عالیقدر خود این جلسه را تشکیل دادهایم و من مسئلهای که میخواهم مطرح کنم این است، اتحاد و اتفاق خود را هیچگاه از دست ندهید این استعمار خارج و داخل هستند که بین ما تخم نفاق پراکنده و بین سنی و شیعه اختلاف میاندازند (در بین جمعیت حدود 100 نفر از اهل تسنن نیز حضور یافته بودند) و اگر چنانچه ما در جزئیات اختلاف داشته باشیم اصول ما یکی است یعنی خدای [واحد] را میپرستیم و پیغمبر ما و قرآن است و یک کتاب آسمانی داریم این کتاب قوانین ما و راه و روش زندگی ما است ما دیگر با هم اختلافی نداریم و رهبر عظیمالشأن ما را به خاطر بیداریش سالها پیش به ترکیه و سپس به عراق تبعید کردند ولی این رهبر عالیقدر هیچگاه دست از فداکاری در راه دین برنداشت و به فعالیت سیاسی و اجتماعی خود ادامه داد و اضافه نمود دولت ایران و عراق با دسیسه بازی او را مجبور کردند به کویت برود و آنجا نیز ایشان را راه ندادند تا این که به فرانسه رفتند و فرمودند اگر از این فرودگاه به آن فرودگاه بروم از تبلیغ خود باز نخواهم ایستاد چون در قبال مردم مسئولم.
نظریه سهشنبه – نظریه 17 / ل مورد تأیید است سیدجواد رکنی مرتباً به تحریکات خود ادمه میدهد ضمناً روحانیون مناطق سنی نشین تلاش مینمایند به هر نحو اهل تسنن را همگام خود نمایند که چنانچه به طریق مقتضی از این برنامه آنان جلوگیری شود به صلاح خواهد بود.»[77]
دیدار یکی از نزدیکان آیتاله سید محمد یزدی که به بندر لنگه تبعید شده بود با علمای اهل سنت از نمونههای این بیداری اسلامی است:
«در تاریخ 10 / 1 / 37 سیدکاظم مرعشی که معمم میباشد و در منزل شیخ محمد یزدی که به بندر لنگه تبعید گردیده به سر میبرد با عالم اهل تسنن (خالدی) ملاقات و درباره مسائل مذهبی بحث و گفتگو نموده و سپس با ایشان نماز جماعت خوانده است.»[78]
این مقدمه را با گزارشی از ساواک در خصوص فعالیت ها، گروهها و افراد شاخص در جریان نهضت حضرت امام در استان هرمزگان به پایان میرسانیم. این گزارش نستاً مفصل علاوه بر این که گستردگی انقلاب و مشارکت همه اقشار در این استان را نشان میدهد، تصویر جالبی از اقدامات و برنامه های انقلابیون را در نیمه دوم سال 1357 در اختیار علاقمندان قرار میدهد:
«با بررسی اطلاعات گوناگونی که تاکنون از منابع مختلف و مراجع انتظامی به این سازمان واصل شده فعالیتهای ضدامنیتی عناصر افراطی مذهبی در استان هرمزگان در دو شهر بندرعباس و میناب متمرکز و اخیراً از طرف عناصر افراطی فعالیتهای به اصطلاح روشنگرانهای در جزیره قشم ـ جزیره هرمز ـ بخش فین از توابع بندرعباس و چند قریه از توابع شهرستان میناب مشهود گردیده است. به طور کلی کلیه فعالیتهای مذهبی در منطقه از طریق عوامل افراطی در بندرعباس هدایت و هر گونه اقدام در سایر نقاط تحت نظر عوامل افراطی این شهر انجام میپذیرد. اقداماتی که این عناصر تاکنون انجام دادهاند به شرح زیر به استحضار میرسد.
1ـ تشکیل جلسات قرائت قرآن و تفسیر آیات و دروس دینی و کلوبهای مذهبی مدارس.
2ـ تشکیل جلسات وعظ و سخنرانی (زنانه ـ مردانه).
3ـ دعوت از وعاظ و طلاب افراطی توسط بازاریان و افراد ظاهراً موجه در ایام سوگواری.
4ـ دعوت از وعاظ ممنوعالمنبر با نام مستعار
5ـ تشکیل کتابخانه در مساجد و در اختیار قرار دادن کتب مذهبی به خصوص از کتب شریعتی به جوانان
6ـ جمعآوری اعانه.
7ـ ارتباط با مراکز مذهبی قم، یزد، کرمان، سیرجان، شیراز.
8ـ توزیع اعلامیههای مراجع تقلید.
9ـ تهیه و توزیع اعلامیههای مضره خطی.
10ـ نوشتن شعار به دیوار خیابانها و کوچهها.
11ـ تهدید تلفنی و کتبی عدهای از مردم که طرفدار دولت میباشند.
12ـ تهدید بازاریان و کسبه به بستن دکاکین در روزهایی که مورد نظرشان میباشد
13ـ شکستن شیشههای چند بانک.
14ـ انفجار در پارکینگ منزل یکی از اعضاء انجمن شهر بندرعباس که احتمال داده میشود از ناحیه عناصر افراطی انجام شده باشد.
15ـ فعالیت در انجمن ضدبهائی که مرتبط با انجمنهای سایر مناطق میباشد.
برابر اطلاعات واصله به خصوص اطلاعات موثقی که از طریق منبع 1585[شنود تلفنی] به دست آمده یکی از عاملین اصلی فعالیتهای افراطی در بندرعباس شخصی به نام علی مظفری فرشفروش میباشد که با هوشیاری و دقت کافی کلیه اقدامات و فعالیتهای مذهبی را در بندرعباس و میناب و سایر مناطق این استان برنامهریزی و توسط عوامل و ایادی خود به مرحله اجرا درمیآورد مشارالیه تعدادی از جوانان بندرعباس را به نحو لازم آماده نموده که پذیرش انجام هرگونه مأموریتی از ناحیه وی را دارند و میتوان اظهارنظر نمود که کلیه اقداماتی نظیر تهیه و پخش اعلامیههای مضره ـ نوشتن شعار ـ شکستن شیشههای بانک و اقداماتی از این قبیل از ناحیه همین جوانان انجام میگیرد. ضمناً یک نفر روحانی به نام ثقةالاسلام محمدباقر انواری یزدی در بندرعباس سکونت دارد که رویه و رفتار وی به طرفداری از عناصر افراطی مذهبی است و چنین استناط میگردد که مظفری و سایر عناصر وابسته به وی در پارهای از مسائل با نامبرده مشورت مینمایند%
اینک با عرض مراتب مختصر فوق و با در نظر گرفتن اینکه این سازمان از نظر نگاهداری متهمین ضدامنیتی کاملاً در مضیقه میباشد ولی با توجه به مقتضیات امنیتی منطقه چه از نظر جلوگیری از گسترش فعالیتهای ضدامنیتی و یا انعکاس اقدامات امنیتی در مورد عناصر منحرف که آزادیهای مدت اخیر موجبات تجری آنها را فراهم نموده است ضمن تقدیم دو برگ لیست اسامی عناصر افراطی منطقه پیشنهاد مینماید عوامل اصلی اینگونه فعالیتها در بندرعباس و میناب بازداشت و در مورد سایرین با توجه به اطلاعات واصله و اطلاعاتی که از متهمین بازداشت شده اخذ میگردد عملیاتی نظیر احضار ـ بازجوئی و اخذ تعهد یا در صورت لزوم بازداشت یا تحویل کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی و تبعید به مرحله اجرا درآید.»[79]
[1]. محمدیان، کوخردی، محمد، شهرستان بستک و بخش کوخرد ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی
[2]. اصلاح تقسیمات کشوری، استانهای دهگانه، 1316، پایگاه اطلاعات قوانین و مقررات کشور
[3]. همان
[4]. مرکز پژوهشها- قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران؛ بندرعباس از زمان صفویه بندر مبارکه عباسی خوانده میشد.
[5]. اصلاح تقسیمات کشوری، استانهای دهگانه، 1316، پایگاه اطلاعات قوانین و مقررات کشور
[6]. مرکز پژوهشها- تغییر نام شرکت سهامی آب و برق منطقهای استان ساحلی و بنادر و جزایر خلیج فارس و دریای عمان به شرکت سهامی آب و برق استان هرمزگان
[7] قاهره: پیروز
[8] صوب: سو
[9]. عالمآرای عباسی ، اسکندربیگ ترکمان، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات امیرکبیر،1382، ص ۹۷۹
[10]. مساجد و مراکز علمی مهمترین کانون مبارزه علیه رژیم در استان بودند و از سال 1357 همسو با سایر اقشار کشور مردم استان نیز نقش سازندهای در پیروزی انقلاب ایفاء کردند.
[11]. تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1378، ص 153
[12]. گروههایی چون فدائیان اسلام و روحانیونی مانند آیتاله کاشانی چهرههایی شناخته شده در سپهر سیاسی کشور در این سالها بودند.
[13]. بعضاً برخی اقدامات مانند دیوارنویسی، صدور اعلامیه و ... پس از عمومی و علنی شدن در گزارشهای ساواک آمده است.
[14]. سند مورخه: 25 / 1 / 53 شماره 3195 / ﻫ1 جلد 1 مجموعه حاضر
[15]. سند مورخه: 1 / 8 / 1354شماره: 5330 / ﻫ جلد1 مجموعه حاضر
[16]. سند مورخه: 7 / 11 / 1342شماره: 1686 / 17 ﻫ جلد 1 مجموعه حاضر
[17]. سند مورخه: 16 / 12 / 52 شماره 193ـ 28ـ 17 جلد 1 مجموعه حاضر
[18]. سند مورخه: 20 / 3 / 1342شماره: 328 جلد 1 مجموعه حاضر
[19]. سند مورخه: 31 / 2 / 1343شماره: 496 / 5 جلد 1 مجموعه حاضر
[20]. سند مورخه: 1 / 12 / 1351 شماره 8098 / 17ﻫ جلد 1 مجموعه حاضر
[21]. سند مورخه: 16 / 10 / 1343شماره: 3111 / 17 ﻫ جلد 1 مجموعه حاضر
[22]. سند مورخه: 8 / 11 / 1351شماره: 2-525جلد 1 مجموعه حاضر
[23]. سند مورخه: 11 / 11 / 51 شماره 7872 / 17ﻫ. جلد 1 مجموعه حاضر
[24]. سند فاقد شماره و تاریخ در جلد اول مجموعه حاضر آمده است.
[25]. سند مورخه: 28 / 9 / 1345 شماره: 156 / 316جلد 1 مجموعه حاضر
[26]. سند مورخه: 7 / 9 / 1346 شماره: 2940 / 17 / ﻫ جلد 1 مجموعه حاضر همچنین نک اسناد: 20 / 8 / 54 ـ 5535 / ﻫ1 ـ 21 / 11 / 51 شماره 580 / م ـ 24 / 11 / 51 شماره 2218 / ﻫ جلد 1 مجموعه حاضر
[27]. سند مورخه: 13 / 8 / 1354 شماره: 5445 / ﻫ جلد 1 مجموعه حاضر
[28]. سند مورخه: 3 / 4 / 1354 شماره: 4240 / ﻫ 1 جلد 1 مجموعه حاضر
[29]. سند مورخه: 7 / 7 / 1354 شماره: 5075 / ﻫ 1همچنین نک: اسناد مورخه: 8 / 8 / 54 شماره: 5398 / ﻫ 1 تاریخ: 8 / 7 / 1354 شماره: 5085 / ﻫ تاریخ 13 / 7 / 1354شماره: 5141 / ﻫ 1 تاریخ: 1 / 8 / 1354شماره: 5313 / ﻫ 1تاریخ 24 / 7 / 54 شماره 5235 / ﻫ1 تاریخ 8 / 8 / 54 شماره 5396 / ﻫ. در سند دیگری آمده است: «افراد مشروحه زیر در شهرستان میناب جلسهای تشکیل داده و گویا مبلغ قابل توجهی پول چمعآوری نموده اند تا برای آقای خمینی به کشور عراق ارسال نمایند» سند مورخه: 16 / 9 / 2535شماره: 264-02-501همچنین نک: تاریخ: 21 / 9 / 35شماره: 7524 / هـ 1 جلد 2 مجموعه حاضر
[30]. سند مورخه: 24 / 7 / 1354 شماره: 5235 / ﻫ 1 جلد 1 مجموعه حاضر
[31]. سند مورخه: 14 / 7 / 1354شماره: 5142 / ﻫ 1 همچنین نک: اسناد مورخه: 13 / 8 / 54 شماره 5445 / ﻫ تاریخ: 17 / 8 / 54 فاقد شماره / تاریخ 1 / 8 / 54 شماره 5330 / ﻫ1 جلد 1 مجموعه حاضر و سند مورخه: 12 / 1 / 57 شماره 17ـ 66ـ 401 جلد 2 مجموعه حاضر
[32]. سند مورخه: 16 / 9 / 55 شماره 264ـ 02ـ 501 مجلد دوم از مجموعه حاضر همچنین نک: 21 / 9 / 55 شماره 7524 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر
[33]. سند مورخه: 1 / 8 / 54 شماره 5313 / ﻫ1 جلد 1 مجموعه حاضر
[34]. سند مورخه: 14 / 7 / 54 شماره: 5142 / ﻫ1 جلد 1 مجموعه حاضر
[35]. سند مورخه: 1 / 8 / 1354 شماره: 5330 / ﻫ 1 جلد 1 مجموعه حاضر
[36]. سند مورخه: 16 / 2 / 1355شماره: 5452 / ﻫ 1 جلد 1 مجموعه حاضر
[37]. سند مورخه: 25 / 11 / 1354شماره: 184 / 312 جلد 1 مجموعه حاضر
[38]. سند مورخه: 16 / 12 / 1346 شماره: 5821 / 4 / 9680 همچنین نک: سند مورخه: 30 / 9 / 47 شماره 2339 / 17 / ﻫ تاریخ 30 / 9 / 47 شماره 2339 / 17 / ﻫ تاریخ 23 / 11 / 53 شماره 13682 / ﻫ1 تاریخ 25 / 11 / 54 شماره 184 / 312 جلد 1 مجموعه حاضر
[39]. منظور تولد محمدرضا پهلوی است که در اسناد ساواک با عناوینی چون نیکنام، منصور و کوروش از وی یاد میشده است.
[40]. سند مورخه: 4 / 8 / 1351 شماره: 1288 / 17 / ل همچنین نک: اسناد تاریخ: 6 / 8 / 1351شماره: 6575 / 17ﻫ و تاریخ: 6 / 8 / 1351 شماره: 1291 / 17 تاریخ 31 / 3 / 56 شماره 3766 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر
[41]. سند مورخه: 24 / 1 / 1356شماره: 3156 / هـ 1 جلد 2 مجموعه حاضر
[42]. سند مورخه: 18 / 1 / 1357شماره: 3447 / ﻫ1 نک سند مورخه: 4 / 6 / 2537 [1357] شماره: 1672 / 17 / ل جلد سوم مجموعه حاضر
[43]. سند مورخه: 16 / 12 / 1356 شماره: 6099 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر پخش نوار سخنرانی نیز از دیگر اقدامات انقلابیون بود که در اسناد بارها به آن اشاره شده است. «1- اخیراً نوارهایی از نوع سونی 60 دقیقهای در سطح شهرستان بندرعباس پخش گردیده که در روی این نوار اظهارات مضرهای مبنی بر انتقاد و از وضعیت کنونی ضبط میباشد.2ـ اظهارات فوق گویا در شهرستان قم و در هنگام برگزاری مراسم چهلم انجام گردیده.»سند مورخه: 27 / 1 / 57 شماره 5 / 101 / 507 / 978 / ع جلد 2 مجموعه حاضر در پاسخ به این گزارش ساواک از شناسایی عاملین پخش این نوارها اظهار عجز کرده است. نک: سند مورخه: 28 / 2 / 1357شماره: 3571 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر
[44]. سند مورخه: 2 / 3 / 1357شماره: 1230 / 17 / ل جلد 2 مجموعه حاضر
[45]. سند مورخه: 26 / 12 / 1355شماره: 8453 / هـ 1جلد1 مجموعه حاضر
[46]. سند مورخه: 23 / 9 / 1356 شماره: 5259 / ﻫ1 همچنین نک: تاریخ: 23 / 9 / 1356شماره: 5263 / ﻫ1 مجموعه حاضر
[47]. سند مورخه: 20 / 6 / 35فاقد شماره جلد1 مجموعه حاضر
[48]. سند مورخه: 7 / 12 / 1356شماره: 6034 / ﻫ1همچنین نک: تاریخ: 7 / 12 / 1356شماره: 6037 / ﻫ1 جلد2 مجموعه حاضر
[49]. سند مورخه: 10 / 12 / 1356 شماره: 6057 / ﻫ جلد2 مجموعه حاضر
[50]. سند مورخه: 19 / 1 / 1357 شماره: 9 ـ529 جلد 2 مجموعه حاضر
[51]. سند فاقد تاریخ و شماره بوده و در جلد سوم از مجموعه حاضر آمده است.
[52]. سند مورخه: 1 / 11 / 1356 شماره: 5629 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر
[53]. سند مورخه: 1 / 3 / 1357شماره: 336 ـ9ـ 06 ـ501 جلد 3 مجموعه حاضر
[54]. سند مورخه: 14 / 3 / 2537[1357]شماره: 54 ـ9ـ 06 ـ501 جلد 3 مجموعه حاضر در سند مورخه: 1 / 4 / 2537[1357] شماره: 040 / 501 / 36 / 2 جلد سوم از مجموعه نیز نام 27 نفر از کسانی که مغازه های خود را در این روز بستهاند آمده است.
[55]. سند مورخه: 23 / 7 / 1357 شماره: 4923 / ﻫ 1جلد4 مجموعه حاضر
[56]. سند مورخه: 22 / 11 / 1356 شماره: 5901 / ﻫ1 جلد2 مجموعه حاضر سند مورخه 8 / 3 / 54 شماره 3920 / ﻫ1 جلد 1 مجموعه حاضر شکل گیری اولین هسته های سیاسی در مساجد را نشان می دهد.
[57]. سند 26 / 12 / 55 شماره 8452 / ﻫ1 ـ جلد 2 مجموعه حاضر همچنین نک: سند 9 / 11 / 55 شماره 17 / 3357 / ل و 2 / 2 / 57 شماره 3294 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر
[58]. سند مورخه: 11 / 10 / 1356 شماره: 5318 / ﻫ1 همچنین نک سند مورخه: 22 / 11 / 56 شماره 5901 / ﻫ1جلد1 مجموعه حاضر
[59]. سند مورخه: 27 / 10 / 56 شماره 5602 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر
[60]. سند فاقد تاریخ و شماره بوده و در جلد 4 مجموعه حاضر آمده است.
[61]. سند مورخه: 16 / 7 / 1357شماره: 100 / 2؛ جلد 4 مجموعه حاضر نک اسناد تاریخ: 17 / 7 / 1357 شماره: 4877 / ﻫ 2 جلد 4 مجموعه حاضر
[62]. سند مورخه: 1 / 11 / 56 شماره 3030 / ﻫ1 جلد 2 مجموعه حاضر نک: سند مورخه 24 / 1 / 56 شماره 3156 / ﻫ1 جلد 2 همین مجموعه نیز به ماهیت مذهبی این افراد اشاره دارد.
[63]. سند مورخه: 18 / 7 / 1357شماره 4886 / 15 جلد 4 مجموعه حاضر
[64]. سند مورخه: 24 / 7 / 1357شماره: 4941 / ﻫ 1جلد 4 مجموعه حاضر
[65]. سند مورخه: 22 / 2 / 2537[1357] شماره: 3460 / ﻫ1 جلد 3 مجموعه حاضر
[66]. سند مورخه: 23 / 2 / 2537[1357] شماره: 3474 / ﻫ2 جلد 3 مجموعه حاضر
[67]. بیانیه فاقد شماره و تاریخ مندرج در جلد 3 مجموعه حاضر
[68]. سند مورخه: 24 / 7 / 1357 شماره: 4911 / ﻫ 1 جلد 4 مجموعه حاضر
[69]. سند مورخه: 1 / 8 / 1357شماره: 5038 / ﻫ 1 جلد 4 مجموعه حاضر
[70]. سند مورخه: 17 / 8 / 1357 شماره: 1986 / 17 / ل جلد 4 مجموعه حاضر
[71]. سند مورخه: 4 / 9 / 1357شماره: 1199 / 17 / ل جلد 4 مجموعه حاضر
[72]. سند فاقد شماره بوده در جلد 4 مجموعه حاضر آمده است.
[73]. سند مورخه: 18 / 10 / 1357 شماره: 5712 / ﻫ1 جلد4 مجموعه حاضر
[74]. کلر بریر و پیر بلانشه، ایران انقلاب به نام خدا، ترجمه قاسم صنعوی، تهران، انتشارات سهاب، 1358
[75]. سند فاقد تاریخ و شماره جلد چهارم مجموعه حاضر
[76]. سند مورخه:21 / 8 / 1357شماره: 1103 / 170ل جلد 4 مجموعه حاضر
[77]. سند مورخه: 26 / 6 / 1357 شماره: 1906 / 17 / ل جلد 4 مجموعه حاضر
[78]. سند مورخه: 14 / 1 / 57 شماره 2438 / 17 / ل جلد 2 مجموعه حاضر
[79]. سند مورخه: 8 / 3 / 13571شماره: 3651 / ﻫ1مجموعه حاضر