بسماللّه الرحمن الرحیم
حضرت آیتاللّه العظمى ابوالمعالى سیدشهابالدین، محمدحسین حسینى مرعشى نجفى، اعلىاللّه مقامه الشریف در روز پنجشنبه 20 صفر 1315 در نجفاشرف، در خانواده تقوا و فضیلت، پا به عرصه هستى نهاد.
تحصیلات
آیتاللّه مرعشى، قسمتى از تحصیلات مقدماتى را در نزد پدر، مادر و جده پدرى فرا گرفت. نخستین اساتید وى در این دوره عبارتند از: 1. آیتاللّه سیدشمسالدین محمود حسینى مرعشى،[1] والد آیتاللّه مرعشى.
فاضله عالمه، بىبى شمس شرف بیگم (م 1328 ق)، جده آیتاللّه مرعشى، که مبادى احکام شرعى، قرائت قرآن و ادبیات عرب تا کتاب مغنىاللبیب را نزد وى فرا گرفت.
پس از این دوره اولیه آموزش، پدرش او را به مدارس جدید فرستاد تا علوم ریاضى، هندسه، جغرافى و دیگر علوم رایج را بیاموزد. وى دروس جدید را در مدت پنج سال به صورت شایسته و با نمرات بالا به پایان رساند و با احراز مقام اول، موفق به اخذ گواهینامه عالى آن زمان گردید. برخى از علوم جدید را، پس از اتمام دوره مدارس جدید نیز نزد اساتید خصوصى ادامه داد؛ در این مقطع ریاضیات، هیئت و طب را از دانشمندان بزرگ و عالمان متخصص در این رشتهها فرا گرفت.
ریاضیات
اساتید آیتاللّه مرعشى در ریاضیات عبارتند از:
1. محقق و ریاضیدان، حجتالاسلام شیخ عبدالکریم بوشهرى معروف به سعادت (1297 ـ 1327 ق)، مؤلف کتابهاى شش هزار مسئله، چاپ بمبئى در 1327 قمرى و میزانالتعلیم، تهران، 1342 قمرى.
2. عباس بن شیخ اسداللّه خلیلى، معروف به «اقدام»، مدیر جریده اقدام که آن را در 1299 قمرى در تهران منتشر مىکرد.[2]
3. محقق فاضل، میرزا علىخان بن حاج عندلیب الذاکرین تهرانى نجفى.
4. علامه متکلم، حجتالاسلام والمسلمین آقامحمد محلاتى، فرزند آیتاللّه حاج شیخ محمداسماعیل محلاتى.
5. حاج میرزا عبدالرحیم بلبلهاى بادکوبهاى، ملقب به ثقهالاسلام (م 1365 ق)، مؤلف کتاب عزت دیروز ذلت امروز.
6. حجتالاسلام والمسلمین حاج سیدابوالقاسم موسوى خوانسارى (1313 ـ 1380 ق)[3]
7. علامه محقق حجتالاسلام والمسلمین میرزامحمود اهرى (م 1341 ق)، مدرس ریاضیات در نجف اشرف و مؤلف رساله اثبات واجب که به سبک اثبات الواجب جلالالدین دوانى سامان یافته است.
آیتاللّه مرعشى پس از خروج از مدرسه جدید باز هم به تحصیل علوم ریاضى و هندسه پرداخت.
طب
آیتاللّه مرعشى که هنوز به شانزده سالگى نرسیده بود، و پس از تحصیل علوم ریاضى، هندسه، جغرافى و برخى علوم مقدماتى دیگر، تمایل به فراگیرى علم طب پیدا کرد و در نزد اساتید این فن برخى کتب طبى را فرا گرفت. اساتید معروف وى در این رشته عبارتند از:
1. آیتاللّه سیدشمسالدین محمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوارشان که کتابهاى طبّالنبى؛ طبالائمة؛ مخزنالادویة؛ قرابادین اکبرى و جواهرالطّب را نزد وى آموخت.
2. محمدعلى خان بختیارى، معروف به مؤیدالاطبا (م 1342 ق).[4] آیتاللّه مرعشى مدت دو سال نزد ایشان طب یونانى و علم تشریح را از کتاب شرح نفیسى؛ شرح اسباب و علامات و نیز بخشى از کتاب قانون ابنسینا را آموخته است.
فقه و اصول
آیتاللّه مرعشى با توشه فراوانى که از علوم مقدماتى و پایه برگرفته بود، قدم به دایره تحصیلات دوره سطح فقه و اصول فقه گذاشت. دیگر اساتید ایشان در دوره سطح فقه و اصول عبارتند از:
1. آیتاللّه حاج میرزا علىبن شیخ عبدالحسین ایروانى نجفى (1301 ـ 1354 ق).[5]
2. آیتاللّه حاج سیدمحمدرضا مرعشى رفسنجانى (1285 ـ 1342 ق).[6]
3. آیتاللّه شیخ غلامعلى قمى (م 1355 ق).[7]
4. آیتاللّه میرزا حبیباللّه اشتهاردى (1310 ـ 1373 ق).[8]
5. آیتاللّه شیخ عبدالحسین بن شیخ عیسى رشتى نجفى (1292 ـ 1373 ق).[9]
6. آیتاللّه میرزا محمدبن رجب على تهرانى عسکرى (1281 ـ 1371 ق).[10]
7. آیتاللّه میرزا محمدعلى بن حسن جمالى خراسانى کاظمینى نجفى (1309 ـ 1365 ق).[11]
8. آیتاللّه میرزا حسن رشتى.[12]
9. آیتاللّه سیدابراهیم بن میرزا حسن حسینى، مشهور به میرزاآقا اصطهباناتى (1297 ـ 1379 ق).[13]
10. آیتاللّه حاج سیدعلى طباطبایى یزدى (م 1370 ق).[14]
11. حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمد جعفر بن محمدباقر بن علىبن رضا بن آیتاللّه بحرالعلوم طباطبائى نجفى (1289 ـ 1377 ق).[15]
12. آیتاللّه میرزا محمدعلى بن محمد نصیر چهاردهى رشتى (1252 ـ 1334 ق)[16]
13. آیتاللّه شیخ محمدحسن تهرانى تویسرکانىالاصل (م 1340 ق).[17]
حدیث، درایه، رجال و تراجم[18]
آیتاللّه مرعشى نجفى از همان دوران تحصیلات علوم پایه و پس از آن در دوره هاى سطح و خارج، همیشه در تلاش خستگىناپذیر براى فراگرفتن این رشتههاى گوناگون بود و در سفر و حضر به آموختن آنها نزد اساتید فن مىپرداخت. نخستین استاد ایشان در این علوم نیز پدر بزرگوارش آیتاللّه سیدشمسالدین محمود مرعشى نجفى بود. برخى اساتید معظمله در این مقطع به این شرح است:
1. آیتاللّه سیدابوتراب خوانسارى نجفى (1271 ـ 1346) ق).[19]
2. آیتاللّه ابومحمد سیدحسن صدرالدین موسوى کاظمى، معروف به سیدحسن صدر (1272 ـ 1354 ق).[20]
3. آیتاللّه علامه حاج شیخ عبداللّه بن آیتاللّه محمدحسن مامقانى نجفى (1292 ـ 1351ق).[21]
4. آیتاللّه شیخ موسى کرمانشاهى بن محمدجعفر، معروف به کتابفروش (م 1343 ق).[22]
5. آیتاللّه علامه، حاج میرزا محمدعلى حسینى مرعشى شهرستانى حائرى (م 1344 ق).[23]
6. آیتاللّه میرزا ابوالهدى بن میرزا ابوالمعالى بن ملامحمد ابراهیم کرباسى اصفهانى (م 1356 ق).[24]
7. آیتاللّه حاج شیخ على زاهد قمى نجفى (1283 ـ 1371 ق).[25]
8. آیتاللّه شیخ محمدحسین قمشهاى کبیر نجفى (حدود 1250 ـ 1336 ق).[26]
9. آیتاللّه حاج محمدحسن بن حاج محمدصالح بن حاج مصطفى آل کبّهالربیعى البغدادى النجفى (1269 ـ 1336 ق).[27]
10. علامه سیدناصر حسین بن علامه میر حامد حسین هندى لکهنوى (1284 ـ 1361 ق).[28]
11. آیتاللّه سید عبدالصمد بن سید احمد موسوى جزائرى شوشترى (1243 ـ 1337 ق).[29]
12. آیتاللّه علامه سیدعبدالحسین بن سیدعلى حسینى آل کمونه بروجردى نجفى (1268 ـ 1336 ق).[30]
13. آیتاللّه سیدمحمدعلى حسینى شاهعبدالعظیمى نجفى (1258 ـ 1334 ق).[31]
14. آیتاللّه سیدمیرزا هادى بن سیدعلى خراسانى بجستانى حائرى راثى (1297 ـ 1368 ق).[32]
فلسفه و منطق
از جمله علوم رایج در حوزههاى علمیه، فلسفه و منطق است، آیتاللّه مرعشى در این رشتهها نیز در محضر اساتید بزرگى تلمذ فرموده است که برخى از آنان عبارتند از:
1. حجتالاسلام حاج ملاعلى محمد نجفآبادى اصفهانى (م 1332 ق).[33]
2. علامه میرزا طاهر بن فرجاللّه تنکابنى (1280 ـ 1360 ق).[34]
3. علامه میرزا مهدى آشتیانى (1306 ـ 1372 ق).[35]
اخلاق و عرفان
آیتاللّه مرعشى «اخلاق و عرفان» را همانند علوم دیگر که در حوزههاى علمیه رایج بوده است از محضر اساتید صاحب نام تلمذ نموده است ما در اینجا به ذکر برخى از آنان اشاره مىنماییم:
الف ـ آیتاللّه سیدمیرزا على آقا بن سید میرزا حسین طباطبایى تبریزى، معروف به قاضى (1285 ـ 1366 ق).[36]
ب ـ علامه سالک، سیداحمد بن سیدابراهیم موسوى تهرانىالاصل، معروف به سیداحمد کربلائى (م 1332 ق).[37]
ج ـ آیتاللّه حاج میرزا جوادآقا ملکى تبریزى (م 1343 ق).[38]
خارج فقه و اصول
برخى از اساتید آیتاللّه مرعشى در دوره خارج فقه و اصول همان اساتید دوره سطح ایشان نیز بودهاند. اسامى آنان به این شرح است: علامه محقق آیتاللّه آقامیرزا آقا اصطهباناتى شیرازى نجفى، آیتاللّه علامه شیخ محمد اسماعیل بن محمدعلى محلاتى نجفى، آیتاللّه آقا حسین نجمآبادى، آیتاللّه حاج میرزا محمدعلى مرعشى شهرستانى و آیتاللّه سیدابوتراب خوانسارى. برخى دیگر از اساتید معظمله عبارتند از:
1. آیتاللّه آقا ضیاءالدین بن مولى محمداکبر عراقى سلطانآبادى، معروف به آقاضیاء (م 1361 ق).[39]
2. آیتاللّه شیخ احمدبن على بن محمدرضا بن موسى جناجى نجفى، معروف به آل کاشفالغطاء (م 1344 ق).[40]
3. آیتاللّه شیخ محمدحسین بن على شیخالعراقین آل کاشف الغطاء نجفى (1294 ـ 1374).[41]
4. آیتاللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى (1276 ـ 1355 ق).[42]
5. آیتاللّه حاج میرسید على یثربى حسینى کاشانى (1311 ـ 1379 ق).[43]
6. آیتاللّه شیخ محمد مهدى بن حسین بن عزیز خالصى کاظمى (1277 ـ 1343 ق).[44]
7. آیتاللّه العظمى حاج شیخ محمدحسین بن محمدحسن معینالتجار اصفهانى غروى، معروف به کمپانى (1296 ـ 1361 ق).[45]
اوج اجتهاد و مدارج علمى
کوششهاى خستگىناپذیر و مستمر آیتاللّه مرعشى نجفى ـ قدساللّه نفسهالزکیة ـ در 27 سالگى به ثمر نشست. او خود از تلاشها، کوششها و جدیتهاى تحصیلى خود چنین یاد کرده است:
«هیچگاه در سنین جوانى به دنبال تمایلات نفسانى نرفتم، همیشه در پى تحصیل علم بودم، به صورتى که شبانهروز بیش از چند ساعت نمىخوابیدم و هر کجا نشانى از استادى یا عالمى و یا جلسه درسى که مفید تشخیص مىدادم، مىیافتم، لحظهاى در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمىکردم».
آیتاللّه مرعشى نجفى بهترین دوره عمر خود را در راه تحصیل علم و ملکات نفسانى گذراند و از هیچ کوششى در راه نیل به مدارج عالى علمى، فرهنگى، معنوى و اخلاقى دریغ نورزید تا به قله اجتهاد رسید و مدارج کامل علمى، عملى و اخلاقى را پشت سر نهاد.
اجازات اجتهاد
اجازات اجتهادى و روایتى که به آیتاللّه مرعشى داده شده بسیار است. در اینجا به نام برخى از کسانى که به معظمالیه اجازه اجتهاد و روایت دادهاند، اشاره مىشود:
1ـ آیتاللّه شیخ محمدباقر بیرجندى جازارى قائنى خراسانى ـ1276 ـ 1352 ق)
2ـ آیتاللّه میرزامحمدحسین نائینى (1296 ـ 1361 ق)
3ـ آیتاللّه حاجآقا حسین طباطبائى بروجردى (1292 ـ 1380 ق)
4ـ آیتاللّه آقابزرگ تهرانى (1293 ـ 1389 ق)
5ـ محدث جلیلالقدر حاج شیخ عباس قمى (1294 ـ 1359 ق)
6ـ آیتاللّه آخوند ملامحمدحسین فشارکى اصفهانى (م 1353 ق).
7ـ آیتاللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، مؤسس حوزه علمیه قم (م 1355 ق).
8ـ آیتاللّه علامه سیدمحمد بن محمود حسینى لواسانى معروف به عصار تهرانى، متخلص به «آشفته» (1264 ـ 1365 ق).
9. آیتاللّه العظمى آقا ضیاءالدین عراقى (م 1361 ق).
10. آیتاللّه آقاشیخ محمدرضا مسجدشاهى اصفهانى (م 1362 ق).
11. آیتاللّه العظمى سیدابوالحسن اصفهانى (م 1365 ق).
12. آیتاللّه العظمى شیخ محمدکاظم شیرازى (م 1366 ق).
13. آیتاللّه العظمى میرسید على یثربى کاشانى (م 1379 ق).
مهاجرت آیتاللّه مرعشى نجفى به ایران
حضرت آیتاللّه مرعشى نجفى، پس از رحلت پدر بزرگوارش در سال 1338 قمرى، براى تکمیل معلومات خویش و حضور در جلسات اساتید، فقها و علماى دیگر شهرهاى عراق، به کاظمین، سامرا و کربلا عزیمت کرد و چند سالى در حوزههاى درس علماى بزرگ این سه شهر شرکت نمود و پس از سالها تلاش مستمر در کسب علم و فضیلت و اندوختن تجربههاى ارزشمند در عراق، به قصد زیارت و عتبهبوسى آستان امام هشتم، علىبن موسىالرضا (ع) و نیز دیدار با اقوام و صله ارحام به ایران مسافرت کرد. گفتنى است، مهاجرت آقاى مرعشى به ایران در زمانى بود که اوضاع داخلى ایران دچار بحران و ناآرامىهایى بود، علاوه بر آن که تبوتابهاى پیامدهاى جنگ جهانى اول در جاى جاى این کشور ملموس بود، آثار و عوارض نهضتهاى میرزا کوچکخان در گیلان، شیخ محمد خیابانى در آذربایجان، محمدتقى پسیان در خراسان، رئیسعلى دلوارى در خطه جنوب و بوشهر و سیطره شوم رضاخان که بوسیله کودتاى استعمارى انگلیس در سوم اسفند ماه 1299 بر ملت مسلمان ایران تحمیل شد، در هر کوى و برزن مشهود بود.
ایشان در 21 محرمالحرام 1342 از نجف اشرف مهاجرت کرد و در 6 صفرالمظفر همان سال وارد کرمانشاه شد. پس از چند روز استراحت و دیدار با برخى از علماى آن دیار، از طریق همدان و زنجان به تبریز رفت و با ارحام، اقوام و دوستان خود ملاقات نمود.
بارى شوق عتبهبوسى ثامنالحجج که او را به ایران کشانده بود، مجال درنگ بیشتر را در تبریز به او نداد. از این رو در همان سال عازم سفر به مشهد مقدس شد و سر بر آستان مقدس حضرت على بن موسىالرضا (ع) سایید، آیتاللّه مرعشى نجفى در زمان تشرف در مشهد مقدس از کتابخانه و گنجینههاى نفایس آستان قدس رضوى (ع) دیدار کرد، آنگاه به دیدار علما و مدارس علمى مشهد مقدس رفت.
توقف در تهران
آیتاللّه مرعشى نجفى در 21 جمادىالثانى همان سال وارد تهران گردید و نزدیک به یک سال یا کمتر در تهران توقف کرد و در حوزههاى درس شخصیتهاى بزرگ علمى، مانند آیتاللّه شیخ عبدالنبى نورى (م 1344 ق)، آیتاللّه آقاحسین نجمآبادى (م 1374 ق)، آیتاللّه میرسیدحسن رضوى قمى (م 1352 ق)، آیتاللّه میرزاطاهر تنکابنى (م 1360 ق)، آیتاللّه میرزامهدى آشتیانى (م 1372 ق) و آیتاللّه میرزا حیدرعلى نائینى، دروس فقه، اصول، فلسفه و کلام را دنبال کرد و از کتابخانههاى مهم آن روز تهران نیز بازدید به عمل آورد.
ورود به قم، شهر علم و فقاهت
آیتاللّه مرعشى نجفى عصر روز 7 شعبان 1343 تهران را به قصد زیارت مرقد مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) ترک کرد و پس از زیارت حضرت عبدالعظیم حسنى (ع) در 12 شعبان همان سال وارد شهر علم و اجتهاد قم گردید و بنا به درخواست حضرت آیتاللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، مؤسس و زعیم حوزه علمیه قم در این شهر رحل اقامت افکند و مدتى در جلسات درس آنحضرت و نیز حضرات آیات: آیتاللّه حاج شیخ مهدى حکمى قمى، آیتاللّه میرسیدعلى یثربى کاشانى و حاج میرزا علىاکبر مدرس یزدى، معروف به حکیم الهى، و دیگر دانشمندانى که از شهرستانهاى دور و نزدیک به قم مسافرت و یا مهاجرت کرده بودند، مانند آیتاللّه حاج میرزا محمدصادق اصفهانى، شرکت کرد و بهرههاى فراوان برد.
همانطور که اشاره رفت معظمله یکى از کسانى بود که به دعوت و امر آیتاللّه حائرى یزدى در قم رحل اقامت افکند و این درست سه سال پس از تأسیس حوزه علمیه این شهرستان بود.
ایشان از همان 1343 قمرى که در قم رحل اقامت افکند، به دستور آیتاللّه حائرى، جلسات تدریس سطح تشکیل شد و هر روز به صورتى مرتب و منظم بین شش تا هفت جلسه درس در مدرسه فیضیه، صحن و حرم مطهر حضرت معصومه (س)، برقرار مىکرد.
آیتاللّه مرعشى پس از رحلت آیتاللّه حائرى با آیات و مراجع وقت، (آیتاللّه حجت، آیتاللّه صدر و آیتاللّه خوانسارى)، همکارى نزدیکى در نگهبانى و حفظ و حراست از این سنگر علم و آزادى داشته است.[46] این فقیه فرزانه در این مقطع تاریخى درس خارج فقه و اصول را شروع کرد. و از جمله کسانى بود که از آیتاللّه العظمى بروجردى دعوت کرد تا به قم عزیمت نماید و زعامت حوزه را به دست گیرد.
روش تدریس آیتاللّه مرعشى نجفى
آیتاللّه مرعشى ابتدا به تدریس سطح پرداخت و کتابهاى معالمالاصول؛ شرح لمعه؛ قوانینالاصول؛ فرائدالاصول؛ متاجر و کفایهالاصول را تدریس مىکرد. ایشان علاوه بر فقه و اصول، منطق، کلام، تفسیر، فلسفه، رجال، درایه و علم انساب را نیز تدریس مىکرد. این تدریس از 1343 قمرى تا آخر عمر ایشان ادامه یافت. او در روزهاى آخر عمر نیز همان قدر به بحث و درس اهتمام داشت که در ایام جوانى. گرچه در این چند سال اخیر به علت ضعف بینایى و کسالتى که داشت برخى از درسهایشان تعطیل شده بود، اما با این حال کوشش داشت که وقفهاى در درسها پیش نیاید و حداکثر فرصت خود را در راه پرورش نیروى علمى و فکرى طلاب به کار مىگرفت.
آیتاللّه مرعشى از بیانى گرم و فصیح برخوردار بود. مطالب را به صورت دستهبندى شده و فشرده و پیوسته بیان مىکرد؛ چنان که طلاب و شاگردان را به تأمل و تعمق وامىداشت.
درس فقه معظمله براساس شرایعالاسلام محقق حلى بود و از رجال و درایه، معانى و بیان و ریشهیابى لغات غافل نبود.
مشاهیر شاگردان آیتاللّه مرعشى نجفى
در اینجا تنها فهرستى از برخى مشاهیر شاگردان معظمله را بدون در نظر گرفتن مقام علمى آنها در تقدم و تأخر، ذکر مىکنیم.
1. آیتاللّه شهید حاج شیخ حسین غفارى، که پیش از انقلاب در زندان ساواک به شهادت رسید.
2. آیتاللّه شهید حاجآقا مصطفى خمینى، فرزند ارشد امام خمینى که به طرز مشکوکى در عراق به شهادت رسید.
3. آیتاللّه شهید علامه شیخ مرتضى مطهرى.
4. آیتاللّه شهید دکتر محمد مفتح.
5. آیتاللّه شهید دکتر سیدمحمد حسین حسینى بهشتى.
6. آیتاللّه شهید محمد صدوقى، امام جمعه یزد (شهید محراب).
7. آیتاللّه شهید حاج سیدمحمدعلى قاضى طباطبایى تبریزى، امام جمعه تبریز (شهیدمحراب).
8. آیتاللّه مجاهد حاج سیدمحمود طالقانى، ابوذر زمان.
9. آیتاللّه شیخ شهابالدین اشراقى، داماد امام خمینى.
10. آیتاللّه حاج سیدمرتضى فقیه مبرقعى.
11. آیتاللّه سیدجمالالدین مجدى قزوینى.
12. مرحوم آیتاللّه سیدحسین شاهعبدالعظیمى، معروف به اثنى عشرى.
13. آیتاللّه حاج شیخ مرتضى حائرى یزدى.
14. حجتالاسلام والمسلمین شیخ محمد محققى لاهیجانى.[47]
15. آیتاللّه آقا جلالالدین محلاتى شیرازى.
16. حاج سیدمهدى غضنفرى خوانسارى.
17. آیتاللّه حاج میرزا محمدصادق نصیرى سرابى.
18. آیتاللّه شیخ محمد فکور احمدآبادى یزدى.
19. آیتاللّه شیخ عباس مستقیم قمى.
20. آیتاللّه سیداحمد مشرف قمى.
21. آیتاللّه شیخ حسن غروى.
22. حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامرضا فقیهى بروجردى.
23. آیتاللّه حاج میرزاجوادآقا تهرانى، استاد حوزه علمیه مشهد.
24. آیتاللّه شیخ محمدرضا نائینى.
25. آیتاللّه سیدمحمد رضوى قمى.
26. آیتاللّه میرزا ابوالقاسم انصارى کمرهاى.
27. آیتاللّه سیدعلى علوى قزوینى.
28. حجتالاسلام والمسلمین آقاشیخ حسین کبیر قمى.
29. آیتاللّه شیخ اسداللّه کرمانشاهى.
30. آیتاللّه شیخ محمد ابوترابیان اردکانى.
31. آیتاللّه شیخ علىاکبر دبیرى.
32. آیتاللّه شیخ عبدالرحیم شاهعبدالعظیمى.
33. آیتاللّه سیدحسن شجاعى.
34. آیتاللّه شیخ یوسف على مامقانى.
35. آیتاللّه آقانجفى شهرستانى.
36. آیتاللّه حاج سیدرضا علمایى قمى.
37. آیتاللّه شیخ حسن نورى همدانى.
38. حجتالاسلام والمسلمین سیدعلى علوى.
39. حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمدتقى واحدى.
40. آیتاللّه حاج آقا صدرا اراکى.
41. آیتاللّه حاج شیخ عبداللّه شهیدى قزوینى.
42. آیتاللّه امام موسى صدر، رهبر سابق شیعیان لبنان.
43. آیتاللّه حاج شیخ قوامالدین وشنوهاى قمى.
44. آیتاللّه حاج شیخ قدرتاللّه وجدانى فخرسرایى.
45. آیتاللّه سیدحسن نبوى بیرجندى.
46. حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود مرعشى نجفى.
47. آیتاللّه سیداحمد روضاتى اصفهانى.
48. حجتالاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدى.
49. آیتاللّه سلطانالواعظین شیرازى.
50. آیتاللّه علامه سیدمرتضى عسکرى.
51. آیتاللّه حاج شیخ مصطفى اعتمادى تبریزى.
52. آیتاللّه حاج میرزا جواد تبریزى.
53. آیتاللّه سیدمهدى یثربى کاشانى.
54. آیتاللّه حاج میرزا مسلم ملکوتى سرابى.
55. آیتاللّه شیخ محىالدین انوارى.
56. آیتاللّه حاج سیدعبدالعلى موسوى آیتاللهى لارى.
57. آیتاللّه سیدمهدى مرعشى رفسنجانى اخوان مرعشى.
58. آیتاللّه سیدکاظم مرعشى رفسنجانى اخوان مرعشى.
59. آیتاللّه شیخ صادق احسانبخش گیلانى.
60. آیتاللّه سیدرضا صدر.
61. آیتاللّه شیخ مجدالدین محلاتى شیرازى.
62. آیتاللّه سیدمهدى روحانى.
63. آیتاللّه شیخ حسین نورى همدانى.
64. آیتاللّه سیدعبدالکریم موسوى اردبیلى.
65. آیتاللّه شیخ علىپناه اشتهاردى.
66. آیتاللّه شیخ محمدتقى ستوده.
67. آیتاللّه سیدجلالالدین طاهرى.
68. آیتاللّه محىالدین حائرى شیرازى.
69. آیتاللّه سیدمحمدباقر سلطانى طباطبایى.
70. آیتاللّه شیخ محمدرضا مهدوى کنى.
71. آیتاللّه سیدجواد مدرسى یزدى.
72. آیتاللّه شیخ مهدى حائرى تهرانى.
73. آیتاللّه شیخ محمدحسین مسجدجامعى تهرانى.
شایان ذکر است، آیتاللّه مرعشى طى نزدیک به هفتاد سال تدریس که در حوزههاى علمیه نجف اشرف و قم داشته است. شاگردان بسیارى را به حوزههاى علمیه و عالم تشیع تحویل داده است که فهرست همه آنان از حوصله این مقدمه خارج است.
مرجعیت آیتاللّه مرعشى
آیتاللّه مرعشى نجفى پس از رحلت آیتاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائرى، درس خارج فقه و اصول را آغاز کرد و در شمار علماى طراز دوم حوزه علمیه قم مطرح گردید و پس از رحلت آیات عظام، آیتاللّه سیدمحمد حجت، آیتاللّه سیدصدرالدین صدر و آیتاللّه سیدمحمدتقى خوانسارى، به عنوان یکى از مراجع حوزه علمیه قم شناخته شد و نخستین رسالههاى عملیه ایشان با عنوان نخبهالاحکام و دیگرى با نام سبیلالنجاة در بین سالهاى 1366 تا 1373 قمرى منتشر گردید. بعد از رحلت آیتاللّه العظمى بروجردى، معظمله به عنوان یکى از مراجع طراز اول ایران مطرح گردید و جمع زیادى از شیعیان در ایران، هند، پاکستان، افغانستان و برخى از کشورهاى عربى از ایشان تقلید کردند.
مقدمهها و تقریظهاى آیتاللّه مرعشى بر کتابها و تألیفات دیگران
یکى دیگر از جلوههاى شخصیت آقاى مرعشى، تقریظها و مقدمههایى است که بر دهها کتاب نوشتهاند. در اینجا به ذکر برخى از آنها فهرستوار اشاره مىکنیم.
مقدمه و تقریظ بر کتابهاى: دررالاخبار فیما یتعلق بحالالاحتضار؛ ذرایعالبیان فى عوارضاللسان، محمدرضا طبسى نجفى؛ مجموعه نفیسه، که به امر معظمله چاپ شده است؛ کتاب المخازن سیدعباس حسینى کاشانى؛ اثنى عشر رسالة، للمعلمالثالث؛ عشق و رستگارى، احمد زمردیان؛ مدائنالفشائل و المعاجز، شمسالمحدثین اصفهانى نجفى حسینى؛ السعید والسعادة، عادل علوى؛ السیدالبطحاء؛ جواهرالاخلاق، محمود امینى؛ کشفالحجب والاستار عن اسماءالکتب والاسفار، سیداعجاز حسین نیشابورى کنتورى؛ خودآموز معالم، سیدمهدى لاجوردى حسینى قمى؛ رساله اسدیه، عبیدلى سبزوارى؛ چهره درخشان امام زمان یا ترجمه الزام الناصب، سیدمحمدجواد مرعشى نجفى؛ شرح نفیس، سیدمصطفى حسینى مازندرانى؛ رهنماى سعادت یا راه هدایت، محبوب ابراهیمزاده سرابى؛ دروس، شهید اول؛ اقوالالائمة، ج 5 و 6، محبالاسلام؛ کشفالاستار عن وجهالکتب والاسفار، سیداحمد صفایى خوانسارى؛ بیانالمطالب (حاشیه مکاسب)، الیاسى مراغى؛ تأسیسات، بستانالرزاى؛ عوالىاللألى؛ آئین پارسائى، محسن طالقانىنیا؛ وسیلهالمحبین الى زیارهالمقربین، فارس حسون؛ کاوشهاى علمى، میرزا حسن غفارى؛ گفتار شیعه در اصول و فروع، شمسالدین مجتهدى نجفى؛ تحفهالواعظین، شیخ محمدحسن شهیدى قمى؛ مفتاحالکتب الاربعة، دهسرخى؛ سلکالدرر، جعفر صبورى قمى؛ مؤتمر علما بغداد؛ نهجالبلاغه منظوم، محمدعلى انصارى قمى؛ اکتفاءالقنوع بما هو مطبوع، الاجازهالکبیرة، سیدعبداللّه موسوى جزائرى تسترى؛ الفخرى فى انساب الطالبین، اسماعیل مروزى ازورقانى؛ المجدى فى انسابالطالبین، نجمالدین عمرى نسابه؛ لبابالانساب، بیهقى؛ بهجهالآمال فى شرح زبدهالمقال، ملاعلى علیارى تبریزى، و
دهها کتاب دیگر که فهرست تمام آنها از حوصله این مقدمه خارج است.
تألیفات آیتاللّه مرعشى نجفى
آیتاللّه مرعشى در طول زندگى پربرکت و توأم با نشیب و فرازهاى زیاد، پیوسته از هر فرصت کوتاهى سود جسته و به تألیف و تصنیف و نگارش کتاب و رساله پرداخته است.
تألیفات معظمله به چند دسته تقسیم مىشوند: دستهاى از آنها به چاپ رسیدهاند، برخى دیگر آثارى است که به صورت مخطوط باقى مانده و اکنون در کتابخانه آیتاللّه مرعشى موجود هستند و شمارى از دستنوشتههاى ایشان نیز به صورت اوراق پراکنده است که در وصیتنامه معظمله خطاب به فرزندشان حجتالاسلام والمسلمین سیدمحمود مرعشى آمده است:
سفارش مىکنم او را به تدوین و تنظیم کتاب خودم، مشجرات آل رسولاللّه الاکرم (ص)، و نیز حواشى و تعلیقاتى که بر کتاب عمدهالطالب دارم و تمامى آثار حقیر و آنچه از قلم منبر صفحات جارى شده، چه بسا شبهاى بسیارى را تا صبح بیدار بوده و چه رنجهایى در روزها جهت استخراج از گوشه و کنار صدها کتاب، بلکه هزاران کتاب در فنون مختلف کشیدهام. سفارش مىکنم او را به تکمیل آنچه از قلم من صادر شده، از تألیف و تصنیف و نیز نشر آنها شامل نوشتجات زیادى در فقه، اصول، کلام، انساب، رجال، درایه، تفسیر، حدیث، تاریخ، تراجم، مجموعهها، سیر و سلوک و عرفان و مقامات و نیز نوشتجات دیگر در حالات معنوى، مکاشفات، مجاهدات، ریاضتها و سختىهایى که متحمل شدهام، مىباشد.
فهرست آثار و تألیفات آیتاللّه مرعشى به صورت تفکیک شده به این شرح است:
علوم قرآن، تفسیر، تجوید و قرائت
1. التجوید، مشتمل بر فواید مهم علم تجوید (عربى ـ مخطوط).
2. الردّ على مدّعىالتحریف، رد بر کتاب فصلالخطاب ثقهالاسلام نورى (عربى ـ مخطوط).
3. حاشیة على انوار التنزیل بیضاوى که در 22 سالگى در نجف اشرف نوشتهاند (عربى ـ مخطوط).
3. حاشیة على انوارالتنزیل بیضاوى که در 22 سالگى در نجف اشرف نوشتهاند (عربى ـ مخطوط).
4. سندالقرّاء والحفاظ، تألیف 1389 قمرى (عربى).
5. مقدمة تفسیرالدررّ المنثور، جلالالدین سیوطى، تألیف 1377 قمرى که در ابتداى جلد اول این تفسیر چاپ شده است.
ادبیات
6. قطفالخزامى من روضهالجامى، حاشیه بر شرح کافیه جامى (عربى ـ مخطوط).
7. المعوّل فى امرالمطوّل، حاشیه بر شرح تخلیص تفتازانى (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
8. الفروق، در بیان فرق بین الفاظ متشابه (عربى ـ مخطوط).
حدیث
9. مفتاح احادیث الشیعة، شامل تعیین موارد احادیث و مواضع آنان (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
10. حاشیه بر الفصول المهمة، شیخ حر عاملى (عربى، مخطوط ـ ناتمام).
11. حاشیه مختصر بر «کتاب من لایحضرهالفقیه»، شیخ صدوق (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
ادعیه و زیارات
12. مجموعهاى در ادعیه و زیارات، با مقدمهاى در شجرهنامه خاندان مرعشى (فارسى ـ چاپ تهران، 1371 ق).
13. شرح دعاى شریف سمات، تألیف در 22 سالگى (عربى ـ مخطوط در مدرسه سامرا).
14. شرح زیارت جامعه کبیرى، تألیف در کاظمین (عربى ـ ناتمام).
15. مقدمه مفاتیحالجنان شیخ عباس قمى، تألیف 1389 قمرى (فارسى ـ چاپ با کلیات مفاتیح همان سال).
16. شمسالامکنة والبقاع فى خیرة ذات الرقاع (عربى).
17. فوائد چند در خصوص صحیفه کامله سجادیه، تألیف 1361 قمرى، قم (عربى ـ چاپ تهران).
فقه
18. رساله در اثبات حلّیت لباس مشکوک (عربى ـ مخطوط).
19. رساله در بیع خیارى، (عربى ـ مخطوط).
20. لغات الفقه و یا: مصطلحات الفقهاء (عربى ـ مخطوط).
21. توضیحالمسائل (رساله عملیه)
22. حاشیه مختصر بر مبحث وقت و قبله کتاب شرح لمعه، تألیف 1345 قمرى.
23. حاشیه بر کتاب متاجر، شیخ مرتضى انصارى (عربى ـ مخطوط).
24. حاشیه بر کتاب الوسیله آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانى (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
25. راهنماى سفر مکه و مدینه، که به وسیله مرحوم آیتاللّه حاج شیخ رضا سراج، با فتاواى ایشان تنظیم شده است (فارسى ـ چاپ تهران).
26. سبیل النجاة (رساله عملیه) که قبل از توضیحالمسائل ایشان در 1373 قمرى چاپ شده است (فارسى).
27. سیصد مسأله در احکام اموات، توسط حجتالاسلام حاج شیخ محمد منتظرى یزدى تنظیم شده است (فارسى ـ چاپ تهران).
28. الغایهالقصوى لمن رامالتمسک بالعروهالوثقى، حاشیهاى استدلالى بر عروهالوثقى، در دو جلد.
29. مسارحالافکار فى توضیح مطارح الانظار، حاشیه بر تقریرات شیخ انصارى که در نوزده سالگى نوشته است (عربى ـ مخطوط).
30. مصباحالناسکین، آخرین رساله ایشان در مناسک حج، به کوشش حجج اسلام حاج میرزا یداللّه غروى و حاج سید شمسالدین مرعشى، زیر نظر سیدمحمود مرعشى نجفى (چاپ قم، 1368 ش.
31. مناسک حج، ترجمه حجتالاسلام سیدخادم رضا (اردو ـ چاپ پاکستان، 1977 م).
32. منهاجالمؤمنین، نخستین رساله عملیه فارسى مختصر ایشان که بین سالهاى 1366 ـ 1373 قمرى در قم چاپ شده است.
34. هدایهالناسکین، در مناسک حج و زیارت حرمین شریفین (فارسى ـ چاپ قم).
اصول فقه
35. حاشیه بر فرائدالاصول، شیخ انصارى (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
36. حذفالفضول عن مطالب الفصول، تلخیصى از کتاب فصول، که در نوزده سالگى نوشتهاند (عربى).
37. حاشیه بر قوانینالاصول، میرزاى قمى (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
38. الهدایة إلى مقاصد الکفایة، که مصباحالهدایة فى سالکالکفایة نیز خوانده شده است.
منطق
39. رفعالغاشیة عن وجه الحاشیة ملا عبداللّه یزدى بر تهذیب المنطق تفتازانى ، (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
لغت
40. الامثال التى أوردهاالعلامهالنویرى فى کتاب نهایهالارب (عربى ـ مخطوط).
تاریخ
41. تعیین مدفن رأس الحسین (ع) (عربى ـ مخطوط).
42. حاشیة وقایع الایام محدث قمى (مخطوط ـ ناتمام).
رجال و تراجم
43. التبصرة فى ترجمة مؤلف التکملة، تألیف 1397 قمرى در شرح حال میرزا محمدمهدى کشمیرى لکهنوى، صاحب کتاب تکملة نجوم السماء، چاپ 1397 قمرى (عربى).
44. تراجم اعیان السادة المرعشیین، تألیف 1371 قمرى (عربى ـ مخطوط).
45. تکمیل کتاب تذکرهالقبور آخوند گزى اصفهانى (چاپ شده در ضمیمه تذکرهالقبور، 1328 ق، اصفهان).
46. الحدیقهالوردیة حول روضهالبهیة، تألیف 1403 قمرى (عربى ـ چاپ قم با ترجمه شرح لمعه).
47. ریاض الاقاحى، شرح حال زینالدین بیاضى نباطى عاملى (عربى ـ تهران، ضمیمهالصراط المستقیم).
48. زهرالریاض ترجمة صاحب الریاض، شرح حال مولى عبداللّه افندى اصفهانى (عربى ـ ق، 1401 ق).
49. ساداتالعلماءالذین کانوا بعدالألف منالهجرة، (عربى ـ مخطوط).
50. سجعالبلابل فى ترجمة صاحبالوسائل، شرح حال شیخ حرّ عاملى (عربى ـ قم، ضمیمه اثباتالهداة).
51. شرح حال ادوارد فندیک (عربى ـ قم، مقدمه اکتفاءالقنوع، 1409 ق).
52. شرح حال سیدابوالقاسم طباطبایى تبریزى نجفى حائرى (تهران، ضمیمه مشجره اجازات علما امامیه، 1378 ق).
53. شرح حال سیداعجاز حسین نیشابورى کنتورى (قم، ضمیمه کشفالحجب و الاستار، 1409 ق).
54. شرح حال بهلول بهجت افندى، قاضى زنگهزورى «تهران، مقدمه تشریح و محاکمه تاریخ آل محمد (ص)».
55. شرح احوال حضرت سلطان على فرزند امام باقر (ع) که در مشهد اردهال کاشان مدفون است.
56. شرح حال مولى عبدالواسع کاشانى (عربى ـ قم، در مقدمه کتاب شرح دعاءالسمات، 1396 ق).
57. شرح حال شیخ عزالدین ابن اثیر موصلى جزرى (عربى ـ تهران، در مقدمه اسدالغابة، 1342 ق).
58. شرح حال آیتاللّه شیخ محمد محلاتى نجفى، (فارسى ـ تهران، ضمیمه گفتار خوش یارقلى، 1384 ق).
59. الصرفة فى ترجمة صاحب کتاب النفحة، نام دیگر آن التحفة الطالب النفحة، شرح حال سیدابوالفُضیل محمدکاظم موسوى یمانى مؤلف کتاب النفحة العنبریة (عربى ـ مخطوط).
60. الضوءالبدرى فى حیاة صاحبالفخرى (عربى ـ قم، مقدمه الفخرى، 1409 ق).
61. العِزِّیه، شرح حال امامزاده یحیى (عربى ـ تهران، 1341 و 1354 ش).
62. غایهالآمال فى ترجمة صاحب بهجهالآمال، شرح حال ملاعلى علیارى تبریزى (عربى ـ قم، مقدمه همان کتاب، 1395 ق).
63. رسالة طریفه، شرح حال شیخ محمدجعفر یا شیخ علینقى کمرهاى (فارسى ـ تهران، ضمیمه تحفه سلطانى، 1380 ق.
64. الظرائف فى ترجمة صاحبالطرائف، شرح حال جاپلقى بروجردى (عربى ـ قم، مقدمه همان کتاب، 1410 ق).
65. التفحیة، شرح حال میرابوالفتح حسینى شریفى عربشاهى، صاحب تفسیر شاهى (عربى ـ تبریز، ضمیمه همان کتاب چاپ شده است).
66. رسالهاى در حالات نصربن مزاحم منقرى، مؤلف کتاب وقعة صفین (عربى).
67. الفوائد الرجالیة (عربى ـ مخطوط).
68. کاشفهالحال فى ترجمة مؤلف خزانهالخیال (عربى ـ قم، مقدمه همان کتاب، 1352 ش).
69. کشفالاستار عن حیاة مؤلف کشفالاستار (عربى ـ قم، مقدمه همان کتاب، 1409 ق).
70. کشفالارتیاب فى ترجمة صاحب لبابالانساب بیهقى (عربى ـ قم، مقدمه همان کتاب، 1410 ق).
71. کشف الظنون عن صاحب کشف الظنون (عربى ـ مقدمه همان کتاب، تهران، 1388 ق).
72. اللئالى المنتظمة والدررالثمینة در شرح حال علامه حلى، قاضى نوراللّه شوشترى و فضل بن روزبهان (عربى ـ تهران، مقدمه احقاق الحق، 1377 ق).
73. لمعهالنور والضیاء فى ترجمهالسید ابىالرضا، فضلاللّه راوندى کاشانى (عربى ـ تهران، مقدمه کتاب المناجاة الالهیات در مناقب امیرالمؤمنین (ع)، 1343 ش).
74. لؤلؤهالصدف فى حیوهالسید محمدالاشرف (عربى ـ قم، مقدمه فضائلالسادات، 1380 ق).
75. المُجدى فى حیاة صاحبالمَجدى (عربى ـ قم، مقدمه همان کتاب، 1409 ق).
76. مستدرک کتاب شهداءالفضیلة، علامه امینى (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
77. المشاهد والمزارات (عربى ـ مخطوط).
78. مطلعالبدرین، شرح حال فخرالدین طریحى (عربى ـ تهران، ضمیمه مجمعالبحرین، 1339 ش).
79. مفرّج الکروب، شرح حال دیلمى، صاحب ارشادالقلوب (فارسى ـ تهران، مقدمه همان کتاب، 1387 ق).
80. مقدمه ایضاح الفوائد فى شرح اشکالات القواعد (عربى ـ قم، 1388 ق).
81. مقدمه تتمیم امل الامل، قزوینى (عربى ـ قم، 1407 ق).
82. مقدمه روضهالمتقین فى شرح کتاب من لایحضرهالفقیه، علامه مجلسى (عربى ـ قم، 1393 ق).
83. مقدمه کاوشهاى علمى، ترجمه آیتاللّه غفارى نژاد تبریزى (فارسى ـ قم، 1405 ق).
84. مقدمه کتاب معجمالثقات و ترتیب الطبقات، ابوطالب تجلیل تبریزى (عربى ـ قم، 1391 ق).
85. مقدمه کتاب مجموعه نفیسه (عربى ـ قم، 1406 ق).
86. مقدمه کتاب مؤتمر علما بغداد (عربى ـ تهران، 1399 ق).
87. مقدمه کتاب وقایعالسنین والاعوام خاتونآبادى (عربى ـ تهران، 1352 ش).
88. المنن والمواهب العددیة، شرح حال عبیدلى سبزوارى (عربى ـ تبریز، مقدمه کتاب الاسدیه، 1393 ق).
89. منیهالعاملین، شرح حال ابن فتّال نیشابورى (عربى ـ قم، ضمیمه روضهالواعظین، 1377 ق).
90. منیهالرجال فى شرح نخبهالمقال در علم رجال (عربى ـ قم، جلد اول ضمیمه منظومه نخبهالمقال، 1378 ق).
91. المواهب العلیة فى ترجمة شارحالرسالهالذهبیة، شرح حال محمدبن حسن مشهدى (عربى ـ قم مقدمه کتاب الفوائدالرضویة، 1400 ق)
92. منهجالرشاد فى ترجمهالفاضل الجواد الکاظمى (عربى ـ تهران، ضمیمه مسالکالافهام فى آیاتالاحکام، 1387 ق.
93. المیزان القاسط فى ترجمة مورخ واسط (عربى ـ تهران، مقدمه مناقب على بن ابیطالب (ع)، 1394 ق).
94. نبراسالنور والضیاء فى ترجمة مؤلف نجوم السّماء (عربى ـ قم، مقدمه نجومالسماء، 1394 ق).
95. وسیلهالمعاد فى مناقب شیخناالاستاذ، شرح حال بلاغى (عربى ـ تهران، ضمیمه مدرسه سیّار، 1383 ق).
96. وفیاتالأعلام، نام دیگر آن وفیات العلماء (عربى ـ مخطوط)، به ترتیب الفبا در یک جلد.
97. هدیة ذوىالفضل النهى بترجمهالمولى علمالهدى (عربى، تهران، ضمیمه معادن الحکمة فى مکاتیب الائمة، 1388 ق.
انساب
98. مقاله «اثبات صحت نسب خلفاء فاطمیین مصر» (مجله هدىالاسلام، عربى، قاهره).
99. کتاب در انساب و تبارشناسى غیرسادات (عربى ـ مخطوط).
100. الافطسیّة، در نسب سادات روستاى «طَغَرود» قم (فارسى ـ تهران، ضمیمه وقایعالایام).
101. حاشیه بر بحرالانساب سیدعمیدالدین نجفى (عربى ـ قاهره، حاشیه همان کتاب، 1355 ق).
102. رساله در خصوص سادات مدینه منوره «فارسى ـ تهران، ضمیمه کتاب پیشواى اسلام حضرت محمد (ص).
103. شجرهنامه سادات حسینى کاشانى (فارسى ـ قم، مقدمه کتاب کشکول ریاضالانس یا گلهاى ارغوان، 1394 ق و در مقدمه کتاب حدائقالانس).
104. رساله در شرح اعقاب و ذرارى حضرت ابوالفضل العباس (ع) (فارسى ـ تهران، ضمیمه کتاب تاریخ زندگانى قمربنىهاشم (ع)، عمادزاده اصفهانى، 1321 ش).
105. حاشیه بر کتاب عمدهالطالب فى انساب آل ابیطالب (ع) (عربى ـ مخطوط، چندین جلد).
106. طبقات النسابین (عربى ـ مخطوط، دو مجلد بزرگ).
107. مزارات العلویین (عربى ـ مخطوط)، به ترتیب حروف الفباء. نام دیگر آن مزارات الطالبین است.
108. ملجأالهارب فى اغلاط عمدهالطالب (عربى ـ مخطوط).
109. مشجرات آل رسولاللّه الاکرم و یا مشجرات الهاشمیین، شامل انساب علویان و سادات کشورهاى مختلف به ویژه ایران.
هیئت
110. کتاب الوقت والقبلة (عربى ـ مخطوط).
سفرنامه
111. الرحلهالآذربایجانیة (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
112. الرحلهالاصفهانیة (عربى ـ مخطوط).
113. الرحلهالخراسانیة، تألیف 1342 قمرى (عربى ـ مخطوط).
114. الرحلهالشیرازیة (عربى ـ مخطوط).
نوادر و علوم غریبه
115. حاشیه بر کتاب سرخاب، در رمل (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
116. حاشیه بر کتاب مفتاح علامه ایدمُر جلدکى در اعمال شمسى و قمرى و زحلى (عربى ـ مخطوط).
117. حاشیه بر کتابالسرّالمکنون، در علم حروف (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
118. سلوهالحزین و مونس الکئیب و یا مونسالمضطهد و یا روضالریاحین و یا نسماتالصبا، کشکولى در فواید علم جفر، رمل، حروف، اعمال شمسى، زحلى، زهرى، مریخى، ختومات، اوراد و اذکار مجرب، مثلثا، بعضى مجربات طبى و غیر آن از مطالب متنوعه نفیسه (عربى و فارسى ـ مخطوط).
119. الشمعة فى مصطلحات اهلالصنعة (عربى ـ مخطوط).
متفرقات
120. جذبالقلوب الى دیار المحبوب، که در عنفوان جوانى در سامرا نوشتهاند (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام، تألیف 1339 ق). این کتاب را فاکههالنوادى نیز نامیده است.
121. اجوبهالمسائلالرازیة (عربى ـ مخطوط).
122. اجوبهالمسائلالعلمیة والفنونالمتنوعة (عربى ـ مخطوط).
123. اُنسالوحید، کشکولى است که در عنفوان جوانى در سامرا نوشتهاند (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
124. مقدمه کتاب چهره درخشان امام زمان (ع)، قم، 1399 قمرى.
125. رسالهاى در حقیقت غنا و اقسام آن، با اصول موسیقى و بیان مشخصات غنا از غیر غنا (عربى ـ مخطوط ـ ناتمام).
126. مجموعه بیاضى شکل در اسامى کتب تراجم و رجال و تاریخ و حدیث و لغت از عامه و خاصه (عربى ـ مخطوط).
127. رساله نظرات اصلاحى درباره پیشنویس قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران (فارسى ـ قم، 1399 ق).
128. شمعالاندیة والبقاع فى خیرة ذاتالرقاع، در استخارات (عربى ـ قم، 1350 ق).
129. الفوائدالنسبیّة والرجالیّة والادبیّة والحدیثیّة (عربى ـ مخطوط، یک مجلد بزرگ).
130. شقائقالنعمان و نفحاتالریحان (عربى ـ مخطوط).
131. رسالهاى درباره افرادى که شبیه رسول خدا (ص) بودهاند (عربى ـ مخطوط).
132. مجموعه مکاتبات، شامل پارهاى از مکاتبات ایشان با علما و اندیشمندان دیگر مذاهب.
کلام
133. ملحقاتالاحقاق (احقاقالحق).[48]
خدمات فرهنگى
تأسیس مدارس علمى و مراکز تحقیقى
1. مدرسه مهدیه واقع در خیابان باجک قم، کوى یزدیها[49]
2. مدرسه مؤمنیّه واقع در خیابان چهارمردان قم، چهارراه سجادیه، کوى سفیدآب، که مدرسه بزرگ و مجللى است.[50]
3. مدرسه شهابیّه واقع در خیابان امام.[51]
4. مدرسه مرعشیه، واقع در خیابان آیتاللّه مرعشى نجفى.[52]
5. ایجاد واحد تحقیق و انتشارات کتابخانه عمومى که تاکنون بیش از 120 عنوان کتاب مهم و مرجع در بیش از سیصد جلد منتشر ساخته است.
علاوه بر مدارس و امکان تحقیقى و پژوهشى مذکور در شهرستان قم، حضرت آیتاللّه مرعشى نجفى در خصوص تعمیرات و خرید مایحتاج مدارس در شهرستانهاى مختلف ایران کوششها و خدمات زیادى را انجام دادهاند.
تأسیس کتابخانه عمومى
آیتاللّه مرعشى نجفى، از آن زمان که در نجف اشرف مشغول به تحصیل بود، به فکر گردآورى کتب و آثار دانشمندان و میراث بزرگ جهان اسلام و گنجینههاى عظیم و نفیس عالم تشیع افتاد. او که خود شاهد به غارت رفتن منابع اسلامى و نسخ منحصر به فرد خطى بود با اینکه توان مالى خریدارى این نسخهها را نداشت و توان مقابله با دلالان کتاب که براى کشورهاى اروپایى این نسخ را به ثمن بخس و نازلترین قیمت خریدارى و به آن کشورها مىفرستادند، نداشت، با این حال، لحظهاى درنگ نکرد، ایشان در راه گردآورى این نسخهها و آثار با مشکلات فراوانى دست به گریبان بود. براى جبران عدم توان مالى، شبها در یک کارگاه برنجکوبى به کار مىپرداخت و روزها روزه مىگرفت و نماز استیجارى مىخواند و بیشتر اوقات یک وعده از غذایش را حذف مىکرد و درآمد حاصل این چند مورد را صرف خرید کتاب مىنمود. گاهى هم عبا یا قبا و یا کفشهاى خود را گرو مىگذاشت، تا کتاب مورد نظر از چنگش بیرون نرود. بر بیشتر نسخههاى خریدارى شده که از این راه به دست آمدهاند، چگونگى خرید آنها را با خط خود یادداشت کردهاند.[53]
سعى و تلاش آیتاللّه مرعشى نجفى در جمعآورى گنجینههاى فرهنگى و کتب نفیس درحدى بود که بعضا براى خرید یک کتاب با دلالان (که براى سودجویان و دولتهاى خارجى اقدام به جمعآورى کتاب مىنمودند) به مقابله مىپرداخت. پافشارى ایشان در این باب تا سرحد محکوم شدن به زندان مىرسید. براى نمونه آقاى مرعشى نجفى در یکى از خاطرههاى خود چنین نوشتهاند:
«آن وقتها من در مدرسه قوام که در محله مشراق نجف اشرف واقع است، حجرهاى داشتم. یک روز از مدرسه، به قصد بازار، که جنب صحن علوى بود، حرکت کردم. در ابتداى بازار ناگهان چشمم به زنى تخممرغفروش افتاد که در کنار دیوار نشسته بود و از زیر چادر وى گوشه کتابى پیدا بود. حس کنجکاوى من تحریک شد، به طورى که مدتى خیره به کتاب نگاه کردم. طاقت نیاوردم، پرسیدم این چیست؟ گفت: کتاب، و فروشى است. کتاب را گرفتم و با حیرت متوجه شدم که نسخهاى نایاب از کتاب ریاضالعلما علامه میرزا عبداللّه افندى است که احدى آن را در اختیار ندارد. مثل یعقوبى که یوسف خود را پیدا کرده باشد، با شور و شعفى وصفناشدنى به زن گفتم این را چند مىفروشى؟ گفت: پنج روپیه ]آن زمان در عراق روپیه رواج داشته است] من که از شوق سرازپا نمىشناختم، گفتم: دارایى من صد روپیه است و حاضرم همه آن را بدهم و کتاب را از شما بگیرم. آن زن با خوشحالى پذیرفت. در این هنگام سروکله کاظم دجیلى، که دلال خرید کتاب براى انگلیسیها بود، پیدا شد. او نسخههاى کمیاب، نادر و کتابهاى قدیمى را به هر طریقى به چنگ مىآورد و توسط حاکم انگلیسى نجف اشرف [در زمان تسلط انگلستان بر عراق] که گویا اسمش و یا عنوانش «میجر» [سرگرد] بود، به کتابخانه لندن مىفرستاد. کاظم دلال کتاب را به زور از دست من گرفت و به آن گفت: من آن را بیشتر مىخرم و مبلغى بالاتر از آنچه من به آن زن گفته بودم، پیشنهاد کرد. در آن لحظه من اندوهگین رو به سمت حرم شریف امیرالمؤمنین (ع) کردم و آهسته گفتم: آقاجان من مىخواهم با خرید این کتاب به شما خدمت کنم، پس راضى نباشید این کتاب از دست من خارج شود. هنوز کلامم تمام نشده بود که زن تخممرغفروش، رو کرد به دلال و گفت: این کتاب را به ایشان فروختهام و به شما نمىفروشم. کاظم دجیلى، شکستخورده و عصبانى از آنجا دور شد. پس من به آن زن گفتم: بلندشو برویم تا پول کتاب را بدهم. زن همراه من به مدرسه آمد، اما در حجره بیشتر از بیست روپیه نداشتم. از اینرو تمام لباسهاى کهنه و قدیمى را با ساعتى که داشتم به فروش رساندم تا پول کتاب فراهم شد و به آن زن دادم و او رفت. اما طولى نکشید که کاظم دلال، همراه چند شرطه پلیس به مدرسه حمله کردند و مرا دستگیر نموده و پیش حاکم انگلیسى (میجر) بردند. او نخست مرا به سرقت کتاب متهم کرد و بسیار عربده کشید، و بعد چون نتیجه نگرفت به زبان انگلیسى شروع به فحاشى و تهدید کرد. از این کار هم نتیجه نگرفت. دستور داد مرا زندانى کنند. آن شب در زندان مدام با خدا رازونیازى کردم که کتاب در مخفیگاهش محفوظ بماند. روز بعد مرجع بزرگ آن وقت، آیتاللّه میرزا فتحاللّه نمازى اصفهانى، معروف به شیخالشریعه، فرزند مرحوم آخوند خراسانى را به نام میرزا مهدى، با جماعتى براى آزادى من به نزد حاکم شهر فرستاد. بالاخره نتیجه این شد که من از زندان آزاد شوم با این شرط که در مدت یک ماه کتاب را به حاکم انگلیسى تسلیم کنم.
پس از آزادى به سرعت به مدرسه رفتم و همه دوستان طلبهام را جمع کردم و گفتم: باید کار مهمى انجام بدهیم که خدمت به اسلام و شریعت است! طلاب گفتند: چه کارى؟ و من گفتم: نسخهبردارى و استنساخ از روى این کتاب، و فورا دست به کار شدیم و قبل از مهلت مقرر چند نسخه از روى آن استنساخ گردید و من اصل نسخه ریاض را برداشتم و به منزل شیخالشریعه رفتم و گفتم: شما امروز مرجع مسلمین هستید و این هم کتابى است که مثل و نمونهاش در جهان اسلام پیدا نمىشود و حالا یک نفر انگلیسى مىخواهد آن را تصاحب کند. شیخالشریعه چون کتاب را دید، چند بار به احترام کتاب از جاى خود بلند شد و نشست و گفت: اللّه اکبر، لاالهالااللّه. بعد کتاب را از من گرفت و تا پایان مهلت مقرر نزد خود نگهداشت. جالب است که پیش از پایان مهلت مقرر حاکم وقت انگلیسى به دست عدهاى از مردم نجف به قتل رسید و کتاب نزد شیخالشریعه اصفهانى باقى ماند و پس از رحلت ایشان دیگر نمىدانم آن کتاب چه شد و به دست چه کسى افتاد. اما از روى آن نسخه کتاب، تعداد دوازده نسخه دیگر تهیه شد که یک نسخه نزد آیتاللّه سیدحسن صدر و دیگرى نزد آیتاللّه علامه سیدعبدالحسین شرفالدین عاملى باقى ماند. و نسخهاى هم که اینجانب استنساخ کرده بودم، اکنون در کتابخانه موجود است و از روى همین نسخه، چاپ کنونى ریاضالعلماء انجام گرفته است. تاریخ این واقعه به سالهاى 1340 ـ 1341 قمرى بازمىگردد.»
سرانجام کوششهاى خستگىناپذیر آیتاللّه مرعشى نجفى ثمر داد و بسیارى از نسخ خطى و کتب نادر و نفیس جمعآورى گردید. پس از مهاجرت به ایران و سکونت در قم نیز معظمله به کار گردآورى نسخ خطى و خریدارى کتب مهم و ارزنده ادامه دادند تا این که منزل آن حضرت دیگر گنجایش کتابهاى جمعآورى شده را نداشت. از این رو در مدرسه مرعشیه کتابخانه کوچکى تشکیل گردید و این کتابخانه سنگ بناى اولیه کتابخانه عمومى فعلى ایشان گردید.
اما دیرى نپایید که در اثر استقبال روزافزون مراجعهکنندگان به آن کتابخانه و کمبود فضاى مناسب براى پذیرش مراجعین بیشتر و کمبود فضاى لازم جهت استقرار کتابهاى جدید، حضرت آیتاللّه مرعشى را به فکر تأسیس کتابخانهاى عمومى انداخت. از این رو قطعه زمینى در خیابان ارم در چند نوبت و در مجموع با 2400 متر مربع فراهم گردید. و کارهاى ساختمان آن طى چند مرحله آغاز گردید. در مرحله اول طرح توسعه جدید، حدود شانزده هزار متر مربع زیربنا در هفت طبقه با ظرفیت سه میلیون جلد کتاب چاپى و بیش از 120000 جلد کتاب خطى درنظر گرفته شده است. هماکنون این کتابخانه از شهرت جهانى برخوردار است و با چهارصد مؤسسه، مرکز علمى، دانشگاه و کتابخانه در سراسر جهان ارتباط مبادلاتى و فاکسى دارد و همهروزه میزبان جمع زیادى از طالبان علم، دانشمندان، محققان و نویسندگان است.
گفتنى است، آیتاللّه مرعشى نجفى علاوه بر تأسیس کتابخانه مزبور در شهرستان قم، در خصوص تأسیس و یا کمک و مساعدت به کتابخانههاى مدارس علمیه و دانشگاهى اهتمام وافرى داشتند، از جمله تعداد 278 نسخه خطى نفیس از کتبى که با تحمل رنج و زحمتهاى زیاد فراهم نموده بود به کتابخانه دانشکده معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامى) دانشگاه تهران اهدا کرد، و شمار زیادى از کتب چاپ و نسخ خطى نفیس را به کتابخانه آستان قدس رضوى (ع)، کتابخانه آستان مقدس حضرت عبدالعظیم در شهررى، کتابخانه آستانه حضرت معصومه (ع) در قم، کتابخانه مدرسه فیضیه قم، کتابخانه آستان مقدس شاهچراغ در شیراز و دهها کتابخانه داخلى و خارجى اهدا کردند که فهرست آنها از حوصله این مقدمه خارج است.
خدمات اجتماعى
از آیتاللّه مرعشى نجفى در حوزه خدمات اجتماعى نیز آثار و خدمات گرانسنگ و جاودانهاى در داخل و خارج ایران باقى مانده است که در این مقدمه به برخى از آنها که در داخل ایران تحقق یافته است اشاره مىکنیم:
الف: ساخت و تجدید و تعمیر مدارس، مساجد و حسینیهها
آیتاللّه مرعشى صدها مسجد، حسینیه و مدرسه را در ایران و کشورهاى هند، پاکستان، امیرنشینهاى خلیج فارس و برخى کشورهاى دیگر از طریق هزینه وجوه شرعیه و سهم مبارک امام (ع)، به افراد نیکوکار اجازه ساخت و تعمیر دادهاند و یا این که خود اقدام کردهاند. از باب نمونه ایشان در قم، مسجد راهآهن را که متفقین در زمان جنگ به عنوان کلیسا از آن استفاده مىکردند، پس از رفتن آنان به عنوان مسجد تجدید بنا کرد و همچنین مسجد راهآهن ازنا را در استان لرستان بنیان نهاد و نیز مقبره مرحوم علامه مجلسى در اصفهان به همت معظمله تجدیدبنا گردید و ...
ب. بیمارستان و درمانگاه
آیتاللّه مرعشى در قسمت امور درمانى و بیمارستانى نیز همانند احداث و یا تعمیر مساجد، حسینیهها و مدارس یا خود شخصا اقدام کرده و یا به افراد خیر و نیکوکار اجازه داده است که از باب وجوهات با هزینه کردن وجوهات شرعیه بسازند؛ از جمله آنها بیمارستان کامکار در قم مىباشد که مرحوم کامکار به اجازه ایشان آن را تأسیس کرد، و یا درمانگاه جدّا را که در بیمارستان نکویى قم بنیان نهاد. یا کمک ایشان به مخارج ضرورى آسایشگاه معلولین قم، واقع در جاده سراجه، و همچنین کمک به مخارج ماهیانه بیمارستان سهامیه قم در 1343 شمسى و مدتى پس از آن. و نیز احداث ساختمان بخش قلب بیمارستان نکویى که خود معظمله هزینههاى ساخت آن را پرداخت نمودند و یا مرکز توانبخشى و بهزیستى واقع در میدان امام قم که زمین آن را مرحوم حاجآقا طاهرى قزوینى به آقاى مرعشى واگذار نمود و ایشان آن را وقف امور خیریه کردند که به عنوان مرکز توانبخشى (بهزیستى) و یا «دارالشفاى آل محمد (ص)» ساخته شد و هماکنون از آن بهرهبردارى مىگردد.
ج ـ احداث مسکن طلاب علوم دینى قم
از جمله خدمات اجتماعى آیتاللّه مرعشى نجفى، احداث ساختمان جهت مسکن طلاب علوم دینى مىباشد، ایشان در انتهاى خیابان طالقانى[54] در قم، اقدام به ساختن 140 باب خانه براى طلاب کردند که در قطعات کوچک و بزرگ به صورت یک شهرک ساخته و در اختیار طلاب محروم قرار گرفت. این شهرک هماکنون به عنوان «کوى حضرت آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى» معروف است.
د. خدمات متفرقه اجتماعى
از سوى آیتاللّه مرعشى نجفى به تناسب نیازها و ضرورتها و به اقتضاى زمانها و مکانها خدمات متفرقهاى در داخل و خارج کشور ایران انجام شده است که در این جا به نام برخى از آنها بسنده مىشود الف: کمک به سازمان آب منطقهاى قم در 1358 شمسى ب: احداث واحد موتور برق امامزاده سلطان علىبن امام محمد باقر (ع) واقع در اردهال کاشان در 1381 قمرى ج: کمک به زلزلهزدگان و سیلزدگان، د: کمک به مسلمانان جنوب لبنان که در اثر هجوم ددمنشانه رژیم صهیونیستى خانه و کاشانه خود را رها کرده و به کشورهاى اردن و سوریه آواره شده بودند. ه : کمک به پناهندگان جنگ تحمیلى و ...
مبارزات سیاسى
همانگونه که قبلاً اشاره شد آیتاللّه مرعشى حدود سه سال پس از کودتاى 1339 ق / 1299 ش / 1920 م رضاخان میرپنج، دو ماه پیش از سفر احمدشاه قاجار به اروپا (24 ربیعالاول 1342 / 14 مهر 1302)، یعنى در محرم 1342 / شهریور 1302، پس از مهاجرت از نجف اشرف وارد ایران شد. ورود معظمالیه به ایران مصادف بود با دوره سخت کشمکشهاى سیاسى روس و انگلیسى در ایران، مبارزات آزادیخواهانه شیخ محمد خیابانى در تبریز و میرزاکوچک خان جنگلى در گیلان (ربیعالثانى 1340 / آذر 1300) و کودتاى فرمایشى رضاخان که با طراحى و سازماندهى دولت استعمارگر انگلیس انجام گرفته بود.
ایشان که از مبارزات سیاسى علماى عراق علیه انگلستان تجربیات خوبى کسب کرده بود، در تهران با آیتاللّه شهید مدرس دیدار کرد و در جریان امور سیاسى کشور ایران قرار گرفت، در همین جا با روحیات مستبدانه، قلدرمآبانه و ضددینى رضاخان آشنا گردید.[55] او بعدها از رضاشاه با عنوان «خبیث» یاد نموده و سپس اضافه کرده که به امر این طاغوت در 1355 قمرى کشف حجاب زنان در ایران روى داد.
آیتاللّه مرعشى به همراه مراجع دیگر و در پیشاپیش آنان حضرت امام خمینى (ره) کوششهاى زیادى کرد تا حوزه علمیه قم و جامعه روحانیت شیعه را از ضربات پىدرپى عوامل رضاخان و پس از آن فرزند سفاکش محمدرضا پهلوى (که همواره سعى در متلاشى ساختن آنها داشتند) نجات دهد. وى نوعى مبارزه منفى با رژیم رضاخانى را آغاز کرد. این مبارزه منفى و پنهانى در تمام دوران استبداد پهلوى نیز ادامه یافت و در موارد بسیارى به کمک انقلابیون شتافت. از جمله ارتباط بسیار نزدیکى میان ایشان و فدائیان اسلام وجود داشت. چند نامه در میان اسناد زندگى معظمله موجود است که یکى از شهید سیدمجتبى نواب صفوى[56] و دیگرى از شهید سیدعبدالحسین واحدى است که در 1375 ق / 1334 ش به درجه رفیعه شهادت رسیدند.[57]
قیام 15 خرداد و مواضع آیتاللّه مرعشى نجفى
محمدرضا پهلوى شاه ایران گرچه در شهریور 1320 با دخالتهاى ظاهرىِ متفقین و سیاستهاى مزورانه بریتانیا روى کار آمده بود، ولى در کودتاى 28 مرداد 1332 این دیگر آمریکا بود که شاه را یکهتاز صحنه سیاست ایران کرد.
رژیم دستنشانده پهلوى که حیات سیاسى خود را مدیون آمریکا و صهیونیستها مىدانست با طراحى و پشتیبان آمریکا، حادثه 19 دى 1341 را با عناوین فریبنده «انقلاب شاه و مردم» و با تبلیغات گسترده از مردم مسلمان ایران خواست در انتخابات عمومى شرکت نمایند، این انتخابات که بعدها به «لوایح ششگانه شاه» معروف شد، ترفند دیگرى بود که رژیم بتواند در پوشش آن به اهداف آمریکا در ایران جامه عمل بپوشاند، که البته با هوشیارى امام و روحانیت آگاه شیعه بار دیگر این ترفند و نقشه رژیم نقش بر آب شد، با این حال محمدرضا پهلوى که چارهاى جز اطاعت از خواستههاى امریکا نداشت پس از چندى طرح فاجعهآمیز و استعمارى «کاپیتولاسیون» را بر مردم مسلمان و انقلابى ایران تحمیل کرد. شاه و هواداران آمریکایىاش گمان مىکردند با رحلت آیتاللّه بروجردى راه براى اجراى سیاستهاى استعمارى آمریکا در ایران کاملاً هموار شده است از این رو با تبلیغات گسترده و فریبنده از یک سو درصدد تصویب و اجراى سیاستهاى امریکایى برآمدند و از سوى دیگر با ایجاد جو رعب و وحشت در کشور و دستگیرى عالمان آزاده و مجاهدین سبیلاللّه به تضعیف جبهه روحانیت و حوزههاى علمیه پرداختند.
این حادثه وقتى اوج گرفت که آیتاللّه العظمى امام خمینى اعلامیههاى شدیداللحن و سخنرانىهاى شورانگیز خود را در مدرسه فیضیه قم آغاز کرد و به شدت به دخالت بىوقفه آمریکا در اوضاع ایران و سرسپردگى رژیم پهلوى و حتى اطاعت بىچون و چراى شاه از سیاستهاى استعمارى آمریکا و صهیونیستهاى جنایتکار، اعتراض کرد و بر این نکته تأکید کرد: «مصمم هستم که از پا ننشینم» تا دستگاه فاسد را به جاى خود بنشینم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالى با عذر وفور کنم».[58]
در آن ایام حضرت امام خمینى در سخنرانى 29 اسفند 1341 در مسجد اعظم قم با اشاره به مسؤولیت سنگین روحانیت در برابر توطئههاى استعمار بر ضد اسلام فرمودند:
«.. دستگاه جبار بداند که اگر بخواهد به اسلام تجاوز کند و احکام کفر را در بلاد اسلامى جارى سازد، من در کمین آنها ایستادهام. من تا آخرین لحظههاى زندگىام از نوامیس اسلام و مسلمین دفاع مىکنم. من به حکم اسلام که به ما دستور جهاد و مقابله داده است در برابر خیانت به اسلام دست روى دست نمىگذارم و ساکت نمىنشینم، اگر مىخواهند راحت باشند. بیایند مرا که مزاحم هستم از این کشور تبعید کنند. تا من هستم نمىگذارم قوانین مخالف اسلام تصویب و اجرا شود. تا من هستم نمىگذارم که دستگاه جبار استقلال این مملکت را برباد دهد...[59]
در پى سخنرانى امام خمینى در عصر روز عاشورا، مأمورین شاه شبانه به منزل ایشان ریختند و او را به تهران بردند. در پى دستگیرى امام خمینى، مردم شهرهاى قم، تهران و برخى از شهرهاى دیگر ایران به کوچه و خیابان ریختند و این حرکت رژیم شاه را به شدت محکوم کردند. مأمورین مسلح مردم را به گلوله بستند و علما و مراجع با صدور اطلاعیهها، اعلامیهها، تلگرافهاى متعدد و سخنرانىهاى آتشین خواستار آزادى امام خمینى شدند. برابر اسناد موجود آیتاللّه مرعشى نجفى طى اعلامیه شدیداللحنى آزادى سریع حضرت امام خمینى (ره) را خواستار شدند. ایشان به همراه سایر مراجع و علماى طراز اول به منظور حمایت از حضرت امام خمینى، از شهرستانها به تهران سفر کردند و مدت چهار ماه به صورت جمعى به مبارزات خود علیه رژیم پهلوى ادامه دادند.
جنایات رژیم دستنشانده آمریکا در ایران و خیانتهاى آنان نسبت به مقدسات اسلام در زمان نخستوزیرى اسداللّه علم، (مهره مزدور و سرسپرده آمریکا)، به اوج خود رسید. او در اندک مدتى تمامى مظاهر آزادىهاى نسبى را نیز از میان برد. فعالیت گروهها را تعطیل ساخت و رهبران احزاب و گروهها را تبعید و یا به زندان افکند و فعالیت سازمان اطلاعات و امنیت (ساواک) را گسترش داد و کوشش فراوانى کرد تا از نفوذ روحانیت و مراجع شیعه بکاهد و مسلمانان متعهد و مومن را از نیروهاى مقننه، قضایى و مجریه اخراج و یا حداقل آنها را محدود سازد و غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى را که ضد قانون اساسى و اسلام بود، به راه انداخت. علما و مراجع حوزه علمیه قم و دیگر شهرستانها بلافاصله واکنش نشان دادند.[60]
آیتاللّه مرعشى نیز همگام با دیگر علما و مراجع و جامعه اسلامى ایران نخست تلگرافى به شاه زد و از او خواست که تصویبنامه غائله انجمنهاى ایالتى و ولایتى را لغو کند. اما وقتى جوابى از سوى شاه داده نشد، چندین تلگراف به اسداللّه علم، نخستوزیر وقت، زد و آن قدر با دیگر علما پا فشرد تا نخست وزیر و هیئت دولت را مجبور ساختند تا غیرقابل اجرا بودن این تصویبنامه را اعلام کردند.[61]
آیتاللّه مرعشى که از دیرباز با امام خمینى همراه بود با صدور بیانیهها، اعلامیهها و تلگرافها از مقام و منزلت علمى امام خمینى دفاع کرد و خواستار آزادى و رفع محدودیتها از معظمله گردید.
آیتاللّه مرعشى از جمله اولین مراجعى بود که پس از دستگیرى امام خمینى با صدور اعلامیه از مردم مسلمان ایران خواست هشیارى خود را حفظ کرده و صحنه مبارزه خالى نکنند ایشان در این اعلامیه فرمود «خون ما رنگینتر از خون برادر عزیزمان آیتاللّه خمینى نیست و مادامى که ایشان را صحیح و سالم به دست ما ندهند، دست از اقدام برنمىدارى و تا آخرین قطره خون خود از حریم اسلام دفاع خواهیم کرد».[62]
آیتاللّه مرعشى در جواب جمعى از طلاب حوزه علمیه قم در خصوص مقام و منزلت علمى امام خمینى، سرسختانه اظهار مىدارد که:
«چنانچه کرارا اینجانب عقیده خود را اظهار کردهام، باز هم به موجب این سوال عرض مىکنم که حضرت آیتاللّه خمینى ـ دامت برکاته ـ یکى از مراجع تقلید عالم تشیع هستند و از اساطیر روحانیت اسلام و از مفاخر عالم تشیع. امید است خداوند متعال موجبات رفع نگرانىهاى مسلمین و انجام منویات مقدسه روحانیت اسلام را فراهم فرماید».
پس از دستگیرى امام خمینى (ره) و تبعید ایشان به ترکیه آیتاللّه حاجآقا مصطفى خمینى براى انجام مذاکراتى به منزل آیتاللّه مرعشى رفته بودند، عوامل رژیم از این ماجرا اطلاع یافته و از پشتبام به منزل آیتاللّه مرعشى هجوم بردند و فرزند امام را دستگیر کردند و آنگاه که معظمله مانع دستگیرى حاجآقا مصطفى مىشوند، عوامل رژیم با مشت به سینه ایشان مىزنند و حاج آقا مصطفى را مىبرند که از همان جا به ترکیه تبعید مىشود.
آیتاللّه مرعشى در پاسخ به نامه علما و فضلاى حوزه علمیه قم اظهار مىدارد:
«در خصوص وظیفه گویندگان و آقایان طلاب عظام که سوال فرمودهاید، البته متوجهید که در این مورد پس از تبعید المجاهد فى سبیلاللّه حضرت مستطاب آیتاللّه خمینى ـ دامت برکاته ـ چه در منبر و چه شفاها و چه در منشورات کتبا گفته و نوشتهام. در آنجا به طور صریح و مشروح، هدف و وظیفه را شرح دادهام. مجددا نیز تذکر مىدهم که وظیفه روحانیون و خدام شرع انور این است که مردم را به وظایف دینى خود آشنا نموده و احکام الهیه را مشروحا بیان فرمایند...»
پس از تبعید امام خمینى از ترکیه به عراق «تبعیدگاه ثانوى» با ارسال تلگرافهایى به نجف اشرف براى آیتاللّه حکیم، آیتاللّه خویى و آیتاللّه شاهرودى از آنان مىخواهد از میهمان عزیز و بزرگوار خود به گرمى استقبال نموده و احترام نمایند.
آیتاللّه مرعشى نجفى طى سخنرانى که در 23 رجب 1384 در مسجد بالاسر حرم مطهر حضرت معصومه (س) اظهار داشتند:
«نقش برجسته روحانیت شیعه در دفاع از احکام اسلام و قوانین شریعت و حفظ استقلال مملکت در طول تاریخ ایران و در مواقع حساس و بحرانى، واقعا به یادماندنى است. ایشان در این سخنرانى از علماى مجاهدى یاد مىکند که به هنگام هجوم بیگانگان به این کشور و تجاوز بهمقدسات اسلام چگونه فداکارانه جان باختند، اما استقلال کشور را حفظ کردند و از اسلام دفاع نمودند».
سپس خطاب به رژیم پهلوى مىپرسد: آیا این علما و فقها و مراجع مرتجع هستند؟!! آیا اینان نبودهاند که در طول تاریخ بهترین دفاع را از استقلال کشور انجام دادهاند؟ سپس تجاوزات و فتنهگرىهاى رژیم پهلوى را علیه اسلام و روحانیت شدیدا محکوم مىنماید.
آیتاللّه مرعشى نه تنها در صحنه داخلى ایران از اسلام و مسلمین دفاع کرد، بلکه در مواقع بسیار حساس از دیگر مسلمانان نیز که مورد تجاوز و ستم قرار مىگرفتند، دفاع کرد. از جمله اعلامیههاى متعددى که در دفاع از مسلمانان مظلوم فلسطین و محکومیت اسرائیل جنایتکار و تقاضاى کمک از تمامى مسلمانان جهان براى دفاع از ملت مظلوم فلسطین، صادر کرده است.
معظمله هنگامى که رژیم بعثى عراق ایرانیان مسلمان را با وضع فجیعى از عراق اخراج کرد، به این اقدام ضدانسانى و جنایتکارانه بعثیان در عراق اعتراض کرد و از اهانت و بىحرمتى به عتبات مقدسه اظهار تأسف کرد.
آقاى مرعشى در سال 1352 شمسى فتوایى علیه خریدوفروش کالاهایى که سود آن هزینه تبلیغات حزب جاسوسپیشه بهائیت استفاده مىشد، صادر کرد و آن را حرام خواند؛ حزبى که به کمک رژیم پهلوى بر بیشتر منابع اقتصادى، سیاسى و اجتماعى کشور مسلط شده بود.
ایشان در تاریخ 22 خرداد 1354 نیز طى نامهاى به حضرت آیتاللّه آشتیانى، تهاجم بىرحمانه عوامل رژیم پهلوى به مدرسه فیضیه و دستگیرى جمعى از طلاب و ضرب و شتم آنان را محکوم کرد و از آیتاللّه آشتیانى خواست در جهت استخلاص محبوسین بىگناه معجلاً اقدام کند.
پس از شهادت آیتاللّه حاج آقا مصطفى خمینى، اولین مجلس ترحیم از سوى آیتاللّه مرعشى نجفى در حسینیه ایشان منعقد گردید و پس از ختم مراسم شرکتکنندگان با شعارهاى کوبنده خود مظالم رژیم پهلوى را بازگو کرده که عدهاى دستگیر شدند.
در جریان سرمقاله موهن و فرمایشى در روزنامه اطلاعات در سال 1356 که در آن به ساحت مقدس حضرت امام خمینى اهانت شد، باز هم وى از نخستین افرادى بود که اعلامیه شدیداللحنى صادر کرد و از مقام شامخ امام و روحانیت دفاع نمود و نسبت به حوادث تلخ و ضرب و شتم طلاب و مردم مسلمان و کشتار آنان اظهار تأسف نمود و مجازات جنایتکاران را خواستار شد.
پس از هجرت امام خمینى از عراق، آیتاللّه مرعشى نجفى طى تلگرافى به رئیس جمهور عراق، از وى مىخواهد که سریعا ترتیب بازگشت امام را به محل اقامت قبلیشان فراهم نماید.
بعد از مهاجرت امام به پاریس، معظمله با ارسال تلگرافى به امام از پیشامد ناگوارى که براى ایشان اتفاق افتاده بود، فوقالعاده اظهار تأثر مىنماید و پس از آن تلگرافى براى رئیس جمهور فرانسه، والرى ژیسکاردستن، مىفرستد و از او و ملت فرانسه مىخواهد که مهماننوازى خود را به مرتبه کمال برسانند.
با اعلام نخستوزیرى شاپور بختیار و ادعاى وى مبنى بر موافقت اکثر روحانیون بزرگ با نخستوزیرى او، آیتاللّه مرعشى در تاریخ 30 دى 1357 اعلامیهاى منتشر مىکند و قویا ادعاى وى را تکذیب و بختیار را نیز دستنشانده رژیم فاسد، ظالم و دیکتاتور که دستش به خون ملت مسلمان ایران آلوده شده، به شمار آورده و او را غیرقانونى و مردود مىشمارد. و هنگامى که بختیار فرودگاههاى کشور را به روى هواپیماى امام مىبندد، این حرکت مذبوحانه را محکوم مىنماید.
در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى و پس از بازگشت امام به ایران، آیتاللّه مرعشى نجفى از همگامى با سایر مراجع، با رهبر انقلاب، از هیچ کوششى فروگذارى نکرد و پس از انتخاب مهندس مهدى بازرگان به سمت نخستوزیرى دولت موقت از طرف امام، او نخستین کسى بود که این حسن انتخاب را به مهندس بازرگان تبریک مىگوید و اظهار امیدوارى مىکند که ایشان در این مسئولیت خطیر وظایف خویش را به نحو احسن و مطلوب به انجام رساند.
بالاخره در 22 بهمن 1357، روز پیروزى انقلاب اسلامى، اعلامیه مهمى خطاب به ملت ایران صادر کرده و از عموم طبقات، که با فداکارىها و جانبازىهاى خویش در راه اعتلاى کلمه حق و پیشبرد اهداف عالیه اسلامى و خواستههاى مشروع خود تا پاى جان استقامت کردند واز علماى اعلام و حجج اسلام شهرستانها و مدرسین و طلاب حوزههاى علمیه و افسران و درجهداران و همافران نیروى هوایى و دیگر اقشار جامعه، صمیمانه تشکر مىکند.
توطئهها و اقدامات ساواک در تضعیف آیتاللّه مرعشى نجفى
رژیم دستنشانده پهلوى به وضوح دریافته بود، تا هیمنه و نفوذ معنوى فقها و علماى راستین اسلام بر عقاید و فرهنگ اجتماعى مردم مسلمان ایران وجود داشته باشد، هرگز نخواهد توانست مأموریتهاى ضداسلامى صهیونیستها و آمریکا را در این کشور به اجرا درآورد، به همین جهت با طرح توطئههاى گوناگون همواره سعى کرد مانع نفوذ قدرت روحانیت در میان مردم مسلمان شود. رژیم شاه که از پایدارى و مجاهدات آیتاللّه مرعشى نجفى در برابر تهاجم فرهنگى غرب و طرحهاى انحرافى و ضداسلامى آنان آگاه بود، با ایجاد تضییقات، کارشکنىها و اقدامات ناجوانمردانه و با بسیج عوامل پیدا و ناپیداى خود مجموعه فعالیتها، موضعگیرىها و مراسلات آیتاللّه مرعشى نجفى را در مراقبتها و کنترل خود درآورده بود در اینجا به برخى از توطئهها و عملیات ساواک علیه معظمله را که در این مجموعه اسنادى آمده است اشاره مىکنیم:
1ـ اداره دوم ارتش طى گزارشى به شماره : 14604 ر د 2 تاریخ 9 / 6 / 42 اعلام مىکند:
«آقاى شهابالدین نجفى مرعشى که از علماى طراز اول قم هستند، در پاسخ اطلاعیهاى که سازمان امنیت در مورد آزادى آقاى خمینى و تعهد ایشان مبنى بر عدم مداخله در امور سیاست دادند. اطلاعیهاى منتشر و در آن شدیدا به تشکیلات ساواک و اهانت ایشان به مقام روحانیت تاخته است. این اطلاعیه سوءظن و تردیدى که بسیارى از مؤمنین در مورد آقاى خمینى ایجاد کرده بود برطرف ساخت.»
2ـ آیتاللّه مرعشى نجفى که در جریان نهضت 15 خرداد و دفاع از موضعگیرىهاى حضرت امام خمینى علیه رژیم پهلوى به تهران مهاجرت نمودند، ساواک حضور ایشان را در تهران خطرناک تلقى کرد. در سند شماره 1212 س ت / 7 تاریخ 27 / 5 / 42 مىگوید:
«وجود آیتاللّه نجفى در وسط بازار و آزادى عملى که در ملاقات با معین و روحانیون دارد موجبات تقویت او را فراهم آورده و چنان که مشهور است از هیچگونه مخالفتى با خواستههاى دولت کوتاهى نمىنماید. ساواک در سند 25 / 6 / 42 اداره دوم عملیات (321) طى اطلاعیهاى به مقامات ساواک به نقل از مدیرکل اداره سوم ساواک اعلام مىکند: وجود آیتاللّه نجفى از نقطه نظر این که در وسط بازار از آزادى کامل برخوردار است براى تقویت روحانیون مخالف دولت دور از مصلحت است.»
مدیرکل اداره سوم ساواک طى سند شماره : 24754 / 316 ـ 24 / 4 / 46 به ساواک قم دستور سپهبد نصیرى رییس ساواک را ابلاغ مىکند:
«به فرموده با توجه به این که اخیرا فعالیت نامبرده فوق [آیتاللّه مرعشى] به طور محسوس افزایش یافته شخصا با مشارالیه تماس حاصل و توجه داده شود که ادامه رویهاى که در پیش گرفته عواقب وخیمى براى او دربر خواهد داشت»
3ـ مفاد اسناد : 7071 ـ 27 / 6 / 42 و 7093 ـ 28 / 6 / 42 و 7098 ـ 28 / 6 / 42 و 25031 / 321 ـ 28 / 6 / 42 حاکى از تعقیب و مراقبت دقیق از فعالیتهاى ایشان است، ساواک مرکز طى تلگرافى دستور مىدهد:
«آیتاللّه مرعشى با هواپیما به مشهد حرکت کرد اقدامات و فعالیتهاى وى را تحت کنترل قرار داده نتیجه را گزارش نمایند».
4ـ آیتاللّه مرعشى نجفى در جریان مخالفت با طرحها و لوایح ضداسلامى رژیم پهلوى، طى نامهاى به آیتاللّه حاج سیداحمد خوانسارى در خصوص مخالفت «با لایحه خانواده» متذکر شدند:
«در حالى که ملت اسلام مبتلا به تجاوز دولت منفور اسرائیل شده و افکار متوجه این ضایعه بزرگ مىباشد از چنین موقعیت حساس سوءاستفاده شده است و این مواد و طرح غیراسلامى تصویب شده ...»
مفاد اسناد شماره : 24636 / 316 ـ 15 / 4 / 46 و 1136 / 21 ـ 14 / 4 / 46 و ... حاکى است سپهبد نصیرى رئیس ساواک، به مجرد اطلاع از موضوع فورا به ساواک قم دستور داد با صحنهسازى، عکاس اعلامیهها را جهت تهیه کپى قبول و پس از این که به عکاسخانه برد، در حال تهیه کپى از آنها ترتیبى داده شود که با تظاهر به این که این اطلاع از منبع دیگرى رسیده، عکاسخانه بازرسى و ضمن ضبط اعلامیهها و وسایل فتوکپى مربوطه ظاهرا عکاس مزبور توقیف و همراه با اعلامیهها به مرکز اعزام و نتیجه را سریعا اعلام دارند».
5ـ آیتاللّه مرعشى نجفى در فاجعه تجاوز ظالمانه صهیونیستها به مسلمانان بىپناه فلسطین در سال 46 با پخش اطلاعیهاى از مردم مسلمان ایران خواستند با کمکهاى مالى خود به یارى مردم ستمدیده فلسطین بشتابند و به همین منظور شماره حسابى را در بانک باز کردند. در همین راستا ایشان از مردم خواستند به منظور اظهار همدردى با مصیبتزدگان مسلمین از تظاهر به جشن و چراغانى در روز مولود مسعود پیغمبر اکرم (صلوهاللّه علیه و آله) خوددارى نمایند، در ضمن اعلام نمودند، به همین مناسبت آن روز را جلوس نخواهند داشت. نصیرى رییس ساواک دستور داد:
«هر چاپخانهاى که اعلامیه را چاپ کرده و هر کس دستاندرکار چاپ آن بوده است، بازداشت شوند. «سند شماره : 629 / 316 ـ 5 / 4 / 46»
فرزند ارشد آیتاللّه مرعشى که دستیار مورد اعتماد ایشان نیز بود، در جریان کمکها و اعانات مردم ایران به مسلمانان آواره فلسطین، به امر آیتاللّه مرعشى وجوه مذکور را، از بانک تحویل گرفته تا به آوارگان فلسطین برسانند.
برابر سند «35552 / 316 ـ 7 / 6 / 46» سپهبد نصیرى رییس ساواک دستور مىدهد:
«در شهر شایع نمایند که فرزند آیتاللّه نجفى وجه مزبور را که جهت آوارگان عرب جمعآورى شده، به منظور استفاده شخصى از بانک برداشت نموده».
در سند «2613 / 21 ـ 17 / 7 / 46» امنیت داخلى ساواک اظهارنظر مىکند:
«با اشاعه اینکه پسر نجفى وجوه جمعآورى شده آسیبدیدگان جنگ را به مصارف شخصى رسانده، افکار روحانیون را متوجه آن ساخته که تحقیقا بدانند این وجوه که وسیله ایشان از بانک اخذ شده به چه مصرفى رسانده شده».
در سند «45629 / 316 (8 / 8 / 46» مدیرکل اداره سوم ساواک به رییس ساواک قم دستور مىدهد:
«... نتیجه اقدامات آن ساواک را نسبت به شایع نمودن این که فرزند نامبرده بالا [مرعشى نجفى] وجوه جمعآورى شده را به مصرف شخصى رسانیده اعلام نمایند».
مفاد سند «2955 ـ 13 / 8 / 46» حاکى است که رییس ساواک قم به اداره سوم اعلام مىکند:
«در اجراى اوامر، اقدامات لازم در زمینه شایع نمودن مفاد امریه شماره 35552 / 316 ـ 7 / 6 / 46 از طرف این ساواک وسیله منابع به عمل آمده و سپس ساواک قم پیشنهاد مىکند «در صورتى که با درج مقالهاى در روزنامه موافقت حاصل است ابلاغ که اقدام گردد»
در سند «3285 / 21 ـ ساواک قم همچنان اصرار بر اشاعه حیف و میل وجوه مزبور را دارد، در سند «37370 / 316 ـ 13 / 7 / 47» ساواک مرکز دستور مىدهد:
«خواهشمند است دستور فرمایید به منظور تضعیف بیش از پیش نامبرده، به نحو غیرمحسوس شایع نمایند مشارالیه وجوه جمعآورى شده را به نفع شخصى خود بهرهبردارى مىنماید و به مصارف خصوصى مىرساند».
در اینجا لازم است، توجه خوانندگان محترم را در خصوص مصرف وجوه جمعآورى شده جهت آوارگان فلسطین که به وسیله آیتاللّه مرعشى نجفى براى آنان ارسال شده است، به مطالعه اسناد : «2536 ـ 8 / 8 / 46 و 2823 ـ 2 / 9 / 46» جلب نماییم.
6ـ آیتاللّه مرعشى نجفى همانند دیگر مراجع دینى جلسات شوراى استفتاء داشتند، ساواک که با حساسیت زیاد کلیه فعالیتهاى ایشان را زیر نظر و کنترل درآورده بود طى سند شماره 35563 / 316 ـ 8 / 6 / 46» به ساواک قم دستور مىدهد:
«خواهشمند است دستور فرمایید به نحو غیرمحسوس در جلسات متشکله نامبرده بالا [آیتاللّه مرعشى] نفوذ نموده و علت این که جلسات مورد بحث به طور سرى و براى عده مخصوص تشکیل مىشود روشن و منعکس نمایند...»
7ـ ساواک براى کنترل و مراقبت هر چه بیشتر و دقیقتر از فعالیتهاى آیتاللّه مرعشى نجفى همواره از مجموع اقدامات مستقیم و غیرمستقیم ایشان مراقبت مىنمود از جمله سانسور، جمعآورى و جلوگیرى از ارسال و ایصال مکتوبات و مراسلات معظمله به مقصد بود، در اسناد زیادى در این مجموعه اسنادى ساواک به بخشنامه و یا گزارش در این راستا پرداخته است، براى نمونه ساواک در سند شماره «4274 / 21 ـ 16 / 11 / 46» به اداره کل سوم گزارش مىنماید:
«هر ماه به طور غیرمستقیم از توزیع نامههاى وى جلوگیرى که عینا در اداره پست ضبط گردیده...»
8ـ ساواک پیوسته تلاش مىکرد با سیاست تهدید و تطمیع بتواند آیتاللّه مرعشى نجفى را به کنترل سیاستهاى خود درآورد، اما به مشاهدت زندگى سرشار از مجاهدات و مبارزات آن فقیه فرزانه و نیز با استناد به اسناد متعدد در این مجموعه اسنادى، سیاستهاى تهدیدى و تطمیعى ساواک در خصوص معظمله هیچگاه تحقق نیافت. براى نمونه ساواک قم در سند شماره «4575 / 21 ـ 3 / 12 / 46» طى استفساریهاى از اداره کل سوم ساواک مرکز درخواست مىنماید:
«با توجه به اینکه طى امریه شماره «77285 / 316 ـ 18 / 11 / 46» ابلاغ گردیده به منظور تضعیف موقعیت و از بین بردن وجهه مشارالیه [آیتاللّه مرعشى نجفى] طرح تضعیفى تهیه و تقدیم گردید و در امریه 77740 / 316 ـ 28 / 11 / 46 ابلاغ گردیده تسهیلاتى جهت مشارالیه در مورد ساختن کتابخانه فراهم گردد تا بتوان از وجود وى استفاده نمود، با عرض این که اوامر صادره یکى در جهت تضعیف نامبرده و دیگرى مربوط به تسهیل امور کتابخانه مىباشد، مقرر فرمایید نظریه در ثانى ابلاغ تا اقدامات لازم به عمل آمده و نتیجه به استحضار برسد»
همانطور که قبلاً نیز آمد، عوامل ساواک هرگز نتوانستند اراده حضرت آیتاللّه مرعشى نجفى را به کنترل خود درآورند.
سپهبد نصیرى رییس ساواک در سند شماره: «17880 / 316 ـ 1 / 12 / 46» گفته است: «آقاى مرعشى قابل اعتماد نیست»
براى توضیح بیشتر به اسناد مربوط و نیز سند «88334 / 316 ـ 26 / 12 / 46» رجوع کنید.
9ـ اداره کل سوم ساواک در سند «4228 / 316 ـ 21 / 9 / 49» به ساواک قم ابلاغ مىکند: «به فرموده مقرر است براى نامبرده بالا و همچنین اطرافیان وى محدودیتهایى نظیر اقدامات معموله درباره آیتاللّه گلپایگانى فراهم شود».
در سند تاریخ «21 / 10 / 49» اداره کل سوم ساواک طى گزارشى به سپهبد نصیرى رییس ساواک اعلام مىنماید:
«به طورى که استحضار دارند وزارت دربار شاهنشاهى در نوروز سال 49 جزوهاى که حاوى شرح حال اولیا دینى بوده تهیه و جهت برخى از روحانیون از جمله آیتاللّه نجفى فرستاده لکن نامبرده از دریافت آن خوددارى نموده است، در اجراى اوامر صادره به ساواک قم ابلاغ گردیده محدودیتهایى براى تضعیف نجفى فراهم آورند. پاسخ رسیده حاکى است، تنها موضوعى که در تحکیم موقعیت نجفى کمک مىکند، برگزارى نماز جماعت در اعیاد مذهبى در صحن مطهر قم مىباشد».
ساواک قم در گزارش «3652 / 21 ـ 14 / 10 / 49» به اداره کل سوم ساواک اعلام مىکند:
«در نظر است از نوع طرحهایى که در مورد آیتاللّه گلپایگانى و ... تا به حال اجرا شده است به آیتاللّه نجفى مرعشى هم اجرا گردد و ابتدا با تهیه و اجاره پلاکاتى در حوالى منزل وى نسبت به نصب فرستنده در داخل هدف به منظور آگاهى از فعالیتهاى وى اقدام گردد» در سند «3643 / 21 ـ 4 / 10 / 49» ساواک قم به مرکز اعلام مىکند:
«تنها مسئلهاى که به تضعیف و انکسار موقعیت نجفى لطمه وارد مىآورد، انجام پیشبینىهاى لازم به منظور عدم برگزارى نماز در صحن مطهر و اعیاد مىباشد».
اداره کل سوم ساواک به منظور کسب تکلیف از رییس ساواک در سند تاریخ «22 / 10 / 49» گزارش مىدهد:
«مشارالیه [آیتاللّه مرعشى نجفى] از روحانیون مخالف دولت مىباشد و به طورى که استحضار دارند یادشده در سال جارى از گرفتن جزوات اهدایى وزارت دربار شاهنشاهى امتناع نموده که مقرر گردیده براى یادشده نیز محدودیتهایى فراهم شود. ساواک قم اعلام مىدارد به منظور آگاهى از فعالیتهاى یادشده ابتدا با انتخاب و اجاره ساختمانى در حوالى منزل وى نسبت به نصب فرستنده در داخل هدف اقدام گردد. با عرض مراتب فوق و اینکه نصب فرستنده در منزل نامبرده ضرورى مىباشد، در صورت تصویب با اجراى طرح مذکور موافقت گردد».
اداره کل سوم ساواک در سند «4747 / 316 ـ 1 / 11 / 49» به ساواک قم ابلاغ مىکند:
«با پیشنهاد آن ساواک موافقت مىگردد خواهشمند است دستور فرمایید اقدامات معموله را اعلام نمایند».
پشتیبان نظام مقدس جمهورى اسلامى و رزمندگان اسلام
آیتاللّه مرعشى پس از پیروزى انقلاب تا آخرین لحظه عمر شریف و با برکت خود در کنار ملت مسلمان، با ایمان و فداکار ایران و همگام با رهبر کبیر انقلاب اسلامى، امام خمینى، و دیگر مسئولین مملکتى در کوران حوادث و لحظههاى حساس سرنوشتساز انقلاب کشور باقى ماند و لحظهاى از منویات اسلام و روحانیت مبارز دور نشد. در زمان جنگ تحمیلى عراق علیه ایران، یاور رزمندگان اسلام در جبههها بود و در پشتیبانى از رزمندگان دهها بار سخنرانى کرد و اعلامیه صادر نمود. کمکهاى زیادى را به جبهههاى جنگ فرستاد و در ایامى که انتخابات برگذار مىشد در پاى صندوقهاى رأى حاضر مىگردید.
وصیتنامه آیتاللّه مرعشى نجفى
بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه الباقى بعد فناء الموجودات، و وارث الکائنات، والصلوة والسلام على سیدالانبیاء و مقدمالسّفراء، سیدنا ابىالقاسم محمدبن عبداللّه صلی الله علیه و سلم، و على سُفُنالنجاة والمشاکى فىالهلکات، صلوة دائمة مستمرة، و بعد: چنین گوید خادم علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهالسلام پناهنده و معتکف آستان مقدس آن بزرگواران و امیدوار به شفاعت آنان، ابوالمعالى شهابالدین الحسینى المرعشى النجفى که این چند صفحه را در حال صحت نفس و بدن، و سلامت عقل، بدون اکراه و اجبار، به عنوان وصیت ذیلاً به قلم تحریر درمىآورم:
حقیر معتقد به عقائد حقه اثنى عشریّه و آنچه نبى اکرم صلی الله علیه و سلم و ائمه طاهرین علیهالسلام فرمودهاند مىباشم و از خداوند منّان مسئلت مىنمایم با همین عقیده پاک و موالات و حبّ آل رسول صلی الله علیه و سلم از دنیا بروم.
وصىّ خود را قرار دادم فرزند ارشد ذکورم جناب حجتالاسلام آقاى حاج سید محمود ژمرعشى که دقیقا به مواردى که ذکر مىگردد بایستى عمل نماید:
سفارش مىکنم او را که دامن همت به کمر زده، و با اراده تمام و آهنین آماده ترویج دین حنیف و دفاع از مذهب حقّه اثنى عشرى باشد، چه این مذهب غریب است و با فریاد بلند آوا سر مىدهد: هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنى، هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُ عَنّى، وَ لا أرى مَنْ یُلَبّى دَعوَتَه، وَ یُجیب صَرخَتَهُ الا القَلیل، شَکَرَاللّهُ مَساعیهُم وَ جَزاهُم خَیرَالجَزاء.[63]
آیا کمککنندهاى هست که دفاع از من کند؟ و نمىبینم کسى لبیک گفته و ناله او را پاسخ دهد مگر عده کمى که پروردگار کوششهاى آنان را سپاسگزارى کند.
سفارش مىکنم به اندیشیدن در کتاب خداوند و پند گرفتن از آن.
و به زیارت اهل گورستان و قبور، و اندیشیدن در این که آنان دیروز چه کسانى بوده، و امروز چه شدند، و چگونه بودند؟ پس چگونه گردیدند، و کجا بودند، و امروز کجا هستند؟
و نیز کم کردن معاشرت و همنشینى، زیرا معاشرت در این زمان هم منع دارد و هم خطر، و کمانجمنى است که خالى از بهتان و غیبت و در حق مؤمنین و عیبجویى و تحقیر و ضایع کردن حقوق و برادرى آنان باشد.
سفارش مىکنم او را بر صله رحم، زیرا آن از نیرومندترین اسباب توفیق و برکت در عمر و زیادى روزى است.
سفارش مىکنم به تصنیف و تألیف و نشر کتابها و آثار اندیشمندان شیعه امامیّه، به ویژه کتابهاى گذشتگان از آنان، زیرا این روش از بهترین راههاى تقویت مذهب در زمان واژگون و انحطاط است.
و سفارش مىکنم او را به زهد و بىاعتنایى به شئون دنیا، و راه و روش وَرَع و پرهیزگارى و احتیاط.
و سفارش مىکنم به مداومت قرائت زیارت جامعه کبیره، اگرچه در هفته یک بار باشد.
و سفارش مىکنم او را به اشتغال و کوشش در فراگرفتن علوم شرعى.
و سفارش مىکنم به تدوین و تنظیم کتاب خودم: مشجّات آل رسولاللّه الاکرم صلی الله علیه و سلم و نیز: حواشى و تعلیقاتى که بر کتاب عمدهالطّالب دارم، و تمام آثار حقیر و آنچه از قلم من بر صفحات جارى شده، چه بسا شبهاى بسیارى را تا صبح بیدار بوده، و چه رنجهایى در روزها جهت استخراج از گوشه و کنار صدها کتاب بلکه هزاران کتاب در فنون مختلف کشیدهام.
و سفارش مىکنم او را به دورى جستن از غیبت بندگان خدا، به ویژه اهل علم، زیرا غیبت آنان چون خوردن مُردارِ مسموم است.
و سفارش مىکنم بر صله رحم. چه آن سبب توفیق براى اعمال شایسته و زیادى عمر و برکت در روزى انسان است.
و سفارش مىکنم او را به خواندن سوره «یس» بعد از نماز صبح هر روز یک مرتبه، و نیز به خواندن سوره «نبأ» (عم یتسائلون) بعد از نماز ظهر، و به خواندن سوره «عصر» پس از نماز عصر، و به خواندن سوره «واقعه» بعد از نماز مغرب، و به خواندن سوره «الملک» بعد از نماز عشا، و تأکید مىکنم مداومت کند بر آنچه یادآور شدم، زیرا من شخصا روایت مىکنم این روش را از استادان بزرگوار خود و بارها نیز تجربه کردهام.
و سفارش مىکنم به مداومت این دعاى شریف در قنوتهاى نمازهاى واجب و آن را من روایت مىکنم از پدر علامه خود، و نیز از جمالالسّالکین مرحوم شیخ محمدحسین شیرازى و آن دو بزرگوار از استاد خود مصباحالسّالکین مرحوم سیدمرتضى رضوى کشمیرى و او نیز به طریق خود از ستاره فروزان سیدرضىالدین علىبن طاووس حسنى، مؤلف کتاب الاقبال که متصل به اصحاب موالى ما و پیوستگى به پیشوایان ما دارد روایت مىکند و آن دعا این است
اَلّلهُمَّ إنّى اَسْئَلُکَ بِحَقّ فاطِمَةَ وَ اَبیها، وَ بَعْلِها وَ بَنیها، وَالسِّرِّ المُسْتَوْدَعِ فِیها، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَفْعَلَ بِى ما اَنْتَ اَهْلُه، وَ لا تَفْعَل بِى ما اَنَا اَهْله.
پروردگارا! من تو را به حق فاطمه و پدرش، و شوهرش و فرزندانش، و رازى را که در او به امانت نهادهاى مىخوانم، این که درود بفرستى بر محمد و آل محمد و آنچه خود اهل آنى با من عمل کنى و به جا آورى، و به جا نیاورى با من آنچه را من اهل آنم.
و سفارش مىکنم او را به مداومت این دعا پس از ذکر رکوع، خصوصا در رکعت آخر:
«اَلّلهِمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ تَرَحَّمْ عَلى عَجْزِنا وَ اَغِثنا بِحَقِّهِم».
«پروردگارا! بر محمد و خاندانش درود فرست و ترحم بر عجز ما کن، و به حق آنان پناهمان بده و به داد ما برس.»
و سفارش مىکنم به مداومت تسبیحات جدّه ما زهراى بتول، که روحم فدایش باد.
و سفارش مىکنم او را به مداومت و تفکر در خطبه این بانوى پاک منزه در مسجدالنبى؛ آن خطبهاى که بلغا و فصحا را از آوردن مانند آن عاجز ساخت، و آن را عدهاى از بزرگان گذشته نقل کردهاند.
و سفارش مىکنم به تدبر و اندیشیدن در خطبه شقشقیّه مولاى ما امیر مؤمنان و سیدمظلومان که در مسجد انشا فرمود، و آن را عده بىشمارى از فریقین ـ که مورد وثوق هستند ـ نقل کردهاند.
و سفارش اکید مىکنم او را به نماز شب و استغفار در سحرها.
و سفارش مىکنم به صله رحم، و به ویژه با برادران و خواهران خود، و نیکى کردن در حق آنان. من پس از خود چیزى از زخارف دنیا براى آنان نگذاشتم. آنچه را به دستم رسید در نیازهاى مردم، خصوصا اهل علم، صرف نمودم، حتى نذورات شخصى خود را که مردم براى من نذر مىنمودند، همه را در احتیاجات اهل علم صرف کردم. من به زودى از دنیا مىروم و از مال دنیا چیزى براى بازماندگانم ننهادم و وکیل آنها را خداوند کریم قرار دادهام، پس پند گیرید اى صاحبان بصیرت.
سفارش مىکنم او را به کوشش اکید در امر کتابخانه عمومى که در این شهر مقدس براى حوزه مقدسه قم و عموم مردم تأسیس کردهام، و نیز حسینیهاى که از نفقه مرحوم حاج غلامحسین شاکرین بنیاد کردهام و در آن عزاى آل رسول صلی الله علیه و سلم و مجالس یادبود برادران دینى منعقد مىگردد، همچنین مدرسهاى که در خیابان ارم ساختهام، و نیز مدرسهاى که نوسازى و عمران آن را نمودهام که در انتهاى خیابان چهارمردان واقع شده، و نیز مدرسه شهابیه که در محل سینماى سابق قم قرار دارد که زمین آن را از صاحبش خریدارى و با کمک مردمان باایمان ساخته شد، خداوند توفیقات آنان را افزون فرماید. غیر آنها از آثارى که خداوند توفیق ساختن آن یا ترمیم و تعمیر آن را به حقیر داد.
سفارش مىکنم به تکمیل آنچه از قلم من صادر شده از تألیف و تصنیف، و نیز نشر آنها، که شامل نوشتههاى زیادى در فقه و اصول و کلام و انساب و رجال و درایه و تفسیر و حدیث و تاریخ و تراجم و مجموعهها و سیر و سلوک و عرفان و مقامات، و نیز نوشتههاى دیگر در حالات معنوى و مکاشفات و مجاهدات و ریاضات و سختىهایى که متحمل شدهام، مىباشد.
و سفارش مىکنم او را در نیکى کردن در حق فقرا و سادات و طلاب علوم دینى.
سفارش مىکنم به مداومت زیارت مشاهد عترت زاکیه، من شخصا چه بهرههاى فراوان از این مشاهد بردهام.
و سفارش مىکنم او را به شکیبایى در مصیبتها و شدائد روزگار، خصوصا در میدان تیر حسودان، پس بنگر به آنچه با پدر مظلوم و غریب تو کردند.
و سفارش مىکنم به قرائت قرآن شریف، و تدریس و تدرّس احادیث بلندپایه پیشوایان راستین دین، زیرا آنان شفادهنده بیمارى دلها، و نوردهنده باطن هستند.
و سفارش مىکنم او را که مرا از دعاى خیر فراموش نکند، چه در زمان حیاتم، و چه پس از آن.
و سفارش مىکنم به توسل و مداومت دعاها و ذکرها. و اجازه به او مىدهم در خواندن دعاى سیفى مشهور به «حِرزِ یمانى»؛ زیرا من اجازه قرائت آن را از پدر علامه خودم ـ که خداوند اکرام او را فزون کند ـ دارم و نیز از علامه شیخ محمدحسینبن محمد خلیل شیرازى، و علامه حاج شیخ حسنعلى اصفهانى ساکن مشهدالرضا و آنان از علامه جمالالسالکین سیدمرتضى رضوى کشمیرى نجفى به طریق خود که منتهى مىشود به علامه سید رضىالدین علىبن طاووس حسنى صاحب کتاب اقبال.
و نیز اجازه قرائت اعتصام سیفى و خاتمه آن را به او دادم. و همچنین اجازه قرائت اورادى را که در شدائد داشتم.
و نیز اجازه به او دادم در قرائت آنچه در کتاب خود در این شئون آوردهام (و این کتاب را از غیر اهلش محفوظ دارند).
و سفارش مىکنم او را به دورى جستن از بىکارى و بطالت و صرف عمر عزیز در چیزهایى که نفعى ندارد. روایت شده است که :
اِنَاللّه تَعالى شَأْنه یُْبغِضُ الشّابَّ الفارِغ.
خداوند تعالى، جوان بىکار را دشمن مىدارد.
و سفارش مىکنم به استغفار در شبها و نیز در روز.
و سفارش مىکنم او را به نیکى کردن در حق آنهایى که من آنان را تربیت کردهام؛ از شاگردان با تقواى خود، و کسان دیگر که مرا یارى کردهاند.
و سفارش مىکنم که مرا از دعا در مشاهد مشرّفه پیشوایان گرامى و مشاهد اولاد آنان و نیز در حج و عمره فراموش نکند.
و سفارش مىکنم او را در کوشش و پایدارى در برگزارى شعایر الهى در حسینیهاى که در قم مقدسه بینانگذارى کردهام.
سفارش مىکنم به اینکه کیسهاى که در آن خاک مرقد ائمه طاهرین علیهالسلام و اولاد آنان و قبور اصحاب و بزرگان را جمعآورى کردهام، براى تیمّن و تبرّک با من دفن نماید، و مقدارى از آن را هم زیر صورت و قدرى محاذى صورت بریزند.
سفارش مىکنم او را به اینکه لباس سیاهى که در ماههاى محرم و صفر مىپوشیدم، با من دفن شود.
و سفارش مىکنم به سجادهاى که هفتاد سال بر آن نماز شب به جا آوردهام، با من دفن شود.[64]
و سفارش مىکنم او را به تسبیحى از تربت امام حسین علیهالسلام که با آن در سحرها به عدد آن استغفار کردهام، با من دفن شود.
و سفارش مىکنم به دستمالى که اشکهاى زیادى در رثاى جدم حسین مظلوم و اهل بیت مکرم او ریخته و صورت خود را با آن پاک مىکردم، بر روى سینه در کفنم بگذارند.
و سفارش مىکنم او را که دو عقیق را پس از مراسم غسل در زیر زبانم بگذارند.
و سفارش مىکنم قرآن کوچکى را که به او سپردهام، به هنگام دفن در دست راست من بگذارند.
و نیز قوطى حلبى محتوى آب زمزم را سوراخ کرده به هنگام دفن در قبر بپاشند.
و سفارش مىکنم او را که پس از مرگ در منزل مسکونى مرا غسل ندهد و حتما به غسالخانه عمومى شهر برده و در آن محل غسلم دهند.
سفارش مىکنم که صلات لیلهالدفن را به چهل نفر بدهد.
سفارش مىکنم او را که یک شخص متدین را به نیابت از طرف حقیر به حج فرستاده تا این فریضه الهى را برایم انجام دهد البته اگر شخص ایشان آقاى حاج سیدمحمود رأسا انجام دهد بهتر، والا شخص امینى را که مورد وثوق باشد اجیر نمایند. متأسفانه در مورد تأمین پرداخت مخارجى که بایستى بشود، محلى ندارم و اگر ایشان خودشان توانستند تأمین کنند.
سفارش مىکنم که یک شخص متدین دیگر را، اگر راه عتبات عالیات باز شد، به نیابت از طرف حقیر به کربلا و نجف و کاظمین و سامرا و سایر مشاهد عراق بفرستد تا زیارت کند.
در مجالس ترحیم سفارش مىکنم از عموم مؤمنین خصوصا اهل علم و شاگردانم حلالیت بطلبند. چه آنکه ممکن است گاهى عصبانى شده و در بحث با آنان تندى کرده باشم، که خدا را شاهد مىگیرم، از روى اختیار نبوده است.
سفارش مىکنم فرزندان را محلى را که حقیر ظهرها و شبها در حرم مطهر حضرت معصومه علیهالسلاماقامه جماعت مىنمایم سعى کنند تعطیل نشود، بدین کیفیت که ظهرها یک نفر، و مغرب و عشا یک نفر دیگر اقامه جماعت بنماید.
سفارش مىکنم که از تمام ارحام چنانچه به علت کسالت و گرفتارى زیاد نتوانستم تفقد نمایم، حلالیت بطلبند؛ همچنین از خادمهاى منزل.
سفارش مىکنم او را که سعى کند موسوعه عظیم ملحقات الاحقاق که تاکنون 21 جلد آن چاپ شده[65] و نتیجه زحمات پیگیر سى ساله حقیر و رفقا و نیز خود ایشان است، به تدریج چاپ و منتشر کند که این از آرزوهاى دیرینه حقیر است.
و سفارش مىکنم به نشر آثار اسلاف گرامیش و پدران بزرگوارش، حاملین فقه و استوانههاى حدیث و تمام علوم اسلامى و طبع آن، تا در طول تاریخ براى استفاده و افاده بماند؛ به ویژه آنچه از قلم پدر علامه بزرگوارم صادر شده است.
و سفارش مىکنم او را که پیوسته با طهارت و وضو باشد، چه آن خود سبب نور باطن و برطرف کننده آلام و اندوهها است.
و سفارش مىکنم که جنازه مرا روبهروى مرقد مطهر بىبى فاطمه معصومه علیهالسلامقرار داده، و در این حال یک سر عمامهام را به ضریح مطهر و سر دیگر را به تابوت بسته، به عنوان دخیل، و در این هنگام مصیبت وداع مولاى من حسین مظلوم با اهل بیت طاهرینش را بخوانند.
و سفارش مىکنم او را که جنازه مرا در حسینیهاى که براى عزاى جدم تأسیس کردهام قرار داده و همین عمل بستن عمامه را تکرار کنند. بدین ترتیب که یک سر آن را به منبر سیدالشهدا علیهالسلام و سر دیگر را به تابوتم بسته و همانگونه مصیبت وداع بخوانند.
همچنین هنگامى که جسدم را در قبرى که خود جاى آن را مشخص کردهام و در ورودى کتابخانه عمومى که در شهر قم تأسیس کردهام قرار دارد، مىگذارند، مصیبت وداع امام حسین علیهالسلام را بخوانند.
و سفارش مىکنم کوشش کند که بدن من در همین مکان کتابخانه دفن شود، حتى اگر در بیرون شهر قم اجل من فرا رسد.
و سفارش مىکنم او را به حفظ دعاهایى که همیشه با خود داشتم.
و سفارش مىکنم که قسمتى از مال خود را به عنوان مظالم عباد برایم اختصاص دهد.
و سفارش مىکنم او را که یکى از ذاکرین و یا مداحان و نوکران اباعبداللّه الحسین علیهالسلام را معین کند تا در هر شب جمعه یادى از مصیبتهاى آل رسول صلی الله علیه و سلم و عترت او در مقبرهام بنماید.
و سفارش مىکنم که شخصى را معین کرده تا با صداى بلند در تشییع جنازهام مردم را آگاه کند تا چنانچه کسى حقى بر من دارد و موفق به اداى آن نشدهام و یا کوتاهى کردهام، از حقیر درگذرد.
و سفارش مىکنم او و تمام فرزندان مکرم خود را تا در شب جمعه هر هفته اطراف قبر من اجتماع کرده چند آیه از قرآن کریم را خوانده و به مصیبتهاى سیدالشهدا علیهالسلام و اهل بیت بزرگوارش گوش فرا دهند.
و سفارش مىکنم به حسن خلق و تواضع و ترک تکبر و خودخواهى با مؤمنین.
و سفارش مىکنم او را به محاسبه نفس در هر هفته، مانند حساب شریک از شریک دیگر با دقت کامل، و اگر لغزشى احساس کرد، با توبه درصدد تدارک و جبران آن برآید، و اگر حسنهاى در اعمال و رفتارش یافت، خداوند سبحان را شکرگزار باشد و از درگاهش مزید توفیق را طلب کند.
و سفارش مىکنم به مداومت بر سنن و مستحبات و ترک مکروهات تا حد امکان.
و سفارش مىکنم او را به خواندن و قرائت قرآن شریف و هدیه و ثواب آن را به ارواح شیعیان آل رسول صلی الله علیه و سلم از آنانى که بازماندگانى ندارند، نثار کند، و من شخصا بارها از این عمل که سبب توفیق بیشتر در امور بوده، تجربه آموختهام.
و سفارش مىکنم که یک سوم از اعمال مستحب خود را براى پدرش، و یک سوم دیگر را براى مادرش، و یک سوم آخر را براى صاحبان حقوق و ارواح آنان اختصاص دهد، و از این عمل خرسند باشد، و از خدا بخواهد که او را خیر دو دنیا نصیب کند.
و سفارش مىکنم او را به تهذیب نفس و مجاهدات شرعیه، و من شخصا آنچه را خداوند کریم روزى کرد و تا آن روز چشمهایم ندیده و گوشهایم نشنیده، سپاسگزارم. بعضى از آنها را در کتاب مخصوصى که آن را به سلوهالحزین و گاهى مونسالکئیب المضطهد و گاه روضالریاحین و گاهى نسماتالصبا نامیدهام، آوردهام. هر کدام از این چهار نام را که مىخواهى انتخاب کن.
اى فرزند من! اى میوه دل من! بدان که این مجموعه که به آن اشاره کردم، قسمتى از اسرار و اوراد و اذکار و غیره است که در آن آوردهام.
و سفارش مىکنم به دورى گزیدن از کارهاى حرام و شبهات و پیمودن راه احتیاط.
راجع به موضوع کتابخانه عمومى که اهم موضوعات این وصیت است: بنیانگذار این کتابخانه در حقیقت آقاى حاج سیدمحمود فرزندم مىباشد؛ زیرا ایشان بیش از بیست سال قبل با اختصاص دو حجره در مدرسه مرعشیه خیابان ارم که روبهروى کتابخانه فعلى قرار داد ـ براى کتابخانه مدرسه ـ و سپس خریدارى چند زمین و خانه قدیمى که محل فعلى کتابخانه را تشکیل مىدهد، این مؤسسه عامالمنفعه عظیم را به تدریج توسعه داده تا به امروز که یکى از بزرگترین کتابخانههاى اسلامى است.
من جدا از ایشان که براى بقا و اداره و توسعه روزافزون آن از هیچ کوششى فروگذارى نکرده و نمىکند و همواره تمام اوقات خود چه روزها و چه شبها و با مسافرتهاى متعدد و تحمل رنج و زحمت صرف در آن مىنماید، تشکر و قدردانى مىکنم، و در حقیقت بایستى گفت که بانى و مؤسس اولى آن، شخص ایشان است. تنها نگرانى حقیر درباره این فرهنگستان عظیم اسلامى، توسعه ساختمان و اداره آن از لحاظ مالى پس از حقیر مىباشد، چون چنین مؤسسه عظیمى با مخارج سنگین و توسعه روزافزون آن، ظاهرا از عهده شخص یا اشخاص خارج و تنها مىتوان بر پشتوانه دولتى تکیه کرد، و این خود از وظایف دولت یا نهادهاى دیگر است که چنین مجموعهاى را نگاه بدارند. خوب است آنهایى که تاکنون ندیدهاند از نزدیک ملاحظه نمایند و ببینند که چه خوندلهایى ایشان و حقیر براى جمعآورى این مقدار کتاب خوردهایم، باشد تا دعاى صاحبان آن موجب توفیق بیشتر ایشان گردد.
به هر حال من جدا خواهان این موضوع مىباشم که به این مؤسسه عظیم که وقف عام شده و مربوط به عموم مردم است، توجه بیشترى شود تا به یارى خداوند این گونه آثار ارزشمند اسلامى که از آفات زمان مصون مانده و به دست ما رسیده، صحیح و سالم به نسلهاى بعدى تحویل گردد. من اشخاصى را که در این راه از هیچ کوششى فروگذارى نکنند، دعا کرده و برایشان طلب مغفرت مىنمایم، و بدانند که وجود این کتابخانه از صدها مسجد و مدرسه و حسینیه و بیمارستان و غیره لازمتر است. خدا خود شاهد است که حتى براى یک حج، جلدى از اینها را به فروش نرسانیده و فقط ذخیره آخرت خودم کردهام. روا نیست حال که در طبق اخلاص گذارده و صدها و صدها میلیون ارزش ظاهرى آنهاست و تقدیم جامعه نمودهام، نگران اداره و بقاى آن باشم. گرچه خداوند بزرگ تا حال عنایت فرموده و از این پس نیز خود وسایل آن را مهیا مىفرماید، انشاءاللّه تعالى. حقیر متولیان را یکى پس از دیگرى معین کردهام.
به فرزندان و شاگردان و دوستان و مؤمنین نصیحت پدرانهاى ـ از پدر پیر نود و چند ساله ـ دارم که این دنیا فانى است. در این دنیا هر چه ذخیره مادى کنید، فنا مىشود، ذخیره آخرت فنانشدنى است. حقیر با آنکه میلیونها از وجوه و غیره به دستم رسید، تماما بدون کم و کاست جهت طلاب و مؤسسات دینى و فقرا و ایتام و سایر موارد مستحقه صرف و حال که از این دنیا رخت بربسته و آفتاب عمرم رو به پایان است، خیلى سبک و راحتم. چرا که یک وجب آب و زمین و یا دینارى در بانکى یا جایى ندارم. سعى کنید از کارهاى تشریفاتى که باعث سوءظن مردم به اهل علم مىشود، جدا دورى کنید، مالاندوزى و زراندوزى را کنار بگذارید که همه چیز در یک لحظه از دست مىرود. تا مىتوانید بارتان را سبک کنید تا فرداى قیامت از سوال و جواب آن عاجز نباشید. به فقرا و مستمندان تا مىتوانید مساعدت کنید که بدین وسیله سلامت خود و فرزندانتان را بیمه کردهاید.
خداوندا از تو طلب زیادتى توفیق براى دوستان مىنمایم، تا علم نافع در روز معاد و عمل شایسته ایشان را زیاد فرمایى، و از تو مىخواهم تا این بیچاره مسکین مستکین و اولادم را به زیر پرچم امیرالمومنین علیهالسلام محفوظ بدارى.
پروردگارا از درگاهت درخواست عفو و بخشش براى آنچه از من و فرزندان و دوستان و مؤمنین مبادرت به آن شده را دارم و اینکه نامه اعمال ما را به دست راست ما بدهى. همچنین از تو مىخواهم که ما را با دوستى و محبت آل رسول صلی الله علیه و سلم از دنیا بیرون ببرى.
الهى به مادر دل شکستهام، به مادر پهلو شکستهام، به عمه بازو بستهام نظر لطفى بفرما تا ما را از جمله محبان خاندان عصمت و طهارت قرار دهى، و دست ما را از ذیل عنایت آن بزرگواران کوتاه نفرمایى.
و از تو مىخواهیم توفیق بیزارى از دشمنان و کمکنندگان مقام آن بزرگواران و صاحبان بعض و عداوت آنها و کسانى که حقوق آنان را غصب کردند، و منکر فضایل آنان شدند، و مناقبشان را انکار کردند، و شک در مراتب آنها نمودند، که خداوند آن بزرگواران را در جایگاه رفیع قرار داده است.
پروردگارا زندهدار ما را به حیات آنان، و بمیران ما را با دورى از دشمنان آنان.
خداوندا مىدانى که من هلاک در دوستى و محبت آنان هستم؛ پس مرا جزاى کسانى را که در راه تو شهید شده و خون خود را ریختند و در راه آنان جنگیدند، جزا ده (ثواب شهیدان بده)، و مرا در زمره کسانى که از این خانواده و هدف و روش آنان دفاع مىکنند، قرار ده، و مرا در طریقه راه آنها قرار فرما. و به راهنمایى آنها هدایت کن تا گام به گام در راه آنها قدم بردارم، و از کسانى که تمسک به دوستى آنها نموده و به ریسمان آنها چنگ زدهاند، قرار ده. آمین آمین. راضى به یک آمین نبوده بلکه هزاران آمین تا اضافه و افزوده گردد، و خداوند رحمت کند کسى را که آمین بگوید، و درود بر رهروان حق و هدایت، و کسانى که از میدان هواپرستى و خودخواهى دور هستند.
عروج ملکوتى
تقدیر الهى آن بود، آن فقیه فرزانه و عارف واصل در شامگاه روز چهارشنبه هفتم ماه صفرالمظفر 1411 ه ق برابر هفتم شهریور 1369 ه ش در سن 96 سالگى پس از اقامه آخرین نماز جماعت در صحن مطهر حضرت فاطمه معصومه (ع) در بازگشت به منزل گرفتار سکته قلبى شده و پس از عمرى در تلاش و مجاهدت در سنگر قرآن کریم و علوم اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام به ملکوت اعلى پیوست عاش سعیدا و مات سعیدا و رحمهاللّه تعالى و برکاته علیه.
با انتشار خبر رحلت و عروج ملکوتى فقیه اهل بیت (ع) آیتاللّه مرعشى نجفى، مردم متدین قم و جمع زیادى از شهرهاى مختلف ایران که به قم آمده بودند در اطراف منزل و حسینیه ایشان اجتماع کردند و به عزادارى پرداختند.
مقام معظم رهبرى حضرت آیتاللّه خامنهاى به این مناسبت در روز پنجشنبه هشتم صفر 1411 برابر با هشتم شهریور 1369، پیامى به این شرح صادر فرمودند:
«ارتحال عالم جلیلالقدر و فقیه اهل بیت (ع) آیتاللّه العظمى سیدشهابالدین مرعشى نجفى ـ رضواناللّه تعالى علیه ـ را به حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ و جهان تشیع، بالاخص به خانواده محترم ایشان تسلیت مىگویم. آن بزرگوار یکى از اساطین حوزه علمیه و از ارکان علمى و عملى آن محسوب مىشدند و عمر بابرکت خود را به تعلیم و تدریس و تربیت و تزکیه مصروف نمودند. فقدان این عالم جلیل حقا ضایعهاى بزرگ است. از خداوند متعال علوّ درجات آن حضرت را مسئلت نموده و ملت عزیز را به تجلیل از مقام شامخ ایشان در سراسر کشور دعوت مىکنم.
سیدعلى خامنهاى
آیتاللّه العظمى گلپایگانى، فقیه اهل بیت (ع) و زعیم بزرگ حوزه علمیه قم که بیش از هفتاد سال با آیتاللّه العظمى مرعشى، چون دو یار قدیمى در کنار هم و با هم در حفظ و حراست از میراث تشیع و شعائر و قوانین اسلامى کوشیده بودند. طى پیامى عمق فاجعه درگذشت آن عالم ربانى را چنین ارزیابى کرده است:
«انا لله و انا الیه راجعون.
رحلت مرحوم مغفور حضرت آیتاللّه آقاى سیدشهابالدین مرعشى نجفى ـ قدس سره ـ را که یکى از مراجع و از شخصیتهاى بزرگ و ارزنده روحانى بودند، موجب کمال تأسف و تأثر گردید. فقدان این گونه رجال، بخصوص در عصر حاضر، غمانگیز و جبرانناپذیر است. سوابق مجاهدات و تلاشهاى ایشان علیه استعمار در سنگرهاى مختلف قابل توجه و فراموشنشدنى است. ایشان از نخستین علمایى بودند که در مبارزات علیه رژیم فاسد پهلوى، با سایر مراجع عظام و علماى اعلام تا پیروزى انقلاب اسلامى همکارى داشته و در صحنه بودند و همواره از حریم مقدس تشیع دفاع مىنمودند و در حفظ و نشر آثار و مدارک و مخازن اسلامى، مخصوصا معارف ارزنده اهل بیت عصمت (ع) و آثار اعاظم علماى امامیه، همت والایى مصروف داشتند.
این مصیبت بزرگ را به پیشگاه مقدس حضرت بقیهاللّه الاعظم ـ ارواحنا فداه ـ و مراجع عظام و علماى اعلام و حوزههاى علمیه، به ویژه حوزه علمیه قم و خاندان محترم و آقازادگان معظم تعزیت عرض نموده، علوّ درجات آن فقید سعید و اجر جزیل و صبر جمیل بازماندگان را از خداوند منان مسئلت دارم.
سیدمحمدرضا موسوى گلپایگانى»
[1]- آیتاللّه آقاسید شمسالدین محمود مرعشى 1279 ـ 1338 ق از علماى حوزه علمیه نجفاشرف و از شاگردان بنام مرحوم آیتاللّه آخوند ملاحسینقلى همدانى و از سالکان سلوکى ایشان بود. او بیش از 30 اثر در علوم مختلف از خود برجاى گذاشت، آقاى مرعشى در سال 1338 ق دیده از جهان فرو بست و در قبرستان وادىالسلام در نجفاشرف به خاک سپرده شد.
[2]- وى متولد نجفاشرف بود و سالها در آن شهر زیست تا اینکه در نهضت مردم عراق علیه انگلیسیها شرکت کرد و عاقبت محکوم به اعدام شد، اما به ایران فرار کرد و بقیه عمر را در ایران بسر برد.
[3]- او که در مدرسه آخوند نجف اشرف مىزیسته و تألیفات زیادى در علوم ریاضى و جبر و مقابله و رمل و جفر داشته است؛ از جمله: حاشیه بر خلاصهالحساب شیخ بهایى، حاشیه بر کتاب اُکَر حکیم ذاویزیلاسوس یونانى، حاشیه بر تحریر اقلیدس، کتابى در رمل و جفر، شرح دعاء سیفى، کتابى در جبر و مقابله، کتاب بحرالحساب و جز اینها. ایشان مدتى در هند و پاکستان به ترویج شرع مطهر اشتغال داشته تا این که سرانجام در شهر کلکته چشم از جهان فروبست.
[4]- وى اصالتا اهل بختیارى بوده، اما در تهران متولد شده و در کربلا سکونت داشته و یکى از پزشکان مشهور ایرانى مقیم عراق بوده که از شهرهاى مختلف عراق بیماران به او مراجعه مىکردهاند. از آثار او مىتوان حاشیه بر قانون ابنسینا؛ شرح قانونچه و شرح بُزءالساعة ابو زکریاى رازى را نام برد. ایشان یک حزب قرآن کریم را به خط خود نوشته که اکنون در کتابخانه مدرسه فیضیه قم موجود است.
[5]- آیتاللّه ایروانى فقیه محقق و صاحب تألیفاتى در فقه و اصول؛ از جمله: حاشیهالکافیة که جزء اول آن چاپ شده است؛ حاشیهالمکاسب که چاپ شده است و خیرالزادلیومالمعاد که رساله عملیه ایشان است. او از شاگردان آخوند خراسانى، سیدمحمدکاظم یزدى و مجدد شیرازى است. آیتاللّه مرعشى بخشهایى از اصول را نزد وى فرا گرفته است.
[6]- او داراى تألیفاتى در فقه است؛ از جمله: اجوبهالمسائیل الکرمانیة؛ اجوبهالمسائلالیزدیة و رسالة فى تحقیق الکّر.
[7]- از شاگردان آخوند خراسانى و میرزاى شیرازى که مدتى در سامرا اقامت داشته است، اما در نجف دیده از جهان فروبست و در همان جا به خاک رفت.
[8]- از علما و فقهاى بزرگ مقیم سامرا که در اواخر عمر در قم اقامت داشته و در همان جا چهره در نقاب خاک کشید و در مقبره شیخان به خاک سپرده شد.
[9]- وى در کربلا دیده به جهان گشود و چندین سال در نجف به تحصیل پرداخت و در حوزههاى درس آخوند خراسانى، سیدمحمدکاظم طباطبایى یزدى، شیخالشریعه اصفهانى، میرزاهاشم گیلانى، سیدشهابالدین تبریزى شیرازى و میرزاابوالحسن جلوه شرکت کرد. سپس خود به تدریس در مسجد هندى پرداخت. تألیفات وى عبارتند از: شرحالکفایة؛ اجوبة موسى جاراللّه؛ الاطوار و تعلیقة علىالشفاء. این عالم جلیلالقدر در نجف اشرف دیده از جهان فروبست و در وادىالسلام مدفون گردید.
[10]- آن عالم بزرگوار در سامرا سکونت داشت و خادم حرمین شریفین عسکریین ع بود. وى در جلسات درس علامه میرزا علىآقا شیرازى و میرزا محمدتقى شیرازى شرکت کرد. سپس خود به تدریس و تألیف پرداخت. آثار وى عبارتند از: مستدرکالبحار در چند جلد؛ الصحیفهالمهدیة در ادعیه صاحبالزمان (ع) و مصابیحالانوار در فهرست ابواب مجلدات بحارالانوار. آیتاللّه مرعشى کتاب حج فقه را از وى آموخته. او در سامرا درگذشت و در رواق عسکریین (ع) به خاک سپرده شد.
[11]- علامه اصولى که در سامرا متولد شد و با پدر خود به مشهد مقدس سفر کرد و در آنجا مقدمات و سطح را فرا گرفت و در درس حاج آقا حسین قمى و میرزا محمد خراسانى شرکت کرد و سپس به عراق سفر کرد و در نجف اشرف سکونت نمود و نزد آیتاللّه میرزا محمدحسین نائینى فقه و اصول را فرا گرفت. تقریرات درسى استاد را به نام الفوائدالاصولیة و الصلاة نوشت. او در همان شهر درگذشت و در مقبره استاد خود نائینى به خاک سپرده شد.
[12]- از علما و فضلاى قرن چهاردهم هجرى قمرى، شاگرد آیتاللّه میرزا حبیباللّه رشتى و آخوند خراسانى که پس از اتمام تحصیلات به رشت رفت و به انجام وظایف شرعى پرداخت.
[13]- آن عالم فرزانه در اصطهبانات چشم به جهان گشود و پس از فراگیرى مقدمات علوم و قسمتى از سطوح فقه و اصول به نجف اشرف رفت و در آنجا در حوزههاى درس آخوند خراسانى و سیدمحمدکاظم یزدى شرکت کرد تا آنکه خود به درجه اجتهاد رسید. او پس از میرزاى شیرازى به مرجعیت رسید و رساله عملیه؛ حواشى العروة و حواشى الوسیلة وى به چاپ رسید. وى در صحن شریف علوى اقامه نماز جماعت مىکرد. او در نجف اشرف درگذشت و در حسینیهاى که اکنون در شارعالرسول است، به خاک سپرده شد.
[14]- آیتاللّه حاج سیدعلى طباطبایى یزدى فرزند آیتاللّه العظمى حاج سیدمحمدکاظم طباطبایى یزدى، صاحب عروهالوثقى، او در نجف اشرف درگذشت و در آرامگاه خانوادگى خود در همان شهر به خاک سپرده شد.
[15]- آن عالم متتبع در نجف دیده به جهان گشود و در حوزه درس آیتاللّه سیدمحمدکاظم طباطبایى و آخوند خراسانى شرکت مىکرد. سپس مشغول تدریس و تألیف گردید. از آثار او مىتوان به شرح نجاهالعباد؛ اسرارالعارفین در شرح دعاى کمیل چاپ نجف و تحفهالعالم در شرح خطبهالمعالم در دو جلد نام برد. او در همان شهر چشم از جهان فروبست و در همان جا نیز به خاک رفت.
[16]- فقیه، زاهد، مجتهد متورّع و یکى از اعجوبههاى دهر. وى در چهارده، یکى از نواحى رشت، متولد شد. مقدمات و سطح را در همان جا گذراند و سپس به نجف اشرف رفت و در حوزههاى درس ملا على خلیلى، محمدحسین کاظمى و میرزا حبیباللّه رشتى شرکت کرد. او داراى تألیفات بسیارى است؛ از جمله: ذریعهالعباد؛ التحفهالحسینیة؛ شرح زیارة عاشورا؛ شرح زیارهالجامعة؛ شرح دعاء السمات؛ وسیلهالنجاة؛ شرح مبحثالوقت والقبلة و شرح بعض خطب نهجالبلاغة.
[17]- آن فقیه جلیلالقدر در تهران دیده به جهان گشود و در همان جا نزد شیخ فضلاللّه نورى و میرزاى آشتیانى دانش آموخت. سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جلسات درس بزرگان حوزه شرکت نمود. او در مدرسه قوام نجف اشرف سکونت داشت و در همان مدرسه هم تدریس مىکرد. در نجف درگذشت و در همان جا دفن گردید.
[18]- منظور از علم رجال، دانشى است که از احوال راویان و محدثان و کسانى که در سلسله اسناد روایات معصومین ع واقع شدهاند، بحث مىکند، از آن جهت که این روات و محدثان، عادل هستند یا فاسق، موثقند یا غیرموثق، قوى هستند یا ضعیف و معلومالهویة هستند یا مجهول.
مقصود از علم تراجم، دانشى است که در آن به شرح حال علما و بزرگان اسلام مىپردازد و از حسب و نسب، تولد و وفات، سیره و اخلاق، خدمات و آثار قلمى آنان بحث مىکند.
[19]- فقیه رجالى و از علماى بزرگ نجف اشرف که به گفته شیخ آقا بزرگ نام وى سیدعبدالعلى و کنیه او ابوتراب است. در 1291 قمرى به اصفهان و در 1299 به نجف اشرف رفت و نزد فقیه محمدحسین کاظمى، علامه مولى لطفاللّه مازندرانى، علامه میرزا حبیباللّه رشتى، دانش آموخت و کتابهاى ارزشمندى تألیف کرد؛ از جمله حاشیهالمکاسب؛ سبلالرشاد یا سبیلالرشاد در شرح نجاهالعباد در فقه که این دو کتاب هر دو چاپ شدهاند؛ الصراطالمستقیم در اصول دین؛ قصدالسبیل؛ المسائلالبحرانیة و المسائلالکاظمیة. آیتاللّه خوانسارى در نجف اشرف دیده از جهان فروبست و در وادىالسلام مدفون شد.
[20]- فقیه، محدث، ادیب و از عالمان بزرگ و شیوخ اجازات در زمان خود که شمار بسیارى از علما و فضلا از وى اجازه روایتى دریافت کردهاند. وى از بزرگترین شاگردان مجدد شیرازى بوده است. او داراى آثار و تألیفات مهم و بسیارى در رشتههاى گوناگون است؛ از جمله: تأسیسالشیعة؛ تکملهامل الآمل؛ قاطعهاللجاج رد بر اخباریة؛ الدررالموسویة فى شرح العقائدالجعفریة کاشف الغطاء؛ و فیاتالاعلام منالشیعة الکرام و الشیعة و فنونالاسلام که بیشتر آنها به چاپ رسیدهاند. آیتاللّه سیدحسن صدر در بغداد درگذشت و به کاظمین انتقال یافت. در تشییع جنازهاش عده بسیارى از علما و بزرگان، نماینده پادشاه عراق، وزرا، امرا و سایر طبقات مردم شرکت کردند و او را در حجره خانوادگى در صحن شریف علوى به خاک سپردند.
[21]- فقیه رجالى و عالم بزرگ که در نجف دیده به جهان گشود و زیر نظر و نزد پدرش مقدمات علوم را فرا گرفت. سپس نزد شیخ هاشم ارونقى ملکى، شیخ حسن میرزا، شیخ غلامحسین دربندى و دیگران فقه و اصول را آموخت و خارج فقه و اصول را از پدر خویش فرا گرفت و به درجه اجتهاد رسید. او را تألیفات و آثار بسیارى است؛ از جمله: تنقیحالمقال در علم رجال؛ مرآهالکمال؛ مخزنالمعانى؛ منتهىالمقاصد در شرح شرایعالاسلام در 63 جلد و مقباسالهدایة که بیشتر این آثار به چاپ رسیدهاند. آیتاللّه مامقانى در نجف اشرف چشم از جهان فرو بست و در محله العمارة، از محلههاى نجف اشرف، به خاک سپرده شد.
[22]- فقیه اصولى و رجالى که در کرمانشاه دیده به جهان گشود و در کودکى به کربلا رفت، و مقدمات علوم را در آن شهر فرا گرفت. فقه و اصول و سایر علوم اسلامى را نزد میرزا محمدحسین حسینى شهرستانى آموخت و پس از وفات استاد خود به تدریس و تألیف پرداخت. برخى از آثار وى عبارتند از: تحقیقالاحکام و رسالة فىالمنطق آن فقیه فرزانه در کربلا درگذشت و در همان جا به خاک سپرده شد.
[23]- فقیه، محدث و رجالى. وى در کربلا چشم به جهان گشود و در همان جا نزد پدر خود مرحوم آیتاللّه میرزا محمدحسین مرعشى شهرستانى و فاضل اردکانى و دیگران دانش آموخت و در 1315 قمرى، پس از رحلت پدرش، به جاى وى به امامت و تدریس پرداخت و آثار گرانقدرى تألیف کرد که بیشتر آنها به چاپ رسیدهاند؛ از جمله: شرحالباب الحادى عشر؛ هدیهالزائرین؛ الدرّهالوجیزة در شرح الوجیزة فى علمالدرایة از شیخ بهائى.
[24]- فقیه و رجالى. وى در 1320 قمرى به نجف اشرف سفر کرد و در حوزه درس آخوند خراسانى و سیدمحمدکاظم طباطبائى یزدى شرکت جست. او داراى تألیفات و آثارى ارزشمند است ؛ از جمله: البدرالتمام فى احوال الوالدالقمقام، که رسالهاى است در احوال پدر و جدش که در 1317 قمرى با رسائل اصولى وى چاپ شده است؛ سماءالمقال در علم رجال که کتاب دیگرش، الصراطالمستقیم، را از آن انتخاب و برگزیده است؛ الدرّالثمین در اسامى کتب. آیتاللّه کرباسى در اصفهان درگذشت و در همان جا نیز به خاک سپرده شد.
[25]- فقیه و عالم جلیلالقدر و زاهد معروف. او در تهران دیده به جهان گشود و در 1300 قمرى به نجف اشرفرفت و در جلسات درس فقه و اصول میرزا حبیباللّه رشتى، شیخ عبداللّه مازندرانى، آخوند خراسانى، آقارضا همدانى و میرزا حسین خلیلى شرکت کرد و حدیث را از مرحوم آیتاللّه محدث میرزا حسین نورى فرا گرفت و در کمتر از چهل سالگى در زمره فقها و مجتهدان بزرگ درآمد و تألیفات مهم و ارزندهاى از خود به جاى گذاشت؛ از جمله: تنویرالمرآة در شرح اسانید کافى و بیان احوال رجال ذکر شده در اسناد آن؛ شرح التبصرة در چهار جلد؛ صلاهالمسافر و سراجالمبتدى در شرح بدایهالهدایة از شیخ حرّ عاملى. وى در نجف اشرف چهره در نقاب خاک کشید و در مقبره عالم متقى شیخ نصراللّه حویزى م 1346 ق در محله العماره دفن شد.
[26]- آن فقیه فرزانه مقدمات و سطح را در اصفهان گذراند. سپس به نجف اشرف رفت و در حلقه درس شیخ مرتضى انصارى، سیدحسین کوهکمرى، میرزاى شیرازى و میرزا حبیباللّه رشتى شرکت نمود و به درجه عالى اجتهاد و مدارج والاى علمى رسید. از تألیفات او ادلهالرشاد فى شرح نجاهالعباد در هجده جلد بزرگ و عدة طریقالتدقیق در اصول فقه در چهارده جلد است. آیتاللّه قمشهاى در محرم 1336 درگذشت و در صحن شریف حیدرى به خاک سپرده شد.
[27]- فقیه، ادیب و عالم جلیلالقدر. وى در کاظمین متولد گردید. پدرش یکى از اعیان و تجار بغداد بود. در آغاز همراه پدرش به شغل تجارت پرداخت و در همان دوران به تحصیل علوم ادبى نیز اشتغال داشت. سپس دست از تجارت کشید و براى ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت و در آنجا مدتى در درس شیخ عبداللّه مازندرانى شرکت کرد. سپس به سامرا رفت و در حلقه درس آیتاللّه مجدد شیرازى حضور یافت و پس از آن در جلسه درس میرزامحمدتقى شیرازى و سیدمحمد اصفهانى فشارکى حاضر شد و این اساتید به ایشان اجازه اجتهاد دادند. از آن پس به تدریس و تألیف پرداخت. از آثار اوست: المواقیت؛ صلاهالجماعة؛ صلاهالمسافر؛ شرح قطرالندى و شرح بعض ابواب کتاب الارشاد. او تا آخر عمر معمم نشد و عاقبت در نجف اشرف درگذشت و در آرامگاه خانوادگى خویش به خاک سپرده شد.
[28]- فقیه، محدث، متکلم و مفسر. وى در لکهنو نزد علما و بزرگان دانش آموخت. از جمله نزد مولوى محمد یوسف و از پدر خود، مرحوم آیتاللّه میرحامد حسین، صاحب کتاب معروف عبقاتالانوار.
[29]- عالم و فقیه جلیلالقدر. او در شوشتر دیده به جهان گشود و مقدمات علوم را در زادگاه خود آموخت. سپس براى ادامه تحصیل به نجف مشرف شد و در جلسات درس شیخ مرتضى انصارى، آیتاللّه مجدّد شیرازى و دیگر علما و فقها آن دیار شرکت کرد و به درجه اجتهاد رسید. از آن پس به زادگاه خویش بازگشت و به تبلیغ، ارشاد، تدریس و تألیف پرداخت. از آثار اوست: فصلالخطاب؛ التحفهالنظامیّة؛ نظمالکافیة؛ رسالة فىالمنطق و تعلیقة علىالرسائل. وى در شوشتر دیده فروبست و جنازهاش به نجف اشرف منتقل گردید و در آرامگاه سیدعلى شوشترى در صحن شریف حیدرى به خاک سپرده شد.
[30]- فقیه فاضل و عالم جلیلالقدر. وى در بروجرد متولد شد و مقدمات علوم را نزد پدر خود و سیدریحاناللّه موسوى بروجردى آموخت و در 1298 قمرى به نجف اشرف رفت و از شیخ محمدحسین کاظمى، شیخ زینالعابدین مازندرانى، مولى لطفاللّه مازندرانى و میرزا حسین نورى علوم متداول را آموخت. او را تألیفات و آثار پرارزشى در فقه، اصول و دیگر علوم است؛ از جمله: رسالة فى قاعدهالقرعة؛ رسالة فى قاعدهالشک بعدالفراغ؛ رسالة فى قاعدهالید؛ المنظومة فىالرجال و شرح خطبالحسین ع و کلماته القصیرة و اشعاره. او در نجف اشرف دیده فروبست و در صحن مطهر علوى به خاک رفت.
[31]- فقیه متقى و عالم کامل که در رى متولد شد و مقدمات و سطح را در زادگاه خویش آموخت و در 1272 قمرى به نجف اشرف مسافرت کرد و چند سالى از محضر شیخ انصارى استفاده کرد و پس از وى در جلسات درس مولى على خلیلى و مجدد شیرازى فقه و اصول و رجال فرا گرفت. او در طویرج، هنگام مراجعت از زیارت ابا عبداللّه الحسین ع درگذشت و به نجف منتقل گردید و در ایوان طلاى شریف حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب (ع)، نزدیک مقبره مرحوم علامه حلى، به خاک سپرده شد. آن فقیه جلیلالقدر داراى تألیفات ارزشمندى است؛ از جمله: منتخبالخلاصة فىالرجال؛ منتخب کتبالرجال الاربعة؛ الایقاد و الایقاظ که برخى از آنها چاپ شدهاند.
[32]- فقیه اصولى و متکلم و از مدرسین برجسته نجف اشرف. وى در نجف و کربلا نزد آیات عظام آخوند خراسانى، سیدمحمد کاظم طباطبایى یزدى و میرزا محمدتقى شیرازى دانش آموخت. از تألیفات اوست: جوامعالکلم، منظومهاى در نحو؛ مرقاتالثقات؛ طبقاتالرواة و تاریخ کربلا. وى در کربلا درگذشت و در حرم حسینى دفن شد.
[33]- حکیم متأله و متکلم صالح زاهد. او در زادگاه خویش و در اصفهان مقدمات علوم را نزد مولى محمد کاشى و جهانگیرخان قشقایى فرا گرفت. سپس عازم عتبات عالیات شد و در سامرا در حوزه درس آیتاللّه مجدد شیرازى شرکت کرد و بعد به نجف اشرف رفت و در محضر بزرگان و اساتید حوزه نجف دانشهاى متداول را آموخت. پس از آن خود در مسجد هندى نجف به تدریس معقول و منقول پرداخت. ایشان داراى کتابخانهاى نفیس بود که پانزده هزار جلد کتاب چاپى و خطى داشت. وى این کتابخانه را وقف حسینیه شوشتریها کرد. او در همان شهر چهره در نقاب خاک کشید.
[34]- از بزرگان فلسفه و عرفان که در کلاردشت مازندران دیده به جهان گشود. مقدمات علوم را در آنجا فرا گرفت و سپس به تهران رفت و در جلسه درس مولى محمدرضا قمشهاى، آقاعلى مدرس زنوزى و میرزاابوالحسن جلوه شرکت کرد. سپس خود به تدریس در مدارس قنبرعلى خان و سپهسالار پرداخت. او داراى کتابخانهاى بسیار نفیس بود که همه آن مجموعه اکنون در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است. آن حکیم فرزانه در تهران درگذشت و در مقبره شیخ صدوق، معروف به ابنبابویه، به خاک سپرده شد. تنکابنى حواشى متفرقهاى بر برخى از کتب فلسفى نوشته است.
[35]- حکیم و فیلسوف عالیقدر معاصر که در تهران چشم به جهان گشود و در پانزده سالگى اجازات متعددى از اساتید خود دریافت کرد و در 1327 قمرى به عتبات مقدسه رفت و در حوزه درس آیات عظام آخوند خراسانى و سیدمحمد کاظم یزدى شرکت کرد و اجازه اجتهاد گرفت و پس از مراجعت به ایران به کشورهاى هند، بلژیک، ایتالیا، فرانسه، آلمان و مصور و به شهرهاى رم و بخارا سفر کرد و چون به ایران بازگشت به تدریس علوم عقلى پرداخت. ایشان داراى تألیفات بسیارى است؛ از جمله: تعلیقة على شرح منظومهالسبزوارى و اساسالتوحید که هر دو چاپ شدهاند. او در تهران چشم از جهان فروبست و جنازه وى به قم منتقل و در مسجد بالاسر حرم حضرت معصومه س به خاک سپرده شد.
[36]- آن عالم و عارف جلیلالقدر در تبریز قدم به هستى گذاشت و مقدمات و سطح را در همان زادگاه خویش گذراند و در 1313 قمرى به نجف مهاجرت کرد و در جلسات درس فقهاء عظام شیخ محمدحسن مامقانى، فاضل شربیانى، شیخالشریعه اصفهانى، میرزاحسین خلیلى و سیداحمد کربلایى، فقه، اصول، حدیث، تفسیر و اخلاق را فرا گرفت و خود در شمار اساتید این علوم، به ویژه اخلاق و عرفان، درآمد و کتب متعددى در فقه و تفسیر نوشت؛ از جمله: تفسیرالقرآن، از اول قرآن کریم تا آیه 91 سوره انعام. او در نجف اشرف به لقاى حق پیوست و در وادىالسلام به خاک سپرده شد.
[37]- فقیه و عارف ربانى که در کربلا دیده به جهان گشود و مقدمات و مبادى علوم را در آنجا آموخت و به نجف اشرف رفت و در آنجا در جلسات درس آیات عظام میرزاى شیرازى، میرزا حبیباللّه رشتى، میرزا حسین خلیلى تهرانى و مولى حسینقلى همدانى حاضر شد و علوم متداول را فرا گرفت و به درجه اجتهاد و مدارج والاى اخلاق و عرفان رسید. ایشان داراى آثارى در سیروسلوک است. برخى از رسائل و مکاتبات او را یکى از شاگردانش، به نام شیخ اسماعیل عارف تبریزى، متخلص به نائب، با بعضى از مکاتبات مولى حسینقلى همدانى و شیخ محمد بهارى همدانى، گردآورى کرده و آن را تذکرهالمتقین نامیده که در زمان حیات ایشان چاپ شده است. آیتاللّه کربلایى در نجف چشم از جهان فرو بست و در صحن شریف حیدرى به خاک سپرده شد.
[38]- فقیه متقى و عارف سالک فى سبیلاللّه، در نجف اشرف مبادى و علوم عالى را آموخت و مراتب سیر و سلوک را نزد مولى حسینقلى همدانى تکمیل کرد و فقه و اصول را از شیخ آقارضا همدانى فرا گرفت. سپس به ایران بازگشت و در دارالایمان قم سکونت نمود. از آثار وى مىتوان به: اسرارالصلاة؛ المراقبات و السیر والسلوک اشاره کرد.
[39]- فقیه اصولى، محدث رجالى و از مراجع تقلید طراز اول شیعه. وى در سلطانآباد اراک دیده به جهان گشود و در پرتو توجهات پدر بزرگوارش، که خود از فقهاى برجسته بود، مبادى و مقدمات علوم را فرا گرفت. مدتى به اصفهان رفت و نزد علماى آن دیار به کسب دانش پرداخت، سپس عازم نجف اشرف شد و در جلسات درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى، میرزاحسین خلیلى تهرانى، آخوند خراسانى، سیدکاظم یزدى طباطبایى و شیخالشریعه اصفهانى، فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت و کلام را فرا گرفت. از آن پس خود به تدریس پرداخت و شاگردان بسیارى تربیت کرد. پس از درگذشت سیدمحمدکاظم طباطبایى صیت شهرتش در همه جا پیچید. صدها عالم و مجتهد از درس او برخاستند که هر یک از آنان خود شهرت بسیارى یافتند. وى کتب بسیارى در فقه و اصول تألیف کرد که برخى از آنها عبارتند از: کتابالقضاء؛ کتابالبیع؛ فروعالعلم الاجمالى؛ المقالات الغرّیة در اصول فقه و شرح على تبصرهالعلامة که بعضى از قسمتهاى آن چاپ شده است. آیتاللّه آقاضیاء عراقى در نجف اشرف به شاخسار جنان رفت و در حجره دوم سمت چاپ بابالسلطانى به خاک سپرده شد.
[40]- عالم، فقیه و مجتهد بزرگ. او در نجف چشم به هستى گشود و در همان جا فقه و اصول را از آخوند خراسانى و سیدمحمد کاظم یزدى فرا گرفت و پس از درگذشت استاد خود طباطبایى، مرجع تقلید شیعیان لبنان و بعضى بلاد دیگر شد، تا اینکه چشم از جهان فرو بست و در آرامگاه خانوادگى خویش مدفون گردید. بعضى از تألیفات وى عبارت است از: قلائدالدرر؛ سفینهالنجاة و احسنالحدیث فىالمواریث.
[41]- فقیه عالیقدر و یکى از شخصیتهاى مبرز شیعه که مرجعیت و سیاست را با هم جمع کرد. او در نجف دیده به جهان گشود و در بیت علم و فقاهت تربیت یافت و مقدمات علوم و سطح را در دوره جوانى و در دهه دوم عمر خود فرا گرفت. سپس در جلسات درس آخوند خراسانى، سیدمحمدکاظم یزدى، شیخ آقا رضا همدانى، میرزا محمدباقر اصطهباناتى، شیخ احمد شیرازى و جمعى دیگر از فحول علما شرکت کرد و به درجات عالى اجتهاد و فقاهت رسید و اجازات بسیارى از اساتید خود دریافت نمود و خود از آن پس به تدریس و تألیف پرداخت و شاگردان بسیارى تربیت نمود؛ چنان که صیت شهرتش از اقصى نقاط جهان اسلام گذشت و جماعت بسیارى از شیعیان از وى تقلید نمودند و رساله عملیه ایشان چاپ شد. او تألیفات دیگرى نیز دارد که عبارتند از: حاشیة علىالعروهالوثقى؛ سفینهالنجاة؛ التبصرة و اصلالشیعة و اصولها که چاپ شده است. آثار قلمى وى به بیش از هشتاد جلد مىرسد. آن فقیه محقق در کرند کرمانشاه درگذشت و جنازه پاک ایشان به نجف اشرف حمل گردید و در وادىالسلام به خاک سپرده شد.
[42]- فقیه اهل بیت ع، مجدد مذهب جعفرى و مؤسس حوزه علمیه قم. ایشان در مهرجرد یزد دیده به جهان گشود و قرائت قرآن و مبادى علوم را در زادگاه خویش فرا گرفت و به یزد رخت عزیمت بست و در آنجا مقدمات، سطوح فقه و اصول را نزد سیدیحیى کبیر آموخت و پس از آن به اعتاب مقدسه رفت و در جلسات درس فاضل اردکانى، آیتاللّه مجدد شیرازى، سیدمحمد فشارکى اصفهانى و میرزامحمدتقى شیرازى شرکت کرد. در سال 1316 قمرى از محضر آخوند خراسانى دوره عالى فقه و اصول را کسب نمود و در حدود 1325 به کربلا رفت و مشغول تدریس گردید. در 1333 براى زیارت امام على بن موسىالرضا (ع) به ایران آمد و در هنگام مراجعت علما و بزرگان اراک از ایشان دعوت کردند که در آنجا بماند و او اجابت کرد. چون مرحوم آیتاللّه سیدکاظم یزدى صاحب عروهالوثقى دعوت حق را لبیک گفت، جمعى از شیعیان از وى تقلید کردند. آن فقید سعید در سال 1340 قمرى به قم عزیمت کرد و حوزه علمیه قم را به صورت کنونى پى ریخت و به تربیت شاگردان پرداخت؛ چنان که بیشتر علما و فقهاى کنونى ایران از شاگردان وى به شمار مىروند. او داراى تألیفات ارزشمندى در فقه و اصول است؛ از جمله کتاب الصلاة؛ کتاب دررالفوائد در اصول فقه؛ التعلیقة على متاجر شیخ انصارى. آیتاللّه حائرى در 17 ذىالقعدهالحرام 1355 به سراى باقى شتافت و جمع بسیارى براى تشییع وى حضور داشتند و او را در حرم حضرت فاطمه معصومه س به خاک سپردند.
[43]- فقیه و عالم جلیلالقدر و فرزند آیتاللّه سیدمحمدرضا یثربى کاشانى که در کاشان دیده به جهان گشود و در همان جا نیز درگذشت.
[44]- فقیه اصولى و عالم فرزانه و مجاهد فى سبیلاللّه که در کاظمین پا به هستى نهاد و علوم اولیه و سطح را در زادگاهش گذراند و سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد و در جلسات درس شیخ محمد طه نجفى و آخوند خراسانى شرکت نمود و چون به درجه اجتهاد رسید، خود به تدریس و تألیف پرداخت. او در 1341 قمرى با حکومت استعمارى انگلیس در عراق درافتاد. عاقبت ایشان را به حجاز تبعید کردند، ولى دیرى نپایید که به ایران عزیمت کرد و به همرزمانش، آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانى و میرزا محمدحسین نائینى پیوست. وى مدتى در قم توقف کرد و بعد به مشهد مقدس مهاجرت نمود و در آنجا باقى ماند تا این که در 12 رمضان 1343 به سراى باقى شتافت و در رواق حرم على بن موسىالرضا ع به خاک سپرده شد. او داراى تألیفات بسیارى در علوم و فنون مختلف است؛ از جمله الحاشیة علىالکفایة؛ الحاشیة علىالالفیة؛ الدرارى الامعات؛ القواعد الفقهیة؛ مختصرالرسائل؛ عناوینالاصول در اصول فقه؛ الشریعهالسمحاء.
[45]- فقیه اصولى، فیلسوف، ادیب و شاعر. وى سطوح را در نجف اشرف نزد شیخ حسن تویسرکانى و دوره عالى فقه و اصول را نزد شیخ آقارضا همدانى، سیدمحمد فشارکى، آخوند خراسانى گذراند و فلسفه را از شیخ محمدباقر اصطهباناتى آموخت و سپس خود به تدریس و تألیف پرداخت. ایشان به هر دو زبان عربى و فارسى شعر مىسرود و دیوان شعر فارسى وى بارها چاپ شده است. دیگر آثار آن ققیه و حکیم متألّه عبارتند از: نهایهالدرایة در شرح کفایه؛ الحاشیة علىالمکاسب؛ الانوارالقدسیة والوسیلة که رساله عملیه ایشان مىباشد. پس از وفات مرحوم نائینى، عدهاى از شیعیان به وى مراجعه کردند، اما اجل به او مهلت نداد و به سراى باقى شتافت و در حجره کوچکى در ایوان طلاى حرم مولىالموالى امیرالمؤمنین علىبنابیطالب ع به خاک سپرده شد.
[46]- گفتنى است: رضاخان پهلوى مىخواست اسلام و مذهب را در ایران ریشهکن کند. از این روز مهمترین پایگاه و سنگر آن حوزه علمیه قم را زیر شدیدترین فشارها و ضربات قرار داد و براى اینکه این حوزه را از درون تهى سازد، دستور داد که طلاب و علما نیز تابع حکومت وى باشند و از نظام لباس متحدالشکل فرمایشى او پیروى کنند و هیچکس حق ندارد بدون اجازه حکومت وى لباس روحانى بپوشد. این قانون را باید همه علما رعایت مىکردند و براى پوشیدن لباس روحانیت اجازه رسمى از وزارت اوقاف مىگرفتند. امر دایر بود بین این که علما و اساتید بزرگ یکسره با این قانون مخالفت کنند و زیر فشار عوامل رضاخان نابود شوند، و یا این که خانهنشین شده و دست به هیچکارى نزنند، که این هر دو حال مساوى بود با از هم پاشیدن و سقوط حوزه علمیه. راه دیگر آن بود که فعلاً براى جلوگیرى از تعطیل دروس حوزه و دفاع منفى، به این قانون گردن نهند. آیتاللّه مرعشى با صلاحدید مؤسس حوزه و دیگر علما و فقها راه دوم را پیش گرفت و تقاضا کرد که هم مىخواهد تدریس کند و هم در لباس روحانیت باقى بماند. دو اجازهنامه از وزارت داخله رژیم رضاشاه پهلوى موجود است که به ایشان اجازه پوشیدن لباس روحانیت را دادهاند: یکى در تاریخ 26 تیرماه 1308 و دیگرى در 21 دیماه 1316.
اجازهنامه دیگرى هم از طرف اداره معارف وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه براى تدریس معظمله صادر شده است. متن اجازه به این شرح است:
نظر به ماده دهم نظامنامه مصوبه هیئت وزرا عظام، مورخه پانزدهم اسفندماه 1307، چون آقاى آقا سیدشهابالدین نجفى مرعشى، فرزند آقاسیدمحمود مرحوم، برحسب مرقومه آقاى حاج شیخ عبدالکریم یزدى اشتغال به تدریس فقه و اصول دارند، وزارت معارف تصدیق مىنماید که سمت مدرسى فقه و اصول را در قم دارا مىباشد. رئیس معارف - علىاصغر حکمت - وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه.
[47]- آقاى محققى نماینده آیتاللّه العظمى بروجردى در شهر هامبورگ آلمان بود و یکى از مهمترین مساجد و مراکز مذهبى شیعه را در آن شهر بنیاد نهاد.
[48]- اصل کتاب، احقاقالحق، تألیف قاضى نوراللّه مرعشى شوشترى ش 109 ق، است که بخشى از متن آن در سه جلد اول آمده و از جلد چهارم به بعد کاملاً تعلیقات آیتاللّه مرعشى نجفى مىباشد. از این مجموعه دائرهالمعارفگونه تاکنون 36 جلد آن منتشر شده است.
[49]- بانى مدرسه مزبور مرحوم حاج مهدى ایرانى و متولى آن آقاى على ایرانى است. سال تأسیس آن ذیقعده 1376 مىباشد. طبق نظر توافق، اداره مدرسه تحت نظر آیتاللّه مرعشى نجفى قرار گرفت و توسط معظمالیه تعمیرات و خرید لوازم آن انجام شده است. مساحت این مدرسه در حدود 450 متر است که سیصد متر آن زیربنا و داراى 35 حجره جهت سکونت طلاب علوم دینى مىباشد.
[50]- مدرسه مؤمنیه در سال 1389 قمرى تأسیس شده است. این مکان قبلاً مدرسه علمیه بوده که توسط مرحوم میرزا عبدالمؤمن خان ساخته شده بود، ولى به مرور زمان از بین رفته و تخریب شده بود که حضرت آیتاللّه مرعشى آن را به صورت فعلى درآورد. ساختمان مدرسه داراى مساحت 2016 متر است که 1176 متر آن زیربنا و 840 متر آن حیاط مدرسه است. این مدرسه در دو طبقه ساخته شده و 76 حجره و مجموعا ظرفیت 222 نفر را دارد.
[51]- محل مدرسه شهابیه در زمان رژیم پهلوى سینما بود، ولى پیش از انقلاب به دست جوانان مبارز و انقلابى شهر منفجر گردید و سپس به امر آیتاللّه مرعشى نجفى خریدارى شد و در 1400 قمرى به صورت مدرسه علمیه درآمد. مساحت آن 475 متر است که 333 متر آن زیربنا در سه طبقه غیر از زیرزمین و داراى 38 حجره جهت سکونت طلاب مىباشد.
[52]- زمین آن مدرسه را مرحوم حاج عباس فنائیان وقف کرد و در سال 1383 قمرى بنیان مدرسه علمیه در آن نهاده شد. مساحت آن 420 متر است که 660 متر زیربنا و غیر از زیرزمین سه طبقه دارد و 160 متر آن حیاط مدرسه است. این مدرسه داراى 37 حجره و نیز داراى مَدْرَس مىباشد.
[53]- معظمله بر پشت چند جلد نسخه خطى مرقوم داشتهاند که آن را با حذف چند وعده غذاى روزانه و یا خواندن نماز استیجارى و یا گرفتن روزه استیجارى خریدارى کردهام.
[54]- خیابان آذر سابق
[55]- آیتاللّه مرعشى در خصوص موقعیت شهید آیتاللّه مدرس اظهار داشته است «مرحوم آیتاللّه شهید آقاى مدرس در عالم اسلام کارى کرند که جز از عهده ائمه اطهار ع، هیچ عالم و مجتهدى دیگرى در تاریخ اسلام برنیامده و نمىآید. زندگیش علىوار و شهادتش کاملاً شبیه امام جعفر صادق (ع) بود. مدرس ثابت کرد که تاریخ زندگى ائمه ما کاملاً با حقیقت وفق مىدهد».
ر. ک: محمدباقر بدوى، مرزبان حماسهها، مرورى بر دیدگاهها، بیانیهها و مکاتبات سیاسى حضرت آیتاللّه العظمى مرعشى نجفى ره صفحه: 37 به نقل از مرد روزگاران (مدرس شهید) نابغه ملى ایران، على مدرس صفحه: 44
[56]- شهید حجتالاسلام سیدمجتبى نواب صفوى در نامهاى به حضرت آیتاللّه مرعشى با عنوان «آیتاللّه مرعشى پدر گرامى» مرقوم مىفرماید: «هوالعزیز السلام علیک یابن رسولاللّه و یابن فاطمة الزهراء. دیروز براى زیارت و امروز براى دیدار عید مولود، زیارت وداع شتافتم. الساعة عازم مراجعتم. توفیق نیافتم و با کمال دلتنگى رفتم. خداحافظ شما. به دعاى شما امیدوارم، فراموش نفرمایید» ر. ک: همان، صفحه: 45
[57]- شهید سیدعبدالحسین واحدى طى نامهاى به آیتاللّه مرعشى درخواست مبلغى به عنوان قرضالحسنه مىنماید: «حضور محترم پدر معظم پس از تقدیم سلام و عرض ارادت، عرض مىشود چون چند وقتى از کرمانشاه و اخوى، پولهایى که باید برسد، نرسیده است و احتیاج به مقدار یکصد و پنجاه تومان فورى دارم، ضمنا با کسى در قم آشنا نیستم که قرض کنم. چنانچه میسر است «مرحمت فرموده، زیرا بسیار ضرورى و موجب خرسندى است. پس از چند روز تقدیم مىشود.» ر. ک: همان
[58]- ر. ک: صحیفه امام، جلد 1، صفحه : 181، قابل ذکر است، موضعگیرىهاى قاطع حضرت امام حیات تازهاى بود که در کالبد مبارزین دمید، آن ایام که مصادف با دهه محرمالحرام و عاشوراى حسینى بود، حضرت امام اعلام کردند که روز عاشورا که مصادف با 13 خرداد 1342 بود ـ در مدرسه فیضیه به افشاگرى اهداف رژیم پهلوى در ایران خواهند پرداخت، از این روى عصر 13 خرداد نه تنها مدرسه فیضیه بلکه مسیر بیت امام تا فیضیه و اطراف حرم حضرت معصومه ع انبوه جمعیت بود که از شهرستان قم و سراسر کشور براى استماع سخنرانى امام، به قم آمده بودند.
[59]- ر. ک: صحیفه امام، جلد اول، صفحه : 162
[60]- لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در 14 مهر 1341 در هیئت دولت پهلوى تصویب و دو روز بعد رژیم با تبلیغات گسترده از طریق جراید و رادیو به تبلیغ آن پرداخت.
[61]- متن تلگراف آیتاللّه مرعشى به نخستوزیر اسداللّه علم را در پیوست سند 15114 ـ 6 / 9 / 41 ببینید.
[62]- ر. ک: پیوست سند شماره: 5978 / س ت تاریخ: 25 / 3 / 42
[63]- اقتباس از سخن سرور آزادگان ابا عبداللّه الحسین علیهالسلام در روز عاشورا.
[64]- فرزند ارشد آیتاللّه مرعشى نجفى حجتالاسلام والمسلمین دکتر سیدمحمود مرعشى نجفى، اظهار داشته: از این سجاده فقط قطعهاى کوچک باقیمانده که پس از این وصیت به اینجانب فرمودند که جزو البسهاى که در مرقدشان قرار مىدهیم، بگذارم.
[65]- لازم به توضیح است، بعد از این وصیت سه جلد دیگر جلدهاى 22 و فهرست تا جلد 22 و 23 در زمان حیات ایشان و جلدهاى 24 تا 36 پس از رحلت معظم له چاپ و منتشر شده است.