در جلد اول روز شمار انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک در همدان، سیر وقایع و حوادث موثر بر پیروزی انقلاب اسلامی طی سالهای ۱۳4۱ تا پایان سال ۱۳۵۳ ارائه گردید.
در این جلد وقایع سالهای ۱۳۵4 تا پایان شهریور ۱۳۵۷ بازگو شده است که اوجگیری نهضت اسلامی است.
تشدید اقدامات ساواک بر علیه انقلابیون و کنترل آنان و انسجام مردم با برگزاری مکرر تظاهرات و مراسم شهدای استان و دیگر مناطق کشور شیرازه رژیم در استان را با چالش جدی مواجه نمود که در ادامه به برخی از این حوادث که برگرفته از اسناد همین مجلد است اشاره میشود.
اعلامیهی جمعی از فضلا و محصلین همدانی حوزه علمیه قم
دربارهی حوادث قم و تبریز
محصلین همدانی حوزهی علمیه قم، در اعتراض به قتل و کشتار بیرحمانه رژیم در شهرهای قم و تبریز، اعلامیهای به شرح ذیل منتشر کردند:
بسم الله العزیز المنتقم
اسفند ۱۳56
همهی دنیا میداند که جامعهی شیعه در ایران اخیراً شاهد چه حوادث طاقت فرسایی بوده است. روز ۲۷ محرم ۱۳۹۸، برخی از روزنامهها، بر خلاف قانون مطبوعات، به ساحت مرجع تقلید دامت برکاتهم اهانت کردند. به دنبال آن حوزهی علمیه و بازار قم تعطیل شد و طبقات مختلف، برای کسب تکلیف، با کمال آرامش به منزل مراجع و اساتید حوزه رهسپار شدند؛ ناگهان برخلاف اصول انسانی، هدف شلیک گلوله واقع شدند؛ تا آنجا که اجساد شهدا را مخفی کردند و مجروحین بیگناه را زندانی نمودند و بازماندگان را از اقامهی مجلس ترحیم، جلوگیری کردند.
مراجع تقلید، جهت تسلی دل مردم، چهلم شهدای این حادثه را عزای ملی اعلام کردند. اکثریت در سراسر کشور در شرایط نامساعد سیاسی در حد امکان همدردی نمودند و در تبریز، در اثر بستن در مسجد و خشونت مأموران و مداخله ارتش، حادثهی خونین دیگری به وقع پیوست و بدون توجه به حقوقی که از آذربایجان بر گردن این آب و خاک دارد، این جمعیت غیور را به خاک و خون کشید و بیش از پیش قلب مسلمانان را جریحهدار ساخت.
اکنون در شرایطی به سر میبریم که عدهای از عزیزان خود را از دست دادهایم و گروهی از دانشمندان و مومنین در تبعید و زندانی هستند و احکام اسلام، یکی پس از دیگری در معرض خطر است. در چنین شرایطی، مراسم نوروزی سزاوار نیست و مسلمانان با این دلهای داغدار چگونه میتوانند دید و بازدید سرور آمیزی داشته باشند.
اندر کنار حسرت و رنج ای دوست
آخر کجا توان شد و خوش خندید؟
آن درد را چگونه نباید دید
آن ناله را چگونه نتوان نشنید؟!
سخنگوی حزب اجباری رستاخیز گفته بود! هر کس نتواند حرف خود را در زیر سقف رستاخیز بزند، حق دارد انتقاد کند و نیز در سخنرانی دیگری گفته بود که آسمان ایران، سقف رستاخیز است؛ «اکنون دیگران باید قضاوت کنند که در وضع موجود، آسمان ایران، سقف یک زندان است یا سقف رستاخیز؟!»
در هر حال، ما در زیر این آسمان، ضمن اظهار تنفر از مسئولان این فجایع و تشکر از ملت مسلمان ایران، به پیشگاه مقدس حضرت ولی عصر (عج) و مراجع تقلید و عموم مسلمانان تسلیت عرض میکنیم و رفع گرفتاریها و پیروزی مسلمین جهان و قطع دست دشمنان را از سر آنان از خداوند مسئلت داریم. از طرف عدهای از فضلا و محصلین همدانی حوزه علمیه قم.»[1]
بزرگداشت شهدای قم، تبریز و لبنان در همدان:
آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی، به منظور کسب تکلیف و اعلام حمایت دوباره و هماهنگی هر چه بیشتر با مراجع تقلید قم، از جمله آیتالله شریعتمداری و گلپایگانی، روز ۲۱ اسفند ۱۳۵6 حجتالاسلام سیدفاضل حسنی و سیدمحسن حسنی را به نمایندگی از طرف خود به قم اعزام کرد.
همچنین در روز ۲۳ اسفند ۱۳۵6، آیتالله آخوند به اتفاق چند نفر از طلاب و روحانیون شهر همدان در کتابخانهی مدرسه آخوند جلسهای تشکیل داد و دربارهی وقایع شهر قم و تبریز به مشورت و بحث پرداختند. در این جلسه آیتالله آخوند اظهار کرد که برخی از روحانیون، مراسم عید نورز را با صدور اعلامیههایی تحریم کردهاند؛ ولی تا آمدن افراد اعزامی به قم، در حال حاضر نباید در این مورد اقدامی بکنیم. در آن جلسه قرار شد که دو نفر از وعاظ به نامهای حجتالاسلام شیخ ابوالقاسم خوابنما (حسینیپناه) و شیخ رضا ایزدی، به منازل سایر وعاظ و روحانیون شهر همدان رفته، آمادگی آنان را برای اقدامات بعدی جلب نمایند.[2]
در همان روز که روحانیون شهر همدان در کتابخانهی مدرسه آخوند گرد آمده بودند، عوامل رژیم و ساواک، به منظور بد نام کردن آنان و انحراف آنها به مسائل دیگر، تعدادی اعلامیهی استنسیل شده به عنوان «فریاد شهدای مبارز» را در سطح شهر همدان توزیع کردند. روحانیون همدان نیز در اعلامیهای به شرح ذیل، نسبت به این توطئه که از سوی رژیم بود، به مردم هشدار دادند:
«روز 23 / 12 / 36 (1356 ) تعداد معدودی اعلامیهی استنسیل شده به امضای فریاد شهدای مبارز به شرح خلاصه زیر در همدان توزیع گردیده است:
شایعاتی در همدان موجود است مبنی بر اینکه انقلابیون اسلامی به صورت زنان و دخترانی که بیحجاب هستند، اسید میپاشند. خلق مبارز ایران، این قبیل شایعات را از ناحیه ساواک دانسته و منظور آن است که محیطی ناامن و پر از رعب و وحشت به وجود آوردند و اذهان مردم را نسبت به مبارزات اخیر، منحرف و بدبین و سوءظن نسبت به انقلابیون فراهم آوردند.»[3]
پیرو جلسات قبلی، روحانیون همدان در روز ۲۹ اسفند ۱۳۵6، در منزل آیتالله آخوند ملاعلی همدانی گرد آمدند و پیشنویس اعلامیهای را دربارهی شهدای قم، تبریز و نیز کشته شدگان ناشی از حمله نیروهای اسرائیل به جنوب لبنان، تهیه کردند و شمارهی حسابی برای کمک به مجروحان و آوارگان لبنانی دادند و اعلام گردید که روز اول فروردین ۱۳۵۷، در مسجد جامع شهر همدان. مجلسی به همین مناسب برگزار میشود.
متن اعلامیه مزبور به شرح ذیل بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا لله و انا الیه راجعون
برادران ایمانی مستحضرند هنوز مردم ایران حادثهی غمانگیز قم و تبریز را از یاد نبردهاند
که خبر بسیار اسفانگیز حمله اسرائیل به جنون لبنان، دلها را جریحهدار نموده، در ضمن این حادثهی خونین، هزاران نفر بیخانمان و صدها تن معدوم و بیسرپرست شدهاند. جامعهی روحانیت همدان ضمن تسلیت این حادثهی جانگذار، مراتب همدردی و تاسف عمیق خود را اعلام داشته، به همین مناسبت در روز اول فرودین ۱۳۵۷ از ساعت ۹ الی ۱۱ صبح، مجلسی در مسجد جامع همدان منعقد میباشد. عموم طبقات، برای خشنودی امام عصر روحالفدا، در این مجلس شرکت فرمایید و کسانی که مایل به پرداخت کمک و اعانه نقدی به آوارگان و مجروحین لبنان میباشند، میتوانند وجوه خود را در سراسر کشور به حساب شمارهی ۷۲4۳ بانک ملی شعبه همدان به نام حضرت آیتالله آخوند همدانی واریز نموده و فیش آن را جهت اطلاع معظمله ارائه فرمایند.
«على بنابراهیم معصومی، اسداله حجت، رضا انصاری، سیدمحسن حسنی، سید فاضل حسنی، حسین عندلیبزاده، سیدحسین موسوی، سیدابوالقاسم حسینیپناه، سیدصباح حسینی، محمدتقی عالمی دامغانی، شیخ غلامرضا رحمانی، سیدجواد سجادی، احمدعلى مروج....»[4]
در نشست روحانیون همدان- همچنان گفته شد- قرار شد که روز اول فروردین ۱۳5۷ مجلس ترحیمی برگزار شود. به همین منظور، از متولی مسجد جامع خواسته شد که مسجد را برای مراسم مذکور آماده کند. در آن جلسه، تعدادی اعلامیه آیتالله شریعتمداری درباره برگزار نشدن مراسم عید نوروز توزیع شد.
ساواک همدان به محض آگاهی از تصمیم روحانیون همدان سعی کرد که به گونهای از برگزاری مجلس مذکور جلوگیری کند. در بولتن روزانه ساواک در این باره چنین آمده بود:
«قرار بود از طرف روحانیون همدان مجلس ترحیمی برای کشته شدگان تبریز و مقتولین لبنان در همدان برگزار گردد که با اقدامات سازمان اطلاعات و امنیت، اعلام چگونگی به شهربانی محل، موسی خوانساری توسط رئیس شهربانی احضار و پس از گفت و گو و تماس با آخوند ملاعلی، برگزاری مجلس ترحیم، فعلاً منتفی گردیده است.»
با وجود تلاش ساواک همدان، مجلس مذکور با حضور گستردهی قشرهای مختلف مردم، در مسجد جامع برگزار شد. در آن مجلس سه نفر از روحانیون و وعاظ به نامهای حجتالاسلام سیدمجتبی صباح، سیدفاضل حسنی و شیخ حسن عندلیبزاده به سخنرانی پرداختند و طی صحبتهای خود به شدت به رژیم حمله کردند؛ به گونهای که موجب تظاهرات و شعار دادن مردم علیه رژیم شدند. ساواک همدان راجع به مجلس و تظاهرات فوق نوشت:
«صبح روز 1 / 1 / 37 {57} عدهای طلاب علوم دینی و بازاریان همدان در مسجد جامع این شهر تجمع نموده و با دادن شعارهای مضره به نفع خمینی پرداختهاند. این تجمع تا ساعت ۱۱ ادامه داشته و متعاقباً تظاهر کنندگان متفرق و یک نفر از وعاظ افراطی توسط مأموران شهربانی دستگیر گردیده است.»
در همان روزی که مراسم مذکور برپا بود، اعلامیهی حوزهی علمیهی قم دربارهی برگزار نکردن مراسم معمول عید نوروز، در میان مردم توزیع شده:[5]
بسم الله الرحمن الرحیم
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا. عید ما روزی است که از ظلم آثاری نباشد.
در طول پنجاه سال سلطنت ننگین پهلوی، هزاران تن از برادران ما در زیر شکنجه به شهادت رسیدند یا بر چوبههای دار آویخته شدند. امسال این رژیم خونخوار، درندگی را به نهایت رسانید و پس از قتل سیدمصطفی خمینی و دکتر علی شریعتی و اهانت به امام خمینی، مردم را به گلوله بست و ما شاهد خونهایی بودیم که از سینهی برادرانمان در خیابانها جاری بود. بیش از ۲۰۰ نفر کشته و صدها تن زخمی که آنها را هم در بیمارستانها با آمپول هوا از میان بردند. این کشتار شاه تنها در قم نبود، بلکه جنایتی بود بر ملت ایران که بیدار شده. شهرهای تبریز... رفسنجان، کشته دادند و از پای ننشستند. تعداد کشتهها و زخمیهای تبریز، بیشمار است. آیا خلاف انسانیت نیست در حالی که هزاران خانواده در عزای فرزندان به خون خفتهی خویش سیاه پوشیدهاند، ما عید بگیریم؟ ..... ما نه تنها عید نداریم، بلکه برای بزرگداشت چهلمین روز شهیدان تبریز آماده میشویم و روزی عید میگیریم که بر یزد زمان پیروز گردیم. حوزه علمیهی قم.»
به دنبال اجتماع مردم همدان در مسجد جامع و سخنرانی وعاظ مذکور و تظاهرات مردم و سردادن شعار علیه رژیم، کمیسیون امنیت اجتماعی در ساعت ۱۷ همان روز، در فرمانداری همدان تشکیل شد تا با بررسی اوضاع، دربارهی روحانیون و وعاظ انقلابی تصمیماتی گرفته شود. بر اساس رای کمیسیون مذکور، سیدمجتبی صباح، سیدفاضل حسنی و شیخ عندلیبزاده، هر کدام به یک سال اقامت اجباری و تبعید در شهرهای دیواندره، مهاباد و پاوه محکوم شدند. در گزارش استانداری همدان دربارهی رای کمیسیون امنیت اجتماعی و علت تصمیم گرفته شده در کمیسیون مذکور چنین آمده بود:
«طبق مقررات، تشکیل هر گونه اجتماع باید با اجازه قبلی شهربانی باشد و این اشخاص بدون اخذ اجازه از شهربانی اقدام به تشکیل اجتماعی نموده، با سخنان تحریکآمیز، مردم را که بیشتر از طبقات جوان بودند، به ضدیت علیه دولت و مردمی که میخواهند با آرامش به کار و کسب خو دمشغول باشند، تحریک نمودند.»[6]
به دنبال تصمیم کمیسیون مذکور، افراد نامبرده، به جز سیدفاضل حسنی که از همدان خارج شده بود، دستگیر و به محل تبعیدشان فرستاده شدند. سیدفاضل حسنی نیز پس از بازگشت به همدان در روز ۱6 فروردین ۱۳۵۷، دستگیر و به محل تبعید (مهاباد) اعزام شد. ایشان درباره چگونگی برگزاری مجلس و خروجش از همدان و دستگیری و اعزام به مهاباد میگوید:
«اول فروردین مجلس نوعیدی در مسجد جامع برگزار شد که سخنران آن بنده بودم. در آن قضیه اول قرار شد راهپیمایی کنند. چند نفر رفتند خدمت مرحوم آیتالله العظمی آقای آخوند. وی گفت: «راهپیمایی را من صلاح نمیدانم» و تعبیرشان این بود که دستگاه ساواک یک دستگاه بیرحمی است. اینها برای حفظ این مرد- منظور شاه بود- هر کاری میکنند. شما راهپیمایی کنید، دست آنها باز است، بهانه هم دستشان است، عدهای از ما را میکشند. ایشان موافقت نکردند. یک کمی اصرار شد فرمود: «حداقل من نمیآیم.» بعد معلوم شد ایشان موافق نیست با راهپیمای، پیشنهاد شد که سخنرانی باشد ایشان فرمود: «خوب است، سخنرانی مناسب است. مسجد جامع هم بگذارید و یکی از آقایان منبر برود.» بعد که جلسه شد رفتیم و نشستیم، صحبت شد که چه کسی منبر برود. مرحوم آقای عندلیبزاده با دست روی کتف من زد و گفت: «اینجا تو باید سخنرانی کنی.» دیگر بنده اطاعت کردم و سخنرانی کردم؛ خیلی هم شدید بود و من در آن سخنرانی، بیپرده و صریح گفتم که این شاه مسلمان نیست. بعد دو تا شاهد آوردم؛ یکی از جشن ۲۵۰۰ ساله گفتم که در این قضایا با ایشان مصاحبه کردند و گفتند: «نظر شما نسبت به اسلام چیست؟» ایشان گفت: «بله عربها یک مشت فرهنگ عربی به نام اسلام به ما تحمیل کردند. این کسی که این حرف را بزند، مسلمان نیست.» آن زمان مردم تکبیر نمیگفتند، صحیح است میگفتند. یک قدری من دیدم عدهای هم قاطی شدهاند تا به هم بزنند با صلوات و صحیح است و من اینها را گفتم: «من نه صحیح است میخواهم نه صلوات بگذارید حرفم را بزنم.» شاهد دوم این بود، گفتم: «شاه در همین قضیه جشن ۲۵۰۰ ساله در جمع زنان در سازمان زنان صحبت کرد و گفت پدرم به عقیده مردم، حجاب، اما به اعتقاد من، لکه ننگ را از سر زنها برداشت.» گفتم: «آیا من سوال میکنم، کسی که حجاب را که از ضروریات دین است انکار کند، مسلمان است؟ نه.»
آن وقت گفتند: صحیح است.
«من از منبر پایین آمدم. رئیس اطلاعات آقای به نام سرگرد متین بود. ایشان با رئیس شهربانی به نام تیمسار صبوری آمدند و سرگرد متین گفت: «آقای حسنی امروز عید است؛ آیا منزل هستید، بیایم دیدن شما؟» من گفتم: «تعجب میکنم، » امام فرمود: «ما عید نداریم.» تازه من قصد مسافرت دارم. گفت : «الان کجا تشریف میبرید؟» گفتم مدرسه میروم گفت منزل کی میروید گفتم بعد یک چندی منزل میروم. این فکر کرد خوب من توی بازار آمدم دیگر آنجا مرا نگرفت. جهتش این بود که با آن جمعیت صلاح نبود. ما اول به اهواز که باجناقم آنجا بود، رفتیم. من به ایشان گفتم: «برویم مشهد» ما به مشهد رفتیم و روز ۱۳ برگشتیم. قم من خدمت آقای پسندیده رفتم و گفتم: «وضع من این است. من همچنان متواری باشم یا بروم همدان دستگیرم کنند. صلاح چیست؟» فرمود شما بروید همدان من آمدم همدان. روز ۱۳ موقع غروب وارد شدم. روز چهاردهم، صبح رفتم بیرون از منزل که مرا دستگیر کردند و بردند ژاندارمری تحویل دادند و از آنجا به مهاباد تبعید شدم. نزدیک پنج ماه در مهاباد تبعید بودم. زمانی که رژیم، تبعیدیها را آزاد میکردند، آمدند و به من گفتند: «آزادی» گفتم که نفهمیدم مرا چرا تبعید کردید، چرا آزاد میکنید. رئیس شهربانی گفت به ما مربوط نیست؛ حال میخواهی بمان، میخواهی برو. ما که تبعید نکردیم اینطور شد که ما برگشتیم.»
همچنان که از صحبتهای آقای حسنی بر میآید، ساواک همدان به طور معمول سعی میکرد که در چنین مواقعی برای دستگیری انقلابیون و روحانیون، به دور از چشم مردم اقدام کند؛ چرا که انجام دادن این کار در حضور جمع، موجب گسترش دامنه تظاهرات و مخالفت مردم میشد.
بدین ترتیب، برگزاری مجالس ترحیم شهدای قم. تبریز و لبنان، با سخنرانی تند وعاظ و دستگیری و تبعید آنان همراه بود. در این سخنرانیها به مردم اعلام شد که عید آن سال عزاداری است و عیدی وجود ندارد و حتی اعلامیهی آیتالله آخوند و روحانیون همدان در دین باره در قم نیز توزیع گردید. در مجلس مذکور، مردم به طور واضح و بدون واهمه علیه رژیم به سردادن شعار پرداختند، بدین وسیله سیر انقلاب در همدان وارد مرحله جدیدی گردید.
مراسم چهلم شهدای تبریز در مسجد جامع
روحانیون و انقلابیون همدان، پس از برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای قم و تبریز و تظاهرات علیه رژیم، خود را برای برگزاری مراسم چهلم شهدای تبریز آماده کردند. این مراسم قرار شد که در دهم فروردین ۱۳۵۷ برگزار شود.
در همین زمینه، آیتالله سیدصادق روحانی برای هماهنگی هر چه بیشتر دربارهی برگزاری مراسم ترحیم چهلم شهدای تبریز در قم و همدان، با آیتالله آخوند ملاعلی همدانی تماس گرفت. ساواک در گزارشی در این باره نوشت:
«روز 6 / 1 / 37 {1357} آیتالله سید روحانی، تلفنی از شهر قم با ملاعلی معصومی همدانی (یکی از روحانیون سرشناس همدان) تماس گرفته و اظهار داشته آیات حوزه عملیهی قم تصمیم گرفتهاند در روز پنج شنبه 10 / 1 / 37 را چهلمین روز کشته شدگان حوادث شهر تبریز اعلام کنند و در این روز، مجلس فاتحه برگزار و در مسجد اعظم نیز تظاهراتی برپا شود. سید صادق روحانی از ملاعلی همدانی خواسته وی نیز اعلامیهای به مناسبت چهلمین روز مقولین وقایع شهر تبریز منتشر و مجلس فاتحهای برای کشته شدگان در همدان برگزار نماید.»[7]
در همان زمانی که مقدمات برگزاری مراسم چهلمین روز شهدای تبریز توسط روحانیون آماده میشد، در تاریخ هشتم فروردین ۱۳۵۷ در سراسر استان همدان اعلامیههایی درباره وقایع تبریز و لبنان توسط حسن غفاری، عزیز روزبه و قربان اصله شهری، توزیع شد. مأموران شهربانی در ملایر یک نفر از آنها را دستگیر کردند و همزمان در ساعت ۱۳، فردی با یک دستگاه موتور سیکلت که ۳۵۲ برگ اعلامیهی آیتالله سید کاظم شریعتمداری راجع به وقایع ۲۹ بهمن تبریز را همراه داشت، در سامن دستگیر شد. رئیس ساواک همدان در نامهای (6092 / ه 8 / 1 / 37) به مدیریت کل اداره سوم راجع به دستگیری عاملان توزیع اعلامیه در همدان نوشت:
«همکاران و منابع موجود، در جهت شناسایی این قبیل عوامل، مأموران را در محلهایی که احتمال نصب اعلامیه میرود، از طریق تیپ سه زرهی در شهر گمارده شده است. به استحضار میرساند تاکنون ۷ نفر عوامل توزیع اعلامیههای مضره از طریق شهربانی و ژاندارمری دستگیر و پروندهی آنان به دادسرای همدان ارجاع شد که با تبدیل قرار آزاد شدهاند.»
در تاریخ دهم فروردین ۱۳۵۷ همزمان با شهر قم، در مسجد جامع همدان مراسم مذکور با حضور قشرهای مختلف مردم برگزار شد. در آن روز از صبح، تمام مغازهها و بازار همدان تعطیل گردید. سخنران این مجلس واعظی به نام سید محمد حسینی بود که از قم به همدان دعوت شده بود. وی ضمن سخنرانی، به شدت به رژیم حمله کرد و آنان را به باد انتقام گرفت. مجلس به حدی تند بود که مردم پس از پایان مراسم، با سردادن شعار علیه رژیم، به مأموران شهربانی حمله کردند. در این درگیری فردی به نام هادی خضریان با ۲۲ ضربه چاقو، یکی از مأموران شهربانی به نام پاسبان سراوکی را مضروب ساخت و فرار کرد که با تیراندازی یکی از مأموران از ناحیه پا مجروح شد. سپس وی را دستگیر کردند و ۱۵ نفر دیگر نیز به همراه ایشان بازداشت شدند.
به دنبال سخنرانی سید محمد حسینی در مراسم مذکور، کمیسیون امنیت اجتماعی همدان به دستور ساواک تشکیل شد. کمیسیون مذکور وی را به سقز تبعید کرد. پس از رای کمیسیون، سید محمد حسینی دستگیر و به محل تبعید اعزام شد.
در روز سیزدهم فرودین نیز دوباره تظاهرات گستردهای علیه رژیم در همدان برگزار شد. رژیم و مأموران ساواک، برای خنثی کردن اعتراض و تظاهرات مردم در همدان، با جمعآوری اعضای حزب رستاخیز و وابستگان رژیم، به تظاهراتی در حمایت از رژیم اقدام کردند. آنها در پایان تظاهرات، با قرائت قطعنامهای ضمن حمایت از دستگاه دربار، اعتراض و تظاهرات مردم را محکوم کردند و آن را حرکتی ارتجاعی دانستند.
مراسم یادبود شهدای یزد، جهرم و اهواز در مسجد جامع
دستگیری انقلابیون و تبعید روحانیون همدان پس از مراسم یادبود شهدای قم و تبریز، نتوانست مانع از تظاهرات و مجلس عزاداری و اعتراض مردم علیه رژیم گردد؛ در روز هشتم اردیبهشت تعدادی از عکسهای امام خمینی توسط سرنشینان یک پیکان ناشناس در همدان توزیع شد. به دنبال آن اعلامیههایی به امضای جامعه روحانیت همدان مبنی بر درخواست آزادی حجتالاسلام حسین عندلیبزاده، که به پاوه تبعید شده بود، در مدرسه آخوند پخش گردید.در همان روز (13 / 2 / 57) اعلامیهی جامعه روحانیت اصفهان و سید محمد صادق روحانی به شرح ذیل در مدرسهی مذکور پخش گردید:
باسمه تعالی و الیه المشتکی. ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفاً کانهم بنیانٌ مرصوص. اگر چه مردم مسلمان ایران در عصر حاضر شاهد ضربات پی در پی و سنگین وارد بر اسلام و مسلمین هستند. اگرچه هنوز دو چهلم از فاجعه کشتار قم و یک چهلم از واقعهی خونین تبریز نگذشته بود که وقایع مشابهی در شهرهای دیگر، به خصوص در یزد و جهرم و همدان و اصفهان و اهواز و... رخ داد و عدهی زیادی کشته و زخمی شدند و برای چندمین بار، ما را ماتم زده نمود و درسوگ نشاندند... ما روز نوزدهم اردیبهشت ۱۳5۷، را روز عزای عمومی اعلام میداریم و در آن، حوزههای علمیه در سراسر ایران تعطیل است. از مردم مسلمان ایران انتظار داریم که صفوف خود را در زیر پرچم اسلام فشردهتر سازند و در برابر نیروی اهریمنی و طاغوتی، مردانه استقامت نمایند. از خداوند متعال برای همه شهدای راه حق و فضیلت، ارتقای مقام و برای بازماندگان آنان صبر و اجر جزیل را خواستاریم.
آیتالله سید محمد وحیدی میاندوآبی نیز در این باره اعلامیهای صادر کرد. همچنین آیتالله شیخ محمد صدوقی با صدور اعلامیهای از تمام طبقات مردم یزد خواست که به مناسبت شهدای یزد، جهرم، اهواز، همدان و اصفهان، در مجلسی که به همین منظور در ۱۹ اردیبهشت در مسجد حظیره برگزار میشد، شرکت نمایند.
پس از توزیع اعلامیههای مذکور در همدان، روز نوزدهم اردیبهشت، مجلس یادبودی در مسجد جامع همدان با شرکت گسترده قشرهای مختلف مردم همدان که با تعطیلی بازار همراه بود، برگزار شد. در مجلس مذکور، آیتالله محمد تقی عالمی دامغانی و یکی دیگر از روحانیون به سخنرانی پرداختند. در پایان مراسم، مردم ضمن سردادن شعارهایی علیه رژیم با مأموران انتظامی درگیر شدند که در اثر تیراندازی مأموران، رضا جاویدان زخمی گردید.
عدهای نیز دستگر شدند. ساواک در گزارشی در این باره نوشت:
«در همدان، وضع به طور کلی عادی بوده و فقط تعداد معدودی از مغازههای اطراف و جلوی مسجد جامع تعطیل و از ساعت 9 در مسجد مذکور مجلس یادبود تشکیل شد. در این مجلس که حدود ۱۰۰۰ نفر شرکت کرده بودند، دو نفر واعظ پیرامون حوادث اخیر شهرهای مختلف و کشته شدن معدودی از اخلالگران سخن گفته و در ساعت ۱۱ مراسم پایان یافت. تعدادی از حاضرین در مجلس پس از خروج از مسجد به دادن شعارهای مضره و تظاهرات مبادرت کردهاند که مأموران انتظامی با شلیک چند تیر هوایی آنها را متفرق و در این جریان یک نفر به نام رضا جاوید مهر، کارمند بهداری همدان، از ناحیهی پا مورد اصابت گلوله واقع و به بیمارستان منتقل و ۱۰ نفر از اخلالگران دستگیر شدند.»[8]
روزنامهی کیهان درباره تعطیلی بازار همدان و دستگیری افراد در این مراسم نوشت:
«گروهی از مردم در مسجد جامع ماندند و شعار دادند و تظاهراتی برپا کردند و مأموران انتظامی که احتمال میدادند تظاهرات دامنهی وسیعتری پیدا کند، ناچار به مداخله شدند و با شلیک چند تیر هوایی تظاهر کنندگان را متفرق کردند. در جریان تیراندازیها یک تیر به سقف مسجد میخورد و بعد از کمانه کردن، پای یکی از تظاهر کنندگان را زخمی کرد و در جریان تظاهرات، ۸ نفر دستگیر شدند و بازار حلبیسازها، نخود بریزها، قنادها، و فرش فروشها و قسمتی از شهر تعطیل بود.»
اسامی دستگیر شدگان در اسناد ساواک(همین کتاب چنین آمده است:
«احمد بهرامیان، حمید دهقانپور، ابراهیم نظری، حسین بابالحوائجی، محمدرضا عقیلی، کاظم عفیفیان، حبیبالله رنجبران، محمدعلی آستروس، احمد بهرامی، صالح و حسین نعمتی، نود نفر از دستگیر شدگان در روزهای ۲4 و ۲۵ اردیبهشت با قرار وثیقه پنج هزار تومان آزاد شدند.»
بدین ترتیب، در هر مراسمی که برگزار شد، عدهای مجروح و دستگیر میشدند و حتی افردی نیز به شهادت میرسیدند؛ ولی مبارزه همچنان ادامه داشت.
تبعید تعدادی از روحانیون استان (بر گرفته از اسناد همین کتاب)
به دنبال برگزاری مراسم یابود شهدای یزد، جهرم و چهلم شهدای تبریز تعدادی از علمای شهر همدان به استانهای غربی کشور تبعید گردیدند.
به دنبال تبعیدهای صورت گرفته، بازار همدان در ۲۵ اردیبهشت ۱۳5۷ تعطیل گشت مردم با اجتماع در مسجد جامع، نسبت به اقدامات رژیم، مبنی بر دستگیری و تبعید انقلابیون و روحانیون اعتراض کردند. در این مجلس، عبدالحمید صفایی- دانشجوی انستیتولوژی تبریز- و سید رضا کوشش، ابتکار عمل را به دست گرفتند و مردم را به اجتماع و تظاهرات علیه رژیم ترغیب کردند، به همین دلیل، افراد مذکور توسط مأموران شهربانی همدان بازداشت شدند که البته پس از بازجویی و به دلیل نبودن مدارک کافی، بعداز ظهر همان روز (۲۵ اردیبهشت) آزاد گشتند.
رحلت آخوند ملاعلی همدانی و بازتاب آن در همدان
سخنرانی حجتالاسلام شیخ محسن محقق در مسجد صاحبالزمان
اعیاد مذهبی و سالروز شهادت ائمه اطهار، فرصتهایی را در اختیار مبارزان قرار میداد تا در مجالسی که بدین مناسبت تشکیل میدادند، به مبارزه علیه رژیم و به نشر آگاهی و پیام امام خمینی و نهضت بپردازند. برگزاری شهادت امام موسی بن جعفر (ع) در روز دهم تیر ماه ۱۳۵۷ از جمله مراسم و مجالسی بود که انقلابیون از آن بهرهبرداری کردند. در این مجلس ترحیم که در مسجد صاحبالزمان واقع در خیابان اکباتان همدان برگزار شد، حجتالاسلام شیخ محسن محقق به سخنرانی پرداخت و خطاب به بازاریان اظهار کرد: «چرا مغازهها را نیمه باز میگذارید و به محض دیدن پلیس، درب دکانها را باز میکنید. ببینید که پولهای شما را چطور به آمریکا میبرند. اینکه چندین میلیون تومان قمار کرده و گفته: «رفیقم پول باخته را میدهد،» آیا رفیق این زن چه کسی است و یا اینکه به هر ادارهی جهت کار مراجعه مینمایند، علناً از ضامن، پول میخواهند که کار را درست نمایند، آیا این دستور چه کسی است؟ این کار در زمان سابق کار شمر و یزید بود که در ایران هم شروع شده....»
پس از سخنرانی مذکور، ساواک همدان طبق معمول، وی را به منظور تهدید و اخذ تعهد، به سازمان اطلاعات و امنیت این شهر احضار نمود، که محقق از رفتن خودداری نمود و به هشدار و تهدیدات آنان توجهی نکرد.[9]
آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی، از مجتهدین طراز اول کشور بوده که در همدان و غرب کشور از محبوبیت ویژهای برخوردار بود. ایشان از طرفداران فعال نهضت اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی به شمار میرفت که در مباحث قبلی به نسبتهای مختلف به آنها اشاره شد.
آیتالله آخوند در شانزدهم تیر ماه ۱۳۵۷، به اتفاق پسرش حسین و آقای تویسرکانی برای معالجه کلیه خود به لندن مسافرت کرد. در آنجا حجتالاسلام سیاحزاده نماینده آیتالله گلپایگانی، از آنان پذیرایی نمود و در واقع میزبان آنها بودند که در نهایت به علت گسترش بیماری، آیتالله آخوند در اول مرداد ماه ۱۳۵۷، در لندن وفات یافت و جنازه وی برای تشییع در همدان در چهارم مرداد ماه از لندن به تهران آورده شد تا از آنجا به همدان انتقال که به محض اعلام فوت آیتالله آخوند، مقامات محلی همدان در منزل آن مرحوم در همدان حضور یافتند تا ضمن همدردی و تسلیت به خانواده او، به نوعی مانع از حرکت انقلابی مردم همدان در مراسم تشییع جنازه وی در آن شهر شوند؛ از جملهی این مقامات، قدرتالله خدایاری- استاندار همدان- بود. وی در گزارشی به نخستوزیری در این باره چنین نوشت: «حضرت آیتالله العظمی آقا ملاعلی معصومی که یکی از روحانیون بنام و دانشمند و متدین حوزهی علمیه بوده و سالها به تدریس علوم اسلامی اشتغال داشته و کتابخانهی معتبر وی مورد استفاده عموم مردم قرار دارد و مورد احترام خاص قاطبهی اهالی این منطقه بوده است، متأسفانه به علت بیماری در لندن فوت نموده و جنازه وی فردا به تهران وارد و در همدان به خاک سپرده میشود. اینجانب روز گذشته پس از اطلاع در منزل فقید سعید حضور یافته و مراتب تاسف و تسلیت خود را به همسر و فرزند وی اعلام نمود.»
روحانیون همدان با دریافت خبر فوت آیتالله آخوند، ضمن مهیا کردن خود و دیگران برای برگزاری مراسم تشییع جنازه وی، تلگراف تسلیتی نیز به آیات اعظام، خمینی و خویی در نجف اشرف به ذیل مخابره کردند:[10]
همدان– نجف
«حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی، رحلت حضرت آیتالله العظمی آقای آخوند ملاعلی معصومی قدس سره از طرف حوزهی علمیهی همدان تسلیت عرض بقای وجود مبارک را از خداوند متعال خواستاریم. مصطفى الحسینی الهاشمی، علی انصاری، مهدی ثابتی، رضا انصاری.»
از سوی دیگر، با دریافت خبر درگذشت آیتالله آخوند، که از لندن تلفنی به اطلاع روحانیون و مردم همدان رسیده بود، بازاریان و اصناف مختلف شهر، بازار و مغازهها و دکانها را تعطیل کردند و با حضور در تکیهها و مساجد، به عزاداری پرداختند و از سوی اصناف و پیشهوران به مدت سه روز عزاداری عمومی اعلام شد.
این وقایع قبل از ورود جنازه آیتالله آخوند به ایران و همدان بود. جنازه ایشان در روز چهارم مرداد ماه، به تهران منتقل میشود تا از آنجا به همدان برده شود. مراسم تشییع جنازه وی در تهران، با حضور گستردهی مردم همراه بود. در مسیر انتقال به همدان، نیز از جنازه، تشییع بیسابقهای از سوی مردم همدان صورت گرفت و به تظاهرات وسیع مردم علیه رژیم انجامید. روزنامه اطلاعات درباره مراسم مذکور در تهران و همدان نوشت:
«جنازه آیتالله العظمی حاج ملاعلی معصومی همدانی، ساعت ۸:۱۰ دقیقه شب (سوم مرداد ماه) با هواپیمای پانامریکن، از لندن به تهران انتقال داده شد . افسران انتظامی فرودگاه مهرآباد، با احترام خاصی جنازه را از داخل هواپیما خارج کردند و تا ترمینال شماره ۳ فرودگاه هدایت کردند. در ترمینال شماره ۳ فرودگاه مهرآباد، افسران و مأموران انتظامی فرودگاه مهرآباد، جنازه را روی دست در اتومبیل مخصوص که قبلاً آماده شده بود. قرار دادند و کلیه تشریفات و اجازه خروج جنازه به وسیله سرگرد اشراقی، معاون کلانتری مهرآباد، انجام گرفت. سرهنگ خسروانه و سرهنگ فاراب، افسران و مأموران انتظامی فرودگاه مهرآباد، نهایت همکاری و مساعدت را نسبت به منسوبین حضرت آیتالله به جای آوردند و تا سه راهی مهرآباد، اتومبیل حاوی جنازه را مشایعت کردند. اتومبیل حاوی جنازه حضرت آیتالله العظمی آخوند ملاعلی معصومی همدانی، در حالی که صدها اتومبیل و اتوبوس آن را همراهی میکردند، از سه راهی فرودگاه مهرآباد، با اسکورت ویژه پلیس راه، ساعت ۹ دیشب از میدان شهیاد (آزادی) به سوی همدان حرکت داده شد. گروه انبوهی از مردم همدان، جنازه آیتالله آخوند ملاعلی را با احترام خاص همراه با گریه و زاری تحویل گرفتند. ۲۵ هیئت سینهزنی، با پرچمهای سیاه و علامتهای عزاداری در مراسم تشییع جنازه حضرت آیتالله فقید، شرکت کردند. امروز شهر همدان یک پارچه عزادار بود و صدای شیون گروههای عزادار از هر سو فضای شهر را آکنده بود. بامداد امروز شهر همدان کاملاً خلوت و خاموش بود و گروههای زیادی از قشرهای مختلف مردم، برای شرکت در مراسم تشییع جنازه، در جاده همدان- قزوین- مسیر حرکت اتومبیل حامل جنازهی فقید سعید حضرت آیتالله آخوند، اجتماع کرده بودند. کاروان مشایعت کنندهی جنازه حضرت آیتالله، که ساعت ۹ دیشب از تهران به سوی همدان حرکت کرد، شب را در رزن - در جزین (زادگاه حضرت آیتالله) متوقف شد و ساعت 6 بامداد امروز، در حالی که صدای الله اکبر- لااله الا الله فضای جاده را پوشانده بود و آیاتی از کلام الله مجید تلاوت میشد، به سوی همدان حرکت داده شد. سحرگاه امروز، چند تن از مقامات بلند پایه استان همدان و روحانیون طراز اول این استان، برای پیشواز کاروان تشییع کننده جنازه حضرت آیتالله فقید، به پنج کیلومتری همدان رفته بودند. همچنین گروهی از تبریز، شیراز، قم، کاشان، مشهد. اردبیل، زنجان، کرمانشاه و دیگر شهرهای ایران برای شرکت در مراسم تشییع جنازه حضرت آیتالله، به همدان آمده بودند. ساعت ۹ بامداد امروز، کاروان حامل جنازهی مرحوم حضرت آیتالله به اول بلوار رستاخیز همدان رسید. بیش از چهل هزار نفر از ساکنان همدان، که در مدخل شهر اجتماع کرده بودند، اصرار داشتند که جنازهی آیتالله فقید را روی دوش حمل کنند با اصرار و پافشاری مردم، که حدود نیم ساعت ادامه داشت، سرانجام جنازهی آیتالله روی دوش مردم و شرکت کنندگان در مراسم تشییع، به طرف شهر حرکت داده شد. در مدت دو ساعتی که از ورود کاروان تشییع کنندگان جنازه آیتالله آخوند میگذشت، تنها این کاوران یک کیلومتر راه را پیموده بود.... در این مراسم، نمایندگان مراجع تقلید نیز شرکت داشتند، حضرت آیتالله العظمی آقای سید محمدصادق روحانی برای شرکت در این مراسم از قم به همدان آمدند. همچنین از سوی آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی، هیئتی که در راس آن آیتالله زاده، حاج آقا جواد مرعشی نجفی نمایندگان حضرت آیتالله العظمی سید {محمد} رضا گلپایگانی، آیتالله العظمی آقای خوانساری و شاهرودی نیز در مراسم مذکور شرکت کردند.
پیشاپیش کاروان پانصد موتور سیکلت در حالی که هریک رادیویی به دست داشتند و از آن تلاوت قرآن به گوش میرسید، در حرکت بودند. در بلوار رستاخیز، حضرت آیتالله محسنی امام جمعه شهرستان ملایر- به علت فشار مردم بیهوش شد و عدهای او را روی دست بلند کردند و او را در اتومبیل گذاشتند و ضمناً چند اتومبیل نیز که در دو سوی بلوار پارک شده بودند، زیر فشار تند مردم خسارت دید.
گزارش روزنامه اطلاعات در آن تاریخ، با وجود سانسور شدید، تا اندازهی عظمت تجلیل از آیتالله آخوند و حضور گسترده مردم و مراجع تقلید و نمایندگان آنان را بیان کرد، ولی تظاهرات گسترده و فراگیر مردمی، که برای اولین بار تمام قشرهای جامعه اعم از پیر و جوان و زن و مرد در آن شرکت داشتند علیه رژیم و شخص شاه شعار دادند، مطلبی نیاورده بود.
در طول مسیر تشییع جنازه از تهران تا همدان، هدایت کاروان با آیتالله محمد مفتح بود. غلامعلی سماواتی- که از جمله تشییع کنندگان بوده- در این باره میگوید:
«جنازهی آیتالله آخوند را وقتی به تهران آوردند، از فرودگاه تا میدان آزادی فعلی با ماشین تشییع میشد و از آنجا به سوی همدان با کاروان به راه افتادند و رهبری کاروان و مراسم را شهید مفتح بر عهده داشتند و در میان راه از سوی مردم استقبال عظیمی به عمل آمد و نرسیده به همدان، به ده مسقط رأس و زادگاه آیتالله آخوند بود، رفتیم و جنازه را زمین گذاشتیم و مردم آنجا تشییع کردند و یک سری هم منزل مرحوم آخوند رفتیم و در همان روستا به برادر ایشان تسلیت گفتیم و بعد هم حرکت کردیم و به همدان آمدیم. در همدان جنازه روی دوش مردم بود و این دیگر به عهده آقای مفتح بود که رهبری را به عهده داشت.»
جنازه آقای آخوند پس از رسیدن به همدان میان شیون و عزاداری مردم در مسجد جامع گذاشته شد تا فردای آن روز تشییع شود شب قبل از مراسم تشییع، حجتالاسلام هادی غفاری در مسجد جامع منبر رفت و سخنرانی بسیار تند و کوبندهای علیه رژیم کرد؛ تا جایی که از بیم حمله مأموران شهربانی به مردم، با خاموش کردن چراغها؛ آقای غفاری را از میان جمعیت بیرون بردند و مردم هر کدام در حالی که شعار میدادند، به سویی رفتند آقای دادفرما در این باره میگوید:
هادی غفاری در مسجد جامع واقعا قیامت کرد؛ تا جایی که عدهای از کارمندها که آمده بودند، بلند میشدند و در میرفتند و بالاخره آخرش به یک جایی رسیده بود که عدهای از ترس میلرزیدند، چون این سخنرانی شدید در همدان تازگی داشت و واقعاً تاثیر داشت و خیلی تکان داد. ایشان در سخنرانی خود به صراحت به دربار و شاه حمله کرد.[11]
آقای خوششعار، درباره چگونگی نجات هادی غفاری از مسجد از دست مأموران شهربانی میگوید:
«به اندازهی مجلس داغ بود که مردم متوجه نشدند که ساواک میخواهد به آنان حمله کند و آنها را دستگیر نماید. به همین خاطر به محض اینکه سخنرانی تمام شد، به یک بار چراغها {خاموش شد} و برق را از کنتور قطع کردند و جمعیت عظیمی که در مسجد و بازار و خیابان اطراف مسجد بودند، به محض قطع برق، هادی غفاری را از مهلکه خارج کردند. اصلاً یک غوغایی شد که به خاطر وحشت مردم و حمله مأموران، حداقل پنجاه جفت کفش در مسجد جامع جا ماند....»[12]
روزنامه کیهان، برعکس روزنامه اطلاعات که فقط به گزارش سادهای، بدون توجه به درگیری مردم با مأموران و تظاهرات علیه رژیم پرداخته بود، به ذکر درگیری مردم و آوردن اسامی کشته شدگان و مجروحین پرداخت:
«در همدان نیز ساعت ۱۰ بامداد، همزمان با ورود جنازه حضرت آیتالله العظمی آخوند ملاعلی معصومی همدانی، تظاهرات گستردهای روی داد. تظاهرات در حالی صورت گرفت که جنازه حضرت آیتالله به وسیله عده زیادی از مردم تشییع میشد. تظاهرکنندگان پس از آنکه در خیابانها به راه افتادند، شیشه چند بانک و مشروب فروشی را با سنگ و چوب شکستند. در جریان تظاهرات، دو نفر به شهادت رسیدند؛ شهدا، فرجالله پهلوانی شورینی و جمشید شرفخانی نام داشتند. پهلوانی در بیمارستان اکباتان و شرفخانی در بیمارستان پهلوی درگذشتند. دو نفر دیگر به اسامی محمود قادری و ولیالله ملکی نیز در تظاهرات همدان مجروح شدند که به بیمارستان انتقال یافتند و تحت درمان قرار گرفتند. تظاهر کنندگان در مسیر خود به چند اتومبیل حامل افراد نظامی حمله کردند و آسیبهای فراوانی به آن زدند».[13]
تظاهرات مردم همدان به حدی گسترده بود که حتی در رادیوها و مطبوعات خارجی نیز منعکس شد. رویتر در این باره گزارش داد:
«هنگامی که پلیس سعی میکرد از به آتش کشیدن یک منطقه ممنوعه به وسیله گروهی از مردم جلوگیری کند، شانزده نفر مجروح شدند. جمعیت مذکور، برای شرکت در مراسم عزاداری گرد هم آمده بودند. منابع مذکور گفتند که هنگام وقوع این حادثه، صدای تیراندازی شنیدهاند، لکن جهت این صدا، روشن نبود. حادثه هنگامی آغاز شد که جمعی از مردم که در مراسم عزاداری یک رهبر مذهبی به نام آیتالله همدانی شرکت کرده بودند، از منطقه ممنوعه عبور کردند...»
روزنامه لیبراسیون، چاپ پاریس در مقالهای با عنوان «کشته شدن ۱۵ نفر در ایران» نوشت:
«به مناسبت مراسم تدفین یک مقام روحانی، صد هزار نفر گرد هم آمدند و شعارهای ضد رژیم بر زبان آوردند. تظاهر کنندگان به کلانتری 4 حمله کردند و شیشههای برخی از مغازهها و اقامتگاهها را شکستند. در این وقایع، 15 نفر کشته شدند.»
کاملترین گزارش از تظاهرات مردم همدان علیه رژیم و شعارهایی که دادند، گزارش شهربانی همدان به ریاست اداره ضد اطلاعات مرکز بود. این گزارش، وقایع 4 تیر ماه ۱۳۵۷ و تشییع جنازه آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی را چنین توصیف کرد:
«در تشییع جنازه آیتالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی که بیش از پنجاه هزار نفر، که بیشتر از روحانیون، طلاب تهران، تبریز، قم و مشهد و سایر شهرستانها و دانشجویان دانشگاههای مختلف کشور، خصوصاً تبریز و تهران و طبقات مختلف مردم و روستاییان در آن شرکت داشتند، چون تاریخ فوت آیتالله و حمل جنازه مرحوم از لندن به ایران و دفن آن در همدان به مدت 6 روز به طول انجامید، لذا گروههای مختلفی از عوامل مخرب و خرابکار، با طرح قبلی و تدارک لازم، از نقاط مختلف کشور به همدان وارد [شدند] و در روز تشییع جنازه، قریب ده هزار نفر از جوانان ناشناس که اکثراً دانشجو و طلبه و روستایی به نظر میرسیدند، از داخل انبوه جمعیت، در مواقع مقتضی، با سنگ و چوب و تیر و میلههای آهنی، ضمن دادن شعارهای مضره علیه خاندان جلیل سلطنت که عبارت بود [از:] «مرگ بر مقام 66 [شاه] و حکومت پهلوی، خمینی کجایی که مقام 66 [شاه] فراری شده- رهبر ما خمینی است)».
به سینماها و باجههای بانک ملی و فرهنگیان و صادرات و کلانتری بخش ۳ و دو باب مغازههای مشروب فروشی حملهور [شدند] و تعدادی از شیشههای اماکن مزبور را شکسته و یک باب از مشروب فروشیهای مذکور و درب یک سینما آتشسوزی ایجاد کرد[ند]. که بلافاصله خاموش [گردید] و به منظور ارعاب آنان، تعداد 47 تیر هوایی به وسیله مأموران شهربانی شلیک [گردید] و هیچ گونه تلفات و یا مجروح از سوی مأموران و جمعیت نداشته و مهاجمین در انبوه جمعیت که در حال تشییع جنازه بودند، خود را پنهان [کردند] که 6 نفر از آنان به شرح ذیل برابر گزارش مأموران از محرکین اصلی بودند:
1- حسین ترکمن، فرزند علی، ۲6 ساله، شغل راننده، اهل ملایر، که با وانتبار خود که حامل مقدار زیادی سنگ به منظور تخریب و حمله به مأموران [بود]، تظاهرکنندگان را پس از تشییع جنازه به شهر آورده و به محض رسیدن به میدان ۲۵ شهریور، شروع به پرتاب سنگ به طرف افراد پلیس نموده که با دخالت مأموران، سرنشینان وانت بار متواری شدهاند.
۲- على اتابکی، فرزند ابوالفضل، ۱6 ساله، پیشینهدار، شغل کله فروش، اهل همدان، که به اتفاق چند نفر دیگر به طرف مأموران کلانتری بخش سه سنگ پرتاب میکرده.
۳- علىبرار گلزادهپورسنگلایی، فرزند عزیزالله، ۱۸ ساله، اهل بابل، شغل کشاورز، که اولین نفری بوده که شیشههای کلانتری و بانک صادرات را شکسته و شورشیان را تحریک به حمله به استانداری و شهربانی مینموده است.
4- حسین جهانگیریان، فرزند حسن، ۲۹ ساله، شغل آموزگار، اهل همدان، مبادرت به شکستن شیشه سینما و ایجاد آتشسوزی نموده است.
5- اسماعیل رحیمی، فرزند ابراهیم، ۲۲ ساله، شغل کارگر، اهل تویسرکان، که ضمن پرتاب سنگ به طرف مأموران، شعارهای ضد ملی و میهنی در جلوی اجتماع میداد.
6- قدرتالله بهادرینژاد، فرزند نادعلی، شغل کارمند بیمارستان روانی بوعلی، ۲۸ ساله، اهل همدان، که مردم را به شورش و بلوا تحریک مینموده، به وسیله مأموران شهربانی دستگیر و با پرونده متشکله به ساواک فرستاده شدهاند. ضمناً تظاهر کنندگان و عوامل مخرب در گورستان واقع در حوزه استحفاظی ژاندارمری، ضمن تظاهرات و شکستن شیشههای غسالخانه و مقبرهها، عدهای از نیروی ژاندارمری را محاصره [کردند] و با سنگ و چوب، یک نفر از درجهداران ژاندارمری را به سختی مجروح و او را خلع سلاح مینمایند. ساز و برگ وی عبارت بوده، (تفنگ ژ 3 – 80 تیر فشنگ و بیسیم). تفنگ مذکور بلافاصله به وسیله یکی از درجهداران نیروی هوایی که با لباس سویل در میان جمعیت بوده از دست مخربین گرفته میشود، ولی ۸۰ تیر فشنگ مربوطه و بیسیم تاکنون کشف نشده است. در درگیری افراد ژاندارمری با عوامل خرابکار، هنگام حمله به خانههای زنان بدنام به منظور آتش زدن و مصدوم نمودن آنان که در یک کیلومتری گورستان واقع است، 6 نفر از مهاجمین مجروح و دو نفر به قتل رسیدهاند. ضمناً اطلاع واصله حاکی بود که مهاجمین در مراجعت از گورستان، قصد حمله به شهر و آتشزدن پمپهای بنزین، انبار نفت، استانداری، منزل استاندار، ساواک، شهربانی و نقاط طبقهبندی شده دیگر را دارند که ضمن پیشبینیهای لازم و تأمین حفاظت محلهای مذکور و نقاط طبقهبندی شده شهر، ساعت 15 روز 4 / 5 / 2537، ضمن مراقبتهای معموله، مشاهده گردید عده زیادی متجاوز از هزارها نفر متشکل و از طریق جاده ملایر به سمت شهر به منظور انجام نیات پلید خود در حرکت میباشند که با اقدامات سریع و تدابیر لازم به وسیله مأموران شهربانی، جمعیت مذکور قبل از ورود به شهر، متفرق و تا فاصلهای از شهر مورد تعقیب مأموران قرار گرفتند؛ به نحوی که اکثراً به باغات و قراء اطراف، خصوصاً، قریه شورین متواری شدند. اینک با نگرش به مراتب فوق که عدهای ماجراجو و خرابکار ناشناس با تدارک لازم و استفاده از انبوه جمعیت بیسابقه، قصد بر هم زدن امنیت و اخلال و خرابکاری در سطح شهر همدان را داشتند، که با انجام تدابیر امنیتی به موقع و اجرای طرحهای حفاظتی و عملیاتی، نسبت به برقراری امنیت همه جانبه در سطح شهر، سریعاً اقدامات لازم معمول [شد]؛ به طوری که بیشتر طبقات مردم، به ویژه جناب آقای استاندار، از نحوه عمل و اقدامات شهربانی در روز مذکور، ابراز رضایت و تشکر نمودند. مراتب جهت استحضار به عرض میرسد.»
مردم شهر همدان برای اولین بار در این تظاهرات، شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را مطرح کردند. از سوی دیگر، تمام قشرهای جامعه، اعم از کارگر، کشاورز، فرهنگی، بازاری و روحانیون و زن و مرد، در این تظاهرات شرکت داشتند. بیشتر جمعیت را هم نوجوانان و جوانان تشکیل میداد. تظاهرات کنندگان تلاش کردند که مجسمه محمدرضا شاه را سرنگون کنند که مأموران شهربانی مانع از این اقدام شدند. تظاهرات همدان در واقع بهانهای برای برپایی مجالس ترحیم و حرکتهای انقلابی مردم ایران در شهرهای مختلف کشور و موجب تشدید تظاهرات مردم علیه رژیم گردید.
مراسم چهلم آیتالله آخوند ملاعلی همدانی
پس از تشییع جنازه باشکوه آیتالله آخوند و برخورد شدید مردم با مأموران شهربانی و ساواک، که در واقع اولین جرقه فراگیر انقلاب اسلامی در همدان بود، مراسم متعددی از سوی صنفها و قشرهای مختلف مردم تشکیل شد؛ در همین زمینه، مراسمی در مسجد میرزا داوود در شب جمعه 5 شهریور، تشکیل گردید. در آن مراسم، پس از پایان سوگواری، عدهای از حاضران، تظاهرات کردند و به سر دادن شعار علیه رژیم پرداختند. در ساعت ۱۰:45 همان شب، یکی از افراد به نام محمدحسن حقگویان که حامل مواد منفجره بود و قصد حمله به نیروهای انتظامی را داشت، به علت انفجار این مواد، در کوچه قبرپلویی واقع در خیابان عباسآباد همدان شهید شد. شدت انفجار به حدی بود که خانههای اطراف را به لرزه درآورد. البته در دو روز قبل از آن، همدان، صحنه تظاهرات مختلفی بود. در خیابانهای باباطاهر، اکباتان، شاهپور، عباسآباد و محله سعیدیه، تظاهراتی برپا شد. در روز هفتم مرداد ماه، از طرف خانواده آیتالله آخوند ملاعلی معصومی، مجلس ختمی با شرکت حدود ده هزار نفر در مسجد جامع همدان برگزار شد. در این مجلس یکی از روحانیون مبارز و از شاگردان آیتالله آخوند به نام حجتالاسلام شیخ احمد رحمانی منبر رفت و راجع به زندگی و فضایل اخلاقی ایشان به سخنرانی پرداخت. در میان سخنان خود به شدت رژیم حمله کرد و آن را به باد انتقاد گرفت و در پایان منبر خواستار اجرای موارد ذیل از طرف دولت شد: (سند ساواک این واقعه در همین کتاب آمده است)
1- بازگشت آیتالله روحالله خمینی به ایران؛
2- آزادی زندانیان سیاسی؛
۳- بازگشت تبعیدیها به محلهای اقامت قبلی؛
4- آزادی کارگران و کسبه (نگرفتن مالیات از آنها)؛
5- لغو استفاده از تاریخ شاهنشاهی؛
6- برچیدن مراکز فساد؛
۷- قطع رابطه دولت ایران با اسرائیل؛
۸- آزادی بیان و قلم برای دانشجویان.
حجتالاسلام شیخ احمد رحمانی پس از سخنرانی با کمک مردم توانست از چنگ مأموران ساواک و شهربانی همدان فرار کند و از همدان خارج شود.
بدین ترتیب، سخنرانی شیخ احمد رحمانی، دومین حمله مستقیم به رژیم بعد از سخنرانی حجتالاسلام هادی غفاری در همدان بود، به همین دلیل، مردم در مخالفت با رژیم و سر دادن شعار علیه آن، از جسارت و جرأت خاصی برخوردار شدند و شکوه و هیبت ساواک در همدان شکسته شد.
علاوه بر این، در روز دوشنبه ۱۳ شهریور ماه ۱۳۵۷، به مناسبت چهلمین روز درگذشت آیتالله آخوند، مراسم باشکوهی با حضور قشرهای مختلف مردم در آرامگاه خانوادگی وی در علیابن حمزه در باغ بهشت همدان برگزار شد. در آن روز، هزاران نفر از مردم همدان، قبل از رفتن به باغ بهشت، در خیابانهای شهر به راه افتادند و ضمن سر دادن شعار علیه رژیم، به تظاهرات پرداختند. در تظاهرات مذکور، به علت عدم دخالت مأموران انتظامی و پلیس، هیچگونه حادثه ناگواری پیش نیامد. رحلت آیتالله آخوند علاوه بر همدان، در سایر شهرهای دیگر ایران نیز، موجب حرکتهای انقلابی و تظاهرات علیه شاه گردید.
[1] . اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، ص 447
[2] . .انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 289
[3] . همان، ص 307
[4] . مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پرونده تظاهرات طلاب، کد6 / 67121، شماره بازیابی ۲۳۸
[5] . انقلاب اسلامی در همدان، ابوالفتح مومن، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸6، ج ۲، ص 54
[6]. همان، ص 56
[7] . همان، ص 59
[8] . روزنامه کیهان، شماره 10459، 9 / 2 / 1357، ص 2
[9] . همان، ص 70
[10] . انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 8، ص 16
[11] . انقلاب اسلامی در همدان، ابوالفتح مومن، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۹، ص ۷۷
[12] . همان
[13] . روزنامه کیهان، شماره 10528، 9 / 4 / 1357، ص 2