نقش مردم استان همدان در تکوین انقلاب اسلامی
استان همدان به دلیل صبغه مذهبی و شهرت دیرینه دارالمومنین، در زمره مناطقی بود که مردم آن با شروع قیام حضرت امام خمینی (ره) بر علیه رژیم ستمشاهی، همنوا با مولا و مقتدایشان در صف مقدم علیه مظاهر ظلم و استبداد حضور داشته و با تأسی به ولایت مطلقه فقیه به مبارزه با رژیم طاغوت پرداختند.
با شروع دهه ۵۰- ۱۳4۰ روحانیت فهیم و روشنگر در استان، با محوریت حضرت آیتالله معصومی همدانی مردم را هدایت نموده و اوامر مولایشان حضرت امام خمینی (ره) را از منابر و تکایا به گوش مردم میرساندند.
با توجه به نقش محوری آیتالله آخوند همدانی و شهید محراب آیتالله مدنی در شکلگیری انقلاب اسلامی در همدان با زعامت ایشان، ابتدا به معرفی این بزرگواران میپردازیم.
1- مرحوم علیبن ابراهیم معصومی معروف به آخوند ملاعلی همدانی در ۱۲ ربیع الاول سال ۱۳۱۲ در شهرستان رزن همدان به دنیا آمد و از همان اول طفولیت آثار بلوغ و رشد در چهرهاش نمودار بود.
اوایل جوانی مقدمات را در همدان قرار گرفت و با ورود مرحوم آیتالله العظمی حائری یزدی به قم، ایشان نیز به آن شهر عزیمت نمود و به استفاده از محضر آن عالم بزرگ به مدت ۱۰ سال پرداخت و در همان حال به تدریس شرح لمعه مشغول بود.
در سال ۱۳۵۰ ﻫ.ق بنا به تقاضای مردم همدان و حسبالامر آیتالله العظمی حائری یزدی به همدان عزیمت نمود.
ایشان بسیار فعال و پر مطالعه بود و به جهت ویژگیها و محاسن اخلاقی در مدت کوتاهی محبوب خاص و عام گردید.
همواره طلاب را به تهجد تشویق مینمود و هر بامداد بعد از نماز صبح به خواندن دعای صباح مشغول بود و طبع شعر خوبی داشت.
از آثار و خدمات این بزرگوار تجدید بنای مدرسه آخوند، تأسیس کتابخانه غرب همدان و انتشار مجله پیک اسلام میباشد.
مرحوم حضرت آیتالله العظمی حاج سیدرضا بهاءالدینی (ره)، حضرت آیتالله العظمی حاج میرزا حسین نوری همدانی «مدظله» مرجع تقلید و اسلامشناس بزرگ، شهید آیتالله دکتر محمد مفتح همدانی، حضرت آیتالله مرحوم حاج سید مصطفی هاشمی، مرحوم آیتالله حاج سید محمود طالقانی (ره)، مرحوم الله حاج شیخ محمد حسین بهاری (ره)، مرحوم آیتالله حاج شیخ علی انصاری (ره) برخی از شاگردان ایشان بودهاند.
برخی از تألیفات و آثار قلمی مرحوم آیتالله آخوند ملاعلی معصومی به قرار زیر است:
۱) رسالهای در قاعده لا ضرر و لا ضرار.
۲) رسالهای در کلام نفسی.
۳) رسالهای در عصیر عنبی و زبیبی و تمری.
4) رسالهای در بیان «عده» کافی
۵) رسالهای در اسرار الصلوه.
6) رساله اربعین حدیثاً.
۷) رسالهای در حبط و تکفیر.
۸) رسالهای در لباس مشکوک.
۹) رسالهای در اجتهاد و تقلید.
۱۰) رسالهای در حالات ابوبصیر صحابی.
۱۱) حاشیه بر عروه الوثقی.
۱۲) حاشیه بر انیس التجار مرحوم نراقی.
۱۳) رسالهای در اطراف حالات اصحاب اجماع و بعضی فوائد رجالیه.
14) تقریرات دروس فقه و اصول آیتالله حائری.
۱5) اشعار.
مرجعیت
از آنجا که آخوند ملاعلی معصومی همدانی از شاگردان برجسته مؤسس حوزه علمیه قم، مرحوم آیتالله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود، از نظر علم و دانش همپایه و همردیف دیگر مراجع عظام و آیات معروف حوزه علمیه قم و نجف و هم درس با اغلب آنان بود، گاهی برخی از بزرگان او را از نظر حضور ذهن و داشتن حافظه نیرومند و قوی بر دیگر معاصران خود ترجیح میدادند و تقلید ایشان را توصیه مینمودند گرچه خود آن عالم ربانی و فقیه به طور قطع و جزم دور از این گونه مسائل و زمینهسازیهای ظاهری و بیزار و فراری از کسب هر مقام و عنوان بود.
اگر کسی از مرحوم آخوند راجع به حکم شرعی مسألهای سؤال مینمود، ایشان میپرسید: مقلد کی هستی؟ و اگر آن فرد مرجعی غیر از خود ایشان را نام میبرد، آن مرحوم فتوای او را برایش میفرمود و اگر فتوای خودشان را میخواست جواب مقتضی میداد.
عبادت و تهجد و عرفان
آخوند ملاعلی همدانی مرد خدا، اهل دعا و ذکر و تهجد، حلیف خلوت و انیس جلوت بود و طلاب را هم به تهجد تشویق میفرمود و از بزرگان نقل میکرد: طلبهای که در دوران طلبگی نماز شب نخواند به جایی نخواهد رسید و عاقبت خوبی نخواهد داشت.» وی در عرفان و اخلاق شدیداً تحتتأثیر حکیم هیدجی و مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی بود و مراتب عرفان و اخلاق را در نزد این دو بزرگوار و مرحوم گنبدی طی کرده بود. هر روز دعای صباح را بعد از نماز صبح میخواند و حال خوشی داشت، هنوز هم مردم خوبی که شاهد این نیایش و مستمع مناجات سحرگاهی ایشان بودهاند اثر عمیق معنوی آن را احساس مینماید از حالات آن بیبهره نماندهاند.
رسیدگی به فقرا به دستور ولی عصر (عج)
حجتالاسلام والمسلمین قرائتی نقل نمود: در همدان به همراه تنی چند از محترمین شهر به زیارت مرحوم آخوند رفتیم و ساعتی در خدمت ایشان بودیم در این مدت میدیدیم که خادم آقا مرتب میآید و اظهار میکند فقیری در خانه است و پول میخواهد. آخوند هم مرتب به زیر تشک دست برده و مبلغی بیرون آورده به وی میداد، تا اینکه آقای آخوند از جای خود حرکت کرد و بیرون رفت، در این وقت یکی از همراهان خواست بداند که در زیر تشک چقدر پول هست. چون آن را بلند کرد چیزی ندید. فکر کردیم که پول تمام شده است.
آیتالله آخوند تشریف آورد و روی تشک نشست. مجدداً خادم میآمد و برای فقرا، پول تقاضا میکرد آخوند باز دست به زیر تشک برده پول بیرون آورده به خادم میداد بعد از اینکه این عمل چند بار تکرار شد. بالاخره آن رفیق ما طاقت نیاورد و سر این مطلب را از مرحوم آخوند پرسید و اظهار کرد من دیدم زیر تشک پولی نبود ولی الان متحیرم که این پولهای فراوان از کجا به دست شما میرسد که به چشم ما دیده نمیشود.
آخوند فکری کرد بعد فرمود: من دستورالعملی را انجام دادم که هر کس آن را تا چهل روز انجام دهد روز چهلم به خدمت امام زمان (عج) شرفیاب میشود.
سرانجام عارف و عالم ربانی آیهالله آخوند ملاعلی معصومی همدانی به سال ۱۳۹۸ ق برابر با ۱۳۵۷ش بر اثر بیماری در یکی از بیمارستانهای لندن چشم از جهان فانی فرو بست و پیکر پاکش به همدان منتقل و پس از تشییع تاریخی کمنظیر به خاک سپرده شد.
۲- شهید آیتالله سید اسدالله مدنی: از سال ۱۳4۱ با دعوت آیتالله معصومی از حضرت آیتالله سید اسداله مدنی، ایشان همدان را به قدومشان متبرک نموده و با وحدت و همدلی، همه را مبهوت خود ساختند.
شهید آیتا... سید اسدا... مدنی در سال ۱۲۹۲ ﻫ.ش (۱۳۲۳ﻫ. ق) در دهخوارقان (آذرشهر) دیده به جهان گشود. پدر ایشان، مرحوم آقا میرعلی، در بازارچه آذرشهر، شغل بزازی داشت. شهید مدنی در چهار سالگی، مادر و در ۱6 سالگی، پدر خود را از دست داد و دوران کودکی را با رنج و سختی به پایان رساند.
وی در عنفوان جوانی، به قصد کسب علم و کمال به شهر مقدس قم عزیمت کرده و به رغم مشکلات فراوان شخصی ناشی از درگذشت پدر و استبداد عصر رضاخانی، با پشتکار وافر به تحصیل علوم دینی مشغول شد. او در حوزه علمیه قم پس از گذراندن مراحل مقدماتی از محضر اساتید بزرگ فقه و اصول و فلسفه استفاده کرد. مدتی در محضر درس مرحوم آیتا... حجت کوهکمری (ره) و آیتا... سید محمدتقی خوانساری (ره) حاضر شد و مدت چهار سال نیز در محضر امام خمینی (قدس سره) حضور یافت و از درس فلسفه و عرفان اخلاق ایشان بهرهمند گردید. آیتا... مدنی، پس از مدتی به نجف اشرف هجرت کرده در حوزه علمیه نجف اشرف در کنار تکمیل تحصیلات عالی خویش تدریس در سطوح مختلف را شروع کرد. به دستور مرحوم آیتا... حکیم (ره)، کرسی تدریس لمعه، رسائل، مکاسب و کفایه را به عهده گرفت و در اندک زمانی جزو اساتید معروف حوزه علمیه نجف اشرف به شمار آمد. وی در نجف اشرف در درس خارج مرحوم آیتا... سید عبدالهادی شیرازی (ره) و مرحوم آیتا... حکیم (ره) و مرحوم آیتا... خویی (ره) شرکت کرده و از مراجع بزرگی از جمله آیتا... حکیم در نجف و آیتا... حجت کوهکمری در قم و آیتا... خوانساری اجازه اجتهاد دریافت کرد.
آغاز مبارزات:
شهید بزرگوار آیتا... مدنی مبارزه سیاسی و اجتماعی خود را از دوران تحصیل در قم، آغاز کرد و در اولین فعالیتهای خود به ستیز با بهائیت در منطقه آذرشهر پرداخت و پس از مدتی شهر مذهبی آذرشهر را از لوث این فرقه استعماری پاک نمود. هنگامی که شهید نواب صفوی در نجف اشرف به فکر مبارزه با کسرویگری افتاد، آیتا... مدنی مطلع میشود که نواب صفوی هزینه این مبارزه را ندارد. بدین رو، کتابهای خود را میفروشد و پولش را در اختیار نواب صفوی میگذارد. به گونهای که دوستانش میگویند اسلحه نواب از پول کتابهای آیتا... مدنی بود.
همدان، سالهای ۱۳4۱ تا ۱۳۵۱:
آیتا... مدنی حرکت تبلیغی خود را از همدان و از روستای دره مرادبیک برای پیاده کردن برنامههای اصلاحی آغاز کرد، به دستور ایشان کسی حق نداشت که بدون حجاب اسلامی وارد آن روستا شود. همچنین خرید و فروش و شرب مشروبات را ممنوع کرد. این عمل ایشان باعث علاقه مردم متدین همدان به او شد و پس از اینکه وی را شناختند، گرد او جمع شده و از وی دعوت کردند تا به همدان بیاید و ایشان با انتقال به همدان فعالیتهای خود را گسترش داد.
در سال ۱۳4۱ زمانی که رژیم شاه با تبلیغات گسترده خود میخواست رفراندم به اصطلاح «انقلاب سفید» را برگزار کند. آیتا... مدنی در مسجد جامع همدان سخنرانی تندی علیه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی ایراد و مردم را نسبت به عواقب شوم آن آگاه کرد. در این سخنرانی گفت: «مردم، شما چقدر بیحس هستید، اگر این انتخابات ملغی نشود، در روز قیامت شما مسؤول میباشید. باید با علمای قم همکاری کنید و از آقایان پشتیبانی نمایید.»
تبعیدگاه:
آیتا... مدنی در سال ۱۳۵4 به نورآباد ممسنی (به مدت ۱۱ ماه) و در سال ۱۳۵6 به گنبد کاووس (۱۱ ماه) و سپس در سال ۱۳۵۷ به بندر کنگان و از آنجا در تابستان ۱۳۵۷ به مهاباد تبعید میشود.
سر انجام آیتا... مدنی در پایان مدت تبعید به درخواست علمای مبارزه تبریز به این شهر عزیمت میکند. در تبریز فعالیتهای انقلابی شهید مدنی روز به روز علنیتر میگردد. ساواک وجود ایشان را در تبریز تحمل نکرده، شبانه وی را دستگیر و از تبریز تبعید میکند.
بازگشت به همدان، ۱۳۵۷:
آیتا... مدنی در 1 / 10 / 57 در میان استقبال باشکوه مردم وارد همدان میشود و از بدو ورود به همدان، هدایت مبارزات مردمی را به عهده گرفته، با اقشار گوناگون جامعه ارتباط برقرار میکند. نقش ایشان در جهتدهی به مبارزات مردم همدان به حدی بوده که وقتی در جریان ۲۲ بهمن، لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه برای سرکوب مردم به سمت تهران حرکت میکرد، به دستور ایشان مردم همدان برای سد کردن حرکت تانکها با دست خالی و کفنپوشان به مقابله با تانکها برخاستند و خود آیتا... نیز در جلوی همه تظاهرکنندگان به راه افتاد و مردم موفق میشوند با دادن تعداد کمی شهید و مجروح تانکها را از حرکت باز دارند. ایشان در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از طرف مردم همدان به نمایندگی انتخاب میشود و سپس در کوران مشکلات و آشفتگی اوضاع همدان در سال ۱۳۵۸ از سوی امام با اختیارات کامل به امامت جمعه این شهر منصوب میشود.
شهادت:
شهید مدنی آخرین نماز جمعه خویش را در ۲۰ شهریور سال 6۰ برپا کرد و در نافله خود به دیدار یار شتافت. ساعت یک و 45 دقیقه بود و خطیب جمعه دو رکعت نماز جمعه را خواند و در جایگاه نماز به نافله ایستاد. در این هنگام ناشناسی که حدود ۲۰ ساله بود، خود را از میان جمعیت به جلو رساند. او قصد داشت به آقا نزدیک شود. خواستند مانع راهش شوند، اما او اصرار داشت که با آقا کار دارد. چون به او شک کردند، خواستند مانع او شوند. اما او بازوی خطیب جمعه را گرفت و نافله او را قطع کرد، مردم دریافتند که او قصدی شیطانی دارد، خواستند تا او را به کناری کشند، ولی او ضامن نارنجک را کشیده، انفجاری وحشتناک در محراب نماز جمعه رخ داد و خون آیتی وارسته از آیات حق بر زمین محراب ریخت.
آرامگاه وی هم اینک در جوار کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه (س) در شهر قم میباشد.
در تاریخ 30 / 8 / 1341 و در مخالفت با تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی، جمعیتی بالغ بر ۵۰۰ نفر جهت شرکت در تظاهرات شهر قم، اعلام آمادگی نموده، و با هدایت آیتالله مدنی سازماندهی شدند.
در حادثه تاریخی پانزدهم خرداد سال ۱۳4۲ نقش مردم همدان و حضور آنان در قم و تهران چشمگیر بوده است.
پس از تبعید حضرت امام (ره) به عراق ارتباط تنگاتنگ آیتالله معصومی با معظمله و مکاتبات مستمر ایشان، خود داستانیهایی است که جای بسی تأمل و مطالعه دارد.
در خلال این سالها، تردد شهید محراب آیتالله مدنی در رساندن پیامهای امام (ره) به مردم، سیستم امنیتی را در همدان مختل نمود، که اسناد موجود ساواک، خود بهترین گویای این مطلب است.
به طوری که در یکی از اسناد در خصوص شهید مدنی آورده شده است:
نامبرده در همدان به نفع [امام] خمینی فعالیت و بیش از یک سوم اهالی همدان را مقلد خمینی کرده است، و در هر محفل و مجلسی از [امام] خمینی تمجید میکند و وی را مجتهد اعلم اعلام نموده است.
۳- برخی از مراکز مؤثر در شکلگیری انقلاب اسلامی در همدان
در سطح استان همدان مراکز و گروههای متعددی علیه مظاهر رژیم فعالیت مینمودند که هر یک نیاز به تعمق و مطالعات زیادی دارند.
1 / 3- کانون جوانان ولی عصر: یکی از این مراکز کانون جوانان ولی عصر همدان است که توسط علی آقامحمدی، در سال ۱۳4۸ در محل مسجد آقاجانی بیک شهر همدان تأسیس شد. اهداف این کانون، دعوت از روحانیون مبارز و متعهد برای سخنرانی در مسجد آقاجانی بیگ بود. این کانون با ایجاد کتابخانه و ارتباط با کانونهایی مثل حسینیه ارشاد، کانون مشهد، قم و اصفهان، دامنه فعالیتهای خود را گسترده کرد. در کنار فعالیتهای مذکور، در این کانون کلاسهایی در زمینههای اسلامی، سیاسی، اجتماعی و تقویتی دروس دبیرستانی تشکیل میشد. اعضای این کانون شامل فرهنگیان، بازاریان و به خصوص، دانشآموزان دبیرستانهای همدان بود. تشکیل این جلسات با جلسات دانشآموزی اکرمی، مشتاق، صالح و آزادیان تداخل داشت؛ به همین دلیل آقای اکرمی جلسات خود را تعطیل و با کانون همکاری کرد. دکتر صادق آئینهوند در اینباره میگوید:[1]
«در سال ۱۳4۹ من با فعالیتهای کانون جوانان ولی عصر در همدان آشنا شدم. بنده رابط این کانون با دبیرستان محل تحصیل خود بودم. این کانون فعال بود و شخصیتهای بزرگی را دعوت میکرد. اولین بار بنده آقای خامنهای را آنجا ملاقات کردم که پیرامون جهان اسلام سخن میگفت. در این کانون، بیشتر فعالیتهای فرهنگی و اخلاقی و سیاسی بود و جنبه نظامی و مسلحانه نداشت. در آنجا برای ارشاد جوانان، فیلمهای مذهبی نمایش داده میشد. فعالیت کانون تا دی و بهمن ماه ۱۳۵۱ ادامه داشت و در آن زمان با اجرای نمایش نامهای تحت عنوان «جرقه در آتش» که موجب دستگیری آقامحمدی، اکرمی و افراد دیگر شد، تعطیل گردید.
آقای اکرمی در اینباره چنین میگوید:
«در سال ۱۳۵۱ یکی از دانشآموزانی که در جلسات ما شرکت میکرد، متأسفانه بعد از اینکه دیپلم گرفت و به دانشگاه تهران وارد شد، جذب سازمان مجاهدین خلق گردید، ایشان عباس پاک ایمانی بودند که توسط ساواک تحت تعقیب بود و به همین خاطر فرار کرده بود. او نامهای برای یکی از دوستان ما، آقای محمد صالح مدرسهای نوشت که این نامه سر نخ شد برای گرفتاری همه اعضای گروه ما. بدین ترتیب، آقای صالح مدرسهای و سپس تک تک رفقا گرفتار شدند؛ از جمله آقای اکرمی، مشتاق و بنده و یک تعداد از محصلین خودمان که در زندان جذب سازمان مجاهدین شدند.
ما پس از دستگیری، به یک سال حبس محکوم شدیم. در زندان، ما توسط گروههای دیگر همانند سازمان مجاهدین و چپیها بایکوت شدیم؛ توسط کسانی که از محصلین خود ما بودند؛ زیرا از آنها ایراد میگرفتیم و مرام آنان را قبول نداشتیم. البته خود ما در زندان مباحث و جلسههایی داشتیم؛ از جمله جلسه تفسیر و یک مقداری هم بعضی از برادران امثال آقای حسن کوشش، تدریس قرآن داشتند. ما جلسه قرائت قرآن و تجوید و نهجالبلاغه و بعد مباحث اقتصادی را به صورت سه نفره برگزار میکردیم، بدین ترتیب که روزنامه یا کتاب را جلویمان میگرفتیم که کسی مشکوک نشود. به این صورت که ظاهراً مطالعه میکنیم، حرفهایمان را میزدیم و دور هم نمینشستیم، بلکه در طول هم مینشستیم؛ چون اگر به غیر از این بود، مانع میشدند.
پس از یک سال محکومیت، در سال ۱۳۵۲ از زندان آزاد شدیم، ولی دیگر آموزش و پرورش نمیرفتیم؛ چرا که ما را اخراج کردند به ناچار مدتی در بیجار و اصفهان به دنبال کار سپری کردم و در سال ۱۳۵۷ به همدان بازگشتم.»
افراد مذکور در سال ۱۳۵۲ به اتهام مبارزه علیه رژیم پهلوی و به جرم داشتن عقاید اسلامی دستگیر شدند. علی آقامحمدی از جمله افرادی بود که در سال ۱۳۵۱ به اتفاق دیگر مبارزان همدانی دستگیر و پس از گذراندن دوره محکومیت در زندان اوین، از آموزش و پرورش اخراج و با درجه سرباز صفری به بیرجند اعزام گردید و در واقع میتوان گفت که تبعید شد. بدین ترتیب، تمام انقلابیون همدان در طی سالهای ۱-۱۳۵۳ش دستگیر و زندانی و از همدان به نقاط دیگری تبعید شدند و در عمل یک جو اختناق بر سراسر شهر حاکم شد.
در خطه قهرمان خیز نهاوند، شهید حجتالاسلام علی حیدری پرچم مبارزه علیه سلطنت پهلوی را در دست داشته و ثمره فعالیتهای فرهنگی، سیاسی این شهید و پدر بزرگوارشان که بزرگ شهر نهاوند نیز محسوب میگردید، در خصوص نسل جوان به صورت هیأتها، جمعیتها، جلسات و انجمنهای مختلف در منطقه هویدا شد و برخی از آنها برای مبارزه با رژیم و تشکیل حکومت اسلامی دست به اسلحه بردند و با زبان گلوله علیه فساد سخن گفتند.
2 / 3-گروه انقلابی ابوذر: یکی از این گروهها که اغلب اعضای آن را محصلین و برخی از دبیرانشان تشکیل میدادند گروه انقلابی ابوذر بود که با مرحوم آیتالله ربانی در تماس و ارتباط نزدیک بودند.
افراد این گروه فعالیتهای انقلابی خود را با اخلال در برنامههای ضد اسلامی مسئولین نهاوند و به آتش کشیدن برخی از مراکز فساد از قبیل: خانه زنان مفسد، اتومبیلهای ژاندارمری و نهایتاً اعدام برخی از عناصر فساد منطقه آغاز کردند. که حین یکی از این عملیاتها دستگیر و در بامداد روز 30 / 11 / 1352 پس از اجرای حکم اعدام به شهادت رسیدند. (اسناد این گروه در جلد ۲ کتاب آمده است)
پس از مدتی گروه ابوذر ۲ توسط برخی دوستان و آشنایان شهدای گروه ابوذر ۱، ایجاد شد و توانست با راهاندازی تشکیلاتی منسجمتر، برای خود مرامنامه و خطمشی مخصوصی تعیین و شروع به فعالیت نماید.
البته ساواک مرکز پس از اعدام شش عضو گروه، بلافاصله طی نامهای به ریاست ساواک استان همدان دستور داد «با توجه به تجربیات و شواهد موجود، با اینکه امکان فعالیت خلاف مصالح مملکتی از جانب اقوام و دوستان افراد معدوم و محکوم وجود دارد، خواهشمند است دستور فرمایید نسبت به مراقبت و کنترل خویشاوندان و دوستان افراد ذکر شده [نام همه اعضای گروه] اقدام و در صورت مشاهده هرگونه عمل خلاف و مشکوک، مراتب را به موقع به این اداره کل اعلام نمایند.»
پس از این دستور، ساواک منطقه با گماردن افراد مخصوصی که در اسناد با نام رمز «شنبه»، «یکشنبه» و.. مشخص شدهاند، هریک از نزدیکان اعضای گروه را که احتمال انجام اقدامی از جانب آنها میرفت، به شدت تحت کنترل قرار داد. ساواک به این امر هم اکتفا نکرد، چنانکه مدتی بعد، از آنجا که امکان فعالیتهای بیشتر را علیه رژیم پیشبینی میکرد، اقدام به تأسیس ساواک در نهاوند نمود. علاوه بر این، علیرغم آنکه اعضای گروه هیچ کس را از اقدامات خود خبردار نکرده بودند و اعضای اصلی نیز همگی دستگیر شده بودند، باز هم ساواک حدود دویست نفر از اهالی نهاوند را برای جلوگیری از هر اقدامی علیه رژیم دستگیر کرد و برخی از آنها مدتها تحت شکنجه و بازداشت رژیم بودند.
در کل باید گفت: با شهادت شش تن از چهرههای بارز گروه ابوذر و دستگیری و زندانی شدن اکثر کسانی که در ارتباط با آن بودند، اقدام مسلحانه گروه پایان یافت اما این گروه که در سال ۱۳۵۱ با الهام از تعالیم رهاییبخش اسلام و تحتتأثیر شرایط آن روز ایران، از جمع تعدادی دانشآموز به وجود آمد، تنها با فداکاری و گذشت از جان خویش، شروع به مبارزه علیه رژیم پهلوی نمود و علاوه بر وارد آوردن ضرباتی ولو ناچیز بر پیکره رژیم، خاتمه کارشان واکنشهای بسیاری را در داخل و حتی خارج از کشور برانگیخت. مشعلی که آنها برافروخته بودند، تا بهمن ۱۳۵۷، توسط گروه ابوذر ۲ که از دوستداران و طرفداران آنان به شمار میآمدند، همچنان برافروخته باقی ماند. هر چند گروه ابوذر زود کشف شد و ظاهراً نتوانست به بسیاری از برنامههای خود جامهعمل بپوشاند، اما پیامدها و تأثیراتی که پس از دستگیری و شهادت اعضای آن در نهاوند و جامعه ایران پدید آمد، تا حد زیادی آمال و اهداف گروه را محقق ساخت. شهید حیدری نیز از سال ۱۳۵4 پس از گذراندن مدت مدیدی تبعید و تحمل زندانها و متعاقب آن شکنجههای ساواک به این شهر بازگشتند و مساجد را سنگری برای بیان واقعیتهای جامعه و روشنگری اذهان جوانان قرار دادند و در همین رابطه نیز هیئت حسینه جوانان که یکی از مراکز مذهبی معروف نهاوند بود را به دژی محکم علیه رژیم تبدیل نمودند که پس از مدتی به شهر بابک (کرمان) تبعید شد اما کماکان با فرستادن پیام برای مردم نهاوند به وسیله اطلاعیه، انقلاب اسلامی را در این شهر هدایت مینمودند.[2]
وجود چهرههایی همچون آیتالله شهید قدوسی و آیتالله شهید مفتح که از فرزندان دیار همدان بودند از شخصیتهای برجسته دوران مبارزه محسوب میشدند و در تکوین انقلاب اسلامی نقش چشمگیری داشتهاند که علاوه بر فعالیتهای سیاسی در حد کلان گوشهچشمی نیز به زادگاه خود داشته و با شهیدان مدنی، حیدری و مرحوم آیتالله آخوند ملاعلی همکاریهای لازم را داشتند.
پس از واقعه خونین در قم و تبریز در زمستان سال ۱۳۵6 و تجمیع نظر روحانیون همدان با محوریت آیتالله ملاعلی معصومی برگزاری مراسم عید نوروز سال ۱۳۵۷ تحریم در همین راستا در تاریخ 10 / 7 / 1357 مراسمی تحت عنوان چهلم شهدای تبریز در مسجد جامع همدان برگزار گردید که طی آن تمامی بازار همدان به حالت تعطیل درآمد و جمعیتی بالغ بر چند هزار نفر گرد هم آمدند که با حمله گسترده نیروهای شهربانی و ساواک مردم مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تعداد زیادی دستگیر و روانه زندان شدند.
همچنین طی مراسم دیگری که در تاریخ 19 / 2 / 1357 به وقوع پیوست جمعیت کثیری از مردم همدان در مسجد جامع شهر گرد هم آمده و ضمن سردادن شعارهایی علیه رژیم، نسبت به کشتار در برخی شهرها اعتراض خود را اعلام نمودند که باز هم با هجوم گسترده و شلیک تعداد زیادی تیر هوایی توسط شهربانی و ساواک مراسم به هم خورده و تعداد زیادی دستگیر و یک نفر نیز مجروح گردید.
از آن پس دامنه تعطیلیها بسیار گسترده و بعضاً هر چند روز یکبار به وقوع میپیوست و نمونه بارز آن تعطیلی کلی بازار همدان به مناسبت بزرگداشت پانزدهمین سالگرد حادثه خونین 15 خرداد ۱۳4۲ بود.
در اواخر تیرماه سال ۱۳۵۷ آیتالله العظمى ملاعلی معصومی همدانی دار فانی را وداع گفتند و مراسم تشییع آن مرحوم در 4 مردادماه باشکوه هر چه تمامتر و با حضور دهها هزار نفر از مردم در همدان انجام شد.
در این روز از ساعات اولیه بامداد نیروهای سرتاپا مسلح رژیم شاهنشاهی از سایر یگانهای نظامی و انتظامی استانهای مجاور به کمک شهربانی و ژاندارمری همدان شتافتند و در بین مسیر تا تشییع تا باغ بهشت استقرار یافتند.
صبح این روز از ورودی جاده تهران که در اطراف جاده دهها هزار نفر مردم عزادار تجمع نموده بودند تشییع باشکوه آیتالله ملاعلی معصومی آغاز شد. در بین مسیر حضور نیروهای نظامی و انتظامی که خود تحریککننده اذهان تشییعکنندگان بود درگیریهای پیش آمد که طی آن شیشههای برخی اماکن دولتی و سینماها شکسته شده و شعارهایی علیه رژیم آغاز شد و چندین بار از سوی نیروهای انتظامی تیراندازی هوایی انجام شد.[3]
سرانجام پس از طی کیلومترها که جمعیت مشایعتکننده پیکر حضرت آیتالله معصومی پای پیاده به دنبال جنازه حرکت میکردند، به باغ بهشت رسیدند و نماز جماعت بر پیکر ایشان توسط آیتالله تالهی اقامه گردید. در این بین بزرگترین مرکز فساد شهر همدان واقع در یک کیلومتری باغ بهشت مورد هجوم مردم واقع شده و به آتش کشیده شد که در این هنگام نیروهای نظامی و انتظامی به سوی مردم آتش گشودند و در این راستا اولین شهید انقلاب شهید جمشید شرفخانی در استان به شهادت رسید و پس از آن مردم به سوی شهر بازگشتند و به چندین مرکز فروش مشروبات الکلی و سینما و غیره حمله نمودند که این درگیریها تا عصر آن روز ادامه داشت.
از آن پس به صورت مستمر راهپیمایی و تحصن علیه رژیم در سرتاسر استان برپا شده و سیستمهای اطلاعات و انتظامی استان را به زانو درآوردند.
در نهاوند نیز با محوریت شهید حیدری حرکت انقلابی مردم ادامه داشت در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ پس از ممانعت از سخنرانی یکی از مدعوین، توسط عناصر دولتی مردم نهاوند اقدام به یک راهپیمایی اعتراضآمیز نمودند که طی آن شیشههای برخی از مراکز دولتی و سینما تاج را شکسته و شعار مرگ بر شاه سردادند که در پی آن نیروهای شهربانی اقدام به تیراندازی نمودند و این درگیریها تا نیمه شب ادامه داشت.
در این راهپیمایی همچنین تظاهرکنندگان به سوی مجسمه شاه حمله نمودند و با پرتاب اجسامی به سوی آن مراتب انزجار خود را اعلام نمودند که به دنبال آن مأموران اقدام به تیراندازی به سوی مردم نموده و تعدادی مجروح شدند و تعدادی نیز دستگیر گردیدند.
پس از واقعه خونبار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تهران، مردم استان همدان یکپارچه عزادار و اقدام به برپایی راهپیمایی در سراسر استان نمودند.
با بازگشایی مدارس تمامی آنها به مراکز فعالیت علیه رژیم ستمشاهی و همخوانی دانشآموزان با انقلاب گردید. به طوری که در اقصی نقاط استان پس از اتمام کلاسها تظاهراتی هر چند محدود برپا شده و همین امر باعث سردرگمی نیروهای نظامی و انتظامیگردید.
در سیام مهر ماه و در اعتراض به هتک حرمت یکی از دانشآموزان انقلابی در همدان حماسهای جاودان آفریده شد و مردم خشمگین و انقلابی علیه فساد آشکار دستگاه انتظامی در شهر راهپیمایی بیسابقهای برپا نمودند که در ابتدای خیابان شورین (شهدا) درگیری سختی بین مردم و قوای انتظامی و ساواک در گرفت که در پی آن تعدادی از مردم به شهادت رسیده و یا مجروح شدند. (بر گرفته از اسناد ج ۳ کتاب)
این حرکت حماسی مردم همدان در یکم آبان ماه سال ۱۳۵۷ به عنوان مهمترین خبر در جراید کثیرالانتشار ثبت گردید و به دنبال آن نیروهای حکومتی که حیثیت خود را بر باد رفته و ماهیت فاسدشان آشکار گردیده بود، جهت سرپوش نهادن بر آن در دوم آبان ماه اقدام به آتشسوزی بسیاری از امکان عمومی نمودند و تا با این عمل حرکت انقلابی مردم همدان را زیر سوال برده و به اهداف خود برسند. این فاجعه به گونهای بود که در سطر اخبار جراید آورده بودند «همدان یکپارچه در آتش میسوزد» اما با هوشیاری مردم پس از مدت اندکی ماهیت این عمل روشن شده و دستاندرکاران آن را به اضمحلال کشانیدند.
راهپیماییهای شهرهای استان همدان در قالب هیأت عزاداری در روز تاسوعا، عاشورا و اربعین حسینی قابل تأمل بوده و در جراید از آنها یاد میشد به خصوص راهپیمایی روز اربعین در شهر همدان به عنوان تظاهرات یکصد هزار نفری ذکر شده بود.
در همین ایام دو حادثه بزرگ در روز تاسوعا و عاشورا به وقوع پیوست که در روحیه مردم همدان بسیار تأثیرگذار بودند و اولین حادثه انقلابی به گلوله بستن افسران سرسپرده گارد جاویدان در پادگان لویزان توسط عناصر انقلابی ارتش با محوریت سردار شهید یوسف کلاهدوز بود و نقش اصلی را در این حادثه شهید ناصرالدین امیدی عابد ایفا نمود که از دیار همدان بود. با هدایت سروان کلاهدوز که این عملیات متهورانه را به همراهی تنی چند از یارانشان انجام دادند و به منزله پتکی بر تارک رژیم محسوب گردید.
حادثه دیگر ترور استاندار سرسپرده و خائن همدان بود که توسط شهید مباشر کاشانی انجام شده و همچون طوفانی عظیم مسئولین استان را به خود آورده و از آن پس آنان در برخورد با مردم انقلابی بسیار حساب شده عمل مینمودند. (برگرفته از اسناد ج 3 کتاب)
مردم استان یکپارچه و متحد علیه ظلم و ستم به پا خواسته بودند در بسیاری از موارد اعتصاب غذا و تحصن به صورت روزمره در ادارات، بانکها و حتی اماکن نظامی به اجرا گذاشته میشد به طوری که پس از کشتار مردم انقلابی کبودرآهنگ، صدها تن از همافران و پرسنل پایگاه سوم شکاری شاهرخی (شهید نوژه) اعتصاب غذا نمودند و در روزنامه کیهان مورخه ۲۸ دی ماه جمعیت پرسنل اعتصابکننده ۲۸۰۰ نفر ذکر شده بود. (برگرفته از اسناد ج 3 کتاب)
در حادثه خونین هفتم آبان ماه تویسرکان راهپیمایی محصلین دبیرستانهای شهر با آماج گلولههای عوامل سرسپرده توأم شده که طی آن چندین نفر به شهادت رسیده و یا مجروح شدند.
در شهرستان ملایر با محوریت آیتالله میرشاه ولد به صورت مستمر راهپیمایی بوده و مردم انقلابی این شهر با حمله به مراکز فساد و مشروب فروشیها حضوری حماسی داشتند و در راهپیمایی باشکوه روز عاشورا حماسهی شهید احمد وفایی که با حمله به نیروهای خودفروخته رژیم تعدادی از آنان را به درک واصل نمود قابل توجه بوده و همچنین در اواخر دی ماه دهها هزار نفر از مردم انقلابی ملایر در اعتراض به کشتار وحشیانه عوامل رژیم در سایر شهرها به صورت منجسم در خیابانهای این شهر حضور پیدا کردند.
شهر همدان از اواسط آبان ماه تقریباً به صورت نیمهتعطیل درآمده و عملاً پس از حادثه سیام مهر ماه تمامی مدارس همدان تعطیل شدند.
اوائل دی ماه برای نخستین بار در سطح کشور مجسمه شاه در شهر نهاوند پایین کشیده شد (برگرفته از اسناد ج 3 کتاب) و به دنبال آن با حمله به تعداد کثیری از نیروهای نظامی و انتظامی به مردم بیدفاع دهها نفر مجروح و چند نفر نیز به شهادت رسیدند و از آن پس شهر نهاوند به یک منطقه جنگزده تبدیل شد و حکومت نظامی به اجرا درآمد در پی این حادثه عملاً از ششم تا سیزدهم دی ماه شهر نهاوند میدان تاخت و تاز بیرحمانه عمال رژیم واقع شده و مردم انقلابی این شهر با دست خالی به مقابله میپرداختند وضعیت بغرنج موجود به نحوی بود که بیمارستانها به محاصره عمال رژیم در آمده و مجروحین بارها مورد حمله قرار گرفتند و در این زمان چندین اکیپ از حقوقدانان معروف کشور جهت بررسی وضعیت موجود به این شهر سفر کردند و گزارشات وحشتناکی را از بحران این شهر در رسانهها و جراید منتشر نمودند.
بازگشت حضرت آیتالله مدنی از تبعید در تاریخ 1 / 10 / 1357 به همدان با استقبال دهها هزار نفری مردم، انسجام خاصی بر استان حکمفرما گردید.
مردم شهرهای تویسرکان، کبودرآهنگ، اسدآباد، بهار و رزن هریک به نحوی به خود نقشی ماندگار را به جای گذاشته و در پیشبرد اهداف انقلاب گامهایی مؤثر برمیداشتند. (برگرفته از اسناد ج ۳ کتاب)
با سیاست شهید آیتالله مدنی و نامه تهدیدآمیز ایشان خطاب به شهربانی، ژاندارمری و تیپ سوم زرهی در خصوص مجسمههای شاه و رضاشاه در سطح شهر همدان شبانه تمامی آن از میادین شهر بدون کوچکترین درگیری توسط شهربانی پایین کشیده شدند.
مردم انقلاب شهر ملایر نیز پس از یک راهپیمایی بینظیر مجسمه شاه را پایین کشیدند.
آیتالله مدنی با در دست گرفتن کلیه امور انقلاب در سطح استان با شجاعتی مثالزدنی کمر عناصر رژیم را خرد نموده و به تعبیری یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در استان همدان حکومت اسلامی کاملاً محقق گردیده بود و از اول دی ماه ۱۳۵۷. اغلب مدیران ادارات تحت فرمان ایشان قرار گرفتند.
پرسنل و همافران انقلاب پایگاه هوایی شاهرخی (شهید نوژه) همدوش مردم انقلابی، گام به گام در پیشبرد انقلاب قدم برداشتند به نحوی که در چهارم بهمن ماه 4۵۰ نفر از آنان دستگیر و به تبریز انتقال یافتند. اما کماکان حرکت انقلابی آنان ادامه داشت تا سرانجام در ۲۱ بهمن ماه با انجام یک حرکت انقلابی با محوریت سردار شهید حسین شاهحسینی و حمله همافران انقلابی به اسلحهخانه پایگاه دستگیری عناصر سرسپرده رژیم، تمامی امور پایگاه به دست انقلابیون افتاده و این مکان به عنوان اولین پایگاه هوایی در سطح کشور به دست یاران امام افتاد و به این ترتیب توطئه پرواز هواپیماهای این پایگاه در نطفه خفه شد.
همزمان با ورود امام خمینی (ره) به میهن جمعیتی بالغ بر دهها هزار نفر از مردم استان در قالب صدها دستگاه اتوبوس، مینیبوس، کامیون، وانت و غیره راهی پایتخت شده و همزمان در شهرهای استان صدها هزار نفر به شادی و پایکوبی پرداختند.
سرانجام نقش حماسی مردم انقلابی همدان که چون نگینی بر تاریخ انقلاب خودنمایی میکند در بیست و یکم بهمن در جلوگیری از ستون زرهی لشگر ۸۱ کرمانشاه که جهت سرکوب انقلابیون به سوی تهران در حال حرکت بودند صورت گرفت.
حادثه از این قرار بود که شب بیستم یکی از فرماندهان انقلابی این یگان که در پادگان تیپ سوم زرهی همدان شب را در حالت استراحت بسر میبردند به صورت مخفیانه با مراجعه به دفتر حضرت آیتالله مدنی هدف از این ستونکشی را بیان نمود و معظمله شبانه تمامی عناصر انقلابی همدان را فراخوانی نمودند و همان شب خبر سینه به سینه در بین مردم همدان انتشار یافت و در صبحدم روز بیست و یکم جمعیتی بالغ بر دهها هزار نفر از مردم دلاورانه در مسیر کرمانشاه - همدان گسیل شدند همچنین مردم قهرمان شهرهای اسدآباد، بهار و مریانج نیز دوشادوش مردم همدان در این حرکت انقلابی شرکت نمودند. در ساعت ۹ بامداد وضعیت به گونهای که حتی نفرات پیاده هم روی جاده کرمانشاه نمیتوانستند حرکت کنند چه رسد به کمرشکنهای حامل تانکهای عظیمالجثه. اخطار مستمر فرماندهان خطاب به مردم هیچ اثری نداشت و هر لحظه بر ازدحام جمعیت افزوده میشد. سرانجام شاخههای گل و بوسههای مردم که نثار پرسنل ارتش میشد. در هر سنگی را ذوب مینمود تمامی فرماندهان و نیروهای ارتش را به زانو درآورده و در حین حال مقاومتهایی نیز صورت میگرفت اما سرانجام مردم انقلابی تمامی تجهیزات غائله را ختم نمود.
صدها قبضه اسلحه و مقادیری مهمات به دست مردم افتاده و جهت حصول اطمینان از عدم تحرک وسائل نقلیه چرخ بسیاری از آنها پنجر و شلینگهای سوخترسان آنها توسط قیچیهای آهنبر بریده شده و سیلی از گازوئیل بر سطح آسفالت جاری شد.
با این اقدام حماسی مردم که قطعاً به منزله تیر خلاصی بر پیشانی ظلم تلقی میگردید از هجوم این یگان زرهی به تهران جلوگیری شده و یکی از بزرگترین حماسههای دوران انقلاب رقم خورد.
در آخرین مرحله به دستور آیتالله مدنی و با یورش مردم، بازماندگان رژیم و آخرین تفالههای خصم فرو ریخته و ساواک، شهربانی، ژاندارمری و سایر نقاط به تصرف انقلابیون درآمدند.
در این بین در شهرهای ملایر و تویسرکان، متأسفانه چندین نفر از مردم انقلابی که در صدد تصرف شهربانی این شهرها بودند به دلیل باقی ماندن تعدادی از عناصر خودفروخته تسلیم خواسته مردم انقلابی نشدند و با مقاومت در برابر مردم تعدادی از آنان را به شهادت رساندند. اما سرانجام با دست خالی آنجا را تصرف کردند.
با هدایت آیتالله مدنی در ۲۲ بهمن ماه مردم استان همدان مانند سایر نقاط کشور سجده شکر به جای آورده و تمامی روز را به شادی پرداختند.
بدین ترتیب انقلاب خونبار اسلامی پس از سالها مجاهدت و جانفشانی مردم عزیز ایران در سایه رهبری پیامبرگونه خمینی کبیر و بیدارگری روحانیون متعهد به بار نشست و به عنوان اعجاز بزرگ قرن بیستم پا به عرصه نظام جهانی گذاشت. انشاءالله با تلاش مضاعف این یادگار بزرگ که ودیعه الهی در دست ماست را حافظ و قدردان باشیم.
اداره کل اطلاعات استان همدان