بسماللّه الرحمن الرحیم
وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتّى نَعْلَمَ الْمُجاهِدِینَ مِنْکُمْ
وَالصَّابِرِینَ وِ نَبْلُوَا اَخْبارَکُمْ [1]
دیباچه
ثبت رویدادها و وقایع در واقع ثبت هویت دستاندرکاران حوادث و وقایع است، که از آن به نام تاریخ یاد مىشود. اگر جریانهاى تاریخى همانگونه که روى داده است ثبت شود خدمتى بزرگ به فرهنگ و آگاهیهاى بشرى انجام مىگیرد. مگر نه این است که یادداشتهاى تاریخى هماهنگ با نظام هستى از منشأ حیات خود، هم مسیر با نظام طبیعت در گستره روزگار به پیش مىروند و این آیندگان، نو به نو، هستند که باید با نگاه به آینه تاریخ عبرت لازم را گرفته و در هر مقطع از تجارب «مهروکین» و از درگیرى عناصر «فضیلت و رذیلت» بزم وفا را دیده و راه بقاء را در پیش بگیرند، و همین است راز سخن على (ع ) که فرمود: «العلماء باقون مابقى الدهر»[2] سازمان مخوف ساواک، که براى حفاظت از تاج و تخت و نظام شاهنشاهى یکى از طاغوتهاى قرن و ولیده صهیونیسم بینالملل مأموریت یافته بود با همه هیمنه قدرت و گستردگى ظاهرا پرشکوه خود و توانمندى در اجراى مانورهاى (Maneuvers) زر، زور و تزویر، آرزوى به تسلیم و سازش کشاندن مردان ربانى را به میعادگاه فرعونیان و نمرودیان برد، اینک درس عبرتى است که در بستر تاریخ پس از آن کرّ و فّر، مورد مطالعه قرار مىگیرد.
«کذلک یضرب اللّه الحق و الباطل فاما الزبد فیذهب جُفاءً، و اما ماینفع الناس فیمکث فى الارض کذلک یضرب اللّه الأمثال»[3]
تشبیه کفر به مانند «زبد» و کف روى آب با قطع نظر از فساد و افسادش، هیچ خاصیت وجودى ندارد، لیکن ایمان که حیات انسانى را به زیور خود آراسته نموده و او را در جایگاه «حق» و «عدل» نشانیده، نه آن که به خود فرد حیات مىدهد، بلکه براى خلق خدا نیز حیاتبخش مىباشد . البته نباید فراموش کرد، تأثیر و تأثر و فعل و انفعال و تنازع هر موجود و به ویژه «انسان» همواره در گرو شرایطى است که فقط با وجود آن شرایط، آثار ارزشى و ضد ارزشى آن به ظهور مىرسد، قدر مردان حق در مصاف گروه عاطل و باطل وقتى شناخته مىشود که از تفوقطلبى ظاهرى باطل نهراسند و از صراط مستقیم الهى هرگز نلغزند .
بى شک حیات فرهنگى و اعتدال مدنى جامعه امروز بشر مدیون مبارزات و مجاهدات انسانهاى والایى، چونان: «ابراهیم خلیل و عیسى و موسى و محمد بن عبداللّه (صلواتاللّه علیهم اجمعین) در میان انبیاء و همچون على و آل (ع) در میان اوصیاء و همچون ابوذرها و مقدادها و مدرسها و خمینىها و عالمان فرهیخته و فقیهان پاک باخته در میان امت بودهاند، که سحره و ساواک را مسحور و معدوم سحر و شگردهاى ایمان و اخلاص خود ساختهاند، و در پرتو تعبد و تعهد بىچون و چرا بفرامین وحى الهى پایهگذار واقعى مدنیت و عدالت اجتماعى بوده اند که فرمود: « انما یخشى الله من عباده العلماء».[4]
سیاست در منطق فقیه به معنى تدبیر امور و اقدام براى هدایت جامعه به راهى که صلاح و رستگارى واقعى آنان را در دنیا و آخرت تأمین نماید است. این سیاست همان خط و مشى و احکام شارع است که در گردونه مقتضیات زمان و مکان باید مورد توجه و عمل قرار گیرد. احکام اجرایى و عملى اسلام مانند اصول کلامى آن، هماهنگ با اهداف خلقت و ناموس فطرت انسان است، به همین جهت پاسخگوى نیازهاى فرد و اجتماع در عرصه زندگى مىباشد. با این وصف، سیاستى ماندگار و جاوید است که شالوده آن را قرآن و سنت ترسیم نموده باشد.
بارى، مجموعه اسنادى که پیش روى شما قرار دارد جدالى است بین مردى پرورش یافته در حوزههاى فقاهت و ذوب شده در مکتب ولایت از خیل یاران حضرت ولى عصر «عج» با اهریمنان قرن و طاغوت صفتان دیار ظلمت زده، آرى ،او فقیه فرزانه حضرت آیتاللّه العظمى آقاى حاج سید محمد هادى میلانى مىباشد.
نکتهها و تذکرات
1ـ اسنادى که در این مجموعه گردآورى شده است و به خواست خداوند تعالى در سه مجلد آماده انتشار است، نمایانگر بخشى از فعالیتها و مبارزات مرحوم آیتاللّه العظمى آقاى حاج سید محمدهادى میلانى (ره) مىباشد که از تاریخ 18 / 12 / 3813 به شماره پرونده 60599 از تجسسها و مراقبتهاى اطلاعاتى ساواک مخفى نمانده است، امید است انتشار این مجموعه اسنادى خدمتى به توسعه آگاهیهاى تاریخى محققان و نشر برخى از مجاهدتهاى این عالم فرزانه گردد.
2ـ از آنجا که غالب اسناد توسط منابع و عوامل مختلف ساواک و به صورت گزارشهاى مقطعى و در فصول مختلف گزارش شده است، لذا فاقد رسمالخط نگارشى مشخص (به شیوههاى رایج دانشگاهى) مىباشد، در چنین موارد براى رعایت حفظ اصالت سند، سعى شده است اسناد به همان وضع موجود حروف چینى شده و تنها در مواردى که غلط فاحش املایى وجود داشته و یا مفهوم سند براى خواننده به دلیل حذف فعل و یا کلمه معطوفى و جملهبندیهاى غیرصحیح، نارسا بوده است کلمه صحیح و یا فعل محذوف در بین دو قلاب []مشخص گردیده و از هر گونه ویرایش سند خوددارى شده است.
3ـ در برخى موارد، بعضى از جملهها یا اسامى اشخاص به لحاظ مخدوش بودن اصل سند و یا ناخوانا بودن به صورت نقطه چین علامت گذارى شده است. و ضمنا در بین دو قلاب کلمه «ناخوانا مىباشد» آمده است.
4ـ با توجه به اینکه تصویر کامل هر سند در صفحه مربوط آمده است، لذا از حروف چینى تمام جملات سربرگ اسناد و نوع طبقه بندى آنها (محرمانه، خیلى محرمانه، سرى، بکلى سرى) خوددارى شده است. در عین حال به منظور تسهیل در دسترسى به هویت سند به حروف چینى نکاتى از قبیل: فرستنده ، گیرنده، عطفى، معطوفى، ذکر موضوع و نیز تاریخ و شماره سند اکتفا شده است.
5ـ سعى شده است چینش تاریخى اسناد به همان روال پرونده کلاسه شده آیتاللّه میلانى در بایگانى ساواک انجام گیرد، به این نحو که اولویت به ترتیب «تاریخ گزارش، تاریخ وصول خبر، تاریخ وقوع خبر» داده شده است، تنها در مواردى از این روال عدول شده است که سلسله گزارش اسناد ناظر به موضوع واحد و خارج از مراقبتهاى ساواک در خصوص شخص آیتاللّه میلانى بوده است. مانند تاریخ: 6 / 7 / 44 که پس از 28 / 7 / 44 و تاریخ : 12 / 7 / 44 و 1 / 8 / 45 و اسناد پیوستى آن، و نیز موارد مشابه آن .
6ـ همانطور که اشاره رفت، گرچه روال تنظیم این مجموعه اسنادى به سبک تاریخى انجام گرفته است، لیکن سعى شده است موضوعات کاربردى، و طرحهاى مراقبتى (کوتاه مدت و دراز مدت) و نیز دستورالعملهاى گوناگون ساواک علیه آیتاللّه میلانى به گونهاى در پاورقیها مستند سازى و تبیین گردد، تا خواننده با مطالعه کامل یک موضوع سندى به سوابق و لواحق آن موضوع نیز به سهولت دسترسى پیدا نماید.
7ـ بین اسناد دست نویس و تایپ شده که مشابه هم بودهاند، سندهاى تایپ شده انتخاب شده است و در مواردى که نسخه تایپ شده در پرونده یافت نشد، از سند دست نویس استفاده شده است.
8ـ اسنادى که در برگیرنده خلاصهاى از گزارشات قبلى بودهاند، به دلیل تکرارى بودن مفاد آنها و بدان جهت که نکته جدیدى نداشتهاند، از تنظیم آنها در این مجموعه صرف نظر گردیده است، معذلک از بین اسناد تکرارى، سندى گزینش شده است که حجم بیشترى از جزئیات گزارش مربوط را در برداشته است.
9ـ در پرونده آیتاللّه میلانى در بایگانى ساواک به نامههایى برخوردیم که ساواک در خصوص آنها اشاره یا اظهارنظرى بعمل نیاورده است، هر چند تعداد آنها زیاد نبود، لیکن براى اطلاع محققین آنها را در بخش ضمائم آوردهایم.
10ـ از آنجا که هر سند در این مجموعه اسنادى از هویت مستقل و جایگاه واحد برخوردار است ،و همانطور که گفتیم روش چینش اسناد براساس و منوال تاریخى انجام گرفته است لذا در ارجاعات به جاى ذکر صفحه به ذکر سند بسنده شده است .
11ـ روال بایگانى ساواک مبتنى بر اسنادى بوده است که به نحوى در گزارش مربوط نامى از اشخاص مختلف و بویژه سوژههاى مورد نظر ساواک برده شده است، لذا بعضا از هر گزارش به تعداد افرادى که نام آنها در گزارش آمده است، رونوشت تهیه و در پرونده انفرادى آنان بایگانى شده است. بدیهى است که پرونده انفرادى آیتاللّه میلانى از این روش مستثنى نبوده است. در این مجموعه اسنادى از چینش این قبیل اسناد صرفنظر گردیده، سعى شده است فقط فرازهایى که مرتبط با آیتاللّه میلانى بوده است در مقدمه یا پاورقىهاى مربوط آورده شود.
12ـ مراقبتهاى ساواک از آیتاللّه میلانى به روشهاى مرئى و نامرئى انجام مىیافته است، علاوه بر کنترل مراسلات پستى و محل سکونت ایشان از محل تدریس و نیز محل اقامه نماز جماعت معظمله بطور دائم مراقبت بعمل آمده است، ساواک گزارشهاى مربوط را تحت عنوان «الف» و «پ» در پرونده ایشان بایگانى نموده است. از آنجا که چینش تاریخى گزارشهاى یادشده حجم زیادى را دربر مىگرفت لذا در این مجموعه از چینش متوالى آنها صرفنظر گردیده و براى نمونه به گزارشهاى مقطعى بسنده شده است.
13ـ در برخى اسناد توسط عوامل ساواک، اظهار نظر یا بررسیهایى در خصوص موضوع سند بعمل آمده است که با کلمات رمز و با عنوان روزهاى هفته،یاد شده است، منظور آنها به شرح زیر مىباشد:
نظریه شنبه : نظر منبع نفوذى ساواک گزارشگر است که از طریق مشاهده مستقیم یا از راههاى دیگر ارائه شده است.
نظریه یکشنبه : نظر رهبر عملیات است که پس از گزارش منبع آن را تأیید یا تحلیل مىکند.
نظریه دوشنبه : نظر رئیس دایره عملیات است.
نظریه سهشنبه : نظر امنیت داخلى است.
نظریه چهارشنبه : نظر رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه است.
12ـ در سر برگ برخى سندها رمزهایى آمده است که منظور کلى آنها مبداء یا مقصد گزارشات و نامههاى ارسالى به شرح زیر است :
1 ه(ساواک گیلان)، 2 ه (ساواک مازندران)، 3 ه (ساواک آذربایجان شرقى)، 4 ه (ساواک آذربایجان غربى)، 5 ه (ساواک کرمانشاه)، 6 ه (ساواک خوزستان)، 7 ه (ساواک فارس)، 8 ه (ساواک کرمان)، 9 ه (ساواک خراسان)، 10 ه (ساواک اصفهان)، 11 ه (ساواک سیستان و بلوچستان)، 12 ه (ساواک کردستان)، 13 ه (ساواک همدان)، 14 ه (ساواک سمنان)، 15 ه (ساواک لرستان)، 16 ه (ساواک بوشهر)، 17 ه (ساواک هرمزگان)، 18 ه (ساواک کهگیلویه و بویراحمد)، 19 ه (ساواک چهارمحال و بختیارى)، 20 ه (ساواک تهران)، 21 ه (ساواک قم)، 22 ه (ساواک اراک)، 23 ه (ساواک قزوین)، 24 ه (ساواک ایلام)، 25 ه (ساواک زنجان)، 26 ه (ساواک یزد)، بودهاند.
همچنین مقصد خبر نیز با علائم رمز عنوان شده است که قریب به اتفاق آنها مربوط به ادارات تابعه اداره کل سوم (امنیت داخلى) ساواک بوده است.
اداره کل سوم از هفت بخش تشکیل مىشد که عبارتند از: 1 ـ مدیریت اداره کل سوم 2 ـ اداره یکم عملیات و بررسى 3 ـ اداره دوم عملیات و بررسى 4 ـ اداره سوم کل سوم 5 ـ اداره چهارم کل سوم 6 ـ اداره پنجم کل سوم 7 ـ اداره ششم کل سوم.
اجزاء اداره یکم عملیات و بررسى شامل:
310 (دفتر اداره یکم عملیات و بررسى)، 311 (بخش احزاب و دستجات کمونیستى)، 312 (بخش احزاب و دستجات سیاسى و مذهبى افراطى)، 313 (بخش هدفهاى تازه و فعالیتهاى مربوط به عربزبانان ناراحت و بلوچهاى حاد ایرانى)، 314 (اکراد) و 315 (فعالیتهاى خارجى) بوده است.
اجزاء اداره دوم عملیات و بررسى شامل:
320 (دفتر اداره دوم عملیات و بررسى)، 321 (بخش دانشگاه تهران)، 322 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى تهران)، 323 (بخش دانشگاهها و مراکز عالى آموزشى استانها و شهرستانها)، 324 (بخش آموزش و پرورش و مدارس در تهران و استانها و شهرستانها) بوده است.
اجزاء اداره سوم کل سوم شامل:
330 (دفتر اداره سوم کل سوم)، 331 (بخش ممالک اسکاندیناوى و اروپاى شرقى)، 332 (بخش کشورهاى اروپاى غربى)، 333 (بخش امریکا و کانادا و امریکاى جنوبى و مرکزى) و 334 (بخش خاورمیانه و کشورهاى غربى و ممالک قاره آسیا و آفریقا)، بوده است.
اجزاء اداره چهارم کل سوم شامل:
340 (دفتر اداره چهارم کل سوم)، 341 (بخش احزاب و دستجات راست، انجمنها و اتحادیههاى دولتى و خصوصى)، 342 (بخش وزارتخانهها و ادارات و سازمانهاى دولتى)، 343 (بخش کارگرى)، 344 (بخش اصناف و بازرگانان)، 345 (بخش کشاورزى و امور زراعى)، 346 (بخش عشایر و قاچاق اسلحه و مهمات و کالا)، 347 (بخش جراید و سینما و تلویزیون)، 348 (بخش نارضایتىهاى عمومى) و 349 (بخش روابط عمومى) بوده است.
اجزاء اداره پنجم کل سوم شامل:
350 (دفتر اداره پنجم کل سوم)، 351 (بخش دکترین و آموزش و سازمان و وظایف رهبران عملیات امنیت داخلى)، 352 (بخش سانسور و کنترل مکاتبات) و 353 (بخش منابع و مأموران و گروههاى تعقیب و مراقبت) بوده است.
اجزاء اداره ششم کل سوم شامل:
360 (دفتر اداره ششم کل سوم)، 361 (بخش فیش)،362 (بخش بایگانى) و 363 (بخش بررسى و تجزیه) بوده است.
مرکز بررسى اسناد تاریخى وزارت اطلاعات
مرورى بر زندگینامه حضرت آیتاللّه العظمى میلانى (ره)
نام و نسب
حضرت آیتاللّه العظمى آقاى حاج سید محمد هادى حسینى میلانى فرزند آیتاللّه حاج سید جعفر حسینى میلانى از علماى نجف اشرف و از مراجع بزرگ تقلید مىباشد جد آیتاللّه میلانى مرحوم آیتاللّه آقا سیداحمد حسینى میلانى از شاگردان مرحوم آیتاللّه العظمى شیخ محمدحسن صاحب کتاب جواهر بوده است.[5]
والده آقاى میلانى، صبیّه مرجع بزرگ مرحوم آیتاللّه آقاى حاج شیخ حسن مامقانى مىباشد.
ولادت آیتاللّه میلانى در هشتم محرم الحرام 1313 هجرى قمرى در مهد علم و ولایت نجف اشرف بوده است. دوران کودکى را در آنجا سپرى کرد و در پنج سالگى قرآن مجید را آموخت. در هفت سالگى فارسى و کتاب نصاب الصبیان و مقدمات حریرى را خواند و در مکتب خانه جامع المقدمات را به پایان رسانید. در سن ده سالگى ادبیات عرب و سطوح اولیه را فرا گرفت. هنوز شانزده بهار را پشت سر نگذاشته بود که سطوح عالیه را تماما خوانده بود. در همین ایام بود که والد بزرگوارش را در یازدهم رجب المرجب 1329 هجرى از دست داد.
اساتید آیتاللّه میلانى
مؤلف کتاب محاضرات فى فقه الاَمامیه کتاب الزکات، اساتید آقاى میلانى را در بحثهاى فقه و اصول چنین یاد کرده است :
1ـ مرحوم آیتاللّه آقاى آخوند خراسانى .
آقاى میلانى گفتهاند: «بعد از آن که رسائل شیخ انصارى را خواندم به درس خارج اصول معظم الیه رفته و استفاده مىکردم. حوزه درس ایشان در مسجد شیخ طوسى ( متوفاى 460) بود »
2ـ مرحوم آیتاللّه حاج شیخ فتحاللّه معروف به شیخ الشریعة اصفهانى، که یک دوره کامل از درس اصول فقه ایشان استفاده کردهاند.
3 ـ آیتاللّه آقا ضیاء الدین عراقى (متوفاى 1361 ه) که آیتاللّه میلانى نزدیک به دو دوره از بحث اصول فقه ایشان بهرهمند شده است.
4 ـ آیتاللّه حاج شیخ محمد حسین نائینى «متوفاى 1355» از محضر درس اصول فقه ایشان نیز بیش از یک دوره کامل بهره برده است.
5 ـ آیتاللّه حاج شیخ محمّدحسین غروى اصفهانى «متوفاى 1361 ه» آقاى میلانى دو دوره اصول فقه و همه بحثهاى فقهى این علامه فرزانه را شرکت کرده، که مدت بیست و پنج سال به طول انجامیده است.
6 ـ فلسفه را نزد عالم جلیل القدر مرحوم آقاى حاج سید حسین بادکوبه و نیز علامه و فیلسوف بزرگ شیخ محمد حسین اصفهانى آموخته است.
7 ـ تفسیر و کلام و مناظره را از آقاى حاج شیخ جواد بلاغى فرا گرفته است.
8 ـ ریاضیات را از نزد مرحوم عارف متأله آیتاللّه آقاى سید على قاضى طباطبائى لمس کرده است.
9 ـ و سیر و سلوک و معارف معنوى را از معلم و سالک الىاللّه مرحوم آقا سید عبدالغفار مازندرانى.[6]
حوزه تدریس آیتاللّه میلانى
آقاى میلانى در کربلاى معّلى براى جمعى از مشتاقان معارف قرآن تفسیر سورههاى «جمعه و تغابن» را گفتهاند که به چاپ رسیده است و از همین شروع حدود شصت سال عمر خود را به ترتیب در نجف اشرف و کربلا و مشهد مقدس تدریس فرموده است که در اینجا به برخى از موضوعات آنها اشاره مىشود:
الف)ـ علاوه بر تفسیر قرآن کریم (که اشاره شد) آقاى میلانى علم کلام و مناظره را با موضوع بحث «تجرید الاعتقاد» خواجه طوسى «متوفاى 672 ه» بارها تدریس نمودهاند.
ج)ـ فقه: ابواب بسیارى از فقه را در نجف اشرف و کربلا و نیز در مشهد مقدس تدریس نمودهاند که قسمتى از آنها به زیور چاپ رسیده است. در سال 1366 ه ق که براى زیارت به مشهد مشرف شده بودند بنا به تقاضاى عدّهاى از فضلاء قاعده «لا ضرر و لا ضرار فىالاسلام» را بحث نمودند.
شاگردان برجسته آیتاللّه میلانى
شاگردان محضر درس آیتاللّه میلانى که در اکناف و اطراف ممالک اسلامى به وظایف دینى و خدمت به اسلام و مسلمین مشغول بودهاند زیادند. ما در اینجا بذکر نام برخى از عالمانى که از موقعیت علمى لازم برخوردار بوده اند و از ایشان تصدیق اجتهاد و یا اجازه روایت و نقل حدیث گرفتهاند بسنده مىنماییم:
1ـ حجتالاسلام و المسلمین آقا سید محمد سعید عبقاتى فرزند مرحوم میرحامد حسین (صاحب عبقات الأنوار)
2ـ آیتاللّه حاج سید ابراهیم علمالهدى (ره)
3ـ آیتاللّه شهید سید محمدعلى قاضى طباطبائى (ره)
4ـ آیتاللّه حاج شیخ مرتضى حائرى فرزند مرحوم آیتاللّه العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى مؤسس حوزه علمیه قم .
5ـ آیتاللّه علامه آقاى حاج شیخ محمدتقى جعفرى (ره)
6ـ آیتاللّه علامه آقاى حاج سید مرتضى عسکرى.
7ـ آیتاللّه محقق آقا سید جلالالدین حسینى ارموى. (ره)
8ـ آیتاللّه حاج سید عباس میلانى (ره)[7]
مسافرتهاى آیتاللّه میلانى
آیتاللّه میلانى در زمان حیات علمى خود (علاوه بر سفر براى تشرّف به حج در سال 1370 ه ق و سفر به سوریه و لبنان در سال 1359 ه ق و نیز مسافرتهاى مقطعى به ایران ) دو هجرت داشته اند،اولین بار در سال 1356 ه ق که مبتلا به تب شدید شدند. معالجه پزشکان نجف اشرف در بهبود کسالت ایشان فایده نبخشید. لذا پس از بررسیها و معاینات لازم دکترهاى آنجا متفقا نظرشان این بود که براى مدتى باید ایشان مسافرت نماید. از این رو شهر مقدس کربلا را براى توقف سه ماهه تابستان اختیار کردند. حضور ایشان در کربلا موجبات خوشحالى طلاب و فضلاء آن حوزه مقدّسه را به همراه داشت.طلاب با اصرار و اشتیاق زیاد از آقاى میلانى خواستار تشکیل حوزه تدریس شدند، آقاى میلانى دعوت طلاب را (با همان حالت کسالت) پذیرفته و چند قاعده فقهى را تدریس فرمودند. پس از آن که کسالت ایشان تا حدودى در کربلا مرتفع گردید و جهت مراجعت به نجف اشرف آماده مىشدند طلاب و فضلاء کربلا فرصت را از دست نداده تقاضاى مکرر داشتند که آقاى میلانى براى همیشه در کربلا اقامت نمایند و آنان حضرت آیتاللّه قمى را نیز واسطه قرار دادند تا بلکه بتوانند آقاى میلانى را براى ماندن در کربلا متقاعد نمایند.[8]
آیتاللّه قمى (ره) ابراز علاقه و اصرار فضلاء و طلاب کربلا را به آقاى میلانى گفته و خود ایشان نیز از آقاى میلانى خواستند در کربلا ساکن گردیده و حوزه علمیه کربلا را که بعد از مرحوم آیتاللّهالعظمى آقا میرزا محمدتقى شیرازى کم رونق شده بود، تجدید حیات نمایند، آقاى میلانى نیز این دعوت ایشان را اجابت فرمود و مدت هیجده سال در کربلا اقامت گزیدند. حوزه درس آیتاللّه میلانى در این مدت از موقعیت ویژه علمى برخوردار بوده و علماء و فضلاى زیادى در آن پرورش یافتند که بعدها هر کدام از آنان از اعاظم روحانیت و حوزههاى علمیه بودند.[9]
هجرت دوم آقاى میلانى را نیز این بار بیمارى سبب شد، زیرا کثرت اشتغالات علمى و کارها و گرفتاریهاى اجتماعى ایشان باعث مریضى معظمله شد، با مراجعه مکرر به پزشکان کربلا از درمان آنها مأیوس گردیده براى معالجه به پزشکان بغداد مراجعه نمودند.پزشکان آنجا پس از معاینات لازم تغییر آب و هوا و مسافرت را براى ایشان لازم تشخیص دادند، لذا آقاى میلانى از بغداد به سوى تهران حرکت کردند و حدود یک ماه تحت معالجه پزشکان تهران بودند در این موقع حال ایشان بهتر شد از این رو تصمیم تشرف به زیارت حضرت على بن موسىالرضا (علیه آلاف التحیة والثناء) را به مدت چهل روز گرفتند. آقاى میلانى در این سفر مىگفت «همچنانکه حضرت موسى (ع) چهل روز در میقات ماند، من هم چهل روز در خدمت امام على بن موسى الرضا(ع) مىمانم» ایشان در سال 1373 هجرى قمرى و در روز عرفه به مشهد مقدس مشرف و بنا به دعوت آقاى حاج شیخ مهدى نوغانى به منزل مرحوم آیتاللّه آقاى حاج شیخ على اکبر نوغانى که از علماء برجسته و مدرسین به نام حوزه علمیه مشهد بود وارد شدند.[10] درمهاجرت آقاى میلانى به مشهد مقدس نیز علماء، فضلاء و طلاب حوزه علمیه مشهد به طور جدّى و با اصرار خواهان سکونت ایشان در جوار حرم ملکوتى حضرت ثامن الحجج على ابن موسى الرضا(ع) شدند. آقاى میلانى که مردّد بودند، موضوع را موکول به خواست خدا و استخاره از قرآن کریم نمودند. استخاره گرفته شد. جواب استخاره این آیه شریفه آمد: «و اتبع ما یوحى الیک و اصبر حتى یحکم اللّه و هو خیر الحاکمین»[11] ایشان با ملاحظه پاسخ قرآن کریم براى چند دقیقه تأمل فرموده و به مقتضاى جمله«واصبر»تصمیم به قصد اقامت در مشهد مقدس را براى مدت سه ماه گرفته هر چند که ماندن ایشان در مشهد با مشکلات و مشقتهاى زاید الوصفى مواجه خواهد شد که باید با صبر و مقاومت آنها را از سر بگذراند و به وظیفه و تکلیف شرعى خود عمل نماید. ایشان در اولین فرصت حوزه درس خود را تحت عنوان «اجاره» در مشهد مقدس شروع فرموده، علماء و فضلاء زیادى در حوزه علمیه خراسان از محضر درس ایشان بهرهمند مىشدند، معظمله پس از گذشت مدت قصد اقامت در مشهد، با توجه به اصرار علماء و خصوصا اصحاب حوزه درس ایشان، تصمیم گرفتند بطور دائم در مشهد مقدس اقامت نمایند،[12] لذا از این تاریخ معظم له مدت 22 سال در کنار قبه منوره حضرت رضا (علیهالسلام) و در سنگر مرجعیت و روحانیت منشأ خدمات زیادى به شریعت مقدسه و حوزههاى علمیه گردیدند.[13]
حضور آیتاللّه میلانى در حوزه علمیه مشهد مقدس
حضور آیتاللّه میلانى در حوزه علمیه مشهد مقدس، منشأ برکات و تحولات زیادى در آن حوزه مقدسه گردید. معظمله همواره بر این فکر بودند که حوزههاى علمیه در بخش آموزش باید متنوع و طبقه بندى شود تا از آن رهگذر استعدادها و سلیقههاى مختلف بتوانند در سایه برنامهریزىهاى منظم و دقیق رشد نمایند. براى تحقق این ایده، ایشان همواره و به مناسبتهاى مقتضى افراد مسئول و توانمند را به این شیوه و برنامه ریزى در این خصوص تشویق مىکردند، در نجف اشرف مؤسسین «منتدى النشر» را تشویق به انجام این طرح آموزشى مىنمودند و در کربلا عملاً محصلین با تقوى و مستعد را با پرداخت کمک هزینه تحصیلى به تقویت و تشویق آنان مىپرداختند و با بیان کلام على (ع) «و لا یکونن المحسن و المسیئى عندک سواء»[14] دیگران را به اجراى این روش فرا مىخواندند. آقاى میلانى در مدارسى که خود در مشهد تأسیس کردند نیز این روش را اجرا نمودند.
مدارس علمیه آیتاللّه میلانى
همانطور که قبلاً اشاره رفت ،نظر آیتاللّه میلانى در خصوص مسئله آموزش در مراکز تحصیلى آن بود که افراد داراى استعداد و علاقههاى مختلف هستند،واى بسا افرادى که دریک رشته از استعداد و رشد فوق العاده برخوردار باشند که در رشته دیگر نتوانند رشد لازم را داشته باشند ،با توجه به این نظریه ،ایشان براى تحصیل طلاب علوم دینى مراحل مختلف مدارس متنوع و در تأسیس کردند.
1ـ مرحله مقدمات :
در این مدرسه، درسهاى صرف، نحو، منطق، خط، املاء، انشاء، ریاضیات ، حفظ قرآن و دعاهاى وارده و احادیث اخلاقى، طى مدت سه سال تدریس مىگردید.
2ـ مرحله متون اولیه :
در این مقطع طلاب درسهاى زیر را نیز در مدت سه سال مىگذراندند. معانى، بیان، بدیع، معالم، لمعتین، شرح باب حادى عشر و تاریخ اسلام.
3ـ مرحله متون یا سطوح عالیه.
در این مرحله درسهاى : رسائل و مکاسب شیخ انصارى (ره)، کفایتین آخوند خراسانى (ره)، تفسیر، شرح تجرید و تاریخ ادیان و مذاهب را در ظرف پنج سال مىخواندند.
4ـ مرحله تخصص در فقه و اصول :
براى تخصص طلاب در «فقه و اصول» و نیل به مقام والاى اجتهاد، مدرسه امام صادق (ع) را تأسیس کردند. طلاب این مدرسه در مدت چهار سال، باید متون مورد نظر را جهت تخصص در فقه و اصول را فرا مىگرفتند.
5ـ مرحله تخصص در علوم اسلامى :
از آنجا که برخى استعدادها ممکن است در جهت و یا موضوع خاص تبلور یابد، همانطور که فقدان زمینههاى لازم موجبات رکود و واپس گرایى استعداد را فراهم مىآورد از این رو علاوه بر مرحله تخصص در فقه و اصول که از رسالتهاى علمى حوزههاى علمیه است، در عین حال برنامهریزى براى تنوع تخصصها، امرى اجتنابناپذیر مىنمود لذا آیتاللّه میلانى دستور تأسیس مدرسه عالى حسینى را صادر کردند طلاب در این رشته آموزشى درسهاى زیر را باید در مدت چهار سال فرا مىگرفتند:
تفسیر، خطابه، تاریخ، جدل، کلام، ادیان و مذاهب، فلسفه، زبان و علم الحدیث،
روش آموزشى خاصى در تمام مراحل فوق با جدّیت به اجرا در مىآمد، حضور و غیاب طلاب، امتحانات ماهانه، ونیز امتحانات فصلى و نهایى، با دقت اعمال مىگردید،[15] و از آنجا که مدرسه حقانى در قم نیز تحتبرنامه آموزش منظم برنامهریزى شده بود، آیتاللّه میلانى تا آخر عمر در خصوص کمک به هزینه این مدرسه دریغ نورزیدند.[16] اقدام آیتاللّه میلانى بر تأسیس مدرسه و نظم دادن به تحصیل طلاب همراه با امتحانات ماهانه و آخر سال و در چارچوب حضور و غیاب محصلین در کلاسهاى درس، سبب شد تا ساواک اقدامات فتنهگرى خود را علیه معظمله گسترش دهد از آنجا که موضوع امتحان و تحصیل تحت برنامه منظم در سایر مدارس علمى مشهد معمول نبود و احتمال رنجش برخى محصلین را مىداد، لذا دستوراتى براى تشدید اختلافات و ایجاد تشنج در میان طلاب از سوى رییس ساواک خراسان صادر مىگردید. مفاد سند شماره 6ـ2ـ4ـ5 ـ 28 / 12 / 45 حاکى است «هر چه اختلاف دامنه پیدا کند به نفع است به شرط این که اداره کل اوقاف هم درباره سایر طلاب اقداماتى کند و آنها را متمرکز نماید و مزایائى قائل شود که دکان میلانى بسته شود.»
علاقه وافره به اهل بیت عصمت علیهم السلام
حضرت آیتاللّه میلانى به حضرات ائمه معصومین (ع) و مقام ولایت کبرى عشق مىورزیدند و نسبت به ساحت مقدس حضرت ولى عصر (عج) و عرض ارادت به آن حضرت فانى بودند. هرکس به ایشان براى حل مشکل مادّى و معنوى مراجعه مىکرد، مىفرمودند : متوسل به حضرات ائمه معصومین خاصّه حضرت ولى عصر( ارواحنا لتراب مقدمه الفداه) بشوید، درست مىشود.و در نامههاییکه به شخصیتهاى روحانى و غیر روحانى مىنوشتند، مقید بودند نام مبارک آن حضرت را بنویسند. علاقه وافره آقاى میلانى به اهل بیت در جاى جاى نوشتههاى ایشان و من جمله کتاب شریف «قادتنا کیف نعرفهم؟» و نیز در کتاب «صد و ده پرسش» خواننده را به حقیقت «عترت طاهره(ع)» و ولایت ایشان بر هستى کاملاً آشنا مىنماید. توصیه دائمى ایشان به شیعیان و بویژه اهل علم و طلاب این بود «همه روزه ارتباط خود را با خواندن دعاى فرج با حضرت ولى عصر(عج) برقرار داشته باشید.
به طلاب مدرسه دستور داده بودند «قبل از ورود به کلاس درس در تمام دوران تحصیل اول دعاى فرج حضرت بقیة اللّه الاعظم «عج» را بخوانند آنگاه در کلاس حاضر شوند.«و همه روزه صبح همه محصلین در صفوف منظم و در فضاى روحانى و معنوى دعاى شریف فرج حضرت ولى عصر(ارواحنا له الفداه) را مىخواندند.[17]
در داخل و خارج ایران با مخالفین آن حضرت به قدر توان و امکان مبارزه مىنمودند. بعد از جریان اسفبار مدرسه فیضیه در قم که مصادف با فرا رسیدن نوروز 1342 بود برگزارى مراسم نوروز را به واسطه مظالمى که رژیم پهلوى علیه روحانیت به وجود آورده و جمعى را شهید و عدّهیى را مجروح کرده بود تحریم نمودند، و به همین مناسبت جشنها و مراسم اعیاد مذهبى برگزار نمىشد.[18] لیکن پس از آن که اطلاع یافتند که فرقه ضاله بهائیت از اینکه جشنهاى ولایت در پانزده شعبان المعظم که مصادف با روز ولادت حضرت بقیة اللّه الاعظم(ارواحنا فداه) برگزار نمىشود ابراز خوشحالى مىنمودند، فورا به آقایان مراجع و علماى وقت مکاتبه، و تصمیم گرفتند جشنهاى نیمه شعبان هم در داخل و هم در خارج از کشور هرچه باشکوهتر برگزار گردد.[19]
دفاع از مذهب مبارزه علیه بهائیت
آقاى میلانى در سنگر دفاع از حریم حضرت ولى عصر (عج) با فرقه و ولیده استعمار ضد اسلام، بهائیت مبارزه مىکرد. در ماه مبارک رمضان 1334 هجرى که خطیب عالیقدر مرحوم حجتالاسلام والمسلمین شیخ محمد تقى فلسفى (م 1419) به امر مرحوم آیتاللّه بروجردى در مسجد سلطانى تهران منبر مىرفت. ایشان در سخنرانیهاى خود فرقه ضالّه بهائیت را مورد انتقاد شدید قرار داد و پرده از جنایات و عملیّات و فعالیت آنان در داخل و خارج ایران برداشت و فساد و فتنه انگیزى آنان را برملا ساخت. به شاه و دولت هشدار داد براى جلوگیرى و سرکوبى این فرقه ساختگى و وابسته به اسرائیل اقدام و موضع خود را در این خصوص روشن نمایند. در همین زمان مرحوم آیتاللّه العظمى آقاى بروجردى از علماى شهرستانها خواستند آنها هم از پاى ننشسته علیه فرقه ضالّه بهائیت اقدام نمایند. در این راستا آقاى میلانى با تشکیل جلسهیى که در آن آقایان حاج میرزا احمد کفائى، حاج میرزا حسین فقیه سبزوارى و حاج آقا حسن قمى حضور داشتند، طى سخنانى نظر آیتاللّه بروجردى را مطرح نمودند ، آقایان به اتفاق کلمه اظهار داشتند باید آیتاللّه بروجردى را در این امر مهم یارى نمود.
در جلسه دوم که در مشهد مقدس برگزار شد از آقایان علماء و مدرسین حوزه دعوت بعمل آورده و با حضور آقاى حاج شیخ کاظم دامغانى، آقاى شیخ هاشم قزوینى، آقاى حاج شیخ مجتبى قزوینى، آقاى حاج میرزا جواد تهرانى، آقاى شیخ حسنعلى مروارید و آقا میرزا احمد مدرس یزدى قرار شد در درسها آقایان ذهن طلاب را متوجه این خطر بزرگ بنمایند. در این خصوص جلسه سومى نیز تشکیل گردید آقاى میلانى در این جلسه که جمعى از اساتید دانشگاه حضور داشتند،اظهار داشتند : این اقدام و حرکت، تنها جنبه دینى ندارد، جنبه سیاسى و مملکتى نیز دارد، مصلحت نیست عمال بیگانه بر مملکت تسلط داشته باشند، باید دست آنان از مداخله و تسلط بر امور مسلمین کوتاه گردد.[20] در جلسه چهارم از برخى تجار و کسبه خراسان دعوت بعمل آوردند و در اجتماع آنان فرمودند : «معامله با بهائیان جایز نیست و مورد رضایت حضرت ولى عصر (عج) نمىباشد.» رژیم پهلوى از این موضعگیرى آیتاللّه میلانى به شدت عصبانى و پیغامهاى تهدیدآمیز هم داده بود. لیکن ایشان به فعالیتهاى خود ادامه دادند و در پنجمین جلسه نیز از جمعیتهاى زیر دعوت بعمل آوردند:
1 ـ کانون نشر حقایق اسلام 2 ـ انجمن تبلیغات اسلام 3 ـ انجمن پیروان قرآن
آقاى میلانى در جمع آنها فرمودند : «نظر به اینکه جوانان و افراد تحصیل کرده در انجمنها هستند، وظیفه دارید خطر فرقه ضاله را براى آنان بیان و در مبارزه از آنان استفاده نمایید. آقاى میلانى همواره شخصیتهاى حوزوى و دانشگاهى و بازارى را در یک صف و با عناوین محترمانه از آنها نام برده و سعى مىکردند همه و همه را در مسئله مبارزه علیه دست پروردگان استعمار انگلیس، بسیج نمایند.تا آنکه بالاخره در جلسه ششم، وعاظ و گویندگان را جمع نمودند، آقاى میلانى در جمع وعاظ خراسان که از جمله آنان، آقاى شیخ مرتضى شهیدى عید گاهى، آقا شیخ عبداللّه یزدى آقاى شیخ على اکبر مدقق، آقاى شیخ محمد محدث، آقاى سید عبدالحسین ضیاء بودند فرمودند :
«ماه مبارک مىرسد، مؤمنین و توده مردم از منابر آقایان استفاده مىبرند. آیتاللّه بروجردى پرچمدار اسلامند. یارى ایشان یارى دین و مذهب و مملکت است، پیام ایشان را به مردم برسانید و در این امر مهم یاریشان نمائید».
و نیز در همین راستا آقاى میلانى با علماى شهرستانهاى خراسان مکاتبه و موضوع را به اطلاع آنان رساندند. و در سایه همین پیگیرىها بود که ماه مبارک 1334 شمسى در استان خراسان تبلیغ علیه بهائیت اوج گرفت و کار به جائى رسید که بسیارى از افراد این فرقه ضاله و مضله از خراسان فرار نمودند بازاریان و کسبه مسلمان با آنان خرید و فروش نمىکردند.
و در همان سال آقاى سید یونس اردبیلى (م 1337 ه) به زیارت عتبات عالیات عراق مشرف شدند، ایشان در بازگشت به قم با مرحوم آیتاللّه آقاى بروجردى ملاقات و علت این همه مبارزه علیه فرقه ضالّه بهائیت را از ایشان مىپرسند. معظمله پاسخ دادند : براى این است که همه مشاغل حساس را بهائیان گرفته و اقتصاد ایران در اختیارشان است در محافل و مجالسشان علنا تبلیغ مىنمایند و نزدیک است مملکت را به سقوط بکشانند.[21]
بالاخره با توجه به پیگیریها و موضعگیریهاى قاطع و هماهنگ فقهاء بزرگوار شیعه و افشاگرى به موقع وعاظ و به ویژه مرحوم آقاى فلسفى بود که رژیم به تنگ آمده، در 16 / 2 / 1334 سرتیپ تیمور بختیار که در آن دوران فرماندار نظامى بود باتفاق سرلشکر باتمانقلیچ رییس ستاد ارتش با شش کامیون سرباز مسلح به سمت «حضیرة القدس» مرکز محفل تیمى و محل اجتماع بهائیان و عوامل استعمار پیر انگلستان حرکت کرده، آنجا را اشغال نمودند،[22] همانطور که براى کارشناسان امور سیاسى روشن است و از تبلیغات رادیوهاى بیگانه و موضعگیرى رژیم غاصب قدس و محافل صهیونیستى و غربى استفاده مىشد. «قضیه حرکت نیروهاى یاد شده به سوى محفل تیمى بهائیان» که بواسطه اعتراضات گسترده مردم مسلمان بوجود آمده بود، حرکتى صورى و انحرافى بود، به همین جهت اقدام مؤثرى نسبت به تخریب آنجا بعمل نیاوردند، و این خود بهترین دلیل بر سرسپردگى رژیم محمدرضا پهلوى به صهیونیسم بینالملل و دشمنان اسلام بود.
در سنگر مبارزه و سیاست
همانطور که در اسناد متعدد این مجموعه ملاحظه مىکنید، مبارزات آیت للّه میلانى علیه دستگاه پهلوى در دو جبهه «منفى» و «مثبت» انجام مىگرفت توجه خوانندگان محترم را به چند نمونه از موضعگیریها و مبارزات ایشان جلب مىنماییم. بدیهى است که تفصیل آنها موکول به مطالعه دقیق و پیوسته اسناد این مجموعه است.
1 ـ آقاى میلانى بطور مکرّر لوایح و مصوبات دولت و قوانینى که برخلاف مصالح اسلام و مسلمانان در مجلسین شوراى ملى و سنا به تصویب مىرسید، مورد انتقاد قرار داده و به نحو ممکن نارضایتى و موضع خود را به اطلاع مردم مسلمان ایران مىرساندند.[23]
در جریان لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى که توسط رژیم پهلوى به اجراء گذاشته شد. آیتاللّه میلانى با پیامها و بیانیههاى متعدد به افشاگرى اهداف ضد اسلامى رژیم پرداخت و از جمله در بیانیه آبان 1341 خطاب به اسداللّه علم نخست وزیر وقت مىفرماید : «...وظیفه خود مىدانم با استمداد از حضرت بقیهاللّه ارواحنا فداه براى سومین بار صریحا اعلام بدارم تصویبنامه دولت شما در مورد انجمنهاى ایالتى و ولایتى با عدم رعایت شرط اسلام در انتخاب شوندگان و تبدیل قسم به قرآن مجید، به قسم کتاب آسمانى ملت مسلمان ایران و خاصه علماى اعلام را بى نهایت خشمگین ساخته است. ...»[24]
2 ـ هرگاه رژیم در امور حوزههاى علمیه و طلاب مداخله مىکرد، آقاى میلانى عکسالعمل نشان مىدادند، و با صدور اعلامیه و اقدامات متناسب و اعلام مخالفتها (مانند دستور ایشان به ائمه جماعت که براى اعتراض به سیاستهاى رژیم در نماز جماعت حاضر نشوند) در مقابل قوانین مغایر با اسلام و مصالح مسلمین مىایستاد و به دستگاه حاکمه ایران هشدار لازم را مىداد.[25] و نیز از طلاب مىخواستند «بر ملاحظات رژیم توجه ننمایند و موضع منفى خود را در برخورد با نظام ضد دینى پهلوى حفظ کنند».[26]
3 ـ در مجالسى که در منزل و مدرسه و یا اماکن دیگر که به نام ایشان برگزار مىگردید اجازه نمىدادند کمترین بهره بردارى را عوامل رژیم از آنها به عمل آورند. وعاظ هر چند گاه در منزل و مدرسه ایشان منبر مىرفتند، از رژیم انتقاد مىکردند، مورد اعتراض و هجوم قرار مىگرفتند، آنها را بازداشت مىنمود که مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آقاى حاج شیخ عباسعلى اسلامى از این قبیل بود.[27] و در این راستا رژیم تضییقاتى را علیه آیتاللّه میلانى بوجود مىآورد.
عناصر ساواک وقتى این موضعگیرى را، از آقاى میلانى دیدند جهت در تنگنا قرار دادن معظمالیه دست به اقدامات زیادى زدند، از جمله فردى را که در کسوت روحانیت بود آماده کردند. پس از اقامه نماز جماعت ایشان در صحن مطهر به منبر رفته، تا این گونه وانمود کنند «که مجلس مزبور از سوى آقاى میلانى برگزار مىشود» عوامل ساواک که در این راستا برنامه ریزى و تبلیغات فراوانى را انجام داده بودند، به مجرد اینکه معظم له از موضوع اطلاع یافتند با قاطعیت اعلام کردند : از شب آینده در نماز جماعت حاضر نخواهند شد و گفتند اجازه نمىدهم نماز جماعت من مقدمه براى بیان هر سخن بشود این اعتراض به سرعت در سطح مشهد مقدس پخش شده و عوامل رژیم که متوجه شدند توطئه شان برملا شده دست به اقدامات «ظاهرا» دل جویانه زدند. استاندار وقت، رییس تشریفات آستان قدس را به همراه رییس خدام آستان قدس رضوى جهت عذرخواهى به بیت آقاى میلانى روانه کرد. اقدام استاندار «مبنى بر عذرخواهى» از آقاى میلانى مورد رضایت، ساواک خراسان واقع گردید به همین جهت گفتگوها و مکاتباتى میان آنان رد و بدل شد که در اسناد مربوط ملاحظه مىفرمایید.[28]
4 ـ در واقعه 15 خرداد 42 و جریان دستگیرى و بازداشت حضرت امام خمینى (ره) و حضرات آقایان محلاتى و قمى، آقاى میلانى از مشهد به تهران عزیمت کرده و موضوع نهضت را پیگیرى مىنمودند و علما و مراجع دیگر نیز از قم و شهرستانها به تهران مهاجرت کرده بودند، علماى مهاجر آیتاللّه میلانى را به عنوان رییس «سر» برگزیدند آقاى میلانى در این سفر بطور خستگىناپذیر به مدت صد روز در تهران اقامت گزیدند و به پشتیبانى قاطع خود از نهضت 15 خرداد ادامه دادند.[29]
در این ایام وقتى یک نسخه از اعلامیه آیتاللّه گلپایگانى به دست ایشان رسید، آن را بوسیده فرمودند : «اینها را جمع کنید تا به آنهایى که مىگویند یک مشت آخوند، دست به این تحریکات زدهاند، به موقع خود نشان دهم که اینها نه تنها چند نفر آخوند نیستند بلکه جمیع مراجع تقلید شیعیان هستند که یک صدا علیه ستم و بى دینى و تنها به منظور اجراى قانون اساسى قیام کرده و تا جان در بدن دارند از تعقیب و اجراى هدف مقدس منصرف نخواهند شد.[30]
5 ـ در طول مدت اقامت آیتاللّه میلانى در مشهد هر از چند گاهى عوامل رژیم ایشان را در تنگناى ملاقات با شاه قرار مىدادند. همان طور که در سند مورخه 12 / 3 / 48 مىخوانیم استاندار به آقاى میلانى پیغام مىفرستد مصالح کشور و مردم ایجاب مىکند که ایشان با شاه ملاقات نمایند.!!! معظم له این موضوع را نمىپذیرند. مطالعه اسناد مربوط نشان مىدهد عوامل رژیم بطور مکرر اصرار داشتند اگر ایشان تمایل به ملاقات عمومى با شاه را که از رسانهها پخش شود ندارد، در حرم مطهر حضرت رضا(ع) به تنهایى ملاقات داشته باشد لیکن معظمله هرگز ملاقات با شاه را نپذیرفتند، رژیم وقتى دید آقاى میلانى را نمىتواند براى ملاقات با شاه متقاعد نماید، در سفرى که شاه به مشهد آمده بوده، روزنامه کیهان که در آن زمان ارگان شاه و عوامل او بود نوشت «آقاى میلانى با شاهنشاه در حرم مطهر امام رضا (ع) ملاقات کردند» فرداى آن روز از سوى بیت آیتاللّه میلانى، تکذیب نامهیى به رسانهها داده شد، و روزنامه اطلاعات اعلام کرد، چنین ملاقاتى از سوى آیتاللّه میلانى با شاه صورت نگرفته است[31] و به این وسیله توطئه و دروغ رژیم را برملا ساختند.
عوامل رژیم پهلوى وقتى دیدند طرح و برنامههاى آنان در به سازش کشاندن آیتاللّه میلانى، حتى از رهگذر ملاقات ایشان با شاه با شکست مواجه گردیده دست به طرحهاى خصمانه و انتقام جویانه علیه معظمله زدند، ساواک طى سند شماره: 15281 / 9 ه ـ 30 / 8 / 47 در خصوص ایجاد عملیات در جهت تحقیر و انزواى آیتاللّه میلانى با استفاده از موقعیت علمى برخى علماء مىگوید: «بدیهى است مىتوان از وجود او در زمینه کوچک نمودن میلانى استفاده و از این رویه بهرهبردارى نمود و از طرفى چون مشارالیه با چند جلسه تدریس مورد توجه طلاب واقع گردیده است، از این جریان مىتوان بهترین بهرهبردارى را در زمینه هتک حیثیت و وجهه میلانى نمود...» مفاد سند شماره 1111 / 9 ه ـ 28 / 1 / 44 حاکى است «با محدودیتى که براى میلانى گرفته شده پیشبینى مىشود یا تسلیم کافى شود و یا از کشور خارج گردد». ناصر مقدم که در آن تاریخ مدیر کل اداره سوم ساواک بود، طى دستورالعملى به ساواک خراسان ابلاغ مىنماید. اشعار موهنى بر وزن آهنگهاى محلى که توسط تصنیف فروشان محل انتشار مىیابد به منظور هتک حرمت آقاى میلانى و استهزاء معظمله در انظار اجتماع تهیه و منتشر نمایید، ساواک مزبور تأکید مىنماید «حتى ترتیبى داده شود که روى نوار ضبط و منتشر شود»[32]
برابر سند شماره 7288 / ه 1 ـ 20 / 6 / 46 ساواک خراسان در پاسخ بدستورالعمل فوق، چنین اظهار نظر مىنماید:
«با بررسیهایى که به عمل آمده، ساواک خراسان معتقد است هرگونه اقدام علیه مراجع به صورت شعر و غزل و ترانه علاوه بر اینکه نتیجهاى ندارد و باعث تحریک متعصبین مذهبى که واحد قابل توجهى هستند شده و آنها را جرىتر مىنماید، و علما را مظلوم و بىگناه نشان مىدهد، به نظر این سازمان بطورى که تاکنون عمل شده و نتیجه هم بدست آمده، تفرقهاندازى بین آیات بوده ـ و به نحوى برنامهریزى و وانمود شده است که ـ بدست خود آنها صدور اعلامیه علیه دیگرى مىباشد و هر چه این اعلامیهها مستندتر و با مدرک باشد نتیجه آن بهتر و مردم را از اطراف آنها پراکنده مىنماید، ساواک خراسان این عمل را انجام داده، ساواک مزبور در این گزارش اضافه مىنماید:
«این ساواک غیر محسوس طبق روش همیشگى هر چند ماه یکبار اعلامیهاى به نام یکى از آنها با مدرک لازم علیه دیگرى در تمام کشور منتشر نماید کافى است» بدیهى است چنانچه میلانى جزئىترین فضولى نمود، با شدیدترین وجهى کوبیده خواهد شد، معذلک سراینده شعر و ترانه در اختیار این ساواک است، چنانچه تیمسار ریاست معظم معتقد به سرودن اشعار باشند، مجددا مراتب را ابلاغ تا اقدام شود» بالاخره اداره کل سوم ساواک طبق سند شماره 45110 / 316 ـ 8 / 7 / 46 به ساواک خراسان دستور تنظیم اشعار موهن همراه با آهنگهاى مبتذل را صادر مىنماید. بىشک روش ساواک در برخورد با سوژههاى روحانى و بویژه مراجع تقلید که مخالف رژیم ستمشاهى پهلوى بودند منحصر به روش فوق نبود، مطالعه اسناد ساواک در پرونده انفرادى آیتاللّه میلانى نشان مىدهد، ساواک از هر اقدام و شگردهایى که موجبات تضعیف و بىحیثیتى ایشان را در میان جامعه فراهم آورد، کوتاهى نکرده، گاهى با پخش اعلامیه و شبنامه از قول یک شخصیت روحانى علیه دیگرى[33] و زمانى با بسیج عوامل خود و براساس طرح معروف استعمار پیر «اختلاف بینداز و حکومت کن» سعى مىکرد جوّ اختلاف و بدبینى را در حوزههاى علمیه و خصوصا علماى طراز اول حوزه دامن زده تا از این رهگذر، اقتدار روحانیت را بزوال و نابودى بکشاند.[34] و زمانى دیگر با ارسال کارت تبریک عید توسط نصیرى رییس کل ساواک براى اعاظم روحانیت و از جمله آیتاللّه میلانى و اعلام آن در رسانههاى جمعى مىخواهد با این ترفند طرح هماهنگى آنها را با رژیم در میان مردم القاء نماید. در سند شماره:9558 / ه ـ 28 / 9 / 45 مىخوانیم، نتیجه این ترفند ساواک «باعث تعبیر وابستگى آنها به دستگاه شده و در نتیجه اطرافیان آیات مزبور آنها را سازشکار دانسته و سلب اعتماد از آنها خواهند نمود، و این موضوع باعث بهرهبردارى ساواک خواهد شد». برابر سند شماره 669 ـ 7 / 7 / 42 رییس ساواک خراسان در خصوص مراجعت اجبارى آیتاللّه میلانى به مشهد پس از مهاجرت به تهران در واقعه 15 خرداد 42 به رییس کل ساواک پیشنهاد مىکند: «براى لجن مال نمودن نامبرده وسیله مامورین ساواک و وسیله ماشینهاى ارتش تظاهر به استقبال از نامبرده شود و مراجعت وى را به صورت فرمایشى که عامل آن ساواک بوده است، وانمود نمایند».
ساواک که همواره گوش به زنگ نکته یا سوژه اختلافآمیز بود، تا هر چه بیشتر زمینههاى فتنه و فتنهگرى را در میان روحانیت و مقامات شاخص روحانیت توسعه دهد، به مجرّد آنکه متوجه شد در رؤیت هلال ماه شوال و عید سعید فطر بین آقایان میلانى و قمى اختلاف نظر بوجود آمده است سعى نمود از این اختلاف بهرهبردارى لازم را در جهت تضعیف موقعیت و نفوذ آقایان بعمل آورد.[35]
6 ـ کمک به زندانیان سیاسى که براى پیشبرد اهداف اسلام و روحانیت اسیر سیاهچالهاى رژیم پهلوى شده بودند و نیز حمایت از خانوادههاى آنان و همچنین حمایت از روحانیون و شخصیتهاى علمى و دانشگاهى که رژیم آنها را به مناطق مختلف کشور تبعید مىکرد، آقاى میلانى از هر طریق ممکن سعى مىنمودند آنان را مورد تفقد و پشتیبانى کامل قرار دهند، بویژه با توصیههایى که به علماء و مؤمنین مناطق مىکردند و یا افرادى را جهت رفع مشکلات ایشان به آن مناطق اعزام میکردند، در حد امکانات و مقدورات خود اجازه نمىدادند آنها در خارج از محیط زندان و یا تبعیدگاه بدون پشتیبان باشند.[36]
برابر مفاد سند شماره 521 / 312 ـ 11 / 5 / 46 آقاى میلانى از سال 41 به هر یک از روحانیون که بعلت مبارزه با رژیم پهلوى به زندان مىافتادند مبلغ 2 و 3 تا 5 هزار ریال کمک مالى مىنمودند[37] مطابق گزارش این سند کمک ایشان بزندانیان همچنان ادامه داشته است.[38]
مطالعه و بررسى برخى اسناد نشان مىدهد که :
از جمله اقدامات آیتاللّه میلانى در خصوص زندانیان سیاسى، ایجاد تمرکز در جهتگیرى مبارزه از طریق هماهنگى با سایر علما بوده است. با اینکه در قضیه ترور حسنعلى منصور ایشان از متهمین پرونده مطروحه قلمداد شدهاند سرنخهاى رسیده به ساواک حاکى از آن بود که ایشان فتوى قتل منصور را صادر نمودهاند.با این وصف معظمله با صدور نامههایى براى علماء خواستار وساطت همگانى آنها براى آزادى قاتلین منصور شدند و خود نیز در ملاقاتیکه با پاکروان رییس ساواک داشتند اعتراض رسمى خود را به دستگیرى و شکنجه مردم مسلمان و روحانیون متعهد توسط ساواک و عوامل رژیم ستمشاهى اعلام نمودند.[39]
7 ـ در جریان انتخابات دوره بیست و یک شوراى ملى آیتاللّه میلانى به مردم توصیه نمودند «کارت الکترال» یا تعرفه نامه انتخاباتى را براى ایشان به منظور جمعبندى تعداد آراء و نیز مشخص شدن آراى تقلبى ارسال دارند تا در صورت لزوم و بىتوجهى رژیم به خواست و حقوق مردم به مجامع بینالمللى اعلام نمایند.[40]
8 ـ آیتاللّه میلانى دلایل مهاجرت خود از مشهد به تهران را در واقعه 15 خرداد 42، تحکیم احکام مقدس اسلام و مبارزه با دشمنان اسلام اعلام فرموده و با صدور اعلامیههاى متعدد حمایت صریح خود را از حضرت امام خمینى و مشروعیت مبارزه ایشان با رژیم پهلوى و تأکید بر ادامه مبارزه تا حصول پیروزى اعلام داشته و به مردم مسلمان ایران گفتند :
«عقیده خود را درباره حضرت آیتاللّه خمینى دامت برکاته آشکارا اظهار نمایید که ایشان یکى از مراجع تقلید عالیقدر امت اسلامى هستند و گفته ایشان گفته همه ملت مسلمان است و حق مشروع قانونى دارند، هرگونه انتقاد و اعتراض نمایند...»[41] حضرت امام نیز فرمودند : «گفتههاى میلانى گفته همه علما است».[42]
9ـ حضور آیتاللّه میلانى در واقعه نهضت پانزده خرداد 42 و پافشارى ایشان در حفظ و حراست از دستآوردهاى آن نهضت بزرگ و بویژه همگامى و علاقه خاص ایشان به امام خمینى (ره) برکات فراوانى را براى سربلندى و پیروزى امت اسلام و شکست طرحهاى امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل بوجود آورد، مطالعه دقیق مکاتبات معظمله به حضرت امام خمینى نشان دهنده عمق علاقه و شناخت ایشان از وجود مغتنم و منحصر حضرت امام براى ادامه مبارزه و شکست طرحهاى حریف مىباشد. در اینجا توجه همگان را به فرازهایى از نوشتههاى معظمالیه به امام خمینى و نیز همراهى آیتاللّه میلانى در کوران حوادث 15 خرداد 42 به بعد با حضرت امام خمینى جلب مىنماییم و نگرانى ایشان را از کوتاهى یا غفلت برخى از عظمت مبارزه که ممکن بود صفوف متحد علما را در کنار امام به تفرقه کشانده و موجبات تقویت حریف را فراهم آورد جلب مىنماییم:
1 / 9 ـ آیتاللّه میلانى در نامهیى[43] که پس از حادثه 15 خرداد به امام خمینى مىنویسد مىفرماید: «...مطلب تازهاى است که «ان صّح الخبر»[44] موجب افسردگى فوق الحد براى حقیر است، کسى که از سر السر گاهى خبردار مىشود دیروز اطلاع داد که دستگاه در فکر تبعید نمودن حضرت عالى است به خارج کشور و هنوز اتخاذ تصمیم ننموده است و بعضى خبرهاى دیگر هم دارم لزوم ندارد بنویسم، حال اولاً مشورت مىنمایم چه باید کرد چون صلاح جامعه روحانیت این نیست حضرت عالى دور باشید. ثانیا این که باید تدبیرى نمود که مرعوب شوند از اینکه به این فکر رفتار نمایند و در عین حال نه حضرت عالى اظهار نمایید و نه حقیر به کسى بگویم که دستگاه در این فکر است. عرض دیگر نمىدانم که چه شده که حضرت آقاى شریعتمدارى اعلامیه را امضاء ننمودند و خیلى نگرانم از اینکه حریف انتزاع تفرقه نماید و ترتیب اثر دهد و...»[45]
2 / 9 ـ آقاى میلانى در نامه مورخه 22 ذى الحجة 1382 بعد از فاجعه مدرسه فیضیه که رژیم پهلوى با یورش به آن، جمع زیادى از طلاب و زوّار حضرت معصومه علیهاالسلام را به خاک و خون کشید، خطاب به حضرت امام خمینى مىنویسد: «... از حال صدمه دیدگان و مجروحین اهل علم قم که به دستور سازمانهاى انتظامى مدتى قبل از بیمارستان اخراجشان کردهاند اطلاع تفصیلى نداشته و بسى نگرانم، بالاخره نمىدانم با نبود وسایل کافى به طلاب جوان و مجروح چه گذشته است و بازماندگان مقتولین در چه حالند و الىاللّه المشتکى و الى ولیه المهدى ارواحنا فداه نرفع الشکوى،[46] همانطور که استظهار مىشود، آینده تیره و تاریک است و شاید هیئت حاکمه علیه مصالح دینى و ملّى تعداد این نوع مجروحین و مصدومین را به حدّى رساند که نه آنکه در بیمارستان جایشان ندهند بلکه همه بیمارستانها پر شود و جایى باقى نماند، حتما توجه دارید بلکه بهتر مىدانید در حال حاضر مصالح دینى و ملّى مورد تهدید و تجاوز هیئت حاکمه فاسده و عمّال مقامات غیرمسؤل قرار مىگیرد، عجیب است اگر مسلمانى در چنین شرائط به خود اجازه سکوت داده و درصدد دفاع از کیان اسلام برنیاید.
ما از حمله و یورش چنگیزانه به ساحت حوزه مقدسه علمیه قم گذشتیم، از حبس و زجر رجال دینى و ملّى گذشتیم، از حمله به دانشگاه و مراکز علمى ملّت و سلب هر نوع آزادى فردى و اجتماعى چشم پوشیدیم، از دزدى و فساد و تباهى و تجاوز به مردان صالح و تقویت دزدان و خیانتکاران گذشتیم، از برادرکشىهایى که در نقاط مملکت ترتیب دادهاند صرف نظر کردیم، این ننگ را کجا ببریم که مملکت اسلامى ما را دارند پایگاه اسرائیل و صهیونیست مىکنند و نیز افرادى را که با آنها همدستند در رأس کارها قرار مىدهند، همانطور که بر خاطر مبارکتان پوشیده نیست وقتى فساد هیئت حاکمه موجب شده که از حمایت افراد ملّت، محروم بماند براى حفظ و نگهدارى خود به هر جنایتى دست مىزند و از هیچ خیانتى به مملکت در راه حفظ خود چشم نخواهد پوشید و این وظیفه حقیر و جنابعالى و دیگر زعماى دینى است که (بحول اللّه تعالى و قوّته) مقاومت کرده از ناموس اسلام و از حریم مملکت اسلامى دفاع نمائیم. البته خصم در این فکر خواهد بود که احیانا سلامت و امنیت فردى مثل حضرت مستطاب عالى و دیگر آقایان اعلام را مورد تجاوز و خطر قرار دهد و مثلاً در تصور ابلهانه خود پرونده سازى کند، ولى از کنار مرقد حضرت ثامن الحجج علیهم السلام اعلام مىکنم که تنها نیستید واللّه هر مسلمانى که با حمّیت است هرچه در قدرت دارد در حمایت پیشروان این هدف مقّدس دینى بکار خواهد برد، چنانچه گفته مىشود دولت به دستورى که دارد مشغول است خود را با سیاست حکومت پوشالى اسرائیل منطبق سازد و احیانا در مغز خود طرح قرارداد نظامى و غیر نظامى با او را مىپروراند، این خطر خطرى نیست که احدى در مقابل آن سکوت کند و یا از انجام وظیفه تقاعد نماید و اکنون که مراقبت شدید بر تمام انتشارات مستولى است و برخلاف سیاست اسرائیلى و همدستانش نتوان نشریه صادر نمود باید به وسیله مبلغین دانشمند و وعاظ محترم مذهبى در ایام عاشورا و قیام حسینى، اذهان مردم مسلمان را روشن کرد و از فلسفه قیام حسینى آگاهشان نمود،حقایق را بى پرده آشکار ساخت، در این مقام نبایستى آقایان مبلغین و هر دانشمند سخنران بیم و هراس داشته باشند که عالم تشیّع و اسلام در همه نقاط دنیا از تمام طبقات حمایت از آنان خواهد نمود، بعلاوه آنکه حضرت ولى عصر ارواحنا فداه اولین حامى خدمتگزاران خود مىباشد و خداوند متعال حافظ و نگهدار همه است در همه احوال، بلى باید مردم را از لوائح دولت فاسد در دادگسترى مطلّع ساخت، باید گفت هیئت حاکمه شرط اسلام و شرائط اسلامى را از قاضى برمىدارد و بر هر فرد فاسد و کمونیست اجازه اشتغال به مقام قضا را مىدهند!.
باید به مردم بگویند، که چگونه راه را براى عمّال و جاسوسان اسرائیل در ایران باز کردهاند و با پول ملّت بیش از هزار نفر آنها را براى مقاصدى ناپاک و خیانتآمیز به خارج فرستادهاند!.
باید به مردم اطلاع داد که چگونه ایادى جاسوسان اسرائیل را در فرهنگ ملت دخالت دادهاند و این همه براى آن مىکنند که حال که ملت از آنها بیزار است، مگر با قدرت چهار نفر یهودى و عمّالشان باقى بمانند، زهى خیال باطل!.
این وظیفه جامعه مبلغین مذهبى در ایام عاشوراى حسینى است که هرکس جز این عمل کند بر سر سفره حسینى نان و نمک خورده و نمکدان شکسته است، در هر حال از این تصدیع معتذرم و در این آستان مقدس على مشّرفها السلام و الصلوة دعا مىنمایم، انتظار دارم هرچه زودتر مشروحا از احوالات عالى و احوالات آقایان مصدومین و بازماندگان مقتولین مطلّع شوم که بسى موجب تشکر است».[47]
3 / 9 ـ آیتاللّه میلانى در ضمن نامه که در جریان وقایع 15 خرداد 42 خطاب به آیتاللّه شریعتمدارى نوشته مىفرماید: «... مبادا به خودتان ناامیدى و بیم و هراس روا بدارید بعلاوه آنکه مبارزه را به حدى رسانیدهاید که نمىتوانید برگردید و حقیر در اعلامیه مشهد مقدّس نوشتم مبارزه موجود در سطحى قرار ندارد که بتوان آن را عقیم نمود و یا فتورى در آن ایجاد کرد. تحقیقا سر مویى چنانچه مدارا منظور شود و عملى گردد سبب مىشود حالت یأس و ترس در ملت اسلامى پیدا شود و این نیرو از دست برود والعیاذ باللّه خیلى به حیثیات حضرتعالى لطمه وارد مىشود از مطاوى کلمات مرقومه 28 رجب چنین استنباط کردم براثر اختلاف و تردید آقایان تهران و قم در جلوس اعیاد و عدم اتفاق شان حضرتتان نیز تردید پیدا کردهاید. باید عرض کنم از هر کجاى تاریخ و حوادث شروع به مطالعه شود بخصوص در این مملکت و بالاخص در طبقه جلیله خودمان به ندرت اتفاق در یک عمل اجتماعى را مىتوان مشاهده نمود یا ننمود و اگر شخص در موقعیت سرکار به انتظار چنان اتفاقى تردید در اخذ تصمیم پیدا کند قطع نظر از مضرات نوعى، خطرهاى حیثیتى فردى را خداى نخواسته به دنبال مىآورد و علیهذا به نظر حقیر باید قبل از اتکا به اتحاد و اتفاق دیگران که غالبا دچار ضعفهاى روحى مىباشند، هدف و مقصود را مورد مطالعه قرار داد و براساس آن اقدام نمود، و قال امیرالمؤمنین صلوته تعالى علیه: «اذا هَمَمتَ امرا فَقَعْ فیه فانّ الهیبة مقرونة بالخیبة»[48]
بالجمله شکى نیست در اینکه هر نوع اقدام که بتواند روح مبارزه را زنده نگهداشته باشد و تقویت کند ضرورت دارد و دیگر اینکه راجع به حضرات آقایان آذربایجان که آقاى قاضى طباطبایى در حبس انفرادى قزل قلعه و آقاى خسروشاهى و آقاى دروازهایى و آقاى ناصرزاده و آقاى انزابى در حبس اشتراکى قزل قلعه هستند اقدامات بفرمایید. لیکن به صورت اعتراض به دولت و اظهار تأثر و ناراحتى و نحوذلک، به هیچ وجه صلاح نمىدانم به صورت مذاکره با مقامات دولتى و یا نمایندگان مجلس غیر قانونى که خودمان تحریمش نمودهایم اقدام شود به خصوص اگر ظاهر شود زیرا کاملاً توجه دارید اگر ظاهر شود به عبارات غیر صحیحى در خارج احیانا تعبیر مىگردد. خاصه که توهم شود در نظر مردم غیر واقف به حقایق بعضى معانى دیگر، کرارا عرض مىکنم باید از راه اعلامیه و تقویت روحیه مردم و تظاهرات مشکل را تعقیب کرد و باید دانست بخواهیم یا نخواهیم راه حلى باقى نیست و باید یکى دیگرى را از بین ببرد و على اللّه التوکل و لاملجأ الاعلیه و هو حسبنا و نعم الوکیل نعم المولا و نعم النصیر.[49] راجع به عیدهاى گذشته حقیر شخصا مراسم عید را تعطیل کردم و عملاً طورى شد که احدى مراسم عید معمول نداشت و این عمل به قدرى روح داد و حریف را پریشان کرد که حد ندارد ولى به مقتضاى علل متعدد مذهبى و علىرغم فرقه ضالّه مضّله که مىدانید چقدر در دستگاه وجود دارند بنا دارم استثناء نیمه شعبان را عید بگیرم و از هم اکنون گفتهام تا عموم هَیَئات در صدد تشکیل مجالس و تظاهرات به نام نامى حضرت بقیةاللّه ارواحنا فداه بوده باشند و به نحو اکمل عید را برگزار نمایند انشاءاللّه تعالى، و خود این مطلب که مردم با اراده روحانیت حرکات و سکناتشان بستگى دارد بسى اهمیت دارد و علیه سبحانه و تعالى التوکل[50]
4 / 9 ـ حضرت آیتاللّه میلانى طى نامهیى که در مورخه 24 / جمادى الاول 1383 خطاب به حضرت امام خمینى (ره) مىنویسد :
«... مسلما شرح وقایع را تاکنون عرض کردهاند اجمالش آن که شب آمدند و گفتند باید فردا صبح حرکت کنید و یک روز هم مهلت ندادند، ناچار حرکت کردم و غریبانه در فرودگاه مشهد تاکسى گرفتم و به شهر آمدم، بله چون مستقیما به حرم مطهر مشرف شدم به مجرد آن که از تاکسى بیرون شدم اهالى مطلع گشتند و ازدحام و ابراز احساسات شدیدى به عمل آوردند، بالجمله در تهران به مأمورین گفته بودم عزیمت دارم به ملاقات وجود شریف عالى نائل شوم و تحت تأثیر سخن به حسب ظاهر قرار گرفته بودند ولى آمدند شبانه و مهلت ندادند و اکراها به سرعت حرکت نمودند. اینک دلى به فضل خداوندى بستهام و امیدوارم در آینده نزدیک در زمان فتح و غلبه روحانیت زیارت آن وجود مبارک نصیب شود ولیس ذالک على اللّه بعزیز. از جمله وقایعى که در این سفر روى داد این بود که تصمیم گرفتم در قم به مبارزه ادامه دهم و تا موقع مراجعت حضرتعالى به قم در آنجا باشم ولى از لحظه که اطلاع پیدا کردند منزلم را محاصره بأَشَدّ ماکان نمودند، و لابدا شرح آن را مسبوق شدهاید و اکیدا ممانعت از رفتن به قم نمودند. آنچه به حمداللّه تعالى سرمایه خوشوقتى است آن است که امت اسلامى به نسبت به مطالب روحانیت روشن شد و احساسات مذهبى فراوان پیدا کرد و روحیه قوى واجد شد و با آنکه حکومت جائر با تبلیغات سوء سعى در تحریف حقیقت مىکرد ولى به فضل اللّه تعالى روشنى حق غلبه بر باطل نمود و روحانیت در روش و منطق فاتح آمد و لکم السبق.[51]
فعلاً آنچه مورد نگرانى است آن است که آینده بسى خطرناکتر است خدا کند عموم طبقات به این خطر متوجه شوند و در انجام وظیفه کوتاهى ننمایند و کسانى که مبارزه مىنمودند به مبارزه خود بلکه بیشتر ادامه دهند مسموعم شد در قم اختلافاتى از برخى نسبت به برخى پیدا شده است مسلما دستور خواهید داد هرچه میسور است در راه اصلاح و توحید کلمه بکوشند. خدمت آقازاده خودم آقاى آقا مصطفى دامت ایامه سلام و تحیت وافر تقدیم مىدارم و کذالک اهدیهما الى کلّ من یلوذ بحضرتکم.[52] در خاتمه ملتمس دعا هستم و دعاگو مىباشم چه بهتر که به زودى از وجود مبارک محاصره مرتفع شود و ابتداء به مشهد مقدس شرفیاب شوید و در اینجا در منزل متعلق به خودتان نزول اجلال فرمائید والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته محمد هادى الحسینى المیلانى.
10 ـ نظام سلطنت پهلوى که در وقایع قبل و بعد از واقعه 15 خرداد 42، خود را در معرض ضربات پى در پى مردم مسلمان و روحانیت و حوزههاى علمیه مىدید، در یک طرح سازمان یافته و در واقع به منظور عقده گشایى خود، و نیز ایجاد تفرقه در سازمان روحانیت و فروپاشى کانون متحد مبارزه، تصمیم به اعزام اجبارى طلاب علوم دینى به سربازى گرفت، در این میان آیتاللّه میلانى به طلاب توصیه نمودند «از رفتن به سربازى خوددارى نمایند»[53] و به مبارزه خود علیه طرحهاى رژیم ادامه دهند.
11 ـ با رویدادهاى سیاسى اجتماعى که از دهه 1340 هجرى شمسى به بعد در ایران شروع گردید، وابستگى سیاستهاى رژیم پهلوى به دول استعمارى غربى و به ویژه صهیونیسم کاملاً آشکار شد. گرچه روند سیاستهاى رژیم در ظاهر تحت عنوان مدرنیزاسیون یا اصلاحات اقتصادى و اجتماعى کشورهاى جهان سوم مىنمود، لیکن در واقع منظور ایجاد زمینه براى تسلط هرچه بیشتر آمریکا بر تمام مقدرات ایران از یک سو و از سوى دیگر روند کاملاً محسوس دین ستیزى تحت عنوان «دموکراسى» شالوده سیاستهاى رژیم را تشکیل مىداد، که با عناوین لوایح ششگانه، انجمنهاى ایالتى و ولایتى و کاپیتولاسیون و... در عرصه سیاسى ایران به اجراء گذارده شد.
در این میان وظیفه روحانیت بیش از هر زمان سنگینتر مىنمود. حضرت امام خمینى (ره) سکوت در برابر اهداف رژیم پهلوى را جایز ندانسته و تقیّه را «بلغ ما بلغ» نیز حرام دانستند.[54] و ابراهیم وار به جنگ فرعونیان و نمرودیان رفتند. آیتاللّه میلانى نیز مبارزه علیه طرحهاى استعمارى و ضد اسلامى رژیم را واجب اعلام فرموده و به منظور مبارزه همه جانبه علیه رژیم و پشتیبانى بى دریغ از امام خمینى و روحانیون (که در آن ایام در اسارت نظام ستمشاهى پهلوى بودند،) در 16 خرداد 1342 از مشهد به سوى تهران مهاجرت کردند، رژیم پهلوى به هواپیماى حامل ایشان اجازه فرود در فرودگاه تهران را نداد، ناچار به مشهد برگردانده شدند، بالاخره معظم له قاطعانه تصمیم مهاجرت به تهران را «به هر نحو و به هر قیمت که تمام شود» گرفته در مرحله بعدى موفق به مهاجرت به تهران گردیده و گفتند تا رژیم از برنامههاى ضد اسلامى خود منصرف نشده و تا آزادى کامل به آیتاللّه خمینى و علماى دیگر ندهد، به مبارزه خود ادامه خواهند داد، محل اقامت آیتاللّه میلانى در تهران کانون مبارزه علیه مظالم نظام پهلوى گردیده بود.[55] معظم الیه با صدور اعلامیههاى متعدد به افشاگرى اهداف ضد اسلامى رژیم پرداخته و با سازماندهى گروههاى مختلف مردمى سعى داشتند رژیم را در مقابل پشتوانه مردمى و قدرت معنوى و برنامهریزىهاى منظم سیاسى و اجتماعى روحانیت، مرعوب سازند که به فضل خداى متعال و توجهات خاصه حضرت بقیهاللّه الاعظم ارواحنا فداه و انفاس طیبه ایشان و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینى و امت گوش به فرمان امام سرانجام این قضیه به حقیقت پیوست.[56]
آیتاللّه میلانى در عرصه ارتباطات جهانى
گستره شعاع مرجعیت در نظام فقهى و اجتماعى شیعیان محدود به کشور یا منطقه خاص نمىتواند باشد بلکه با عنایت به توانمندىهاى علمى، معنوى و مدیریتى شخص مرجع و در چارچوب رابطه مقلِّد و مقلَّد و نیز کشش دو سویه این رابطه تا حدودى مىتواند فرایند نفوذ مرجع دینى را در جامعه مسلمانان شیعى تعیین نماید. از آنجا که آیتاللّه میلانى یکى از مراجع تقلید و از استوانههاى علمى عصر خود بوده، رابطه و نفوذ ایشان در میان مسلمانان کشورهاى مختلف، از ملازمات موقعیت علمى و معنوى معظمله بوده است، که با توجه به مقتضیات و نوع رویدادها در اماکن مختلف اسلامى حضور داشتهاند، معظمله با مراکز اسلامى و شخصیتهاى علمى و مذهبى، مراجع رسمى بینالمللى و خبرنگاران خارجى به منظور افشاگرى دیکتاتورى حکومت پهلوى و تبیین اهداف روحانیت در مبارزه علیه رژیم ستمشاهى ارتباطاتى داشتهاند که در اینجا به برخى از آنها که در اسناد ساواک آمده است اشاره مىنماییم :
1ـ پیام آیتاللّه میلانى به کنگره انجمن اسلامى دانشجویان اروپا.[57]
2ـ افشاگرى مظالم و جنایات هیئت حاکمه ایران در مصاحبه با خبرنگاران خارجى و مجامع بینالمللى.[58]
3ـ حمایت از مرکز اسلامى هامبورگ و تأمین نیازهاى مادى و معنوى آن و تشویق آیتاللّه شهید دکتر محمدحسین بهشتى براى مسافرت و اداره آن مرکز پس از مراجعت مرحوم آیتاللّه دکتر محمد محققى نماینده مرحوم آیتاللّه بروجردى.[59]
4ـ ارتباط با دانشگاه الازهر مصر و پیام به شیخ محمود شلتوت مفتى اعظم و رییس آن دانشگاه در خصوص فجایع رژیم غاصب فلسطین و آتش زدن مسجد الاقصى و نیز ملاقات با دکتر شیخ محمد فحام رییس الازهر پس از فوت شیخ شلتوت.[60]
5ـ ارتباط با مسلمانان آسیاى مرکزى، مسلمانان شوروى طى دعوتنامهیى از آیتاللّه میلانى جهت سفر به شوروى دعوت به عمل آوردند.[61]
6ـ تماس با آیتاللّه آقاى سیدموسى صدر، رهبر شیعیان لبنان، به ویژه در جریان اشغال سرزمینهاى اسلامى توسط رژیم اشغالگر قدس.[62]
7ـ بخشى از ارتباطات ایشان، شامل تماس با مجامع معتبر بینالمللى و یا شخصیتهاى سیاسى جهان بوده است. از آن جمله مکاتبه با انجمن برتراند راسل، به منظور اعلام حمایت آنان از زندانیان سیاسى ایران و نیز مکاتبه با لیندن جانسون معاون رییس جمهور آمریکا به هنگام مسافرت وى به ایران و افشاگرى در خصوص سیاستهاى استعمارى و ضد دینى رژیم پهلوى و اعتراض به اهداف سلطه جویانه آمریکا مىباشد.[63]
8ـ عنایت خاص آیتاللّه میلانى به طلاب خارجى که در ایران مشغول تحصیل بودند، سیاست ایشان در خصوص این طیف از طلاب، بر این منوال بود که «طلاب خارجى را بدون هیچگونه قید و شرط دست و پاگیر ادارى در حوزههاى علمیه پذیرفته و حداکثر حمایت از آنان به عمل آید.» زیرا به هرحال آنها در مدت تحصیل در ایران به آداب و رسوم این مملکت علاقمند مىشوند و این کشور را وطن دوم خود تلقى مىنمایند و پس از بازگشت به موطن اصلى خویش مىتوانند به عنوان بازوى تبلیغى مؤثر در ترویج دین و خدمت به اسلام و تشیع مؤثر باشند.[64]
9ـ ارسال پیام و نماینده جهت کنگره هزاره آیتاللّه نوراللّه شوشترى (رحمتاللّه علیه) در هند.[65]
توجه خوانندگان محترم را به متن پیام معظمله در ذیل جلب مىنماییم :
بسماللّه الرحمن الرحیم
الحمدللّه ربالعالمین والصلوة والسلام على رسوله محمد خاتم النبیین و عترته الطیبین الطاهرین الائمة الهداة المهدیین. قال رسولاللّه صلىاللّه علیه وآله : اذا رأیتم روضة من ریاض الجنة فارتعوافیها. قیل : و ما روضة الجنة؟ قال : مجالس المؤمنین[66]
اجتماع آقایان در این مکان مقدس از جمله اجتماعاتى است که مانند آن بسیار کم و با توجه به علت و منشأ آن شاید بىنظیر باشد، بلى مىتوان اجتماعات خیلى بزرگ را در مواردى مشاهده کرد ولى عامل اصلى در آنها مقاصد دیگر است و افراد در آنها بجهت خواستههاى گوناگون خود جمع مىشوند و هر کس بدنبال مقصد دنیایى خود در آنجا قدم گذاشته است اگر باطن نیتها مکشوف مىشد خواستهها از حدود احتیاجات خیالى و تمایلات نفسانى خارج نبود این جمعیت که در این محل جمع شده اند و قصد دنیایى ندارند، بدنبال خواسته خیالى نیامدهاند، بلکه ارتباط ایمانى و محبت به اهل بیت طهارت علیهم السلام است که از شهر و دیار با نیت پاک و صمیم قلب همه به اینجا آمدهاند. در این اجتماع کسانى هستند که به حکم «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى»[67] به کمال دین رسیده و نعمت محبت امیرالمؤمنین و صدیقه طاهره و امام حسن و امام حسین سید الشهداء و اولاد معصومین آن بزرگوار که تاسعهم قائمهم بقیهاللّه الامام المنتظر الحجهبن الحسن المهدى صلواهاللّه و سلامه علیهم اجمعین است. در خود تمام دیدهاند. و در کنار مزار یکى از کشتگان این آیین و مذهب علامه بزرگوار مدافع از حریم اسلام و اهل بیت پیغمبر صلىاللّه علیه و آله، آیهاللّه السید قاضى نوراللّه الشوشترى قدس سره جمع شدهاند. واقعا این شخصیت علمى حق بسیار بزرگى بر همه شیعه مخصوصا به شیعه هند دارد، که در این بلاد حقانیت مذهب شیعه امامیه را اظهار و ثابت نموده است.
مقام علمى و فضیلت و مراتب کمالات و مجاهدات و تصانیف و کتب ایشان معروف و مشهور است. بسیارى از بزرگان ترجمه و تاریخ ایشان را نوشتهاند و همه او را به بزرگى و عظمت یاد کردهاند.
از کرامات این عالم بزرگوار است این اجتماع که در حقیقت مظهرى از وحدت شیعه است که مودت اهل بیت را به حکم آیه کریمه «قل لااسئلکم علیه اجرا الاالمودة فىالقربى»[68] در دل دارند و بعد از پیغمبر صلىاللّه علیه وآله و سلم علىبن ابیطالب سلاماللّه علیه را بدلیل آیه «انما ولیکماللّه و رسوله والذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»[69] مولاى خود مىدانند.
این آیه کریمه در کتب تفسیر و حدیث از شیعه و سنى به اسناد متواتر در شأن علىبن ابیطالب سلاماللّه علیه نازل شده است.
از جمله روایات حدیث ابىذر غفارى رضواناللّه علیه است که سائل وارد مسجد شد و کسى به او چیزى نداد و علىبن ابیطالب(علیهالسلام)در حال رکوع بود، با انگشت خود که در آن انگشترى بود، به سائل اشاره نمود سائل انگشترى را گرفت، پیغمبر اکرم( صلىاللّه علیه وآله) این جریان را که مشاهده فرمود به طرف آسمان سر بلند کرد و گفت خدایا برادرم موسى سؤال کرد «رب اشرح لى صدرى و یسّرلى امرى و احلل عقدة من لسانى یفقهوا قولى و اجعل لى وزیرا من اهلى هرون اخى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى» ـ[70] تا آنکه گفت خدایا من پیغمبر تو هستم شرح صدر بمن عطا کن و کارهایم را آسان گردان و على را وزیر و پشتیبانم قرار بده ، ابوذر غفارى مىگوید : هنوز سخن پیغمبر تمام نشده بود که جبرئیل از جانب خداوند متعال آمد و این آیه را آورد «انما ولیّکماللّه و رسوله والذین آمنواالذین یقیمون الصلوهویؤتون الزکوة و هم راکعون» و بدین مناسبت است که پیغمبر اکرم به علىبن ابیطالب فرمود: «انت منّى بمنزلة هرون من موسى الاانه لانبى بعدى»[71]
و این حدیث را صاحب کتاب غایة المرام قدس سره از عامه بصد طریق و از خاصه به هفتاد طریق روایت کرده است. از این آیه شریفه و دعاء پیغمبر صلىاللّه علیه وآله و نیز از سایر آیات و روایات متواتره استفاده مىشود که ولایت امام یک حقیقت و واقعیتى است موهبتى از جانب خداوند متعال. و چنانچه بدقت عقلى هم نظر کنیم مىبینیم همان برهانى که بعثت انبیا و رسل را در حکمت خداوندى ایجاب مىکند همچنین تعیین شخص لایق به امامت را بعد از پیغمبر صلىاللّه علیه و آله ضرورى مىداند چه آنکه سنت خداوندى است (ولن تجد لسنّهاللّه تبدیلاً)[72] هر موجودى را بر حسب استعدادى که در نهاد و غریزه اوست به مرتبه کمالش مىرساند، و لذا مىبینم افراد این انواع پیوسته در سیر و حرکت هستند که به مقصد و کمال نوعى خود برسند، و براى آنها خداوند متعال اسباب و وسائل تکوینى در تأمین نیازمندى آنها قرار داده، و انسان هم که یکى از این انواع است و در غریزه خداداده او چنین استعدادى وجود دارد که به کمال روحى و حیات معنوى و مقصد اصلى خود برسد، و این نیازمندى در همه ازمنه وجود دارد. لذا هیچگاه زمین از حجت خالى نخواهد بود و چون اراده و اختیار انسان مدخلیت در رسیدن به کمال معنوى دارد به حکم (فألهمها فجورها و تقواها)[73] بدبختى و سعادتمندى خود را درک مىکند ولى نمىتواند به فکر و تدبیر خود به تنهایى و یا به کمک افرادى مانند خود مصداق (قد افلح من زکیها)[74] بشود و به آن مقصد اصلى برسد. لذا خداوند متعال براى انسان پیشوا و رهبر قرار مىدهد و به پیغمبر خود مىفرماید که او را وصى و جانشین خود نماید و به مردم معرفى کند که فرمود «یا ایهاالرسول بلّغ ما انزلالیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»[75] و باید پیشوا و رهبر از سایر افراد برتر و بالاتر در علم و فضیلت و مکارم اخلاق و حسن سابقه بوده و مصون از خطا و اشتباه باشد، تا بتواند فرد و اجتماع را با توجه به نیازمندیهاى مادى و معنوى آنها به سعادت دنیا و آخرت برساند. و نیز احاطه و اشراف به مراتب استعدادهاى متفاوت داشته باشد تا بتواند هر یک از افراد را در صورتى که انسان خود را در اختیار آن پیشوا قرار دهد و از او تبعیت کند ترتیب نماید و قابلیت و استعدادش را به فعلیت برساند.
بارى نتوان تصور کرد دین اسلام که اکمل ادیان است فروگذارى از این حقیقت و واقعیت نموده باشد. و لهذا پیغمبر اکرم (صلىاللّه علیه و آله و سلم) جانشینان و پیشوایان بعد از خود را معرفى نمود و امت را به آنان ارجاع داد و عدد آنان را که دوازده امامند و اولشان علىبن ابیطالب و آخرشان حجهبن الحسن المهدى علیهم السلام تعیین فرمود.
در کتب حدیث خاصه و عامه همه این مطالب روایت شده است، و شیعه امامیه از اولین روز رحلت پیغمبر اکرم صلىاللّه علیه و آله در یاد گرفتن معارف و حقایق اسلام و اصول اعتقادى و فروع دین به اهل بیت متمسک شده و هدایت خود را در این دیده که بر طبق حدیث ثقلین رفتار نماید. و این حدیث شریف قطعىالصدور است و با اسانید متواتره از فریقین روایت شده و بیش از سى طریق از عامه است که از جمله آنها روایتى است که محبالدین طبرى در (ذخائرالعقبى) صفحه 16 از ابن سعیدبن زید عموزاده عمربن خطاب و شوهر خواهر او نقل مىنماید «انّه صلى علیه و سلّم قال : انى اوشک ان ادعى فاجیب و انى تارک فیکم الثقلین کتاباللّه و عترتى کتاباللّه حبل ممدود منالسماء الى الارض و عترتى اهل بیتى و ان اللطیف الخبیر اخبرنى انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض»[76] و از این حدیث شریف هفت مطلب استفاده مىشود:
1ـ باهل بیت در فهمیدن قرآن باید مراجعه نمود که کتاب خدا مانند کتاب درسى است و استاد این درس و فهماننده آن اهل بیت مىباشند.
2ـ اهل بیت مانند قرآن داراى جمیع علومند.
3ـ اهل بیت به قول و عملشان باید پیروى شود، پس قولاً و عملاً باید معصوم از خطا و اشتباه باشند مانند قرآن که لایأتیه الباطل من بین یدیه ولامن خلفه[77]
4ـ اهل بیت قرین کتاب خدا در حقانیت هستند.
5ـ اهل بیت آنچه بگویند گفته قرآن است و جدایى بین این دو گفتار نیست.
6ـ اهل بیت را هرکس پیروى نماید به هدایت نائل مىشود، مانند پیروى نمودن از قرآن.
7ـ اهل بیت باقى خواهد بود همچنانکه قرآن باقى است، و زمانى خالى از وجود شریفشان نخواهد بود، خواه کسى به آنان آشنا و در محضرشان باشد و ببیند، یا از حضورشان دور باشد و نبیند.
چون استفاده از مقام ولایت منحصر به زمان حضور نیست، و دعاء امام درباره شیعیان مایه امیدوارى است، و توجه باطنى امام درباره شیعه و اهل تقوى دخیل در جهات معنوى آنها است، بدیهى است در این مرحله حضور امام در جامعه و غائب بودنش از جامعه فرقى ندارد. و لذا شیعه واسطه بین خود و خدا را تحفظ نموده و در مواقعى که از خداى متعال حاجت مىطلبد آیه مبارکه «یا ایهاالذین آمنوا اتقواللّه و ابتغوا الیه الوسیلة»[78] را در نظر دارد و حضرت ولى عصر عجلاللّه تعالى فرجه را بهترین وسیله مىداند. و نیز شیعه امیدوار است به این که خواهد آمد روزى که امام عصر مهدى آل محمد (صلىاللّه علیه و آله) ظاهر شود، و از پیغمبر اکرم در این موضوع احادیث متواتره بسیار روایت شده، و از جمله این روایت است آن حضرت فرمود «المهدى منى اجلى الجبهة اقنى الانف یملأ الارض قسطا و عدلا کماملئت ظلما و جورا»[79] و آخر دعوانا ان الحمدللّه ربّ العالمین والسلام علیکم و رحمهاللّه و برکاته.
خدمات ارزنده و آثار جاودانه
یکى از لوازم اثباتى مقام مرجعیت در عرف فقه و اندیشه کلامى شیعه، حضور فقیه در عرصههاى گوناگون سیاسى، اجتماعى و فرهنگى جامعه است، مطالعه اسناد ساواک در پرونده موضوعه آیتاللّه میلانى نشان مىدهند که معظم له در مدت اقامت در مشهد مقدس بطور خستگىناپذیر در عرصههاى مختلف فعال بودهاند در ذیل به چند مورد از اقدامات فرهنگى اجتماعى معظم له اشاره مىنماییم .
1 ـ همه روزه در طول زندگانى خود در مشهد (به جز اوقاتى که مریض بوده) از ساعت 8 الى 10 صبح وقت خود را اختصاص به مراجعین داده.[80]
2 ـ هر از چند گاهى براى افتتاح طرحهاى عمرانى و افتتاح مساجد تازه تأسیس و امور خیریه، مدارس، بیمارستان، حمام، دارالایتام، غسالخانه، به یکى از شهرها، بخشها و قراء استان خراسان مسافرت مىفرمودند.
دانشمند محترم حجتالاسلام آقاى سید فاضل حسینى میلانى در مقدمه کتاب «محاضرات فى فقه الامامیه» صفحه 38 مىنویسد: «و نستطیع القول انه مامن مؤسسة خیریة فى منطقة خراسان الاوکان سیدنا المترجم، له دور فعال فى انشائها و دعمها...»
با جرأت مىتوان گفت، که مؤسسه خیریهاى نیست در خراسان مگر اینکه آیتاللّه میلانى در تأسیس و راه اندازى آن سهم به سزایى داشتهاند. البته این امر منحصر به خراسان نبوده است، بلکه در نواحى دیگر ایران و همچنین کشورهاى خارج، از این قبیل خدمات زیاد داشتهاند. مثلاً وقتى شنیدند مسجدى در هامبورگ که با مساعدت مرحوم آیتاللّه بروجردى تأسیس و پس از فوت ایشان به دلیل عدم تأمین هزینه ساخت آن نیمه کاره رها شده است و شهردارى آنجا اعلام نموده در صورتى که کارهاى ساختمانى آن ظرف سه ماه تمام نشود تمام ساختمان را خراب و جمعآورى خواهد کرد، معظم له بلافاصله در صدد تأمین هزینههاى آن برآمده و با جدیت تمام در کمترین مدت و با بهترین وجه ساختمان مسجد را به پایان رساندند.[81]
توجه خوانندگان محترم را به متن نامه معظمله به آیتاللّه شهید دکتر سید محمد حسینى بهشتى جلب مىنماییم:
بسمه جلّت اسمائه
هامبورگ جناب مستطاب حجهاللّه الاسلام والمسلمین آقاى بهشتى دام فضله و افضاله
تسلیم و تحیت وافر به عرض مىرسانم چندى است به زیارت مرقوم کریم مورخ 2 / 4 / 44 موفق شده و از بیانات شریفه به چند گونه معلومات برخورده و درس گرفتهام خداى متعال آن وجود شریف را براى امت اسلامى و مذهبى در همه نقاط پاینده بدارد تحقیقا بایستى روحانیت پیوسته شکر گزار چنین نعمتى که آبروى جامعه او را نگه مىدارد از تمشیت مقاصد عالیه در آن محیط نگرانم و نمىدانم تا چه حدودى توانائى دارم کمک کنم و ترویج کنم و به کدامین شخصیت یا به اشخاصى حرف شنو و با احساسات سفارش کنم از ساختمان مسجد و تعرض نمودن شهردارى از حیث ناقص ماندن آن نگرانم و علیه سبحانه التوکل بارى تشکیلات به طور که درس دادهاید یعنى مرقوم داشتهاید و بسى حکیمانه مرقوم داشتهاید بسیار مهم است ولى چه باید کرد و راه وصول و مقرر داشتن آنها چیست اخیرا از قم از بعضى آقایان نامهاى رسید و بعضى اشخاص به مشهد مقدس آمدند اظهارشان این بود که در اطریش عالم اسلامى وجود ندارد و دو هزار دانشجوى اسلامى در آنجا است پس لازم است به شهر وین جناب آقاى محققى را سریعا اعزام کنى بنده اولاً ندانستم آن دو هزار آنجا معادل بیست نفر از جوانان با ایمان ایران اهمیت به عوالم دینى و مذهبى مىدهند یا نه ثانیا و ثالثا هم ندانستم لهذا علىالعجالة معتذر شوم اگر حضرت تعالى معلوماتى از اطریش دارد مسبوقم بفرمائید دیروز مرقومه از حضرتعالى برحسب اخبار بندهزاده شرف وصول بخشیده ولى خبرم نداده که مطلبى لازم الأطلاع براى بنده را مشتمل بوده است اگر باشد در آینده جواب عرض مىکنم.
جناب مستطاب آقاى باهنر دامت معالیه تا حدودى که توانسته اقدامات فرمودهاند و بنده تا حدودى که توانستهام مراقبت دارم در ترویج و تأییدات ایشان ولى به طورى حیرت از جهاتى وجود دارد که بعضى جوانانى که به خدمتشان مىرسند اظهارشان اینست که رأى قاطع نمىتوانند بدهند ایران بالفعل حاجت مبرم دارد ولى امیدم آنست که بحول و قوهّ خداوندى وجود حضرتعالى در اروپا در آینده آثار بسى اهم داشته باشد واللّه المستعان و السلام علیکم و على کل منترى المناسب ابلاغه الیه[82]
محمدهادى الحسینى المیلانى .
3 ـ از جمله خدمات آیتاللّه میلانى، اعزام طلاب فاضل جهت تبلیغ احکام شرع به نقاط مختلف کشور و به ویژه به نقاط محروم بوده است. طبق طرح و برنامه منظم در مقاطعى از سال در شبهاى جمعه، ایام محرم و صفر، و ماه مبارک رمضان به دستور ایشان جمعى از طلاب و مبلغین واجد شرایط لازم به نقاط مزبور اعزام مىگردیدند، از این رهگذر مردم مسلمان را به وظایف دینى، اجتماعى و سیاسى خویش آشنا مىنمودند، این اقدام آیتاللّه میلانى، عصبانیت ساواک را بطور مکرر در پى داشت و همواره تضییقاتى را براى معظم له و طلاب اعزامى به وجود مىآورد، لیکن با همه مشکلات ایشان تا آخر عمر این برنامه را ادامه دادند. ساواک در گزارشات خود آورده است : «آقاى میلانى به طلاب مبلغ سفارش مىکردند راضى نیستم در این سفرهاى تبلیغى نامى از من برده شود»[83] و یا مىفرمودند : «نام مرا هم در جایى نبرید من راضى نیستم که کسى براى من تبلیغ کند و نام من را ذکر کند»
4 ـ توجه به مشکلات معیشتى و رفاهى مردم مسلمان به ویژه در هنگام بروز حوادث و آسیبهاى طبیعى، بخش دیگرى از اقدامات و فعالیتهاى اجتماعى آیتاللّه میلانى بوده است. بطور مثال : در حادثه زلزله سال 1347 جنوب خراسان فعالیتهاى گستردهیى از سوى ایشان جهت امدادرسانى به حادثه دیدگان انجام گرفت، معظم له با صدور اعلامیه و فراخوانى عمومى جهت کمک به آسیب دیدگان و اعزام نماینده مخصوص به منطقه زلزله زده، نوع دوستى و کمال رأفت و عواطف اسلامى را به منصّه ظهور رساندند، و با وجود کبر سن در حالى که خود نیز قصد عزیمت به آن منطقه را داشتند و برابر آنچه در اسناد ساواک آمده است «ساواک از رفتن ایشان به منطقه مزبور جلوگیرى کرد و نه تنها مانع رفتن ایشان به منطقه زلزله زده شد، بلکه سعى مىکرد از جمع آورى اعانات مردم مسلمان که بدستور معظمله برنامهریزى و به همین منظور حسابى در بانک افتتاح شده بود جلوگیرى بعمل آورد » در عین حال معظم له دامنه امدادرسانى را به حادثه دیدگان گسترش دادند، توجه خوانندگان محترم را به مفاد اعلامیهاى که در خصوص این حادثه مهیب و آمار خدماتى که توسط این عالم روحانى در آن ایام به چاپ رسیده است، جلب مىنماییم، ضمن آنکه ساواک نیز از گزارش آنها نتوانسته است چشمپوشى نماید.[84]
زلزله جنوب خراسان
روز ششم جمادى الثانى 1388 هجرى قمرى مطابق با 9 شهریور ماه سال 1347 شمسى در ساعت دو و بیست دقیقه بعد از ظهر زلزله مهیب جنوب خراسان را تکان داد و به دویست و هشتاد شهر، قریه، قصبه صدمه زد و هزاران نفر را از بین برد و بسیارى مجروح و جمع زیادى بىخانمان برجاى گذاشت. حضرت آیتاللّه میلانى پس از شنیدن خبر این فاجعه هولناک بلافاصله دستور اعزام جمع زیادى از طلاب و فضلاء حوزه هاى علمیه را به عنوان همدردى و کمک به زلزله زدگان صادر نمودند. مراکز گروه امدادى روحانیون در منطقه آسیب دیده تشکیل و مشغول خدمت به امور شرعى کشته شدگان و نیز رفع احتیاجات بازماندگان و به ویژه ایجاد تسهیلات براى مداواى مجروحان نمودند. زندهها را از زیر آوار بیرون و مصدومین را به مراکز درمانى و بیمارستانها رساندند و به افراد بىخانمان غذا، میوه، لباس و پوشاک، خیمه، فرش و سایر مایحتاج زندگى را در اختیار آنان قرار دادند. در این حادثه رقت بار سیصد و بیست تن زغال، یک هزار و پانصد دست رختخواب و کرسى براى محافظت از سرماى شدید زمستان و نیز کمکهاى نقدى توسط گروه امدادى روحانیون تقسیم گردید. تعداد قنواتى که در این حادثه تخریب و یا کم آب شده بود و توسط گروه اعزامى روحانیون باز و لایروبى گردیدند از این قرارند :
1ـ دشت بیاض
2ـ بسک آباد
3ـ عباس آباد
4ـ کلاته سعدى آباد
5ـ کلاته ولى آباد
6ـ کلاته کربلاى حسن
7ـ کلاته خیگرى
8ـ کلاته صفر
9ـ کلاته شمس کاخک گناباد.
10ـ مرغش از توابع کاخک گناباد.
11ـ حاج آباد کاخک گناباد که توسط اهالى قریه و با تأمین هزینه آیتاللّه میلانى انجام گرفته است.
12ـ دهنو کاخک گناباد که توسط اهالى قریه و با تأمین هزینه آیتاللّه میلانى انجام گرفته است.
13ـ سارنک کاخک گناباد که توسط اهالى قریه و با تأمین هزینه آیتاللّه میلانى انجام گرفته است.
14ـ ملاآباد کاخک گناباد که توسط اهالى قریه و با تأمین هزینه آیتاللّه میلانى انجام گرفته است.
15ـ و قنوات میم ـ رمکن ـ شاهراه. که توسط مقنى اعزامى از سوى آیتاللّه میلانى راه اندازى گردیدند. در حادثه زلزله مزبور پنج قریه که بطور کلى ویران شده بودند، با کمک معظمله در زمینهایى که اهالى محل فروخته و یا مصالحه نمودند کاملاً بازسازى شده و به ساکنان باقى مانده برحسب خانواده، به هرکدام یک دستگاه منزل ساخته شده، بطور رایگان اهداء گردید. اسامى قراء موصوف به این شرح است :
1 ـ قریه مرغش از توابع کاخک گناباد.
2 ـ کلاته شمس از توابع کاخک گناباد.
3ـ دهیار از توابع کاخک گناباد.
4ـ دهنو از توابع کاخک گناباد.
5 ـ خانى آباد ده ملاکهنه از توابع کاخک گناباد.
مساجد، تکیهها، غسالخانهها، آب انبار و حمامهایى که در اثر زلزله ویران و یا آسیب دیده بود با اعانات مردم مؤمن و مسلمان ایران، و زیر نظر هیئت اعزامى از سوى آیتاللّه میلانى نیز بازسازى و یا تعمیر گردید و مورد استفاده اهالى منطقه قرار گرفته است.
ملکات اخلاقى و فضایل نفسانى آیتاللّه میلانى (ره)
سجایاى اخلاقى و سیر و سلوک معنوى آیتاللّه میلانى همانند مقام علمى و شم و حزم سیاسى ایشان در مرحله کاملى بوده است و البته شخصى که سراسر عمر خود را در خانواده علم و تقوى گذرانده با توجه به زکاوت و کیاستى که داشته و در بوستان اساتید بزرگى همچون آیات عظام : میرزاى نائینى، آقا ضیاء عراقى، شیخ محمد حسین اصفهانى، شیخ الشریعه اصفهانى، سید حسین بادکوبهاى، سید میرزا على قاضى و سید عبدالغفار مازندرانى (علیهم برکات اللّه و غفرانه) تربیت شده است، طبعا باید منبع فیوضات باشد و این همه نوع مشى آیتاللّه میلانى را تشکیل داده است، انسانى وارسته، مدیر، مدبّر با روحیه نوع دوستى و رأفت قدرت جذب بسیار بالا، تیزبینى و دور اندیشى «در حرف و عمل»[85] که هیچ گاه تحت تأثیر جو جنجالهاى سیاسى قرار نمىگرفت. مطالعه اسناد ساواک نشان مىدهد: «پاسخ او در مقابل تقاضاى بسیار تند افراد عموما این بود: من به وظیفه خود عمل خواهم کرد» لیکن از بیان کم و کیف تصمیم و نحوه اقدام آن (شاید به ملاحظه پرهیز از هرگونه سوءاستفاده احتمالى، و یا لو نرفتن تصمیم و یا..) خوددارى مىفرمود. همواره از اعمالى که کوچکترین شائبه خودنمایى داشت پرهیز و در انتخاب تاکتیکهاى مبارزاتى از هرگونه حرکت خشونتآمیز و یا اقدامى که وجهه ژورنالیستى Journalisteداشت و یا باعث واکنش شدید ساواک مىگردید، نیز خوددارى مىفرمود. و در عین حال راضى به سرد شدن تنور مبارزه و یا خوشحالى عناصر رژیم پهلوى و احیانا تضعیف انقلابیون نشد. مناسب مىدانسته در اینجا نیز به چند مورد از سجایاى اخلاقى و فضایل نفسانى ایشان اشاره داشته باشیم :
1ـ جمعى از مدرسین حوزه علمیه قم[86] در اوایل مهاجرت آیتاللّه میلانى به مشهد مقدس، از ایشان خواستند. به قم مهاجرت نماید، و ابراز داشته بودند اگر به قم مهاجرت نماید، به احترام معظمله در درس ایشان شرکت خواهند نمود، آقاى میلانى در جواب آنان گفتند: «میل دارم براى همیشه، حیّا و میتا، در کنار قبّه منّوره حضرت ثامنالحجج (ع) باشم»
2ـ یکى از امتیازات مردان ربانى و عالمان واقعى مکتب نبوى و علوى این است که همواره با دو ویژگى «جذب و دفع» زندگى مىنمایند، دلدادگى به مکتب و مذهب و اطاعت قاطع آنها از «امرمولى» سبب جذب و علاقه مؤمنان و صالحان و خلاصه «عبادالرحمن» مىگردد، همانطور که مورد غضب و دشمنى منافقان و محرومان از بندگى خالصانه خدا نیز مىشود. بىشک افراد بىمکتب و غیر متصلب به دیانت دینى، اخلاقا و عملاً، راهى نمىروند، که دشمنان سیاه دل و سفاک (مثل فرعونیان و ساواکیها) آنان را در کمین آیند.
با این وصف، آیتاللّه میلانى همچون امام خمینى و دیگر عالمان راستین مکتب تشیّع، با اقتداء عملى به صاحب شریعت، در دوره زندگانى خود داراى دوستانى پایدار و دشمنانى دون مایه بودند، اینجاست که مسئله ملکات اخلاقى و فضایل نفسانى ارزش خود را نشان مىدهد و مصداق کامل این دو آیه شریفه میگردند:
اشداء على الکفار رحماء بینهم تراهم رکعا سجدا یبتغون فضلا مناللّه و رضوانا سیما هم فى وجوههم من اثرالسجود ذلک مثلهم فىالتوراة و مثلهم فى الأنجیل کزرع اخرج شطاه فازره فاستغلظ فاستوى على سوقه یجب الزراع لیغیظ بهم الکفار وعداللّه الذین آمنوا و عملواالصالحات منهم مغفرة و اجرا عظیما.[87]
والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس واللّه یحب المحسنین.[88]
بارى، که آقاى میلانى پس از آن که در مشهد مقدس مستقر گردید و ارباب معرفت، عارف به موقعیت علمى و معنوى ایشان شدند، از خرمن فیض معظم الیه بهرهها مىبردند. در این میان جمعى که در کمند حسد گرفتار شده بودند از سویى و از سوى دیگر گروهى که در غوایه ساواک کور و کر شده بودند طرحهاى فتنهگرى و ایجاد جو تشنج و توطئههاى پیاپى و متناوب و خلاصه خیمه شب بازىهاى ساواک، آنان را در خود فرو برده بود، به جاى آنکه بر دشمن و برنامههاى تفرقهآمیز او بتازند، آب به آسیاب دشمن ریخته خواسته یا نخواسته آتش بیار معرکه مىشدند.[89] به همراه معدود افرادى که نه گرفتار آن و نه مبتلى به این، بلکه به اتهام اینکه : «چون او فلسفه را در نزد آقایان، حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، و سید حسین بادکوبهیى، خوانده و مورد توجه و علاقه شدید علامه سید محمد حسین طباطبایى قرار دارد» وجود او را مضّر به حال اسلام و ولایت تشخیص دادند!!! لذا ملاقات با او را و نیز شرکت در نماز و درس وى را تحریم کردند. لیکن آیتاللّه میلانى هیچگاه خم به ابرو نیاورد، و بعضا آنها را مورد تفقد قرار مىداد، بر وحدت و سربلندى جامعه روحانیت و علماى دین همواره تأکید داشت و بارها از ایشان تقاضا شده بود لااقل افرادى که نسبت به ایشان بىحرمتى نمودهاند، مورد حمایت و تفقد قرار نگیرند، معظم له با بیان این نکته : «صلْ مَنْ قطعک،»[90] باید گذشت نمود، تا خدا هم از ما بگذرد پاسخ علاقمندان به خود را مىداد.
3ـ ساواک در سند شماره 11064 / ه ـ 15 / 4 / 49 در خصوص پرهیز آیتاللّه میلانى از شهرتطلبى چنین اظهار نظر مىکند : «در مدت فوت آیتاللّه حکیم در تمام مجالس که در این باره تشکیل شد، شرکت نمود و هیچ عملى که وى را داوطلب این مقام نماید از خود نشان نداد» توضیح بیشتر در این موضوع را در سند شماره : 1919 / 316 ـ 21 / 4 / 49 نگاه کنید.
تألیفات علمى و آثار قلمى
از مرحوم آیتاللّه میلانى آثار علمى و تألیفات ارزشمندى باقى مانده است که هر کدام از آنها مىتواند بیانکننده عظمت روحى و توان فکرى بلند ایشان باشد. از جمله آنها آثار ذیل مىباشد :
1ـ محاضرات فى فقه الامامیة، در ده مجلد مىباشد.
2ـ کتاب استدلالى در مزارعه و مساقات.
3ـ حاشیة المکاسب 4 جلد.
4ـ قواعد فقهیة و اصولیة، یک جلد.
5ـ رسالة فى المشتق.
6ـ کتاب استدلالى فى الاجارة.
7ـ تفسیر سورة الجمعة و التغابن جزء واحد.
8ـ رسالة فى منجزات المریض.
9ـ تعلیقات على العروة الوثقى.
10ـ تعلیقات على کتاب الهدى الى دین المصطفى.
11ـ رسالة فى التأمین و الیانصیب (قرعهکشى).[91]
12ـ کتاب فى صلاة الجمعة و الجماعة و المسافر.
13ـ قادتنا کیف نعرفهم در 9 جلد.[92]
14ـ یکصد و ده پرسش.
15ـ شرح استدلالى بر مباحثى از کتاب صلوة شرایع.
16ـ کتاب در بحث اوامر تا آخر استصحاب .
17ـ حاشیه بر وسیلة النجاة.
18ـ نخبة المسائل در سال 1370 ه ق در نجف اشرف به طبع رسیده است.
19ـ مختصر الأحکام.
20ـ مناسک حج، در سال 1347 ه ق چاپ شده است.
21ـ رساله در احکام جلود و غیره.
22ـ رساله در تحقیق صلوهالجمعة.[93]
بخشى از وصیت نامه آیتاللّه میلانى
آیتاللّه میلانى در مقدمه وصیتنامه خود چنین گفته است:
بسمهاللّه تعالى شأنه
وصیت نامه بنده ضعیف محمدهادى الحسینى المیلانى و مقدارى از بیانات و مذکّرات در 17 صفر 1395 شهات مىدهم به وحدانیت پروردگار متعال آفریننده بنده و همه موجودات، و به رسالت سید المرسلین محمد و به امامت دوازده امام و متوسّلم به این بزرگواران و به حضرت صدیقه فاطمه زهرا وانّها لاِحْدى الکبر صلواهاللّه تعالى علیها و على ابیها و بعلها و بنیها واللعن الدائم على من ظلمها و من ظلمهم، و افتخار اولین و آخرینم آن است که خود را بستگى به مقام شامخشان مىدهم. خدا کند که مورد قبول بوده باشم و مشمول «خواجه مرا دید و پسندید و خرید باشم» و اقرار دارم به تمام آنچه حضرت رسول اکرم صلواهاللّه تعالى علیه و آله بیان فرمودهاند، که از جمله آنها است معاد روز قیامت....
ذوق ادبى و عرفانى
آیتاللّه میلانى از ذوق ادبى و قریحه عرفانى بالایى برخوردار بودهاند و در این مقوله ایشان اشعار زیادى به زبان عربى سرودهاند که به یک نمونه از آنها اشاره مىنماییم :
الى م انتظارک یابن الحسن و قد اظلمالکون داجى الفتن
الى م نحیر و حتى متى بطول النوى و ندارى الشجن
فدیناک من غائب یرتجى و من حاضر فىالقلوب استکن
فلا سلو عنکم و فى قربهم نرى السلو عن کل ما فىالزمن
ولا یهنأ العیش طول النوى ولا تألف العین طیب الوسن
اما آن یابن الأطائب ان تقرّالعیون و تجلى المحن
اغثنا ایا غوثنا و ارعنا فانت رجا المبتلى الممتحن
اغث یا حمى الدین شرع الهدى فأنت حماه اذا ما ائتمن
فلیس من الدین الااسمه ولیس من الربع الا الدمن
ألا قاتل اللّه سهم النوى فقد اورث القلب نارالشجن
ایا ابن النبى و نفس الوصى و صنوالبتول و شبه الحسن
فأنت الحسین و زین العباد و باقر علم حوى کل فن
و یا صادقا قوله کاظما غیظه اذا مادنى الوعد و الخطب جن
و أنت الرضا و التقى و النقى بخلق زکى و ذى الحسن
الى م و حتى م لیل النوى یطول و بالصبح لا یقترن
متى الصبح یبدو و جبریله
یؤذن باسم امام الزمن [94]
وفات آیتاللّه میلانى
همانطور که قبلاً نیز اشارت آمد، حضرت آیتاللّه میلانى که بیش از شصت سال عمر با برکت و شریف خود را، در حوزههاى علمیه نجف اشرف، کربلاى معلى و مشهد مقدس، به تدریس و خدمت خستگىناپذیر به اسلام و مسلمین گذراند و در آخرین سفر خود به ایران، در سال 1370 هجرى قمرى که براى زیارت حضرت رضا(ع) مشرف شدند، و بنا به تقاضاى علماى مشهد، در کنار، روضه منّوره رضویه ساکن شدند، با تشکیل حوزه با شکوه درس خود، به تکمیل حوزه علمیه مشهد پرداختند، تلاش و اهتمام بسیار جدى معظم له سبب شد که حوزه علمیه مشهد مقدس از نظم آموزشى کم سابقهیى بهرهمند گردید در حوزه مذکور روز وفات آن عالم ربانى حدود چهار هزار محصل علوم دینى مشغول تحصیل بودند، آیتاللّه میلانى در اول فروردین ماه 1354 احساس ناراحتى شدید در معده کردند، جهت مداوا در بیمارستان شاهین فر مشهد بسترى شدند، با توجه به وخامت روز افزون حال ایشان و پس از یک سلسله آزمایشات پزشکى و عکسبردارىهاى لازم، پزشکان اعزام معظمالیه را به بیمارستانهاى تهران لازم تشخیص دادند، لذا به بیمارستان پارس تهران منتقل گردیدند، نتیجه معاینات پزشکى، نشان داد، معظم له متأسفانه مبتلا به سرطان معده کبد و کلیه هستند، از این رو بسترى بودن ایشان در بیمارستانهاى تهران یا مشهد چندان فرقى براى بهبود حال ایشان نداشت، لذا بنا به میل معظمله به مشهد مراجعت فرموده و مجددا در بیمارستان شاهینفر مشهد بسترى شدند، با گذشت زمان حال این فقیه ربانى وخیمتر مىگردید، و تلاش پزشکان چندان فایدهیى در بهبود کسالت نداشت، سرانجام روح مطمئنه آن فقیه صمدانى پس از تحمل آلام و به ویژه رنجهاى روحى (که گوشههایى از آنها را در این مجموعه اسنادى ملاحظه مىفرمائید) در ظهر روز جمعه سیم ماه رجب المرجب 1395 هجرى قمرى برابر هجده مرداد ماه 1354 هجرى شمسى در سن 83 سالگى به عالم ابدى پیوست و مخاطب نداى «یا ایتها النفس المطمئنة ارجعى الى ربک راضیة مرضیة فادخلى فى عبادى وادخلى جنتى» گردید، پیکر پاک آن فقید سعید را روز شنبه اول ماه شعبان المعظم سال 1395 هجرى قمرى در ساعت 10 صبح از محل بیت معظمله در یک تشییع کم نظیر به سمت حرم مطهر حضرت ثامن الحجج على بن موسى الرضا علیه السلام تشییع، و در قسمت بالاسر آن حضرت
دفن گردید، از این تاریخ تا بیش از چهل روز، شهرهاى مختلف ایران و دیگر کشورهاى اسلامى در فقدان آن مرجع روشن ضمیر به عزا و ماتم نشسته بودند.
عاش سعیدا و مات سعیدا و سلام علیه یوم ولد ویوم یموت و یوم یبعث حیّا
پینوشتها:
[1] . البته هر آینه مى آزماییم شماراتابدانیم جهاد کنندگان وصبر کنندگان از شماراتا بیازماییم وظاهر کنیم اسرارتان را بوسیله افعال واعمالى که از شما سر خواهد زد. سوره محمد ص، آیه 31
[2]. دانشمندان زندهاند تا روزگار، زنده و پایدار است. ر.ک: نهج البلاغه ،محمد عبده ،جلد 4 صفحه 36
[3] خداوند براى معرفى حق و باطل اینطور مثال مىزند: (باطل) مانند کف روى آب تباه مىشود و اما آنچه (معتقدان و عاملان به حق و عدل) که به مردم نفع مىرسانند در روى زمین باقى مىماند. سوره رعد، آیه 17
[4]. از میان بندگان خدا تنها دانشمندان ازاو میترسند. سوره فاطر، آیه 28
[5]. تاریخ سلسله این فقیه عالیقدر را عارف احمد عبدالغنى در کتاب «تاریخ امراء المدینة المنورة» نگاشته است وسلسله سادات حسینى اکنون در مدینه منوره متجاوز از یازده طایفهاند که یکى از آنها شجره طیبه و شرفاء مدینه منوره جد اعلاى آقاى میلانى مىباشد. و ر. ک محاضرات فى فقه الامامیة کتاب الزکاة جلد 1 صص 5 و 6 و گنجینه دانشمندان، جلد 7، صفحه 99 و مفاخر آذربایجان، جلد 1، صفحه 356
[6]. ر. ک : همان صص 14 / 13 و مفاخر آذربایجان جلد 1 صص : 7 / 356
[7]. ر. ک : همان صفحه 16
[8]. مرحوم آیتاللّهالعظمى حاج آقا حسین قمى بعد از واقعه مسجد گوهرشاد مشهد مقدس در سال 1354 هجرى به عراق تبعید و در کربلاء ساکن بودند.
[9]. ر. ک : محاضرات فى فقه الامامیة کتاب الزکاة جلد اول : 23
[10]. ر. ک: سند تاریخ 17 / 9 / 41
[11]. و اى رسول تو خود از وحى که برتو مىرسد پیروى کن و راه صبر پیش گیر تا وقتى که خداوند ـ میان تو و مخالفت ـ حکم کند که او بهترین حکم فرمایان است. سوره یونس، آیه 109
[12]. ر. ک: گنجینه دانشمندان، جلد 7، صفحه 103
[13]. ر. ک : محاضرات فى فقهالأمامیة کتاب الزکاة، جلد اول، صفحه 24 و25 و الشیخ حزرالدین، معارفالرجال، جلد 3، صفحه 265
[14]. و البته نباید افراد نیکوکار و افراد بدرفتار، در نزد تو یکسان باشند.
ر. ک : تحف العقول، ابن شعبة البحرانى، صفحه 130 و بحارالأنوار، علامه محمد باقر مجلسى، جلد 30 صفحه 602 و جلد 70، صفحه 245 و نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، جلد 17، صفحه 44
[15]. ر. ک : محاضرات فى فقه الامامیة کتاب الزکاة جلد 1، صفحه 36 و گنجینه دانشمندان، جلد 7، صفحه 104
[16]. ر. ک: اسناد شماره 23529 / 316 ـ 19 / 4 / 45 و 3436 / 9 ه ـ 24 / 4 / 47
[17]. ر.ک : همان صفحه 43
[18]. اسناد شماره 761 ـ 3 / 1 / 44 و 2145 / 321 ـ 15 / 1 / 44
[19]. ر. ک : اسناد : 683 ـ 3 / 10 / 42ـ و ـ 9696 ـ 4 / 10 / 42 ـ و : 8 / 10 / 42 و...
[20]. نفوذ و قدرت روز افزون بهاییان در پستهاى حساس سیاسى، اقتصادى و ادارى کشور و تشنّج آفرینىها و جنایات هولناک صهیونیست مآبانه آنان،نسبت به مسلمانان در جاى جاى کشور، و همدستى عوامل دولتى با ایشان در طول حکومت پهلوى در آن ایام، نگرانیهاى زیادى را براى علماء و حوزههاى علمیه بوجود آورده بود توجه خوانندگان محترم را بعنوان نمونه،به موقعیت یکى ازآنها جلب مىنماییم : او دکتر ایادى بهائى عامل صهیونیست معروف مىباشد که بعنوان پزشک شاه به دربار راه یافت در حالى که با علم پزشکى آشنایى کافى نداشته، پرفسور ژانبرنار پزشک مخصوص شاه به اسداللّه علم وزیر دربار گفته بود : «دکتر ایادى، پزشک مخصوص شما چاقوى جراحى را از بیلچه باغبانى تشخیص نمىدهد.» ر. ک: گفتگوهاى من با شاه خاطرات محرمانه اسداللّه علم، زیر نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوى، تهران طرح نو، چاپ سوم تابستان 1371، صفحه 616.
حسین فردوست مهره دیگر دربار شاهنشاهى در خاطراتش از ایادى چنین یاد مىکند :
«... ایادى با نفوذترین فرد دربار و به تدریج با نفوذترین فرد کشور شد. او براى خود حدود 80 شغل در سطح کشور درست کرده بود، مشاغلى که همه مهم و پولساز بود! رئیس بهدارى کل ارتش بود و در این پست ساختمان بیمارستانهاى ارتش به امر او بود. وارد کردن وسائل این بیمارستانها به امر او بود. وارد کردن داروهاى لازم به امر او بود. دادن درجات پرسنل بهدارى ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او بود، و هیچ پزشک سرهنگى بدون امر ایادى سرتیپ نمىشد، و هرگونه تخطى از اوامراوهمراه بابرکنارى ومجازات بود.
ایادى رئیس «اتکاى» ارتش و نیروهاى انتظامى بود و در این پست کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه مىشد. هر چه او اراده مىکرد، ولو در کشور موجود بود، باید براى ارتش از خارج، به ویژه انگلیس و آمریکا، وارد مىشد. تعیین سهمیه و صدها کار دیگر و حتى تعیین رؤساى اتکاها و پرسنل آن با او بود.
سازمان دارویى کشور نیز تماما تحت امر ایادى بود. چه داروهایى وبکدام مقدارباید تهیه شود،ازکجاخریدارى وبکدام فروشنده وبه چه میزان داده شود،چه داروهایى باید وچه داروهایى نبایدواردشود،همه وهمه بنابرمصالح بهائیگرى دائما درتغییر بود.شیلات جنوب دراختیارایادى بود وتعیین این که به کدام کشورها وشرکتهااجازه صیادى داده شود وبه کدام داده نشودنیز دراختیارایادى بود.در نتیجه سیاست هاى اوتاانقلاب ،صیدایران بابدوى ترین وسائل انجام مى شد.تعیین رییس وپرسنل شیلات نیز باایادى بود.
من یکبار مشاغل او را کنترل کردم و به 80 رسید به محمدرضا گزارش کردم. محمدرضا در حضور من از او ایراد گرفت که 80 شغل را براى چه مىخواهى؟ ایادى به شوخى جواب داد و گفت : «مىخواهم مشاغلم را به 100 برسانم!». این خود نمونه کوچکى است از شیوه حکومت محمدرضا!
در دوران هویدا، ایادى تا توانست وزیر بهایى وارد کابینه کرد و این وزراء بدون اجازه او حق هیچ کارى نداشتند. من مىتوانم ادعا کنم که یک هزارم کارهاى ایادى را نمىدانم، ولى اگر پروندههاى موجود ارتش و نیروهاى انتظامى و سازمانهاى دولتى بررسى شود، موارد مستندى مشاهده مىگردد که به نظر افسانه مىرسد، و براین اساس مىتوان کتابى نوشت که : آیا ایادى بهایى برایران سلطنت مىکرد یا محمدرضا پهلوى؟!
تمام ایرانیان رده بالا چه در ایران باشند و چه در خارج، خواهند پذیرفت که سلطان واقعى ایران ایادى بود؛ حقیقتى که پیش از انقلاب جرأت بیان آن را نداشتند.
در زمان حاکمیت ایادى بود که بهاییها در مشاغل مهم قرار گرفتند و در ایران بهایى بیکار وجود نداشت. در دوران قدرت ایادى تعداد بهایىهاى ایران به 3 برابر رسید. بسیارى بهاییها در مقابل مذهب مىنوشتند «مسلمان» و حال آن که بهایى بودند».ر.ک : حسین فردوست: ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد اول تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى چاپ پنجم صص: 202 ـ 203 ـ 374
[21]. آیتاللّه بروجردى در مصاحبهاى با روزنامه کیهان نقطه نظرات خود را نسبت به مسئله بهائیان چنین اعلام داشت :اولاً باید نظم و آرامش در کشور برقرار شود.
2ـ باید حظیرة القدس را ویران نمود و ساختمان جدید در تصرف انجمن خیریه باشد.
3ـ کلیه بهائیان از اداراتدولتى وبنگاههاى ملى بایدهرچه زودترطردشوندو دولت از مجلسین بخواهد که طرحى از مجلس بگذرانند که تمام بهائیان از کشور خارج شوند.
ر. ک: کیهان، شماره 3575 چهار شنبه20اردیبهشت 1334
[22]. ر. ک : روز شمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامى، باقر عاقلى جلد 1 صفحه 51 و خاطرات و مبارزات حجهالاسلام فلسفى، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، صص : 190 تا 200
[23]. ر. ک : اسناد شماره: 5906 / گ 1 ـ 8 / 11 / 41 و اعتراض به دولت علم دایر بر اجراى لوایح خلاف شرع مقدس که موضوع اعلامیه پیوستى سند شماره 1097 / 311 ـ 4 / 9 / 41 و پیوست سند 3424 ـ 21 / 3 / 42 و همچنین 240 ـ 11 / 3 / 42 و موضعگیرى ایشان در خصوص موارد خلاف شرع «در لایحه خانواده موضوع سندشماره:1048 / 9 ه ـ 12 / 1 / 46 و... نگاه کنید.
[24]. ر. ک : اسناد انقلاب اسلامى، جلد اول، صفحه 40
[25]. ر . ک : اسناد شماره 240 ـ 11 / 3 / 42 و 12753 / د 2 ـ 20 / 5 / 42 و 3 / 11 / 41
[26]. ر. ک : اسناد شماره 5564 / م الف 11 ـ 22 / 7 / 42 و سند شماره: 14828 / 316 ـ 2 / 3 / 46 و پیوست سند شماره 4563 / ه ـ 21 / 4 / 46 و ...
[27]. ر. ک : به اسناد شماره: 116ـ / 9 ـ 6 / 6 / 41 و 7365 / م الف 11 ـ 5 / 7 / 41
[28]. ر. ک : اسناد تاریخ 27 / 6 / 45 و 12 / 5 / 45
[29]. ر. ک : سند 16 / 4 / 42
[30]. ر. ک : 16 / 4 / 42
[31]. ر. ک : سند شماره: 5619 ـ 16 / 1 / 41 و تاریخ 21 / 1 / 41 و 5525 / 8 ه ـ 17 / 8 / 46 و 723 / 316 ـ 7 / 7 / 46 مطابق مفاد سند 21 / 3 / 48 وقتى اصرار استاندار وقت خراسان مبنى بر لزوم ملاقات آیتاللّه میلانى با شاه عقیم ماند ساواک در تحلیلهاى خود به این نتیجه مىرسد که که اگر طرح رژیم در این خصوص در میان مردم افشاء گردد، اسباب تقویت موقعیت آقاى میلانى در میان روحانیون انقلابى فراهم مىشود. بدیهى است که در این صورت مقابله با نامبرده بسهولت انجام نمىگیرد.
[32]. ر. ک : سند شماره 24983 / 316 ـ 4 / 5 / 46 و سند 13345 / 9 ه ـ 23 / 10 / 44
[33]. ر. ک : اسناد شماره: 8919 / 9 ه ـ 16 / 8 / 45 و 550 ـ 10 / 9 / 45
[34]. ر. ک : سند شماره 6223 / 9 ه ـ 3 / 5 / 45 و در سند شماره 1310 / 316 ـ 1 / 5 / 43 آمده است چنانچه از اختلاف حاصل بین آیتاللّه قمى و میلانى خوب استفاده شود کاملاً بین آن دو جدائى خواهد افتاد و خود طرفداران هر یک دیگرى را منفور خواهند کرد.
[35]. ر. ک : اسناد شماره 670 / 23 ـ 23 / 10 / 45 و 9894 / ه 1ـ10 / 11 / 45
[36]. ر. ک : اسناد اداره یکم عملیات 763 / دایره 1 بخش 311 ـ 3 / 2 / 42 و 16 / 1 / 42 و 35692 / 316 ـ 14 / 6 / 46 و 3769 / 316 ـ 24 / 2 / 45 و 10969 / 9 ه ـ 4 / 4 / 49 و پیوست آن
[37]. حجتالاسلام والمسلین آقاى هاشمى رفسنجانى در ضمن خاطرات دوران مبارزه با رژیم پهلوى در این خصوص نیز اشاره کرده است، ر.ک: هاشمى رفسنجانى دوران مبارزه جلد اول صص : 505، 548، 550
[38]. براى توضیح بیشتر علاوه بر اسناد مزبور به اسناد ـ 16 / 1 / 42 و 7 / 8 / 42 نیز نگاه کنید.
[39]. ر. ک : سند : 6730 / 9 ه ـ 10 / 4 / 44 و براى آزادى طلاب که در سیاهچالهاى ساواک زندان بودند. ر. ک اسناد : 3769 / 316 ـ 24 / 2 / 45 و 73 ـ 22 / 2 / 43 و 1145 / 9 ه ـ 4 / 2 / 44 و تا آنجا که مقدور بوده، از حمایت سیاسى و معنوى خود از زندانیان سیاسى غفلت نکرد. سند شماره 763 دایره 1 بخش 311 ـ 2 / 3 / 42
[40]. ر. ک : اسناد : 5510 / 2 الف 11 ـ 21 / 5 / 42 و 11548 / س ت ـ 4 / 6 / 42
[41]. ر. ک : پاورقى سند تاریخ 14 / 12 / 43
[42]. ر. ک : سند : 22 / 9 / 42 برابر 27 رجب 83
[43]. شایان ذکر است ساواک در سال 46 که به منزل امام خمینى یورش برد به تعداد 6 برگ از نامههاى آیتاللّه میلانى به معظم له دسترسى پیدا کرد و نامههاى مزبور را در پرونده موضوعه آیتاللّه میلانى در اسناد ساواک بایگانى نموده است که در تاریخ مربوطه تنظیم شده است.
[44]. در صورت صحت خبر.
[45]. متن نامه دستنویس آیتاللّه میلانى را در بخش ضمائم این مجموعه اسنادى ببینید.
[46]. شکوه به خداوند نموده و فریاد رفع مظلومیت و دادخواهى از حضرت ولى عصر اروحنافداه مىنماییم.
[47]. متن نامه دستنویس آیتاللّه میلانى را در بخش ضمائم این مجموعه نگاه کنید.
[48]. فرازهاى آخر این حدیث شریف، مضمون کلام معروف امیرالمؤمنین علىع است که فرمودند : «اذا هَممتَ امرا فقع فیه، فانّ شدة توقیه اعظم مماتخاف» هرگاه به امر خیرى همت گماردى آن را به تأخیر نینداز، بىشک فواید انجام بموقع آن به مراتب بهتر است از دلهرگى و سرگردانى، ر. ک : نهجالبلاغه ابن ابىالحدید، جلد 18، صفحه 46 و نهج عبده، جلد 4، صفحه 42 و وسائل، جلد 1، صفحه 3
[49]. به خدا توکل مىکنیم، پناهى جز او نیست، او ما را کافى است، که بهترین سرپرست و ناصر است.
[50]. متن نامه دستنویس آیتاللّه میلانى را، در بخش ضمائم این مجموعه نگاه کنید.
[51]. همانطور که استحضار دارید.
[52]. همچنین سلام و تحیت، خدمت تمام افرادى که به حضورتان مىرسند ابلاغ فرمایید.
[53]. ر. ک : سند شماره 8427 / م الف 11 ـ 30 / 9 / 42
[54]. ر . ک : على دوانى / نهضت روحانیون ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامى جلد سوم. صص: 8 / 366 و صحیفه نور جلد 1 تاریخ 13 / 1 / 1342
[55]. ر . ک : اسناد 9 / 4 / 42 و 3424 ـ 21 / 3 / 42 و 4280 ـ 10 / 4 / 42 و 7 / 4 / 42
[56]. ر . ک : اسناد شماره 1672 د ـ 3112 ـ 5 / 5 / 42 و 1694 ـ د ـ 3112 ـ 6 / 5 / 42 و 836 / س ت / 2 ـ 6 / 5 / 42
[57]. ر . ک : سند و پیوست شماره: 9657 ـ 3 / 10 / 42 آیتاللّه میلانى در بخشى از این پیام خطاب بدانشجویان آن دیار میفرماید : «اقدام شما در تشکیل کنگره اسلامى، از بهترین اقدامات اصلاحى نسل جوان ما مىباشد و هنوز زود است که بتوان آثار و نتایج آن را بطور کامل پیشبینى کرده و براى آنکه بتوانید موقعیت تاریخى خود را درک نمایید لازم مىدانم خاطرتان را به حقایقى جلب کنم : آن روز که استعمارگران در شوراى سیاسى اتحاد مثلث تصمیم گرفتند به منظور زبون کردن ملتهاى اسلامى اولا بوسیله ایادى خود از یک نوع روش دینى تقویت نمایند که در آن بکارهاى اجتماعى مردم و مملکت توجهى نیست و فقط جنبههاى فردى موردنظر است، ثانیا با دست همان عوامل در فساد اخلاق و عقیده طبقه مؤثر تحصیل کرده ممالک اسلامى سعى کرده تا بلکه بتوانند بقدر ممکن فساد اخلاق و بىایمانى را در ایشان منتشر سازند... درست به موازات این حرکت فکرى منفى در جامعه متدینین مشاهده مىگردد که با ایجاد تسهیلات و حداکثر جهت فسادهاى اخلاقى و اجتماعى همهگونه فساد و تباهىهاى وجدانى و ایمانى در افرادى از طبقه مؤثر و تحصیل کردههاى ممالک اسلامى شروع مىشود و براى از بین بردن قدرت اسلامى، سعى مىشود در مقابل اتحاد اسلامى و وحدتى که اسلام جهان را بدان دعوت کرده، ملیت البته ملیت موجود که یک امر غیرمنطقى و نسبى است جایگزین مىگردد، ملت ترک، ملت ایران، ملت کرد، ملت عراق، ملت مصر و... و بوسیله تاریخنویسانى جعل و براى هر کدام تاریخ مستقل پدر و مادرى مستقل ساخته و تا توانستند در تعلیمات فرهنگى دشمنى و عداوت را ریشهدار نمودند، مثلاً در ایران از طرفى سعى کردند افتخارات مجعولى براى گذشته او درست نمایند آنهم براى همین یک منطقه کوچک و برخ او بکشند و از طرف دیگر با ذکر فصول تاریخى در کتب تاریخ دبیرستانى بشکل، تاریخ ایران قبل از حمله عرب، و تاریخ ایران بعد از حمله عرب، سعى کردند بین ملت ایران و هر ملت مسلمان دیگرى تخم عداوت کاشته شود، مىبینیم در ایران علیه زبان عربى که با زبان فارسى مخلوط است قیام مىکنند و چه بودجهها و ثروتها از این ملت فقیر صرف این عمل نادرست ولى سیاستمدارانه مىشود، و از طرف دیگر، عین این کار در افغانستان براى جانشین کردن زبان پشتو در جاى زبان فارسى که زبان فرهنگى محلى است به کار مىرود، و در ترکیه مرکز تمدن و فرهنگ چندقرنى اسلامى کار بدتر شده و با تغییر خط تمام علاقه و ارتباط فرهنگى نسل تحصیلکرده را با گذشته اسلامىشان قطع مىنمایند ...
حاصل آن روش استعمارى آن شد که ملل اسلامى صبح کردند در حالیکه بزرگان آنها، که همیشه پیشقدمان نهضتهاى اصلاحى اجتماعى دنیا بوده و آثار وسعت فکرى ایشان موجد تمدن عصر حاضر است جاى خود را به افرادى منفىگو و مأیوس و خانهنشین دادند...»
[58]. ر . ک : سند شماره 2921 ـ 12 / 6 / 42
[59]. ر . ک : سند شماره 1759 / الف11 ـ 13 / 2 / 40
[60]. ر . ک : سند شماره 12039 / 9 ه ـ 4 / 5 / 50
[61]. ر . ک : سند شماره 9165 / الف 11 ـ 1 / 9 / 41
[62]. ر . ک : سند شماره 10294 / ه1 ـ 7 / 8 / 52
[63]. ر . ک : سند شماره 227 ت / 3 ـ 8 / 2 / 43
[64]. ر . ک : سند شماره 10132 / ه1 ـ 7 / 10 / 51
[65]. ر. ک : سند شماره 11927 / 9 ـ 9 / 7 / 49 و محاضرات فى فقه الأمامیة کتاب الزکاة صص : 5 / 30
[66]. رسول خدا ص فرمود : هر گاه گلشن و باغى از باغهاى بهشت را دیدید متوجه او شده و بهره خود را از آن بگیرید، گفته شد گلشن و بوستان بهشت کدام است؟ رسولخدا (ص) فرمود: «مجالس مؤمنان» است.
ر. ک : مستدرک الوسائل جلد 5، صفحه 395 و بحارالانوار، جلد 74، صفحه 188
[67]. امروز ـ روز غدیر خم ـ دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام کردم. سوره مائده، آیه 3
[68]. اى پیامبر به امت بگو من از شما اجر رسالت جز این نخواهم که مودت و محبت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید. سوره شورى، آیه 23
[69]. ولى و یاور شما ـ امروز ـ تنها خدا و رسول و آن مؤمنانى هستند که نماز بپا داشته و به فقیران در حال رکوع زکات مىدهند ـ به اتفاق نظر مفسّران شیعه و سنى مراد از این آیه شریفه، علىابن ابیطالب ع است. سوره مائده، آیه 55
[70]. پروردگارا ـ اینک که براین کار بزرگ مأمورم فرمودى ـ پس شرح صدرم دلى پر تحمل عطا کن، و کار مرا آسان فرما و عقده از زبانم بگشا، تا مردم سخنم را به خوبى بفهمند، و جانشین مرا از خویشاوندانم قرار ده ـ همچون برادرم هارون پشتوانهام محکم گردان، و او را، یعنى على بن ابیطالب (ع) ـ همراه و همباز رسالتم کن ـ تا بدین وسیله عبادت و بندگى تو افزایش یابد.
ر. ک: بحارالانوار جلد 13 ص 70
[71]. على تو براى من ـ در رسالتم ـ همچون ـ هارون براى موسى بن عمران هستى با این تفاوت که پس از من دین و رسالتى نخواهد آمد. ر. ک : بحارالانوار، جلد 5، صفحه 69
[72]. سنت الهى هرگز تغییر نمىیابد. سوره فاطر، آیه 43
[73]. به او ـ نفس ناطقه ـ خوبى و بدى او را الهام کرد. سوره شمس، آیه 8
[74]. آن کس که نفس ناطقه خود را از گناه و بدکارى پاک و منزه گرداند به یقین رستگار خواهد بود. سوره شمس، آیه 9
[75]. اى پیامبر به آنچه از خدا به تو نازل شد به بندگانش برسان که اگر نرسانى اداء وظیفه نکردهاى و خدا تو را از شر و آزار مردمان محفوظ خواهد داشت. سوره مائده، آیه 47
[76]. پیغمبر اکرم ص فرمود : به یقین آنچه از خداوند بخواهم به من عطا مىکند، من در میان شما مردم دو امانت سنگینى نهادم، یکى کتاب خداست و دیگرى عترتم است. کتاب خدا ریسمان متصل بین زمین و آسمان است و عترتم بستگانم هستند، خداوند توانا به من خبر داد که آن دو از یکدیگر هرگز جدا نمىشوند تا آنکه در قیامت کنار حوض برمن وارد شوند.
ر. ک : بحارالانوار، جلد 22، صفحه 477
[77]. هیچکس قبل از قرآن و نه بعد از قرآن نتواند قرآن و احکام او را باطل کند. احکام او تا قیامت باقى است. سوره فصلت، آیه 42
[78]. اى اهل ایمان از خدا بترسید و بوسیله ـ ایمان و پیروى اولیاء الهى ـ به خداوند توسل جویید. سوره مائده، آیه 35
[79]. پیغمبر اکرم ص فرمود : مهدى من با پیشانى گشاده ونورانى وبینى کشیده زمین را پراز قسط و عدل مىنماید، پس از آنکه از ظلم و جور پرشده است. ر. ک : بحارالانوار، جلد 36، صفحه 368
[80]. ر . ک : سند شماره 5978 / م / الف 11 ـ 21 / 8 / 40 و 10661 / 312 ـ 6 / 3 / 40
[81]. ر . ک : محاضرات فى فقهالأمامیة، جلد 1، صص 39 / 38
[82]. کلیشه نامه آیتاللّه میلانى را به آیتاللّه شهید دکتر محمدحسین بهشتى در بخش ضمائم این مجموعه ببینید.
[83]. ر. ک : اسناد : 13242 / ه 1 ـ 20 / 11 / 49 و تاریخ 29 / 7 / 49 و در سند شماره 10203 / 9 ه ـ 20 / 12 / 49 مىفرماید «نام مرا هم در جااى نبرید، من راضى نیستم که کسى براى من تبلیغ کند و نام مرا ذکر کند» و 15ـ28ـ57 ـ 29 / 7 / 49 و 12679 / ه 1 ـ 2 / 10 / 49 و 9751 / 9 ه ـ 26 / 7 / 50
[84]. ر . ک : اسناد شماره 14467 / 9 ه ـ 20 / 7 / 47 و 6100 / 9 ه ـ 7 / 7 / 48 و 22028 / 20 ه3 ـ 20 / 6 / 47 و لازم به توجه است، ساواک در گزارش خود آورده است «به علت فقدان اعتماد عمومى نسبت به سازمان شیر و خورشید مردم کمکهاى خود را از داخل و خارج به حساب آیتاللّه میلانى واریز مىنمایند» ر. ک: سند شماره 14021 / 9 ه ـ 3 / 7 / 47 و نیز در سند 13828 / ه 9 ـ 26 / 6 / 47 ساواک عصبانیت خود را در خصوص خدمات آیتاللّه میلانى به زلزلهزدگان جنوب خراسان، نتوانسته است پنهان نماید.
[85]. ساواک طى یک برنامه ریزى دقیق، طرح اغواء و انحراف برخى علماء را از مسیر مبارزه و در نهایت تسلیم و سازش با رژیم پهلوى را داشت،لیکن در هنگام اجراء این طرح در خصوص آقاى میلانى با ناکامى مواجه گردید، ساواک مرکز در ضمن سند شماره 1919 / 316 ـ 21 / 4 / 49 : خطاب به استاندار و رییس ساواک خراسان مىگوید: «متأسفانه هنوز شما و نه استاندار، میلانى را نمىشناسید...
[86]. مانند : علامه حاج سیدمحمدحسین طباطبایى، و مرحوم آیتاللّه آقاى حاج شیخ مرتضى حائرى و مرحوم آقاى آقا میرزا محمد مجاهد و...
[87]. بر کافران بسیار دل سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، آنان را در حال رکوع و سجود بسیار ببینى که فضل و رحمت خدا و خوشنودىاو را به دعا مىطلبند بر رخسارشان از اثر سجده نشانها ى نورانیت آشکار است، این وصف حال آنها در کتاب تورات و انجیل مىباشد که مثل حالشان به دانهاى ماند که چون نخست سر از خاک در آورد، شاخهاى نازک و ضعیف باشد، پس از آن قوت یابد تا آنکه قوى گردد و بر ساق خود است و محکم بایستد که دهقانان در تماشاى آن حیران مانند. همچنین اصحاب پیامبر از ضعف به قوت رسند ـ تا کافران را از قدرت اطاعت خودشان از خداوند ـ به خشم آورند خدا وعده فرموده که هر کس از آنها ثابت ایمان و نیکوکار شود گناهانش را بخشوده و به آنان اجر عظیم عطا فرماید. سوره فتح، آیه 29
[88]. و خشم و غضب فرو نشانند و از بدى مردم در گذرند، و خدا دوست دار نیکوکاران است. سوره آلعمران، آیه 134
[89]. در خصوص طرح و راه اندازى عملیات، بروز اختلافات، و تشدید آنها توسط ساواک و نیز ایجاد تضییقات علیه آیتاللّه میلانى، لطفا به این اسناد رجوع کنید: 16 / 8 / 45 ـ 8919 / 9 ه، مفاد این سند حاکى است «ساواک با استفاده از این تحریکات دامنه اختلافات حوزه را توسعه داده و از آن بهرهبردارى مىنماید و 20 / 1 / 45 ـ 3206 / 316 و 21 / 8 / 46 ـ 7814 / ه و 13 / 9 / 46 ـ 61210 / 316 و سند 6259 / 9 ه ـ 5 / 5 / 45 و نیز جلوگیرى از محبوبیت اجتماعى آقاى میلانى،8 / 2 / 48 ـ 2658 / 9 ه
[90]. کسى که با تو قطع رابطه کرده تو با او قطع رابطه نکن ر. ک : بحارالانوار جلد 16 صفحه 121
[91]. این فقیه سعید اولین فقیهى است که در مورد بیمه و بلیتهاى بختآزمایى، رساله مستقلى نوشته است.
[92]. مشتمل بر یک دوره زندگانى و فضایل و مناقب چهارده معصوم ع از مدارک شیعه و سنى.
[93]. ر. ک: مفاخر آذربایجان جلد 1 صص : 9 / 358 و گنجینه دانشمندان جلد 6 صص : 5 / 104
[94]. ر. ک : محاضرات فى فقه الامامیة کتاب الزکاة جلد 1 صص : 18 / 17تا کى در انتظارت باشیم «یابن الحسن» در حالیکه عالم را سیاهیهاى فتنه فرا گرفته است. تا کى در تحیر بمانیم و تا کى در فراقت ـ منتظرـ مانده و ناگواریها را تحمل نماییم. جانمان فداى آن غائبى که در آرزوى او هستیم. و فداى آنکسى که در قلبها سکنى دارد. مایه امید در این دنیا جز قرب و نزدیکى به شما هیچ چیز دیگر نمى تواند بچسبد. طول فراق شما لذت زندگانى این دنیا را گرفته است. و چشمان بواسطه عدم زیارت شما آرامش ندارد. آیا وقت آن نرسیده است. اى فرزند پاکان، که چشمان روشن گردیده و غصّهها برطرف شود. به فریاد رس اى یگانه فریاد رس ما. که تو تنها فریاد رس درماندگان هستى. بداد شریعت هدایت بخش برس. اى حامى دین، در زمان بروز ـ حوادث ـ و انحراف. از دین جز نامى باقى نمانده است. و از آبادانى جز باتلاقى به جاى نمانده. آه آنچه موجب فراق شده است خداوندا آن را برطرف فرما. ـ چرا که ـ دل ما را به آتش اندوه سوخته است.اى فرزند پیامبر و جان على ع. و همزاد بتول و همانند حسن پس تو حسین و زین العابدینى. و باقر (شکافنده) همه علومى. واى صادق القول (راست گفتار) و کاظم الغیظ (فرو برنده خشم) آنگاه که مصیبتها سنگین باشد. و انتالرضا (در حالیکه تو هم راضى و هم «رضا» هستى. والتقى النقى) (و در حالیکه پرهیزگار و پاک هستى) با خلق خوب و وارستگى «حسن»تا کى شب فراق ادامه دارد. آیا نهایتى دارد که منتهى به صبح دیدار تو گردد؟صبح ـ فرج ـ کى فرا خواهد رسید. و فریاد جبرئیل به نام تو کى بلند خواهد شد؟