تاریخ سند: 11 خرداد 1342
صورتجلسه مورخه شنبه 11/3/42
متن سند:
صورتجلسه شماره بکلی سری
به علت اهمیتی که روضهخوانی کاخ گلستان در روز عاشورا1 دارد کمیسیون فوقالعاده خطمشی در ساعت 1100 روز شنبه 11 /3 /42 با حضور امضاکنندگان زیر در گارد شاهنشاهی تشکیل و پس از بحث در اطراف موضوع تصمیمات زیر اتخاذ گردید
1ـ علاوه بر اینکه سازمانهای انتظامی و اطلاعاتی طبق روش جاری اعمال خود را انجام میدهد ساختمانهای وزارت راه و ساختمان وزارت صنایع و معادن و کلیه ساختمانهای مشرف به جایگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاهی بایستی از طرف شهربانی کل کشور بازدید و از لحاظ حفاظت تأمین برقرار شود.
2ـ چون ممکن است در همان روز در مسجد ارک روضهخوانی باشد و در ضمن تظاهراتی به عمل آید و به وسیله بلندگو شعارهای مزبور پخش گردد، شهربانی کل کشور پیشبینی لازم را در این مورد به عمل آورد که از هرگونه تظاهرات و دادن شعار جلوگیری به عمل آید.
3ـ برای این منظور بدیهی است که ساواک اقدامات لازمه را قبلاً انجام داده و اطلاعات لازم را فوراً در اختیار شهربانی و تیپ گارد شاهنشاهی میگذارد.
رئیس کمیسیون سرهنگ ستاد بدرهای معاون و رئیس ستاد تیپ گارد شاهنشاهی
نماینده ساواک سرهنگ جواهری نماینده اداره دوم سرهنگ دوم وزیری
رئیس ضد اطلاعات تیپ گارد شاهنشاهی سرهنگ 2 ستاد هوشنگ جهانبینی
نماینده دفتر ویژه اطلاعات سرگرد ستاد امینی افشار
معاون رئیس رکن دوم تیپ گارد شاهنشاهی سرگرد بدرالدین نجم آبادی
نماینده شهربانی کل کشور سرگرد محمد مرادی
مفاد صورتجلسه مزبور عیناً وسیله تلفون به اطلاع آقای سرهنگ وثوق ریاست پلیس تهران جهت اطلاع و اقدام مقتضی رسانیده شد.
توضیحات سند:
1ـ پانزده خرداد سال 42: وقایع روز عاشورای سال 1342 هجری شمسی در کتاب نهضت امام خمینی از صفحه 435 تا 438 چنین آمده است.
«در برابر هرزهگوییها، دروغپردازیها و عوام فریبیهای رژیم، هرچه موسم عاشورا و روز شهادت قهرمان کربلا نزدیکتر میشد شور و خروش تودهها فزونی مییافت و آتش انقلاب اسلامی که در نهاد مردم برافروخته شده بود شعلهورتر میگردید و تنفر و انزجارشان نسبت به رژیم شاه و هیأت حاکمۀ فاسد بیشتر و بهتر بروز میکرد و نقطه اوج این خروش و شورش مردمی روز عاشورا بود که حدود صد هزار نفر از تودههای به پاخاستۀ مسلمان بیعلم و کتل در حالیکه هر یک عکسی از قائد بزرگ را در دست داشتند با شعار «خمینی خدا نگهدار تو، ملت طرفدار تو» به خیابانهای تهران ریختند و تظاهراتی به پا ساختند که نمایانترین تجلّی ارادۀ ملت بود چند روز پیش از عاشورا، همه جا اعلام گردید که دستههای عزاداری صبح عاشورا در مدرسۀ «حاج ابوالفتح» واقع در میدان شاه؛ اجتماع نمایند تا دستهجمعی به تظاهرات خیابانی دست زده وفاداری و پشتیبانی کامل خود را نسبت به قائد بزرگ ابراز نمایند و آخرین سخن خود را دربارۀ هیأت حاکمه و شخص شاه به زبان آوردند.
پلیس شاه که آن روزها سردر لاک خود فرو برده و در مسیر دستههای عزاداری حضرت سیدالشهدا، با لباس رسمی ظاهر نمیشد.
صبح عاشورا پیش از آغاز رفت و آمد در خیابانها یکباره با تفنگ و سرنیزه در میدان شاه ظاهر شد و مدرسۀ «حاج ابوالفتح» را محاصره کرده درب آن را بست و به اصطلاح خواست بدین وسیله از برگزاری تظاهرات پر شکوه ملی در این روز حساس و خونین جلوگیری به عمل آورد!
هنوز خورشید عاشورا سر از گریبان افق بیرون نیاورده بود که سیل جمعیت به سوی میدان شاه و مدرسه حاج ابوالفتح سرازیر گردید و اندکی بعد، اجتماع عظیمی در مقابل آن مدرسه که در محاصره پلیس بود به وجود آمد.
ناگهان مردم با خروش رعدآسای خمینی، خمینی به طرف مدرسۀ حاج ابوالفتح هجوم بردند.
پلیس بزدل شاه که یارای مقاومت در مقابل سیل خروشان مردم شورشی و خشمگین را در خود ندید پا به فرار گذاشته صحنه را ترک کرد و مدرسه و حومۀ آن به تصرف تودههای انقلابی درآمد.
دستههای عزاداری با شعارها و نوحههای شورآفرین و پرحماسه که غالباً از اوضاع روز، امام خمینی و فاجعۀ فیضیه داستان مینمود رو به مدرسۀ حاج ابوالفتح آوردند و دیری نپایید که صحن و شبستان و حتی بام مدرسه از جمعیت آکنده گردید و دیگر برای ورود دستههایی که از راه میرسیدند جایی نماند.
شاه که از این تظاهرات بنیانکن و توفانآسای ملی به ویژه در عاشورا وحشت کرده بود درصدد برآمد تظاهرات سهمگین را در آغاز و پیش از دامنه گرفتن سرکوب کند! و به این منظور «شعبان بیمخ» را که در کودتای آمریکایی 28 مرداد نقش به سزایی ایفا کرد مأموریت داد که چاقوکشانش را به صورت دسته سینهزن به میان تظاهرکنندگان بفرستد تا در فرصتی مناسب، پیش از آن که تظاهرکنندگان از مدرسه خارج شوند این مزدوران با عربدۀ «جاوید شاه» به آنان حملهور شوند و عدهای را مجروح و مصدوم ساخته اجتماع را از هم بپاشند.
آنها فکر میکردند در این حالت مردم غافلگیر شده نسبت به یکدیگر بدگمان و سپس پراکنده خواهند شد.
مسؤولان انتظامی تظاهرات که هوشیارانه مراقب تحرکات دشمن بودند متوجه شدند که باند شعبان بیمخ در حالیکه هر یک دشنهای در آستین پنهان کردهاند در میان انبوه جمعیتی که در صحن مدرسۀ «حاج ابوالفتح» قرار دارند «وول» میخورند و به نام حسین به سر و سینه میکوبند!
آنان بیدرنگ با شادروان طیب حاج رضایی تماس گرفته از او جهت خنثی ساختن این توطئه استمداد کردند.
دیری نپایید که عدهای از افراد ورزیده و «یکه بزن»های طیب به مدرسۀ مزبور رفته و حرکات چاقوکشهای مزدور را تحت نظر قرار دادند.
باند شعبان بیمخ که خود را در محاصرۀ «یکه بزنها»ی طیب میدیدند به اصطلاح عروف «ماستها را کیسه کرده» دست از پا درازتر از مدرسه بیرون رفتند.
ساعت 8 صبح را اعلام میکرد که تظاهرکنندگان در حالی که هر یک عکسی از قائد بزرگ بر سردست بلند کرده بودند از مدرسه خارج شده با شعارهای: خمینی بتشکن ملت طرفدار تو میرود، میرود دشمن خونخوار تو.
خمینی، خمینی خدا نگهدار تو، بمیرد، بمیرد، دشمن خونخوار تو.
به حرکت و راهپیمایی در خیابانها پرداختند.
اهالی غیور تهران دسته دسته به تظاهرکنندگان پیوستند تا آنجا که وقتی به میدان بهارستان رسیدند تعدادشان به صد هزار نفر تخمین زده میشود.
در این تظاهرات پر شور همۀ طبقات شرکت داشتند ولی اکثریت را بازاریهای تهران تشکیل میدادند که تحت رهبری و روشنگری قائد بزرگ بیدار شده قهرمانانه بپا خواسته بودند.
تظاهرکنندگان پس از عبور از سه راه امین حضور و سرچشمه وارد میدان بهارستان شده سراسر میدان و دیوار مجلس را با عکسهای قائد بزرگ پوشانیدند آنگاه به طرف خیابان شاهآباد به راه افتادند و پس از پیمودن خیابانهای مخبرالدوله و سعدی، وارد خیابان فردوسی شدند.
در میدان فردوسی مجاهد قهرمان مهدی عراقی در یک نطق پرشور «انقلاب سفید» را محکوم کرده و پشتیبانی عموم مردم تهران را از نهضت اسلامی امام خمینی اعلام داشت.
پس از سخنرانی مهدی عراقی سیل تظاهرکنندگان به سوی خیابان شاهرضا و دانشگاه تهران سرازیر شد و چون آن روز دانشگاه تعطیل بود تظاهرکنندگان بدون توقف در آنجا به راهپیمایی طولانی خود ادامه دادند.
فریاد «خمینی بت شکن ...
» شهر تهران را میلرزانید، گرمای سوزان خرداد ماه، درازی راه و تشنگی، هیچ کدام تودههای بپا خاسته و خستگی نشناس را از ادامۀ تظاهرات و راهپیمایی و حرکت و خروش باز نداشت.
در مسیر تظاهرکنندگان پلیس و نظامیان دیده نمیشدند.
ساعت تقریباً یک بعدازظهر را اعلام میکرد که تظاهرکنندگان به مقابل «کاخ مرمر» رسیدند.
در اینجا چنان شور و هیجانی به مردم خشمگین دست داد که یک باره از اعماق قلب فریاد برکشیدند «مرگ بر دیکتاتور» و چیزی نمانده بود که به قصد درهم کوبیدن آن کاخ خونپایه و سوزانیدن استخوانهای کاخنشینان، حملهور شوند.
اداره کنندگان تظاهرات برای پیشگیری از هرگونه پیشامدی، با تمام نیرو میکوشیدند تودههای خشمگین را از آنجا دور سازند ولی تظاهرکنندگان سرسختانه، روبهروی کاخ ایستاده با مشتهای گره خورده مرتب فریاد سر میدادند: «مرگ بر دیکتاتور»!
.
بار دیگر در تاریخ مبارزات ایران ملت قهرمان رو در روی کاخ ایستاده سقوط شاه را میخواست و این از دستاوردهای نهضت امام خمینی بود که در مدت کوتاهی تودهها را رشد انقلابی داده دشمن اصلی را به آنان شناسانیده و به مبارزه علیه آن واداشته بود.
مردم غیور تهران در این روز تاریخی سخن آخر خود را دربارۀ شاه زدند و هدف و انگیزۀ خود را از این راهپیمایی طولانی به روشنی اعلام داشتند.
آنها رسماً پیروزی خمینی و سقوط شاه را میخواستند و این دو خواسته را با شعارهای «مرگ بر این دیکتاتور» «خمینی بتشکن ملت طرفدار تو – میرود میرود دشمن خونخوار تو» بازگو نمودند.
این شعار کوبنده نه تنها کاخ مرمر را به لرزه درآورد که دل شاه را برکنده او را تا مغز استخوانش بلرزانید.
گماشتگان و نگهبانان کاخ که خود تا دندان مسلح بودند اطراف کاخ را با تانک و توپ و مسلسل سنگین و سبک محاصره کرده با چشمان از حدقه درآمده به تودههای انقلابی و عصیانگر و شعارهای کوبنده و احساسات طوفان بار آنان علیه شاه مینگریستند و بر خود میلرزیدند.
تظاهرکنندگان پس از مدتی توقف در مقابل کاخ ننگبار شاه واظهار تنفر از رژیم خونآشام او آنجا را ترک گفته به راهپیمایی ادامه دادند و پس از گذشتن از مقابل کاخ سنا و خیابان سپه به توپخانه رسیدند.
از آنجا به مقابل کاخ «گلستان» و میدان ارک رفتند و حدود 3 بعدازظهر تظاهرات خود را در بازار تهران پایان دادند و اعلام کردند که فردا نیز تظاهرات از مدرسه شاه تهران آغاز میگردد و از عموم مردم خواستند که در این تظاهرات مقدس ملی شرکت نمایند.
» (نهضت امام خمینی (ره)، سید حمید روحانی، جلد اول صفحه 435 تا 438)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد ارک تهران به روایت اسناد ساواک صفحه 101