روند حرکت انقلابی مردم ایران در مقطع زمانی خرداد تا مردادماه سال 1357 سرعت و گستردگی بیشتری پیدا کرد و تقریباً به تمام نقاط کشور رسید. نهضت اسلامی مردم استان مازندران نیز در این دوماه همسو با سایر شهرهای کشور به پختگی رسید و نیروهای مذهبی با درایت و هوشیاری نقش اصلی را در حرکت و هدایت مردم بر عهده گرفتند. در این زمان در سطح کشور، با تغییر و تحولاتی در سطوح بالای مدیریتی برای مهار انقلاب مواجه هستیم. «نعمتالله نصیری» (1289-1357 ﻫ ش) که بیش از 12 سال ریاست بالاترین سازمان امنیتی رژیم را بر عهده داشت از کار برکنار و به عنوان سفیر به پاکستان فرستاده شد. به جای وی «ناصر مقدم» (1300- 1358 ﻫ ش) که وابستگی زیادی به آمریکا داشت به عنوان چهارمین رییس ساواک انتخاب شد. ناصر مقدم از همان آغاز ریاستش بر ساواک کوشید تا مسیر نهضت اسلامی مردم ایران را کنترل کرده و با نزدیک شدن به اعضای «جبههی ملی» و «نهضت آزادی» به تدریج آنها را جایگزین امام خمینی(ره) و نیروهای طرفدار ایشان کند. بسیاری از تحولات در این مقطع از قبیل حمله به منازل سران جبههی ملی و سپس مذاکره با آنها را باید در این چارچوب بررسی کرد. به گفتهی نزدیکان شاه، وی در این زمان امید زیادی به مهار انقلاب داشت و بهرغم افسردگی و ترسی که بر وی مستولی شده بود، به کمک بیگانگان- به مانند شهریور 1320 و 28 مرداد 1332- برای حفظ تاج و تخت امید زیادی داشت. به همین دلیل وی با سفرای امریکا و انگلیس در ارتباط بود و مرتباً از کاخ سفید پیامهای امیدوار کنند دریافت میکرد.
اوضاع ارتش و سایر نهادها و سازمان امنیتی و نظامی رژیم نشان میدهد که در خرداد و مرداد 1357 همچنان در سطوح بالا، وفاداری به رژیم حاکم بوده و به رغم نارضایتیهای محدود در سطوح میانی، ساختار رژیم حفظ شده بود. ساواک اگرچه در بالاترین سطح دچار تغییر شده بود و به ظاهر مشی متعادلتری را در برخورد با مخالفین در پیش گرفته بود، اما همچنان مهرههای اصلی مانند «پرویز ثابتی» مدیر کل اداره سوم اوضاع را مدیریت کرده و خشونتها بهخصوص در برخورد با یاران امام در بالاترین حد وجود داشت.
قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بر اساس گزارشهای موجود در این زمان رژیم شاه را قادر به مهار انقلاب دانسته و تظاهرات مردم را اعتراضاتی محدود که به زودی مهار خواهند شد، تصور میکردند. به همین دلیل ارتباط با رژیم در بالاترین سطح حفظ شده، از هیچ گونه مشاوره و راهنمایی در سطوح مختلف سیاسی و امنیتی دریغ نمیشد و وسایل مهار تظاهرات شهری در اختیار رژیم قرار میگرفت.
در سوی دیگر این حوادث نیروهای انقلابی قرار داشتند که از زمستان سال 1356 روح تازهای در کالبد خود احساس کرده و با تاسی از فرامین و هدایتهای امام خمینی(ره) بدون کوچکترین ترس و سازش در صحنه مانده بودند. شبکه گستردهی یاران امام که طیف وسیعی از روحانیون، فرهنگیان، دانشجویان، دانشآموزان و سایر طبقات اجتماعی را تشکیل میدادند به تدریج حول محور اسلام و مرجعیت در مسیر مبارزه با استعمار و استبداد متحد شدند. در شهرهای مختلف به تدریج علمای بزرگی چون حضرات آیات شهید صدوقی، شهید قاضی، شهیدمدنی، بهشتی، مطهری، اشرفی اصفهانی و...توانستند رشتهی ارتباط میان مردم و امام را گسترش داده و فضای انقلابی کشور را از طریق برگزاری مراسم ختم شهدای شهرهای مختلف کشور و برگزاری راهپیمایی و انتشار اعلامیه برای مدتی طولانی زنده و پویا نگه دارند. امام خمینی (ره) پس از مصاحبه با روزنامه «لوموند فرانسه» در اردیبهشت 1357 نه تنها خطوط انقلاب اسلامی را برای مردم ترسیم کرد، بلکه نشان داد که تا پیروزی بر استبداد شاهنشاهی لحظهای از مبارزه کوتاه نخواهد آمد.
اوضاع استان مازندران که اسناد آن منتشر شده است در این مقطع مانند سایر نقاط کشور کاملاً انقلابی و غیر قابل کنترل و پیش بینی بود. بر اساس اسناد این مجلد عمده فعالیتهای نیروهای انقلابی در این دو ماه به شرح زیر بوده است.
برگزاری سالگرد قیام 15خرداد 1342
از مهمترین برنامههای اوایل خرداد سال 1357 بزرگداشت قیام 15 خرداد بود. در بهشهر در 14 خرداد تعدادی از جوانان استان با دادن «شعارهای درود برخمینی»[1] دست به تظاهراتی زدند که تعدادی از آنها دستگیر شدند.[2]
«اطلاع واصله حاکیست ساعت 20 روز 14 / 3 / 2537 تعداد تقریبی / 50 نفر از جوانان افراطی مذهبی شهرستان بهشهر در حال دویدن در خیابان پهلوی شهرستان مزبور ضمن گفتن لاالهالاالله و درود بر خمینی مبادرت به شکستن شیشههای بانک ملی شعبه مرکز، سینما کاپری و مشروبفروشی تیرگردان را نمودهاند. بلافاصله مأموران در محل حاضر و به منظور دستگیری تظاهر کنندگان ضمن شلیک سه تیر هوایی تعداد16 نفر را جلب و پیگیری برای شناسایی سایرین و دستگیری محرکین ادامه دارد. در حال حاضر وضع عادی است و تظاهرات مزبور خسارات جانی نداشته است. دستور مراقبت به شهربانی بهشهر داده شده است.»[3]
پیرو این اقدامات بود که بنا بر گزارشهای ساواک در روز 15 خرداد، بسیاری از مغازهها تعطیل شدند:
«روز جاری حدود 20 درصد از بازاریان بابل مبادرت به بستن مغازههای خود نمودهاند. به شهربانی بابل اعلام گردیده که از مغازههای بسته شده صورت برداری و مسبّبین و محرّکین را نیز شناسائی نمایند نتیجه متعاقباً اعلام خواهد شد. ضمناً در سایر نقاط فعلاً وضع کاملاً عادی است.»[4]
برگزاری تظاهرات
در ماههای خرداد و مرداد در استان مازندران شاهد تظاهرات پراکنده فراوانی در نقاط مختلف هستیم. این تظاهرات در مکانهای مختلف از جمله در مساجد و دانشگاهها برگزار میشد. از ویژگیهای تظاهرات در این مقطع، باید به کوتاه بودن و تخریبی بودن آنها اشاره کرد. گزارش مامور ساواک به خوبی این موضوع را نشان میدهد:
« اطلاع بعدی حاکیست از صبح روز 11 / 3 / 2537 تعدادی از دانشجویان دانشسرای عالی فنی بابل که با خود ساکهای دستی محتوی شیشههای بنزین با فتیله مربوطه و مقادیری پاکت محتوی ماسه را به داخل دانشسرا حمل و بعد از صرف ناهار مبادرت به شکستن تعداد تقریبی 120 جام شیشه سلف سرویس، 50 جام شیشه سالن عمومی و کارگاه و به آتش کشیدن سه باب اتاق کار و در هم شکستن تعداد 70 عدد صندلی را نموده و قبل از رسیدن نیروی انتظامی با به جای گذاردن تعداد 8 عدد ساک محتوی شیشههای مربوطه و پاکتهای ماسه متواری گردیدهاند. عدم همکاری در جهت مراقبت و حفاظت از اموال دولتی و شناسائی اخلالگران از سوی مسئولین دانشسرای عالی فنی بابل کاملاً محسوس میباشد. به منظور شناسائی و دستگیری عاملین اقداماتی از سوی شهربانی بابل در جریان است.»[5]
از آنجایی که این تظاهرات کاملاً تودهای نشده بودند، رژیم معمولاً به سرعت آنها را مهار و مانع از تداوم آنها از طریق بازداشت و اعمال خشونت میشد. در جریان تظاهرات 24 / 3 / 57 یک نفر از انقلابیون استان به نام «ایوب معادی[6]» پس از دستگیری در بیمارستان به شهادت رسید.[7] وی از نیروهای مذهبی بود که در تظاهرات محصلین و دانشجویان شرکت میکرد. [8] برگزار نشدن نماز جماعت از دیگر اقداماتی بود که نیروهای مذهبی در اعتراض به جنایات رژیم انجام میدادند. تقریباً در تمام شهرهای استان این موضوع انعکاس یافته است.[9]
«اطلاع واصله حاکیست ساعت 2100 روز 14 / 3 / 2537 شیخ عبداله نظرى خادم الشریعه امام جماعت مسجد جامع سارى بعد از اقامه نماز جماعت خطاب به حدود 150 نفر از نمازگزاران و سایر امامان مسجد مزبور اظهار داشته از فردا به مناسبت 15 خرداد طبق دستور آیات و مراجع قم خانهنشین هستم و نماز جماعت برگزار نخواهم کرد ضمن ابراز تنفّر و انزجار از حکومت و هیئت حاکمه از سایر روحانیون نیز انتظار دارم تا دستور ثانوى از اقامه نماز جماعت در مساجد خوددارى نمایند»[10]
برگزاری مراسم ختم شهدای کشور
از ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران استفاده از مراسم مذهبی برای بیان مخالفت سیاسی بود. خشونت رژیم در برخورد با انقلابیون در سال 1357 منجر به شهادت تعداد زیادی از مردم در شهرهای مختلف کشور میشد. این اقدام رژیم نه تنها به مهار انقلاب کمک نمیکرد، بلکه به انقلابیون این امکان را میداد که در قالب برگزاری مراسم ختم مجدداً گرد آمده و علیه رژیم فعالیت کنند. ویژگی مراسم ختم در سراسر کشور این بود که تبدیل به همایش سیاسی میشد. کانون این برنامهها مساجد، و عاملین آن روحانیون و تودههای مردم بودند. این سه عنصر در کنار هم برای اولین بار یکی از پیچیدهترین سیستمهای مبارزاتی علیه رژیم را ایجاد کردند. از مهمترین مراسمهای ختم در خرداد و مرداد 1357 در استان مازندران برگزاری مراسم چهلم شهدای یزد، جهرم، اهواز و مشهد بود.
«برابر اطلاع واصله اشخاص مشروحه زیر از افراطیون مذهبی شهرستان بهشهر بوده و در مجلس ختمی که به مناسبت کشته شدگان یزد برقرار بود اظهار داشتهاند انشاالله که شلوغ میشود.»[11]
پخش اعلامیه و افزایش شعار نویسی
نگاهی به اسناد این مجلد نشان میدهد که حجم کثیری از گزارشهای ساواک به پخش اعلامیه و دیوارنویسی در استان مازندران اشاره دارد. افزایش و تنوع اعلامیهها نشان میدهد که از یک سو رژیم با محدودیتهای زیادی در کنترل اوضاع مواجه بوده و از سوی دیگر انقلابیون با شجاعت بیشتری عمل میکردهاند. کثرت اعلامیهها و دیوار نویسی به حدی بود که رژیم قادر به امحاء همهی آنها نبود.[12] در شورای هماهنگی شهرستان تنکابن آمده است:
«با توجه به این که نیروی پایداری ماموریتی در مورد شناسایی و دستگیری عوامل پخش کننده اعلامیههایی مضره و همچنین اخلالگران و کسب اطلاعات در سطح شهرستانها دارد پیشنهاد میگردد ترتیبی اتخاذ گردد که اخبار و اطلاعات مکتسبه از طریق نیروی پایداری بین سازمانهای انتظامی و اطلاعاتی منطقه مبادله تا سازمانهای مسئول بتوانند در اسرع وقت از این اخبار آگاهی و بهرهبرداری نمایند.»[13]
از مهمترین مراکز پخش اعلامیه، مدارس استان بودند.[14] روحانیون نیز بر اساس اسناد بیشترین نقش را در انتشار اعلامیهها بر عهده داشتهاند.
« شخصی به نام شیخ قربان (معمم) در اطراف زیرآب مازندران قریه پاشاکلا کیلیان نوارهای کاستی از خمینی که حاوی مطالب محرک و اهانتآمیز به دستگاه رژیم شاهنشاهی ایران است در اختیار اهالی حومه زیرآب قرار داده و آنها را به شورش دعوت مینماید و با وعدههایی که به اهالی داده است تا حدود زیادی افکار عمومی را متوجه خود ساخته ضمناً شخص مزبور هر هفته به شهرستان قم مسافرت نموده و وسایل و کتب مضره را از آنجا آورده و بین اهالی تقسیم مینماید بر اثر تحریکات شخص مورد بحث احتمال اقدامات سوء از طریق اهالی زیرآب انتظار میرود»[15]
در ارتباط با پخش اعلامیه تعداد زیادی نیز دستگیر شدند. این افراد معمولاً بعد از دادن تعهد، آزاد میشدند، اما مجدداً فعالیت خود را ادامه میدادند.[16]
تبعید و بازداشت انقلابیون
رژیم پهلوی در بهار 1357 بر این گمان بود که با بازداشت، تبعید و کشته و زخمی کردن انقلابیون میتواند انقلاب را مانند خرداد 1342 مهار کند. به همین دلیل از طریق تبعید و بازداشت برخی از چهرههای انقلابی استان کوشید تا کنترل خود بر اوضاع را تثبیت کند. این اقدامات که همزمان در سایر استانهای کشور نیز اجرا میشد، نه تنها به مهار انقلاب نینجامید، بلکه به انقلابیون امکان داد تا صدای انقلاب را به دورترین و محروم ترین نقاط کشور برسانند. به همین دلیل بود که در پاییز 1357 حکم پایان تبعید بسیاری از این افراد صادر شد. در سند زیر برخی از تبعیدشدگان چند شهر استان معرفی شدهاند:
«شهرستان بابل:1- هادی روحانی کله بستی، واعظ، یک سال تبعید به مناطق گرمسیر و ممانعت از وعظ وی پس از تبعید؛ 2- محمد هادی یزدانی، سقط فروش، یک سال تبعید به مناطق گرمسیر و لغو پروانه کسب به مدت یک سال؛ 3- جهانگیر محسنی افشار، چوب فروش، شش ماه تبعید به مناطق گرمسیر و لغو پروانه کسب به مدت یک سال؛ 4- مهدی مجیدی، دبیر هنرستان رستاخیز، انتقال به آموزش و پرورش یکی از استانهای دور از مازندران؛ 5- شیخ هدایت اله فهیمی، واعظ و دفتردار اسناد رسمی، رسیدگی به اعمال خلاف قانون در دفترش که کار را به تعقیب در محاکم بکشد و ممانعت از وعظ به مدت یک سال......
شهرستان آمل :1-روحالله کمالی، مرغ فروش، لغو جواز کسب به مدت یک سال 2-سید علی احمد حسینی، واعظ، فعلاً ممنوعیت از منبر 3-عباسعلی صادری، مرغ فروش، لغو جواز کسب، شش ماه تبعید به مناطق دور از آمل 4- زهرا سپهری، آموزگار، انتقال به آموزش و پرورش مناطق گرمسیر دور از آمل ...
شهرستان نور: 1- سید محسن هاشمی، فرزند دراج، شغل خیاط، شش ماه تبعید به مناطق گرمسیر، لغو جواز کسب
2- غلامحسن ولیزاده، فرزند حسینعلی، شغل کارمند اداره پست، انتقال به یکی از شهرستانهای گرمسیر دور دست به مدت یک سال »[17]
تحریم جشنهای نیمه شعبان
در سال 1357 به دلیل خشونتها و اقدامات غیر انسانی رژیم که به زخمی شدن و شهادت تعداد زیادی از مردم مسلمان کشور انجامید، امام خمینی(ره) جشنهای نیمه شعبان را که هر سال با شکوه فراوان از سوی مردم برگزار میشد، تحریم کردند. این دستور امام باعث شد تا رژیم برای خنثی کردن آن، اقدام به فعالیتهایی از قبیل صدور اعلامیههای جعلی مبنی بر ضرورت برگزاری این جشنها و دستور به ادارات برای چراغانی مراکز دولتی و میادین و خیابانها اقدام کند. بهرغم اقدامات رژیم برای کماثر نشان دادن پیام امام(ره) اسناد نشان میدهد که در استان مازندران مردم به ندای امام پاسخ قاطعی دادهاند.
«در شهرستان سارى وضعیت چراغانى جالب توجه نیست و به طور کلى اصناف از چراغانى وآذینبندى خوددارى و تعدادى از ادارات دولتى و مؤسسات خصوصى به شرح لیست پیوست1 چراغانى ننموده و چراغانى سایر ادارات نیز چشمگیر نمىباشد. در منطقه استحفاظى گرگان و گنبد وضعیت چراغانى مانند سال گذشته بود و در منطقه نوشهر به استثناى شهرستان نوشهر و نشتارود سایر شهرها جالب نیست در منطقه بابل نیز وضع چراغانى جالب توجه نمىباشد و بیش از 90% کسبه چراغانى نکردهاند.»[18]
[1]. سند مورخه 28 / 3 / 1357 شماره 1524 / 2ﻫ1 همین مجلد
[2]. سند مورخه 26 / 4 / 1357 شماره 1946 / 2ﻫ1 همین مجلد
[3]. سند مورخه14 / 3 / 1357 شماره: 260 همین مجلد
[4] . سند مورخه 15 / 3 / 1357شماره: 1302 / 2 ﻫ 1همین مجلد
[5]. سند مورخه 14 / 3 / 1357 نک: تاریخ: 16 / 3 / 1357فاقد شماره. در این سند به تخریب برخی از قسمتهای اداری دانشگاه اشاره شده است. در 21 خرداد در همین دانشگاه تظاهرات دیگری گزارش شده است.
[6] . شرح حال و مبارزات شهید ایوب معادی، نوشته علی درازی، چاپ اردبیل
[7]. سند مورخه 3 / 4 / 1357شماره 4384 / 2ﻫ همین مجلد
[8]. سند مورخه 3 / 4 / 1357شماره 817 / ن ﻫ-7 / 4 / 57 شماره 1666 / 2ﻫ1-18 / 4 / 1357شماره 4486 / 2ﻫ2 همین مجلد
[9]. سند مورخه 1 / 4 / 1357شماره 1574 / 2ﻫ1 همین مجلد
[10]. سند مورخه 15 / 3 / 1357 شماره: 262 همین مجلد
[11]. سند مورخه 1 / 3 / 1357شماره: 1088 / 2ﻫ1 همین مجلد و اعتراض به سکوت در یکی از مراسم ختم محلی سند مورخه 2 / 3 / 1357شماره: 82 / 5ش همین مجلد
[12]. سند مورخه 6 / 3 / 1357 شماره: 37 / 7 / 9 / 66 / 401 و سند مورخه 2 / 3 / 1357شماره: 140ـ 590 همین مجلد
[13]. صورتجلسه شورای هماهنگی شهرستان شهسوار جلسه دویست و چهارم مورخ 8 / 3 / 2537
[14]. سند مورخه 1 / 3 / 1357 شماره: 1098 / 2ﻫ1 همین مجلد
[15]. سند مورخه 3 / 3 / 1357شماره: 2663 / 312 و نک: اسناد مورخه 5 / 3 / 1357 شماره: 3618 / 2ﻫ ب / 6 / 3 / 1357شماره: 593 / ن ﻫ همین مجلد
[16]. سند مورخه 4 / 3 / 1357شماره: 1122 / 2ﻫ1. نک سند 26 / 4 / 1357شماره: 1924 / 3ﻫ1 همین مجلد راجع به دستگیری دو نفر در بهشهر به اتهام حمل اعلامیه به ساری
[17]. سند مورخه 18 / 3 / 1357 شماره: 3753 / 2ﻫ ب همین مجلد. در این سند لیست طولانی از اساتید، دانشجویان و کارمندانی که محروم و اخراج شده اند نیز آمده است. این اقدامات در دانشگاهها به تظاهرات متعددی انجامید که در اسناد همین مجلد به آنها اشاره شده است.
[18]. سند مورخه 30 / 4 / 1357شماره: 2011 / 2 ﻫ 1 سند مورخه 31 / 4 / 1357 شماره: 1999 / 2 ﻫ 1 همین مجلد