در سال 1357 رژیم پهلوی در جریان اقدامات سرکوبگرانه در شهر مشهد تعدادی از انقلابیون را به شهادت رسانده یا مجروح کرد. واقعه مشهد بازتاب زیادی در سراسر کشور داشت و در شهرهای استان مازندران نیز واکنشهایی نسبت به آن صورت گرفت.[1] پخش اعلامیه و برگزاری مجالس ختم و تظاهرات در محکومیت خشونتهای رژیم از جمله این اقدامات بوده است. علاوه بر تظاهرات که در همدردی با شهدای مشهد صورت گرفت، در ماههای تیر و مرداد تظاهرات متعددی به صورت خودجوش در سطح استان برگزار شد که صرفاً جهت بیان اعتراض علیه رژیم پهلوی و حمایت از حضرت امام(ره) بود.[2] در مواردی نیز اقدام رژیم در دستگیری و سرکوب انقلابیون منجر به تظاهرات گستردهای میشد:
«اطلاع واصله حاکیست مقارن ساعت 15:00 روز 23 / 5 / 2537[1357] به انگیزه دستگیری شیخ عبددوست در شهسوار طرفداران نامبرده به مسجد جامع شهرستان مزبور وارد و شیخعبدالوهاب مومنی اهل شهسوار ضمن وعظ مردم را به اقدام علیه دولت و تظاهرات دعوت و بعد از پایان سخنرانی با حدود 500 نفر از متعصبین و افراطیون مذهبی از مسجد خارج و ضمن پرتاب سنگ و چوب به سوی ماموران مبادرت به شکستن شیشههای چند آمبولانس و اداره خدمات درمانی، بانکهای مستقر در مسیر نموده و بادادن شعارهای ضد ملی مردم را به بستن مغازهها دعوت که ماموران شهربانی محل با همکاری ژاندارمری محل در صدد متفرق نمودن تظاهرکنندگان و محرکین از جمله شیخ مزبور را نمودهاند. تعداد 20 نفر از تظاهرکنندگان مجروح که یکنفر آنان فوت نموده است»[3]
در تاریخ مذکور 3 نفر به شهادت رسیده و تعداد زیادی نیز دستگیر و زخمی شدند،[4] در اعلامیهای که در روزهای بعد راجع به این حادثه در استان منتشر شد، آمده است:
«اینبار به دستور شخص شاه جلاد - مزدوران سیاه قلب و فاسدش در خیابانها و کوچهها و خانههای شهرستان شهسوار جوی خون راه انداختند. ماجرا به طور خلاصه بدین قرار میباشد: در مسجد امام (امام زمان) شهسوار یکی از روحانیون مسئول و متعهد ظهرها و شبها نماز جماعت و جلسات سخنرانی داشته است. جمعیت و ازدحام در این جلسات بیسابقه بوده و به طوری که علاوه بر صحن مسجد و حیاط آن ـ کوچهها و خیابانهای اطراف مسجد به شعاع صدها متر از جمعیت پر بوده و موج میزده [است] .... [23 مرداد 1357 ساعت 4] پس از اتمام سخنرانی مردم از پیر و جوان و کودک همه باهم در کمال آرامش و سکوت همراه چندتن از روحانیون محترم به عنوان نشان دادن ناراحتی خود از دستگیری سخنران مسجد امام زمان به سوی آن مسجد حرکت کردند تا در آنجا ضمن نشان دادن حمایت خود از پیشنماز و سخنران دستگیر شده با مامورین و مسئولین به اصطلاح امنیتی و در اصل (ضدامنیتی) در مورد بستن مسجد و راجع به سخنران دستگیر شده صحبت کنند و به صورت جمعی خواستار آزادی وی گردند. اما مزدوران شاه خونخوار که روی چنگیز جنایتکار را سفید کرده است همه نیروها و امکانات خود را از روزهای قبل آماده کرده بودند. تا مردم را که بانظم و سکوت کامل حرکت میکردند با گلوله و آتش مسلسلهای آمریکایی و اسرائیلی جواب بدهند و همینکار را هم کردند. ناگهان پس از پاشیدن آب به وسیله ماشینهای آتشنشانی به روی مردم و آشفته و ناراحت نمودن آنان با باطوم و مشت و لگد و هفتتیر و تفنگ و مسلسل به جان مردم بیدفاع و بیگناه حمله کردند و قتل و خونریزی را از حدود 5 / 2 بعدازظهر تا شب ادامه دادند....»[5]
از مهمترین برنامههای شهریور 1357 که انعکاس زیادی در اسناد دارد، برگزاری مراسم عیدفطر بود. این مراسم که در شهرهای مختلف باشکوه فراوان برگزار شد، علاوه بر اینکه ماهیت مذهبی قیام را کاملاً آشکار کرد، نقطهی عطف در بهرهبرداری انقلابیون از مراسم و اعیاد مذهبی بود. در تهران این مراسم در تپههای قیطریه و با امامت «شهید آیتالله مفتح» برگزار و بیش از یک میلیون نفر در آن شرکت کردند.[6] در استان مازندران نیز این مراسم در شهرهای مختلف با شور و شکوه فراوان برگزار شد. در اسناد استان آمده است که مامورین امنیتی رژیم از روزهای قبل دنبال ایجاد رعب و وحشت در میان مردم به منظور عدم شرکت آنها در این مراسم بودهاند. در سندی به تاریخ 12 / 6 / 1357 آمده است:
«به شدت به وسیله عوامل مورد اعتماد در منطقه و بین مردم شایع شود که دولت به مامورین دستور داده چنانچه روز عیدفطر دستجاتی به تظاهرات پرداختند آنها را به گلوله ببندند تا عوامل اخلالگر را نابود و به ماجراهای آشوب طلبانه خاتمه دهند.»[7]
در سند دیگری به آمادگی کامل ساواک برای برخورد با برگزارکنندگان نماز عیدفطر اشاره شده است:
«باتوجه به اینکه امکان دارد روز 13 / 6 / 37 [57] عناصر خرابکار در نقاط مختلف کشور پس از ادای نماز عیدفطر در خیابانها و معابر عمومی به راه افتاده و دست به تخریب و ایجاد تشنج نمایند. بفرموده مقرر است از ساعت 7 صبح روز مذکور آمادگی کامل در آن سازمان برقرار و علاوه بر پرسنل عملیاتی که مسئولیت امور مربوطه را برعهده دارند حداقل یکسوم پرسنل ساواک در محل کار حضور یافته و تا آخرین ساعت روز که احتمال وقوع حوادث میرود سرگرم کار بوده و هرگونه خبر و حادثهای را سریعاً به مرکز [گزارش نمایند].»[8]
در اکثر شهرهای استان بعد از برگزاری نماز عیدفطر، مردم به خیابانها ریخته و با دادن شعارهایی در حمایت از نهضت امام خمینی(ره) و علیه رژیم دست به تظاهرات زدند:
«بعد از اتمام نماز عیدفطر در مسجد جامع شهرستان بهشهر حدود هفتصد نفر از اهالی بهشهر در حالی که شعارهای مذهبی له خمینی میدادهاند [تظاهرات کردند]»[9]
در گزارشی راجع به تظاهرات عیدفطر در قائمشهر آمده است:
«صبح روز عیدفطر پس از خاتمه نماز عیدفطر کلیه شرکتکنندگان در نماز عیدفطر که در مساجد و تکایای مختلف برگزار شد در مسجد جامع سیدمحله شاهی اجتماع نمودند و سپس از مسجد مذکور با در دست داشتن عکس خمینی و دادن شعار له خمینی پیادهروی را تا مسجد عادلانی ادامه دادند و در آنجا پس از سخنرانی شیخ صبوری که سردسته کلیه تظاهرکنندگان بودند متفرق شدند.»[10]
افزایش دستگیریها
در دستورالعملهای ساواک در سال 1357 مکرر به کنترل انقلابیون و دستگیری و حتی تبعید آنها اشاره شده است. بسیاری از این مبارزین، بهخصوص روحانیون و وعاظ پس از اظهارات شدید علیه رژیم در منابر یا محافل خصوصی، از سوی مامورین ساواک ابتدا مورد تذکر شدید قرار گرفته و در صورت ادامه، دستگیر یا تبعید میشدند. در مقطع زمانی اسناد این مجموعه به دلیل عقبنشینی شدید رژیم و افزایش جسارت و شجاعت مردم بعضاً ساواک به اخذ تعهد مبنی برعدم بیان مطالب تحریکآمیز بسنده میکرد. اسناد نشان میدهد که در اکثر موارد فرد دستگیر شده پس از آزادی مجدداً فعالیتهای سیاسی خود را با شدت و هوشیاری بیشتری ادامه میداد. پس از نتیجه نگرفتن رژیم از تهدید و تطمیع انقلابیون، اقدام بعدی زندان یا تبعید این افراد بود. در اوایل دههی 50 به دلیل اشراف و کنترل نسبی رژیم بر اوضاع، دستگیری انقلابیون بهخصوص چهرههای برجستهی طرفدار حضرت امام(ره) باعث ایجاد موج در جامعه نمیشد و به اعتراضات محدودی در سطح حوزه یا مساجد منتهی میشد. در سال 1357 به دلیل کاهش اقتدار رژیم و حضور گستردهی مردم در مبارزه واکنش بسیار متفاوت بود، به طوری که در شهرهای مختلف، رژیم به سختی قادر به دستگیری و تبعید انقلابیون میشد. واکنشهای مردمی به این دستگیریها بسیار شدید گزارش شده است. در سند زیر در مورد دستگیری «حجتالاسلام محمدتقی عبدوست» و واکنش مردم به آن در شهسوار آمده است:
«پس از دستگیری مشارالیه در ساعت 17:00 روز جاری عدهای در حدود 150 نفر که اکثریت آنان را جوانان تشکیل میدادند ضمن اعتراض به دستگیری شخص مزبور خواستار آزادی وی بودند که بنابه گزارش واصله از منابع تهدید نمودند چنانچه آزاد نگردد به شهربانی حمله خواهند نمود.»[11]
براساس اسناد پس از هر دستگیری کسان دیگری بودند که بلافاصله سکان هدایت مردم را به عهده گرفته و اعتراضات را رهبری میکردند. در تاریخ 30 / 5 / 57 پس از دستگیری شیخ کامل خیرخواه، شیخ محمدرضا روحانینژاد اینگونه مردم را به تهییج در آورده است:
«شیخ محمدرضا روحانینژاد بدون مقدمه از بین جمعیت به پاخاسته و ضمن برداشتن عمامه خود و انداختن آن بر کف مسجد اظهار داشت: ای مردم مگر شما غیرت ندارید، مگر تعصب دینی ندارید. من از شما میخواهم تا تحویل کامل خیرخواه (به اتهام ایراد مطالب خلاف مصالح مملکتی دستگیر شده) از مسجد خارج نشوید. ما تا آخرین قطره خون خود را خواهیم داد.»
بسیاری از وعاظ و نیروهای انقلابی نیز در منابر با اعلام اینکه به زودی به وسیلهی رژیم دستگیر خواهند شد، آمادگی خود را برای مبارزه نشان میدادند. در بسیاری از موارد نیروهای نظامی و امنیتی رژیم قادر به دستگیری آنها نشده و محل اختفای آنها را پیدا نمیکردند:
«متعاقب اظهار شیخحسن لطیفی، ضمن تماس با شهربانی محل اعلام گردیده، یادشده احضار و به وی تفهیم گردد که از ذکر مطالب خلاف مصالح مملکتی خودداری نماید، لکن در تحقیقات مشخص گردیده که واعظ مذکور محل سکونت معینی نداشته و همیشه هنگام ورود به مسجد چند دستگاه مینیبوس که هر کدام از آنها مملو از مسافر میباشد، وی را همراهی و موقع خروج نیز نامبرده به همین نحو از مسجد خارج میگردد. لذا به منظور دستگیری او کمیسیونی از طریق مسئولین انتظامی محل تشکیل و پس از بررسی موضوع دستگیری واعظ مزبور مورد تائید و ضروری دانسته شده است.......
پس از خاتمه مجلس و در هنگام خروج جمعیت، مامورین شهربانی مستقر در محل برای دستگیری واعظ مزبور اقدام که با عکسالعمل مردم مواجه و در نتیجه یک نفر از جمعیت حاضر با پرتاپ سنگ شیشه اتومبیل رئیسشهربانی را شکسته و متواری گردیده است.......»[12]
به دلیل حمایت عمومی از چهرههای برجسته انقلابی در ماههای پاییز و زمستان 57 رژیم معمولاً از اقدام مستقیم علیه افراد اجتناب کرده و در بسیاری از موارد به تذکر بسنده میکرد. در سند زیر دلیل این تسامح اینگونه بیان شده است:
«در زمینه دستگیری شیخحسین صبوری و شیخعلیکرمی با شهربانی مذاکره و عنوان شد که در شرایط فعلی در صورت دستگیری احتمالاً عدهای از متعصبین مذهبی شهرستان به حمایت از آنان تظاهراتی انجام خواهند داد که به مصلحت منطقه نمیباشد......»[13]
تجلیل از روحانیون و بزرگداشت وقایع کشور
یکی از مهمترین حوادث تابستان 1357 درگذشت «حجتالاسلام شیخاحمد کافی» در اثر سانحهی مشکوک تصادف در خراسان بود. مرحوم کافی که محبوبیت فراوانی در سطح کشور داشت، پس از اینکه به دستور حضرتامام(ره) مراسم جشن نیمهشعبان به دلیل جنایات رژیم تحریم شد، به مشهد مسافرت و در مسیر بازگشت دچار سانحه تصادف شده و درگذشت.[14] انتشار خبر رحلت مرحوم کافی موجی از اندوه و خشم را در سراسر کشور به وجود آورد. براساس اسناد در گفتوگوها و محافل خصوصی درگذشت ایشان را مشکوک قلمداد کردهاند. در جلسهای که از طرف دانشجویان اردوی شماره 3 قائمشهر در مسجد دیوکلات تشکیل شده بود، آمده است:
«مرگ شیخاحمد کافی ساختگی بوده و از طرف استعمارگران و دولت طرحریزی شده و ما به همین مناسبت به عزاداری نشستهایم تا با فرستادن صلوات و قرائت فاتحه روح آن مرحوم را شاد کنیم، سپس اضافه کرد که این نمونه کوچک کار استعمارگران است.»[15]
از دیگر حوادث تاثربرانگیز تابستان 1357 فاجعه دلخراش آتشسوزی سینما رکس آبادان در آخر مردادماه بود. در این روز بیش از چهارصد نفر از کسانی که به تماشای فیلم گوزنها رفته بودند، در شعلههای آتش به شهادت رسیدند. انعکاس این حادثه چنان بود که حضرت امام(ره) و سایر علماء و مراجع آن را محکوم کردند. در همدردی با شهدای سینما رکس مراسم مختلفی در سراسر کشور برگزار شد و وعاظ و سخنرانان در منابر و مجالس به بررسی ابعاد آن پرداختند. در استان مازندران علاوه بر پخش اعلامیه[16] مراسم متعددی برای این افراد در شهرهای مختلف برگزار شد.[17] کشتار مردم در 17 شهریور 1357 نیز فرصت دیگری بود تا مساجد استان مجدداً محلی برای اجتماع نیروهای انقلابی برای مبارزه علیه رژیم شود. براساس اسناد موجود در بیشتر شهرهای استان مراسم ختم شهدای تهران برگزار شده است:
«روز 24 / 6 / 57 مجلس ختمی به مناسبت کشته شدگان تهران در مسجد گرجی محله بهشهر تشکیل و اعلامیهای نیز در اینباره به امضاء سیداحمد مصطفوی در بهشهر پخش میگردد........»[18]
اعتصابات و تعطیلی بازار
یکی از اقداماتی که به شدت رژیم پهلوی را دچار بحران میکرد، برگزاری اعتصاب در کارخانهها، ادارات و سازمانهای دولتی بود. اعتصابات اگرچه در شهرهای صنعتی تاثیر ملموستری داشت، اما در دیگر شهرها از جنبهی روانی میتوانست وضعیت متزلزل رژیم را آشفتهتر کند. در استان مازندران اعتصابات از تابستان 1357 آغاز و کارمندان و فرهنگیان به تدریج به آن پیوستند. هدف اعتصابکنندگان در آغاز بیشتر بیان خواستههای صنفی بود.[19] اما به تدریج ماهیت کاملاً سیاسی پیدا کرده و با اهداف نهضت امام(ره) هماهنگ شد. در این میان روحانیون نقش زیادی در برگزاری این اعتصابات داشتند. در مورخه 20 / 6 / 57 تعداد 11 نفر از روحانیون بهشهر با اعلام عزای عمومی از اقامه نماز در مساجد خودداری و از کسبه خواستند که مغازهها را ببندند.[20] علت این تعطیلی و اعتراض «همدردی با کشته شدگان اخیر وقایع تهران» عنوان شده است.[21]در بخش از این اعلامیه آمده است:
«حادثه دلخراش فاجعه اخیر تهران به وسیله هیئت حاکمه که منتهی به قتل و جرح جمع کثیری از برادران و خواهران مسلمان کشور شده است، باردیگر موجبات خشم و ناراحتی مردم متدین این مرزوبوم را فراهم آورد. روحانیت بهشهر به دنبال این فاجعه و اعلام عزای عمومی از جانب مراجع عالیقدر روز دوشنبه بیستم شهریور را عزای عمومی اعلام و اقامه جماعت در مساجد تعطیل است.......»[22]
در کنار اعتصابات کارگران و کارمندان، بازاریان نیز با بستن مغازههای خود در مناسبتهای مختلف از نهضت حضرت امام(ره) حمایت میکردند. در 16 / 6 / 57 در شهرستان آمل هفتاد درصد مغازهها و بازار بسته بوده است. در برخی شهرها زنان دوشادوش مردان در راهپیماییها شرکت کرده و علیه رژیم شعار میدادند:
«روز 21 / 5 / 37 [57] تعداد 10 زن کفنپوش در منطقه دوآب سوادکوه مشاهده که علیه دستگاه حاکمه شعار میدادهاند.»[23]
در چالوس نیز تظاهرات در شهریورماه ادامه داشت و در آن از امام خمینی (ره) حمایت میشد:
«روز جاری [9 / 6 / 57] حدود 80 نفر از جوانان پس از اتمام سخنرانی واعظ مربوطه در مسجد جامع چالوس به خیابان ریخته و با دادن شعارهای مرگ بر........ و زندباد خمینی مبادرت به شکستن یک جام شیشه بانک صادرات [نمودند]»[24]
در روزهای آتی در چالوس تظاهرات منسجمی صورت گرفت که محل شروع آنها مسجد جامع بود. در روز 10شهریور در شهرهای دیگر استان نیز تظاهراتی صورت گرفت.[25] از جمله در شهرستان آمل مامورین نظامی و امنیتی رژیم به سوی مردم آتش گشودند:
«بعد از سخنرانی واعظ مربوطه در مسجد امام جعفر صادق شهرستان آمل حدود 200 نفر از اهالی به طور متشکل در خیابانهای طالب آملی و ششم بهمن آمل حرکت و ضمن دادن شعارهای مضره و له خمینی مبادرت به شکستن شیشههای سینما درفش و بانکهای فرهنگیان، تهران، عمران، پارس و ملی را نمودهاند. افراد مذکور در نتیجه شلیک هشت تیر هوائی و اقدامات ماموران انتظامی متفرق گردیدهاند»[26]
در بابل نیز تظاهرات متعددی در این ماه صورت گرفت:
«برابر اطلاع واصله در ساعت 9:45 دقیقه 22 / 6 / 57 حدود 200 نفر که تابلو به نام شهرستان شاهی در دست داشتند و جوانانی که 18 الی 20 سال سن داشتند از فلکه شاهی شهرستان بابل بطرف خیابان شاه بابل به حالت آرام حرکت کرده و با دادن شعار (مسلمان بپاخیز برادرت کشته شد) و یکی از تابلوها نوشته شده بود (برای برقراری حکومت اسلامی تا پای جان میکوشیم و عکس خمینی در بالای تابلوها قرار داشت و در نزدیکی چهارراه شهداء مأمورین سررسیدند و همگی متواری شده و برخوردی نداشتند و همان روز عدهای نیز با پلیس درگیری پیدا کردهاند.»[27]
در مورخه 17 / 6 / 57 در مسجد گرجی محله شهرستان بهشهر نیز «قریب 500 نفر از قشریون مذهبی در حالی که 11 نفر روحانی در جلوی جمعیت حرکت میکردهاند به تظاهرات خیابانی در مسیرهایی که قبلاً از طرف شهربانی محل تعیین گردیده بود، اقدام نمودهاند.»[28]
در شهرستان آمل نیز در مورخه 1 / 6 / 57 تظاهرات گستردهای برگزار شد که رژیم برای متفرق کردن تظاهرکنندگان اقدام به تیراندازی کرد:
«جمعیتی در حدود 2000 نفر پس از خروج از مسجد و منبر شیخ مسیح مهاجری بهطور متشکل حرکت و با دادن شعارهای شاه نجف خمینی و فرستادن صلواتهای پیدرپی برای شادی خمینی به حرکت خود ادامه ... ضمناً تظاهرکنندگان با شلیک تیر هوایی متفرق شدهاند.»[29]
در سند زیر گسترهی اعتصابات در استان به خوبی مشهود است:
«1ـ برابر اعلام سازمان بابل مستند به گزارش شهربانی بابلسر رانندگان مینیبوسهای خطوط بابلسر، فریدونکنار، محمودآباد، امیرکلا، بابل، شاهی و ساری قصد دارند روز شنبه 25 / 6 / 57 به منظور همدردی با کشتهشدگان تهران دست از کار بکشند. شهربانی ژاندارمری در جریان امر قرار دارد.
2ـ از روز 19 / 6 / 57 تاکنون امامان جماعت ساری از اقامه نماز جماعت خودداری نمودهاند.
3ـ میزان کسبه بابلسر که مغازههای خود را تعطیل کردهاند به 80% رسیده است.»[30]
[1]. در تاریخ 3 / 5 / 57 در مسجد دیوکلا قائمشهر دانشجویان اردوی شماره 3 جلسهای برگزار و در آن به بررسی اوضاع کشور پرداخته و حوادث مشهد را به شدت محکوم کردند. نگاه شود به سند 15 / 5 / 1357 شماره 17954 / ﻫ مجلد قبلی
[2]. تظاهرات در شهسوار 31 / 5 / 1357 ـ 1306 / ن ﻫ تظاهرات در خرمآباد شهسوار 23 / 5 / 57 شماره 1226 / نﻫ تظاهرات در بهشهر 22 / 5 / 57 شماره 443 و نگاه شود به لیست دستگیرشدگان، مجروحین و...... 1 / 6 / 1357 شماره 19-311ج3 همین مجلد
[3]. سند مورخه 22 / 5 / 1357 شماره 442. در اسناد دیگر تعداد شهدا و زخمیهای این روز اعلام شده است. 24 / 5 / 57 شماره 2441 / 2ﻫ1 همین مجلد
[4]. سند مورخه 24 / 5 / 57 شماره 2447 / 2ﻫ1 همین مجلد
[5]. اطلاعیه شماره 1 تاریخ 24 / 5 / 57 مندرج در همین مجلد
[6]. نک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد11و یاران امام به روایت اسناد ساواک،شهید دکتر محمد مفتح ، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی،1382
[7]. سند مورخه 12 / 6 / 57 شماره 2904 / 2ﻫ1 همین مجلد
[8]. سند مورخه 12 / 6 / 57 شماره 2886 / 2ﻫ1 همین مجلد
[9]. سند مورخه 14 / 6 / 1357 شماره 522 همین مجلد
[10]. سند مورخه 14 / 6 / 1357، از همین مجلد. همچنین نگاه شود به سند مورخه 27 / 6 / 57 شماره 4990 / 2ﻫ2 جلد هفتم از همین مجموعه
[11]. سند مورخه 16 / 5 / 1357 شماره: 3999 / 1ﻫ 2 مجلد پنجم از همین مجموعه
[12]. سند مورخه 19 / 5 / 1357، همچنین نگاه شود به سند مورخه 1 / 6 / 1357 شماره 470 راجع به اعتراضات به دستگیری حجتالاسلام کامل خیرخواه در مسجد جامع بهشهر. همین مجلد
[13]. سند مورخه 14 / 6 / 1357 شماره 2922 / 2ﻫ1 همین مجلد
[14]. نک: واعظ شهیر؛ حجتالاسلام و المسلمین شیخاحمد کافی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383
[15]. سند مورخه 3 / 5 / 1357. همچنین برگزاری ختم در مسجد توفیق نکا 15 / 5 / 57 شماره2258 / 2ﻫ1- برگزاری ختم در جویبار مورخه 8 / 5 / 57 شماره 7358 / 2ﻫ30 جلد 5 از همین مجموعه
[16]. سند مورخه 9 / 6 / 57 شماره 2801 / 2ﻫ1، و 2 / 6 / 57 شماره 33-24-72 همین مجلد
[17]. سند مورخه 31 / 5 / 57 شماره 82-3-52 در مورد مجلس ترحیم در آمل. همین مجلد
[18]. سند مورخه 3 / 7 / 57 شماره 3232 / 2ﻫ1 و سند مورخه 24 / 6 / 57 شماره 257 / 50 ش جلد 7 از همین مجموعه
[19]. سند مورخه 21 / 5 / 1357فاقد شماره در همین مجلد
[20]. سند مورخه 20 / 6 / 57 شماره 2696 / 2ﻫ1 همین مجلد
[21]. سند مورخه 20 / 6 / 57 شماره 255 / 5 ش در این سند اسامی تعدادی از محرکین آمده است.
[22]. متن اعلامیه در همین مجلد آمده است.
[23]. سند مورخه 8 / 6 / 57 فاقد شماره همین مجلد
[24]. سند مورخه 9 / 6 / 57 شماره 1423 / ن ﻫ همین مجلد
[25]. سند مورخه 10 / 6 / 57، شماره 508 همین مجلد
[26]. سند مورخه 11 / 6 / 57 شماره 510 همین مجلد
[27]. سند مورخه 22 / 6 / 1356شماره190-1 / 03-712 جلد 7 از همین مجموعه
[28]. سند مورخه 17 / 6 / 57 فاقد شماره در همین مجلد
[29]. سند مورخه 11 / 6 / 57 شماره 2840 / 2ﻫ1 و همچنین نگاه شود به تظاهرات مورخه 2 / 6 / 1357 شماره 327 / ن ﻫ در نوشهر، برای آگاهی از شعارهای مردم در جریان تظاهرات ر.ک: سند مورخه 3 / 7 / 57 شماره 3224 / 2 ﻫ 1 جلد 7 از همین مجموعه
[30]. سند مورخه 21 / 6 / 57 شماره 3005 / 2 ﻫ 1 جلد 7 از همین مجموعه