اصفهان در یک نگاه
شهر اصفهان مرکز استان اصفهان است. این شهر در مغرب قسمت مرکزى ایران و از شمال به اردستان و نطنز و کاشان و از جنوب به سمیرم و از شرق به نائین و از مغرب به داران محدود مىشود
اصفهان از شهرهاى بسیار قدیمى ایران است که موجودیت تاریخى آن به هزاره سوم قبل از میلاد مىرسد. حسن موقعیت طبیعى و جغرافیایى آن در مرکز فلات وسیع ایران و خاک حاصلخیز و مصون بودن از آفات ارضى و سماوى و وجود زایندهرود، در همه دورههاى گذشته به آن امکان داده است که از مراکز مهم فعالیتهاى این مرزوبوم باشد
پس از انقراض دولت ساسانیان مردم اصفهان نیز (بىآنکه جنگى صورت گیرد) مانند سایر شهرهاى ایران به دین اسلام گرویدند[1]
شهر اصفهان در دورههاى اسلامى تاریخ ایران عظمت و اهمیت فوقالعادهاى حاصل کرده است و در طول چهارده قرن گذشته یکى از مهمترین مراکز علم و ادب، حکمت، عرفان، فقه و حدیث، تفسیر و دیگر علوم بوده و صدها عالم، فقیه، مجتهد، فیلسوف، شاعر، هنرمند و... تقدیم کرده است.
در دورههاى آلزیار، آل بویه و سلاجقه پایتخت ایران بوده است و در سال 633 هجرى با هجوم مغولها با خاک یکسان گردید.
با روى کار آمدن صفویه، اصفهان دوران شکوفایى خود را بازیافت و به عنوان مرکز دینى ایران محسوب گردید و قریب به یک قرن و نیم پایتخت این سلسله بود و در این زمان شهرتى جهانى یافت و با حمله افغانها و سقوط صفویه رو به ویرانى نهاد.
در دورههاى زندیه و قاجاریه نیز به اصفهان صدمات و لطمات فراوانى وارد آمد که اصفهان از قدرت و توان افتاد.
در عهد پهلوى (خصوصاً رضاخان) بزرگترین ضربات به حوزههاى علمیه اصفهان که بعد از حوزه نجف بزرگترین حوزه ایران بود وارد گردید و بیش از یک صد مدرسه تخریب یا تعطیل گشت.
در کتب تاریخى حوزه دینى اصفهان به خاطر مرکزیت علمى و سابقه چهارصد ساله آن اهمیت ویژهاى را داراست. صدها نفر از فقها، محدثین، مفسرین، فلاسفه و... طى سالیان متمادى بر غناى فرهنگى این خطه که به قول ژان شاردن فرانسوى «دارالعلم شرق»[2] نامیده مىشد، افزودهاند[3] بسیارى از دانشمندان و رجال ایران یا متولد این خطهاند و یا به نحوى تحصیلات خود را در اصفهان سپرى کردهاند. و بزرگانى مانند صاحب بن عباد، ابوعلى سینا، علامه مجلسى، میرداماد، ملاصدراى شیرازى، شیخ بهایى، خواجه نظامالملک، میرزاى شیرازى، نائینى، سیدکاظم یزدى، صدر، جهانگیرخان قشقایى، بروجردى، میرزا علىآقا شیرازى، رحیم ارباب و... را در خود پروریده است.
از بهترین حرکتهاى مردمى که اصفهان در آن نقش محورى داشته و همیشه روحانیت از پیشتازان آن بودهاند مىتوان به نهضت تحریم تنباکو، مشروطیت و قیام حاج آقا نوراللّه نجفى[4] اشاره نمود.
اصفهان در دوران نهضت حضرت امام (ره) نقشى گرانسنگ داشت و یکى از مهمترین کانونهاى انقلاب در کشور بود. اولین شهرى بود که در آن حکومت نظامى و پس از مدتى حکومت اسلامى در آن اعلام گردید.
اصفهان پس از پیروزى انقلاب اسلامى پیشتاز در جبهههاى مختلف بود و شهداى گرانقدرى نظیر شهید حسین خرازى، مصطفى ردانىپور و... را تقدیم اسلام و انقلاب نمود.
از علماى بزرگ اصفهان در این عصر، که کتاب حاضر به بررسى زندگى سیاسى وى اختصاص دارد، آیتاللّه حاج سید حسین خادمى است.
زندگینامه حضرت آیتاللّه حاج سید حسین خادمى طابثراه
عالم فرزانه حضرت آیتاللّه خادمى در سوم شعبان سال 1319 و در زادروز تولد امام حسین (ع) در شهر اصفهان و در خاندان علم و تقوا چشم به جهان گشود. پدرش به میمنت روز تولد امام حسین (ع) نام «حسین» بر او نهاد و مادر مؤمنهاش از همان روز نخست وى را براى «خادمى» مکتب امام حسین در دامان خویش پرورش داد.
آیتاللّه خادمى در همان اوان کودکى پدر خویش را از دست داد و تربیت اسلامى او تحت نظارت مادرى آغاز شد که او نیز از خاندانى بزرگ به شمار مىرفت.
خاندان مادرش (دختر مرحوم حاج میرزا فضلاللّه صدرالشریعه) همچون خاندان پدرش آقا سید جعفر خادمالشریعه در هر عصر و عهدى مبلغان بزرگى را تقدیم تشیع کرده بودند.
از آن روى که مرحوم آیتاللّه خادمى وابسته به دو خاندان اصیل و نژاده سادات که در کشورهاى لبنان، سوریه، عراق و ایران پراکندهاند و آوازه فضل و شرف و علمشان عالم گیر شده، لازم است در آغاز شمّهاى در خصوص این دو خاندان بزرگ «صدر» و «شرفالدّین» سخنى گفته شود تا زمینه براى معرفى و شناخت آن مرحوم و زندگى سرشار از برکتش فراهم آید.
حسب و نسب آیتاللّه خادمى (ره)
الف ـ خاندان شرفالدین
حسب و نسب پدرى آیتاللّه خادمى به سلسله سادات با فضیلت شرفالدین باز مىگردد. صاحب کتاب نقباءالبشر در وصف این خاندان مىنویسد: «خاندان شرفالدین، داراى نژادى کریم، پیکرهاى راستین و کان سخاوتبار شرفاند... این خاندان، شرافتِ تبار و بزرگىنژاد را با هم در خود گرد آورده است و علم و عمل با هم در آن جمع گردیده است و در رسیدن به مقامات عالیه فضل، گوى سبقت از دیگران ربودهاند و مردانى در آن درخشیدهاند که دین اسلام و مذهب امامى را یارى کردهاند.
نیاى آنان شرفالدین «سید گرامى ابومحمد، ابراهیم بن زینالعابدین) از تبارى کریم و کانى دیرپاست و خمیره او از شرف سرشته شده است... نسب والا و شریفش در همه نوادگان وى استوار است و در خاندان او جز ارجمندان یافت نمىشوند».
مؤلف این کتاب سپس سلسله نسب آن سیّد جلیلالقدر را به ترتیب نام برده تا به امام هفتم شیعیان حضرت امام موسى الکاظم (ع) و از آن بزرگوار به امام امیرالمؤمنین (ع) و پیامبر اکرم صلىاللّه علیه و آله مىرساند.
ب ـ خاندان بزرگ صدر
خاندان بزرگ و شریف «صدر» از دیگر خاندانى است که آیتاللّه خادمى بدان منتسب است. این خاندان در کشورهاى لبنان، سوریه از سابقه دیرینه علمى و فقهى برخوردار است به گونهاى که اکثر رجال آن در زمره مراجع تقلید و مشایخ صاحب اجازه در نقل روایات و یا مؤلفان و محققان دیگر علوم اسلامى شناخته مىشوند.
سرسلسله این خاندان، مرحوم سید صدرالدین محمد موسوى عاملى (م 1263 ق) بود که با آل «شرفالدین» نسب مشترک دارند. به عبارت دیگر این طایفه نیز سرانجام سیادتشان به امام کاظم (ع) مىرسد گذشته از آنکه پدر «سید صدرالدین محمد (سرسلسله خاندان صدر) از نوادگان شیخ حرّ عاملى (ره) نیز به شمار مىرود. از بزرگان معاصر این سلسله مىتوان مرحوم سید صدرالدین صدر، که فقیهى اصولى و عمیقالنظر و دقیقالفکر و ادیب و شاعر و داراى کمالات نفسانیه و معنویه و از دعوتکنندگان آیتاللّه العظمى بروجردى به قم بود و امام موسى صدر فرزند شایسته و برومند آن مرحوم و شهید محمد باقر صدر نابغه کمنظیر عرصه فقه و فقاهت و مجاهد عرصه سیاست از دیگر شخصیتهاى علمى و انقلابى هستند که از این خاندان قامت راست کردهاند.
آیتاللّه سید حسین خادمى خود، از ناحیه پدر فرزند فرزندان سید ابوجعفربن سید صدرالدین محمدبن سید صالح بن سید محمد بن سید شرفالدین و از ناحیه مادر نیز به مرحوم شیخ جعفر معروف به کاشف الغطاء وابسته است.
ورود به حوزه علمیه اصفهان
این عالم وارسته که از نوادر روزگار و از بزرگان فقه و سیاست به شمار مىرفت، پس از فراگیرى خواندن و نوشتن و قرائت قرآن و ادعیه مأثوره، علوم حوزوى را نزد علماى بزرگ حوزه علمیه اصفهان نظیر شیخ على مدرس یزدى، آقامیرزا اردستانى و میرزااحمد مدرس اصفهانى و میرمحمدصادق خاتونآبادى آغاز کرد. رسائل شیخ انصارى را نزد آخوند ملاعبدالکریم گزى و میرسید على مجتهدنجفآبادى و کفایۀالاصول آخوند خراسانى را نزد سید محمد نجفآبادى آموخت.
هجرت به نجف اشرف
عطش سیرىناپذیر آیتاللّه خادمى در اعتلاى مراتب کمال معنوى در جوار مرقد مطهر امام اول شیعیان و نیز کسب علم و دانش از اساتید بزرگى که در حوزه نجف به تدریس و تعلیم طلاب مشغول بودند وى را به هجرتى انفسى و آفاقى سوق داد و نقطه عطفى را در زندگى وى نهاد.
وى در این دوره از زندگى پربار خویش ضمن صیقل دادن روح و روانش با زیارت امام على (ع) و عرضه کردن خویش بر بزرگان عرفان و سیر و سلوک در درس بزرگمردانى چون میرزا حسین نائینى، آقا ضیاءالدین عراقى، آقا سیدابوالحسن اصفهانى، شیخ محمد بلاغى و سیدابوتراب خوانسارى شرکت کرد و زانوى ادب بر زمین زد.
استعداد بسیار، هوش سرشار و حافظه قوى در این برهه از زندگى علمى و معنوى او موجب گشت که وى در جلسات درس و بحث به جزوات و کتب متداول حوزوى مراجعه نکند و تنها براى خواندن روایات ـ آن هم تیمّنا ـ به کتب حدیثى و روایى نظر افکند. پشتکار و تلاش فوقالعاده و استعداد سرشار وى در اندک زمانى، اساتید و آیات عظام حوزه نجف را ـ که اساتید آن مرحوم نیز بودند ـ بر آن داشت تا قوه استنباط و اجتهاد وى را گواهى کنند و به او اجازه روایت دهند.[5]
آیتاللّه خادمى در خلال تحصیل با بزرگانى همچون آیات عظام میلانى (ره) علامه طباطبائى (ره) خوئى (ره) شیخ محمد على کاظمى خراسانى (ره) سید عبدالحسین طیب و... هم مباحثه بوده است.
بازگشت به اصفهان
بىشک اگر آیتاللّه خادمى با نبوغ سرشار و خدادادى و احاطه بر علوم اهل بیت در حوزه نجف باقى مىماند وى یکى از مراجع عالم تشیع به شمار مىرفت و حوزه درس وى بسیارى را به سوى نجف اشرف مىکشاند اما دغدغه متلاشى شدن حوزه بزرگ و کهن اصفهان توسط رضاخان و تلاش نظام ستم شاهى در زدودن دین و آثار دینى در این شهر مذهبى وى را بر آن داشت تا به اصفهان باز گردد و اندوختههاى علمى و معنوى خود را در اختیار اشخاصى قرار دهد که از هر سو در تهاجم التقاط و ابتذال بودند. دعوت علماى وقت اصفهان از ایشان براى بازگشت به اصفهان بىتأثیر نبود. آیتاللّه خادمى پس از ورود به اصفهان در مدرسه صدر به درس و بحث پرداخت و حوزه علمیه اصفهان را که به دست رضاخان متلاشى و از هم گسیخته شده بود، مجدداً احیاء و تحکیم بخشید و با تلاش شبانهروزى خود آن را رونق و جهت داد.
وى که در فقه و اصول، رجال، تفسیر، معارف و علوم عقلى و نقلى سرآمد اساتید عصر خود در حوزه اصفهان بود توانست در مدتى کوتاه حال و هوایى دیگر بر حوزه درس اصفهان حاکم کند به گونهاى که جلسات درس او به پر جمعیتترین و پرمایهترین مجالس درس مبدّل گردید و این روند تعلیم و تعلم را با وجود کهولت سن تا آخر عمر پر برکتش همچنان دنبال مىکرد و شاگردانش را از بهره دانش خویش بىبهره نمىساخت و تا پایان عمر ریاست حوزه علمیه اصفهان را به عهده داشت و در مسیر اعتلاى فکرى و اخلاقى طلاب و جلوگیرى از نفوذ اندیشههاى التقاطى در این حوزه کهن گام برمىداشت و قدمى در مقابلجو سازیها و غوغا سالاریها عقب ننشست.
آثار و تألیفات
حضرت آیتاللّه خادمى، مرد خستگىناپذیر عرصههاى سیاسى، اجتماعى با تمام مشغلهها و محدودیتهاى عصر ستم شاهى، براى رسیدگى به امور معنوى مردم و مبارزه با التقاط، و الحاد و ابتذال، قلم را بر زمین ننهاد و به تبیین مکتب اهل بیت (ع) را وجهه همت خویش قرار داد و از خویش آثارى بر جاى گذاشت که مورد توجه محققین و طلاب است. از این میان مىتوان به آثار ذیل اشاره نمود:
1ـ رساله فى ارث الزوجه
2ـ حواشٍ على کتاب الطهارۀ و الصلوۀ و الزکوۀ من کتاب مصباح الفقیه للشیخ رضا الهمدانى
3ـ تقریرات اصول از ابتداى مباحث الفاظ تا آخر معناى حرفى و از خاتمه برائت تا آخر تراجیح
4ـ تقریرات فقه مرحوم نائینى در نماز و روزه
5ـ رسالهاى در لباس مشکوک تا قواطع نماز
6ـ رسالهاى در علوم شمول حق الارث زوجه به غیر منقول
7ـ حواشى به کتب اصول
8ـ رهبر سعادت یا عظمت دین محمد (ص) که در دو جلد به زبان فارسى به چاپ رسیده است.
سیره عملى
سیره عملى آیتاللّه خادمى از عوامل مهم نفوذ اجتماعى وى در بین عامه مردم بود. او که عارفى زاهد بود در برابر عام و خاص متواضع و و فروتن بود، کمتر کسى است که به ملاقات آن مرحوم رفته باشد و در خصوص زندگى بسیار ساده و زاهدانهاش سخن نگفته باشد. تا اوایل انقلاب با وجود ابتلا به پا درد و کهولت سن از داشتن اتومبیل بىبهره بود تا اینکه یکى از دوستانش اتومبیلى به ایشان اهدا کرد.
آیتاللّه خادمى نیز مانند بسیارى از اولیا خدا به تهجد و شب زندهدارى و توسل و گریه براى حضرت اباعبداللّه (ع) و تلاوت قرآن مىپرداخت و با اذکار و ادعیه مأثوره ـ همواره و خاصه در ماه مبارک رمضان مأنوس بود. از دیگر خصال پسندیدهاى که در ذهن و اندیشه تاریخ به یادگار مانده است مىتوان به صبر و شکیبایى، حلم، توکل، ایمان قلبى، دور اندیشى، وارستگى از وابستگیهاى مادى و دنیایى و گشاده رویى او اشاره کرد و در یک کلمه مىتوان گفت که گویى حضرت آیتاللّه خادمى هر روز گفتار و کردار و پندار خویش را بر خطبه همام امیرالمؤمنین (ع) عرضه مىداشت.
تواضع و فروتنى او زبانزد خاص و عام بود و از کسانى که به هر دلیل به ملاقات ایشان مىرفتند به گرمى استقبال مىکرد و با مزاحهاى شیرین و ملیح و رفتار صمیمانه، آنان را مسرور و فضا را براى بیان مطالب گوناگون و پاسخ به سؤالات آنان فراهم مىکرد.
خدمات فرهنگى و عمرانى
در راه سازماندهى نیروهاى فعال جامعه در راستاى تقابل با ابتذال و التقاط و نیز ساماندهى وضعیت اسفبار فقرا و محرومان جامعه لحظهاى از پاى ننشست و با خدمات شایسته و ارزندهاى که به فرهنگ اسلامى و رفاه مسلمانان نمود نشان داد که نام با سمّاى خادمى برازنده ایشان است.
از ویژگیهاى بارز آیتاللّه خادمى موضعگیریهاى خاص و عملکرد مناسب در موقعیتهاى مختلف در برابر سیاستهاى رژیم شاهنشاهى بود. در جاهایى که اقدام فرهنگى ضرورت داشت از آن رویگردان نبود و به آن مىپرداخت.
از آثار ارزشمند زحمات ایشان مىتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
الف ـ مؤسسه احمدیه:
آیتاللّه خادمى (ره) در راستاى تعلیم و تربیت اسلامى نسل آینده و تقابل با سیاستهاى غرب گرایانه رژیم پهلوى و نیز واکسینه کردن قشر جوان در برابر فرهنگ منحط لائیک از نفوذ معنوى که در میان مردم داشت، مؤسسه احمدیه را ـ که از دبستان، (کلاسهاى روزانه و شبانه)، کتابخانه و سالن سخنرانى تشکیل شده بود ـ بنیان نهاد و به مناسبتهاى مختلف از اندیشمندانى همچون علامه محمد تقى جعفرى، استاد شهید مرتضى مطهرى، شهید دکتر مفتح و علامه امینى و...دعوت مىکرد تا شیفتگان علم و فضیلت از سخنان آنان بهرهمند شوند. این مؤسسه با پوشش کارهاى فرهنگى به امور سیاسى همگام با نهضت روحانیت مىپرداخت. به همین دلیل رژیم همواره تلاش مىکرد به هر نحو ممکن بر آن تسلط یابد؛ لیکن حمایتهاى قاطعانه آیتاللّه خادمى باعث عقب نشینى دستگاه مىگردید و در نهایت در نوک حمله اتهامهاى ناروا و ناجوانمردانه ساخته و پرداخته ساواک قرار مىگرفت که این جوسازیها هرگز مانع تربیت نسل جوان و انقلابى در این مؤسسه نشد.
ب ـ تأسیس و بازسازى مساجد اصفهان
تأسیس و بازسازى مساجد اصفهان و بازسازى مدرسه علمیه عربها که پس از رحلتش به نام مدرسه
آیتاللّه خادمى (ره) نامگذارى شد، از دیگر خدمات ارزنده آن بزرگوار است.
ج ـ تأسیس کتابخانه
تاسیس کتابخانههاى متعدد از دیگر فعالیتهاى فرهنگى آیتاللّه خادمى است. از آن میان مىتوان به کتابخانههاى مدرسه ملاعبداللّه، مؤسسه احمدیه، و مسجد حاج رسولیها اشاره نمود.
آیتاللّه خادمى با زندگى زاهدانه قسمتى از در آمد خود را در راستاى به دست آوردن نسخ خطى بزرگان اختصاص مىداد و کتابخانه نفیس شخصى وى حدود هفتصد جلد کتاب خطى و کمیاب را در خود جاى داده است.
د ـ فعالیتهاى عمرانى و مردمى
آیتاللّه خادمى در مسایل اجتماعى و سیاسى شهره و سر آمد اصفهان و اصفهانیان بود و در مصایب و بلایا حامى مردم؛ جمع آورى کمکهاى مردمى و یارى رساندن به محرومان جامعه و ارسال کمکهاى مالى و معنوى براى مردم دیگر نقاط کشور و مسلمانان خارج از کشور از دیگر فعالیتهاى این پیر فرزانه است.
مردم مظلوم و جنگ زده لبنان به واسطه ارتباط نزدیکى که میان امام موسى صدر و آیتاللّه خادمى برقرار بود پیوسته از کمکهاى ارسالى ایشان بهره مىبردند.
به دنبال زلزله طبس که در سال 57 به وقوع پیوست، آیتاللّه خادمى مبادرت به جلب و ارسال کمکهاى فراوانى به این منطقه نمود. از دیگر فعالیتهاى اجتماعى و عام المنفعه این خادم دین و مردم را مىتوان به تأسیس انجمنهاى خیریه و... در اصفهان اشاره نمود.
سخنرانیها
آیتاللّه خادمى فرزند زمان خویش بود و در منابر و سخنرانیهاى خویش هرگز رسالت روحانى و ارشاد مردم را نادیده نمىگرفت و همواره مباحث علمى، کلامى، اخلاقى او همسو با مقتضیات زمان بود.
وى در مباحث علمى و معنوى با مخاطبین ـ به ویژه جوانان ـ چون عامه مردم مفاهیم عمیق و سنگین را در قالبهاى ساده و روان مىگنجاند و آنان را با حقایق مکتب تشیّع آشنا مىنمود.
توسل به اهل بیت علیهم السلام، خاصه تذکر مصائب حضرت سید الشهداء (ع) را یک اصل مىشمرد و نسبت به ایشان ارادتى ویژه و خالصانه داشت
فاصله سنى ایشان با جوانان هرگز موجب آن نگردید که بین او و این قشر جوان مانعى ایجاد شود. در
خصوص تربیت دینى و اخلاقى، با وجود مقام علمى رفیعى که داشت در جلسات انجمنهاى اسلامى پزشکان، دانشآموزان و دانشجویان شرکت مىکرد و به سخنرانى مىپرداخت و با متانت به پرسشهاى آنان پاسخ مىگفت. ذکر خاطرهاى از آن مرحوم براى تبیین بیشتر مناسب مىنماید.
ایشان فرمود: روزى در مراسم ختم یکى از سرشناسان محل شرکت کرده بودم به طور اتفاقى پسر متوفى که تازه از اروپا فارغ التحصیل شده بود. به ایران بازگشته بود کنار من نشست. در گفتگوى که میان ما ردّ و بدل شد، سخن به جایى رسید که آن جوان خدا را انکار کرد. به او گفتم اروپا با تمام پیشرفتهاى صنعتى که تا کنون داشته، توانسته است کُرات و آسمانها را در جستجوى خدا در نوردد و یقین کند که خدایى وجود ندارد. گفت: خیر. گفتم در این صورت شما نیز یقین ندارید که خدا نیست. گفت: خیر در شک و تردیدم. گفتم پس من شما را از شک و تردید بیرون مىآورم به طورى که یقین کنید، خدایى هست. او قبول کرد و قرار شد که روزها به خانه ما بیاید و من به او درس توحید و دیگر اصول اعتقادى بدهم. نتیجه این نشستها، کتاب «سؤال و جواب پیر و بُرنا» و یا «رهبر سعادت» شد. [6]
فعالیتهاى سیاسى
1ـ دوره سلطنت رضا پهلوى
آیتاللّه خادمى در مقطعى از تاریخ به اصفهان بازگشت که استبداد رضاخانى با همه توان خود کمر به دین زدایى و دینستیزى بسته و با بستن درب حوزهها و گشودن مراکز فساد، مؤمنین را در موضعى انفعالى قرار داده بود. ایشان در این برهه در مقابل اقدامات رضا خان قد بر افراشت و به تغییر لباس و متحد الشکل کردن لباس مردان، کشف حجاب بانوان و جلوگیرى از برگزارى مراسم عزادارى حضرت سید الشهداء (ع) اعتراض نمود. این اعتراضات باعث شد تا حکومت رضا خانى تضییقاتى را علیه ایشان تدارک بیند. مدتى منزل او را تحت نظر قرار دادند به طورى که خروج وى از خانه ممکن نبود و در آن ایام که روحانیون فقط با شرایط و قوانین رضا خانى مىتوانستند از لباس روحانیت استفاده کنند با وجود همراه داشتن اجازه اجتهاد از سوى علماى نجف، با ملبس شدن او به لباس روحانیت مخالفت کردند:
«آقا حسین خادمى نیز در اصفهان از کسانى بود که در سال 1345 ﻫ ق از علماى نجف اجازه اجتهاد داشت ولى حکومت از دادن جواز استفاده از لباس روحانیت به ایشان خوددارى کرد.»[7]
عشق به حضرت ابا عبداللّه الحسین (ع) و زنده نگهداشتن شعائر محرم و عاشورا آیتاللّه خادمى (ره) رابر آن داشت تا در آن دوران خفقان و سخت رضاخانى، نیمههاى شب عدهاى از خواص را به منزل دعوت کند و به عزادارى حضرت سید الشهداء (ع) بپردازند.
2ـ دوره سلطنت محمدرضا پهلوى
پس از رضا خان و به حکومت رسیدن فرزندش، اگر چه از فشارهاى پلیسى و خفقان آور بر روى مردم و به ویژه روحانیت کاسته شد ولى این حرکت مردم ستیزى و دین ستیزى قطع نشد و انحرافات اجتماعى که از سوى حکومت به جامعه تزریق و تحمیل مىشد به شیوههاى نوین ادامه یافت بر همین اساس روحانیت در سراسر کشور فعالیتهاى فرهنگى ـ سیاسى خود را گسترش دادند و حتى الامکان سعى مىکردند براى انجام بخشیدن مبارزات خود به اتحاد کلمه و وحدت رویهاى دست یابند.
از آنجایى که مبانى اندیشه سیاسى آیتاللّه خادمى از فقه و دیانت بر خاسته بود به عنوان یک عالم دینى دخالت در امور اجتماعى و سیاسى مردم را وظیفه خود تلقى مىنمود و بدان عمل مىکرد و به همین جهت مبارزه با هجوم گسترده فرهنگى، سیاسى اجتماعى رژیم غرب گرا را در سر لوحه کار خود قرار داد و با فعال کردن «هیئت علمیه اصفهان» زمینههاى مبارزه را فراهم آورد و با جلسات مستمرّ این هیئت در منزل خود یا سایر علما، هماهنگى مناسب را در بین آنان به وجود آورد و جبههاى گسترده با حضور تمامى علماء اصفهان در برابر نظام طاغوت ایجاد و همه را وارد این صحنه مىنمود و مسایل مهم را به بحث و بررسى گذاشته، موضع واحدى مىگرفتند و با اعلامیه، نامه، تلگراف و ... مراتب را براى عموم مردم اعلام مىکردند.
آیتاللّه خادمى از زمره مردانى است که با مرحوم آیتاللّه کاشانى در جریان نهضت ملى شدن همکارى داشت پس از کودتاى 28 مرداد 1332 با آنکه فضاى خفقان بر جامعه مستولى شده بود آیتاللّه خادمى با فدائیان اسلام ارتباط بر قرار ساخت و در جهت اهداف و منویات آنان گامهاى مثبتى برداشت و در سفرى که نواب صفوى و یارانش به اصفهان داشتند به دیدار آیتاللّه خادمى رفتند. با تأسیس ساواک، دستگاه امنیتى کشور بر آن شد تا افراد و جریاناتى را که در راستاى مبارزه با رژیم فعالیت مىنمایند، زیر چتر امنیتى خود ببرد. یکى از اهداف مهم براى دستگاه اطلاعاتى تسلط اطلاعاتى بر فعالیتهاى ایشان بود.
با آغاز نهضت حضرت امام (ره) در سال 1341 به مخالفت با انجمنهاى ایالتى و ولایتى برخواست و شروع قیام در سال 1342 و هم زمان شدن آن با ایام عزادارى سالار شهیدان موجب گشت آیتاللّه خادمى این مراسم را مبدّل به یک راهپیمایى با شکوه در جهت حمایت از قیام حضرت امام (ره) نمایند.
با شروع نهضت، آیتاللّه خادمى گمشده خود را در وجود یار دیرینهاش حضرت امام (ره) یافت و با تلاشهاى مستمر خویش هرگونه اقدام و حرکت امام (ره) را مورد تأیید و حمایت قرار داد و با صدور اعلامیه، مدارس علمیه اصفهان، بازار، نمازهاى جماعت... را به عنوان اعتراض تعطیل مىنمود.
وى در آن دوران که حتى ذکر نام امام خمینى (ره) جرم محسوب مىشد، در منابر و محافل خود از امام یاد مىنمود.
با اوجگیرى مبارزات در سال 1342 عدهاى از مبارزین اصفهان تحت ریاست ایشان قرار گرفته و با تهیه چند دستگاه تکثیر، اعلامیههاى حضرت امام (ره) و سایر علما را با اسامى مختلف به چاپ مىکردند و در سطح وسیعى از تهران، اصفهان و سایر شهرستانها پخش مىنمودند.
در ادامه همین فعالیتهاى زیرزمینى گروههاى تحت امر او که در تشکلهاى سه یا چهار نفرى فعالیت مىکردند در سال 1347 و 1354 توسط ساواک ضربه خورد.
پس از دستگیرى حضرت امام (ره) زمزمه شومى مبنى بر محاکمه و اعدام امام (ره) از سوى دستگاه برخاست. به ابتکار آیتاللّه العظمى میلانى (ره) علماى شهرستانهاى مختلف به ویژه قم به عنوان اعتراض به دستگیرى «مرجع بزرگ» در تهران اجتماع کردند و از شهر اصفهان آیتاللّه خادمى نیز به نمایندگى روحانیت و مردم اصفهان به این جمع پیوست و در تنظیم اعلامیههاى صادره از سوى علماى متحصن نقش بسزایى را ایفاد نمود.
پس از آزادى حضرت امام (ره) از زندان در پانزدهم فروردین 43 به منظور مطرح شدن محبوبیت امام راحل در قلوب مردم و ایجاد وحدت در میان انقلابیون و مبارزان و تمامى اقشار مردم، به مناسبت آزادى حضرت امام (ره)، در اصفهان چندین مجلس جشن برگزار و از وعاظ دعوت کرد تا در این مجالس براى ایشان دعا کنند. در همین مجالس بود که سیاستهاى رژیم زیر سئوال رفت. وى به همراه عدهاى از مردم اصفهان جهت دیدار با حضرت امام (ره) و اعلام حمایت از ایشان به قم رفتند و طى یک راهپیمایى با شکوه به حضور حضرت امام (ره) رسیدند. امام طى سخنانى در جمع حاضر از مردم اصفهان تشکر و آیتاللّه خادمى را به عنوان نماینده خود به مردم معرفى کردند. و از مردم اصفهان خواستند که از آیتاللّه خادمى قدردانى نمایند.
اقدامات آیتاللّه خادمى در خصوص حمایت از حضرت امام (ره) موجب خشم مضاعف ساواک شد. ساواک در ابتدا تصمیم گرفت ایشان را دستگیر و به تهران اعزام کند ولى از ترس واکنشهاى مردمى و به منظور جلوگیرى از اغتشاش و درگیرى در اصفهان به ملاقات رؤساى شهربانى و ساواک در تاریخ 7 / 2 / 43 با ایشان بسنده کردند و به رغم تذکرات شدیداللحن آنان و مراقبت بسیارشان، هیچگاه از فعالیتهاى خود دست بر نداشت و حتى در منابر و محافل علنا حضرت امام (ره) را دعا مىکرد.
پس از تبعید حضرت امام (ره) به ترکیه نیز ارتباط ایشان با وى قطع نشد و همواره با فرستادن افراد آگاه و مورد اعتماد به همراه نامههاى سرّى به خدمت ایشان، امام (ره) را در جریان مسایل اصفهان قرار مىداد و براى اینکه مکاتباتش از نظر ساواک پنهان نباشد، به دستور مقدم، مدیر کل اداره سوم نامههاى ایشان تحت کنترل قرار گرفت. در سال 1344 با آن که ساواک مدرک قابل اعتنایى از ایشان نداشت ولى از فعالیتهاى آشکار و پنهان ایشان به ستوه آمده بود ؛ لذا به منظور دستیابى به منبع اصلى پخش اعلامیه، به ساواک احضار و منزلشان مورد بازرسى قرار گرفت و ایشان را به اتهام نشر اکاذیب به دادگاه فراخواند و در یک محاکمه فرمایشى آیتاللّه خادمى به دو ماه حبس قابل خریدارى محکوم و پس از پرداخت مبلغ تعیین شده مشمول منع پیگرد گردید.
بارها از سفر به حجاز و عراق براى انجام حج و زیارت عتبات صرفا به خاطر نگرانى ساواک از ملاقات ایشان با حضرت امام (ره) محروم شدند.
از دیگر اقدامات ارزشمند آیتاللّه خادمى رسیدگى به خانوادههاى زندانیان و تبعیدیان در دوران ستم شاهى بود و همواره آنان که پاى در مسیر جهاد گذاشته بودند ایشان را ملجأ و پناه امن خود مىدانستند. و هرگاه مشکلى پیش مىآمد رو به خانه این سیّد عظیمالشأن مىنهادند.
در سال 56 نیز علیرغم مخالفت ساواک براى مرحوم حاج آقا مصطفى خمینى مجلس ترحیم برگزار کرد و در اعتراض به مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات به حضرت امام (ره)، علما و روحانیون را جمع و بیانیهاى علیه اقدامات رژیم صادر کرد.
با شروع انقلاب اسلامى در سال 57 و بالا گرفتن آن، آیتاللّه خادمى براى آنکه نهضت از مسیر اصیل خود منحرف نشود و مجالس، راهپیماییها و تظاهرات در برگیرنده منویات حضرت امام (ره) باشد همفکرى با یارانش به سازماندهى آن مىپرداخت و تمامى مراحل را تحت نظر گرفته بود خود در بسیارى از آنها شرکت مىجست. نقش محورى آیتاللّه خادمى در این مقطع حساس تاریخ آنجا خود را مىنمایاند که تحصن پانزده روزه مادران و خواهران زندانیان سیاسى در منزل ایشان و با محاصره نیروهاى امنیتى شکل گرفت.
تحصّن تاریخى (برافراشته شدن پرچم حکومت اسلامى)[8]
پس از دستگیرى آیتاللّه طاهرى بازار اصفهان تعطیل شد. مردم براى کسب تکلیف به سوى منزل روحانى بزرگ شهر، آیتاللّه خادمى، روان شدند. این حرکت مردم به تظاهرات و سپس به تحصن در منزل ایشان بدل گشت و در مدت ده روزى که این تحصن به طول انجامید منزل ایشان کانون انقلاب و خود آن حضرت پذیراى مردم اصفهان شد. آخرین شب تحصن، نیروهاى نظامى اطراف منزل ایشان را محاصره کرده و گروهى از مردم مظلوم را به خاک و خون کشیدند. از آن پس در اصفهان حکومت نظامى اعلام شد. در پى این واقعه مسئولان سیاسى ـ امنیتى استان به مرکز اعلام کردند: عامل اصلى و محرک واقعى وقایع اخیر شخص آیتاللّه خادمى است لذا یا باید تعهد همکارى بسپارد (!) و از وقایع اخیر اعلام انزجار و تنفر کند و یا اصفهان را براى همیشه ترک گوید و یا او و فرزندش دستگیر و زندانى شوند.
در پى مشورتهاى فرمانده نیروى زمینى و رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران با نخست وزیر وقت (جعفر شریف امامى) اعلام شد که دستگیرى او و فرزندش اقدامات تند و خطرناکترى را از سوى مردم اصفهان به دنبال خواهد داشت. از این رو با شگردها و تهدیدات ناجوانمردانه سعى در به زانو در آوردن ایشان نمودند لیکن سیاست و درایت ایشان باعث شد که از این اقدامات شیطانى نیز طرفى نبندند.
حضرت آیتاللّه خادمى با وجود کهولت سن و وضعیت نامساعد جسمانى در اکثر مراسمها مانند یک فریضه شرکت مىکرد و چون نمىتوانست پیاده در راهپیمایىها شرکت کند سوار بر اتوموبیل و پیشاپیش صفوف مرصوص مردم بیدار و متدین اصفهان حرکت مىنمود و دلگرمى بیشترى به آنان مىداد.
در راهپیمایى روز هفدهم آذر ماه 57 وقتى مأموران حکومت نظامى حرکت راهپیمایى را متوقف کردند با مخالفت آیتاللّه خادمى روبرو شدند و ایشان دستور ادامه حرکت دادند. این اقدام ایشان باعث شد مأموران با بى رحمى تمام جمعیت را به گلوله ببندند. آیتاللّه خادمى در میان سفیر گلوله و خون به ناحق ریخته زنان و مردان بر روى زمین نشست. در واقع با این اقدام موجب پایدارى و استقامت مردم و کنار رفتن نیروهاى مسلح با سلاحهاى سبک و سنگین شد.
آیتاللّه خادمى پس از تظاهرات عظیم تاسوعا و عاشوراى 57 که به دنبال آن مجسمههاى پهلوى توسط مردم پایین کشیده شد و چماق بدستان با حمایتهاى همه جانبه رژیم به مردم اصفهان حمله کردند طى اولتیماتومى به مسئولین آنان را از ادامه کار بر حذر و اعلام نمود چنانچه این تظاهرات متوقف نشود اعلام جهاد خواهد نمود. به دنبال این تصمیم، مسئولین به وحشت افتاده و تظاهرات وحشیانه چماق بدستان متوقف گردید.
آیتاللّه خادمى از دیدگاه لوموند
مرد قدرتمند شهر چنین مىگوید: این شهر بوسیله مردم اداره مىشود و نمونهاى است که نشانگر قدرت جمهورى اسلامى مىباشد.
حاکم واقعى اصفهان مردى است در حدود 90 سال، این شخص برجسته بنام آیتاللّه خادمى تمامى شهر را از منزل خویش که در انتهاى یک کوچه بن بست در قسمت شرقى شهر قرار دارد اداره مىنماید. تمامى ساختمان محل سکونت وى ساده مىباشد و اعلامیههاى صادر شده و خبر تمامى حوادث به اینجا میرسد. آقا در گوشه یک اتاق واقع در طبقه همکف در حالى که به مُتکّائى تکیه کرده است نشسته است و عینک ذرهبینى درشتى چشمانش را در خود گرفته؛ وى که به واردین لبخند مىزند به ندرت با آنها صحبت مىنماید و اکثر سخنانش به صورت نجوا به اطرافیانش که در کنار او نشستهاند گفته مىشود.
دو دستگاه تلفن در اتاق کارش قرار دارد و به وسیله آنها در جریان تمامى حوادث شهر و کشور قرار مىگیرد و بنا به گفته نزدیکان و یارانش وى از نیروى جسمى و روانى خوبى برخوردار مىباشد که مدت سى سال است در میدان سیاست سخت فعال است. وى در حال حاضر شهر را با قدرت اداره مىکند و رفت و آمد به منزل او لحظهاى قطع نمىشود مشاورین و مسئولان قسمتهاى مختلفه بطور لاینقطع در حال گزارش دادن مىباشد افراد غنى و یا محتاج به نزد او آمده که یا طلب کمک نموده و یا آمادگى خویش را براى کمک جهت ادامه نهضت اعلام مىدارند.
اطاقهاى مجاور نیز پر از مبارزان و مجاهدان مىباشد، حدود پانزده نفر از یارانش از روى نقشه شهر را به بیست ناحیه تقسیم نموده و به این ترتیب آنها مسئولیت کمکهاى اقتصادى را عهدهدار شدهاند و این برنامه که حدود دو ماه است اجرا میشود وظیفه کمک به خانوادههایى را به عهده دارد که به علت ادامه اعتصابات از نظر مالى در مضیقه قرار گرفتهاند. تمامى درخواستها در اینجا به صورت فیش بندى شده و طبقهبندى قرار دارد و مورد کنترل قرار گرفته و نوع نیاز خواه به صورت نقدى یا جنسى تعیین شده و در انتهاى فیش مربوطه درج مىگردد. تعداد تقاضاها در حدود 15 هزار مىباشد که از محل سهم امام (نوعى مالیات که مؤمنین بسته به میزان در آمد خویش به رهبران مذهبى خود مىپردازند) تأمین میشود.
در طبقه بعدى منزل، ستاد مرکزى پلیس اسلامى قرار دارد که حدود دوازده هزار جوان داوطلب از بین هزاران هزار جوان داوطلب به وسیله جامعه مدرسین حوزه علمیه اصفهان انتخاب شدهاند که اینان شهر را به سى و پنج ناحیه تقسیم کردهاند که در هر منطقه یک مسجد یا مدرسه، حکم مرکز فعالیت براى آنها را پیدا نموده و این پلیس مسئول حفظ نظم در طى روز و امنیت در زمان شب مىباشد.
گفته مىشود که فرمانده پلیس اصفهان سه روز پیش مراتب همبستگى و اطاعت خویش را نسبت به روحانیت به آیتاللّه خادمى اعلام نموده است و بنا به گفته برخى افسران شهربانى از تهران دستور داشتهاند که روابط دوستانه و خوبى را با رهبران مذهبى در این ایام حساس داشته باشند.
گشتهاى شبانه انجام شده در روزهاى اخیر به وسیله نیروهاى اسلامى منجر به دستگیرى چند نفر ازسارقین و مرتکبین خلافهاى گوناگون گردیده که اینان را جهت داورى به نزد آیتاللّه برده و وى آنها را مطابق قوانین اسلامى مجازات نموده بود.[9]
ارتباط با علما
آیتاللّه خادمى علاوه بر مشورت با علما در خصوص مسایل سیاسى و در خاطر پیشبرد نهضت روحانیت جهت رابطه معنوى و علمى که با بسیارى از علما و نیز و حضرت امام (ره) برقرار نموده بود، در سال 42 به عنوان رابط میان امام (ره) و علما براى ایجاد هماهنگیهاى لازم، از سوى علما کشور تعیین شد.
حجتالاسلام سید محمد على خادمى، فرزند آن مرحوم به نقل از پدر، خاطرهاى را که به سال 42 باز مىگردد، چنین نقل مىکند:
«مرحوم پدر فرمودند: در سال 42 که به قم رفته بودم، علما گفتند: شما بهتر است بین علما و بین امام (ره) و دیگران، هماهنگى ایجاد نمایید. تا حرفها یکى باشد. من (آیتاللّه خادمى «ره») هم پذیرفتم. آقایان علما گفتند به امام (ره) بگویید، خلاصه دارید تند مىروید و ما نمىتوانیم با شما بیاییم. طورى حرکت کنید که ما هم پابهپاى شما بیاییم. خدمت امام مطلب آنان را منتقل کردم. امام یک جمله گفتند که مطلب براى من واضح شد. گفتند: فلانى (آیتاللّه خادمى) ما و شما عمرمان را کردهایم؛ بهتر است که این بقیه عمر (اگر عمرى باشد) براى خدا گذاشته شود و براى خدا کشته شویم ؛ بروید بگویید اگر آنها آهسته مىآیند، حرکت خود را تندتر کنند. ما هم برگشتیم و به آقایان گفتیم: بسماللّه شما باید تندتر حرکت کنید تا به آقا برسید.
ابراز ارادت و تبلیغ مرجعیت حضرت امام (ره)
پس از رحلت آیتاللّه العظمى بروجردى (ره) آیتاللّه خادمى (ره) چون پوپایى مکتب را در محوریت امام مىدید، تمام همّ خود را در معرفى کردن حضرت امام به عنوان مرجع تقلید بکار برد و از آن پس نیز شهریههاى طلاب را با نام حضرت امام پرداخت مىنمود. ساواک در سال 47 اعلام مىکند، تنها کسى که شهریه امام را در ایران پرداخت مىکند شخص آیتاللّه خادمى است.
حجتالاسلام سید مهدى خادمى در مورد ارتباط و علاقه و ارادت پدر بزرگوار خویش، نسبت به امام مىگوید:
«ایشان عجیب علاقهمند به حضرت امام (ره) بودند و حتى امام را بیش از اساتید خود که ایشان را به اجتهاد رسانیده بودند، دوست مىداشتند و بالاترین احترام را براى امام قایل بودند و هیچ وقت در مقام دعا و مظان استجابت دعا امام را فراموش نمىکردند و مىگفتند: من مىدانم این امام هدفش خداست.
این امام ارتباطاتى دارد. این امام حرفى که مىزند «للّه» و «مناللّه» است و خود الگویى است براى جامعه».
این احترام و علاقه دو جانبه بود و متن مهرآمیز و آکنده از احترام مکاتبات میان آن دو گویاترین شاهد بر این مدعاست.
دلیل دیگر، دیدار امام با ایشان پس از انقلاب اسلامى است؛ آن گاه که امام در قم سکنى داشتند و آیتاللّه خادمى (ره) نیز براى زیارت حضرت معصومه (س) و دیدار با علما و حضرت امام (ره) به قم مشرف شده بود؛ حضرت امام به مجرد اطلاع از حضور ایشان در قم به دیدار ایشان رفتند.
حضور در صحنه بعد از انقلاب
آیتاللّه خادمى پس از پیروزى انقلاب نیز بیش از پیش حمایت قاطع و همه جانبه خویش را از آرمانهاى حضرت امام (ره) به اثبات رساند. وى که در انتخابات خبرگان اول (قانون اساسى) و دوم از طرف مردم استان اصفهان به نمایندگى برگزیده شد و علىرغم کبر سن و ضعف و بیمارى در جلسات آن شرکت مىنمود و اولین جلسه مجلس خبرگان اول با ریاست سنّى آن بزرگوار رسمیت یافت.
با شروع جنگ تحمیلى پشتیبانى در خور تحسین از جبهههاى نور نمود به گونهاى که تلاشها و کوششهاى بسیار او در تاریخ انقلاب و دفاع مقدس براى همیشه در حافظه تاریخ ثبت گردیده است.
ستایش و تکریم علما و دانشمندان
مراتب علم و تقوى و مردمدارى آن مرحوم باعث شده بود تا میان عوام و خواص محترم و محبوب باشد. بسیارى از خواص هنگام مکاتبه از عبارات و اصطلاحات گرانسنگى براى او استفاده مىکردند از آن عبارات پیداست میزان تکریم و اعزاز آن مرحوم که در حد بزرگان بوده است، معلوم مىگردد.
مرحوم آیتاللّه آقا ضیاءالدین عراقى در اجازهنامه اجتهاد ایشان را، چنین خطاب کرده است:
«جناب العالم العامل و الفاضل الکامل، عماد العلماء و سناد الاتقیاء، علم الاعلام و ملاذالانام الآغا میرزا محمدحسین الموسوى الاصبهانى...»
و مرحوم آیتاللّه شیخ محمد حسین غروى نائینى نیز در اجازه نامه مىآورد: «فانّ جناب العالم الهمام العامل والفاضل، العلم العلّام، صاحب القوّه القویمة و السلیقة المستقیمة والنظر الثاقب والحدس الصائب الآغا حسین أدام اللّه تعالى إفضاله و کثّر فىالعلماء العاملین أمثاله...»
و مرحوم آیتاللّه سید ابوالحسن اصفهانى نیز در گواهىنامه خویش در مجتهد دانستن آیتاللّه خادمى مىنویسد:
«السّیّد السّند والحبر المؤیّد، العالم العامل والفاضل الکامل، ثقهالاسلام، وَلدنا الاعزّ الآقا حسینالخادمى سلمهاللّه...»
و عالم بزرگوار سید محمد صدر در نامه خود به مرحوم آیتاللّه خادمى در نهایت تواضع به تقواى وى اشاره مىکند وى مىنویسد: «سیّدى و شیخى و مولاىَ، کهف الورى و حصن التّقى، آیتاللّه خادمى دام ظله...»
رحلت
سرانجام این عالم ربانى و کلمه حق در روز دوشنبه بیستم اسفند ماه 1363 روى در نقاب خاک کشید و روح پاکش به اجداد طاهرینش پیوست و با رفتن خود ثلمه جبرانناپذیرى بر اسلام، ایران و خصوصاً اصفهان وارد ساخت.
انتشار خبر رحلت او همه اصفهان و شهرهاى حومه آن را به عزا نشاند و تمامى شهر تعطیل و سه روز عزاى عمومى اعلام شد. پیکر پاک آن فقید سعید پس از تشییع با شکوهى به مشهد مقدس منتقل و در جوار حضرت ثامنالحجج على بن موسىالرضا (ع) به خاک سپرده شد و از طرف علماى بزرگ و اقشار مختلف مردم در تمام شهرهاى ایران مجالس بزرگداشت برگزار گردید. رهبر فرزانه و اندیشمند انقلاب اسلامى حضرت آیتاللّه خامنهاى نیز در پیامى چنین آوردهاند: «فقدان این عالم بزرگوار و شخصیت برجسته فقاهت، امت مسلمان و جامعه محترم روحانیت را از وجود فقیهى خدمتگزار و وارسته که خدمات علمى و دینى و اجتماعى و مجاهداتش از آغاز نهضت اسلامى ایران به رهبرى امام است تا پایان عمر مشهود عموم بود، محروم ساخت...»[10]
[1]- آشنایی با شهر تاریخی اصفهان ـ لطفاللّه هنرفر
[2]- اصفهان «دارالعلم شرق» است و علم و دانش از آن به بلاد و اقطاع مختلف، مخصوصاً هندوستان پراکنده میشود. ژان شاردن
اصفهان در دوران نهضت حضرت امام ره نیز یکی از مهمترین کانونهای انقلاب بود و پس از انقلاب نیز مردم اصفهان پیشتاز در دفاع مقدس و سازندگی کشور بودهاند.
[3]- آشنایی با شهر تاریخی اصفهان ـ لطفاللّه هنرفر
[4]- اندیشه سیاسی و نهضت حاج آقا نوراللّه اصفهانی ـ موسی نجفی
[5]- آیات عظام نائینی، اصفهانی، اصطهبانی، عراقی و محمد کاظم شیرازی
[6]- این خاطره را آن مرحوم برای شاگرد خویش حجتالاسلام فشارکی نقل کرده که با اندکی تغییر در عبارتپردازیهای آن در اینجا آوردیم.
[7]- اسناد سازمان اسناد ملی ایران، اسناد کامپیوتری 3003 / 10 پاکت 3342
[8]- در آن زمان رئیس ساواک اصفهان از تحصن منزل آیتاللّه خادمی به عنوان «زده شدن پرچم حکومت اسلامی در آن منزل» تعبیر میکند.
[9]- ترجمه شده از روزنامه لوموند مورخ 11 ـ 12 فوریه 1979 21 ـ 22 بهمن 1357 ـ مترجم دکتر محمدرضا نقابیان
[10]- این زندگینامه با اقتباس و الهام از اسناد پرونده ساواک آیتاللّه خادمی ره و بهرهگیری از مآخذ زیر به صورت آزاد فراهم آمده است:
* مجله نور علم، شماره یازدهم دوره سوم
* نقباء البشر
* گنجینه دانشمندان، شریف رازی
* الذریعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی
* تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، سیدمصلحالدین مهدوی
* یادواره نهضت اسلامی (چهره انقلاب در اصفهان) سیدحسن نوربخش
* بغیۀالراغبین من آل شرفالدین، علامه نجاهد سید عبدالحسین شرفالدین
* زندگی و مبارزات امام موسی صدر و سید محمدباقر صدر، علی علمی اردبیلی
* قصائد فی رثاء الحسین العصر آیتاللّه العظمی الشهید السعید السید محمد باقر الصدر
* صحیفه امام
* الشاهد الشهید، ع نجف
* یادواره شهید آیتاللّه سید محمدباقر صدر، انتشارات ناصر، قم