صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

بازجوئی از آقای جهان بخش کنارسری انهاری فرزند حسین

بازجوئی از آقای جهان بخش کنارسری انهاری فرزند حسین


متن سند:

س ـ هویت کامل خود را بیان بفرمایید.
ج ـ نام جهان بخش نام پدر حسین شهرت کنارسری انهاری دارای شناسنامه شماره 22452 صادره از رشت متولد 1308 رشت شغل مدیرعامل شرکت کشت و صنعت شاهین کی و مدیرکفش اطمینان و عضو هیئت مدیره کارخانجات قند اصفهان و قزوین متأهل و دارای دو فرزند تبعه ایران.
مذهب شیعه ساکن تهران ـ خیابان عباس آباد خیابان فرح شمالی خیابان تکش غربی پلاک 7 منزل شخصی تلفن 841405 س ـ روابط و آشنائی خود را با آقایان هژبر یزدانی و مهندس غلام عباس سرافراز مرقوم فرمائید و توضیح دهید از چه تاریخ و به چه ترتیب با این آقایان آشنا شدید و در چه تاریخ این دو نفر را به یکدیگر معرفی کردید و همچنین در زمینه اخذ اعتبار از بانک ملی توسط آقای هژبر یزدانی و ارتباط مهندس غلامعباس سرافراز در این جریان کلیه اطلاعات خود را بنویسید.
ج ـ اینجانب جهانبخش کنارسری انهاری از شهریور ماه سال 1338 به استخدام بانک اصناف سابق و بانک ایرانشهر فعلی در آمدم مناسب و مشاغل بانکی را یکی پس از دیگری طی نموده تا اینکه از سال 1344 به ریاست شعبه مرکزی بانک منصوب شدم سابقه آشنائی اینجانب با آقایان هژبر یزدانی و عباس سرافراز از بانک شروع می شود که اولی از سال 1331 و دومی از سال 1340 می باشند.
دوستی و رفاقت من با آقای یزدانی و سرافراز سوابق دیرینه و قدیمه دارد البته روابط و آشنائی و دوستی من با آقای یزدانی خارج از اندازه است و بحد برادری رسیده است زیرا از بهمن ماه سال 1353 با آقای یزدانی مستقیما وارد همکاری شدیم و مدیرعامل شرکت کشت و صنعت شاهین کی که در بهمن ماه سال 53 تأسیس یافته به اینجانب داده شد مضافا مدیریت شرکت تولیدی کفش اطمینان و عضویت هیئت مدیره کارخانه قند قزوین به اینجانب محول گردید.
و اما سرافراز را هم از همان سالی که ذکر گردید می شناسم و سوابق و دوستی دیرینه ای با ایشان دارم آقایان یزدانی و سرافراز یکدیگر را می شناختند من هم به دوستی بیشتر آنها از ماه آبان گذشته کمک نمودم.
بدین معنی که ابتدا در رستوران انترکنتینانتال سه نفری نهار خوردیم و این آشنائی بیشتر شده تا جایی که آقای یزدانی و بنده اکثر شبها چه در منزل آقای یزدانی و چه در منزل آقای سرافراز با هم بودیم در این نشست ها موضوع مشکلاتی که سال گذشته در مورد انسداد اعتبارات آقای یزدانی در بانک ملی پیش آمده بود مطرح شد.
تا جایی که سرافراز داوطلب شد که فیمابین آقایان خوش کیش و یزدانی التیامی بدهد و من و آقای یزدانی برای انجام این کارشناس بگیریم.
بنابراین آقای سرافراز ترتیب نهاری را در لوترک دادند و آقایان خوش کیش و یزدانی و سرافراز در آنجا یک روز نهار خوردند چند روز بعد خوش کیش نهاری در دفتر کار خودشان ترتیب دادند باز هم آقایان سرافراز و یزدانی و خوش کیش نهار خوردند آن روز جلسه آشتی کنان آنها بود از آنجایی که اینجانب اکثر اوقات با آقای یزدانی هستم موضوع نهار را برای من تعریف کرد در این جلسه یعنی جلسه دوم نهار گله گذاریهای فراوانی شد و قرار شد که آقای یزدانی مجددا تقاضای اعتبار گذشته مسدود شده بنماید.
بنابراین دو روز بعد از طرف آقای یزدانی تقاضایی مبنی بر اخذ اعتبار وسیله آقای سرافراز تسلیم بانک ملی شد یک روز آقای یزدانی ساعت 12 ظهر ملاقات و دیدار با اینجانب را در دفتر آقای سرافراز قرار گذاشتند بنده با مختصری تأخیر به دفتر سرافراز رفتم آقای یزدانی در آنجا بود بعد از ورود من گفتند که من امروز مبلغ سی میلیون ریال چک به آقای سرافراز دادم تا بابت این کار به خوش کیش بدهند و سرافراز هم از جای خود بلند شدند و اشکاف کنار میز کار خود چک آقای یزدانی را در آوردند و به من نشان دادند و دوباره بجای خود گذاشتند من هم به اتفاق آقای یزدانی از دفتر بیرون آمدیم روز بعد مجددا آقای سرافراز به بانک صادرات شعبه فرح جنوبی آمدند (چون آقای یزدانی همه روزه صبحها به محل کار خودش را در بانک صادرات فرح قرار داده بود و گفتند مقدار خیلی کم است و مجددا آقای یزدانی سه میلیون تومان چک صادر کردند و به ایشان دادند در این میان حدود روزهای 24 و 26 آبان آقای یزدانی مبلغ سیصد میلیون ریال از حساب جاری باز شده در بانک ملی شعبه مرکزی به عنوان اعتبار استفاده کردند.
در این اثنا آقای سرافراز گفتند که بطورکلی آقای خوش کیش با دادن اعتبار بیشتر مخالفت دارند در یکی از شبهای تاریخهای بالا آقای خوش کیش در میهمانی باشگاه بانک سپه با آقای یزدانی خیلی گرم گرفتند و از اول شب تا آخر شب بنا به اظهار آقای یزدانی با آقای یزدانی بودند در ضمن گفتند که چکهائی که به آقای سرافراز دادید بروید بگیرید اینها را از آقای خوش کیش در همان شب که از مهمانی برگشته بودند و به منزل ما آمدند شنیدم.
در ضمن آقای یزدانی اظهار عقیده می کردند که فلانی من از چشمهای این شخص می بینم که این شخص نه تنها اعتبار بیشتری نمی دهد بلکه در صدد آزار و اذیت است شاید پول براش کم باشد بنابراین آقای یزدانی صبح فردا با آقای سرافراز تماس گرفته و ماجرای شب را گفتند و در ضمن اظهار داشتند ما حاضر هستیم که بیشتر هم بدهیم و اظهار کردند اعتبار درخواستی را بدهند و پول مورد تقاضا را بردارند.
مجددا آقای سرافراز اطلاع داد که تقاضای دیگری بنویسید و برای هریک از شرکت ها به تفکیک تقاضای اعتبار نمائید که تا میزان دویست و پنجاه میلیون تومان در آنها درخواست شد و آن هم وسیله آقای سرافراز به شعبه بازار بانک ملی رفت.
بعد از چند روز که ترتیب اثری داده نشد و گفتند که اعتبار بدهند پول مورد درخواست را بدهیم اعتبار داده شد.
ناگفته نماند روزی که از اعتبار سی میلیون تومان استفاده شد بنده به اتفاق آقای یزدانی و آقای سرافراز در بانک ملی بودیم بعد از استفاده از اعتبار آقای یزدانی پنجاه هزار تومان به آقای سرافراز دادند و اظهار داشتند که این را بدهید به آقای مرزبانی معاون شعبه مرکزی که آقای سرافراز هم وارد اطاق مرزبانی شدند ما دو نفر هم در راهرو قدم می زدیم و برگشت و اظهار داشتند که سر میز آقای مرزبانی گذاشتم.
همچنین آقای یزدانی گفتند که مبلغی هم به رئیس شعبه مرکزی بدهید آقای قائمیان رئیس شعبه مرکزی در جای خودشان نبودند ما به اتفاق به دفتر آقای سرافراز رفتیم آقای یزدانی از پاکت پولی که در دست داشت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال در آوردند و به آقای سرافراز دادند و گفتند این هم مال آقای قائمیان.
ما دو نفر منظور من و آقای یزدانی از دفتر خارج شدیم بعد از دو روز باز هم خبری از اعتبارات بیشتر نشد مجددا بنا به اظهار آقای یزدانی شبی آقای خوش کیش را در مهمانی دیدند بسیار بی اعتنا و طرفین نسبت به هم بیگانه بودند.
صبح فردا آقای یزدانی گفت فلانی من از چشمهای خوش کیش خواندم تا پول بیشتر نگیرد اعتبار نمی دهد من چون ندارم نمی دهم پول بدهد پول خودش را بگیرد بالاخره روز سی ام آبان آقای یزدانی ناچار شد از اعتبار استفاده شده چند روز بگذرد و مجددا روز سی ام آبان برای توازن حساب بانکها پرداخت نماید بالاخره تا ظهر روز سی ام بدهی را پرداخت کردند و از من خواستند که بروم و چکهای قبلی را از آقای سرافراز پس بگیرم روز سی ام آقای سرافراز به اصفهان رفته بودند بالاخره دو روز بعد من چکها را از آقای سرافراز گرفتم و به یزدانی دادم.
چون پشت چکها سیاه شده از آقای سرافراز سوال کردم که چکها را کی به حساب گذاشته جواب دادند چون در روز سی ام بود من چک حامل را جرأت نکردم نگه دارم و خود من هم عازم اصفهان بودم بنابراین به حساب خودم گذاشتم آن هم رفت و برگشت خورد.
مجددا پول یک میلیون و پانصد هزار ریال باقیمانده را مطالبه کردم که سرافراز چکی به تاریخ شانزدهم آذر دادند که آن را هم به آقای یزدانی دادم و آقای یزدانی چک را تا تاریخ 16 /9 /54 [ناخوانا ]و بعد نگه داشت جلوی من به آقای محمود پورنیک بعنوان دستی و قرض داد که برود و وصول کند.
محل کار و دفتر و شرکت من با آقای یزدانی در یک ساختمان است اینجانب از روز هشتم محرم به علت کسالت شدید مادرم در رشت که بالاخره منجر به فوت وی شد در رفت و آمد بودم دو هفته ای در مراسم بودم حتی برگزاری مجلس ختم در تهران وسیله آقای یزدانی دعوت شده امروز روز دومی بود که به دفتر نرفتم عصر امروز آقای یزدانی تلفنی با وی تماس گرفت بعد از خاتمه سخن اظهار داشت که فلانی جریان کار خوش کیش به درازا کشیده شده و حکم توقیف او صادر شده است ممکن است از شما هم سئوالاتی بکنند و به منزل تو بیایند تا اینکه در حضور آقایان توضیحات حضوری را مفصلاً عرض کردم و کتبا هم ذکر نمودم در صورتی که حاجت به توضیحی باشد آماده پاسخ می باشم.
آقای هژبر یزدانی در شعبه مرکزی بانک ملی ایران حسابی نداشتند قرار شد که ایشان مبادرت به افتتاح حساب جاری در شعبه مرکزی بنمایند بنابراین آقای یزدانی بنام شخصی خودشان حسابی باز کردند مبلغ سیصد میلیون ریال که از آن در قبل ذکر شد به این حساب ریخته شد یعنی آقای یزدانی با صدور چک سیصد میلیون ریالی توانستند مبلغ مذکور را به عنوان اعتبار در حساب جاری در روز [ناخوانا] استفاده نمایند.
(توضیح در مورد تقاضای دوم به عنوان شعبه بازار بانک ملی از طرف آقای هژبر یزدانی نوشته شد و در آن تقاضا بطور جداگانه و تفکیک برای هر یک از شرکتهای وابسته به آقای یزدانی فی المثل کارخانه قند اصفهان ـ کارخانه قند قزوین ـ شرکت تولیدی کفش اطمینان و شرکت ریسندگی و بافندگی پاکرس ـ شرکت دامپروری کیخسرو و بطور جداگانه برای هر یک تقاضای اعتبار شد که جمع آنها بالغ بر دویست و پنجاه میلیون تومان گردید تقاضای موصوف وسیله آقای سرافراز به رئیس شعبه بازار آقای صفی نیا در اوایل آذر ماه گذشته تسلیم شد قرار شد که آقای صفی نیا گزارشی بنا به عرف و عادت بانک تهیه و تنظیم نموده با سوابق و پرونده های شرکتها که هر یک بطور جداگانه در آن شعبه حساب دارند به مرکز بفرستند نهایتا با کار ایشان پرونده ها به مرکز رفت ولی بعدا نتیجه ای از دادن اعتبار عاید نگردید بالاخره به آقای یزدانی گفتند که شما می توانید فقط مبلغ یکصد میلیون ریال دیگر از اعتبار قند اصفهان استفاده کنید که ایشان قبول نکردند تقاضا در آنجا ماند.
س ـ آشنائی آقای سرافراز با آقای یزدانی وسیله جنابعالی انجام پذیرفت و حال آنکه شما خودتان گفتید که این دو نفر همدیگر را می شناختند؟ در ضمن توصیه نمائید علت مسدود از اعتبارات بانکی آقای یزدانی در سال 1353 از طریق بانک مرکزی ایران چه بوده است؟ آقایان یزدانی و سرافراز قبلاً یکدیگر را می شناختند و مختصر آشنائی با هم داشتند زیرا آقای سرافراز گفتند که آقای یزدانی را چندین بار در منزل خانم فروغ خواجه نوری دیده اند حتی یکی دو بار با اتومبیلهای یکدیگر به منازل خود باتفاق رفته اند.
در مورد مسدود نمودن اعتبارات استفاده شده آقای یزدانی در سال گذشته توضیح می دهد.
به علت اختلاف فیمابین دکتر محمد یگانه رئیس وقت بانک مرکزی و آقای یزدانی و آقای خوش کیش در بهمن و اسفند ماه سال 53 در شعبه مرکزی بانک [ناخوانا ]آن اقدام نمایند بنابراین در پایان سال 53 یک فقره چک مورد وثیقه اعتباری وصول کرد و چک دوم را در پایان فروردین 54 اخذ نمود و دیگر اجازه پرداخت اعتبار قبلی را نداد.
آقای یزدانی در همان حال به موقع به مقامات بازرسی نخست وزیری شکایت کرد آقای بیان نماینده آقای نخست وزیر مأمور رسیدگی شد و گزارش در این مورد تنظیم و تسلیم مقامات نموده است.
دو فقره چک موصوف کلاً به مبلغ پنجاه میلیون ریال چک سی میلیون ریال بشرح زیر بدست آقای سرافراز رسید که در بالا ذکر شد که همین آقای یزدانی بعد از آشنائی با آقای سرافراز حتی رفت و آمد هم با ایشان پیدا اگر چه در دفتر کار چه در منازل روزی با اینجانب قرار گذاشت که ظهر من به دفتر سرافراز بروم من مختصری تأخیر داشتم بالاخره به دفتر آقای سرافراز واقع در خیابان ویلا کوچه خسرو شرکت اکرپل رفتم آقای یزدانی آنجا بود اظهار داشتند فلانی من سی میلیون ریال چک به آقای سرافراز دادم آقای سرافراز هم از جای خود بلند شدند که چک را که در کشوی مجاور میز بود بیرون آوردند و به من نشان دادند دوباره در جای خود گذاشتند.
چک دوم همانطور که در بالا گفته شد در بانک صادرات فرح که توضیح مفصل آن را دادم با حضور آقای سرافراز به آقای سرافراز داده شد [ناخوانا ]آقای یزدانی بیست میلیون ریال چک بانک ملی فردوسی صادر کردند و به آقای سرافراز دادند همانطور که گفته شد آقای یزدانی یک هفته قبل از این تاریخ صبحها محل کار خود را در بانک صادرات شعبه نبش مسجد از فرح جنوبی قرار داده بود و همه روزه صبحها تا ساعت 11 در آنجا به کارهای خود می رسید.
توضیح دیگر ـ چون آقای یزدانی در شعبه مرکزی حسابی نداشت و از طرفی قرار شد که در شعبه مرکزی ـ اعتبارات داده شود بنابراین آقای یزدانی با معرفی آقای سرافراز مبادرت به افتتاح حساب جاری در شعبه مرکزی نمودند تاریخ افتتاح حساب خود گویای این موضوع است چون دادن اعتبار مستلزم داشتن حداقل حساب جاری است.

منبع:

کتاب هژبر یزدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 66







صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.