اهمیت مسجد در اسلام
در طول دورهی بعثت حضرت رسولاکرم(ص) مسجد نقش و جایگاه بسیار خاصی در حیات سیاسی و اجتماعی مردم داشت، بهطوری که ایشان در دورهی مدنی و هنگام عزیمت به شهر مدینه قبل از انجام هرکاری، اقدام به تأسیس مسجد نمود و به این ترتیب مسجد به عنوان مهمترین مکان سیاسی و عبادی مسلمانان اهمیت ویژهای پیدا کرد.[1]
مسجد علاوه بر اینکه محل زندگی پیامبر بود و نمادی از روح یگانگی مسلمانان؛ به موازات انجام شعائر دینی که بهطور روزانه در آن انجام میگرفت، نقش مهمی در همبستگی مومنان و تزکیهی روحی آنها داشت. به نص صریح منابع دست اول تاریخی بسیاری از تصمیمات مهم صدر اسلام در مساجد گرفته میشد و حل و فصل بسیاری از مشکلات مردم و رتق و فتق امور جامعه اسلامی در آنجا انجام میگرفت. پیامبر توجه ویژهای به تبادل افکار و اندیشهها در مسجد داشت، لذا آنگاه که وحی الهی در میان نبود، ایشان در مورد مسائل مهم سیاسی و نظامی به تبادل نظر و مشورت با اصحاب میپرداخت. تصمیم در باب غزوهی احد و تبوک از جمله مواردی است که در مسجد مقدمات آن فراهم شده است.[2] لازم به ذکر است که مساجد صدر اسلام صرفاً محلی برای تصمیمگیری دربارهی جنگها نبودند؛ چراکه به گفتهی تاریخنویسان بسیاری از کسانی که عملی منافی مصالح مسلمانان انجام میدادند در مسجد از پیامبر تقاضای عفو مینمودند، زیرا میدانستند پیامبر احترام خاصی برای مساجد قائل هستند.
داستان «ابولبابه» پس از خیانتش به مسلمانان در غزوهی بنیقریظه و توبهی وی پس از بستهشدن به یکی از ستونهای مسجد از جملهی این موارد است. در سال نهم هجری که به «سنۀالوفود» معروف است بسیاری از گروهها و دستههایی که از سراسر شبه جزیره به مدینه میآمدند در مسجد با پیامبر دیدار میکردند. موارد عدیدهای از این دست از نقش بیبدیل مسجد در حیات سیاسی و اجتماعی در عصر نبوی حکایت دارد.[3]
در آخرین روزهای حیات پیامبر، مساجد به مهمترین کانون تبادل افکار و اندیشههای مسلمانان در باب آینده اسلامی تبدیل شده بودند.[4] با رحلت حضرت رسول(ص) در 28 صفر سال یازدهم هجری مساجد همچنان نقش پررنگی در زندگی مردم داشته و بیعت با خلفا پس از حضرت رسول(ص) در آنجا صورت میگرفت.[5]
در دورههای اموی و عباسی به جز در مواردی معدود، مساجد نقش فعال سیاسی و اجتماعی خود را به تدریج از دست داده و تصمیمگیریهای مهم به مقتضای شرایط سیاسی در کاخها صورت میگرفت. در این دوره مساجد به محلی برای تبلیغ مواضع رسمی حکومت تبدیل شده و وعاظ غالباً نمایندهی خلفاء بودند. نقش سیاسی مساجد در این دورهها محدود به ایراد برخی خطبههای رسمی و یا دادن لوا و خلعت خلفاء به حکام بود. اینکه آیا خلفای اموی و عباسی عامدانه مساجد را از مرکزیت سیاسی و اجتماعی جوامع اسلامی انداختهاند یا نه موضوعی است که جای بررسی بیشتر دارد، اما آنچه که مسلم است، در بیش از 6 قرن سلطنت امویان و عباسیان مساجد از هدف اصلی خود که عبادی و سیاسی بود تا حدود زیادی فاصله گرفتند.
در ایران از همان آغاز ورود اسلام مساجدی در شهرهای مختلف ساخته شد که به عنوان نماد هر شهر شناخته میشدند. در دورههای سلجوقی، ایلخانی و تیموری مساجد باشکوه فراوانی در کشور ساخته شد که امروزه نیز میتوان آنها را مشاهده کرد. در دورهی صفویه و پس از تثبیت موقعیت سیاسی و مذهبی کشور، مساجد فراوانی ساخته شد که دارای معماری خاصی بودند و با هویت ایرانی جامعه هماهنگی داشتند. مساجد قزوین و اصفهان از جمله این شاهکارهای معماری هستند که بنای آنها بیشک برپایهی عشق و اعتقاد مردم ساخته شده است.
در دورهی معاصر مساجد به تدریج نقش سیاسی از دست رفتهی خود را پس از سدهها مجدداً بازیافته و تلاش علمای بزرگ دورهی قاجاریه خصوصاً پس از اعلام فتوای تحریم تنباکو از سوی میرزای شیرزای در دورهی ناصرالدین شاه را باید نقطهی عطف آن دانست. اوج سیاسی شدن مساجد را باید در تلاشهای «آیتالله سید عبدالله طباطبایی» و «آیتالله سید محمد بهبهانی» در ماجرای مشروطیت مشاهد کرد. به گفتهی منابع این دوره اعم از مخالف و یا موافق، مساجد مرکز بسیاری از حرکتهای مردمی و تهییج آنها بوده است در مساجد وعاظ سخنور و پرشور، احساسات مذهبی و ملی مردم را تحریک کرده و شوری شگرف در کشور ایجاد نمودند. صرفنظر از حرکتهای بعدی برخی از مشروطهخواهان و اقدامات آنها که متأسفانه به استقرار دیکتاتوری رضاخان انجامید، نقش مساجد حائز اهمیت زیاد میباشد. در جریان جنگ جهانی اول نیز به همین ترتیب مساجد در این دوره نقش سیاسی خود را حفظ کرده و بسیاری از مخالفین روس و انگلیس، در مساجد «فتاوی جهادیه» را به اطلاع مردم رساندند.[6]
1) جایگاه و اهمیت مسجد در دورهی پهلوی
سیاست ضددینی سلسله پهلوی را باید به دو دوره تقسیم کرد، نخست دورهای که رژیم میکوشید تا کنترل مساجد را در اختیار گرفته و ضمن کاهش نفوذ اجتماعی آن قدرت روحانیت را از میان بردارد. این هدف در دورهی رضاخان تاحدودی از طریق فشار و اعمال زور محقق گردید.
دورهی دوم، دورهای است که علیرغم تبلیغات رژیم در کم اهمیت نشاندادن مساجد و تلاش برای غربی کردن جامعه و ـ به تبع آن دورکردن آرام مردم از مساجد ـ شاهد اقبال عمومی به مساجد و ظهور وعاظ و خطبایی هستیم که ضمن داشتن مبانی اعتقادی قوی به دنبال مبارزه با رژیم هستند. در این دوره مسجد مجدداً به ایفای نقش تاریخی خود بازگشته و به کانونی سیاسی و عبادی برای تنویر افکار عمومی تبدیل گردید.[7]
براساس اسناد و مدارک موجود قبل از اینکه رضاخان به قدرت برسد، برای تثبیت موقعیت خود تظاهر زیادی به تدین کرده و در بسیاری از مراسم مذهبی شرکت مینمود. وی پس از نشستن بر اریکه قدرت مشی کاملاً ضدمذهبی در پیش گرفت و کوشید تا از یک طرف قدرت روحانیت و مرجعیت تشیع را از بین ببرد و از سوی دیگر مساجد را از رونق بیندازد.
در سایهی خفقانی که در دورهی 16 سالهی سلطنت وی بر کشور حکمفرما شده بود تاحدودی اهداف وی محقق گردید، اما به محض اینکه وی به وسیلهی متفقین خلع ید شد و از کشور تبعید گردید، مساجد مجدداً موقعیت خویش را به دست آوردند.
اقدامات ضدمذهبی رضاشاه اگرچه منجر به وضع قوانینی شد که هدف غایی آن زدودن مذهب از زندگی سیاسی و اجتماعی مردم بود، اما نتوانست اهداف انگلستان را محقق گرداند.
از آنجایی که شبکهی عظیم مساجد از بزرگترین شهرها تا دورافتادهترین روستاها گسترش داشت، لذا کنترل آن برای رژیم غیرممکن و بسیار مشکل بود. از یک طرف مساجد از چنان تقدسی برای مردم برخوردار بودند که اعمال فشار و خشونت در آن میتوانست نتایج بسیار منفی برای رژیم به دنبال داشته باشد،از سوی دیگر مسجد مکانی بود که در آن به هر مناسبتی اعم از انجام مراسم و شعائر مذهبی و یا مراسم عرفی و عمومی، مردم در آن جمع شده و خطباء میتوانستند به راحتی آنها را بسیج و تهییج کنند. به هر روی در چنین فضایی از یک سو رژیم میکوشید تا با غربی کردن جامعه پیوندهای مذهبی میان مردم و روحانیون را بگسلاند، از سوی دیگر نیز نیروهای مذهبی به دنبال حفظ هویت اسلامی خود از طریق تقویت مساجد و مقابله با اقدامات ضد مذهبی رژیم بودند. این کشاکش که بیش از چند دهه به طول انجامید، سرانجام در سال 1357 به پیروزی نیروهای مذهبی انجامید که در این پیروزی باید نقش بسیار مهم و جایگاه ویژهای برای مساجد کشور قائل شد.
از اقدامات رژیم پهلوی برای هویتزدایی مساجد میتوان به استفاده از مساجد برای ابلاغ مراسم مربوط به جشن تاجگذاری و ... اشاره کرد. با وجود همهی این اقدامات و تلاشهای بیوقفهی رژیم برای نفوذ در مساجد، از آنجایی که مذهب در اعماق جان مردم نفوذ کرده بود و مساجد هویتی مستقل و مشخص در طول قرنها به دست آورده بودند، لذا رژیم هرگز نتوانست بر مساجد کنترل یابد.
2) نقش مساجد استان قزوین در جریان انقلاب اسلامی
راجع به اولین مساجد ساخته شده در استان قزوین اطلاع دقیقی در دست نمیباشد، اما از آنجایی که این شهر در همان سدههای اولیه به اسلام گروید و یکی از محلهای اصلی استقرار مجاهدین بود، قطعاً دارای مساجدی برای انجام فرائض دینی بوده است. اولین مسجد ساخته شده براساس برخی اخبار در زمان امویان و خلافت «عمربنعبدالعزیز» در محل مقصوره جامع کبیر کنونی بنیاد گردیده است.[8] از دیگر مساجد قدیمی قزوین باید به مسجد جامع منسوب به «هارونالرشید» خلیفه عباسی اشاره کرد که در حدود سال 192 ﻫ ق ساخته شد. تا اوایل سده هفتم تعداد زیادی مسجد در قزوین ساخته شد که برخی از مهمترین آنها عبارتند از: مسجد جامع کبیر اصحاب امام شافعی، جامع اصحاب امام ابوحنیفه، مسجد توث(یاثور)، مسجد طیبین، مسجد بنیمراد، مسجد ابیعبدالله شاج، مسجد محمدبن مسعود، مسجد بنیمادا، مسجد حوضالنبی، مسجد کتاب، مسجد ابیالعرب، مسجد بابالمدینه، مسجد مدینۀالمبارک، مسجد دهک، مسجد سر راه گورستان و ... [9]
در دورهی صفوی به خاطر تهاجمهای پیدرپی و هولناک عثمانیها، شاه تهماسب اول (1038 ـ 996ق) که جانشین شاه اسماعیل اول(930 ـ 900ق) شده بود، پایتخت کشور را از تبریز به قزوین که به مرکز کشور نزدیکتر بود انتقال داد و این شهر برای بیش از 50 سال (1006 ـ 953 ق) به عنوان پایتخت، اهمیت سیاسی و نظامی ویژهای یافت.
در این دروه مساجد باشکوهی در قزوین ساخته شد و این شهر به تدریج یکی از مراکز اصلی تشیع و انتشار مباحث فقهی و کلامی شیعی شد. در دورهی شاه عباس اول(1038 ـ 996ق) اگرچه پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد و اهمیت سیاسی و نظامی قزوین تا حدود زیادی کاسته شد، اما به خاطر وجود علمای برجسته و مساجد مهمی که محل تبادل افکار و عقاید بودند قزوین همچنان اهمیت دینی خود را حفظ کرد.
در دورهی قاجاریه شهر قزوین و علما و مساجد آن همچنان محل رجوع مردم بوده و در جریان انتقال «شیخ احمد احسایی» به کشور، وی مدتی را در این شهر گذراند. در ماجرای مشروطیت نیز بسیاری از علمای این شهر از مساجد به عنوان محلی برای انتشار آراء و عقایدشان در باب مشروطیت استفاده میکردند. در دورهی پهلوی نیز به همین ترتیب مساجد قزوین همچنان اهمیت خود را حفظ کرده و تا پایان دورهی پهلوی از مراکز مهم حمایت از امام خمینی(ره) و مخالفت با رژیم بودند.
از مهمترین مساجد استان که در اسناد بارها به آنها اشاره شده و محلی برای بیان افکار انقلابی بودهاند میتوان به، مسجد سلطانی، مسجد جامع ملاآقا، مسجد کیالها، مسجد جامع، مسجد شهید قزوین، مسجد صالحیه، مسجد شیخالاسلام، مسجد بلاغی، مسجد شاه، مسجد رئیس حیدر در تاکستان و مسجد شال از توابع قزوین اشاره کرد.
3) محور فعالیتهای مساجد استان قزوین در جریان نهضت امام خمینی(ره)
فعالیتهای صورت گرفته در مساجد استان قزوین در طول دورهی پهلوی خصوصاً در دههی چهل و پنجاه بسیار متنوع و گسترده بود، بهطوری که در این دو دهه مساجد عملاً به مهمترین کانون فعالیتهای ضد رژیم تبدیل شده و در تنویر افکار عمومی خصوصاً قشر جوان نقش مهمی ایفاء میکردند.
1ـ 3) ترویج و تبلیغ احکام و اعتقادات اسلامی و مقابله با افکار و اندیشههای ضددینی
یکی از وظایف سنتی و اصیل مساجد در هزار و چهار صد سال گذشته ترویج و تبلیغ شعائر اسلامی و انجام اعمال و مناسک دینی بوده است. قطعاً این وظیفه مهمترین هدف مساجد و پرداختن به آن از واجبات میباشد. پاسخ به شبهات دینی مؤمنین و انجام وعظ و خطابههای دینی و اخلاقی همواره از عوامل اصلی برپایی مساجد و رمز قدرتگیری و دوام این مکان مقدس بوده است و همین عامل را باید از عوامل پویایی اسلام و طرح مسائل جدید فقهی و کلامی و ظهور دانشمندان برجسته دانست.
به گفتهی اسناد ساواک، مساجد شهرهای استانقزوین همواره مملو از مردمی بود که برای برپایی شعائر دینی به آنجا میرفتند. جای تردید نیست که هرچه تعداد افراد حاضر در مساجد بیشتر میشد خطباء و روحانیون در انجام وظیفهشان مصممتر میشدند و رژیم را که به دنبال غربی کردن جامعه بود به هراس میانداختند. این موضوع ضمن اینکه تقابل و کشاکش میان دو جریان فوق را جهت میبخشید، به مردم نیز نوعی هویت و هدف مشترک که جنبهی اعتقادی داشت میداد.
ظهور اندیشههایی چون سوسیالیسم، کمونیست، و حتی بابیت و بهائیت که از دورهی مشروطیت به بعد از طریق برخی روشنفکران و کشورهای بیگانه در کشور تبلیغ میشدند، برای بسیاری از جوانان شبهاتی در مورد اصول دین به وجود میآورند که پاسخ به آنها یکی از وظایف اصلی روحانیون در مساجد بود. سرخوردگیهای اجتماعی و سیاسی و تبلیغات گستردهای که در این زمینه به صورت هدفمند در جریان بود، متأسفانه بسیاری از جوانان را به دام این جریانها انداخته و بیتردید اگر مرکزیت مساجد برای رفع این شبهات نبود چه بسا کشور دچار معضلات اساسی میگردید.
در کنار این اندیشههای ضددینی، رژیم پهلوی نیز به صورت سیستماتیک و هدفمند با طرح مسائلی چون شونیسم به دنبال مقابله با اسلام و تضعیف روحانیت بود. این اندیشهها که از سوی رژیم پهلوی حمایت میشدند، در قالب جشنهای 2500 ساله، جشن هنر شیراز و ... خود را نشان داده و عملاً دورهی باستانی کشور را در مقابل تاریخ ایران دورهی اسلامی قرار میدادند.
اما مهمترین و شاید خطرناکترین جریان ضداسلامی که از اوایل دورهی قاجاریه گسترش یافت تشکیلات بابیت و بهائیت بود. مساجد از همان ابتدای ظهور این فرقه به مقابله با آن پرداخته و توانستند مانع از انتشار این ویروس خطرناک در جامعه شوند. در حقیقت مساجد پادزهر این افکار را در اختیار مؤمنین قرار میدادند. از آنجایی که بهائیت مورد حمایت رژیم بود، بسیاری از اعضای آن در رأس امور قرار گرفته و در دورههایی بیش از 9 وزیر را در کابینه داشتند. مقابله با این جریان از دیگر وظایف مساجد در انجام رسالت اصلی خود در جهت تبلیغ و ترویج و مقابله با اندیشههای مخالف اسلام بود.[10]
2 ـ 3) مقابله با تهاجم فرهنگی غرب
از دههی چهل و به دنبال اصلاحات ارضی و پس از آن با افزایش قیمت نفت در دهه 50 جامعهی سنتی ایران به یکباره دچار دگرگونی عمیقی شده و کشور که تا پیش از آن استقلال اقتصادی و هویتی داشت به تدریج به جامعهای مصرفزده تبدیل گردید. در چنین فضایی که قشر جوان درحال دگرگونی و انفکاک کلی از فرهنگ ایرانی ـ اسلامی بود، مساجد به عنوان مهمترین سنگر این مقاومت فرهنگی به خوبی رسالت تاریخی خود را انجام میدادند. در مساجد استان قزوین همانگونه که در اسناد این مجموعه آمده است، یکی از محورهای اصلی فعالیت وعاظ و روشنفکران مذهبی مقابله با تهاجم «فرهنگی» غرب بود. بخش قابل توجهی از سخنرانیهای ایراد شده در مساجد استان در مورد همین موضوع میباشد که حساسیت مردم و روحانیون را نشان میدهد. در سند زیر در این مورد آمده است:
«نامبرده بالا [محمدشهاب وعاظ] در مورخه 26 / 11 / 51 ضمن سخنرانیش در مسجد شهید قزوین عنوان داشته دستگاههای رادیویی و تلویزیونی بعضی اوقات در برنامههای خود لهجه و زبان و رسوم مردم شهرهای مختلف مانند قزوین، رشت و غیره تقلید و آنها را به باد استهزاء و مسخره می گیرند که این کار جز نفاق و رنجش اثر دیگری دربر ندارد. خوبست در عوض این قبیل برنامهها تعلیمات دین و اخلاق به جوانان را توسعه دهند مشارالیه سپس دربارهی مطبوعات بیان نمود و گفت باید از چاپ عکسهای زنهای عریان در مجلات که محرک شهوت و انحراف فکری جوانان کشور است جلوگیری و مطالبی از حقایق زندگی برای تنویر افکار آنان بنویسد. سینما هم که با زدن عکسهای زنان و هنرپیشههای لخت در خیابان و معابر مردم را منحرف [و] به فساد اخلاق تحریک مینمایند. ... »[11]
3 ـ 3) ترویج افکار و اندیشههای امام خمینی(ره)
در مساجد استان قزوین توجه به مسائل سیاسی از دههی 20 آغاز شده بود و برخی از وعاظ در مورد رویدادهای این دهه و دههی 30 نقش مهمی در آگاهیدهی سیاسی به مردم برعهده داشتند. پیش از ظهور حضرت امام خمینی (ره) به عنوان شاخصترین چهرهی ضد رژیم، انتقادات روحانیون در مساجد جنبهی فردی داشته و به انجام تکلیف محدود میشد. از دههی چهل و با رحلت آیتاللهالعظمی سید حسین بروجردی و آشکار شدن اندیشههای امام خمینی(ره) و به موازات آن اقدامات ضدمذهبی رژیم که در قالب طرحهای مختلف مانند لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و همهپرسی انقلاب سفید شاه و ملت صورت میگرفت، به تدریج انسجام و هماهنگی میان روحانیت شکل بیشتری به خود گرفته و اهداف انقلاب به صورت برنامهریزی شده در مساجد تبلیغ میگردید.[12]
4 ـ 3) حمایت از قیام 15 خرداد در مساجد
قیام 15 خرداد 1342 را باید طلیعهی واقعی انقلاب اسلامی و آغاز حرکت انقلابی مردم برای از میان برداشتن نظام 2500 ساله استبدادی در کشور دانست. راجع به این قیام خونین که به کشته شدن بسیاری از هموطنان مسلمان انجامید به اختصار باید اشاره کرد که پس از سخنرانی حضرت امام خمینی(ره) در سیزده خرداد1342، کماندوهای رژیم پهلوی شبانه به منزل ایشان در قم ریخته و امام(ره) را به تهران منتقل کردند. انتشار خبر دستگیری امام(ره) و انتقال ایشان به تهران[13] به یکباره و به صورت خودجوش خیل خروشان مردم در شهرهای قم و تهران را به خیابانها آورده و رژیم را تا آستانه فروپاشی تهدید کرد. اسدالله علم در این روز به دستور محمدرضا پهلوی و همراهی فرماندار نظامی تهران بسیاری از مردم را به خاک و خون کشیدند.[14]
در استان قزوین در واکنش به شدت عمل رژیم در برخورد با معترضین، در مساجد سخنرانیهای صریح و تندی صورت گرفته و تظاهراتی در 18 خرداد برگزار شد. اگرچه واکنش رژیم در شهرهای بزرگی مانند تهران بسیار سراسیمه و از روی وحشت بود، اما در شهرهای کوچکتر به خاطر نظارت بیشتر دستگاههای امنیتی و نظامی، رژیم به سرعت توانست از ادامهی اعتراضات جلوگیری کند. به همین منظور بسیاری از کسانی که در مساجد راجع به قیام 15 خرداد صحبت کرده بودند بلافاصله دستگیر و یا تبعید شدند.
مهمترین اقدام صورت گرفته از سوی روحانیون استان قزوین در اعتراض به اهانتهای رژیم به ساحت مرجعیت، تعطیلی اقامه نماز جماعت در مساجد بود که انعکاس زیادی در افکار عمومی داشت. در سندی در همین رابطه آمده است.
«آقایان ائمه جماعت از حضور در مساجد قزوین جهت انجام فریضه دینی خودداری نمودهاند.»[15]
5 - 3) زنده نگه داشتن یاد امام خمینی(ره) و انتقاد از سیاستهای رژیم پهلوی
از جمله اهداف مشخص روحانیون و مردم در مساجد استان زنده نگه داشتن نام امام خمینی(ره) در شرایط خفقان رژیم پهلوی بود. یادآوری مکرر نام امام خمینی(ره) به بهانههای مختلف اعم از رجوع به استفتائات ایشان و یا پاسخگویی به شبهات اعتقادی از طریق نوشتههای امام(ره) صورت میگرفت.[16] در یکی از اسناد ساواک در این مورد آمده است:
« ... تعدادی اعلامیه به امضای «مسلمانان آگاه» و جزوهایی تحت عنوان استفتائیههای طلاب و روحانیون از مراجع تقلید درباره کتاب «شهید جاوید» در پارهای از مساجد قزوین پخش کردند که توسط مأمورین مربوط جمعآوری گردیده و فتوکپی آنها به پیوست ایفاد میگردد. ...
در این اعلامیه سخنان سناتورها «جمشید اعلم» و «وحیدی» در مورد [امام] خمینی مورد اعتراض قرار گرفته و از اقدامات مأمورین امنیتی در مدرسه فیضیه قم و حرم حضرت معصومه انتقاد شده است ... »[17]
از دیگر اقدامات صورت گرفته در مساجد، پخش توضیحالمسائل امام(ره) در میان مردم بود. اهمیت این اقدام هنگامی بیشتر روشن میشود که بدانیم رژیم شدیدترین کنترلها را برای جلوگیری از انتشار این رسالهها اعمال میکرده است. با این وجود همواره کسانی بودند که با تحمل همهی سختیها و با به خطر انداختن موقعیت اجتماعی و سیاسی و حتی جان خود این رسالهها را در اختیار علاقمندان قرار میدادند.[18]
در مساجد به جز رسالههای امام(ره)، کتابهایی که به وسیلهی روشنفکران مذهبی مانند دکتر علی شریعتی و شهید مرتضی مطهری و ... نوشته شده بود نیز میان انقلابیون رد و بدل میشد. واکنش رژیم به این اقدامات مانند همیشه اعمال محدودیتها و در اکثر موارد مصادرهی کتابها و دستگیری عاملین پخش آنها بود. به تدریج و با جدیتر شدن مبارزهی مردم خصوصاً در دههی پنجاه بسیاری از بیانیههای امام خمینی(ره) که در مناسبتهای مختلف منتشر میشدند، در کمترین زمان و غالباً از طریق شبکهی مساجد در اختیار مردم قرار میگرفت. براساس اسناد ساواک تعداد زیادی از این بیانهها در مساجد تکثیر و منتشر شده و بُردها و شیشه های مساجد مردم را در سریعترین زمان ممکن در جریان آخرین مواضع و دیدگاههای امام(ره) قرار میدادند[19]
4) مساجد سنگر مخالفین رژیم
تقدس مسجد در میان مردم و ترس رژیم از واکنشهای شدید مردمی بهرغم سابقهی بیحرمتیرضاخان به مساجد، به تدریج در طول دورهی پهلوی دوم این مکانهای مقدس را به سنگری علیه رژیم تبدیل کرد. بسیاری از مخالفین رژیم اعم از نیروهای مذهبی و یا حتی غیر مذهبی حساب ویژهای بر روی مساجد باز کرده و میکوشیدند تا از شبکهی عظیم آن برای نیل به مقاصدشان استفاده کنند. رژیم نیز با برگزاری پارهای از مراسمهای ملی و سیاسی در مساجد و یا استفاده از برخی روحانیون وابسته، به دنبال استفادهی ابزاری از مسجد بود. بیتردید نیروهای مذهبی طرفدار امام خمینی(ره) اکثریت قاطع را در اختیار داشته و به نص صریح اسناد ساواک بیشترین فعالیت و سازماندهی را نیز در میان تودههای مردم برعهده داشتند. لازم به یادآوری است که شبکهی ارتباطی طرفداران امام(ره) که از نجف تا قم و از آنجا به سایر شهرها امتداد پیدا میکرد، مرتباً به وسیلهی کسانی که وظیفهی تحکیم این سنگر را داشتند پشتیبانی میگردید. اسناد نشان میدهد که طرفداران امام(ره) در طول دههی چهل و پنجاه در صدد تثبیت این موقعیت بوده و از طریق ارتباط با شبکهی طرفداران امام(ره) از آنها برای ایجاد ارتباط بیشتر با مردم نقاط مختلف کشور استفاده میکردهاند. در راستای تحقق این هدف همواره تعدادی از روحانیون، وعاظ و اندیشمندان مذهبی از شهرهای تهران و قم به استان قزوین آمده و به سخنرانی در مساجد میپرداختند. در سند زیر به مسافرت آیتالله امامی کاشانی به قزوین برای سخنرانی اشاره شده است:
«چون یاد شده [امامی کاشانی] به مدت 5 شب در مسجد شیخالاسلام این شهرستان سخنرانی نمود و پس از انقضای مدت مذکور نیز قزوین را ترک نمودند لذا کسب اطلاع از نحوه افکار و تمایلات سیاسی و وابستگی یاد شده به گروههای برانداز درحال حاضر جهت این ساواک مقدور نیست.»[20]
موقعیت اقلیمی استان قزوین این امکان را به مردم و علمای سایر نقاط کشور میداد تا به این استان سفر کرده و در مساجد آن به سخنرانی و فعالیت سیاسی بپردازند. قطعاً این آمد و شدها سبب میشد تا مردم استان در جریان روند انقلاب و حرکت امام خمینی(ره) در سایر نقاط کشور قرار گیرند. در سند زیر به حضور علمای اهواز در قزوین و ارتباط آنها با طبقات مختلف اشاره شده است:
«نامبرده بالا [سیدباقر محمدی] در مسجد جامع قزوین در حضور آیتالله انصاری از علمای اهواز که جهت استفاده از آبگرم آوج چند روزی به قزوین آمده بود و عدهای از بازاریان ضمن صحبت از مسائل مذهبی در اطراف اهانت به مقام روحانیت سخنرانی و اظهار داشت ... اهانت به یک عالم و روحانی اهانت به خدا و رسول و امام زمان است...»[21]
5)تشکیل کانونها، گروهها و دستههای سیاسی و مذهبی در مساجد
جای هیچگونه تردیدی نیست که پویایی مساجد کشور پس از حرکت امام حمینی (ره) بوده است، به دنبال این تحول فکری عظیم بود که به تدریج بسیاری از فعالین سیاسی، خصوصاً جوانان تحصیل کرده در کنار روحانیون انقلابی وارد میدان شده و عملاً به فعالیت سیاسی پرداختند.این شور و هیجان را میتوان در گروهها، انجمنها و نوع فعالیتهایی که در مساجد استان قزوین انجام میگرفت به خوبی مشاهده کرد. برخی از مهمترین انجمنهای فعال در مساجد استان قزوین که در نوع خود در کشور کمنظیر بودند به شرح زیر میباشند.
1- 5) انجمن سرگل
انجمن سرگل از قدیمیترین انجمنهای استان قزوین است که به دلیل حساسیت اعضای آن اسناد کافی راجع به فعالیتهای آن در دست نمیباشد. به علت اینکه محل اصلی فعالیت این انجمن، مسجد سرگل بود، لذا به همین نام نیز معروف شده است.
براساس معدود اسناد موجود انجمن فوق کاملاً مذهبی بوده و اعضای آن نیز مقید به شرعیات بودهاند. عمده فعالیت این انجمن براساس اسناد ساواک زندهنگهداشتن یاد امام خمینی(ره) در میان مردم، بررسی آراء و عقاید ایشان و نقد سیاستهای رژیم پهلوی بوده است. در سندی در این مورد آمده است:
«در تاریخ 13 / 8 / 48[13] پس از پایان جلسهی انجمن سرگل که در مسجد سرگل تشکیل گردیده بود کاظم شکوهی (ساعتساز) و حسن ناصری(کارمند اداره کشاورزی) و حاج حجتالله بخشی کتاب رسالهای به نام چهار رساله را که فتوای عدهای از علما از جمله میلانی، مرعشی ـ خمینی و خوانساری در آن چاپ شده، با آقای میرزا محمد شریعت مهدوی ارائه نموده و خصوصی اظهار میکردند در توضیحالمسائل از کتاب مذکور استفاده نموده و بهخصوص در روی نظریات خمینی تکیه نماید. ... »[22]
2 – 5) مجمع ادبی جوانان شهرستان قزوین
این مجمع همانگونه که از نام آن برمیآید، یک انجمن ادبی بود که به وسیلهی تعدادی از جوانان قزوین در مساجد مختلف تشکیل جلسه میداد. در مورد تاریخ تشکیل این انجمن اطلاع دقیقی در اسناد نیامده است، اما از آنجایی که در اولین سند ضبط شدهی ساواک در تاریخ 31 / 2 / 1350 تلویحاً اشارهای به سابقهی آن شده است، لذا میتوان نتیجه گرفت که این انجمن در حدود سال 1349 بهوجود آمده است. در حاشیه یکی از اسناد ساواک آمده است:
«در جلسات فوق[مجمع ادبی جوانان شهرستان قزوین] مدتی است که تشکیل گردیده و چون مطالب قابل ملاحظهای در آن عنوان نمیشود گزارشی در این باره تقدیم نگردیده است، دستور داده شد از این به بعد بهطور مرتب مراقبت به عمل آید... »[23]
این اظهارنظر چند نکته را به خوبی روشن میکند، نخست آنکه این انجمن در ابتدای فعالیت خود مشی کاملاً ادبی داشته و به همین دلیل حساسیت ساواک را برنمیانگیخته است. براساس اسناد ساواک به تدریج محور صحبتها و گفتههای مطرح شده در این انجمن تغییر یافته و از مسائل ادبی به موضوعات مذهبی، سیاسی و اجتماعی کشیده شده است، لذا ساواک تصمیم میگیرد که فعالیتهای این انجمن را زیرنظر بگیرد. حذف شدن لفظ «ادبی» مجمع در اسناد ساواک و اضافه شدن «اسلامی» به جای آن از تغییر ماهیت انجمن فوق حکایت دارد. در سندی در این مورد آمده است:
«نام صحیح آن مجمع علمی و اسلامی جوانان قزوین میباشد ... »[24]
خواه این تغییر نام از سوی اعضای انجمن صورت گرفته باشد یا ساواک آن را اینگونه ضبط کرده باشد، میتوان تغییر مشی این انجمن را براساس اسناد مشاهده کرد. از موضوعاتی که در این جلسات مطرح میشد، باید به مسائل روز کشور و منطقه و حتی جهان اشاره کرد، که همین از سیاسی بودن آن حکایت میکند، بهطور مثال درسند مورخه 28 / 4 / 1350 آمده است:
« ... ابتدا آیاتی از کلامالله مجید تلاوت شد، سپس شخصی به نام نصری دربارهی مسئله فلسطین صحبت و گفت استعمارگران در میان مسلمانان دولت یهود را تشکیل دادند تا با اجحاف به برادران ما و غصب زمینهای آنها و بهجود آوردن آوارگان فلسطینی خود را به جامعه معرفی و برای فرار از این همه ظلم مسلمانان را متهم میکنند و میکشند و زجر میدهند ... »[25]
باید توجه داشت این گفتهها در زمانی مطرح میشوند که روابط رژیم پهلوی و دولت غاصب اسرائیل در بهترین وضعیت خود بوده و رژیم میکوشید تا هرگونه مخالفتی با رژیم صهیونیستی را خاموش کند. پرداختن به مسأله فلسطین به خوبی شجاعت و احساس مسئولیت دینی اعضای انجمن فوق را نشان میدهد.
از دیگر فعالیتهای این انجمن دعوت از شخصیتهای مذهبی و سیاسی مهم کشور برای ایراد سخنرانی در مساجد استان بود. بهطور نمونه در سندی در این مورد آمده است:
«در هفتهی گذشته از واعظی به نام هاشمی رفسنجانی جهت سخنرانی در این شهرستان دعوت کرده بودند که چون وی در شب اول سخنرانی خود مطالب خلاف مصالحی را عنوان کرد از ادامه منبرش در قزوین جلوگیری گردید ... »[26]
در مورد اعضای این انجمن آنگونه که از اسناد مستفاد میشود، باید گفت که بیشتر اعضای آن را جوانان تحصیل کرده با گرایشهای مذهبی تشکیل می دادند. از مهم ترین این افراد میتوان به «قدرتالله چگینی» اشاره کرد که بارها در سخنرانیهایش ضمن انتقاد از رژیم به مسائل مذهبی نیز میپرداخت. از دیگر اعضای این انجمن باید به آقایان «حسین افشاری» دانشجوی رشته علوم دانشگاه تهران، «احمد نصری» دانشجوی رشتهی ریاضی دانشگاه تهران و «احمد سفری» اشاره کرد. در یکی از اسناد ساواک راجع به هدف تشکیل این انجمن آمده است:
«شناختن و شناساندن اصول و معتقدات دینی»[27]
غالب جلسات این انجمن در «مسجد ستوده» قزوین برگزار میشد و میان آن با دیگر هیئتهای مذهبی استان نیز ارتباط وجود داشت. از ویژگیهای انجمنها و هیئتهای استان قزوین ارتباط و همکاری میان آنها بود. در سند زیر به این موضوع اشاره شده است:
«انجمن فوق [مجمع علمی و اسلامی جوانان قزوین] اغلب با هیئتهای مذهبی تماس داشته و در جلسات یکدیگر شرکت مینمایند. ... »[28]
3 - 5) کانون ناشرین حق
از دیگر انجمنهای فعال در استان قزوین «کانون ناشرین حق» بود که اکثر جلسات آن در مساجد تشکیل و اعضای آن نیز از شخصیتهای مذهبی استان بودند. مخاطب اصلی کانون ناشرین حق جوانان بودند که تلاش میشد با احکام اسلامی آشنا شوند. توجه به جوانان و تلاش برای اصلاح باورها و رفتارهای آنها در فضای کاملاً غربزدهی رژیم پهلوی اقدامی قابل تحسین به حساب میآید. در سند زیر در این مورد آمده است:
«جلسهی فوق ... به سرپرستی انصاری در مسجد محسنیه قزوین تشکیل گردید. ابتدا آیاتی از کلامالله مجید تلاوت شد آنگاه جزمهای درباره اصلاح صورت مطالبی را عنوان کرد و در خاتمه چگینی افسر وظیفه که تازه از مسافرت آمده بود پس از بحث با جزمهای در مورد تراشیدن صورت گفت که طبق قوانین [فتاوی] آقای خمینی در این مورد احتیاط واجب است زیرا ریش تراشیدن حرام است ... »[29]
این سند علاوه بر اینکه محور فعالیتهای «کانون ناشرین حق» را نشان میدهد، آشکارا از زیرکی و هوشیاری اعضای آن برای کشانیدن مباحث به امام خمینی(ره) و فتاوی ایشان حکایت دارد.
در مباحث مطروحه از سوی اعضای کانون ناشرین حق، موضوعات بسیار مهمی چون لزوم تشکیل حکومت اسلامی نیز دیده میشود.[30]
آنگونه که از اسناد ساواک برمیآید، اعضای کانون فوق علاوه بر مسائل جاری کشور و توجه به فتاوی امام خمینی(ره) با دعوت از پژوهشگران و محققین به نقد و بررسی مکاتب روز جهان از قبیل سوسیالیسم، لیبرالیسم و ... میپرداختهاند. در سندی در این مورد آمده است:
«جلسه کانون فوق [ناشرین حق] در مورخه 2 / 6 / 52 از ساعت 1800 در مسجد صالحیه قزوین تشکیل گردید. ابتدا آیاتی از کلامالله مجید تلاوت شد آنگاه طلبه ای از مدرسه صالحیه به نام اسلامی شروع به سخنرانی نموده و گفت: دیشب در هیئت جاننثاران حسینی درباره اقتصاد اسلامی مختصری صحبت شد و حالا در این جلسه دو مکتب اقتصادی جهان را که عبارتند از کمونیزم، سوسیالیسم و دیگر سرمایهداری یا امپریالیسم مورد مطالعه قرار دهیم. ...» [31]
در کنار انجمنها و کانونهای متعددی که در مساجد استان قزوین وجود داشت، بهطور سنتی نیز هیئتهایی بودند که فعالیتهای مذهبی مردم را ساماندهی میکردند. این هیئتها به تدریج و با گسترش دامنهی انقلاب نقش بیشتری برعهده گرفته و فعالیتهای سیاسی خود را گسترش دادند و از نفوذی که در میان مردم داشتند به سود انقلاب بهره بردند. از مهمترین هیئتهایی که مرکز فعالیت آنها مساجد استان بود میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
4 – 5) هیئت فیضبخش جوانان حسینی
این هیئت از هیئتهای فعال در استان قزوین بود که علاوه بر انجام فعالیتهای مذهبی و ساماندهی مراسم دینی، میکوشید تا با دعوت از وعاظ مطرح کشور، جوانان را با مسائل روز جهان خصوصاً نقض حقوق بشر در آمریکا،[32] جنایات صهیونیستها ، مقایسه اسلام با سایر مکاتب، خودباوری و بازگشت به خویشتن آشنا کنند.. در سندی از ساواک آمده است:
«جلسهی هیئت فوق [فیضبخش جوانان حسینی] در تاریخ 30 / 10 / 50 در مسجد جامع موسی تشکیل گردید. در این جلسه ابتدا آیاتی از کلامالله مجید تلاوت شد، سپس در ساعت 19:30 آقای معادیخواه که از وعاظ تهران میباشد جهت سخنرانی از طرف هیئت به قزوین دعوت شده به منبر رفته پس از صحبت از حقانیت اسلام گفت هیچیک از ادیان دنیا نسبت به اسلام خوشبین نیستند و همیشه هدفشان آن بوده که مسلمانان را خوار و زبون سازند. مثلاً در مصر و آمریکا به برادران مسلمان احجاف میکنند و از طرفی شوروی هم از یک مشت یهودی که اراضی برادران مسلمان را اشغال کردهاند و به مال و ناموس آنها ظلم میکنند و دلخوشی ندارند حمایت میکند»[33]
نکته جالب در مورد این جلسات، تعداد زیاد شرکتکنندگان آن میباشد. جلسات هیئت فوق در مساجد مختلف استان خصوصاً «مسجدحاج ملاآقا»، «مسجد کیالها»، «مسجد حاج موسی» و «مسجد سیدعلی» برگزار میشد. همانگونه که گفته شد از تفسیر قرآن و نهجالبلاغه تا مسائل جهانی و داخلی در این جلسات مطرح میشد. در سند زیر به خوبی این تنوع موضوعی دیده میشود:
«جلسه هیئت فوق [فیضبخش جوانان حسینی] در مسجد سرگل تشکیل گردید. پس از تلاوت آیاتی از قرآن مجید حسینیان به مبنر رفته و ضمن سخنرانی درباره مکاتب مختلف جهان گفت انسان عقیده و فکر خود را از دو مکتب الهام میگیرد یا از مکتب دانشمندان یا از مکتب پیامبران، مکتب دانشمندان ناقص است ولی مکتب پیامبران بهترین و کاملترین مکاتب موجود در دنیاست، آنگاه ضمن صحبت دربارهی امپریالیسم، آمریکا را به شدت مورد حمله قرار داده و افزود این جانیان جهانی هزاران تن بمب را روی سر مردم بیچاره و بیگناه ویتنام میریزند و نفاق بین سیاه و سفید ایجاد میکنند و هزاران جنایت دیگر را اعمال میکنند که حاکی از ناقص بودن مکتب امپریالیسم میباشد و جزء چپاول و غارتگری ملتهای بیچاره کاری سودمند به حال دنیا انجام میدهند.[؟]
نظریه شنبه: حسینیان در هیئت فیضبخشی جوانان ضمن صحبتهای خود وارد مسائل سیاسی گردید که هیچ ربطی به امور مذهبی نداشت ...
نظریه یکشنبه: ... ضمناً احتمالاً گردانندگان هیئت فوق قبلاً از وعاظی که دعوت میکنند میخواهند تا مطالبی را مطابق سلیقه آنها در بالای منبر عنوان کند ...»[34]
5- 5)هیئت انصارالمهدی
از دیگر هیئتهای فعال استان قزوین «هیئت انصارالمهدی» بود که مواضع و برنامههایش همسو و هماهنگ با سایر هیئتهای استان بود. در جلسات این هیئت تفسیر قرآن، نهجالبلاغه و بررسی مسائل روز انجام میگرفت . در سند زیر راجع به یکی از جلسات این هیئت آمده است:
«جلسهی هیئت فوق ... در مسجد بلال حبشی واقع در قزوین با شرکت عدهای در حدود یکصد نفر تشکیل گردید ابتدا نماز جماعت خوانده شد، سپس دعای صحیفهی سجادیه قرائت گردید. آنگاه قدرتاله چگینی پیرامون سکوت و اعتراض و دعا سخنرانی نمود و گفت درصورتی دعا مستجاب میشود که شخص دست به قبضه شمشیر کند و توکلش به خدا باشد و حق خود را دنبال کند درغیر اینصورت خداوند از آدم زبون و توسری خور بیزار است ... »[35]
از دیگر هیئتهای استان که در ترویج فرهنگ اسلامی و اندیشههای امام خمینی(ره) فعالیت می کردند، میتوان «هیئت مذهبی بینالطلوعین» ، «هیئت مذهبی جعفری» ، «هیئت بنیفاطمه» و «هیئت بنیزهرا» را نام برد.[36]
6) هیئت علمیه قزوین
از تأثیرگذارترین و فعالترین نهادهای مذهبی استان قزوین بیشک باید به «هیئت علمیه«آن اشاره کرد. هیئت علمیه استان قزوین وظیفهی نظارت بر مساجد و فعالیتهای مذهبی استان را برعهده داشت و مورد اعتماد مردم نیز بود. آنگونه که از اسناد برمیآید هیئت علمیه قزوین بسیار مورد توجه مردم بوده و نقش هدایتگری ویژهای برعهده داشته است. در حقیقت کمتر مسأله و موضوعی بود که از سوی «هیئت علمیه» قزوین نادیده گرفته شود، به همین دلیل در همهی اتفاقات کشور و استان این نهاد مذهبی حضوری پررنگ و فعال داشت. از جمله محورهای عمده فعالیت هیئت علمیهی استان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1 - 6) توزیع و پخش رسالهی امام خمینی(ره)
از جمله فعالیتهای هیئت علمیهی قزوین توزیع رسالهی امام خمینی(ره) در میان مقلدین و متدینین استان بود. این وظیفه غالباً به وسیلهی روحانیون مرتبط با هیئت علمیه صورت میگرفت، در سند زیر در این مورد آمده است:
«نامبرده بالا [سیدرضا خضری] اخیراً بنا به توصیهی هیئت علمیه شهرستان قزوین و آیتالله میلانی از ساعت 30 / 11 الی 15 / 12 توضیحالمسائل خمینی را به 10 نفر از طلاب مدرسه التفاتیه تدریس مینماید. ... »[37]
هیئت علمیهی استان بهخاطر موقعیت حساسیتی که داشت، همواره مورد کنترل ساواک بوده و تلاش زیادی برای نفوذ در آن به کار میرفت.
2 – 6) دعوت مردم برای شرکت در تظاهرات
هیئت علمیهی قزوین در مناسبت های مختلف از جمله یادبود شهدای استان و سایر شهرهای کشور، از مردم میخواست تا در تظاهرات شرکت کنند. در یکی از اسناد ساواک آمده است:
«روز 19 / 2 / 37[1357]مجلس ترحیمی از طرف هیئت علمیه و اصناف قزوین به مناسبت چهلمین روز وقایع یزد، اهواز و جهرم در مسجد شاه قزوین برگزار و از ساعت 30 / 8 مردم به مسجد وارد و دو نفر طلبه در جلوی درب به عنوان تشریفات به مردم خوشآمد میگفتند .... واعظ راجع به برخی از زندانیان مطالبی اظهار نمود و اظهار داشت هیئت حاکمه ظالم یک نفر از خادمین اجتماع و مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیتاله خمینی را ابتدا به کشور ترکیه سپس به عراق تبعید کرد آیا مشارالیه که مثل روح مقدس در کالبد ما ایرانیان میباشد سزاوار است که از وطن دور باشد زندهباد خمینی و مرگ بر دستگاه حاکمه که هیچ توجهی به خواستههای مردم ندارد ... »[38]
در سند دیگری شروط تظاهرکنندگان در بیانیهای که از سوی هیئت علمیهی قزوین مطرح شده بود به شرح زیر آمده است:
« ... مشارالیه [شیخ غفاری] پس از ایراد یک رشته مطالب توهینآمیز و اهانتبار بالاخره بیانیهای را قرائت کرد و از مردم درخواست نمود درصورت تصویب با ذکر سه بار صحیح است در هر یک از موارد متن بیانیه را تایید و تصویب کنند.
1ـ برکنار رژیم فعلی
2ـ استقرار حکومت اسلامی
3ـ بازگشت خمینی به کشور
4ـ خروج مستشاران آمریکایی
5ـ آزادی زندانیان مذهبی و روحانیونی که در تبعید به سر میبردند (با ذکر اسامی تعدادی از آنها)
6ـ تغییر تاریخ سال شاهنشاهی به تاریخ هجری خورشیدی
7ـ حمایت بیدریغ از فلسطینیها
8ـ رفع تعطیلی از مدارس حوزه علمیه قم
9ـ آزادی بیان وعاظ و سخنرانان مذهبی و غیره
10ـ انحلال حزب رستاخیز ملت ایران
پس از خاتمه مجلس مشارالیه از حاضرین خواست که بنا به توصیه هیئت علمیه قزوین حاضرین با آرامش و متانت مسجد را ترک و متفرق شوند و بهانه برای دخالت به مأموران انتظامی ندهند ... »[39]
در مورد این بیانیه ذکر چند مورد ضروری به نظر میرسد، نخست آنکه این بیانیه زمانی صادر شده است که رژیم هنوز از انسجام و نفوذ زیادی برخوردار بوده و شرایط کاملاً از کنترل آنها خارج نشده است. دومین مسأله خواستههای انقلابیون است که به تدریج در ماههای بعد محقق میشوند. این بیانیه در زمان نخستوزیری «جمشید آموزگار» تهیه شده است. وی در مردادماه همان سال جای خود را به دولت آشتی ملی «شریفامامی» از فراماسونهای برجستهی کشور داد. در سند زیر در مورد نقش هیئت علمیه استان قزوین آمده است:
«روز 1 / 8 / 57 بنا به پیشنهاد اعضاء هیئت علمیه شهرستان قزوین جمعیتی در حدود سه هزار نفر از طبقات مختلف در مسجد شاه قزوین اجتماع نمودند ابتدا سیدعلیاصغر موسوی ـ شیخ رحیم سامت ـ شیخ محمد مظفری و سیدجواد علوی مردم را به سکوت و آرامش دعوت نمودند سپس اقدام به راهپیمایی در خیابانهای شهر نمودند نام چند میدان و خیابان را تعویض و قطعنامههایی توسط سیدنوری آصفآگاه معروف به نورالدین اشکوری و شیخ علیمحمد سلیمانی و همچنین نمایندگان فرهنگیان و دانشجویان مبنی بر 1ـ لغو حکومت نظامی 2ـ برقراری حکومت اسلامی 3ـ بازگشت خمینی 4ـ انحلال ساواک 5ـ آزادی زندانیان سیاسی و ... قرائت و سپس در خیابان شاهرضا نماز جماعت ظهر و عصر خوانده شد و بعد از آن جمعیت تدریجاً متفرق شدند ... »[40]
تغییر نام برخی خیابانها و میادین شهر و همچنین قرائت بیانیههایی که مفاد آن چیزی جز سقوط رژیم پهلوی نبود، از اقدامات شجاعانه و بسیار هوشمندانهی هیئت علمیهی قزوین بود. با فشار رژیم بر تظاهرکنندگان و اعمال ممنوعیت برای برگزاری اجتماعات ضددولتی به تدریج هیئت علمیه مواضع خود را شدیدتر کرده و به گفتهی اسناد بدون کسب مجوز از فرمانداری شهر اقدام به دعوت از مردم برای تظاهرات میکرده است. سند زیر به خوبی این موضوع و اقدام شجاعانه را نشان میدهد:
«برابر اعلام سازمان قزوین در صبح روز جاری دو مجلس عزاداری در مسجد شاه و شهید که از طرف هیئت علمیه قزوین بدون کسب مجوز قبلی از فرمانداری نظامی دایر گردیده بود و طی دو شبانهروز گذشته مطالب تحریکآمیز علیه شاهنشاهی و مقدسات ملی در مجلس مذکور گفته میشد چون بیم آن میرفت با این تحریکات آشوب و بلوای جبرانناپذیری بهوجود آید لذا از طرف فرمانداری نظامی از برگزاری دو مجلس مزبور جلوگیری و در نتیجه عدهای در داخل مسجد شاه محاصره و تعدادی از روحانیون نیز به عنوان اعتراض در خیابان پهلوی مقابل مسجد نشسته که بلافاصله از طرف فرمانداری محل با آنان ارتباط حاصل و عدهای از روحانیون به داخل مسجد رفته و وضع به صورت عادی درآمده ولی بهطور کلی وضع شهر قزوین ناآرام بهنظر میرسد ... »[41]
7) استفاده از مناسبتهای مذهبی و اجتماعی برای مخالفت با رژیم در مساجد
در همهی مساجد استان قزوین از مناسبتهای مذهبی و حتی مراسم عادی برای ابراز مخالفت با رژیم استفاده میشد. به گفتهی اسناد حتی در مراسم ختم عادی نیز مردم در مساجد علیه رژیم شعار میدادهاند.
« ... مجلس ختمی به مناسبت درگذشت یکی از اهالی هادیآباد قزوین در مسجد محل برگزار بود و تعدادی افراد ناشناس نیز در این مجلس شرکت و پس از پایان مجلس تقاضای صلوات و فاتحه جهت کشتهشدگان قم و تبریز نمودند ... »[42]
در سند دیگری در همین مورد آمده است:
«شیخ عیسی ظهوریفر در مورخه 19 / 2 / 37[1357]در مجلس ترحیم غیرنظامی میرزاآقای که بر اثر تصادف فوت نموده بود (واقع در قریه عباسآباد حوزه استحفاظی پاسگاه سیروان) به منبر رفته و پس از مناجات کلیه دستگاههای دولتی را مورد انتقاد قرار داده و حتی کد 33 را ظالم و ستمکار تلقی مینماید.»[43]
در شهرهای دیگر استان مانند تاکستان مساجد مهمترین مرکز تجمع مخالفین رژیم بودند و در آنجا از هر فرصت و مناسبتی برای برگزاری تظاهرات علیه رژیم استفاده میشد. سند زیر تصویری از اوضاع تاکستان و نقش مساجد آن در بسیج مردم را به خوبی نشان میدهد:
« ... شعارهای مضرهای درخصوص اهانت به 66 و تجلیل از خمینی در برخی از نقاط تاکستان از جمله دیوار مدرسه راهنمایی تحصیلی، دیوار دادگاه، دیوار اداره تعاون و امور روستاها و برخی نقاط دیگر مشاهده شده بود که شعارها بلافاصله توسط مسئولین امر و مأموران ژاندارمری محو شد. متعاقباً عصر همان روز مجلس ترحیمی به مناسبت سالروز درگذشت نجمه طاهرخانی توسط بستگانش در مسجدنو تاکستان برگزار میشود و دو نفر واعظ محلی به نامهای حاج صفر و شیخ مجید وعظ و سخنرانی نموده و مجلس در ساعت 1800 خاتمه و بانیان تدریجاً اقدام به جمعآوری وسایل خود مینمایند، لیکن جمعیت برجای خود مینشینند تا اینکه حدود ساعت 1800 عدهای از اهالی متعصب تاکستان ... با ختم صلوات و دادن شعارهای خلاف درخصوص تجلیل از خمینی و اهانت به 66 از سه نفر روحانی به نامهای سیدحسن موسوی شالی (سابقهدار) و سیدعلی موسوی شالی(در مرکز سابقه دارد) و یک نفر معمم جوان دیگر ... استقبال و آنان را به مسجد مزبور میبردند.»[44]
جای تردید نیست که ماههای محرم، صفر و رمضان در حرکتهای انقلابی مردم ایران جایگاه ویژهای دارند. به گفتهی منابع تاریخی از محرم 61 ﻫ ق که واقعهی کربلا بهوقوع پیوست، همواره شیعیان در این ماه و ماههای دیگری چون صفر و رمضان، انجام مراسم سوگواری را وسیلهای برای مخالفت با حکومتهای جائر دانسته و حرکتهای انقلابی خود را شکل میدادهاند. از «توابین» تا «آلبویه» که از بنیانگذاران شکل خاصی از عزاداری برای امام حسین(ع) بودند تا «مشعشعیان» ، «سربداران» و «صفویه» همواره این مراسم مذهبی محملی برای اتحاد و انسجام مردم بودهاند. در دورهی پهلوی به خاطر ماهیت ضددینی این رژیم و بیداری اسلامی که در نتیجهی حرکت امام خمینی(ره) ایجاد شده بود، این مراسم رنگ و بوی خاصی به خود گرفته و به یکی از معضلات اصلی رژیم برای مهار انقلاب تبدیل شده بود. به گفتهی منابع و اسناد ساواک تظاهرات میلیونی روزهای محرم سال 57 آخرین تلاشهای رژیم برای بقاء را ناکام گذاشته و پیروزی انقلاب را تضمین کردند. براساس اسناد همین مجموعه مساجد استان در این ایام به رسم همیشه مملو از جمعیت بوده و وعاظ شور و حرارت زیادی در عزاداران ایجاد میکردهاند.
«اولین شب روضهخوانی در مسجد شهید در تاریخ 11 / 9 / 57 که به نظر میرسید حدود 2000 نفر در آن شرکت نموده باشند وعظ پیرامون مسائل مهمه به عهده سه نفر روحانی بود که عبارت بودند از سیدنوری آصفآگاه معروف به اشکوری که در مطالب مطروحه زیادی روی نموده[اند] ...
گوینده دیگر یک نفر روحانی غیربومی بود که مطالب بسیار تحریکآمیز مطرح مینمود [و] مردم را به اقدامات ضددولتی تشویق میکرد و میگفت از قلّت جمعیت خود نهراسید خدا با شماست و فرعون با همه کثرت نفراتش نتوانست به موسی تفوق یابد و یا از کشتار نترسید از کشتهشدن نهراسید و یا دیشب برادران شما را در تهران کشتند و ضمناً خمینی را تایید مینمود ... » [45]
سران نظامی و امنیتی استان قزوین که قادر به تسلط بر اوضاع نبودند و نمیتوانستند مانع از تظاهرات و انجام مراسم سوگواری مردم شوند، در اظهارات و اقداماتی سطحی و شتابزده کوشیدند تا مانع از برگزاری مراسم در مساجد و حسینیهها شوند.[46] توجیهات سران نظامی و امنیتی استان برای ممانعت از برگزاری مراسم در مساجد بعضاً چندان سطحی بود که به گفتهی اسناد باعث تمسخر و استهزاء مردم می شد.
« ... در قسمت دیگر سخنان خود [شیخ هادی باریکبین] بهطور طنز و تمسخر و با سوءنیت مذاکراتی را که با تیمسار فرماندهی لشگر و فرماندار نظامی قزوین داشت برای حاضرات مطرح میکرد و حاضران نیز به گفتههای نقل قول شده تیمسار میخندیدند مثلاً در یک جا گفت من به ایشان گفتم چرا برای خانمها اجازه تشکیل مجلس عزاداری نمیدهید، ایشان میگفتند چون خانمها زیر چادر خود مسلسل حمل میکنند و این موضوع را طوری بیان میکرد که همه میخندیدند ... »[47]
شورای تأمین استان در دیماه 1357 تصمیم گرفت که مانع از انجام مراسم در مساجد شود از آنجایی که حرکت اصیل مردم مبنای الهی داشت، لذا این اجحافات و فشارها نه تنها سودمند نگردید، بلکه شعلههای خشم مردم را بیشتر کرده و خرمن حکومت پهلوی را با حرارت بیشتری سوزانید. در سند زیر در این مورد آمده است:
« ... دکاکین و مغازههای بازار و خیابانها به کلی تعطیل میباشد. روحانیون به عنوان اعتراض از محدود بودن مجالس عزاداری آنان در امامزاده سلطان سیدمحمد با عدهای در حدود 4000 هزار نفر تحصن نمودند تا محدودیت مجالس وعظ از طرف فرمانداری نظامی اعلام نگردد از تحصن خارج نخواهند شد. شب را به همان طریق با دادن شعارهای بسیار زننده به صبح رساندند سرانجام با ارتباط فرمانداری نظامی قرار شد مجلس عزاداری صبح خود را که در مسجد شاه منعقد شده برگزار نمایند. سپس متحصنین به شکل راهپیمایی از محل مذکور خارج و به سمت مسجد شاه به آرامی حرکت و در مسجد شاه تجمع نمودند و جمعیت در حدود 11000 هزار نفر افزایش یافت. در این محل نیز شعارهای ضدملی و تحریکآمیز توأم با سخنرانیهای حاد واعظین ادامه داشت ... »[48]
اقدامات فرمانداری نظامی در مورد تحریم مراسم و تعطیلی مساجد از احساسی شدن تصمیمهای سران رژیم حکایت میکند. در سندی از ساواک در این مورد آمده است:
«روز جاری بازار و 50% از مغازههای خیابانهای شهرهای زنجان و قزوین تعطیل میباشد ضمناً چون در روز گذشته در صحن مسجد شاه قزوین عدهای دست به تظاهرات و دادن شعارهای مضره نمودند از طرف فرمانداری نظامی قزوین دستور داده شد مسجد شاه بسته شود و نتیجتاً مجلس عزاداری مانند روزهای معمول منعقد نگردیده است و به همین دلیل بهانهای به دست اخلالگران افتاد و در روز جاری جمعیت زیادی در امامزاده سلطان سید محمد قزوین اجتماع و شدیداً اظهار نارضایتی و [اقدام به] دادن شعار مینمایند که اقداماتی جهت متفرق کردن و تبادلنظر با روحانیون انجام گردیده [است]... »[49]
8) برگزاری مجالس شهادت آیتالله مصطفی خمینی و انتقاد از مقالهی روزنامهی اطلاعات در مساجد
به گفتهی بسیاری از پژوهشگران شهادت فرزند ارشد امام خمینی(ره) در اوایل آبان سال 1356 به مثابهی انداختن جرقه در انبار باروت بود. شهادت حاج مصطفی خمینی به یکباره موجی از اعتراض و نفرت علیه رژیم پهلوی را در سراسر کشور به وجود آورد. در استان قزوین همسو با سایر نقاط کشور مراسم ختمی برای یادبود ایشان برگزار شد که با استقبال بینظیر مردم مواجه گردید.[50] کمی بعد از شهادت فرزند ارشد امام خمینی(ره) درحالی که هنوز جامعه در شوک ناشی از این مصیبت بود، انتشار مقالهای موهن با نام مستعار «رشیدی مطلق» در روزنامه اطلاعات، خشم عمومی را برانگیخت و کشور به یکباره به کانون اعتراضات تبدیل شد. این مقاله که عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» داشت، به دستور شخص شاه و به توصیهی کسانی چون «امیرعباس هویدا» وزیر دربار و «داریوش همایون» وزیر اطلاعات و جهانگردی، برای روزنامه اطلاعات ارسال شده و در آن به مقام شامخ مرجعیت و امام خمینی(ره) توهین شده بود. این مقاله که از استیصال رژیم حکایت داشت، نتایجی خلاف اهداف انتشاردهندگان آن به وجود آورد و در 19 دی در قم به شهادت تعدادی از مردم و طلاب انجامید. در استان قزوین این موضوع بازتاب زیادی داشت و در مساجد از سوی وعاظ به آن اشاره میشد. در سندی در این مورد آمده است:
« ... [ سیدرضا کامیاب در مسجد سیدعلی] سپس اظهار داشت چرا باید در 17 دی ماه در روزنامه اطلاعات چنان مقالهای راجع به سرخ و سیاه و روحانیت نوشته شود و روحانیت را مارکسیسم بنامد،[51]چرا روزنامهها باید دروغپردازی کنند گوینده سپس اضافه نمود ای مردم قزوین آقایان علما امروز به این جهت به نماز نرفتند تا با علما و افرادی که در تظاهرات اخیر قم کشته شدهاند همدردی نمایند چرا روزنامهها دروغپردازی میکنند و تعدد کشتهشدگان قم را 50 نفر قلمداد کردهاند. و در اینجا اظهار داشت میخواستم ذکر مصیبت بخوانم ولی چه ذکر مصیبتی بالاتر از مصیبت اخیر قم است ... »[52]
به رغم گرایشهای مذهبی قاطبهی شرکتکنندگان در تظاهرات، در اسناد ساواک بارها میبینیم که تظاهرکنندگان کمونیست معرفی شدهاند. در سند زیر آمده:
« ... در ساعت 30 / 10 عدهای در حدود 500 نفر از مسجد [شاه] خارج و به طرف میدان پهلوی که پیکرهی 66 در آنجا برپاست رفته و بلافاصله شروع به شکستن چراغهای زمین میدان نموده و بدون آنکه بتوانند اهانتی به پیکرهها بنمایند و با وحشت و ترس میدان را ترک نموده و مجدداً به مسجد شاه بازگشتند این عده صددرصد از کمونیستها بودند ...
قسمتی از عده داخل مسجد حدود ساعت 11 «به دستجات مجزا تقسیم و از راههای مختلف به طرف صحن مرقد شاهزاده حسین رهسپار شدند و پس از صرف نهار[ناهار] چه در صحن مرقد مذکور و چه در مسجد شاه مجدداً با دستجات گروههای مجزا ظاهراً بدون مقصد به خیابان راه افتادند که هماکنون (ساعت 15) این وضع نیز ادامه دارد، ضمناً در این ساعت عدهای در مسجد شهید جمع شده و واعظ ناشناسی برای آنان وعظ میکند که بیانات وی تحریکآمیز گزارش شده است ... ضمناً شعارهای ضد ملی نیز از طرف کمونیستها نسبتاً زیاد به نظر میرسد ... » [53]
کمونیست قلمداد کردن افراد مذهبی و متدینی که در مساجد و امامزاده حسین (ع) تجمع کردهاند به خوبی درماندگی رژیم را نشان میدهد.اسناد نشان میدهد که رژیم پهلوی در تقابل با انقلابیون جنگ تبلیغاتی و روانی را نیز با طرح چنین اتهاماتی باخته است.
در استان قزوین در واکنش به جنایات رژیم در شهرهای مختلف کشور، علما و روحانیون دست به تحریم نماز جماعت زده و پس از 19 دی 1356 ـ به مانند روزهای پس از 15 خرداد 1342 ـ اقامه جماعت را در اعتراض تعطیل کردند. در سندی در این مورد آمده است:
«در تاریخ 22 و 23 / 10 / 36[1356] سیدعباس ابوترابی، اشکوری، سیدحسن موسوی شالی، سیداحمد زرآبادی و هادی باریکبین پیشنمازان مساجد شهر قزوین به منظور حمایت از تظاهرات اخیر قم از اجرای نماز جماعت در مساجد مربوط خودداری نموده و در منزل عبدالرحیم سامت یکی از اعضای هیأت علمیه قزوین تشکیل جلسه دادهاند. ضمناً شب هنگام مورخ 22 / 10 / 36 تعدادی در حدود 5 نسخه اعلامیه مضره پلیکپی شده که از روی آن فتوکپی تهیه شده است تحت عنوان 19 دی ماه عاشورای دیگر در یکی از خیابانهای فرعی پخش گردیده است ... »[54]
این شیوهی مبارزه که تأثیر زیادی بر نمازگزاران داشت در ماههای بعد نیز به مناسبتهای مختلف انجام گرفت، مثلاً در مورخه 29 / 11 / 1356 در اعتراض به کشتار مردم تبریز همهی مساجد استان قزوین تعطیل شدند.[55]
9) تهدید طرفداران رژیم در مساجد
دستگیری، تبعید، شکنجه و شهادت تعداد زیادی از مردم شهرهای استان قزوین باعث شد تا بسیاری از جوانان مذهبی استان به منظور جلوگیری از تکرار حوادث مشابه اقدام به تهدید مأمورین نظامی و امنیتی استان کنند. در اینگونه اقدامات که در بسیاری از انقلابات دیگر ـ از جمله انقلاب فرانسه 1789 و انقلاب اکتبر 1917 روسیه ـ نیز دیده میشود، کسانی که در کشتار و قتل عام مردم دست داشتند از سوی انقلابیون تهدید به مرگ میشدند. آنگونه که در اسناد ساواک دیده میشود، در استان قزوین بارها کسانی که در اعمال زور و خشونت علیه مردم اقدام میکردند. تهدید به مرگ شدهاند. بسیاری از این اعلامیهها و نامههای تهدیدآمیز در مساجد تهیه شده است. در سندی در این مورد آمده است:
«برابر اطلاع روز قبل یک برگ اعلامیه خطی در مسجد ولیعصر دیده شده که در آن نام بیست نفر از مأمورین و افسران شهربانی ذکر شده بود متذکر گردیده بودند که این افراد مهدورالدم بوده و باید به قتل برسند ...
نظریه چهارشنبه: این اعلامیه از طرف افراد مخالف افراطی و فعال مسجد ولیعصر نوشته شده و بیشر به منظور تهدید و ارعاب مأمورین بوده است ... و همچنین [با] پرتاب سنگ به خانه بعضی از مأمورین خواستهاند صحت قول خود را به ثبوت برسانند ... »[56]
10) استقبال از زندانیان سیاسی در مساجد
از دیگر اقدامات سیاسی که در مساجد انجام میگرفت استقبال از زندانیان سیاسی بود. به گفتهی اسناد ساواک در این استقبالها تعداد زیادی از مردم شرکت داشته و شخص آزاد شده مانند یک قهرمان مورد تمجید و قدردانی قرار میگرفت. این حرکت باعث تقویت روحیهی دیگر زندانیان و انقلابیون و حتی خانوادههای آنها میشد. در سندی از ساواک در مورد استقبال از «محمدعلی جباری» گوشهای از این استقبال انعکاس یافته است:
«نامبرده بالا[محمدعلی جباری] که در روز 21 آذر از زندان آزاد گردیده به قزوین وارد و در اجتماعی که در مسجد شاه قزوین تشکیل گردیده بود رفته و با استقبال بینظیر مردم روبرو شده است، مشارالیه در مسجد مذکور طی یک سخنرانی تحریکآمیز اظهار داشته است که زندانیان سیاسی در زیر فشار خفقانآور و شکنجههای طاقتفرسای رژیم مقاومت میکنند و اضافه نموده که نباید ناامید شد و بایستی کاری کنیم که سایر زندانیان مرخص گردند ... »[57]
11) آموزش به مردم برای مقابله با ساواک و نیروهای نظامی رژیم
قطعاً یکی از راههای مقابله با ساواک و نیروهای نظامی رژیم، آشنایی انقلابیون با شیوههای پنهانکاری اطلاعات و فراگیری اصول فریب ساواک در هنگام دستگیری بوده است. به همین دلیل در مساجد کسانی که سابقهی زندان داشتند به دیگران آموزشهای ابتدایی در این مورد را میدادند. این اقدامات نشان میدهد که به تدریج مسجد به مهمترین کانون مبارزه با رژیم تبدیل شده و عملاً به سنگری برای آموزش و تسلیح انقلابیون درآمده است.
«شب سهشنبه مورخه 31 / 5 / 37[1357] مشارالیه [شیخ صفرعلی تاریوردی] طبق معمول در مسجد رئیس حیدر به طور نشسته به تبلیغ جوانان پرداخته و با آنان طریقه پیشگیری از جلب توسط مأمورین انتظامی و امنیتی و همچنین نحوه بازجوئی دادن و اینکه چگونه دروغ بگویند و قیافه حق به جانب به خود بگیرند و بالاخره چگونه مأمورین را اغفال نمایند تعلیم داده مخصوصاً به جوانانی که آموزگار و یا در استخدام دولت هستند راهنمائی نموده [است] ... »[58]
12) تلاش برای تعطیلی بازار و پیشگامی در تظاهرات
در اهمیت و جایگاه بازار در زندگی مردم جای هیچ بحثی نیست؛ چرا که ارتباط تنگاتنگی با زندگی و رفاه آنها دارد. در تاریخ معاصر ایران، خصوصاً در دورهی قاجاریه و در جریان نهضت مشروطیت بازار نقش مهمی در تحولات ایفا کرده و به خاطر ارتباط نزدیکی که با روحانیت داشت یکی از سنگرهای مقابله با استبداد بود. از آنجایی که اکثر بازاریها افرادی متدین و معتقد بودند و با پرداخت وجوهات شرعیه روحانیون را در انجام امور مذهبی کمک میکردند، لذا در سراسر دورهی پهلوی، رژیم میکوشید تا بافت سنتی بازار را تضعیف کند. بهرغم این اقدامات روحانیت و بازار در جریان نهضت امام(ره) در کنار هم قرار گرفته و همسویی کاملی با هم داشتند. در استان قزوین به مانند دیگر نقاط کشور این ارتباط دوسویه چنان بود که در مساجد برنامهی اعتصابات و تعطیلیهای بازار اعلام میگردید:
«برابر اعلام سازمان قزوین روز جاری پس از نماز جماعت ظهر و عصر میرزا رحیم سامت و سیدعلی اصغر علوی در مسجد شاه قزوین اعلام نمودهاند که به دستور مراجع قم (16 / 6 / 57) بازار تعطیل است و از ساعت 9 صبح جهت کشتهشدگان وقایع اخیر مجلس ختمی در مسجد مزبور برگزار میگردد و از مردم دعوت نمودهاند که در این مراسم شرکت نمایند.»[59]
براساس اسناد ساواک تظاهرات و تجمعهای اعتراضی در استان قزوین ابتدا در مساجد طراحی و سپس مسیرهای حرکت مردم و شعارهایی که در طول مسیر باید داده میشد مشخص میگردید.
تشییع جنازهی شهدای استان نیز در مساجد برگزار و همین نیز زمینهی حرکتهای انقلابی میشد. این مجالس با حضور پرشور مردم برگزار شده و غالباً با واکنشهای شدید مأمورین رژیم مواجه میشد.
13) نقش زنان در مساجد
براساس اسناد ساواک زنان استان دوشادوش مردها در جریان انقلاب اسلامی فعالیت کرده و مساجد مهمترین مکان برای فعالیت آنها بوده است. کارهایی از قبیل آموزش قرآن و احکام و آشنایی با اندیشههای امام خمینی(ره) از جمله اهداف و برنامههایی بود که برای آگاهیدهی سیاسی و اعتقادی زنان در مساجد صورت میگرفت. با گسترش یافتن حرکتهای انقلابی، زنان نیز وارد میدان شده و با حضور در تظاهرات نقش مهمی در پیروزی انقلاب برعهده گرفتند. سند زیر بخشی از فعالیتهای انقلابی زنان شهرستان تاکستان را نشان میدهد:
« ... سرانجام برادر اسلامی به سخنرانی میپردازد و میگوید ما افتخار خواهیم کرد که برادرم در راه این مبارزه مانند سایر طلاب دینی که در قم به دست دژخیمان دولت از بین رفتهاند کشته شود گفتههای این برادر اسلامی را اسداله طاهری فرزند علی آموزگار ضمن دادن شعار ضد ملی تأیید میکند ضمناً در بین زنان حاضر در مسجد که برای عبادت اجتماع کرده بودند دو نفر دوشیزه یکی به نام ملیحه طاهری خواهر اسداله طاهری ودیگری دختر علی طاهرخانی عضو انجمن شهرستان که اخیراً به استخدام آموزش و پرورش تاکستان درآمده است ضمن تکرار مطالب فوق یادآور شد که ما زنان هم باید دوش به دوش برادران خود با رهبری اسلامی در تاکستان به مبارزات خود ادامه[داده] تا اینکه به هدف اصلی خود برسیم. ... »[60]
علاوه بر شهرهای استان قزوین در روستاها نیز مساجد مرکز تجمع و کانون اعتراضات بودند. در سند زیر گستردگی فعالیت مساجد شهرهای مختلف استان به خوبی انعکاس یافته است:
«خبر واصله از اداره دوم اطلاعات و ضداطلاعات ستاد بزرگ ارتشتاران حاکی است در قراء اطراف قزوین(بوئینزهرا، تاکستان، ضیاءآباد) تبلیغات سوء افراطیون مذهبی به حدی است که درحال حاضر به مقدار زیاد نوار از روحانیون افراطی قم واعلامیههای مضره مشاهده شده است و احتمال اینکه روستائیان مزبور تحت تأثیر این تبلیغات جهت ایجاد تظاهرات به مناسبت وقایع تبریز و قم به شهرستان قم عزیمت نمایند زیاد است در مناطق مزبور مردم علناً شعارهای ضدملی و میهنی میدهند ... »[61]
مقدمهی کتاب را با سندی از ساواک که در آن به تلاشهای فرهنگی صورت گرفته در مساجد قزوین به منظور حمایت از امام خمینی(ره) اشاره شده است، به پایان میرسانیم:
«برابر گزارش قسمت مربوط و طبق اطلاع واصله عدهای از طلاب علوم دینی و همچنین تعدادی از جوانان آشوبطلب اکثراً بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد صالحیه تجمع و ضمن خواندن سرود خمینی (که روی نوار ضبط گردیده) برای پیروزی خمینی و سرنگونی رژیم سخنرانی و بحث مینمایند»[62]
[1]. پیامبر پس از اتمام بنای مسجدالنبی از منزل ابوایوب انصاری به آنجا نقل مکان کرده و در اتاقی که برای ایشان در مسجد ساخته شده بود سکنا گزیدند.
[2]. در این مورد ر.ک: تاریخ طبری، محمدبنجریر طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده و سایر منابع دست اول راجع به صدر اسلام و همچنین نگاه شود به کتاب: جایگاه مساجد در فرهنگ اسلامی، علی رضایی، ناشر: انتشارات ثقلین، چاپ اول، 1382
[3]. زرگرینژاد، غلامحسین، تاریخ عصر نبوت، تهران، انتشارات سمت، 1378، ص326
[4]. اینکه چگونه مسجد در مدت کوتاهی به چنین جایگاه و موقعیتی در میان مسلمانان رسید موضوع مستقلی است که توضیح آن میتواند بسیاری از ناگفتههای روانی و اجتماعی صدر اسلام و اعراب شبه جزیره را روشن کند. این مقبولیت چنان بود که منافقین در سال نهم هجری با ساخت مسجد «ضرار» کوشیدند تا ضمن کاهش حساسیت مسمانان، علیه آنها توطئه و دسیسهچینی کنند. این مسأله از اهمیت یافتن روزافزون نقش سیاسی مساجد حکایت دارد. راجع به مسجد ضرار و چگونگی برخورد پیامبر با منافقین ر.ک: تاریخ تحلیلی سیاسی اسلام، دکتر سید جعفر شهیدی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1362
[5]. فیرحی، داوود، سیمای عمومی نظام سیاسی و دولت در اسلام، تهران، انتشارات سمت، 1382
[6]. ر.ک: جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به اهتمام محمدحسن کاووسی عراقی و نصرالله صالحی، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1376
[7]. در مورد نقش مساجد در جریان انقلاب برخی نویسندگان خارجی تحقیقات جالبی انجام دادهاند.ر.ک: ریشههای انقلاب ایران، نیکیآر. کدی، ترجمه عبدالرحیم گواهی، نشر علم، 1365 و درون انقلاب ایران، جان دی استمپل، مترجم منوچهر شجاعی، تهران، انتشارات رسا، 1378
[8]. برخی بنای اولین مسجد در قزوین را به قبل از این زمان یعنی دورهی خلافت عبدالملک بن مروان دانستهاند. در این مورد ر.ک: مینودر یا بابالجنۀ قزوین، سیدمحمدعلی گلریز، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1337، ص 513
[9]. همان، صص 520 ـ 514 در مورد معماری، ویژگیها و تاریخچهی مساجد قزوین نگاه شود به همان، صص 620 ـ 520 و پایگاه اینترنتی WWW . masjed .ir
[10]. سند مورخه 20 / 11 / 1350 از همین مجموعه
[11]. سند مورخه 30 / 11 / 1350 و سند 23 / 2 / 1351 از همین مجموعه
[12] . نمونههای متعددی از این اقدامات در کتابهای: استان قزوین به روایت اسناد ساواک، 4 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393 و آیتالله سید عباس ابوترابی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392 و حجتالاسلام سید محمد حسین ابوترابی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، آمده است
[13]. امام(ره) از قم به باشگاه افسران منتقل و از آنجا به زندان قصر فرستاده شد. ایشان پس از 19 روز حبس در زندان قصر به پادگان عشرت منتقل گردید.
[14]. برای اطلاع بیشتر از قیام 15 خرداد و بررسی ابعداد آن ر.ک: قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، 9 جلد، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی.
[15]. سند مورخه 5 / 4 / 1342 و 29 / 3 / 1342 از همین مجموعه
[16]. در این مورد نگاه شود به بسیاری از اسناد این مجموعه
[17]. سند مورخه 2 / 11 / 1350 از همین مجموعه و همچنین نگاه شود به سند مورخه 11 / 11 / 1350
[18]. حساسیت رژیم پهلوی تنها در مورد انتشار و پخش رسالههای حضرت امام(ره) بود و در مورد سایر مراجع حساسیتها به این شدت نبود. در این مورد ر. ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله سید محمدصادق لواسانی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394 و همچنین ر. ک: به سند مورخه 27 / 8 / 1349 از همین مجموعه
[19]. سند مورخه 26 / 8 / 1356 و سند 19 / 11 / 1357 از همین مجموعه
[20]. سند مورخه 8 / 11 / 1352 از همین مجموعه و همچنین نگاه شود به سند مورخه 22 / 6 / 1352 از همین مجموعه
[21]. سند مورخه 6 / 6 / 1351 از همین مجموعه
[22]. سند مورخه 13 / 8 / 1348 از همین مجموعه
[23]. سند مورخه 3 / 10 / 1350 از همین مجموعه
[24]. سند مورخه 4 / 6 / 1350 از همین مجموعه
[25]. سند مورخه 28 / 4 / 1350 از همین مجموعه
[26]. سند مورخه 4 / 6 / 1350 از همین مجموعه
[27]. همان
[28]. همان
[29]. سند مورخه 20 / 1 / 1351 از همین مجموعه
[30]. سند مورخه 25 / 1 / 1351 از همین مجموعه
[31]. سند مورخه 2 / 6 / 1352 از همین مجموعه و همچنین سند مورخه 19 / 6 / 1352
[32]. سند مورخه 26 / 11 / 1350 از همین مجموعه
[33]. سند مورخه 11 / 10 / 1350 از همین مجموعه
[34]. سند مورخه 27 / 2 / 1351 و همچنین نگاه شود به اسناد مورخه 11 / 2 / 1351 و 25 / 2 / 1351 دربارهی موضوعات مطرح شده در این جلسات.
[35]. سند مورخه 11 / 2 / 1351از همین مجموعه
[36]. از آنجایی که محور فعالیتها و سخنرانیهای این هیئتها تا حدودی مشابه هم بود، لذا از ارائه نمونههای دیگر خودداری شد. خوانندگان از طریق اسناد همین مجموعه میتوانند در جریان فعالیتهای سایر هیئتها قرار گیرند.
[37]. سند مورخه 4 / 5 / 1350 از همین مجموعه
[38]. سند مورخه 31 / 2 / 1357 از همین مجموعه
[39]. سند مورخه 25 / 2 / 1357 از همین مجموعه
[40]. سند مورخه 1 / 8 / 1357 از همین مجموعه
[41]. سند مورخه 13 / 9 / 1357از همین مجموعه
[42]. سند مورخه 15 / 1 / 1357 از همین مجموعه
[43]. سند مورخه 20 / 3 / 1357 از همین مجموعه
[44]. سند مورخه 9 / 5 / 1357 از همین مجموعه
[45]. سند مورخه 13 / 9 / 1357 از همین مجموعه
[46]. سند مورخه 5 / 6 / 1356 از همین مجموعه
[47]. سند مورخه 12 / 9 / 1357 از همین مجموعه
[48]. سند مورخه 17 / 9 / 1357 از همین مجموعه
[49]. سند مورخه 25 / 9 / 1357 از همین مجموعه
[50]. در این مورد ر.ک: انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، روزشمار اسنادی استان قزوین، جلد 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1393
[51]. «استعمار سرخ و سیاه» اصطلاحی بود که از سوی شاه و مقامات رژیم پهلوی برای معرفی روحانیت و کمونیستها به کار میرفت. این اصطلاح توهینآمیز در حقیقت تلاشی بود از سوی رژیم برای بزرگنمایی خطر کمونیستها و ارتباط دادن آنها با روحانیت برای جلب حمایت کشورهای غربی.
[52]. سند مورخه 24 / 10 / 1356 از همین مجموعه
[53]. سند مورخه 20 / 9 / 1357 از همین مجموعه
[54]. سند مورخه 24 / 10 / 1356 از همین مجموعه
[55]. سند مورخه 30 / 11 / 1356 از همین مجموعه
[56]. اسناد مورخه 29 / 7 / 1357، 4 / 10 / 1357 و 7 / 10 / 1357 از همین مجموعه
[57]. سند مورخه 2 / 10 / 1357 از همین مجموعه
[58]. سند مورخه 14 / 6 / 1357 از همین مجموعه
[59]. سند مورخه 15 / 6 / 1357 از همین مجموعه
[60]. سند مورخه 14 / 6 / 1357 از همین مجموعه
[61]. سند مورخه 9 / 1 / 1357 از همین مجموعه
[62]. سند مورخه 18 / 9 / 1357 از همین مجموعه