1) پخش گسترده اعلامیه
در سال 1353 به رغم کنترل نصبی رژیم بر اوضاع و اعتماد به نفسی که سازمانهای امنیتی و نظامی رژیم به دست آورده بودند، مردم از هر فرصتی برای ابراز مخالفت استفاده کرده و حمایت خود را از حضرت امام(ره) نشان میدادند. انتشار و تکثیر اعلامیههای امام(ره) و سایر نیروهای انقلابی یکی از مهمترین فعالیتهایی بود که بارها در اسناد به آن اشاره شده است. نکتهی قابل تأمل گستردگی حوزه جغرافیایی پخش این اعلامیهها است که تقریباً تمام شهرها و روستاهای استان مازندران را شامل میشود.[1] از اولین گزارشها در این زمینه باید به انتشار اعلامیه در فروردین 1353 در شهر آمل اشاره کرد:
«شب هنگام 16 / 1 / 1353 تعدادی اعلامیه مضره پلیکپی شده که ظاهراً از طرف روحانیون قم تهیه گردیده در قسمتهای مختلف شهرستان آمل کشف که بلافاصله جمعآوری گردیده است.»[2]
در میان اعلامیههای منتشر شده، اعلامیههای حضرت امام(ره) علاوه بر اینکه بیشترین حجم و تعداد را داشتند با حساسیت بیشتری نیز از سوی رژیم کنترل میشدند. این اعلامیهها شامل مواضع و دیدگاههای مختلف از جمله پیامها و فتاوی امام(ره) بودند که از طرق مختلف از عراق وارد کشور شده و به وسیلهی شبکهی گسترده و فعالی که از طرفداران امام تشکیل شده بود در شهرهای مختلف پخش میشدند.[3] علاوه بر اعلامیه[4]، پخش نوار و توضیحالمسائل حضرت امام(ره) نیز در سال 1353 با استقبال زیادی در استان همراه بوده است.[5] رساله و کتابهای امام(ره) به وسیلهی اقشار مختلف خصوصاً روحانیون در استان پخش میشده است.[6] در سندی به تاریخ 6 / 11 / 54 آمده است:
«شخصی به نام رمضانی که از طلاب حوزه علمیه قم میباشد و از فروردین ماه سال جاری(1354) در جاده کنار بایجان نوشهر از توابع مازندران منزل یزدان یزدانی سکونت دارد مبادرت به پخش رساله توضیحالمسائل نوشته خمینی توام با اعلامیههای مضره دیگر نموده.[است]»
در گزارش دیگری به تاریخ 5 / 3 / 1353 به پخش گستردهی رساله امام خمینی(ره) در یکی از جلسات قرائت قرآن در یکی از روستاهای ساری اشاره شده است.
«در این جلسه درباره تقلید از خمینی بحث و گفتگو گردید و آقای دیانی به حاضرین اظهار داشت: تا چند روز دیگر به همه علاقمندان خمینی رساله او را خواهم داد و خبری هم از قم به شما میدهم.»[7]
در سند دیگری به تبلیغ و حمایت از امام خمینی(ره) در شهسوار اشاره شده و از نفوذ گسترده طرفداران امام در منطقه ابراز نگرانی شده است.[8] در فریدونکنار نیز عکسها و رسالههای حضرت امام(ره) به وسیله مردم خرید و فروش میشد.[9] علاوه بر آن بارها به دستگیری افراد به دلیل حمل اعلامیه، و جستجوی منازل به ظن وجود اعلامیه و رسالهی امام(ره) اشاره شده است.
2) اعتراض عمومی به برنامههای ضددینی رژیم
اسناد این مجلد نشان میدهد که سیاستهای ضددینی رژیم خصوصاً در رابطه با گسترش فرهنگ غربی که از طریق برگزاری کنسرتهای مبتذل موسیقی و اجرای برنامههای نمایشی مغایر با فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی دنبال میشد، در استان مازندران با مخالفتهایی همراه بوده و مردم به اشکال مختلف نسبت به آن واکنش نشان میدادهاند. [10]
در اعلامیهای که در اعتراض به اجرای کنسرتی در شهرستان بابل در اردیبهشت سال 1353 منتشر شده آمده است:
«هدف ما چیزی نیست جز از بین بردن اماکن فساد و نجات جوانان بیگناه از زیر پرچم استثمار، این مزدوران کثیف برای عوام فریبی در چند روزی از ماه رمضان و محرم برنامه مذهبیای که خودش انگیزه یک نوع استعمار است ترتیب داده[اند]»[11]
براساس اسناد، این اعتراضات بعضاً نتایج مثبتی داشته و بسیاری از افراد از رفتن به سالن امتناع و بلیطهای خود را پس میدادهاند.[12] در مواردی نیز رانندگان تاکسی از سوار کردن افراد بیحجاب خودداری و از رساندن افراد به مکانهای مغایر با شئون دینی امتناع میکردهاند:
«نامبرده[سیداحمد بدیعی] هنگامی که در شهر رانندگی میکرده مسافرین را مقابل سینماها و کافه رستورانها پیاده نمینموده و از سوار کردن خانمهای بیحجاب و افرادی که مقصد آنان سینما و کافه رستوران بوده خودداری میکرده است.»[13]
درکنار این اقدامات فردی، اعلامیههای متعددی نیز به صورت شبکهای در اعتراض به سیاستهای فرهنگی رژیم و نبود آزادیهای مدنی، بیعدالتی و فساد در سطح استان منتشر میشده است.[14]
مخالفت با جشنهای دولتی و عدم شرکت در برنامههای تبلیغات رژیم از قبیل دعا و نیایش برای سلامتی شاه، در دههی چهل و پنجاه به یکی از جلوههای بارز مخالفت با رژیم از سوی طرفداران امام(ره) تبدیل شده بود. بهرغم مخالفت اکثر نیروهای مذهبی و روحانی با این جشنها و عدم شرکت آنها در مراسمهای دولتی، بودند کسانی که بنا به دلایل مختلف نه تنها از فعالیت سیاسی دوری میجستند، بلکه با رژیم پهلوی نیز همراهی کرده و از سیاستهای رژیم دفاع میکردند. این افراد با حضور در جشنها و مراسم دولتی به شدت خشم مردم را برانگیخته و براساس اسناد ساواک مورد اعتراض عمومی بودهاند.[15] مخالفت با برنامههای تبلیغاتی رژیم محدود به محافل مذهبی و مساجد نبود و در برخی موارد به باشگاههای ورزشی و سایر مکانها نیز کشیده میشد. در سند زیر به کنارهگیری یکی از قهرمانان ورزشهای باستانی در اعتراض به تجلیل از شاه اشاره شده است:
«من دیگر به باشگاه نخواهم آمد. برای اینکه در این باشگاه شاه را دعا میکنند و در پاسخ پرسش دوستش که گفته بود دعا کردن عیبی ندارد اظهار داشته شاه قاتل است و جوانان مردم را بدون دلیل تیر باران میکند.»[16]
در اسناد دیگری به مخالفت مردم با نصب تمثالهای محمدرضا پهلوی در مغازههای خود اشاره شده است.[17]
3) تهدید مقامات دولتی
از جمله اقدامات نیروهای انقلابی استان در سالهای(1350ـ 1355) تهدید مقامات دولتی و مسئولین نظامی و امنیتی رژیم از طریق ارسال نامههای تهدیدآمیز بود. آنگونه که اسناد نشان میدهند این اقدامات باعث وحشت مسئولین نظامی رژیم شده و آنها را به تکاپو برای شناسایی ارسالکنندگان میانداخته است. در نامهای که برای همسر پاسبان بهاری مامور زندان شهربانی شاهی ارسال شده انگیزه دینی نویسندگان نامه مشهود است:
«ما چریکها پیرو حضرت آیتاله خمینی و امام زمان هستیم و تا جان در بدن داریم برای پیروزی حق خواهیم جنگید.... ما چریکها تصمیم گرفتهایم به دستورات رهبر مقدس و گرامی خویش عمل کنیم و حکومت ماجراجویانه شاه خائن را به آخر رسانیم و حکومت اسلامی را پایهگذاری کنیم.»[18]
در نامه دیگری برای رئیس کلانتری بخش یک شهربانی آمل نیز ماهیت مذهبی ارسالکنندگان کاملا آشکار است. [19]
4) مبارزه با جریانهای ضداسلامی
نفوذ اعضای تشکیلات بهائیت در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رژیم پهلوی و رشد بیسابقهی فعالیتهای تبلیغاتی آنها یکی از مهمترین دغدغههای نیروهای انقلابی و مذهبی در همهی سالهای سلطنت محمدرضا پهلوی بود. حمایت گسترده شاه از اعضای قدرتمند این تشکیلات و وجود چندین وزیر بهایی در کابینهی هویدا، که خود بهایی بود، مردم مسلمان کشور، خصوصاً اهالی استان مازندران را نسبت به رژیم بیش از قبل بدبین میکرد. در اسناد این مجموعه بارها به اعتراضات مردمی در این مورد اشاره شده است. در سند زیر در یکی از مساجد «قریه چاری» گفته شده است:
«ما در دنیای بهائیت زندگی میکنیم. در همه سازمانهای دولتی و غیر دولتی و ارتش رئیس سازمان بهائی است و بهائی حکم فرمائی میکند.»[20]
در سند دیگری به گستردهای اعتراضات علیه تشکیلات بهائیت اشاره شده است:
«اطلاع واصل حاکیست اخیراً چند نفر از متعصبین مذهبی وابسته به انجمن تبلیغات مذهبی بهشهر به دهات اطراف آن شهرستان عزیمت و جزوهایی علیه فرقه ظاله بهائی بین مردم پخش مینمایند.»[21]
5)سیاسی شدن جلسات مذهبی
در اواسط دههی 50 به رغم فشارهای غیر قابل تحمل رژیم برای کنترل و سرکوب نیروهای مذهبی و یاران امام(ره)،بسیاری از مساجد، هیئتهای مذهبی و اصولاً تشکلهای مذهبی استان همچنان فعالیتها و جلسات مذهبی خود را حفظ کرده بودند. در این جلسات همهی مسائل جاری داخلی و خارجی مورد بررسی قرار میگرفت. نقد اقدامات رژیم و سیاستهای آن به خصوص تصمیماتی که در ارتباط با اسرائیل، آمریکا و سایر کشورهای منطقه، مانند مشارکت در جنگ ظفار گرفته شده بود در کنار اشاره به اندیشههای سیاسی و فقهی امام از مباحث ثابت این جلسات گزارش شده است .
در جلسهای که به مناسبت شهادت حضرت فاطمه(س) در بابل در اواخر اردیبهشت سال 1353برگزار شده بود، یکی از سخنرانان پس از ذکر مصیبت به موضوع عدالت و سپس شخصیت حضرت امام خمینی(ره) پرداخته و اوضاع کشور را اینگونه تحلیل کرده است:
«در حال حاضر عدالتی وجود ندارد و اشاره میکند زیرا حق و ناحقهایی که امروزه میشود و کسی جرات حرف زدن ندارد و یا این وضع که جوانان ما را کشتند و با تحت شکنجه فرار میدهند کدام عدالت رعایت میشود و سپس دربارهی خمینی اظهار میدارد ایشان یک شخصیت جهانی است[و] مردم جهان به وجودش افتخار میکنند.»[22]
در گزارشی از ساواک با عنوان «صورت مجامع و محافل و جلساتی که در پوشش دینی ولی باطناً در تحریک مردم علیه دولت و برخلاف مصالح عالیه مملکتی» تهیه شده است، به تعدادی از جلسات مذهبی برگزار شده در مساجد و منازل بابل اشاره و برخی از فعالین آنها معرفی شده است. این گزارش دامنهی فعالیت هیئتها و جلسات مذهبی را بسیار گسترده توصیف کرده و تا درون روستا معرفی میکند. در انتهای این گزارش که بیانگر قدرت و نفوذ نیروهای مذهبی در استان است میخوانیم:
«آنچه در بالا به عرض رسیده به آن اطمینان دارم بخصوص عدهای در شاهی فعالیت دارند در انحراف جوانان سادهلوح و سادهدل و تشویق به ترغیب آنان به مخالفت با دستگاههای دولتی سخت استوار و خطرش بسیار است و روی هم رفته نامبردگان که به فعالیتهای آنان اشاره شده هر کدام به نوبه خود عناصری مضره میباشند»[23]
در سند دیگری به سیاسی شدن جلسات مذهبی و حضور گسترده نیروهای جوان در آن اشاره شده است:
«دو نفر از وعاظ شهرستان ساری به اسامی حاج شیخ عبداله نظری و حاج شیخ عبدالوهاب قاسمی که هر دو اهل حومه سوادکوه و ساکن ساری هستند عدهای از جوانان شهر ساری را که تعداد آنها از هزار نفر تجاوز میکنند و اکثر محصل و کمتر از 20سال دارند مرتب در منازل و مساجد جمع نموده و ظاهراً برای شناخت خدا و تبلیغ دین اسلام آنها را تشویق مینمایند.
هدف نامبردگان ابتدا نزدیکی به افراد کم سن و سال و بعد اعمال نفوذ و تخریب افکار آنها بوده و در کار خود نیز موفقیتی بدست آوردهاند.
در حال حاضر قشریون مذهبی در این شهر پراکنده شده و در هر گوشهای از شهر برای خود انجمنهای مذهبی تشکیل و غالباً شبهای پنجشنبه و جمعه تحت[عنوان] قرائت قرآن و بحثهای مذهبی جلسه منعقد و درباره مطالبی که عموماً جنبه تحریکآمیز دارد بحث و تبادل نظر میگردد و حتی این جلسات به شهرستانهای مجاور نیز کشانده شده است.»[24]
در اسناد همین مجموعه میبینیم که زنان نیز دراین مقطع زمانی، دوشادوش مردان در نشر معارف اسلامی و مبارزه با مفاسد رژیم فعالیت میکردهاند. برگزاری جلسات دینی و تشکیل انجمنهایی مانند «انجمن بانوان» محفلی بود برای دفاع از اندیشههای امام(ره).[25]
6) افزایش شعارنویسی و پخش اعلامیه
یکی از متداولترین روشهای ابراز مخالفت با رژیم پهلوی شعارنویسی در سطح شهر، مدارس، دانشگاهها, ادارات و سایر امکان عمومی مانند پارکها و سرویسهای بهداشتی بود.[26] این روش مبارزه بهرغم واکنش سریع رژیم در پاک کردن آنها و تأثیرات روانی کوتاه مدتی که داشت، بیانگر فقدان آزادیهای فردی و اجتماعی در سراسر کشور بود. در اسناد این مجموعه بارها به این موضوع اشاره شده است. موضوع اکثر شعارنویسیها توهین به محمدرضا پهلوی بود:
«روی دیوار غربی کارخانه نساجی شاهی شعار مضرهای علیه شخص اول مملکت نوشته شده بود.»[27]
حمایت از امام خمینی(ره) و سایر چهرههای انقلابی نیز از دیگر محورهای دیوارنویسیها محسوب میشد.
«در مورخه 9 / 10 / 53 روی دیوار داخلی دبیرستان رازی شاهی شعارهایی به مضمون درود بر دانشآموزان انقلابی وابسته به آیتاله خمینی و اهانت به مقامات عالی کشور با قلم ماژیک نوشته شده بود.»[28]
اسناد نشان میدهد که بسیاری از کسانی که به اتهام پخش اعلامیه و شعارنویسی دستگیر میشدهاند، پس از آزادی همچنان بر مخالفتهای خود با رژیم ادامه میدادهاند.
«طبق اطلاع واصله احمد اولاد اعظیمی و مهدی قلیپور که در تاریخ 11 / 11 / 52 به اتهام دادن شعار و پخش اعلامیه مضره و نوشتن شعار روی دیوار به همراهی چند نفر دیگر تحویل ساواک استان مازندران گردیدهاند چندی است از زندان آزاد و عدهای دیگر را به طور مخفیانه به دور خود جمع و شبها جلسات محرمانهای تشکیل و به خواندن کتب مضره مبادرت میورزند.»[29]
7)مخالفت با حزب رستاخیز
محمدرضا پهلوی که زمانی در کتاب «ماموریت برای وطنم» از سیستم تک حزبی انتقاد کرده بود، در 11 اسفند سال 1353 ایجاد نظام تکحزبی را در کشور اعلام کرد. این اقدام رژیم که به معنای پایان حداقل فعالیتهای سیاسی در کشور بود از همان ابتدا مورد مخالفت گسترده قرار گرفته و حضرت امام(ره) در پیامی شرکت در آن را حرام اعلام کردند. به پیروی از موضع روشن و قاطع امام(ره) از همان زمان نیروهای مذهبی با آن مخالفت کرده و علیه آن اعلامیه منتشر میکردند:
«روز 3 / 2 / 54 تعدادی اعلامیههای استنسیل شده علیه حزب رستاخیز ملی به امضا؛(جمعی از مسلمانان ایران) در مسجد جامع ساری و در دانشسرای راهنمائی تحصیلی و در مسجد نصیرخان بهشهر پخش شده است.»[30]
از اسناد اینگونه مستفاد میشود که شرکت یا عدم شرکت در حزب رستاخیز در سال 1354 یکی از محورهای اصلی گفتوگوی مردم استان بوده است:
«روز 1 / 2 / 54 در آرایشگاه حسین علیپور و رضا گریبان شغل راننده در حضور اسماعیل قاریان و ناصر خاکساریان درباره حزب رستاخیز ملی اظهار داشته که فعلاً باید منتظر بود که فتوای مجتهدین درباره حزب رستاخیز ملی چیست. اگر آنها فتوا ندادند نمیتوان در این حزب شرکت کرد.»[31]
عدم ثبت نام در دفاتر حزب رستاخیز از جمله موضوعاتی است که بارها در گزارشهای این مجلد به آن اشاره شده است. در روستاها نیز به رغم تبلیغات گستردهی رژیم مردم از شرکت در حزب خود داری کرده و با آن مخالفت میکردهاند:
«بر اثر تبلیغات سوء؛ دو نفر غیرنظامیان به اسامی میرتقی و میرمصطفی قادری در قریه آراء از دهات چهاردانگه ساری اسامی مشروحه زیر که از اشخاص سرشناس و معتبر قریه مزبور میباشند از امضاءکردن دفتر رستاخیز ملی خودداری و عدهای از اهالی نیز از آنان پیروی نمودهاند.»[32]
اسناد زیادی نیز وجود دارد که نشان میدهد بسیاری از جوانان با ارسال نامه برای مراجع عظام در مورد شرکت در حزب رستاخیز سوال پرسیدهاند.
8) نقش روحانیت در گسترش اعتراضات
روحانیت به دلیل داشتن پایگاه عمیق مردمی بیشترین تأثیر را در سیر مبارزاتی مردم استان بر عهده داشته است. روحانیت استان از اوایل دهه 40 حفظ نام و اندیشه امام را مهمترین هدف خود قرار داده و بیشتر از سایر گروههای مخالف رژیم که فاقد پایگاه مردمی بودند ایفای نقش کرد.[33] به دلیل پایگاه مردمی روحانیت، رژیم بیش از سایر گروهها در صدد کنترل و ایجاد فشار بر آنها بود. با افزایش نقش روحانیون در رهبری اعتراضات ، مقامات امنیتی و نظامی رژیم مبادرت به ممنوعالمنبر کردن، دستگیری و تبعید تعدادی از علمای استان نمودند.[34] روحانیون ونیروهای مذهبی از طریق جذب مردم در مساجد و انتقال اعلامیههای امام، توزیع رساله، پاسخ به سوالات سیاسی و مذهبی مردم و حتی ایجاد صندوقهای قرض الحسنه، فقدان رسانههای فراگیر برای انتقال پیام انقلاب را جبران میکردند. نفوذ روحانیون در استان به حدی بود که در برخی موارد به تقابل آنها با متولیان آموزشی رژیم در مدارس منتهی میشد:
«نامبرده بالا [حاج نقیپور] که پیشنماز مسجد جامع عباسآباد شهسوار است مدتی است به طور غیرمستقیم تبلیغات سوء علیه تعلیم وتربیت در کلاس درس مدارس را شروع کرده و همسرش نیز در بین زنان و دختران جوان به شیوه شوهرش از نظریات او حمایت میکند. روی همین اصل تعدادی دختر سال اول و دوم و سوم راهنمایی مدرسه عباسآباد مشغول تحصیل هستند با نقاب مخصوص وارد مدرسه میشوند....
نظریه شنبه: این عمل باعث دلسردی مدیر و دبیران مدرسه مذکور گردیده و چنانچه از ادامه آن جلوگیری به عمل نیاید باعث تقلید سایر دختران نیز قرار خواهد گرفت.»[35]
9) برگزاری مجالس ترحیم برای آیتالله سیدمصطفی خمینی
در آبان 1356 خبری غافلگیرکننده فضای سیاسی کشور را به شدت ملتهب کرد و رژیم را در موقعیتی غیرقابلکنترل قرار داد. در اول آبان فرزند ارشد حضرت امام(ره)، آیتالله سیدمصطفی خمینی به طرز مشکوکی در عراق به شهادت رسید. انتشار این خبر که امام(ره) آن را از الطاف خفیهی الهی دانست، موجی از تاثر و اندوه را در سراسر کشور ایجاد کرد. در کشور ایران اسلامی مردم و روحانیون به صورت خودجوش اقدام به برگزاری مراسم ترحیم برای شهید مصطفی خمینی کردند. این واکنش مردمی دو موضوع اساسی را نشان میداد، نخست آنکه به رغم سیاستهای رژیم پهلوی در محو نام و یاد امام(ره) و دستگیری و سرکوب شدید یاران ایشان خصوصاً در دههی 50، مردم نه تنها حضرت امام(ره) را فراموش نکرده بودند، بلکه ایشان را تنها نیروی قابل اتکاء در میدان مبارزه میدانستند. موضوع دیگری که اهمیت این مراسم مردمی را نشان میدهد، موج نارضایتی گستردهای بود که به یکباره خود را نشان داد. مراسم ترحیم شهید مصطفی خمینی در واقع نوعی اعتراض سیاسی به رژیمی بود که از دههی 40 و 50 گمان میکرد که با انجام برخی اصلاحات موفق به تغییر نگرش و سبک زندگی مردم شده است. در حقیقت این اجتماعات که در آن وعاظ و مردم بدون هراس از مؤاخذه شدن از سوی رژیم شرکت میکردند. به میتینگهایی تبدیل شدند که در آنها شدیدترین موضعگیریها علیه رژیم انجام میگرفت. در اسناد این مجموعه به مجالس ترحیم فرزند ارشد امام(ره) در شهرهای مختلف اشاره شده است.
«مورخ 7 / 8 / 2536 [1356] در مسجد ملاحضرعلی بهشهر با شرکت عده زیادی از روحانیون شاهی، بابل، نکا و بهشهر تشکیل گردید و در این مورد نیز اعلامیههایی به امضاء روحانیون بهشهر به دیوارهای خیابانها نیز الصاق شده بود»[36]
موج گستردهی حمایت از امام در استان چنان بود که رژیم مجبور به جلوگیری از برگزاری مجالس ترحیم در برخی از شهرها شد:
«برابر اطلاع عدهای از متعصبین مذهبی در شهرستان چالوس در نظر دارند در مورخه 3 / 8 / 36 [1356] به علت فوت مصطفی خمینی فرزند روحاله مجلس ترحیمی برگزار نمایند. که به نحو مقتضی از برگزاری مجلس مذکور جلوگیری به عمل آمده و عاملین شناسایی خواهند شد.»[37]
در سند دیگری به دستگیری و بازداشت تعدادی از تظاهرکنندگان در شهرستان آمل اشاره شده است:
«برابر اعلام استانداری مازندران مستند به اطلاع فرمانداری آمل عدهای در حدود یکصد نفر مبادرت به شعار دادن به نفع خمینی نمودهاند که بلافاصله 20 نفر از تظاهرکنندگان با وجود کمی مامور به وسیله کادر شهربانی آمل بازداشت شدهاند و اقدامات لازم به عمل آمده است.»[38]
براساس اسناد در شهرستان بهشهر نیز چندین جلسه در مساجد مختلف برگزار شد. که در آنها مردم به لزوم شرکت در این مراسم تاکید کردهاند:
«مورخه 7 / 8 / 36 [1356] به مناسبت فوت سیدمصطفی خمینی مجلس ختمی که به وسیله شیخ محمود فاضلی و شیخ حسین رحمانی در مسجد قنبر بهشهر تشکیل گردیده بود ابوالحسن فاضلی فرزند محمود و شیخ محمدجعفر رحمانی فرزند حسین که اخیراً به علت دستگیری بعضی از طلاب در قم به بهشهر مسافرت کردهاند هنگام نصب پرچم سیاه به سر در مسجد به همدیگر میگفتند .... بیدین خمینی را تبعید کرد ما باید ختم فرزند خمینی را با شکوهتر برگزار نمائیم....»[39]
در چهلمین روز شهادت حاج سیدمصطفی خمینی نیز مراسم مختلفی برگزار[40] و تعداد زیادی اعلامیه در سطح استان منتشر شد. در یکی از سخنرانیها واعظ در ابتدای مراسم گفته است:
«این مجلس به مناسبت چهلمین روز رحلت تاسفبار عالم صمدانی رحمتاله حاج سیدمصطفی موسوی خمینی(صلوات بلند حضار) از طرف جامعه روحانیت شهرستان بهشهر به عنوان اظهار همدردی و تشریک مساعی نمودن در مرحله اول به عنوان تسلیت گفتن این فاجعه اسفناک به پیشگاه حجت بن الحسن عسکری ولی عصر و ثانیاً مرجع تقلید عظیمالشأن جهان تشیع پدر برومندش فقید رهرو مجاهد عصر حضرت آیتاله روحاله موسوی خمینی(صلوات بلند) و همچنین به جامعه تشیع و به طور کلی به جهان بشریت این مجلس منعقد و تشکیل یافت».[41]
سردرگمی رژیم نسبت به مباحث مطرح شده در مجالس ترحیم حاکی از غافلگیری آنها در آبان 1356 است. فرارسیدن ایام محرم و صفر برای روحانیون این امکان را فراهم میکرد که در کنار برگزاری مراسم شهادت سالار شهیدان، انگیزههای دینی مردم را برای قیام بیشتر کنند. به همین دلیل در این ایام وعاظ و سخنرانان در تمام مناطق استان پراکنده شده و به خوبی فضای استان را انقلابی کردند. براساس اسناد ساواک پخش نوارهای سخنرانی وعاظ مطرح کشور خصوصاً در مورد شهادت حاج آقا مصطفی خمینی در همین زمان با استقبال زیادی در استان مواجه شده است.
«اخیراً طلابی که به مناسبت ماه محرم به مازندران مسافرت نمودهاند نوار سخنرانیهای مجالس ختم مصطفی خمینی را به این منطقه آورده و در نشستهای خصوصی خود به آن نوارها گوش میدهند.»[42]
در ایام محرم در جریان سینهزنیها و عزاداری اشعار انقلابی به وسیلهی مداحان سروده شده و تأثیر زیادی در میان مردم باقی میگذاشت.
[1]. در این مورد ر.ک: اسناد 25 / 9 / 53 شماره: 1563 / 2 ﻫ 1- 5 / 11 / 53 شماره: 13-5- 521- 12 / 12 / 53 شماره: 11443 / 2ﻫ 2 ـ 20 / 12 / 53 شماره: 1128 / 5ـ 9 / 1 / 54 شماره: 22 / 312 ـ 7 / 5 / 54 شماره: 593 / 2 ﻫ 1 ـ 25 / 3 / 54 شماره: 14-69-521 ـ 1 / 7 / 54 شماره: 848 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[2]. سند مورخه 18 / 1 / 1353 شماره: 78 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[3]. برای آگاهی از نحوهی توزیع و انتشار این اعلامیهها ر.ک: یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله عبدالرسول قائمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1392
[4]. اسناد مورخه 11 / 2 / 54شماره: 735 / 312- و نک اسناد: 9 / 2 / 54 شماره: 137 / 2 ﻫ 1 و 24 / 2 / 54 شماره: 1060 / 312 همین مجلد
[5]. سند مورخه 14 / 7 / 1353شماره: 5871 / 312 همین مجلد
[6]. سند مورخه 1 / 2 / 1353شماره: 662 / 312 همین مجلد
[7]. سند مورخه 14 / 3 / 1353شماره: 1006 همین مجلد
[8]. سند مورخه 1 / 5 / 1353 فاقد شماره مندرج در همین مجلد. همچنین نک اسناد: 24 / 7 / 1353شماره: 5872 / 312- 20 / 8 / 53شماره: 10944 / 2 ﻫ 3 - 28 / 8 / 53 شماره: 6844 / 312و 22 / 8 / 52 شماره: 998 / 10ﻫ به فعالیت طرفداران امام در آمل اشاره دارد.
[9]. سند مورخه 11 / 9 / 1354 شماره: 312 / 2379 همین مجلد
[10]. سند مورخه 20 / 5 / 1353 شماره: 38-8-53 از همین مجلد بخشی از اعتراضات عمومی را که در یک سخنرانی از سوی حجتالاسلام محمدجواد حجتی بیان شده نشان میدهد. همچنین نک: اسناد 15 / 7 / 53 شماره: 1200 / 2 ﻫ 1- 4 / 10 / 53 شماره: 735- 15 / 10 / 53 شماره: 84 / 5 ش همین مجلد
[11]. رک: اسناد مورخه 30 / 2 / 1353 شماره: 1-69-521، 31 / 2 / 53شماره: 376 / 2 ﻫ 1 و اعلامیههای منتشر شده که در همین مجلد ارائه شدهاند.
[12]. سند مورخه 5 / 3 / 1353شماره: 394 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[13]. سند مورخه 23 / 2 / 1353 شماره: 1463 / 312 همین مجلد
[14]. اسناد مورخه 4 / 10 / 1353شماره: 735 ـ 23 / 5 / 54 شماره: 668 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[15]. سند مورخه 17 / 2 / 1353 شماره: 1273 / 312 و نیز نگاه شود به سند: 11 / 4 / 1353 شماره: 654 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[16]. سند مورخه 25 / 2 / 1353 شماره: 159 / 5 و همچنین نک: سند 14 / 7 / 53 شماره: 5872 / 312 همین مجلد
[17]. سند مورخه 16 / 11 / 53 شماره: 1 / 7-5-301 / ض همین مجلد
[18]. سند مورخه 11 / 9 / 53 شماره: 1474 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[19]. سند مورخه 20 / 12 / 53 شماره: 1128 / 5 و اعلامیه پیوست آن در همین مجلد
[20]. سند مورخه 18 / 4 / 1353شماره: 1 / 89-02-501-421 همین مجلد
[21]. سند مورخه 27 / 10 / 54 شماره: 634 همین مجلد
[22]. سند مورخه 28 / 3 / 1353شماره: 549 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[23]. سند مورخه 11 / 4 / 1353 شماره: 654 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[24]. سند مورخه 26 / 4 / 1353 شماره: 1006 از همین مجلد. در سند دیگری به تاریخ 17 / 5 / 1353 شماره: 1-68-521 به برگزاری دعای ندبه در مساجد اشاره شده است. نک: اسناد 26 / 6 / 1353 شماره: 4978 / 312- 24 / 6 / 54 شماره: 922 / ن که به سخنرانیهای کانون جوانان مسجد جامع خرمآباد شهسوار اشاره دارد.
[25]. اسناد مورخه 24 / 4 / 54 شماره: 523 / 3 ﻫ 1 همین مجلد
[26]. برای آگاهی بیشتر ر.ک: اسناد مورخه 13 / 9 / 53 شماره: 826 / 5 - 17 / 12 / 53 شماره: 1116 / 5- 19 / 2 / 53 شماره: 1174 / 5- 23 / 12 / 53 شماره: 1127 / 5- 18 / 1 / 54 شماره: 49 / 2 ﻫ 1- 10 / 8 / 54 شماره: 50 / م ک- 19 / 8 / 54 شماره: 1131 / 2 ﻫ 1- 27 / 10 / 54 شماره: 1456 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[27]. سند مورخه 11 / 4 / 1353 شماره: 650 / 2 ﻫ 1و 2 / 11 / 54 شماره: 952 / 5 و 9 / 11 / 54 شماره: 672 شعار علیه حزب رستاخیز همین مجلد
[28]. سند مورخه 10 / 10 / 1353 شماره: 11217 / 2 ﻫ 2 همین مجلد
[29]. سند مورخه 16 / 8 / 53 شماره: 99-50-51 همین مجلد
[30]. سند مورخه 9 / 2 / 54 شماره: 137 / 2 ﻫ 1 و اسناد 28 / 1 / 54 شماره: 1587 / ﻫ - 14 / 2 / 54 شماره: 12-69-321 ، و 13 / 3 / 54 شماره: 365-28-57 همین مجلد
[31]. سند مورخه 16 / 2 / 54 شماره: 182 / 2 ﻫ 1 همین مجلد
[32]. سند مورخه 17 / 7 / 54 شماره: 102 / 4 / 02 / 501 / 421 همین مجلد
[33]. سند مورخه 25 / 5 / 54 فاقد شماره مندرج در همین مجلد. در سند بازجویی محسن مقدسی به نقش روحانیون در آگاهیدهی سیاسی به مردم اشاره شده است. رک: سند مورخه 9 / 6 / 54 شماره: 3887 / 312و بازجویی پیوست آن همین مجلد
[34]. سند مورخه 8 / 10 / 53 شماره: 7768 / 312و نک: 13 / 6 / 54 شماره: 30-1-12-525 همین مجلد
[35]. سند مورخه 19 / 12 / 54 شماره: 3104 / ن همین مجلد
[36]. سند مورخه 10 / 8 / 1356 شماره: 2 / 201 / 5. این مجالس محدود به مساجد نبود و در انجمنها و هیأتهای استان نیز به شهادت آیتالله سیدمصطفی خمینی اشاره میشد. سند مورخه 7 / 8 / 1356 شماره: 96 / 5 ش به برگزاری مجلس ختم فرزند امام (ره) در «انجمن جوانان مسلمانان» بهشهر اشاره دارد. همچنین نگاه شود به سند مورخه 6 / 8 / 56 از همین مجموعه
[37]. سند مورخه 2 / 8 / 1356 شماره: 2039 / 2ﻫ1 همین مجلد
[38]. سند مورخه 20 / 7 / 1356 شماره: 8753 / 2 همین مجلد
[39]. سند مورخه 15 / 8 / 1356 شماره: 2144 / 2 ﻫ 1 و همچنین نگاه شود به اسناد 15 / 81356 شماره: 2127 / 2ﻫ 1 ؛ 6 / 8 / 56 ؛ 7 / 8 / 56؛ 10 / 8 / 56 و 15 / 8 / 56 راجع به برگزاری مجلس ترحیم در بهشهر، و شهرهای دیگر در همین مجلد
[40]. سند مورخه 10 / 9 / 1356 شماره: 109 / 5ش ـ 10 / 9 / 1356 شماره: 5110 ش همین مجلد
[41]. متن سند در ضمایم همین مجلد آمده است. همچنین نگاه شود به سند مورخه 10 / 9 / 1356 شماره: 2420 / 2ﻫ 1 برگزاری مراسم چهلم در بهشهر
[42]. سند مورخه 27 / 9 / 56 فاقد شماره همین مجلد