در بررسی واکنشها به انقلاب اسلامی باید مواضع مردم و دولت ها را از همدیگر تفکیک کرد. دولتهای مرتجع منطقه به دلایل متعدد از قبیل ترس از سرایت انقلاب اسلامی به کشورهای خود، صراحتاً از شاه حمایت می کردند. قدرتهای جهانی نیز هر کدام به دلایل متفاوتی خواستار حفظ وضع موجود و ادامه سلطنت خاندان پهلوی بودند. در این میان آمریکا بیشترین حمایت را از رژیم پهلوی داشت و با اعزام ژنرال هایزر و مشاورههای مستمر ویلیام سولیوان سفیر این کشور در تهران برای بقای رژیم تلاش می کرد.
اما در داخل کشور اوضاع کاملا برخلاف خواستههای رژیم پهلوی در حال وقوع بود. در شهرهای مختلف به رغم هشدارهای دولت نظامی ارتشبد ازهاری، مردم به خیابانها ریخته و هیمنهی دولت را در هم شکستند. در بسیاری از شهرها رژیم با حمله به مردم، بسیاری را به شهادت رسانده و تعداد زیادی را نیز مجروح کرده بود. تقابل مردم با مأمورین در برخی شهرهای کشور به نبردی تمام عیار تبدیل شده و بسیاری از شهرها حالت نظامی به خود گرفته بودند. در استان مازندران نیز فضایی کاملاً انقلابی و ملتهب حکمفرما بود.
نزدیک شدن به تاسوعا و عاشورای حسینی علاوه بر انسجام بیشتر انقلابیون فرصتی بود برای احیاء تظاهرات مردمی. امام خمینى (ره) راهپیمایىهاى بزرگ تاسوعا و عاشورا را یک رفراندوم آشکار مردمى علیه شاه خواندند و خطاب به بدنه ارتش فرمودند:
«شما جوانید. شما وقت زندگىتان مانده است، وقت کارتان مانده است، وقت خدمتتان به ملت مانده است. شما برگردید به این ملت و خدمت به ملت بکنید و رها کنید این دستگاهى که الآن شما مىدانید که برخلاف قانون است، برخلاف اسلام است ... برگردید به آغوش ملت و ملت شما را مىپذیرد و حکومت اسلام هم شما را نگهدارى مىکند.»[1]
در استان مازندران رژیم از روزهای قبل از تاسوعا و عاشورا خود را برای مواجهه با مردم آماده کرده و تدابیر زیادی برای این منظور فراهم کرده بود. درکمیسیون شوراى تأمین استان در 15 آذر تصمیمات مهمی در این خصوص اتخاذ شد:
«در مورد جلوگیرى از مداخله عناصر مخرب و اخلالگر در روزهاى تاسوعا و عاشورا در داخل مساجد و تکایا و دستجات عزادارى دستوراتى واصل شده مبنى براین که احتمال دارد اینگونه اشخاص با دادن شعارهاى ضد ملى و تحریکآمیز موجبات برهم زدن نظم مراسم و انجام تظاهرات و اخلال نظم را بنمایند. لذا پیشنهاد مىگردد با بهرهبردارى از نفوذ معتمدین و محترمین و کسانى که مخالف اخلالگرى هستند ترتیبى داده شود که به صاحبان مجالس عزادارى و بانیان تکایا تفهیم گردد با استفاده از همکارى مأموران انتظامى در شهر و قراء افراد را در مجالس با نظم و ترتیب جمعآورى و به عزادارى بپردازند ....
اعضاء شورا: اقدامات فوق مورد تأیید است و پیشنهاد مىگردد در روزهاى تاسوعا و عاشورا مراقبت بیشترى از سوى شهربانى و ژاندارمرى به عمل آید.»[2]
در روزهاى تاسوعا و عاشورا حکومت نظامى عملاً لغو شده و دولت نظامى به نیروهای خود دستور داد که از برخورد با مردم پرهیز کرده و در پادگانها مستقر شوند. در این دستورالعمل کلیه پرسنل شهربانى موظف شدند که در روزهاى تاسوعا و عاشورا در قرارگاه و کلانتریهاى خود مستقر و در صورت لزوم با قاطعیت با مهاجمین برخورد کنند.[3]
واقعیت آن است که در سراسر کشور مراسم تاسوعا و عاشورا به بزرگ ترین چالش برای رژیم تبدیل شده بود. حضور میلیونی مردم در این ایام علاوه بر اسلامی بودن نهضت، رفراندومی عمومی برای تغییر رژیم تفسیر میشد.
بهرغم اقدامات پیشگیرانه رژیم برای کنترل عزاداری، مردم استان مازندران با شور و هیجانی وصفناپذیر به استقبال ماه محرم 57 رفتند. در سندی به تاریخ 16 / 9 / 57 آمده است:
«این عده در نظر دارند کفن پوشیده و تظاهرات خود را از شهرستان آمل شروع و پس از گذشتن از شهرستانهای مسیر خود در گرگان اجتماع نمایند.»[4]
روز هفتم محرّم برابر با 17 آذر برای شهرها و روستاهای مازندران روز پر حادثه و خونینی بود، در این روز تعدادی از اهالی شهر شهید و مجروح شدند. در فریدونکنار درگیری شدیدی میان مأموران ژاندارمری با عزاداران حسینی که از بابل و آمل به این شهر آمده بودند رخ داد و طی آن حداقل چهار نفر از عزاداران شهید و تعداد بیشتری زخمیشدند:
«حدود ساعت 1800 روز 17 / 9 / 57 عده زیادى از اهالى آمل و بابل به بخش فریدونکنار وارد و ضمن انجام تظاهرات و راهبندان مبادرت به دادن شعارهائى علیه 66 نموده و بدون توجه به اخطار مأموران ژاندارمرى مبادرت به سنگ پرانى به سوى آنها و نیز استفاده از بمبهاى دستساز نموده که مأموران ناچار به تیراندازى هوائى متوسل و جمعیت را متفرق مینمایند. در این تظاهرات یک نفر ژاندارم وظیفه و تعدادى اخلالگر مجروح که چهار نفر از اخلالگران فوت مینمایند.
ساعت 1700 روز جارى حدود 5000 نفر از اهالى جنازه آنان را تشییع و به شهرستانهاى مربوطه حمل نمودهاند.»[5]
در امیرکلای بابل نیز تظاهرکنندگان با مأموران ژاندارمری درگیر شده و تعدادی از آنها زخمی شدند. در بابل و بابلسر نیز تظاهرات مردم به درگیری با مأموران انجامید. [6]در شهر نکا مردم ابتدا در مسجد توفیق این شهر اجتماع کرده و سپس به تظاهرات علیه رژیم دست زدند. دخالتهای مأموران ژاندارمری تظاهرات را به خشونت کشاند. اقدامات مأموران ژاندارمری منجر به زخمیشدن تعدادی از اهالی شد:
«بعدازظهر روز 17 / 9 / 57 حدود 2000 نفر از افراطیون مذهبی بخش نکاء از توابع ساری حوزه استحفاظی ژاندارمری مبادرت به تظاهرات اخلالگرانه و ضدملی نموده که مأموران ژاندارمری نسبت به متفرق نمودن آنها اقدام در اثر تیراندازی هوائی چند نفر مجروح که یکی از آنها به نام علی یوسفینژاد 18 ساله به علت تیرخوردگی از ناحیه سینه در بیمارستان ساری بستری و تحت عمل جراحی قرار گرفته است.»[7]
در آمل نیز تظاهرات مردم در خیابانهای مهدیه و کاخ منجر به درگیری شدیدی میان مردم و مأموران شد و طی آن یک نفر از سربازان وظیفه سپاه دانش که در تظاهرات شرکت کرده بود، شهید و تعدادی دیگر از اهالی زخمیشدند. بر اساس اسناد برخورد رژیم با عزاداران در این روز بسیار خشونتبار بوده است.
« برابر اعلام شهربانی آمل از ساعت 30 / 9 روز جاری عدهای از عناصر اخلالگر به صورت گروههای چند نفری (50ـ80 نفری) در نقاط مختلف شهر آمل مبادرت به راه بندان و تظاهرات خیابانی نمودند که با دخالت مأمورین و تیراندازی عملیات آنان ساعت 11 خنثی و متعاقب این امر دو نفر از تظاهرکنندگان بر اثر شلیک تیر مأمورین مجروح و یکی از آنان به نام نعمت محبی فرزند مسلم 21 ساله گروهبان وظیفه پس از اعزام به بیمارستان درگذشته است.»[8]
در سند دیگری به تاریخ 16 / 9 / 57 ریاست ساواک استان از مأمورین خواسته است که «اجازه ندهند که اخلالگران تجمع نمایند و از همان ابتدا جلوی آنها را بگیرند.»[9] به همین دلیل در اکثر تظاهرات این ایام مأموران رژیم از شلیک مستقیم گلوله استفاده میکردند:
«در قریه ازباران جمعی پاسگاه ژاندارمری سرخرودها دستجات عزاداری در کوچه خیابانها به راه افتادهاند، فرمانده پاسگاه به اتفاق عدهای از مأمورین به محل حرکت ... و شروع به تیراندازی هوایی نمودند در نتیجه مردم متفرق و در این تیراندازی تعداد20 تیر فشنگ ژ ـ3 و چهار تیر فشنگ کلت مصرف میگردد.»[10]
در همین سند گزارش مشابه دیگری درباره تظاهرات جوانان عباس آباد در 16 / 9 / 57 آمده است:
«مأمورین در متفرق کردن تظاهرکنندگان 35 تیر ژـ3 و 12 تیر یوزی تیراندازی مینمایند، سپس 20 نفر سرباز از گروهان ژاندارمری شهسوار به عباسآباد حرکت میکنند.»[11]
در گلوگاه نیز رژیم با شلیک به سمت تظاهر کنندگان اقدام به متفرق کردن آنها کرد:
«در ساعت 1100 مورخه 18 / 9 / 57 حدود دو هزار نفر از اهالى گلوگاه مبادرت به تظاهرات نموده که موجب قطع عبور و مرور گردید لذا مأمورین ژاندارمرى بلافاصله در محل حاضر لکن تظاهر کنندگان به اخطار آنها توجهى نکرده در نتیجه مأمورین با شلیک 6 تیر هوائى متظاهرین را متفرق و آرامش را برقرار نمودند».[12]
اوج تظاهرات محرم در روزهای 19 و 20 آذر بود. راهپیمایى روز تاسوعا یک حادثه بزرگ بود و به روایت منابع گوناگون داخلى و خارجى یک همه پرسى علنى براى گذاشتن نقطه پایان بر عمر نظام شاهنشاهى در ایران به شمار مىرفت. منابع، شمار راهپیمایان در شهر تهران در روز تاسوعا را فراتر از یک میلیون نفر نوشتند. فقط خبرگزارى پارس، منبع رسمى دولت شاه، تعداد جمعیت را چهار صد هزار نفر یاد کرد.[13]
در این روز در برخى از شهرها مردم مجسمههاى خاندان پهلوی را پایین کشیدند. ژاندارمرى کشور در پى راهپیمایىهاى تاسوعا و عاشورا پیشنهادهایى به شاه ارائه کرد که برخورد شدید با معترضین یکی از بندهای آن بود. راجع به تظاهرات 19 و 20 آذر در برخی شهرهای استان آمده است:
«در تظاهراتی که از ساعت 1000 روز جاری با شرکت طبقات مختلف در منطقه استحفاظی این سازمان انجام گرفت تظاهرکنندگان ضمن حمل پلاکارد و دادن شعارهایی به طرفداری از خمینی و حکومت اسلامی به راهپیمایی پرداخته در این تظاهرات که در نوشهر 7000 نفر ـ چالوس و شهسوار با آرامش همراه بوده در رامسر حدود 3000 نفر از تظاهرکنندگان اقدام به دادن شعارهای تحریکآمیز و ضدملی نموده و در مقابل شهربانی رامسر سرودی به طرفداری از خمینی قرائت [شد].»[14]
سند دیگری به تظاهرات در شهسوار و شعارهای آنها اشاره دارد:
«از ساعت 800 روز 20 / 9 / 57 به تدریج حدود 6000 نفر از دستجات عزادار شهسوار و بخش خرمآباد به سرپرستى شیخ محمدعلى گرامى ـ عیسى علامه و تعدادى روحانى دیگر در خیابانهاى شهر مزبور بحرکت در آمده و در مسیر حرکت شعارهاى مذهبى و ضدملى از جمله «نهضت ما حسینى ـ رهبر ما خمینى، مرگ بر 66 ـ برادر ارتشى رهبر ما خمینى سلام میرساند ـ تو آلت دست شاهى، مرگ بر 66» میدادهاند. تظاهرکنندگان ساعت 1330 متفرق شدهاند.»[15]
در روز 20 آذر نیز تظاهرات وسیعی در بهشهر برگزار شد:
«از صبح روز 20 / 9 / 57 گروههائی که در بعضی از ساعات تعداد آنها بالغ بر10000 نفر بوده در بهشهر به راهپیمائی پرداخته و مبادرت به دادن شعارهای ضدملی علیه 66 و له خمینی را نمودهاند.»[16]
در سند دیگری در همین روز راجع به بابل آمده است:
«برابر اعلام سازمان بابل در ساعت 20:00 روز جاری گروهی متشکل از 6 الی 7 هزار نفر بدواً در مقابل مسجد کاظم بیک بابل اجتماع سپس در حالی که سینه میزدند و شعارهائی به مضمون مرگ بر 66 خائن، خواهران، مادران تسلیت، کشتار دانشجویان به دست 66 جلاد و ارتش ایران برادرکش است، میدادند از طریق پیر علم و بیدآباد در محله چهارشنبه پیش، استقرار و در این محل شخصی به نام رضا غفوری فرزند ملا آقا طلبه در قم ساکن بابل اشعاری به مضمون خمینی بتشکن، خمینی قانون شکن، کشتار دانشجویان به دست 66 جلاد، مرگ بر 66، توپ و تانک و مسلسل دیگر اثر ندارد، دین ما حسینی رهبر ما خمینی، سربازان دنیا دشمن کشند، سربازان ایران برادر کشند، مرگ بر 66 جلاد با قرائت و با طی عکس مسیر اشاره شده مجدداً وارد مسجد کاظمبیک شده و اکثر آنان متفرق و تعداد معدودی در حال گزاردن نماز میباشند. ضمناً اضافه گردیده عدهای حدود 150 الی 200 نفر زن و دختر در این تظاهرات شرکت داشتهاند.»[17]
نکته قابل تامل مشارکت گسترده روستاییان استان مازندران و حضور پررنگ آنها در تظاهرات است. در سند زیر به حضور مشترک اهالی شهر و روستاهای آمل اشاره شده است:
«از ساعت 800 مورخه 19 / 9 / 57 عدهاى بالغ بر 25000 نفر که نیمى از آنها را روستائیان تشکیل میدادند از تکایاى مختلف آمل بدواً در مقابل امامزاده قاسم آمل اجتماع و ساعت 930 در حالی که پارچههاى سفیدى که روى آنها نوشته شده بود ما روستائیان بوران همبستگى خود را با مجاهدین خلق اعلام میداریم او بیدادگر است و بیدادگرى او دیرى نخواهد پائید. استقلال آزادى، حکومت اسلامى و عکسهاى متعددى در قطعهاى مختلف از خمینى دکتر شریعتى، صدیقه رضائى، مهدى رضائى و نعمت محبى حمل مینمودند از محل مزبور دست به تظاهرات خیابانى زدند و در ابتدا شعارهاى مذهبى ادا و پس از طى خیابان چاکسر و مهدیه و سبزه میدان عدهاى مبادرت به دادن شعارهائى علیه 66 و توپ و تانک دیگر اثر ندارد نموده و تظاهرات تا ساعت 1200 در سطوح دیگر شهر ادامه و متظاهرین در امامزاده ابراهیم مستقر و نماز جماعت برگزار و اکثر آنان متفرق شدند.»[18]
در سند زیر نیز شرکت همه اقشار مردم در تظاهرات و صبغه مذهبی قیام کاملاً مشهود است:
«در تظاهرات روز 20 / 9 / 57 تعدادى در حدود چهار هزار نفر از کلیه طبقات شرکت و در این روز متظاهرین شعارهاى اهانتآمیز میدادند در مقابل مسجد رضا خان خیابان نادر طلبهاى به نام جهاندار اهل سارى طلبه قم به مردم سخنرانى و اظهار میدارد اى مردم هدف امام حسین چه بوده و انقلاب او براى چه بود به خاطر مبارزه با ظلم و ستم حال بیائید ظالم را بشناسید و او را از پاى درآورید اضافه میکند ما سلطنت یزیدى محمدرضا شاه را قبول نداریم (جمعیت سه مرتبه گفته صحیح است) آن زمان معاویه و یزید، حسین را کشت و دین ما را نابود کرد حالا این سلطنت پهلوى مانند یزید سابق دارد دین مملکت ما را بر باد میدهد این تظاهرات ساعت 1330 خاتمه پذیرفت.»[19]
حضور زنان در تظاهرات تاسوعا و عاشور1357 یکی دیگر از ویژگیها و اختصاصات نهضت مردم ایران به رهبری امام خمینی است. در این روزها زنان دوشادوش مردان وارد میدان شده و علیه رژیم پهلوی به تظاهرات پرداختند:
«از ساعت 1500 روز جارى به تدریج عدهاى در حدود 1000 نفر در مسجد جامع سارى اجتماع و در ساعت 1630 به همراه تعدادى در حدود 400 نفر زن چادرى از مسجد خارج و ضمن راهپیمائى در شهر علیه کد 66 و له خمینى مبادرت به دادن شعارهائى نمودند و تعدادى از تظاهرکنندگان مجددا به مسجد جامع وارد و بقیه فعلاً به صورت پراکنده در شهر مىباشند. تظاهرکنندگان موقعى که از مقابل کلانترى یک عبور مىنمودند دو نفر از پاسبانهاى شهربانى به اسامى عزیزى و بشیرى را تهدید به کشتن نمودند.»[20]
رعایت حجاب اسلامی از ویژگیهای این زنان متعهد و انقلابی بود:
«از ساعت 830 روز جارى به تدریج عدهاى بالغ بر 20000 نفر که حدود چهار هزار نفر آنان را دختران و زنان چادرى و نیز تعداد کثیرى از روستائیان اطراف بابل که در دستههاى مختلف به بابل آمده بودند تشکیل میدادند بدواً در محل مسجد نوشیروانى واقع در جاده جدید شاهى بابل اجتماع و در سطوح مختلف شهر در حالى که شعارهایى به مضمون ـ بگو مرگ بر 66 ـ بگو مرگ بر 66 و عکسهائى از خمینى و دکتر شریعتى حمل مىنمودند در مسیر بازار خیابان شاه حرکت سپس در آرامگاه معتمدى مستقر این جمعیت ساعت 1200 از محل مزبور متفرق و پلیس در این امر دخالتى نداشته و اتفاق سوئى رخ نداده است. ضمناً عناصر مؤثر شرکت کننده روز جارى افراد ذکر شده در تلفنگرام شماره 6022 / 2 ﻫ ب ـ 19 / 9 / 57 بودند که قبلاً به عرض رسیده است توضیح اینکه در اختتام این تظاهرات از حاضرین خواسته شد ساعت 1430 جارى مجدداً در محله بیدآباد بابل اجتماع و به راهپیمائى بپردازند.»[21]
پایین کشیدن تمثالهای شاه از ادارات و اماکن دولتی اقدام دیگری بود که در این مقطع بارها در اسناد به آنها اشاره شده است:
«اطلاع واصله حاکیست اکثر بانکهاى این شهرستان [سارى] فاقد تمثال مبارک اعلیحضرتین بوده و علت آن را تهدید از طرف عناصر اخلالگر عنوان نمودهاند. کارمندان شعب بانک عمران نیز اظهار مىدارند که بنا به دستور سرپرستى مربوطه نسبت به پائین آوردن تمثال مبارک اعلیحضرتین اقدام کردهاند. این امر اثر نامطلوبى در اذهان اهالى باقى گذارده و موجبات سوءاستفاده اخلالگران و عناصر فرصتطلب گردیده است.»[22]
مقدمه حاضر را با سند جالبی از همبستگی و همدلی مردم شهرستان آمل برای کمک به آسیبدیدگان ایام عزاداری سالار شهیدان به پایان میبریم:
«طبق اطلاع رسیده در اکثر مغازههای این شهر قلکهایی به عنوان جمعآوری اعانه برای زخمیشدگان و مخصوصاً روزهای تاسوعا و عاشورا در نظر گرفته شده است.»[23]
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 5، صص 211 تا 217
[2]. سند مورخه: 20 / 9 / 1357 شماره: 6795 / 2 ﻫ1، همین مجلد
[3]. سند مورخه: 19 / 9 / 1357 شماره: 7956، همین مجلد
[4]. سند مورخه16 / 9 / 1357 شماره 3411 / 2، همین مجلد
[5]. سند مورخه: 18 / 9 / 1357شماره: 1266، همین مجلد. همچنین نک: سند مورخه: 17 / 9 / 1357 شماره: 4745 / 2ﻫ1، همین مجلد
[6]. محرم 1357 به روایت اسناد، منصور خلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1388، صص 56 و 57
[7]. سند مورخه 18 / 9 / 1357 شماره 1261. همچنین نگاه شود به سند مورخه 21 / 9 / 1357 شماره 4824 / 2ﻫ1 و نیز تظاهرات جوانان بهشهر در 23 / 9 / 1357 شماره 4866 / 2ﻫ1 درگزارش دیگری از این ماجرا اسامی مجروحین این روز آمده است. سند مورخه 25 / 9 / 1357 شماره 4869 / 2ﻫ1 همین مجلد
[8]. سند مورخه 17 / 9 / 1357 شماره 5996 / 2ﻫ و همچنین در سند دیگری به شهادت این فرد اشاره شده است، سند مورخه 17 / 9 / 1357 شماره 1257 همین مجلد. در روزنامه کیهان آمده است «مأموران تظاهرکنندگان را در داخل کوچهها و حتی منازل مورد تعقیب قرار دادند و به علت تیراندازی مأموران شهربانی جوانی به نام نعمت محبی 21 ساله دیپلمه سپاهی دانش کشته شد. جنازه نعمت محبی به وسیله سی هزار نفر از مردم آمل تشییع و در گورستان امام زاده ابراهیم دفن شد.» روزنامه کیهان، ش 1065، ص6
[9]. سند مورخه 16 / 9 / 1357 شماره 731 / 1 / 50 / 401 همین مجلد
[10]. همان
[11]. همان
[12]. سند مورخه: 21 / 9 / 1357 شماره: 4834 / 2ﻫ1 همین مجلد
[13]. (بولتن خبرگزارى پارس، ش265، ص 1) ژنرال قرهباغى بعدها در کتاب «اعترافات ژنرال» نوشت که «روز تاسوعا19 آذرماه راهپیمایى بیش از دو میلیون نفرى دستجات مختلف به همان ترتیب که پیشبینى شده بود انجام گردید.» همان، ص 72
[14]. سند مورخه 19 / 9 / 1357 شماره 4782 / 2ﻫ1 همین مجلد. در سند دیگری در همین روز آمده است: «عدهای در حدود 8 هزار نفر از اهالی چالوس در حالی که توسط عدهای از روحانیون و افراد مختلف هدایت میشدند ظاهراً به صورت دستجات عزاداری ضمن حمل عکسهای خمینی و پلاکاردهای مختلف و دادن شعارهایی به نفع خمینی با راهپیمایی به نوشهر وارد [شدند]» سند مورخه 20 / 9 / 1357 شماره 641ـ146 / 5 و نک سند مورخه 20 / 9 / 1357 شماره 1291 تظاهرات شهسوار و 20 / 9 / 1357 شماره 1284 تظاهرات مردم آمل. همین مجلد
[15]. سند مورخه: 20 / 9 / 1357 شماره 1291همین مجلد
[16]. سند مورخه 30 / 9 / 1357 شماره 4994 / 2ﻫ1 و همچنین نک: اسناد مورخه 20 / 9 / 1357 شماره 4804 / 2ﻫ1 ـ 30 / 9 / 1357 شماره 4980 / 2ﻫ1. همین مجلد
[17]. سند مورخه: 19 / 9 / 1357 شماره: 4784 / 2ﻫ 1همین مجلد
[18]. سند مورخه: 23 / 9 / 1357 شماره: 4837 / 2ﻫ1 همین مجلد
[19]. سند مورخه: 2 / 10 / 1357شماره: 5079 / 2ﻫ1 جلد دوازدهم از همین مجموعه
[20]. سند مورخه 20 / 9 / 1357 شماره: 801ح / 2ﻫ1 همین مجلد
[21]. سند مورخه 20 / 9 / 1357 شماره: 6027 / 2 ﻫ ب همین مجلد
[22]. سند مورخه 21 / 9 / 1357 شماره: 1248 همین مجلد
[23]. سند مورخه 17 / 9 / 1357 شماره 426 / 277 / 5 ـ 51 و نک اسناد: 17 / 9 / 1357 شماره 1259 ـ 26 / 9 / 1357 شماره 4909 / 2ﻫ1 همین مجلد