تاریخ سند: 19 مرداد 1349
موضوع : آیت الله خوانساری
متن سند:
از : 20 ه 3
به : 316 شماره : 16510 /20 ه 3
در ساعت 1730 روز 12 /5 /49 عده ای از روحانیون در منزل نامبرده بالا
جمع شده بودند و ضمن صحبت های متفرقه موضوع زندانی شدن انواری به میان
آمد آیت الله خوانساری1 اظهار داشت.
نمی دانم باز همان هوای مخالفت با دولت
در سرش هست یا نه اگر آزاد شود باز سروصدا راه می اندازد و یا ساکت
می نشیند.
یکی از حاضرین گفت آیت الله می خواهد به انواری کمک کند؟ بعد
درباره کتابی که فضل اللّه برقعی چاپ کرده صحبت شد آیت الله خوانساری گفت
مردم به من می گویند شما کتاب برقعی را تصدیق کرده ای من ابدا این مرد کج
سلیقه را تصدیق نمی کنم و به او گفتم من وقت مطالعه را ندارم.
نظریه شنبه : شنبه نظری ندارد.
نظریه یکشنبه : یکشنبه نظری ندارد.
ایادی
نظریه چهارشنبه : نظری ندارید.
نگهبان
لطفا نام انواری تعیین شود
محمدباقر یا محی الدین انواری
توضیحات سند:
1ـ آیت الله سیداحمد خوانساری
فرزند حاج سیدیوسف در 18
محرم 1309 قمری در شهر
خوانسار متولد شد.
مقداری از
ریاضیات و علوم مقدماتی و
سطح را در زادگاهش فرا گرفت
و سپس برای ادامه تحصیل به
اصفهان رفت.
در آن شهر از
درس آیات عظام حاج میرمحمد
صادق مدرس اصفهانی و
آخوند ملاعبدالکریم گزی و
میرزا محمدعلی تویسرکانی،
خارج فقه و اصول خوانده و
برای تکمیل معلومات خود به
نجف عزیمت نمود و در آنجا دو
سال در درس مرحوم آخوند
خراسانی و چندین سال هم در
درس مرحوم حاج سید
محمدکاظم یزدی و آیت الله
نائینی و استادان دیگر شرکت
جست تا به مدارج عالیه رسید.
در سال 1345 هجری قمری به
ایران مراجعت کرد و با اقامت در
اراک از محضر آیت الله
عبدالکریم حائری استفاده های
علمی فراوانی برد.
بعد از انتقال
حوزه علمیه از اراک به قم بعد از
مدتی وی نیز به قم آمد و نماز
جماعت فیضیه به ایشان واگذار
شد.
در سال 1329 به
درخواست مردم تهران و
امرآیت الله بروجردی در تهران
ساکن شد و بیش از سه دهه یکی
از مراجع متنفذ تهران و منشأ
خدمات مؤثری گردید.
در
ابتدای نهضت مردم ایران در
جریان انجمنهای ایالتی و
ولایتی حضور یافت ولی
بتدریج از عرصه سیاسی کناره
گرفت.
هر چند که مستقیم و
غیرمستقیم در جهت حمایت از
مبارزان تلاش می نمود.
آیت الله
سیداحمد خوانساری در سال
1362ش دارفانی را وداع
گفت و با تشییع جنازه ای
باشکوه در تهران و قم در مسجد
بالاسر حضرت معصومه (س)
به خاک سپرده شد.
منبع:
کتاب
آیتالله محمدباقر محیالدین انواری به روایت اسناد ساواک صفحه 205