تاریخ سند: 10 تیر 1342
موضوع : اعلامیه در دانشکده کشاورزی
متن سند:
برابر اطلاع واصله روز 10 /4 /42 یک برگ اعلامیه خطی توسط یکی از
دانشجویان به نام ارسطو به درب رستوران دانشکده کشاورزی الصاق شده که
مفاد آن به شرح زیر بوده است.
1ـ دوستان دانشجو.
اکنون 26 روز از پانزدهم خرداد1 روز آدمکشی و
ستمگری شاه می گذرد.
هنوز خاطره سه هزار نفر
کشته شدگان مبارزه نهضت
ملی فراموش نشده.
هنوز
برادران و خواهران ما
داغدیده هستند ولی
ستمگری شاه را به جهانیان
ثابت کردند.
آنان اتحاد خود
را با خمینی به رهبر عالیقدر
خود ثابت نمودند.
اکنون
آقای شریعتمداری و آقای
میلانی به تهران آمده اند و در
خیابان امیریه در تهران
نتیجه مذاکرات علماء را
برای مردم که به دیدن آنها
آمده بودند اعلام نمودند :
1ـ سقوط دولت علم 2ـ آزادی تمام زندانیان سیاسی از 6 بهمن به بعد در ضمن
آیت الله طالقانی را روز چهارشنبه گذشته دستگیر نموده اند.
علماء تا اخذ نتیجه
دست بردار نیستند.
اخیرا دستگاه می خواهد با زور زندانیان را وادار کند که اقرار نمایند از طیب پول
گرفته اند.
و رویهمرفته نهضت ملی را به صورت مسخره جلوه دهند.
توضیحات سند:
1ـ به دنبال ادامه مبارزه و ایراد
سخنان کوبنده عصر عاشورای
حضرت امام خمینی، شب 12
محرم 1383 مطابق با 15 خرداد
1342، حمله وحشیانه رژیم
شاه، با سنگر روحانیت آغاز
گردید.
بسیاری از روحانیون،
دزدیده شدند و جمعی هم تحت
تعقیب قرار گرفتند.
در ساعت 3
بعد از نیمه شب 15 خرداد،
سربازان گارد به منزل امام
یورش بردند و پس از دستگیری
ایشان، به سوی تهران روانه
شدند.
حاج آقا مصطفی، فرزند
امام ـ که شاهد عینی این جریان
بود با تمام نیرو، فریاد سر داد که
«خمینی را بردند.
» و مردم قم،
سراسیمه از خانه ها بیرون
ریختند و در اطراف خانه امام
اجتماع نمودند.
همزمان با
دستگیری قائد بزرگ، حضرت
آیه اللّه قمی از مشهد و آیه اللّه
محلاّتی از شیراز، دستگیر و به
تهران گسیل شدند.
روز 15 خرداد، فریاد «یا مرگ
یا خمینیِ» مردم قم، شهر را به
لرزه درآورد.
زنان ـ که در صف
مقدم تظاهرکنندگان حرکت
می کردند ـ قبل از دیگران،هدف
گلوله واقع شدند.
مردم ـ که
طالب آزادی بی قید و شرط
قائد خویش بودند ـ بی مهابا
پیش می رفتند و با رگبار
مسلسل دژخیمان، چون برگ
درخت بر روی زمین
می ریختند.
اجساد و مجروحان
را، با کامیون به سوی مقصد
نامعلومی حرکت می دادند و
ماشینهای آتش نشانی، سراسر
خیابانها و کوچه ها را شسته و از
خون پاک کردند! خبر دستگیری
قائد بزرگ، به مقامات برجسته
روحانی، ملّی و سیاسی پایتخت
رسید و ساعتی بعد، این خبر
در سراسر تهران، مثل بمب صدا
کرد.
بازاریها، مغازه ها را تعطیل
کردند و به تظاهرات پرداختند.
مردم، از خانه ها و دانشگاهها
بیرون ریختند و فریاد اعتراض
سر دادند و همگی به سوی کاخ
شاه، به راه افتادند.
تانکها و
توپها، از کشته ها پشته ساخت و
خیابانهائی که به کاخ منتهی
می شد، به صورت کشتارگاه
مخوفی درآمد.
فجیع ترین این
کشتارها، سر پل «باقرآباد»
اتفاق افتاد که صدها دهقان
کفن پوش ورامینی، با فریاد «یا
مرگ یا خمینی» به نظامیان
یورش بردند.
امّا رگبار مسلسل،
آنان را قتل عام کرد و چرخ
سنگین تانکها، گوشت و
استخوانشان را در هم کوبید و
جمجمه های آنان را خرد کرد ؛ به
طوری که شناخت اجساد آنان،
حتّی برای بستگان نزدیکشان
دشوار بود.
جهت سرکوبی جنبش
و خاموش ساختن آتش انقلابی
که داشت تهران را شعله ور
می ساخت، از ساعت 8 بعد از
ظهر حکومت نظامی اعلام شد و
تهران، در سکوتی وحشتزا فرو
رفت.
در همان شب، بسیاری از
شخصیتهای ملّی و سیاسی و
افراد سرشناس بازار و
دانشجویان، دستگیر شدند.
امّا
علی رغم این تدابیر امنیّتی، با
طلوع صبح، هزاران تن از مردم
مسلمان و از جان گذشته، به
پشتیبانی از قائد زندانی
خویش، به خیابانها آمدند و
فریاد «یا مرگ یا خمینی» سر
دادند و به طرف کاخ شاه، به
حرکت درآمدند.
شاه، فرمان
«آتش به قصد کشت!» داد و در
روز 16 خرداد، تهـران به
کشتارگاه مخـوف و حمام خون
بدل گشت.
امّا مقاومت
قهرآمیز و ضد شاهنشاهی مردم
مسلمان پایتخت، به طور
پراکنده، طی چند روز دیگر
ادامه یافت.
همزمان با کشت و کشتار فجیع
در تهران و قم، شهرهای بزرگ
و بسیاری از شهرستانها نیز، زیر
آتش توپ و مسلسل قرار گرفت
و بویژه شیراز که کشتار
بی رحمانه شاه در این شهر روی
مغول و گشتاپوی آلمان را سفید
و روی تاریخ را سیاه کرد.
طبق آمار تخمینی، شمار
شهیدان آن روز، به 15 هزار نفر
می رسید.
(روحانی، سیدحمید : بررسی و
تحلیلی از نهضت امام خمینی،
صص 468 ـ 494) و
(15 خرداد به روایت اسناد
ساواک 3 جلد، تهران، مرکز
بررسی اسناد تاریخی) و
(باقری، علی : خاطرات 15
خرداد، ادبیات مقاومت، 15
جلد، تهران)
منبع:
کتاب
آیتالله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 420