تاریخ سند: 26 تیر 1357
متن سند:
از : 347
به : عرض
در مذاکره طاهره صفارزاده و شمس آل احمد
بشرح زیر عنوان شد:
صفارزاده : آیا دست حضرات برایتان رو شد؟
شمس آل احمد : نه آیا تو خبر شده ای؟
صفارزاده : گفتم که اینجا جنگ زرگری
میکنند.
آقای مومنی در جلسه گفته است که
زیاد هم نامه مرا به دل نگیرید و من خواسته ام
که از خودمان صدائی باشد که به هر حال
اشکالات مان را بفهمیم و بعد با به آذین آشتی
کرده است حالا دیدی برای چی مومنی
می خواست شماها را به جلسه ببرد.
هدف او
معلوم است دیگر
آل احمد : ای مادر...
صفارزاده : بالاخره آشتی کردند و قرار است به آذین، قاضی، پرهام، مومنی و مهمید بیایند پیش
سید جوادی.
سید باید آگاهی داشته باشد و هر چه می خواهد بگوید وقتش همین الان است.
این مومنی پا و بته ای ندارد.
همه اش جنگ زرگری بود.
آل احمد : عجب پس برای همین بود که سید جوادی میگفت روز شنبه 24 /4 /37 تعدادی در
منزلش خواهند بود و خواهش و تمنا که من آنجا باشم.
جوری میگفت که از ماهیت نقشه آنان
خبر نداشت.
پس باید او را از ماجرا خبر کنم.
صفارزاده : بله، آنها میخواهند سید جوادی را هم به جلسه بکشند، باید آگاه باشد.
ضمنا روز یکشنبه 25 /4 /37 شمس آل احمد در مذاکره با علی اصغرخبره زاده از اعضای کانون
اظهار داشت که دیشب سید با به آذین و...
مجلسی داشت او را دوره کرده بودند و بالاخره از او قول
گرفتند روز سه شنبه 27 /4 /37 در جلسه هفتگی شرکت کند.
حالا نمیدانم اگر سید جوادی برود
ما هم در محظور قرار میگیرم مگر آنکه روز سه شنبه تو تدبیری بیندیشی و یک مجلس ناهار
ترتیب بدهی که جائی بنشینیم تا وقت بگذرد.
البته تو وقتی از سید دعوت میکنی نگو ماجرا
چیست تا نفهمد که به او کلک میزنیم زیرا
رفتن سید به این مجلس درست نیست.
وقتی
سه شنبه در آن جلسه نشستیم حرف برای
گفتن بسیار است و سید را مشغول میکند.
مضافا علی اصغر خبره زاده بدنبال این جریان
سید جوادی را برای ناهار روز سه شنبه دعوت
کرده تا باتفاق با کاظمیه در منزل پسر خاله
خبره زاده جمع شده و برنامه ای (احتملاً
کشیدن تریاک) داشته باشند.
همچنین در تماس علی دهباشی کارمند
انتشارات رواق که برای اسلام کاظمیه، شمس
آل احمد و مهندس مقدم مراغه ای کار میکند
و در تکثیر و توزیع اعلامیه های آنان نقش
بسیار فعالی دارد با هوشنگ گلشیری درباره
اینکه چرا برای انجام کارهای مربوط به کتابش
به انتشارات رواق نمیاید از او سئوال نمود گلشیری پاسخ داد که: منتظرم که این اطوارهای رواق
تمام شود.
من نمی فهمم بجای اینکه شمس آل احمد باشد شده است فریدون آل احمد یعنی
فریدون فرخزاد1.
کانون را به هم زدند و لوس بازی در آوردند حالا ما منتظریم اطوارهایشان
تمام شود و بنابراین دلیلی نمی بینم بیایم آنجا حدود ده سال برای کانون زحمت کشیده شده
حالا با لوس بازی اینها وضع خراب شده.
علی دهباشی : در بیرون بچه ها بکلی از اختلافات اعضای کانون ناراحت شده و ناامید گردیده اند.
گلشیری : مثل اینکه بیشتر شلوغ بازیها تقصیرش با آل احمد است و منهم که با به آذین
اختلافات داشتم، از بس که این دوستان (منظور کاظمیه و آل احمد) کثافت کاری کردند که
دیگر زبانمان در مقابل آنها بسته شده است.
حالا شاید اینها بروند آخوندها برای شان کانون
جدا درست کنند.
علی دهباشی : آیا امیدی هست؟
گلشیری : اینها مجبورند بیایند و یکی دوبار هم قول دادند و نیامدند و زیر قولشان زدند.
بالاخره
مجبورند بیایند و بگویند حرفشان چیست، حرفی که واقعا ندارند فقط لوس بازی است و از اینرو
من فکر کردم آمدن من به رواق اصلاً بی معنی است.
البته در مورد کانون کارهائی شده و قرار
است سید جوادی بیاید.
یک نسخه به اداره یکم داده شود.
ثابتی 27 /4 /37
فتوکپی به 312 داده شد.
توضیحات سند:
1 ـ فریدون فرخزاد، مشارالیه که برادر فروغ فرخزاد می باشد یکی از مبتذل ترین، خوانندگان عرصه موسیقی طاغوتی
است که پس از مرگ خواهرش فروغ در مکاتبات متعددی با فرح پهلوی، به سوءاستفاده پرداخته است.
وی در آبان 1353 طی نامه ای به فرح، برای ساخت موزه ای، جهت نگهداری آثار خواهرش، تقاضای زمین نمود و این
تقاضا را توسط سیروس تاج بخش، ارسال کرد.
در فروردین 1354، آخرین صفحه آواز خود را برای فرح پهلوی ارسال کرد و در نامه آذر 54 برای او، چنین نوشت :
«سالهاست که هر زمان کار تازه ای ارائه میدهم اولین نسخه آن را حضور شهبانو هدیه می نمایم...
به خاطر روابطی که با
یونیسف جهانی برقرار نموده ام، با کمک عده ای از اشخاص سرشناس تصمیم به تشکیل «کمیته ملی یونیسف» در ایران
گرفته بودیم...
نزدیک دو سال است که هیچ کس برای عملی شدن آن قدمی برنمی دارد...
اینک مدتی است که رسما از
طرف یونیسف به کشورهای مختلف جهان دعوت می شوم...
اولین هنرمند دنیای شو و آواز ایران می باشم که روی
صحنه های بین المللی برنامه اجرا خواهم نمود...
آرزوی دیگر اجرای برنامه آواز در حضور علیاحضرت شهبانو
می باشد...
» وی متعاقب این نامه در بهمن 54 از فرح پهلوی تقاضای پول به عنوان برگزاری مراسم جایزه فروغ کرد و این
دریوزگی را تا پایان عمر رژیم پهلوی ادامه داد.
منبع:
کتاب
کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک صفحه 467