تاریخ سند: 18 آذر 1348
موضوع: جلسه روضهخوانی در مسجد جامع
متن سند:
به: 316 شماره: 17357 /20 ﻫ 3
از: 20 ﻫ 3
شیخ غلامحسین جعفری در ساعت 1220 روز 18 /9 /48 در گرمخانه مسجد جامع مختصری درباره اخلاقیات و جهاد با نفس صحبت کرد سپس مقدسی خراسانی واعظ به منبر رفت و ضمن گفتار خود اظهار داشت ابوسفیان1 صدمات زیادی به اسلام و پیغمبر اسلام وارد کرد.
جهاد مجاهدین صدر اسلام غیر از جهاد ما بود اگر بخواهم[بخواهیم] قدمی برداریم و کاری کنیم همه فرار میکنند و اگر جهادی پیش بیاید من زودتر فرار میکنم من از خودم شروع کردم پس ما نمیتوانیم خودمان را با آنهایی که در صدر اسلام با گرسنگی و سختی جهاد میکردند مقایسه کنیم و چنین امیدی هم در این مردم نیست.
نظریه منبع: منبع نظری ندارد.
نظریه رهبر عملیات: رهبر عملیات نظری ندارد.
ایادی
نظریه 20 ﻫ 3 : 20 ﻫ 3 نظری ندارد.
از طرف رئیس بخش 3 تابش 25 /9 /48
اداره کل سوم 25 /9 /48
توضیحات سند:
1.
ابوسفیان: از نژاد امیه میباشد، او فرزند حرب است، و در سال هشتم هجرت به اجبار مسلمان شد.
پیش از مسلمان شدن به جز یک مورد همیشه لشکر دشمن را برعلیه مسلمانان رهبری و فرماندهی میکرد.
در فتح مکه پیامبر (ص) البته روی مصالحی مقامی به ابوسفیان دادند و فرمودند: ابوسفیان میتواند به مردم اطمینان دهد که هرکس به محیط مسجدالحرام پناهنده شود و یا سلاح به زمین بگذارد و بیطرفی خود را اعلام کند و یا در خانهاش را ببندد و یا به خانه ابیسفیان پناه ببرد از تعرض ارتش اسلام محفوظ خواهد ماند.
پیامبر در فتح مکه همه مشرکین را مورد عفو خود قرار دادند، و اعلام نمودند: اذهبوا فانتم الطلقاء یعنی بروید دنبال زندگی خود، همه شما آزادید.
و لذا واژه طلقاء در طول تاریخ بر ابوسفیان و معاویه اطلاق میشده است که البته خوشایند آنها نبوده است.
ابوسفیان بعد از جریان سقیفه به منظور ایجاد اختلاف، از علی (ع) خواست تا اجازه ندهد خلافت در میان بنی تیم بماند و حاضر شد با او بیعت کند.
اما حضرت علی (ع) او را از خود راند و فرمود: تو همیشه دشمن اسلام و مسلمان بودهای تو جز فتنه و آشوب هدف دیگری نداری.
ابوبکر برای اسکات و خریدن عقیده وی، اموالی را که ابوسفیان همراه آورده بود به خود او بخشید و دیناری از آن را برنداشت و حتی به این نیز اکتفاء نکرد و فرزند وی یزید را برای حکومت شام انتخاب کرد وقتی به ابوسفیان خبر رسید که فرزندش به حکومت رسیده است فوراً گفت ابوبکر صله رحم کرده است حال آن که ابوسفیان قبلاً به هیچ نوع پیوندی میان خود و ابوبکر قائل نبود، بدین ترتیب او در شمار طرفداران ابوبکر درآمد.
ابوبکر جوهری میگوید: وقتی با عثمان بیعت شد، ابوسفیان گفت: این «امر» در دست تیم [طایفه ابوبکر] قرار گرفت؛ در حالی که ربطی به آنان نداشت؛ بعد از آن در دست قبیله «عدی» قرار گرفته که دورتر و دورتر بود.
اکنون به منزلگاه خود بازگشته و قرارگاه خویش را باز یافته است؛ او خطاب به عثمان و بنیامیه گفت: آن را در میان خود موروثی کرده میان فرزندان خود بگردانید، هیچ بهشت و جهنمی در کار نیست.
به روایت مسعودی، عمار که خبر این سخن ابوسفیان را شنیده بود، در مسجد برخاسته و به اعتراض پرداخت و به دنبال او مقداد نیز چنین کرده از منصرف ساختن امر حکومت از اهل بیت (ع)، اظهار نگرانی کرد.
ابن عساکر نیز نقل کرده که ابوسفیان به عثمان گفت: اجعلالأمر امر الجاهلیۀ.
یعنی حکمرانی را مانند زمآنجاهلیت قرار ده.
او در حالی که در اواخر عمر خود کور گشته بود در سن 93 سالگی در سال 30 هجری در مدینه از دنیا رفت.
(سیره ابن هشام، جلد 2، صفحه 400 تا 404؛ تاریخ طبری، جلد سوم، صفحه 202؛ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، جلد دوم، صفحه 45)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 240