صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

گزارش خبر

تاریخ سند: 7 خرداد 1356


گزارش خبر


متن سند:

گزارش خبر موضوع: اقدامات مربوط به فعالیت مجدد حزب زحمتکشان ملت ایران 1ـ تیمسار سرتیپ مدنی1 ضمن مذاکره با مهدی بهار اظهار می دارد که امشب (چهارشنبه 4 /3 /36) دکتر مظفر بقایی و چند تن از دوستان در رستوران «تیفانی» واقع در خیابان تخت جمشید میهمان من هستند شما هم تشریف بیاورید.
مهدی بهار به علت این که آن شب جای دیگری میهمان بوده نمی تواند شرکت کند و اظهار می دارد صرف نظر از این که من امشب گرفتارم برای اینگونه ملاقات ها رستوران جای مناسبی نیست و منزل بهتر از همه جاست.
تیمسار مدنی می گوید: می دانم که برای اینگونه دعوت ها می بایستی چند روز قبل اطلاع می دادم ولی مایلم شما با دکتر بقایی و چند تن از دوستان، ملاقاتی داشته باشید و حال که امشب گرفتاری دارید ان شاءاللّه بعد یک دیدار خصوصی ترتیب می دهیم.
مهدی بهار اضافه می کند که: ما خودمان یکدیگر را ببینیم بهتر است از دیدن دیگران، یک مقدار جنبش لازم است.
اگر آدم بنشیند و فقط از خودش حرف بزند درست نیست، دکتر بقائی اینکار را می کند و یکی دو تا کتاب هم که منتشر ساخته، نوشته است که: «من حق داشتم یا مصدق»، در صورتی که این بحث ها دیگر اصلاً معنی ندارد، مسائل دیگر الان در کشور ما مطرح است.
توضیح: سرتیپ مدنی (شماره تلفن 239483) بازنشسته نیروی دریائی و اهل کرمان می باشد.
2ـ پرویز رائین ضمن صحبت با مهدی بهار اظهار می دارد که دکتر مظفر بقائی دارد حزب زحمتکشان ملت ایران را راه می اندازد و عده ای از طرفدارانش پول رویهم گذاشته و یک باغ بزرگ نسبتا قدیمی در پایین شهر برای محل حزب خریداری کرده و دارند پرچم حزب و دیگر زمینه ها را فراهم می سازند و می خواهند در آینده موجودیت حزب را اعلام کنند.
البته برای حزب اجازه نگرفته اند و بقائی گفته است که به اسم قانون اساسی این کار را انجام می دهیم بیایند ما را بگیرند.
مهدی بهار: عجب، پس منظور بقائی از دعوت من به شام امشب توسط یک شخص دیگر به این خاطر بوده ولی من نرفتم.
پرویز رائین: می بایست می رفتید.
من خودم به عنوان یک خبرنگار هر جا دعوتم کنند می روم.
بهار: من به این شخص اعتقاد ندارم چون تا به حال هر چی نوشته، راجع به خودش بوده، مثلاً در کتابش نوشته که «من حق داشتم یا مصدق» در صورتی که من سعی دارم در نوشته هایم حتی ضمیر «من» را بکار نبرم و به صورت عمومی صحبت کنم.
بنابراین من طبیتا نمی توانم با این آدم بنشینم و صحبت کنم.
کسی که از من دعوت کرد نگفت که موضوع چیست بلکه گفت که او از دکتر بقائی و چند نفر دیگر دعوت کرده می گفت که بقائی خیلی مایل است مرا ببیند.
بقائی با من آشناست و یکی دو مرتبه مرا دیده و این دعوت هم حتما به خاطر فراهم کردن مقدمات کار خوب است.
پرویز رائین سپس درباره تغییرات در کادر رهبری شوروی مذاکره کرده که به شرح زیر می باشد: رائین: تغییرات شوروی و کنار گذاردن «پادگورنی» مطلب جالبی است و مثل این که می خواهند در شوروی جوان ها را روی کار بیاورند.
بهار: وقتی بنا باشد کسی را روی کار بیاورند وضع عوض نمی شود مثل قضیه حزب دکتر بقائی در ایران می شود که هیچ چیز را عوض نمی کند.
رائین: اگر افکار جدیدی را بیاورند باز خودش مرحله ای است.
بهار: آخر وقتی قرار است خود دستگاه ها کسانی را روی کار بیاورند افکار جدید نمی آورند.
در شوروی باز باید از پائین وضعی پیش آید که بتوانند اینها را کنار بزنند و اصلاً فکر جدیدی از پایین رشد کند و بیاید بالا.
رائین: ما هم انقلابمان از بالا بود.
بهار: نتیجه اش هم این است که می بینیم.
یک آدمی پیدا می شود که می خواهد 110 فروشگاه زنجیره ای کورش درست کند.
پولش را که خودش ندارد.
معلوم است که یکی از بزرگان پشت سرش است، هر فروشگاهی حد اقل 20 میلیون تومان تمام می شود و نتیجتا عوارض بزرگی پیدا می شود.
پولش را از بانک ها می گیرد.
نرخش را هم خودشان تعیین می کنند.
مثلاً به بانک صادرات گفته اند که 450 میلیون تومان به هژبر یزدانی وام بدهد و او هم هر وقت دلش خواست بازپرداخت می کند.
این یکی از عوارضش است که وقتی زور پشت سر اینها باشد.
عارضه دوم این که هر قیمتی که دلشان بخواهد روی کالاهایشان می گذارند کما این که کمیته حمایت از مصرف کننده همیشه گفته است که قیمت کالاهای کوروش 15 درصد گرانتر از فروشندگان دیگر است، هیچکارش هم نمی کنند.
عارضه سوم این که صدها میلیارد ریالی که اینها این طور سود می برند می دهند بانک مرکزی طلا می گیرند و از کشور خارج می کنند.
اینها همه ناشی از همان موضوع انقلاب از بالاست.
در روسیه هم همینطور است و در هر جای دیگر که بخواهند از بالا اینکار را بکنند، «بازی» است.
پادگورنی بیچاره خودش رفتنی بود می توانستند خیلی آرام او را کنار بگذارند ولی سر و صدا بلند کردند وگرنه با تمام این حرف ها مگر زندان عظیم جنایتکار شوروی و سیستم استعماری که تنها سیستم استعماری نوع قدیم در دنیاست عوض می شود.
روسیه در تاجیکستان قشون دارد و آنجا را خفه می کند.
در حالی که انگلیس قشون خود را از هند بیرون برده و به نوع دیگری استعمار می کند، شوروی تنها کشوریست که هنوز به صورت استعمار قدیم زندگی می کند و بدترین نوع استعمار است اینها را نمی شود از بالا با آوردن شش نفر جوان تغییر داد.
3ـ پرویز رائین در همین مذاکره در جواب سئوال بهار که چرا مجله تایم چاپ آمریکا هنوز مصاحبه ای را که با او در ایران انجام شده چاپ نکرده پاسخ می دهد که درج مصاحبه بستگی به تصمیم سردبیر مجله دارد شاید منتظر خبر داغی از ایران است تا به بهانه آن مصاحبه را نیز چاپ کند و من هر چه خواستم اخبار مربوطه به کمیسیون شاهنشاهی را به صورت جالبی درآورم دیدم جالب نیست.
مهدی بهار اظهار می دارد که این مطالب چیز تازه ای نداشت و فقط دولت در دولت است.

توضیحات سند:

1ـ سید احمد مدنی: در سال 1308 در شهر کرمان در یک خانواده روحانی به دنیا آمد.
دوران تحصیل ابتدائی و متوسطه خود را در کرمان گذرانید.
در 1326 به تهران آمد و پس از یک سال تحصیلات دانشگاهی برای گذراندن دانشکده دریائی به انگلستان رفت.
فعالیت های مؤثر سیاسی خود را از سال 1330 آغاز کرد، پس از کودتای 28 مرداد به علت تلاش های سیاسی و مبارزات علیه رژیم، به جزیره هنگام تبعید شد و بعد از دو سال به بندر عباس رفت و به سمت فرماندهی پایگاه دریائی بندر عباس رسید.
وی در سال های بعد ضمن تکمیل علوم دریائی فرصتی برای ادامه تحصیلات اجتماعی به دست آورد و در رشته های اقتصاد و علوم سیاسی به تحصیل و تحقق پرداخت.
در سال 1350 محاکمه و به تنزل درجه از دریانوردی به ناخدا دومی و اخراج از ارتش محکوم گردید و ممنوع الخروج شد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنون افسر شاخص به وزارت دفاع ملی منصوب شد.
وی بعد از مدتی استاندار خوزستان و به عنوان نخستین فرمانده نیروی دریائی ارتش جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.
وی از نامزدهای نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری و سپس به نمایندگی از سوی مردم کرمان در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
بعد از فرار بنی صدر از ایران، وی نیز از کشور خارج شد.

منبع:

کتاب مظفر بقایی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 433


صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.