تاریخ سند: 4 بهمن 1355
موضوع : مطالب روزنامه هرالد تریبون در مورد منصور رفیع زاده
متن سند:
از : 233
به : 4116 شماره : 7525
روزنامه هرالد تریبون چاپ نیویورک در روز 23 نوامبر (2 /9 /35) در
صفحه اول خود مطلبی تحت عنوان چرا ایرانیان اقدام به ساختن اصطبل های
بزرگ در نیویورک
می نمایند، درج که خلاصه
آن به شرح زیر است :
«صاحب 420 ـ اگر زمین
در بون ویل نیویورک در نظر
دارد بزرگترین مرکز لبنیات
را احداث نماید ولی بین
مردم شایع است که اقدامات
اسرارآمیزی در این منطقه
صورت می گیرد.
این مزرعه توسط گروهی از
ایرانیان ساخته شده که
بعضی از آنها بکلی قادر به
تکلم به انگلیسی نیستند.
شرکتی که مزرعه و اصطبل
را دارا می باشد به نام شرکت
مزرعه منصور است و سهامدار عمده آن هوشنگ تهرانی است که 37 ساله و
داروساز بوده و به علت این که نتوانسته در آمریکا کاری به دست آورد، پس از
فروش زمین های خود در تهران اقدام به خرید این مزرعه نموده.
»
اگر اندازه مزرعه و توجه دارندگان آن زیاد نظر مردم را جلب نمی کند مقاله نوشته
شده توسط جک اندرسن می تواند جالب باشد.
منصور رفیع زاده که باعث جمع آوری سرمایه گذاران ایرانی شده، رئیس
سازمان امنیت ایران در نیویورک بوده و این همان شخصی است که مراقب
ایرانیان مقیم آمریکاست.
جک اندرسن راجع به اصطبل بون ویل چیزی ننوشته
بود ولی روزنامه یوتیکا در مقاله خود درج نموده «صاحب اصطبل بون ویل یک
نماینده ساواک ایران است.
» این امر باعث شایعات زیادتری شد و منصور
رفیع زاده پشت تلفن خانه اش در فرانکین لیک گفت: شایع شده بود که بناست ما
در این اصطبل سلول و زندان بسازیم که محصلین منحرف ایرانی را در آمریکا در
آن زندانی کنیم.
رفیع زاده بکلی منکر این امر شد که مأمور ساواک در آمریکا
است او گفت که وابسته ایران در سازمان ملل است.
وقتی از او سوال شد که راجع
به کارهای خودش به عنوان
وابسته ایران در سازمان ملل
صحبت کند، امتناع نمود و
در جواب رئیس ساواک در
این جا کیست؟ هیچ جوابی
نداد در مورد اصطبل گفت
من هیچ گونه آلودگی مالی
ندارم، آقای تهرانی شوهر
خواهر من است و او را
به عنوان سرمایه گذار معرفی
کرد و همچنین انکار نمود
اسم شرکت منصور به نام
اوست و فقط اضافه کرد این
یک نام قدیمی فامیلی
می باشد.
»
محترما به استحضار می رساند.
برابر اظهار متصدی مربوط به اداره کل سوم مراتب فوق به عرض تیمسار ریاست ساواک رسیده
لکن اوامری صادر نفرمودند در صورت تصویب ضمیمه پرونده گردد.
منبع:
کتاب
بدون شرح به روایت اسناد ساواک - کتاب اول صفحه 368