تاریخ سند: 13 دی 1350
موضوع: هیئت فیض بخش جوانان حسینی
متن سند:
از: 23 ﻫ تاریخ:13 /10 /50
به: 312 شماره: 4007 /23 ﻫ
موضوع: هیئت فیض بخش جوانان حسینی
پیرو 3999 /23 ﻫ ـ 11 /10 /50
در مورخه 11 /10 /50 جلسه هیئت فوق در منزل ابوالفضل غفاری در قزوین تشکیل گردید. ابتدا آیاتی از کلاماله مجید توسط کاظم شکوهی تلاوت شد. سپس در ساعت 2000 معادیخواه واعظ تهرانی به پشت میز خطابه رفت ضمن مقایسه مسیحیت با اسلام شمهای درباره حضرت امام رضا صحبت کرد و گفت حضرت را با چه سیاستی از مدینه به مشهد آوردند و در آنجا به ایشان زهر دادند و چون که حضرت رضا حاضر نشد ملعبه دست مأمون شود برای همین دکتری هم برای معالجهاش به بالینش نیاوردند ولی در این دوره افرادی که ملعبه میشوند دکتر برای آنها میفرستند. این جلسه پس از اظهارات نامبرده بالا پایان یافت.
نظریه شنبه. مقصود واعظ مذکور به آیتاله کفائی1 بود که از تهران برای معالجه ایشان دکتر به مشهد اعزام گردید ضمناً در هنگام بیان این جمله خندهای در چهره یخچالیان، سلیمی و جباری ظاهر شد. البته بقیه افراد متوجه گفته این واعظ نشدند.
توضیح شنبه. در پایان منبر معادیخواه اظهار داشت بهتر است که این مجالس در مساجد تشکیل گردد ضمناً به طوریکه بیان میکرد قصد ندارد در هفته آینده مجدداً به قزوین بیاید و قرار شد در این مورد خوئینی از تهران با ابوترابی بزاز در بازار قزوین تلفنی تماس گرفته و در مورد آمدن یا نیامدن وی صحبت کند.
نظریه یکشنبه و سهشنبه. مفاد گزارش خبر و نظریه و توضیح شنبه صحیح به نظر میرسد. آسمانی
نظریه 23 ﻫ ـ در مرخصی هستند روحانیون و وعاظ
توضیحات سند:
1. آیتالله میرزا احمد کفائی خراسانی، فرزند آخوند ملامحمدکاظم خراسانی در ربیعالاول سال 1300 قمری در نجف اشرف دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را نزد پدرش و شیخ زینالعابدین شاهرودی، شیخ احمد شیرازی و آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی و نیز میرزا محمد آقازاده (برادرش) فراگرفت و در 27 سالگی به درجۀ اجتهاد رسید. پس از رحلت پدر هم در مجامع علمی و سیاسی حضوری فعال داشت و از اطرافیان آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود. در انقلاب 1920م. عراق حضوری فعال و جان برکف داشت و از مشاورین مهم آیتالله شیخ محمدتقی شیرازی بود و میرزای شیرازی دوم سخت به او اعتماد داشت و احترامش مینهاد. وقتی طرح ترک مخاصمه انگلیس کلید خورد 17 تن از بزرگان به اعدام محکوم شدند که در طلیعه ایشان میرزا احمد کفائی قرار داشت. او مجبور به فرار بهسوی حجاز شد و یک سال در مکه میهمان پدر ملک فیصل اول بود. وقتی ملک فیصل پادشاه عراق شد او به نجف بازگشت و بازهم بر ضد انگلیسیها به فعالیت پرداخت تا اینکه در سال 1302 شمسی(1341ق) که علمای ایرانی را از نجف اخراج کردند او هم لاجرم به ایران آمد و ساکن مشهد گشت. در زمان رضاخان با تلاش فراوان در مقابل او ایستاد و توانست لااقل مدرسه سلیمان خان (سلیمانیه) را از دستبرد دژخیمان رضاخانی محفوظ داشته و به تدریس در آن بپردازد.
وقتی برادرش میرزا محمد توسط رضاخان در تهران حبس و سپس شهید شد او ریاست حوزه خراسان را در دست گرفت و در اوانی که رضاخان سقوط کرد حوزه علمیه منحل شده خراسان را تجدید اساس نمود. در این روزگار برخی نظامیان روسمدار قصد تصرف خراسان را داشتند که با برنامهریزی میرزا احمد کفایی شکستی بر آنها وارد شد و با تلفاتی در هر دو جبهه، از خراسان چشم پوشیده و به سمت تبریز رفته و فتنه پیشهوری را پیش آوردند. آیتالله کفایی بهشدت با تودهایها و دموکراتها هم سر ناسازگاری داشت. او چند صد هیئت مذهبی را ایجاد کرده بود و هر وقت احساس خطر میکرد برای قدرت نمایی به مناسبت تولد یا شهادت یکی از امامان (ع) هیئتها را از همه نقاط به حرکت درمیآورد و خود در مدرسه سلیمانیه میایستاد و هیئتها از مقابلش میگذشتند.
پس از تبعید رضاشاه کسی جرأت برپایی روضه را بهصورت علنی نداشت و میرزا احمد کفایی اولین کسی بود که علناً روضه در مدرسه سلیمانیه برقرار کرد و باقی افراد هم جرئت پیدا کردند. میرزا احمد کفایی با دربار شاه ارتباط داشت و این ارتباط را تا پایان عمر حفظ کرد. میرزا احمد درعینحال چندان دل خوشی از دربار نداشت و پس از نهضت 42 میفرمود: آقای خمینی در ایران نفر اول است. امام هم وقتی به مشهد میرفتند به دیدار ایشان میرفت. وی پس از سال ها تبلیغ و تدریس در حوزۀ علمیه مشهد در سال 1350ش. در سن 91 سالگی دار فانی را وداع گفت و در حرم مطهر امام هشتم (ع) به خاک سپرده شد. ساواک خراسان در تاریخ 13 /3 /1341 درباره وی چنین نوشته است: آقای حاج میرزا احمد فرزند ملاکاظم شهرت کفائی خراسانی دارنده شناسنامه شماره 861 در سال 1261 در مشهد متولد و تحصیلات خود را نزد پدر و برادر خود که از علماء طراز اول وقت بودند [تکمیل] و به اخذ درجه اجتهاد و مدرسی نائلآمده است و روزانه در مسجد جامع گوهرشاد به تدریس طلاب مشغول است.
در سندی دیگر از ساواک آمده است: «مشارالیه مردی است زرنگ و باهوش و علاوه بر جنبه روحانیت، چون به امور سیاست وارد و اصولاً طرفدار سلطنت و دربار است به همین جهت در بین تجار و کسبه بهخصوص هیأتهای مذهبی، روسای ادارات و دوایر دولتی نفوذ بسیار دارد و هر موقع که ایران دستخوش تحولاتی گردیده است مشارالیه مانند وزنه سنگینی توانسته است مشهد را از نفوذ بیگانگان در امان نگه دارد و همچنین در موقع انتخابات رل مهمی را بازی میکند.» (زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند، ج 5 ص 376؛ خراسان، ش 6521، ص 1003؛ حیات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آخوند خراسانی، محسن دریا بیگی، صص57 و66 و80 و 109 و 188، تهران موسسه تحقیقات و توسعه علوم انسانی، 1386؛ سایت اینترنتی اهلالبیت، سایت اینترنتی تبیان؛ پرونده انفرادی ساواک)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مساجد استان قزوین به روایت اسناد ساواک صفحه 93