تاریخ سند: 12 آبان 1349
درباره: شیخ محمدحسین نوری واعظ ساکن قم
متن سند:
شماره: 14830/ ﻫ تاریخ: 12 /8 /1349
از: ساواک استان کرمان(ﻫ)
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور . مدیریت کل اداره سوم / 316
درباره: شیخ محمدحسین نوری واعظ ساکن قم
برابر اعلام شهربانی کرمان به استناد گزارش شهربانی شهرستان رفسنجان وسیله حاج علیاصغر1 و حاج محمدحسین نظری بازرگان ساکن آن شهرستان و شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی2 از یادشده فوق دعوت به عمل آمده تا در ایام ماه مبارک رمضان در مسجد سقاخانه رفسنجان برای اهالی منبر رود. با توجه به اینکه واعظ فوقالذکر از جمله وعاظی است که منبر رفتن آنان مستلزم سپردن تعهد میباشد علیهذا از مرجع مزبور خواسته شد تا ضمن اخذ تعهد لازم اعمال و رفتار و تماسها و منابرش را در طول اقامت در آن شهرستان تحت کنترل دقیق قرار دهد که نتایج حاصله متعاقباً به استحضار خواهد رسید. رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان کرمان. آرشام3
گیرنده ـ ریاست ساواک شهرستان قم جهت اطلاع
آقای مجتبوی. بهرهبرداری شود. 16 /8
فیش به نام شیخ محمدحسین نوری بررسی و ارائه شود. 16 /8
در پرونده 41427 بایگانی شود. 18 /8 /49
توضیحات سند:
1. حاج علیاصغر نظری از بازاریان مبارز و خیّر رفسنجان بود که در خرداد سال 1343ش زمین مسجد جامع رفسنجان را خریداری کرد و در آن بنای مسجد را به پا کرد. ساخت بیمارستان حضرت علی ابن ابیطالب (ع)، آسایشگاه و سرای سالمندان و کمک در احداث بخشهای آنژیوگرافی و vip این بیمارستان و واگذاری بیمارستان خصوصی حضرت امام حسین(ع) به دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان از دیگر فعالیتهای خیر اوست. وی از بچههای بیسرپرست نیز حمایت و خرج و مخارج آنها را تا زمان ازدواج تقبل میکرد و افرادی که برای تبعید به رفسنجان فرستاده میشدند، تحت حمایت ایشان قرار داشتند. حاج علیاصغر نظری در بهمن ماه سال 1393ش از دنیا رفت و مراسم تشییع پیکر وی با شکوه برگزار شد. در پنجم مردادماه سال 1357ش، ساواک درباره فعالیت حاج علیاصغر نظری و برادرش اکبر نظری نوشت: «اکبر نظری فرزند علی از افراد متعصب و گرداننده اکثر جلسات سخنرانی مذهبی در شهرستان رفسنجان است که اعمال و رفتار وی به نحو مقتضی تحت مراقبت و نتایج حاصله به موقع به عرض خواهد رسید. ضمناً فرد یادشده به همراه برادرش حاج اصغر نظری در اکثر محافل و مجالس مذهبی شرکت و به طریق مختلف از وعاظ و روحانیون حمایت و آنان را از نظر مالی نیز تقویت مینماید.» انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک . ج 8. ص 71
2. حجت الاسلام عباس پورمحمدی ماهونکی، فرزند غلامحسین در سال 1303 ﻫ ش در ماهونک رفسنجان متولد شد. وی پس از کسب علوم اسلامی در قم به رفسنجان مراجعت و در مسجد سقاخانه این شهر به اقامه جماعت و نشر معارف اسلامی پرداخت. وی از جمله روحانیون فعال منطقه بود که پیوسته تحت نظر ساواک قرار داشت. ساواک در گزارشی درباره وی مینویسد : «برابر سوابق موجود نامبرده بالا در شهرستان رفسنجان ضمن سخنرانیهای تحریک آمیز مردم را به ضدیت با یکدیگر تحریک نموده به نحوی که موجبات سلب آرامش و آسایش را فراهم ساخته است.» به دنبال این گزارش٬ کمیسیون امنیت اجتماعی استان کرمان در 1356 وی را به دو سال اقامت اجباری در شهرستان زابل محکوم کرد. وی بخشی از دوران تبعید خود را در شهرهای سراوان و بندرلنگه گذراند. حجتالاسلام پورمحمدی در آبان 1395 درگذشت.
(اسناد ساواک - پرونده انفرادی)
3. محمدعلى درخشى علاف، فرزند غلامرضا (که بعدها نام خود را به آرشام تغییر داد) در سال 1300 ﻫ ش در مشهد به دنیا آمد. او از مهرماه 1321 مسئولیتهاى اطلاعاتى خود را به عنوان افسر مرزبانى رکن 2 ستاد لشکر 8 خراسان آغاز کرد. فعالیت وى در پادگان بجنورد، در شرایطى که منطقه تحت اشغال ارتش شوروى قرار داشت، سبب شد که آرشام در رابطه با سرویس اطلاعات نظامى انگلیس قرار گیرد و در چارچوب شبکهاى از عوامل انگلیس در منطقه به خرابکارى علیه روسها، به ویژه قلىاوف، افسر اطلاعاتى شوروى که در پوشش کنسول شوروى در گنبد عمل مىکرد دست زند. در اسناد موجود، گزارشى از آرشام موجود است که طبق آن وى معترف شده که به اتفاق اردشیرخان شادلو (از عوامل شوکتالملک علم و بزرگ مالک منطقه) فرد ترکمنى به نام موخى را به قتل رسانیده است. آرشام مدعى است که موخى یکى از مأمورین اطلاعاتى شوروى بوده است. طبق همین گزارش، آرشام در شکست ماجراى شورش افسران چپگرا، معروف به «قیام افسران خراسان» به رهبرى سرگرد علىاکبر اسکندرانى، نقش داشته است. فعالیتهاى آرشام در خراسان مورد توجه انگلیسىها قرار گرفت. او به تهران احضار شد و محرمانه به آذربایجان رفت و در سالهاى 1324 ـ 1325 به تشکیل شبکههاى مخفى در این منطقه دست زد. او پس از این مأموریت مجدداً به مشهد اعزام شد و رئیس تجسس رکن 2 لشکر خراسان گردید تا نقش مهمترى در فعالیتهاى اطلاعاتى و سیاسى سرویس اطلاعاتى بریتانیا در خراسان داشته باشد. او در دوران دولت دکتر محمد مصدق از 1 /5 /1331 به آذربایجان منتقل شد و تا 28 مرداد 1332 در این خطّه بود. آرشام پس از کودتاى 28 مرداد 1332 به عنوان رئیس اطلاعات لشکر خراسان مجدداً به این منطقه وارد و در زمستان 1334 به مناسبت مسافرت خروشچف و بولگانین به افغانستان در یک مأموریت سرّى، پنهانى وارد افغانستان شد و به تماس با شبکههاى مخفى در این کشور پرداخت. پس از تأسیس ساواک، نخستین ساواک استانى که تأسیس شد در خراسان بود. آرشام در دى ماه 1335 به عنوان اولین رئیس ساواک خراسان منصوب و به مدت پنج سال در این ساواک نقش حساسى به عهده داشت. در این زمان زمینههاى نارضایتى و عصیان در عشایر جنوب احساس شد و آرشام به عنوان یکى از زبدهترین عوامل MI-6 در ساواک، در شهریور 1340 رئیس ساواک فارس و بنادر گردید و تا آذر 1341 در این سمت بود. طبق گزارش آرشام، فعالیتهاى او در جنوب در سه محور بود: اول، مقابله با فعالیت نیروهاى ضدرژیم در دانشگاه شیراز؛ دوم، تشکیل شبکههاى اطلاعاتى در میان عشایر و گردآورى اطلاعات و تهیه گزارشى جامع از اوضاع فارس. گزارش مشروح فوق به شماره 9027/دف 8 مورخ 22 /5 /1341 به مرکز ارسال شد و نقش اساسى در پىریزى اقدامات بعدى در سرکوب عشایر داشت. در جریان درگیرى مسلحانه عشایر در زمستان 1341 ـ تابستان 1342، آرشام که اکنون در تهران بود، بارها در زمینه مسائل فارس با مسئولین نظامى وقت (سپهبد اسماعیل ریاحى ـ وزیر کشاورزى، سپهبد عزیزاللّه کمال ـ رئیس اداره دوم ارتش و سپهبد عزیزى) به مشاوره پرداخت. سومین محور فعالیتهاى آرشام در جنوب تأسیس «انجمن دوستى ایرانیان با شیخنشینها» در فارس بود که پوشش فعالیتهاى برونمرزى ساواک، در واقع MI-6 با شیخنشینهاى خلیج فارس به شمار مىرفت. آرشام همچنین در توسعه شبکههاى فراماسونرى در شیراز با دکتر ذبیح قربان همکارى نزدیک داشت و به تأسیس «باشگاه لاینز» در شیراز دست زد و در سال 1341 ریاست این باشگاه را به عهده داشت. آرشام در آذر 1341 ساواک فارس و بنادر را به سرهنگ مسعود حریرى تحویل داد و در مرکز (اداره کل یکم ساواک) به کار پرداخت. او پس از طى دوره ویژه اطلاعاتى در آمریکا (سیا)، در 19 /2 /1342 رئیس ساواک سیستان و بلوچستان شد و در تاریخ 9 /6 /1345 ریاست ساواک کرمان را به دست گرفت. در کرمان، آرشام به سرعت به چهره مخوف استان بدل شد و سایر قدرتهاى منطقه را تحتالشعاع حضور خود قرار داد، به نحوى که به تأسیس «دانشسراى عالى فنى آرشام» دست زد. او در سالهاى 1350ـ 1357 نقش کمنظیرى در سرکوب حرکتهاى انقلابى در منطقه فوق ایفاء کرد. با اوجگیرى انقلاب اسلامى ایران، آرشام طراح و مبتکر اقدامات وحشیانه و قساوتبار در سرکوب انقلاب بود و به ویژه در حادثه خونین مسجد جامع کرمان در مهر 1357 نقش اصلى را بر عهده داشت. وزیر دادگسترى دولت ازهارى، براى حفظ «مصلحت» ساواک و آرشام، محترمانه برکنارى او را به سپهبد ناصر مقدم توصیه کرد. آرشام در اواخر آذر 1357 برکنار شد. ارتشبد فردوست در خاطرات خود آرشام را از معدود مقامات عالىرتبه ساواک که به شدت مورد توجه شاپور جى بودند، معرفى کرده است. وی در آذر ماه 1357 از کشور گریخت.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، حسین فردوست، ج 2، صص 423 تا 425
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی حسین نوری همدانی به روایت اسناد ساواک صفحه 234