صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد

عصیان مردم!!؟

عصیان مردم!!؟


متن سند:

عصیان مردم!!؟

انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی (قدس‌الله نفسه الزکیه) در روزهای پایانی خود، چنان ولوله‌ای در روح و جان سردمداران رژیم پهلوی برپا کرده بود که برای مهار آن به هرکس و هرچیز متوسل می‌شدند.
در این بین، تئوری‌پردازان حکومت شاهنشاهی، که از منشأ اصلی و حقیقت حرکت‌های مردم مسلمان و متعهد ایران بی‌خبر بودند، برای جلوگیری از فروپاشی رژیم پهلوی نظریه‌هایی ارائه می‌دادند که برخی از آنها به کلی از واقعیت‌های موجود در جامعه به دور بود و برخی هم تنها به معلول‌ها اشاراتی داشت.
در نمونه‌ای از این نظریه‌پردازی‌ها، فردی به نام دکتر هوشنگ دولت‌آبادی که از مریدان عبدالله انتظام ـ از سردمداران فراماسونری در ایران ـ بود، درست 78 روز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی طی نامه‌ای به عبدالله انتظام، در هفت صفحه، تحلیل خود را درخصوص انقلاب اسلامی ارائه ‌داد و انقلاب اسلامی را بحران رابطه میان مردم و حکومت معرفی و آن را نتیجه‌ی بحران رابطه میان شاه و مردم دانست. وی در این تحلیل، با اتصاف مردم به اوصافی همچون داشتن تضاد شخصیتی، کم‌جرأتی ذاتی، خودبینی و یا تک‌روی، غیراجتماعی، رابطه بازی، تجملاتی، بی‌مسئولیت و... شخصیت آنها را مورد توهین قرار داد.
از نظر دولت‌آبادی، مردم ایران انسان‌هایی رؤیایی معرفی شدند که با مداخله دیگران در رؤیاهایشان مخالف‌اند. او در بیان علل حرکت‌های مردمی، دخالت دولت در جزئیات زندگی مردم، افزایش در‌آمد آنها و نداشتن فرهنگ خرج کردن آن و یا به عبارت دیگر، پیشرفت اقتصادی بدون تغییر رفتار و عادات مردم و در نهایت فساد هیأت حاکمه را مطرح و با وجود اینکه مردم مسلمان، در جای جای ایران ـ پس از تغییر مکرر نخست‌وزیر‌ها ـ در شعارهای محوری خود، خواهان نفی شاه و سلطنت بودند؛1 اکثریت آنان را خواهان و دوستدار شاه دانست! و راه‌های مهار انقلاب اسلامی را به شرح زیر بیان ‌کرد:
ـ اعتراف به اشتباهات
ـ مبارزه با فساد باشدت و قاطعیت تا بالاترین طبقات
ـ محاکمه سریع دستگیرشدگان
ـ دادن امتیازات بیشتر به مردم
ـ حذف اختیارات شاه از قانون اساسی که دستخوش تغییر شده بود
ـ انتخابات آزاد
ـ دادن امتیاز به مراجع تقلید
این نوشته، توسط عبدالله انتظام به ساواک داده ‌شد که در ذیل آن نوشته شد: «فرمودند اقدامی ندارد»
متن این سند، که یکی از دست نوشته‌های قابل توجه در شرایط بحرانی رژیم شاهنشاهی است، به شرح زیر می‌باشد:

سند شماره (219)
شرحی است که دکتر هوشنگ دولت‌آبادی به‌عنوان بنده نوشته که از شرف عرض بگذرد.
دکتر دولت‌آبادی در کنفرانس‌های رامسر افتخار شرفیابی حضور مبارک را داشته است شاید اگر اجازه فرمایند که شخصاً شرفیاب بشود بهتر بتواند نظرات خود را به عرض برساند.
فرمودند : اقدامی ندارد.

سند شماره (22)
سرور عزیزم
در دنباله گفت و گویی که در محضرتان داشتیم. به نظرم مفید آمد، مطالبی را که عنوان کرده بودم طی عریضه‌ای برایتان بنویسم تا آن را اصلاح و تکمیل بفرمایید.
دشواری‌هایی که امروز ما داریم با اینکه ظاهراً چهره‌های متعدد دارد، در حقیقت یک مشکل بیشتر نیست و آن بحرانی است که در رابطه بین مردم و حکومت پیدا شده است و چون عمال حکومت در سال‌های اخیر خواسته یا ناخواسته شاهنشاه را به عنوان مقام فرمانده دستگاه دولت در مقابل مردم قرار داده‌اند، باید با نهایت تأسف قبول کرد که تمام مشکل ما بحران رابطه بین اعلیحضرت و مردم است. نقش عوامل دیگر از جمله مشکلات اقتصادی مخالفت بعضی پیشوایان دینی و سرپیچی مردم و کارمندان از نظم و قانون همه عوارض سرخوردگی مردم از حکومت هستند و ما نباید در انبوه دشواریها از مشکل اصلی غافل بمانیم.
رفع بحران کنونی ایران محتاج شناختن علت‌های نارضایی و عصیان مردم و اقدام فوری برای علاج آنهاست و بنده سعی خواهم کرد، در این عریضه آن مقدار از علت‌ها و راههای علاج را که به نظرم می‌رسد ذکر کنم اما باید قبلاً به عرض برسانم که توفیق هر اقدامی در گرو این است که حساب شده و با قاطعیت اعمال شود؛ یعنی باید عده‌ای که مورد وثاق [وثوق] شاهنشاه هستند جمع بشوند و با مطالعه جنبه‌های گوناگون هر اقدام به‌طور هماهنگ و قاطع فعالیت نمایند. متأسفانه سالهاست که در محیط اجتماعی ایران هر اقدامی فقط براساس استنباط فردی از آنچه در پس درهای بسته می‌گذرد، صورت می‌گیرد. در حال حاضر هم آن عده که برای نجات مملکت و حفظ نظام کنونی تلاش می‌کنند پراکنده و بی‌خبر هستند و گاهی اقداماتشان ـ حتی در صحبت با اشخاص ـ آن‌قدر ضد و نقیض است که نه تنها موجب جلب اعتماد نمی‌شود بلکه خود بر بی‌اعتمادی‌ها می‌افزاید. نکته مهم دیگر این است که آنچه برای جلب رضایت مردم می‌شود باید همه جنبه‌های نارضایی را در بربگیرد وگرنه بی‌اثر می‌ماند، چنانچه همه بخشش‌‌های دولت سابق گره‌ای از کار نگشود و حتی مردم را در بعضی از خواسته‌های نا معقولشان مصرتر نمود.
ایرانیان خصوصیات خلقی و ساختمان روحی خاصی دارند که در برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و اقتصادی نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. مردم ایران قرن‌های متمادی با فقر و زور مواجه بوده‌اند و تمام هوش و امکانات خود را برای سازش با این محیط به کار برده‌اند. حاصل این مبارزه طولانی آن است که مردم این مملکت در بیشتر جنبه‌ها که شخصیت کاملاً متضاد دارند:
ـ ایرانی‌ها ارزش واقعی پول را نمی‌دانند و آن را عملاً دور می‌ریزند اما در حفظ منافع متصور خود حتی از تجاوز به حق دیگران ابا ندارند.
ـ ایرانی‌ها ذاتاً کم جرأت هستند اما در عین حال خود را هیچ‌گاه در معرض خطر نمی‌بینند و اغلب دست به کارهایی می‌زنند که فقط از دست افراد متهور بر می‌آید.
ـ ایرانی‌ها خویشتن بین تک‌رو و غیراجتماعی هستند و فقط در میان آشنایان خود احساس امنیت می‌کنند و به همین دلیل ساختمان طبقاتی جامعه را بوجود آورده‌اند.
ـ ایرانی‌ها برای آشنایی بیش از قانون ارزش قائلند و به همین دلیل هر جا دستشان برسد قانون را فدای آشنایان می‌کنند و فقط وقتی از قانون دم می‌زنند که مجری آن آشنا و یا آشنای دیگر آشنایان نباشد.
ـ ایرانی‌ها از کار شدید [اً] بیزارند اما دلباخته تجملاتی هستند که به‌طور صحیح فقط از راه کار کردن بدست می‌آیند.
ـ ایرانی‌ها از دخالت مستقیم در امور پرهیز دارند و حاضر نیستند وقت و یا امکانات خودشان را برای فعالیت اجتماعی صرف کنند اما دلشان می‌خواهد که اجتماع رفاه آنها را تأمین کند و در حقیقت بگذارد هرطور می‌خواهند زندگی کنند.
ـ مردم ایران در یک دنیای رویایی درونی و یک دنیای واقعی بیرون زندگی می‌کنند و همیشه‌ سعی کرده‌اند با آسایشی که در زندگی رویایی دارند سختی واقعی زندگی را قابل تحمل بکنند. مردم ایران حتی رابطه خودشان را با خدا از واقعیت زندگی روزمره جدا کرده‌اند و بدین ترتیب توانسته‌اند در کمال خلوص مظاهر دین را مورد توجه قرار بدهند اما در باطن همه احکام آن را نادیده بگیرند.
چنین مردمی از دیرباز خواهان حکومتی بوده‌اند که قدرتمند باشد و بتواند نظم و ثبات جامعه را حفظ کند اما به دنیای درون و جزئیات زندگی ایشان کاری نداشته باشد. در حقیقت در ایران تا همین گذشته نزدیک که حکومت وجود داشت یکی دولت که به کارهای عمومی می‌رسید و دیگری طبقه و صنف که با رعایت موازین آشنایی و کدخدامنشی روابط بین مردم را تنظیم می‌کرد. در صدر این ساختمان طبقاتی از گذشته‌های دور پادشاه قرار داشته است که مردم هرچه داشته‌اند در طبق اخلاص نثار وی می‌کرده‌اند و حتی رؤیاهای خود را در شکوه و جلال پادشاه متجلی می‌دیده‌اند.
باتوجه به نحوه تفکر مردم می‌توان دریافت که انتخاب نظام طبقاتی و پادشاهی چقدر هوشمندانه بوده است زیرا از یک سو آسودگی که مردم در طلبش بوده‌اند بدست می‌آمد. و از سوی دیگر پادشاه که هر چه را بوده در اختیار داشته هرگز قدمی جز در راه منافع مردم بر نمی‌داشته است.
ما در سال‌های اخیر در شتاب پیشرفت‌های اقتصادی و دگرگونی اجتماعی. این تاروپود ظریف جامعه ایرانی را خراب کرده‌ایم. دولت با دخالت‌های ـ اغلب ـ ناروایی که در جزئیات زندگی مردم می‌کرد و می‌کند، زور و ظلم را از دنیای بیرون به دنیای درون مردم منتقل کرده است و این دخالت‌ها به همراه سرازیر شدن پول ساختمان طبقاتی جامعه را از بین برده است و مردم را بدون حفاظ در معرض زورگویی عمال دولت قرار داده است. عمالی که اگر هم اقداماتشان متضمن خیر جامعه و سازندگی ایرانی آبادتر باشد، مردم فارغ از فردا و دور از حسابگری ما نمی‌توانند ضرورت آنها را درک کنند.
متأسفانه عمال دولت در سال‌های اخیر تعمد داشته‌اند خود را فرمانبر شاهنشاه معرفی کنند و در نتیجه این بی‌سیاستی، مردم به غلط تصور می‌کنند مشکلاتی که دولت و قوانین برایشان پیش می‌آورند خواستۀ شاهنشاه بوده است.
در مقابل آنچه دولت‌ها با دخالت در جزئیات از مردم گرفته‌اند، سعی کرده‌اند با ایجاد درآمد بیشتر رفاه بیشتری برای مردم فراهم بیاورند اما در سر راه رفاه مادی هم مانع عمده‌ای وجود دارد. زیرا مردم ایران فقط ابزار سنتی مواجهه با تنگدستی را دارند و نمی‌دانند با توانگری چه می‌توان کرد. مردم اضافه درآمد خود را صرف خریدن چیزهای غیرضروری می‌کنند که خود منبع گرفتاری‌های تازه می‌شوند. مردم پیکان سوار امروز جامعه، از یاد برده‌اند که پیشرفت‌های اقتصادی مملکت برایشان امکان داشتن وسیله نقلیه شخصی را فراهم کرده است. آنچه می‌بینند و حس می‌کنند این است که این ماشین به صورت قفسی آنها را در وسط خیابان‌ها اسیر بی‌نظمی خودشان و دیگران می‌کند.
پیشرفت‌های اقتصادی رفتار وعادات مردم را عوض نکرده‌اند و نمی‌توانسته‌اند بکنند چون خو گرفتن به امکانات تازه زمان طولانی می‌خواهد.
امروز حکومت ایران از نظر مادیات از مردم جلو افتاده است. اما نتوانسته مردم را دنبال خود بکشاند در عین حال شتاب اقتصادی فساد به دنبال دارد و این خود مردم را از دولت بیگانه‌تر می‌کند. باتوجه به این مطالب نباید تعجب کرد که رفتار مردم با دولت خودشان شبیه رفتار با دولت‌های اشغالگر خارجی است و بدیهی است که چنین زمینه فکری، آشوب و هرج و مرج را در دامان خود پرورش می‌دهد. وقتی مردم در قضاوت خودشان به اینجا رسیدند، معایب هیئت حاکمه از جمله فساد را عامل اصلی همه ناکامی‌های خود تصور می‌کنند و بدیهی است که عوامل اضافی مانند رکود اقتصادی بر تجری مردم می‌افزاید و یک دور تسلسل معیوب فراهم می‌آورد که ذهن مردم را برای پذیرفتن نغمه‌های مخالف حکومت آماده می‌کند.
متأسفانه وقتی مردم و حکومت در مقابل هم بایستند. واکنش‌های آنها در برابر هم هر لحظه شدیدتر می‌شود و کار را به جایی می‌رساند که دیگر برای افراد میانه‌رو ـ در هر کسوتی که باشند ـ جای فعالیت باقی نمی‌ماند.
این درست همانجایی است که امروز ما ایستاده‌ایم.
در جلوی ما راه‌های متعددی قرار دارد اما به اعتقاد بنده فقط یکی از آنها متضمن حفظ مملکت و رفاه مردم است. آن راه این است که رابطه مردم را با پادشاه مملکتمان از حالت بحرانی کنونی خارج سازیم. خوشبختانه در این طریق یک عامل مهم به کمک خواهد آمد و آن این است که اکثریت مردم ایران ـ هر چند از رویدادها ناراضی هستند ـ شاهنشاه را دوست می‌دارند و اگر کار به انتخاب بکشد ایشان را بر هر فرد دیگری ترجیح می‌دهند.
بعضی اقداماتی که باید برای بیرون آمدن از بحران کنونی انجام بدهیم بشرح زیر هستند:
1ـ آنچه را بر ایران گذشته است باید با مردم در میان بگذاریم و به آنها توضیح بدهیم که در دوران شتاب اقتصادی چه اشتباهاتی ممکن است رخ بدهد و چگونه خیرخواهانه‌ترین برنامه‌ها در عمل با مشکلات غیرقابل پیش‌بینی مواجه می‌شوند. اگر رأی شاهنشاه تعلق بگیرد، شاید گفت و گویی در این‌باره بتواند در آرام کردن و جلب نظر مردم مؤثر باشد.
2ـ مبارزه با فساد را باید با شدت و قاطعیت تا بالاترین طبقات دنبال کنیم. امروز معیار مردم برای قضاوت درباره صداقت حکومت، قاطعیت در امر مبارزه با فساد است و آنچه تا به امروز شده به هیچ‌وجه انتظار مردم را بر نیاورده‌ است. در کار محاکمه عده ای که دستگیر شده‌اند باید تسریع بشود و نباید صبر کرد تا پرونده‌های سنگین تشکیل بشود. خیاطان را می‌توان چند بار محاکمه کرد و اعلام نمود که پرونده آنها همچنان مفتوح است. اگر جرایمی از سوی این عمال در شهرستان‌ها روی داده، می‌توان پرونده‌ها را برای دادرسی به همان شهرستان‌ها فرستاد.
امروز دستگاهِ ناتوانِ عدالتِ ما، محاکمه را از پایین‌ترین متهمان شروع کرده است. این افراد در نظر مردم فقط عامل سوءاستفاده‌های بزرگ به حساب می‌آیند و مجازات ایشان ـ اگر لااقل نام عاملین اصلی ذکر نشود ـ مردم را بی‌اعتماد‌تر خواهد کرد.
مردم ایران در شرایط کنونی نمی‌توانند حساب صاحبان قدرت را با هم مخلوط نکنند. آنها توقع دارند که سوءاستفاده کنندگان در هر مقام و موقعیتی که باشند معرفی و طرد بشوند. این نکته بر بنده پوشیده نیست که انجام این امر مشکلات عاطفی بسیاری به بار خواهد آورد اما باید این فداکاری را در راه حفظ مصالح مملکت کرد تا مردم دوباره اعتقاد پیدا کنند که شاهنشاه ـ همان‌گونه که همیشه بوده است ـ حافظ منافع مردم هستند و هیچ چیز و هیچ‌کس را بر مردم ترجیح نمی‌دهند. به نظر بنده اهمیت مبارزه جدی با فساد در آشتی مجدد مردم با حکومت به اندازه‌ای است که اگر امکان انجام آن به‌طور قاطع نباشد. بهتر است اصولاً انجام نشود...
3ـ دولت باید برنامه‌های اقتصادی خود را در دسترس مردم قرار بدهد تا همگان اطمینان حاصل کنند که اموال مملکت فقط صرف کارهای ضروری می‌شود.
4ـ در زمینه تأمین حقوق سیاسی و اجتماعی مردم باید امتیازات بیشتری به مردم داد. مثلاً اگر امروز قانون اساسی میثاق بین طرفداران حکومت است و آنها را از مخالفان جدا می‌کند و اگر ما قصد داریم قانون اساسی را به عنوان میراث مشروطیت محترم بداریم، شاید لازم باشد تغییراتی را هم که در سه دهه اخیر در آن داده شده است مورد بررسی مجدد قرار بدهیم. اگر خاطر مبارک شاهنشاه تعلق بگیرد شاید این مشکل بدین صورت حل شدنی باشد که در ضمن توضیح ضرورت این تغییرات بخصوص چند پارگی مجلس‌ها ـ بفرمایند شخصاً از اختیاراتی که در اثر تغییرات اخیر تفویض شده استفاده نخواهند فرمود تا بعد از انتخابات آزاد آینده درباره آنها تصمیم گرفته شود.
5ـ کار مردم را باید به دست خودشان بسپاریم. در حال حاضر انجام انتخابات اصناف و تشکیل اتحادیه‌های صنفی برای کارمندان دولت بهترین راه برای تشکیل مجدد نظام طبقاتی و در نتیجه ایجاد حایل و حفاظ بین مردم و دولت است. البته کلیه کارهای رفاهی از جمله حقوق و مسکن این طبقات را باید به دست اتحادیه‌های منتخب خودشان سپرد تا به مشارکت گرایش بیشتری پیدا کنند.
6ـ چون در گذشته عمال دولت سعی کرده‌اند شاهنشاه را مرجع نهایی تصمیم‌ها معرفی کنند، باید به مردم نشان داد که در مراجع عالی با افراد صاحب‌نظر مشورت می‌شود. برای اینکار می‌توان شورایی از رجال نیکنام به‌طور رسمی بوجود آورد و بسیاری از کارهای سیاسی و اجتماعی از جمله بررسی و اظهارنظر درباره قوانین سال‌های اخیر را مجدد ایشان انجام داد.
در همین زمینه می‌توان با تفویض بعضی کارها به مردم در جلب نظر ایشان کوشید. مثلاً می‌توان آستان قدس رضوی را به نحوی که ظاهر شایسته داشته باشد در اختیار مراجع تقلید خراسان قرار داد. ظاهراً همین روزها وقت غبار روبی از صحن و مرقد مطهر است و شاید اگر تفویض اختیار قبل از غبار روبی انجام شود تأثیر بیشتری داشته باشد.
7ـ برای به راه انداختن چرخ‌های اقتصادی باید تدابیر فوری اندیشید و حتی اگر این کار مستلزم هزینه سنگین باشد باید اعتماد مردم را به مالکیت و دادوستد دوباره جلب نمود. به عقیدۀ اقتصاددانان رونق مجدد معاملات زمین و سرمایه‌گذاری در مسکن‌سازی در بهتر شدن وضع اقتصادی مردم تأثیر فوری خواهد داشت.
وقتی با این اقدامات و کارهای دیگری که به ذهن بنده نمی‌رسد اما حضرتعالی اضافه خواهید فرمود فرصت کافی بدست بیاید که کار اساسی سیاسی باقی می‌ماند که باید انجام شود؛ یکی اینکه برای آن دسته از پیشوایان مذهبی که میانه‌رو هستند امکان فعالیت دسته جمعی پدید بیاورند و دیگر اینکه با روی کار آمدن یک دولت مورد قبول مردم، مقدمات انجام انتخابات آزاد را فراهم کنند. در مورد اول یعنی ایجاد محیط مناسب برای فعالیت پیشوایان مذهبی میانه‌رو باید به موقعیت حساس آنها توجه داشت و به آنها امتیازاتی داد که راه را برای اتخاذ تصمیم‌های مسالمت‌آمیز بگشاید با این مراجع باید تماس مستقیم برقرار کرد و باب گفت و شنود را با ایشان گشود.
مرحله نهایی کار برگزار کردن انتخابات آزاد بدست یک دولت مورد قبول برای مردم است. در شرایط کنونی بسیار بعید است که بتوانند یک دولت ائتلافی تشکیل داد و بسیار بعید‌تر است که داوطلبان شرکت در این کابینه ائتلافی بتواند با اطلاعاتی که از مملکت‌داری دارند و با عدم سازگاری که در میانشان هست، کشور را اداره کنند. بنابراین شاید علاج کار تشکیل دولتی به ریاست یک نخست‌وزیر مورد قبول عام با دو گروه وزیر باشد: یک گروه وزیرانی که در امر اداره کارهای مملکتی متبحر باشند و بدون رنگ سیاسی چرخ‌های مملکت را به گردش در بیاورند و دیگر یک گروه از وزرای مشاور که کارشان فقط تغییر قانون انتخابات و انجام انتخابات آزاد باشد. البته در انتخاب این وزیران سیاسی باید توجه داشت که نیروهای واقعی سیاسی ایران الزاماً آنها که نام خودشان را بر سر زبان‌ها نگاه می‌دارند، نیستند و مثلاً‌ انتخاب یک وزیر مشاور از میان کارمندان دولت و یا اصناف در جلب مشارکت مردم بیشتر از انتخاب اعضای بعضی گروه‌های سیاسی غیر موجود تأثیر خواهد گذاشت.
همان‌طور که در ابتدای عریضه یاد‌آور شدم همه این اقدامات وقتی مؤثر خواهند بود که با قاطعیت و هماهنگی اعمال شوند. انجام بعضی از آنها به تنهایی، به‌طور قطع نتیجه مطلوب بدست نخواهد داد و انجام ناقص بعضی دیگر ممکن است تأثیر معکوس ببخشد و وضع را بحرانی‌تر کند.
با عرض فدویت ـ هوشنگ دولت‌آبادی 4 /9 /1357

توضیحات سند:

1. یکی از آن شعارهای محوری مردم به هنگام راهپیمایی‌ و تظاهرات این بود که: «ما می‌گیم شاه نمی‌خوایم نخست‌وزیر عوض می‌شه.»

منبع:

کتاب اتفاقات تاریخی به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 405








صفحه قبل برو به صفحه
صفحه بعد
کلیه حقوق این پایگاه برای مرکز بررسی اسناد تاریخی محفوظ است. استفاده از مطالب سایت با ذکر منبع بلامانع است.