تاریخ سند: 14 خرداد 1342
موضوع: سخنان آقای ناصر مکارم شیرازی در مسجد جامع
متن سند:
شماره: 391 س ت / 3
از ساعت 2 /1 20 روز 13 /3 /42 آقای ناصر مکارم شیرازی1 در مسجد جامع به منبر رفت و اظهار داشت دولت، طلاب مدرسه فیضیه قم را کشته است و هنوز دیوارها خونی است.
آخوندها را سر بریدند و هزاران اعمال وحشیانه درباره آنها انجام دادند این یک جنایتی بود که دولت با این عمل زشت و ندادن آزادی به اندازه 200 سال مقام روحانیت را بالا برد همچنان چه خداوند خواست با دست یزید مقام امام حسین را بالا ببرد.
2
تعداد نسخه: 2
گیرندگان: ریاست ساواک تهران جهت اطلاع
بایگانی شود 19 /3 /42
توضیحات سند:
.
آیتالله ناصر مکارم شیرازی: فرزند علیمحمد در سال 1305 شمسی در شیراز، در خانوادهای مذهبی و دوستدار خاندان پاک پیامبر اسلام (ص) چشم به جهان گشود.
پدرش در آغاز تاجر بازار ایران و هند بود و کمکم به کاسبی در بازار وکیل شیراز پرداخت.
مادر وی نیز از زنان پاکدامن و مؤمن بود که در دوران کهولت نیز از حافظۀ سرشار برخوردار بود و بسیاری از حوادث گذشته را به خوبی در خاطر داشت.
پدر و اجداد آیتالله العظمی مکارم شیرازی همه از نیکان و بزرگان شهر شیراز بودند.
تحصیلات دبستانی و دبیرستانی خود را در شیراز به پایان برد.
استعداد سرشارش در آموختن باعث شده بود که همواره از شاگردان ممتاز کلاس باشد و گاه دو پایۀ تحصیلی را در یک پایه تمام کند.
او پس از دبیرستان آمادۀ کسب علوم و معارف دینی شد.
سقوط حکومت رضاخان، شرایطی را فراهم آورده بود که روحانی مبارز و مرجع تقلید بزرگ شیراز آیتالله سید نورالدین حسینی شیرازی دیگر بار حوزههای علمیۀ شیراز را رونق بخشید و جوانان را به کسب معارف اسلامی تشویق کرد؛ بهگونهای که پانصد نفر در یک نوبت عازم حوزههای علمیه شدند.
آیتالله العظمی مکارم شیرازی یکی از عوامل شیفتگی خود به کسب علوم دینی را سخنان و جاذبۀ مرحوم نورالدین حسینی شیرازی میداند.
او با ورود به حوزۀ علمیه شیراز، به سرعت درسهای مقدمات و سطح را نزد آیتالله موحد فراگرفت و در مدتی نزدیک به چهار سال، درسهای سطح را به پایان رسانید که این خود نشان از استعداد سرشار و تلاش خستگیناپذیر وی دارد.
در طی این سالها، او به تدریس درسها به دیگر طلاب میپرداخت بهگونهای که به گفتۀ خود در روز هشت ساعت تدریس میکرد و در هیجده سالگی حاشیهای بر کتاب گران سنگ کفایۀالاصول که از کتابهای مشهور و دشوار علم اصول است، نگاشت.
در هجده سالگی وارد حوزۀ علمیۀ قم شد و در درس خارج استادان و علمای بزرگ آن شرکت نمود و برای آشنایی با دیدگاههای فقهی و اصولی عالمان نجف اشرف، به آن دیار سفر کرد.
او پس از بهرهگیری فراوان از عالمان نجف و شرکت در درسهای خارج آنان، در 24 سالگی موفق به کسب درجۀ اجتهاد از آنان شد و در سال 1330 به دلیل نبود امکانات به ایران بازگشت و عازم حوزۀ علمیه قم شد.
ایشان در دوران تحصیل خود، از محضر استادان بسیاری بهره برد: بخشی از درسهای مقدمات و سطح خود را نزد آیتالله موحد در شیراز فرا گرفت و همواره از درسهای اخلاق و سخنرانیهای آیتالله سیدنورالدین حسینی شیرازی تا زمان حیات وی بهره برد.
در قم نیز به درس خارج آیت الله العظمی بروجردی میرفت و هوش، ذکاوت و پشتکار وی همواره مورد تحسین آن مرجع بزرگ قرار میگرفت.
ایشان همچنین در درسهای حضرات آیات عظام: حجت کوهکمرهای و محقق داماد شرکت میجست.
با ورود به نجف به درس خارج آیتالله العظمی خوئی رفت؛ اما تنها به درس وی اکتفا نمیکرد و همواره در بین راه و در مسجد مشکلات درسی خود را از وی میپرسید و آیتالله خوئی نیز با آرامش و بزرگواری به او پاسخ میگفت.
علاوه بر این، وی در درس آیتالله العظمی سیدمحسن حکیم نیز شرکت میکرد.
هنگام بازگشت از نجف برآن شد تا از برخی علمای آن دیار، اجازۀ اجتهاد دریافت کند و به کسب اجازۀ اجتهاد از آیتالله اصطهباناتی و آیتالله کاشفالغطاء موفق شد.
او در دورۀ تحصیل با بسیاری از فضلا به مباحثه میپرداخت که از جملۀ آنان آیتالله دکتر بهشتی، امام موسی صدر و آیتالله شبیری زنجانی را میتوان نام برد.
ایشان تاکنون فعالیتهای علمی و فرهنگی فراوانی انجام داده است.
وی نزدیک به چهل سال به تدریس فقه و اصول در سطح عالی (خارج) پرداخته و در این مدت، شاگردان بسیار مبرزی تربیت کرده است که بسیاری از آنان هماکنون در پستهای کلیدی کشور یا در حوزههای علمیه به خدمت مشغولند.
از آغازین سالهای جوانی تاکنون به تألیف و نگارش کتابهای دینی اشتغال دارد؛ بهگونهای که درآمد و مخارج زندگی او از این راه تأمین میشود و از وجوه شرعی برای معیشت خود استفاده نمیکند.
نشریۀ «مکتب اسلام» که از قدیمیترین نشریات است، حاصل تلاش او و برخی از فضلای حوزه است.
این نشریه، اولین مجلۀ حوزه است که حدود چهل سال است که منتشر میشود و در آن مقالههای گوناگون از فضلا و علمای حوزۀ علمیه به چاپ میرسد.
آیتالله مکارم شیرازی تاکنون کتابهای بسیاری نگاشتهاند که ذکر همۀ آنها در این مختصر نمیگنجد و تنها برخی از آنها را برمیشماریم.
1ـ تفسیر نمونه (نزدیک به 30 جلد) 2ـ تفسیر موضوعی پیام قرآن (نزدیک به 10 جلد) 3ـ فیلسوفنماها 4ـ مدیریت و فرمانده در اسلام 5ـ زهرا، برترین بانوی جهان 6ـ زندگی در پرتو اخلاق 7ـ جلوۀ حق 8ـ عود ارواح و ارتباط با ارواح 9ـ پرسشها و پاسخها 10ـ خطوط اصلی اقتصاد اسلامی 11ـ انگیزۀ پیدایش مذاهب 12ـ خدا را چگونه بشناسیم 13ـ آفریدگار جهان 14ـ رهبران بزرگ و مسئولیتهای بزرگتر 15ـ قرآن و آخرین پیامبر 16ـ معاد و جهان پس از مرگ 17ـ عقیدۀ یک مسلمان 18ـ مهدی، انقلابی بزرگ 19ـ ارزشهای فراموش شده 20ـ پایان عمر مارکسیسم 21ـ آخرین فرضیههای تکامل 22ـ آیین ما (ترجمۀ اصلالشیعه) 23ـ پنجاه درس اصول عقاید برای جوان 24ـ سرگرمیهای خطرناک 25ـ نماز، مکتب عالی 26ـ معراج، شقالقمر، عبادت در قطبین 27ـ معمای هستی 28ـ فلسفۀ شهادت 29ـ اسرار عقبماندگی شرق 30ـ چهرۀ اسلام در یک بررسی کوتاه 31ـ در جستوجوی خدا 32ـ مشکلات جنسی جوانان 33ـ آنچه باید از اسلام بدانیم 34ـ بحثی دربارۀ ماتریالیسم و کمونیسم 35ـ قرآن و حدیت 36ـ طرح حکومت اسلامی 37ـ مناظرات تاریخی امام رضا علیهالسلام 38ـ رسالۀ توضیحالمسائل 39ـ القواعد الفقهیه (4 جلد) 40ـ انوارالفقاهه (4 جلد) 41ـ انوارلاصول (3 جلد) 42ـ تفسیرالامثل (20 جلد).
(ترجمۀ تفسیر نمونه به عربی) 43ـ اخلاق در قرآن 44ـ پیام امیرمؤمنان (7 جلد)
ایشان همواره مدافع اصلاحات در امور حوزه و پیشرفت حوزههای علمیه بوده است.
او در دورۀ جوانی از کسانی بود که طی نامهای به محضر آیتالله العظمی بروجردی، خواستار برخی اصلاحات در حوزۀ علمیه قم شد.
از خدمات مهم وی در عرصۀ علم و فرهنگ، تأسیس چهار مدرسۀ علمیۀ امام امیرالمؤمنین علیهالسلام، امام حسن علیهالسلام، امام حسین علیهالسلام و امام سجاد علیهالسلام است که در یکی از آنها رشتۀ تخصصی تفسیر وجود دارد و طلاب مستعد در آن به آموختن روش صحیح تفسیر قرآن کریم میپردازند.
همچنین دارالقرآن و مجتمع خاتمالانبیاء در شیراز و زائر سرای امام صادق علیهالسلام و امام محمدباقر علیهالسلام در مشهد مقدس و دارالمبلغین در تهران از جمله مراکزی است که توسط ایشان راهاندازی و مورد استفاده علاقمندان قرار گرفته است.
او با درک وضعیت فکری جوانان در رژیم سابق به توطئههای دشمنان برای ترویج تفکر التقاطی در بین طلاب و دانشجویان و رواج مارکسیسم و کمونیسم پی برده و در این زمینه تلاشهای شایانی کرد؛ از جمله کتاب «فیلسوف نماها» بود که به نقد فلسفههای غربی و ادعاهای فیلسوفان مادیگرا میپرداخت.
این کتاب حدود سی بار تجدید چاپ شد و هنوز هم طراوت و جامع بودن خود را در میان دیگر کتابها حفظ کرده است.
کتاب «جلوۀ حق» نیز به رد دیدگاههای صوفیان و درویشان میپردازد که مورد عنایت و لطف آیتالله العظمی بروجردی نیز قرار گرفت.
وی با تشکیل جلسههای اعتقادی و مجمع علمی نجات نسل جوان، به شبهات موجود پاسخ میگفت و جوانان را به پیروی از مکتب قرآن و عترت تشویق میکرد.
در دوران قبل از انقلاب و بعد از آن، همواره از تلاشهای سیاسی برای برقراری انقلاب اسلامی و حفظ نهضت اسلامی دریغ نمیورزید.
در آن روزگار، وی در سرمقالههای مجلۀ «مکتب اسلام» به افشاگری درباره ماهیت رژیم شاه میپرداخت که باعث توقیف آن نشریه شد.
وی از اعضای اولیۀ جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم است و همواره با دیگر اعضای آن به مبارزات سیاسی بر ضد رژیم شاه میپرداخته و امضای او در زیر بسیاری از بیانیهها و اعلامیهها موجود است.
او در جلسههای خصوصی امام خمینی (ره) شرکت میکرد و حمایت خود را از وی در پیش از انقلاب و پس از آن اعلام میکرد.
در زمان رژیم طاغوت بارها به ساواک احضار شد و به شهرهای «چابهار»، «مهاباد» و «انارک» تبعید شد.
ایشان در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش به سزایی داشته است و همواره مردم را به اطاعت از ولایت فقیه و حفظ اسلامیت و جمهوریت نظام دعوت میکرده است.
وی پس از رحلت آیتالله العظمی اراکی، با اطلاعیۀ جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم از مراجع اعلم شناخته شد و هماکنون در قم به تربیت طلاب و پاسداشت از مکتب تشیع میپردازد.
(جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تاکنون، تدوین سیدمحسن صالح، جلد سوم، صفحه 437 تا 444 مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1385)
2.
حماسه پانزده خرداد: ساعت چهار صبح روز 12 محرم 1383 ﻫ ق (15 خرداد 1342 ش)، نیروهای امنیتی و انتظامی، پس از محاصره منزل امام در قم و ورود به منزل از طریق دیوار، ایشان را در حالی که برای نماز صبح آماده میشدند، دستگیر و به تهران منتقل کردند و در یکی از بازداشتگاهها نگه داشتند و پس از مدتی (در 4 تیر 1342) از آن جا به پادگان عشرتآباد بردند.
پس از انتشار خبر دستگیری امام خمینی (ره) در قم، بسیاری از مردم عصبانی و ناراحت به منزل ایشان رفته و به اتفاق فرزند ارشدشان حاج آقا مصطفی، حدود ساعت 6 صبح به سمت حرم مطهر حضرت معصومه (س) حرکت کردند.
پس از مدتی، صحن مطهر و خیابانهای اطراف مملو از جمعیتی شده بود که شعار «یا مرگ یا خمینی» را با هیجان و التهاب شدید تکرار میکردند.
در همین حال علما و مراجع، طی اعلامیهای که از بلندگوی صحن مطهر خوانده شد، ضمن محکوم کردن این اقدام، خواستار آزادی فوری امام (ره) شدند.
حدود ساعت 10 صبح، تعدادی نیروی مسلح برای تقویت نفرات شهربانی قم وارد این شهر شدند.
قبل از ورود آنها، درگیریها بیشتر با باتوم و گازاشکآور بود اما با ورود نیروهای تازه، تیراندازی و رگبار مسلسلها آغاز و تعدادی از مردم زخمی و در بعضی از خیابانها شهید شدند، کشتار در خیابانهای اطراف حرم تا ساعت 5 بعدازظهر ادامه داشت.
اما پس از سخنرانی حاج آقا مصطفی در صحن مطهر و دعوت مردم به آرامش، جمعیت به تدریج متفرق شدند.
در تهران نیز همزمان با انتشار خبر دستگیری امام چند حرکت خودجوش در نقاط مختلف شهر آغاز شد که تا ظهر با پیوستن آنها به یکدیگر جریان نیرومندی را در مقابله با عوامل سرکوب رژیم به وجود آورد.
بازاریان در خیابانهای اطراف بازار به راهپیمایی و شعار دادن بر ضد رژیم و دفاع از امام دست زدند.
به طوری که ساعت 11 صبح پانزده خرداد، در این منطقه درگیری و تیراندازی به سوی مردم شروع شد و تا ساعت 5 بعد از ظهر ادامه یافت.
میدان سبزی و بارفروش ها نیز تعطیل کردند و به همراه مردم به خیابانها آمدند.
همچنین گروهی از مردم جنوب شهر از میدان شوش حرکت کرده و در خیابان 17 شهریور (شهباز سابق) تظاهرات بی سابقه ادامه یافت.
در این میان، تا ظهر 15 خرداد، هم شاه و هم امریکایی ها و انگلیسی ها، تظاهرات را در یک طرح براندازی وسیع و سازمان یافته می دانستند و به شدت دستپاچه و نگران شده بودند.
اما بعد از ظهر پس از سرکوب که با هدایت تیمسار غلامعلی اویسی صورت گرفت، شاه با ابراز رضایت از اقدامات انجام شده با فردوست و اویسی دیدار کرد.
فردوست درباره این دیدار می نویسد :
از ساواک به شدت ناراضی بود و تصور می کرد که عدم اطلاع ساواک با توطئه هواداران سپهبد تیمور بختیار در این سازمان است.
از من پرسید : «مسؤول بی اطلاع ماندن ساواک از این جریان کیست؟» پاسخ دادم : «همیشه رییس (پاکروان) مسؤول است».
گفت: «از او انتظاری نیست، بعد از او چه کسی مسؤول است؟» گفتم: «مدیر کل اداره سوم، سرتیپ مصطفی امجدی» گفت : «او را عوض کنید» فردای آن روز ناصر مقدم را به جای او گذاشتم»
فردوست همچنین با اشاره به گزارشی که ساواک از جریان 15 خرداد تهیه کرده است می گوید که مردم با نیروهای پلیس و ارتش درگیر شده و قصد تصرف کلانتری میدان خراسان را داشتند که درگیری شدیدی روی داد و تعداد زیادی از مردم شهید و مجروح شدند.
دانشگاهها نیز پس از انتشار خبر دستگیری امام تعطیل شد و دانشجویان دانشگاه تهران پس از اجتماع در محوطه دانشگاه به خیابانها ریخته و بر ضد رژیم شاه و به حمایت از امام شعار دادند.
در میدان انقلاب (24 اسفند سابق) نظامیان مانع ادامه راهپیمایی شدند و با تیراندازی دانشجویان را پراکنده کردند.
تظاهرات در حالی صورت گرفت که ساعت پنج صبح، اعلامیه برقراری حکومت نظامی و منع رفت و آمد از ساعت 8 بعد از ظهر تا 8 صبح از رادیو خوانده شد و سرهنگ نعمت اله نصیری، رییس شهربانی، با توجه به سوابق و عملکرد وی بعد از کودتای 28 مرداد، فرماندار نظامی شد.
هدف از حکومت نظامی، قلع و قمع بیشتر مردم، دستگیری افراد مورد نظر، جلوگیری از تجمع و حرکت مردمی و قانونی جلوه دادن حضور ارتش در شهرها، محاکمه خارج از معمول مخالفین رژیم، ایجاد رعب و وحشت در مردم و حمله به اجتماع بیشتر از سه نفر مردم بود.
پس از اعلام حکومت نظامی، مطالب فراوانی در رادیو و روزنامه ها علیه امام، روحانیت و پیروان امام انتشار یافت.
با این همه شاه نیز شخصاً وارد صحنه شد و ضمن بیان مطالبی، سعی در به اصطلاح افشای اسرار پشت پرده وقایع 15 خرداد کرد.
او روز جمعه در یکی از سخنرانی های خود با اشاره به حوادث 15 خرداد گفت:
«باید به شما بگویم که متأسفانه کسانی که بساط 15 خرداد را به راه انداختند، کما این که در میان کسانی که زخمی یا دستگیر شده اند، خیلی از آنها گفتند که ما چکار کنیم.
به ما بیست و پنج ریال پول داده بودند و می گفتند در کوچه ها بدوید و بگویید زنده باد فلانی.
ما حالا می دانیم این وجوه از کجا رسیده است و به شما ملت ایران به زودی جزئیات گفته خواهد شد.
اولاً از لحاظ ایرانیت یکی ایرانی، که پول خارجی را بگیرد و بر ضد جامعه خودش اقدام کند، این را چه می شود گفت؟ و دوم، یک نفر شیعه پول بگیرد از یک نفر مسلمان غیر شیعه، این چیست؟ و این خونهایی که در 15 خرداد ریخته شد، به گردن کیست؟ و کی مسوول این خونهاست؟ باید بگویم که کسانی که بساط 15 خرداد را به راه انداختند، و باعث ریخته شدن خونها شده اند، به زودی به سزای اعمال خودشان خواهند رسید.
»
امیر اسداله علم نیز در هفدهم خرداد، در جمع خبرنگاران خارجی مطالبی را عنوان کرد که مایل نبود در داخل کشور منتشر شود.
از جمله روزنامه «نیویورک هرالد تریبون» در شماره نهم ژوئن، تحت عنوان «امکان مجازات اعدام برای 15 نفر از پیشوایان مذهبی در ایران» نوشت :
«نخست وزیر علم گفت که 15 نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی که در آشوب ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشته اند، تسلیم محکمه نظامی خواهند شد، و محکمه نظامی ممکن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد.
آقای اسداله علم گفت که در نتیجه تیراندازی مأمورین حدود بیست نفر کشته شده اند.
نخست وزیر اضافه کرد که بعضی از سران آشوبگران مخفی شده اند، ولی ما رؤسای آنها را دستگیر کرده ایم.
»
اما بر خلاف تصور و تبلیغات دولت که گمان می کردند مبارزه پایان یافته است، به تدریج فعالیتهای سیاسی به شکل دیگری شروع شد.
اعتصاب سراسری در روز بیست و یکم خرداد، به نشانه هم بستگی با شهدا و هم چنین برای آزادی امام دولت را غافلگیر کرد.
دولت برای شکستن اعتصاب تلاش زیادی کرد، ولی علیرغم تهدیدات و تطمیع هایی که به کار برد، نتیجه ای نگرفت.
بسیاری از علما و مراجع در داخل و خارج از کشور، اعلامیه هایی را در مخالفت با اقدامات رژیم و حمایت از امام و مواضع ایشان صادر کردند.
در اعلامیه ها از مردم، تداوم حرکت و از دولت دست برداشتن از رویه جاری خواسته شده بود.
علمای شهرها و مراجع به خوبی متوجه ابعاد قضیه بودند، لذا اقدامات رژیم باعث سکوت و تسلیم آنها نشد.
به علاوه، صدور اعلامیه و تلگراف برای مقابله با قضایای جاری را کافی ندانستند، لذا با تلاش تعدادی از علما، حدود هفتاد تن از علما و مراجع، عازم تهران شدند و حرکت سیاسی غیر منتظره ای را به وجود آوردند.
در این وضعیت رژیم راه حل مناسبی نداشت.
حضور این تعداد علما و مراجع در تهران، موجب شکسته شدن جو رعب و وحشت، و هم چنین قدرتنمایی در مقابل دولت و ایجاد انگیزه در مردم شد.
مردم تهران با استفاده از حضور علما و مراجع در تهران، عملاً حکومت نظامی را شکستند زیرا با اجتماع در محل اقامت آنان و تبادل نظر و اطلاعات، و همچنین اقامه نماز جماعت ـ اکثر مساجد تعطیل شده بود ـ دولت قادر به مقابله و جلوگیری نبود.
در نهایت تجمع علما عامل فشار مؤثر بر دولت شد.
سفر علما به تهران و صدور اعلامیه های آنان نه تنها انعکاس وسیع داخلی بلکه در خارج از کشور نیز انعکاس وسیعی داشت.
علما و مراجع عراق نیز اعلامیه هایی در جهت تایید و حمایت از علمای تهران و خواسته های آنان منتشر کردند.
در همین شرایط دولت به مذاکره با علما روی آورد.
در این مذاکرات علما در ابتدا خواستار ملاقات با امام و اطلاع از وضعیت ایشان شدند.
با پافشاری زیاد قرار شد حاج آقا روحاله کمالوند با شاه ملاقات و موضوع را مطرح کند.
ملاقات با شاه انجام شد و او با ملاقات یکی از علما با امام موافقت کرد.
پس از چند روز از طرف رژیم با آیت الهن سید احمد خوانساری تماس گرفته شد و موافقت با ملاقات ایشان با امام به اطلاع معظم له رسید.
ملاقات با حضور مقامات و فقط چند دقیقه انجام گرفت.
انعکاس خبر سلامتی امام توسط آیت اله خوانساری، اعتصاب بازار و اصناف را شکست و باعث شور و هیجان زیادی در مردم شد.
بعد از این دیدار سه تن از مراجع و تعدادی دیگر از علما طی نامه ای مرجعیت امام را تایید کردند.
معنای اعلام مرجعیت امام این بود که طبق قانون اساسی اولاً دولت حق محاکمه و بازداشت ایشان را ندارد، ثانیا علمای دیگر نظرات سیاسی و حکومتی امام را مقدم بر نظرات خود می دانند.
بعد از پایان ماه صفر و اتمام ایام عزاداری، دولت به تصور این که با تهدیدات و فشارهای گذشته قدرت نمایی کرده و دیگر مخالفتی جدی وجود ندارد، غالب دستگیر شدگان را آزاد کرد.
همچنین در یک اقدام ناگهانی و به عنوان عکس العمل نسبت به اعلام مرجعیت امام، تمامی علمای شهرها را که به تهران آمده و در حرم حضرت عبدالعظیم(س) اجتماع کرده بودند با وسایل نقلیه آماده شده به صورت اجباری به شهرهایشان برگرداند و تلویحاً به آنها قول داد که به زودی امام را آزاد خواهد کرد.
پس از این به علت فشارهایی که بر دولت وارد می شد رژیم تصمیم گرفت که ظاهرا حضرت امام را آزاد کند، ولی تا مدتی ایشان را تحت نظر داشته باشد.
تصور شاه این بود که با این عمل مراجع، علما و مردم راضی خواهند بود و امام امکان فعالیت به شکل گذشته را نخواهند داشت.
بنابراین در 11 مرداد 42، با حضور رییس ساواک و رییس ساواک تهران قرار آزادی امام گذاشته می شود و با انتقال امام از زندان به خانه ای متعلق به ساواک، تحولی در وضعیت موجود اتفاق می افتد.
یک روز پس از انتقال امام (12 مرداد) روزنامه های کشور خبری را به دستور ساواک منتشر کردند تا در نظر مردم چنین وانمود کنند که انتقال امام از زندان به محل جدید به دلیل تفاهمی بوده که میان ایشان و مقامات انتظامی به وجود آمده است.
این خبر چنین بود : «طبق اطلاع رسمی که از سازمان اطلاعات و امنیت کشور واصل گردیده است چون بین مقامات انتظامی و حضرات آیات عظام آقایان خمینی، قمی و محلاتی تفاهمی حاصل شد که در امور سیاسی مداخله نخواهند کرد و از این تفاهم اطمینان کامل حاصل گردیده است که آقایان برخلاف مصالح و انتظامات کشور عملی انجام نخواهند داد لذا آقایان به منازل خصوصی منتقل شدند».
این توطئه به زودی با انتشار اعلامیه هایی توسط مراجع و علما افشا گردید و بطلان آن آشکار شد اما مشخص بود که رژیم در حال برنامه ریزی برای عادی نمودن اوضاع است.
(قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک، جلد سوم زندان، صفحه 9 تا 13، مرکز بررسی اسناد تاریخی)
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، مسجد جامع بازار تهران به روایت اسناد ساواک - جلد اول صفحه 16