تاریخ سند: 28 آذر 1352
موضوع: کلوپ روتاری شمال
متن سند:
از: 20ه 21
به: 341 شماره: 111093 /20ه 21
جلسه ناهار روتاری شمال در تاریخ 13 /9 /52 به ریاست حسن شهباز در هتل اینترکنتینانتال با حضور اعضا و مهمانان تشکیل شد در این جلسه شهباز درباره مسافرت دوباره خود جهت شرکت در کنفرانس رادیو تلویزیون که در جاکارتا پایتخت اندونزی تشکیل شده بود سخنرانی نمود و مشاهدات خود را بیان داشت وی اظهار نمود با وجود اینکه کشور مزبور دارای منابع زیادی میباشد در فقر و تنگدستی و عدم نظم و تربیت و در فساد اداری غوطهور است وی اضافه نمود با اینکه یک کشور مسلمان است خودفروشی دختران و پسران به حد افراط وجود دارد و در میدان مرکزی شهر جاکارتا همه روزه هزاران دختر و پسر جوان بین سنین 15 تا 20 سال جلوی مردم را میگیرند و خود را در اختیار آنها میگذارند.
شهباز در این مورد گفت که چون طبق قانون خودفروشی پسران ممنوع است آنها به شکل و شمایل دختران لباس میپوشند و به خودفروشی میپردازند و این کار را به قدری با مهارت انجام میدهند که واقعاً شناختن آنها به عنوان پسر غیرممکن است، نامبرده سپس از فساد اداری اندونزی سخن گفت و در یک مورد که میخواسته است از پستخانه تمبر بخرد مأمور تمبر از فروش تمبرهای دولتی به او خودداری کرده و میخواسته است به جای آن تمبرهای شخصی را به قیمت گران به او بفروشد وی اضافه نمود رئیس دولت فعلی یعنی ژنرال سوهارتو در اندونزی محبوبیت دارد و مردم امیدوارند که او بتواند مشکلات اندونزی را حل کند وی در خاتمه گفت دکتر سوکارنو رئیس جمهوری سابق اندونزی عیناً مثل دکتر مصدق1 بوده که در ابتدا خیلی محبوبیت داشته و در آخر کار به علت میدان دادن به کمونیستها مورد نفرت مردم واقع شده است.
نظریه سهشنبه: شنبه در جلسه حضور داشته و عیناً چگونگی را گزارش نموده.
شفیع
نظریه چهارشنبه: نظریه سهشنبه تأیید میشود.
انجمن
توضیحات سند:
1ـ دکتر محمد مصدق ملقب به مصدق السلطنه فرزند میرزا هدایت در سال 1261 شمسی به دنیا آمد.
وی درسن 17 سالگی مستوفی خراسان شد.
تحصیلات مقدماتی را در تهران به انجام رسانید و در سال 1287 برای تحصیلات عالیه به پاریس رفت.
بعد از اتمام دوره مدرسه علوم سیاسی پاریس، به دانشگاه توشاش سوئیس وارد شد و در سال 1293 با اخذ درجه دکتری در حقوق، به ایران بازگشت.
چون مخالف قرارداد 1919 ایران و انگلیس بود، در بهار 1298 به سوئیس بازگشت و قصد داشت در آنجا مشغول کار شود که کابینه مشیرالدوله برای تصدی وزارت دادگستری از وی دعوت کرد.
در حین مراجعت به ایران در پائیز 1299 به حکومت فارس منصوب شد.
با این همه در همان سال از شناسایی کودتای سیدضیاءالدین طباطبائی امتناع ورزید.
پس از سقوط سید ضیاءالدین در سال1300 به وزارت دارایی منصوب شد و به اصلاحات در این وزارتخانه پرداخت.
در سال 1301 به حکومت آذربایجان دست یافت و بعد از چندی به علت عدم موافقت دولت مرکزی با نظریات او از این سمت استعفا داد.
در سال 1302 وزیر امور خارجه شد در سال 1303 در دوره پنجم قانونگذاری به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای ملی انتخاب گردید و در این دوره با واگذاری سلطنت به سردار سپه مخالفت کرد.
در دوره ششم مجددا به وکالت مجلس از طرف مردم تهران انتخاب شد و ضمن مخالفت با تشکیل مجلس مؤسسان، پس از اتمام این دوره چون دولت در انتخابات مجلس دخالت کرد، از سیاست کناره گرفت و در قریه احمدآباد در غرب تهران اقامت گزید.
با اینکه به کلی از سیاست کناره گرفته بود، در چهارم تیرماه 1319 به وسیله شهربانی تهران توقیف شد و پس از اعزام به بیرجند، تا آذرماه همان سال در زندان عمومی آن شهر محبوس بود.
سپس مجددا به احمدآباد تبعید شد.
پس از وقایع شهریور 1320 در دوره چهاردهم و شانزدهم بار دیگر از طرف مردم تهران به وکالت مجلس شورای ملی انتخاب گردید.
در این دوره برای استیفای حفاظت ایران از شرکت نفت ایران و انگلیس و دولت انگلستان جبهه ملی را تشکیل داد و به مبارزه پرداخت و در 29 اسفند 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت را از تصویب مجلس شورای ملی گذراند در اردیبهشت 1330 برای اجرای این قانون و خلع ید از شرکت نفت سابق، نخست وزیری ایران را قبول کرد.
موفقیت مصدق در جریان نهضت ملی شدن نفت، مرهون حمایتها و پشتیبانیهای روحانیون و نیروهای مذهبی بود که در رأس آنها آیه اللّه کاشانی قرار داشت.
اما بروز اختلاف میان آیه اللّه کاشانی و مصدق که با تفکرات لیبرالیستی و ملی گرایی همواره مدافع جدایی دین از سیاست بود، موجب گردید که حکومت شاه با همکاری سیا، نقشه هایی را برای سرنگونی حکومت مصدق طرح ریزی کنند.
در تیرماه 1331 با اینکه مجلس جدید (دوره هفدهم) به نخست وزیری او رأی تمایل داده بود، به سبب اختلاف نظر با محمدرضا پهلوی برای تصدی وزارت دفاع ملی، از تشکیل دولت جدید استنکاف کرد و شاه، قوام السلطنه را به نخست وزیری منصوب نمود، ولی ملت با قیام سی تیر به رهبری آیه اللّه کاشانی مجددا او را به نخست وزیری برگزید.
در 28 مرداد 1332 دولت مصدق سقوط کرد و او پس از محاکمه در یک دادگاه نظامی، به 3 سال زندان محکوم شد.
در شهریور 1335 از زندان آزاد شد و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت.
مصدق در 14 اسفند 1346 بر اثر بیماری درگذشت
منبع:
کتاب
کلوپ روتاری به روایت اسناد ساواک - جلد دوم صفحه 193