سال 1354 شمسى، درگیرىهاى شدید و دستگیرىهاى گستردهاى را به همراه داشت.
متن سند:
سال 1354 شمسى، درگیرىهاى شدید و دستگیرىهاى گستردهاى را به همراه داشت. از جمله سازمانهایى که در این درگیرى و دستگیرى، نقش داشت، سازمان مجاهدین خلق (منافقین) بود که در سالهاى 43 ـ 44 توسط افرادى چون، محمد حنیفنژاد، سعید محسن، اصغر بدیعزادگان و ... که از نهضت آزادى جدا شده بودند، بنیان نهاده شده بود.
بنیانگذاران این سازمان که در سال 135 دستگیر و به جوخه اعدام سپرده شدند، علىرغم زمینههاى مذهبى که داشتند، به علت جدایى از روحانیت و روى آوردن به تئورىهاى مارکسیستى در مبارزه، از همان اول، خشت را کج بنا نهادند و نوشتههایى را به عنوان برنامههاى سازمان، تدوین کردند که داراى التقاط فکرى و اعتقادى بود.
به علت اینکه، ادعاى سازمان، مسلمانى بود و بر تارک آرم آن نیز، آیه شریفه «فضلاللّه المجاهدین علىالقاعدین اجرا عظیما» قرار داشت، انبوهى از مردم هم که دل در گرو اسلام داشتند و قصد مبارزه، یا به آنها پیوستند و یا هوادار آنان شدند. در این بین کم نبودند، افراد شناخته شدهاى که از این سازمان حمایت مادى و معنوى مىکردند.
با دستگیرى بنیانگذاران و حشر و نشر آنان در زندان، برخى از افراد دقیق، به انحراف فکرى آنها پى بردند ولى این شناخت، در سطح اهل فکر و افراد صاحبنظر، متوقف شد. پس از کش و قوسهایى که مبارزه با رژیم پهلوى داشت، دستگیرىهاى گسترده سال 1354 آغاز شد و این بار، تهماندههاى بنیانگذاران این سازمان، در زندان پرده از چهره نفاق برگرفتند و به صورت رسمى اعلام موضع نمودند. آیه قرآن را از آرم سازمان برداشتند و معلوم کردند که تفکراتشان مارکسیستى است.
شعرهاى «خونهاى جوشان» و «از محرم تا محرم» ـ که در گزارش ساواک، به اشتباه، دومى آن، سروده سعید محسن در زندان معرفى شده است ـ و در اردیبهشت سال 54، به دیوارهاى مدرسه فیضیه الصاق گردیده، تابع شرایط فوقالذکر است.
نمونه این شعرها در سال 1355 نیز در دانشسراى راهنمایى تربیت معلم یزد نیز توسط ساواک کشف شد.
* * *
افق امروز چرا سرختر است
سینهاش خونین است
بخراشد رُخ خون مىریزد
دامنش رنگین است
یا رب این منظره چیست
دیگر این ایران نیست
محبسى ویران است
وین سیه سقف سپهر
سقف بشکسته این زندان است
ملتى پاى به زنجیر و اسیر
اندر آن مىنالد ـ اندر آن مىنالد
این افق نیست که مىبینى از دور
گرد این حبس و حصارست بلند. که ز خون شهدا
جا به جا قرمز و خونآلود است
وه که این صحنه چه درد اندود است
دیگر این ایران نیست
کورهاى سوزان است
که در این کوره ... و هزاران مظلوم. بىگناه مىسوزند
بام این کوره و دیوار [و] درش. شده چون قیر سیاه
بسکه آه از دل سوخته برمىخیزد
این ایران که دره پر فریاد است. مرکز بىداد است
یا که کشتارگهى خونبار است
که در آن نسل جوان قربانى است
چون که در کشور ما آزادى است. دیگر آزادى از این بالاتر. که شود آن همه استاد اسیر.
یا که این مردم آزاد دلیر. گاه زندانى و گاهى تبعید
نازم آزادى را. که کند حکم به اعدام گروهى دیندار
کار از این بهتر چیست
خون زند جوش هنوز از تن پاک شهیدان غیور
خون این مردم آزاده دیندار [به] جوش
آرى این شعله نگردد خاموش
هرگز آرام نگیرد این موج
تا ز بن برنکند. ریشه بیداد سیاه
به امید آن روز
* * *
محرم، ماه خون، ماه قیام پیشواى ما حسین آغاز مىگردد
و ما، پویندگان راه حق امسال،
درون محبس دژخیم استعمار،
با شورى دگر این ماه را تعظیم مىداریم،
مىاندیشیم و مىبینیم
که شمس انقلاب کربلا همواره تابان است
و در هر سالگردى پرتوش روشنگر راه جهاد هر مسلمان است
جهاد حق علیه ظلم
نبرد خلق با عمّال استعمار
به یاد آریم آن ماه محرم نیمه خرداد
خروش خشم انسانهاى آزاده
خمینى و خمینىها، دلیرى و دلیرىها
و در این راه چندى بعد
امانى و بخارایى
سعیدى و سعیدىها
همرزمان و یارانى چو اسکندر
صفائى، سالمى، پویان
دلیرانى که در راه نجات خلق جان خود فدا کردند
و احمد اولین یار شهید ما
آرى باز مىبینیم، که شمس انقلاب کربلا همواره تابان است
و اکنون ما و استمرار امر انقلاب حق و مىگوییم
حسین اى انقلابى مرد آزاده
به خون اطهرت سوگند، به عزم راسخت سوگند
که ما هرگز نیاسائیم از پیمودن راهت، که ما هرگز نیاسائیم از پیمودن راهت
منبع:
کتاب
فریاد هنر صفحه 103