مقام منیع بندگان حضرت اشرف امیرلشکر شمال غربى فرمانده کل قواى آذربایجان دامت عظمتهالعالى [العالیه]
متن سند:
مقام منیع بندگان حضرت اشرف امیرلشکر شمال غربى فرمانده کل قواى آذربایجان دامت عظمتهالعالى [العالیه]
تا حال هزار دفعه بلکه زیادتر عریضه نگار شده، شمه[اى] در هر هفته از سوء نیت و قصد-حضرات خائنین به حضور انور عرض نمودهام. در مقابل ندیدم جلوگیرى به منصه ظهور برسد. خیلى جاى حیرت است با وجود فعالیت حضرت اشرف، عرایض داعى دولتخواه عقیم مانده منتج نتایجى نباشد. به هر صورت باز به تازگى کاغذى از طرف «اسماعیل آقاى شکاک» براى «امیر[ا]لعشایر» و سایرین آمده عینا «حمزه مام قادر» که یکى از رؤساى «مامش» است قاصد را گرفته کاغذ را براى فرمانده ساوجبلاغ روانه نموده، در این باب کاغذى به داعى دولت خواه نوشته بود. البته تا حال خاطر انور مسبوق و مستحضر شده است از قرار خبر افواهى براى امیر اسعد و میرزا مصطفى حسن زاده و سایرین حق ناشناسان. کاغذ اسماعیل آقا آمده یقین مىدانم مفسده عظیمى برپا خواهد شد. چند هفته قبل عرض کردم که اشرار با هم متفق الکلمه شده به استصواب شیخ حسامالدین وکالت حاجى بابا شیخ تصمیم نمودهاند. براى خاطر خدا تا کار از کار نگذشته به تدبیر فیلسوفانه علاج سریعه در این امر فرموده، به آبِ حکمت، آتش فتنه و فساد را خاموش فرمایند. والاّ عالمى به باد فنا دچار خواهند شد. داعى در این باب هر چه بر اصرارات خود بیفزایم جسارت نمىدانم چون دولتخواه صدیق هستم. در عرض این راپورتها خود را ذیحق مىدانم سابق براین عرض کرده، باز عرض مىنمایم که امیرالعشایر و امیراسعد، حاجى بابا شیخ را تصمیم کرده، وکیل قرار دهند. او راضى نبود که جایى به اسم وکالت برود. این پارتى بازى بود در «ادروند» که
احدى به اسرار آنها پى نبرد به بهانه این که «شیخ حسامالدین» که مرشدِ «حاجى بابا شیخ» و «امیر اسعد» است، حکم مشارالیه قبول وکالت را بنماید آدم مخصوص را فرستادند با «شیخ محمود» قرار و مدار خود را که لازم به وضع امروز است داده، این است کاغذ اسماعیل آقا در میان رد و بدل مىشود. بصارت خداداد حضرت اشرف، انشاءاللّه گواه صادق براى داعى دولتخواه خواهد بود. زیاده جسارت است. امر امر مبارک است این حضرت.
شیخ عبدالرحیم برهانى
[حاشیه] : ورود به دفتر مرکزى عشایر، اول جدى 132 ـ نمره 155
عینا ارسال [به] : فرمانده قواى ساوجبلاغ شود. راجع به امیراسعد و امیر عشایر چنانچه نظریاتى در اطراف این راپورت، دارید، اطلاع دهید.
منبع:
کتاب
انتخابات مجلس پنجم به روایت اسناد (جلد دوم) صفحه 130