تاریخ سند: 25 آذر 1357
موضوع: سخنرانی آقای حسنی
متن سند:
از: 4/ﻫ 1 تاریخ:25 /9 /1357
به: 312 شماره:29255/ﻫ
موضوع: سخنرانی آقای حسنی
نامبرده بالا در مسجد اعظم رضائیه صحبت نموده و موارد زیر را عنوان کرده
ابتدا آیاتی از قرآن مجید خوانده سپس قطعه شعری سروده و پس از آن گفت رمز قرآن از حسین آموختیم با آتش خون خود شعلهها افروختیم این نهضت را که مردم ملل اسلام بخصوص ملت وطنپرست و مراجع تقلید و روحانیون بوجود آورده این نهضت حسینی است که دیروز در کربلا حسینابن علی و یارانش خون دادند امروز ملت مسلمان به رهبری آیتالله خمینی دیروز عاشورا حسینی بود امروز عاشورای خمینی است درباره مجله زن روز صحبت نموده گفت یک مرد میتواند چهار زن و یا پنج زن اختیار کند و زنی که شوهر دارد میتواند چندین شوهر داشته باشد و فرزندی که از این [ناخوانا] میتواند [ناخوانا] متعددی را داشته و ارثیههایی بگیرد من حسنی این جمله را مطالعه کرده و یک بندهزاده داشتم و میخواستم او را طلبه کنم ولی متأسفانه اجتماع کثیف دیروز ما چنان کرده بود که بر روحانیت ارزشی قائل نمیشدند دین و اسلام، قرآن، روحانیت همه از بین رفته بود و علاوه [ناخوانا] را برداشته با همان مجله زن روز به قم رفته [ناخوانا] آیتالله مشکینی که یکی از مجاهدین [ناخوانا] اسلام میباشد و ایشان نیز به اتفاق خدمت آیتاله خمینی رفتیم آقا وقتی این مجله را دیدند آنقدر ناراحت شدند که در یک مملکت اسلامی چنین [ناخوانا] برای زمان ما بریزند سپس درباره ملل اسلام [ناخوانا] که مسلمانان جهان باید اتحاد داشته باشند تا در مقابل جهل و نادانی و ظلم و فساد بپاخیزند درباره جبهه اسلام گفت که دین اسلام در دو جبهه قرار دارد اول اسلام توحیدی دوم اسلام تشریحی که اسلام توحیدی مربوط به ائمه اطهار [ناخوانا] و امامان و پیامبران ما در آن جبهه با طاغوتها و نمرودها جنگیدند و بتها را شکستند و اسلام تشریحی برای تحریف دین است به جهات مختلف که مردم و ملت را با آن قصهگوییها و وعدههای دروغین منحرف کند یعنی طبقات کارگر یا ملل مستضعف کار کند و دولت سرمایهداری و مزدوران شاه شبها در هتلها و کلوپها عیش و نوش کنند یعنی گوسفندها را بدبختها پرورش گوشت آن را آنها بخورند یعنی
رنج و زحمت از آنها و راحتی و خوشگذرانی از آنها نه امنیت در این زندگی که یک عده بدبخت بکشند و دیگران جیبهای خود را پر کنند و در کشورهای خارج با زنان لخت، سفید با موهای زرد پیاله به پیاله بزنند سپس درباره جنگ حضرت موسی با فرعون گفت که موسی یک چوپان بود که خداوند به او شایسته پیغمبری داده بود موسی راه حق را به مردم نشان میداد و فرعون نمیخواست بلکه مردم و روشنفکران جامعه او را [ناخوانا] خود میکرد و به ساواکهای فرعون دستور داده بود که از دیوارهای بنیاسرائیل بالا روند و به شکم زنان نگاه کند ببیند که در شکم زنان بچه است یا نه اگر بچه بود شکم او را پاره میکردند و آن زن بیچاره کشته شد این مردم امروز [ناخوانا] ساواکیها از در و دیوار مردم به خانه [ناخوانا] حمله میکند و فرزندان آنها را میکشند و یا [ناخوانا] زندان میبرند و شکنجه میدهند و درباره ریش گذاشتن مردم گفت که مردم ریش بگذارید چون شیوه پیامبر است خود را عین پیامبر اصلاح کنید [ناخوانا] نباشید و حتی [ناخوانا] درجهداران و کارمندان خلاصه تمام مردم باید ریش بگذارند تا معلوم شود دیندار چه شخصی است اما روحانیت اصلا ارزش قائل نبودند [ناخوانا] مسخره میکردند و دین از بین رفته بود و گفت زمانی که [ناخوانا] کار میکنند و با شما دوست و یا فامیل هستند بگویید که حجاب داشته باشند و اگر چنانچه انجام ندادند آنها را از خود دور نمایید سپس درباره [ناخوانا] بهروزی که 30 میلوین تومان پول گرفته و [ناخوانا] قمارخانه ساخته است صحبت نموده گفت [ناخوانا] آخر ماه 30 میلیون تومان را میدهند که [ناخوانا] زهرمار از ایران به خارج برده و از آنجا هروئین وارد کشور میکند و ملت ایران و جوانان ما را بدبخت کرده یک نفر مغازه که احتیاج به 5 هزار تومان پول دارد نمیدهند مرگ در جامعه اسلامی این [ناخوانا] را داریم درباره پیامبر [ناخوانا] صحبت کرد که دنیا را بشریت به دو نقطه تقسیم کرده و یک اهریمن سیاه و دیگر اهریمن سفید لعنت [ناخوانا] چنین چیزی وجود دارد وجود عظمت خداوند را از بین برده [ناخوانا] باقی طبیعت. حیوانات کهکشان را به دو چیز خلاصه کرده و منکر خدا [ناخوانا] مانند او نیز مانی است که طرز فکر او را دارد [ناخوانا] علیرضا پورند به دکتر قوام اشاره نمود که او [ناخوانا] سال درس و زحمت کشیده او را در زندان قصر و ساواک تهران [ناخوانا] برده و دیوانهاش نمودند و او و پسرش و 276 نفر دیگر زندانی بودندکه به نام آنها میگفت [ناخوانا] کی هستید و موقع [ناخوانا] کردن پنج ریال و یک تومان بر این کرایه از قبیل جمعآوری نموده بودند و دیروز هم به خانه ما آمده بود که مادرش به این روز افتاد. او گفته [ناخوانا] که میلیونها پول میدزدی هراس [ناخوانا] بگذار کمی هم به پدر و مادر بیچاره من بماند و در بیچارگی از بین نرود برای اینکه حق گفته بود همین ساواکیها دیوانهاش کرده بودند سپس درباره سوزاندن پاهای آیتاله غفاری در روغن صحبت نموده و کشتن آیتاله سعیدی را اضافه نمود و گفت لعنت به این ساواک که این همه جنایت میکند و باز هم در خیابانها [ناخوانا] ریخته و مردم را به مسلسل میبندند و خون مردم بیچاره را میریزند در اصفهان با هلیکوپتر مردم را به مسلسل میبندند و در کرمان مسجد را آتش میزنند و شیراز [ناخوانا] زدند مگر ملت فاجعه را فراموش خواهد کرد و انتقام نخواهد گرفت و ادامه داد و گفت که مسلمان نباید سکوت نماید و اگر سکوت نمود خیانت نموده چرا بپا نمیخیزید و انتقام نمیگیرید از این دولت ازهاریها و اویسیهای1کثیف ای [ناخوانا] بچهای که در شکم زنت است مال ملت است از خون ملت میباشد نشان و مدال و کلاه که داری مال ملت است پس چرا ملت را میکشی و درباره شهرهای اسلامی که رهبر خود را پیدا نمودهای بیشرف حیا کن بگذار و برو و از مردم خواست به جنگ تبلیغاتی بپردازند و تبلیغ کنید دین را قرآن را و [ناخوانا] و گفت [ناخوانا] اسلم باید هر کدام یک رادیو داشته باشند که آیتاله خمینی در آن به عالم تبلیغ دین کند.
توضیحات سند:
1. غلامعلی اویسی، فرزند غلامرضا در سال 1297 ﻫ ش در قم به دنیا آمد. در سال 1315 دورهی شش ساله دبیرستان نظام مرکز را طى کرد و در سال 1317 دورهی دانشکدهی افسرى را به پایان رسانید. اویسى در سالهاى 1331 تا 1337 در مشاغل گوناگون و فرماندهى گروهان و گردان و آموزشگاه گروهبانى لشکر 2، ریاست شعبهی بازرسى دژبان مرکز و فرماندهى هنگ 52 دژبان قرار داشت و در سال 1332 فرمانده هنگ 16 تیپ کازرون شد. پس از کودتاى 28 مرداد 1332 اویسى به دریافت نشان درجه 2 رستاخیز نایل شد و به تدریج در هرم دیوانسالارى نظامى ترقی کرد. پس از طى دورهی دانشگاه جنگ در تهران و دورهی ستاد فرماندهى در آمریکا، در سال 1339 به ریاست ستاد گارد و در سال 1341 به فرماندهى لشکر یک گارد رسید و در همین سمت بود که به عنوان فرماندار نظامى تهران به قتل عام قیامکنندگان 15 خرداد 1342 دست زد. او در سال 1348 فرماندهى ژاندارمرى کشور و در سال 1351 فرماندهى نیروى زمینى ارتش را عهدهدار بود. اویسى در جریان انقلاب اسلامى بار دیگر در سمت فرماندار نظامى تهران قرار گرفت و به علت موقعیتش در رأس نیروى زمینى فرماندارى نظامى سایر شهرها را نیز تحت کنترل داشت. او در دیماه 1357 به بهانهی معالجه از ایران خارج شد و تقاضاى بازنشستگى کرد. اویسى در زمرهی نخستین افسران عالیرتبه متوارى رژیم پهلوى بود که با سرمایهی سرویسهاى اطلاعاتى غرب فعالیت تروریستى علیه نظام نوپاى جمهورى اسلامى را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. او در تاریخ 18 /11 /1362 توسط افراد ناشناسى در پاریس به قتل رسید. اسناد موجود، موارد متعددى فساد مالى و اخلاقى غلامعلى اویسى، همسر و پسرش (محمدرضا) را نشان مىدهد. در سند مورخ 13 /3 /1340 سازمان ضد اطلاعات ستاد ارتش چنین آمده است: « اطلاعیه واصله حاکى است که ساعت 30 /11 صبح روز سه شنبه 9 /3 /1340 سى نفر از اهالى یکى از دهات قم به اداره روزنامه اطلاعات مراجعه و با متصدى روزنامه مذکور که از طرف هیئت تحریریه مأموریت داشت مصاحبه نموده و اظهار مىدارند که ما اهالى ده اطراف قم و از رعایاى سرتیپ اویسى هستیم. ما از دست این افسر ارتش به تنگ آمدهایم. ما را تنبیه بدنى کرده و اظهار مىنماید که من نماینده شاه هستم و با شاه به گردش مىروم و با شاه آمد و رفت دارم. اگر شما حرف من را گوش ندهید شما را با قدرتى که دارم از بین خواهم برد»
ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، جلد 2، نشر اطلاعات، صص 445 و 446.
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، مساجد، مساجد استان آذربایجان غربی- جلد دوم صفحه 172