تاریخ سند: 3 مهر 1357
مکالمات سوژه از ساعت 0700 دوشنبه 3/7/57 تا ساعت 0700 سه شنبه 4/7/57
متن سند:
مکالمات سوژه از ساعت 0700 دوشنبه 3 /7 /57 تا ساعت 0700 سه شنبه 4 /7 /57
کاظم کوچک زاده تماس گرفت و گفت: میدانید که محاصره برداشته شده است؟1
صدوقی: بله. 3 /7 /57
کوچک زاده: ولی در عراق دانشجویان ایرانی قرار شده در سفارت جمع شوند و اعتراضاتی بکنند.
صدوقی: در همه دنیا قرار است که تمام دانشجویان اعتراض کنند و یک تلگرافی اصناف و روحانیت یزد باید به عراق بکنند و حسن البکر را محکوم کنند و بکوبند او را.
کوچک زاده: این تلگرافات رد میشود؟
صدوقی: بله، اگر هم نشد، رونوشت آن را میدهیم.
کوچک زاده: هر کاری که از دست ما بر بیاید در خدمت حاضریم.
صدوقی: برادرتان از کجا خبر داشت؟
کوچک زاده: از موسویان شنیده بود.
صدوقی: این موسویان چی کاره است و کی هست؟
کوچکزاده: دامغانی است و سرای حاجی حسن تاجر است؛ تاجر پنبه است. سپس خداحافظی کردند.
*****
سوژه با منزل [حسن] قمی تماس گرفت و با حاجی محمود آقا قمی صحبت کرد و بعد از احوالپرسی، گفت: یک جمله از این تلگراف فکرکنم از قلم افتاده است، اکنون که شاه ملت را از هستی ساقط کرده و هر چند گاه که دست به قتل عامی تازه میزند، برای زلزلهزدگان دلسوزی میکند، که خود در اثر بیتوجهی در امور خانهسازی، خانههای آنها را بر سر مردم خراب کرده است،2 اینها به هم نمیخورد، چیزی از قلم نیفتاده است؟
محمود قمی: اینجا که اینطوری نوشته شده است. شما درست میگویید، عبارات به هم نمیخورد.
صدوقی: چاپ کردهاش را ندارید؟
محمود قمی: چاپ کردهاش هم همینطور است، ولی تلگراف اصلی پیش من نیست و پیدا میکنم و بهتان اطلاع میدهم.
صدوقی: چون میخواستم چاپ کنم، باید عبارات درست باشد. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام حاجی حسن زارع تماس گرفت و گفت: خبر تازهای دارید؟
صدوقی: بله، خبرهای خوب.
حاجی حسن زارع: چه خبری؟
صدوقی: بعداً عرض میکنم.
*****
محمود قمی [تماس]گرفت و گفت: عبارت همینطوری است و منظور گویا این بوده است که شاید باید خانههای مثلاً ضد زلزله میساختن و نساختن، به علت اینکه منطقه زلزلهخیزی است طبس و بیتوجهی شده است؛ مثلاً همینطوری که فعلاً میخواهند بسازند، باید همان اول ساخته میشد که حالا دلسوزی نکنند.
*****
[سیدمحمدعلی] قاضی [طباطبایی] از تبریز تماس گرفت و گفت: خبر خوبی شنیدم، درست است؟
صدوقی: بله. (تمام جریانات را برای قاضی هم شرح داد) و گفت: دانشجویان یک تلگراف خیلی شدید و تندی به عراق زدند و رونوشت آن را به مراجع قم و جاهای دیگر هم دادند و امروز هم دانشجویان قرار است در مقابل سفارتهای ایران و کشورهای مختلف تظاهرات کنند. ضمناً شما هم تلگرافی به عراق بزنید و این ماجرا را شدیداً محکوم کنید. سپس خداحافظی کردند.
*****
آقایان ابریشمی و بسیطی و محمد نیکوکاران و مشروطه، جویای ماجرا شدند و سوژه گفت که محاصره تمام شده است.
*****
شخصی از تهران تلفن زد و گفت: آقای اردبیلی با شما تماس گرفت؟
صدوقی: نخیر.
ناشناس: زمینه چینی شده است که برای اعتراض به اهانت دولت عراق، قرار شده است که چهارشنبه یک تعطیل سراسری اعلام شود؛ ولی تا عصری نتیجه آقایان هم اعلام می شود، ولی آقایان اگر توانستند یک تصمیم قاطع بگیرند که هیچ، اگر نتوانستند که همان روز چهارشنبه یک تعطیل سراسری اعلام شود؛ شما موافق هستید؟
صدوقی: بله، من هم موافق هستم.
ناشناس: و اگر نتوانستند آقایان در قم تصمیم بگیرند، بهشان میگوییم که ما خواستیم با نظر شماها این مسئله حل شود، ولی خب خودتان کوتاهی کردید. در هر صورت شما برای روز چهارشنبه آمادگی که دارید؟
صدوقی: بله.
سپس آن شخص با موسوی که منزل سوژه بود صحبت کرد و گفت: حرکت نکردید هنوز؟
موسوی: من حدود ساعت 12 از اینجا حرکت میکنم.
ناشناس: ما قرار شده برای واکنش چهارشنبه تعطیل کنیم و شما وقتی آمدید تهران، فوراً مرا در جریان بگذارید.
*****
ریحانی از اداره برق جویای محاصره [منزل]خمینی شد. سوژه گفت: محاصره تمام شده است.
*****
[محمد] هاشمیان از رفسنجان تماس گرفت. سوژه گفت: باید دنباله کار را داشت و یک تلگرافاتی به آنها زد. در ضمن برای روز چهارشنبه احتمال زیادی دارد که در روز چهارشنبه یک تعطیل سراسری بشود؛ ولی خوب گویا قضیه تعطیلی در چهارشنبه هم مسلّم است. سپس خداحافظی کردند.
*****
شخصی از شیراز به نام شیخ غلامرضا نیک نژاد تماس گرفت و جویای واقعه حادثه شد. سوژه هم کلیه ماجرا را برای شیراز شرح داد.
*****
شخصی به نام قنادباشی تماس گرفت و گفت: شنیدم که محاصره شکسته شده است، درست است؟
مخاطب: بله.
*****
آتشی تماس گرفت و پرسید: موضوع مرتفع شده است؟
مخاطب: بله.
*****
سوژه به احمد آقا نامی گفت: دیروز خود احمد آقا خمینی تلفن کرده که محاصره شکسته شده است، ولی امروز دوباره خبر رسیده که گویا دوباره از سر گرفتهاند. شما به پاریس تلفن بزنید و از بنی صدر جویا شوید. من گمان کنم که دروغ باشه موضوع و درستش همانی بوده است که احمد آقا گفته است.
*****
شخصی به نام احمدی از اصفهان تماس گرفت و گفت: خبر خوش را شنیدید؟
صدوقی: بله، محاصره 24 ساعت بیشتر نبوده است. من میخواستم با آقای پسندیده تماس بگیرم، ولی نشد؛ گویا کسی منزلشان نبود. شما از جانب من به ایشان بگویید که یک شخصی که یک بار به نام بنی صدر و یک دفعه به نام کریم و سه و چهار دفعه تا به حال تلفن کرده و میگوید: من از پاریس تلفن میکنم و احمد آقا خمینی گفته که من به شما بگویم که رفع محاصره فقط یک ساعت بوده است و دوباره مأمورین محاصره را شروع کردهاند. من سر تا پای این حرف را دروغ میدانم، چرا برای اینکه دیشب ساعت 10 شب احمد آقا خودش به من تلفن کرد و گفته که حدود 6 ساعت است که محاصره شکسته شده است، چطور آن وقت آن شخص میگوید این محاصره بیش از یک ساعت نبوده است، صددرصد این شخص میخواهد فتنه بپا کند جنابعالی و بقیه هم در جریان باشید که این موضوع دروغ است و میخواهد آشوب بپا کند و به همه جا خبر دهید.
*****
شخصی که میگفت از راه دور و از منزل [سیدابوالحسن] بنی صدر تلفن میکند گفت: من دو ساعت پیش با نجف، احمد آقا تماس گرفتم و احمد آقا گفته که دوباره محاصره کردهاند.
رجبعلی(مستخدم): خود آقای بنی صدر کجا هستن؟
ناشناس: مسافرت و امشب میآیند.
رجبعلی: شماره شما چند است؟
ناشناس: 6658954.
رجبعلی: چند ساعت محاصره بوده خانه آقا؟
ناشناس: دقیق نمیدانم، من به احمد آقا تلفن میکنم و میگویم خودش مستقیماً با شما صحبت کند. سپس خداحافظی کرد.
*****
شخصی به نام ظریف از تهران تماس گرفت و گفت: من امروز که مزاحم شما شدم، به خاطر این است که امروز آقای دکتر آزاد رئیس شعبه 1 دیوانعالی جنایی که امر فرموده بودید، به من تلفن زد و گفت من با وجودی که قرار را تبدیل کردم، قرار شد که سند بیاورند و آن آقای قاسمی را آزاد کنند، سند نیاوردهاند.
صدوقی: کدام قاسمی؟
ظریف: قاسمی که در کرج بوده است. من خواستم جنابعالی را در جریان بگذارم و اگر مایل هستید خودم هم به کرج تلفن میزنم.
صدوقی: بسیار خوب. سپس خداحافظی کردند.
*****
دکتر [میرزامحمد] نظامالدینی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی، پرسید: این شایعه تلفن پاریس راست است؟
صدوقی: دروغ است، چون به هم نمیخورد ساعاتی که گفته میشود. چون احمد آقا گفته شش ساعت است که محاصره شکسته شده است، ولی این شخص میگفت فقط یک ساعت محاصره را شکستهاند.
دکتر نظام الدینی: انشاءالله دروغ است . سپس خداحافظی کرد.
*****
از تهران شخصی به نام موسویان تماس گرفت و گفت: تازه چه خبر؟
صدوقی: هیچ خبری ندارم.
موسویان: آیا این اعلامیه آقا که درباره آزادی آیتالله قمی، آقای خمینی از نجف داده است، درست است؟
صدوقی: بله، درست است. خود پسر آقای قمی برای من خوانده است و درست است.
موسویان: من اگر از طریق کویت توانستم اخباری به دست بیاورم جنابعالی را هم در جریان میگذارم.
*****
محمدعلی صدوقی از طبس تماس گرفت و گفت: اختلافی که پیش آمده بود، حل شد و در رأس هر گروه دو تا روحانی و دو تا بازاری و دو تا دانشجو گذاشتهایم و من یکی دو روز دیگر میآیم.
صدوقی: حمید و مجید چی کار میکنند؟
محمدعلی: هستن و مشغولن.
صدوقی: هاشمی نژاد رسید؟
محمدعلی: بله.
صدوقی: دو تا اصفهانی هم که من نامه بهشان داده بودم، رسیدند؟
محمدعلی: بله.
(حمید و مجید پسرهای آقای نجفی هستن.)
*****
از کارخانه نان ماشینی تماس گرفته شد: فردا تعطیل است؟
رجبعلی: فردا که تعطیل نیست، ولی گویا چهارشنبه تعطیل باشه، که خود حاجی آقا در مسجد میگویند.
*****
[رضا] پهلوان نصیر تماس گرفت و گفت: حسین حلواییان مقابل امام زاده جعفر روضه بنا کرده بودند و یک شعار از کلمات قصار امام حسین وسط خیابان، کلانتری 3 گفته که هم باید اجازه بگیرید برای روضه و هم شعار را بردارید.
صدوقی: بیخود گفتن و حقی ندارن.
پهلوان نصیر: پس ادامه بدهند و کلانتری نروند؟
صدوقی: بله.
پهلوان نصیر: امری ندارید؟ . سپس خداحافظی کرد.
*****
انتظاری از تفت تلفن زد و پرسید: حاجی آقا حرکت نکردهاند برای تفت؟
مخاطب: چرا، الان در راه تفت هستن.
*****
سیفی از قم تماس گرفت و پرسید: حاجی آقا نیستن؟
مخاطب: نخیر، مسجد هستن.
سیفی: اینجا در بازار شایع شده است که دوباره خانه آقا را محاصره کردند؟
مخاطب: صحت ندارد، معلوم نیست که درست باشه.
*****
مریم همسر صدوقی تماس گرفت و بعد از مکالمات خانوادگی، گفت: اینجا شهربانی فقط پیرمردها را میگذارد بروند پرسه و فاتحه؛ جلوی طلبهها و جوانها را گرفته است و اجازه نمیدهد. در ضمن سیفی اینجا تلفن زده که آقا را دوباره محاصره کردهاند؟
مخاطب: سیفی اینجا تلفن زد و ما بهش گفتیم که صحت ندارد، چطور چنین حرفی میزند. سپس خداحافظی کردند.
*****
موسویان از تهران تماس گرفت و پرسید: حاجی آقا نیستن؟
مخاطب: خیر.
موسویان: به ایشان بگویید الان از طریق کویت به من اطلاع دادند، گفتهاند که مأمور درب منزل آقا هست و همه را نمیگذارند بروند و بیایند و فقط یک عده مخصوص را میگذارند و تازه آن عده را هم بازرسی میکنند، ولی آقا آزاد هستن که بیایند بیرون، ولی خود ایشان اعتصابی کردهاند و بیرون نمیآیند و تلفن من هم 304179 به ایشان بگویید هر موقع آمدند یک تلفنی به من بزنند.
*****
مریم صدوقی از قم تماس گرفت و گفت: آقا جان نیستن؟
حاجی بی بی: نه.
مریم: دوباره خانه آقا را محاصره کردهاند.
حاجی بیبی: الان هم آقای موسویان تلفن زد و گفت جریان را.
مریم: امشب آقایان جلسه داشتند، ولی هنوز تصمیم جلسه معلوم نشده است. محمد از آلمان هم گفت که خانه آقا در محاصره است. یک مقداری صحبت خانوادگی هم کردند.
*****
موسویان دوباره تماس گرفت و گفت: الان آقای [سیدعباس] خاتم از نجف با من مستقیماً صحبت کردند و گفتند منزل آقا هنوز در محاصره است، فقط طلبه را راه میدهند و بازرسی هم میکنند، چه رفتن و چه آمدن از منزل ایشان و یک عده هم مأمور از بغداد آمدهاند. آقا از آنها پرسیده است چرا این کار را میکنید، آنها میگویند این کارها را برای حفظ جان شما میکنیم؛ ولی آقا گفته طرز حفظ جان که اینطوری نیست و چرا مردم را بازرسی میکنید و من از منزل بیرون نمیآیم و اعتصاب کردهام و به این رویه شما هم اعتراض دارم.
*****
سوژه با موسویان تماس گرفت. موسویان جریان را برای سوژه تعریف کرد که دوباره محاصره برقرار است و مردم را هم بازرسی میکنند و آقای خاتم هم چنین گفت و حتی خاتم گفت خیلی هم شدید بود، ولی فعلاً آقا اعتصاب کرده و گفته این موضوع، موضوع حفاظت نیست و پرسیده راستش را بگویید جریان چیست و خلاصه گفته وضع خوب نیست و تلفن قطع شد با آقای خاتم.
صدوقی: امروز قبل از ظهر قرار بود آقایان قم تصمیم خود را بگویند.
موسویان: آقایان تهران که قرار است چهارشنبه تعطیل کنند و با قم که تماس گرفته شد آقای نجفی ساکت نشسته است و آقای گلپایگانی گفته حالا ببینم و آقای شریعتمداری گفته شماها بکنید و اگر از من سؤال شد من تأیید میکنم؛ خلاصه موضوع را جدی نگرفتهاند و خلاصه موضوع تعطیلی طوری باشه که سرتاسری باشه.
صدوقی: امشب که نمیشود با آقایان تماس گرفت، انشاءالله فردا. سپس خداحافظی کردند.
*****
سوژه با قم تماس گرفت و گفت: جریان اینطور است و گفت چهارشنبه بنا شده تعطیل باشد جواب داده شد بله و خداحافظی کردند.
*****
شخصی به نام عباس عباسی3 از قم تماس گرفت و گفت: خبر تازهای از نجف ندارید؟
صدوقی: چرا،( موضوع را برای ایشان تعریف کرد.)
عباسی: اصلاً موضوع چیست؟
صدوقی: موضوع دوستی با ایران است.
*****
شخصی از قم به نام موسوی تماس گرفت و بعد از احوالپرسی گفت: شما تازه چه خبر دارید؟
صدوقی: دیشب آقای موسویان تماس گرفته که محاصره است، ولی خیلی خفیف است و به آن شدت نیست.
موسوی: من امروز صبح با کویت تماس گرفتم و آقا در محاصره خیلی شدید به سر میبرند.
صدوقی: حالا چه باید کرد؟
موسوی: نمیدانم.
صدوقی: هر دستوری باشد ما انجام میدهیم، تعطیلی فردا که مسلّم است؟
موسوی: بله، آقایان دیشب جلسهای داشتند و من جویا شدم، خلاصه نتوانستم چیزی دستگیرم بشود. شما اگر بتوانید خوب است جریان جلسه را بپرسید.
صدوقی: شماره تلفن شما چند است.
موسوی: 7175. سپس خداحافظی کردند.
*****
سوژه با موسوی تماس گرفت و گفت: با هر سه آقایان تماس گرفتم، منزل شریعتمداری که پرسیدم حسن آقا کجا هستن؟ جواب دادند منزل خودشان هستن. بعد گفتم با آقا میخواهم صحبت کنم، جواب داده شد گوشی برنمیدارند. آقای نجفی که هیچکس گوشی را برنداشت. آقای گلپایگانی که با پسرش صحبت کردم، گفت خبری نداریم و چی کار باید بکنیم؟ خلاصه از این حرفها و هیچ نتیجهای نبوده است و همه شهرستانها منتظر قم هستن، ولی قم هیچ حرفی نمیزند و حتی من به پسر گلپایگانی که گفت میگویید ما چی کار کنیم؟ گفتم بابا دستور تعطیلی، خلاصه عکسالعمل نشان بدهید.
بعد سوژه شماره آقای آسید علی محقق را خواست. جواب داده شد 2467 است.
توضیحات سند:
1. حزب بعث عراق ، براساس توافقاتی که در راستای پیشگیری از فعالیتهای امام خمینی(ره) صورت داده بود، در آغاز مهرماه سال 1357ش، بیت ایشان را به محاصره نیروهای نظامی درآورد؛ که این اقدام با اعتراض گستردهای مواجه گردید.
خبرگزارهای فرانسه و یونایتدپرس در این خصوص گفتند: «دولت عراق در قبال فشارهای دولت ایران تسلیم شده است و از ملاقات مردم با آیتالله خمینی جلوگیری میکند. از دو روز قبل مقامات عراقی آیتالله خمینی را ممنوع الملاقات کردهاند و به او اجازه نمیدهند تا از خانه خارج شود و یا با دیگران ملاقات کند.» روزشمار تاریخ ایران . ج 2. ص 362
این اتفاق در شهرهای استان یزد، بازتاب گستردهای داشت. در روز دوم مهرماه، پس از نماز مغرب و عشاء نمازگزاران مسجد حظیره، که ساواک تعداد آنها را 2000 نفر تخمین زده است! با خیابان آمدند و به تظاهرات پرداختند: « علت این تظاهرات، به این جهت بوده، که چون شایع گردید منزل خمینی در نجف وسیله مأمورین عراقی محاصره شده. ضمناً حاج محمد صدوقی در مسجد حظیره حاضر اظهار نمود از برهم زدن نظم و آرامش خودداری کنید و تا فردا صبح چگونگی روشن خواهد شد؛ در نتیجه جمعیت متفرق شدند.» انقلاب اسلامی در یزد . ج 4. سند شماره: 4253 /26 ﻫ - 3 /7 /57
به همین علت بود که در روز سوم مهرماه، اداره کل سوم ساواک طی بخشنامهای سراسری دستور داد: « به قرار اطلاع اخیراً دولت عراق تضییقاتی برای خمینی فراهم نموده، متعاقب آن عوامل خمینی از عراق با عدهای از قشریون در ایران تماس گرفته و تصمیم دارند به منظور اعتراض به اقدامات دولت عراق، دست به تظاهرات و احتمالاً یک سلسله اقدامات ایذائی از جمله خرابکاری و آتش سوزی در مراکز مختلف بزنند. دستور فرمائید سریعاً با همکاری مراجع انتظامی پیش بینی و مراقبتهای لازم معمول و هرگونه اقدامی در این مورد را به موقع خنثی و نتایج حاصله را سریعاً و مستمراً اعلام نمایند.» همان . سند شماره: 7433 /312 - 3 /7 /57
و در همان روز نیز پرویز ثابتی به ساواک یزد دستور داد: « افراد وابسته به خمینی تحت مراقبت قرار گیرند.» همان . سند شماره: 7440 /312 - 3 /7 /57
2. صحبت از پیام حضرت امام(ره) درباره آزادی آقای قمی از زندان است. تک: صحیفه امام، ج 3، ص 478.
3. حجتالاسلام عباس عباسی از روحانیون مبارزی بود که در سال 1346ش در شیراز دستگیر شد. وی که در دوران انقلاب اسلامی در استان هرمزگان دارای نقش بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دروههای اول، سوم، چهارم و پنجم نماینده مجلس شورای اسلامی بود و همچنین از سال 1379 تا سال 1381ش نمایندگی ولی فقیه در سپاه پاسداران استان هرمزگان را عهده دار بود. وی در سال 1381ش به رحمت ایزدی پیوست.
***
منبع:
کتاب
گفت و شنود، جلد اول - شنود مکالمات شهید آیتالله محمد صدوقی صفحه 314