تاریخ سند: 17 شهریور 1357
گزارش مواضع شریعتمداری نسبت به تظاهرات و اعتراضات مردمی
متن سند:
گزارش مواضع شریعتمداری نسبت به تظاهرات و اعتراضات مردمی
از: قم تاریخ: 17 /6 /57
به: 312 شماره: 1516 /21ﻫ
پیرو 1507 /21ﻫ- 16 /6 /57
١- روز گذشته قبل از اعلام حکومت نظامی افراد متعددی از تبریز از جمله آقایان بنی هاشمی، قائمی، و چند نفر دیگر با شریعتمداری تماس و از وی در مورد راه پیمایی روز سه شنبه 29 /6 /57 تبریز نظریه خواستهاند شریعتمداری ضمن توصیه به آنان پیرامون جلوگیری از کشتار مردم، زدوخورد، توهین، شعارهایی حاد نظر آنان را به نزدیک شدن سه نفر از روحانیون تهران از قبیل مفتح، نوری، باهنر به جبهه ملی1 جلب و اضافه نموده که به روحانیون تبریز ﻫشدار دهند از نفوذ چنین افرادی آگاه شوند و نگذارند آنان دست به اقدام حادی بزنند و در خاتمه اشاره کرده که پیرامون راهپیمایی روز سه شنبه مشورت و بررسی شود و کیفیت و کمیت را در نظر بگیرد.
2- روز گذشته در حدود ساعت 1700 افراد متعددی از قبیل آقایان اهری، فرشی، تاغوریان یا مغاریان و چند نفر دیگر از تهران با شریعتمداری تماس و عنوان کردهاند آقای مفتح از کرده خود پشیمان است و میخواهد گذشته خود را جبران نماید. توضیح اینکه به شریعتمداری ثابت شده بود که این فرد و دو نفر دیگر به جبهه ملی2 همکاری دارند و یا تحریک آنان علیه شریعتمداری مطالبی مطالبی گفته است که شریعتمداری ضمن تشریح اقدامات آقای مفتح و اینکه این افراد با جبهه ملی همکاری دارند و جبهه ملی هم تماسی با کمونیستها پیدا کردهاند اضافه نمود اطلاعاتی به ما رسیده است که جبهه ملی با کمونیستهای فرانسه ارتباط پیدا کرده است و این مسئله تعطیلی در روز پنجشنبه با نظر آنها بوده است منتها به اسم آقای مفتح و آقایان دیگر گفته شده و این برای روحانیت و اسلام خیلی خطرناک است و اگر ادامه یابد اینها چند مسجد را به دست خودشان میگردند وی را به دنبال خودشان میکشند این مسئله اصلاً به مصلحت نمیباشد این روحانیون تهران که تعطیلی بازار را امضاء کردهاند نه تنها نهایت بی اعتنایی را به ما کردهاند بلکه به جهاد توهینی خط مشی را تخطئه و مملکت را و اسلامیت را نیز به نابودی میکشند شریعتمداری در خاتمه عنوان کرده است که روحانیت باید بین اعلامیههای روحانیون و اعلامیههایی که جبهه ملی میدهد فرق قائل شوند.
استحضاراً معروض باصری نیا
- در بولتن درج گردید.
جهت بهرهبرداری به استحضار رئیس دایره عملیات میرسد.
توضیحات سند:
1. با توجه به مواضع شریعتمداری نسبت به حرکت انقلابی مردم و وابستگی وی به رژیم و اینکه از سوی سازمان دهندگان اعتصابات و تظاهرات مورد اعتنا قرار نمیگرفت. به انحاء مختلف سعی داشت نقش روحانیون و عناصر فعال معتقدین به رهبریت امام خمینی(ره) را کمرنگ کند. از جمله این که به هواداران خود میگفت افرادی مانند شهید مفتح و شهید باهنر از اعضای جبهه ملی هستند و جلب افکار واندیشههای آنان شدهاند.
2. جبهه ملی: تشکیل جبهه ملی ایران به سال 1328 باز میگردد. در این سال عمر مجلس پانزدهم به پایان رسید و تعیین تکلیف مسئله نفت جنوب به مجلس شانزدهم محول شد. در پایان همین سال تعدادی از رجال سیاسی کشور به رهبری دکتر مصدق در اعتراض به تقلب در انتخابات مجلس در دربار متحصن شدند. این عده 20 نفره پس از اتمام تحصن نافرجام، در منزل دکتر مصدق گرد آمده و پس از مذاکرات مفصل و تشکیل کمیسیونها مختلف و تدوین اساسنامه در اول آبان 1328 موجودیت جبهه ملی ایران به رهبری دکتر مصدق را اعلام کردند. مؤسسان جبهه مدیران برخی جراید و سران احزاب و گروههای سیاسی بودند که با حفظ تشکل حزبی خود به عضویت جبهه ملی در آمدند و شامل افراد ذیل میشدند: دکتر محمد مصدق، دکتر حسین فاطمیدکتر مظفر بقایی، حائری زاده، حسین مکی، دکتر کریم سنجابی، زیرک زاده، محمود نریمان، عبد الغدیر آزاد، عمید نوری، سید علی شایگان، آیتالله غروی. شمسالدین علایی، جلالی نآیینی، عباس خلیلی، حسن صدر، رضا کاویانی، ارسلان خلعت بری، یوسف مشاور و احمد ملکی.
جبهه ملی هدف خود را ایجاد حکومت ملی به وسیله تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار اعلام کرد.
گروههای تشکیل دهنده جبهه ملی اول عبارت بودند از: حزب ایران، حزب ملت ایران، (به رهبری داریوش فروهر)، حزب زحمتکشان ملت ایران (به رهبری مظفر بقایی)، مجمع مسلمانان مجاهد (به رهبری شمس قنات آبادی) و حزب مردم ایران (به رهبری محمد نخشب).
به دنبال تکرار انتخابات مجلس شانزدهم ﻫشت نفر از اعضای جبهه ملی شامل مصدق، مکی، شایگان. بقایی، حایری زاده، آزاد و نریمان به مجلس راه یافتند و فراکسیون نهضت ملی را تأسیس کردند. نمایندگان فراکسیون با شعار «ملی شدن نفت در سراسر کشور»، هدف خود را حفظ حقوق ایران در قضیه نفت و مخالفت با لوایح پیشنهادی دولت قرار دادند. مصدق از قیام 30تیر 1331 دارای قدرتی بود که به فرموده امام خمینی(ره) حتی میتوانست شاه و نظام سلطنت را سرنگون کند که به خاطر محافظه کاری و تمایل به حفظ نظام پادشاهی مشروطه بدین مهم توجهی نکرد.
اختلاف سلیقه خود محوری و جاه طلبی برخی اعضاء، ضعف سازماندهی، عدم شفافیت ایدئولوژی و خلاء رهبری که با استقلال مصدق در نخست وزیری و ترک عملی جبهه ملی توسط وی به اوج خود رسید. از جمله دیگر علل بود که موجبات سقوط جریان ملی گرایی لیبرال و سرنگونی دولت مصدق توسط کودتای انگلیسی، آمریکایی 28 مرداد را تسریع کرد. هر چند اگر حمایت نیروهای مذهبی نبود حکومت مصدق 13 ماه قبل و پس از اختلافات با دربار و استعفای او پایان میگرفت و تنها قیام عمومی 30 تیر بود که دیگر بار امکان قدرت مصدق را فراهم کرد. و البته ملیون قدر پشتوانه مذهبی و مردمی نهضت را ندانستند و خود را بر پیروزی کودتاگران در 28 مرداد 1332 هموار گرداندند.
پس از کودتا برخی عنصر و گروههای ملی در قالب نهضت مقاومت ملی فعالیتهای زیر زمینی محدود و ناموفق علیه رژیم آغاز کردند. اما فعالیتهای نهضت مقاومت با دستگیری برخی فعالین آن در تهران و شهرستانها به رکود گرایید. مصدق به حبس و تبعید در احمد آباد محکوم و تا پایان عمر (سال 1345) تحت نظر باقی ماند و دکتر فاطمی اعدام شد.
جبهه ملی دوم:
جبهه ملی دوم پس از رایزنیهای فراوان ملیون و همکاران سابق مصدق تبعیدی در 30 تیر 1339 با انتشار بیانیهای اعلام موجودیت کرد. سران جبهه در اولین اقدام با توجه به سخنان شاه مبنی بر برگزاری مجدد انتخابات مجلی بیستم طی ملاقاتی با شریف امامی نخست وزیر وقت و وزیر کشور خواهان تأمین آزادی انتخابات و مطبوعات و اجتماعات شدند. به دنبال عدم پذیرش این شرایط نمایندگان جبهه ملی در مجلس سنا تحصن کردند که به بازداشت آنان انجامید و تنها اللهیار صالح از حوزه انتخابیه کاشان راه یافت.
با روی کار آمدن امینی (اردیبهشت 1340) و علی رغم اشتراک نظرهایش با ملیون امریکو فیل در خصوص ایجاد اصلاحات میان او و جبهه ملی ائتلاف نیرومندی علیه رقیب مشترک یعنی شاه و دربار انگلوفیل به وجود نیامد و برعکس جناح مقابل توانست با دامن زدن به اختلافات آنان هر دو را تضعیف و از صحنه بیرون کند. 28 /2 /40 با موافقت دولت میتینگ جبهه ملی در میدان جلالیه با حضور انبوه مردم تهران که برای اولین بار پس از کودتا 28 مرداد چنین مجالی مییافتند برگزار شد.
همچنین در دی ماه 1341 تنها کنگره جبهه ملی در طول حیات جبهه ملی اول تا چهارم برگزار گردید.
به هنگام افتتاح کنگره برخی از نمایندگان روحانی عضو در اعتراض به حضور بانوان بدون حجاب (پروانه فروهر و هما دارابی) جلسه را ترک گفتند. در ادامه پس از انتخاب مصدق به عنوان رئیس افتخاری کنگره رأی گیری به عمل آمد و اللهیار صالح به ریاست اجلاس برگزیده شد.
یکی از موارد اختلاف انگیز کنگره بر سر عضویت گروه تازه تأسیس ملی و مذهبی نهضت آزادی بود که علی رغم مجادلات فراوان با درخواست این گروه برای عضویت در جبهه مخالفت شد و منجر به اعتراض و ترک اجلاس توسط نمایندگان نهضت آزادی گردید و پس از آن سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفتند.
جبهه ملی سوم
جبهه ملی سوم را باید ادامه و دنباله طبیعی جبهه ملی دوم دانست. گروههای عضو جبهه ملی سوم که در 7 /5 /44 رسماً اعلام موجودیت کرد عبارت بودند از: حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی. رهبری جبهه ملی سوم را سید باقر کاظمی از نخبگان سیاسی قدیمیکشور بر عهده گرفت. اما دو هفته پس از اعلام موجودیت فروهر و خلیل ملکی رهبران گروههای کوچک سوسیالیستها و حزب ملت دستگیر شدند. قبل از آن هم رهبران نهضت آزادی دستگیر شده بودند. بدینسان جبهه سوم قبل از شروع و گسترش فعالیتها فرو پاشید و شاه به ملی گرایان امکان داد از خوان نعمت دلارهای نفتی بهرهمند برند تا منافع آنان با منافع پهلویها گره خورد. برخی دیگر که فعالیت سیاسی را کنار نهاده بودند وارد فعالیتهای آموزش عالی شدند.
در طول سالهای 44 تا 56 هیچ گونه فعالیت سیاسی تشکیلاتی و حتی انفرادی از ملی گرایان لیبرال (به جز افرادی مانند داریوش فروهر) در مخالفت با استبداد و استعمار نوین ایران و افزایش نفوذ بیگانگان مشاهده نمیشود. اینان تنها گاهگاهی در دورهها و محافل خصوصی گردهم میآمدند و نومیدانه به بحثهای تکراری و جاری میپرداختند. در طول تمام این سالها چشم ملی گرایان لیبرال به آمریکا بود تا به گوشه چشمی به آنها و چشم غرهای به شاه امکان فعالیت و ایجاد فضای باز سیاسی در ایران را فراهم آورند.
جبهه ملی چهارم
به اعتراف رهبران جبهه ملی آغاز مجدد فعالیتهای این گروه ناشی از پیدایش فضای باز سیاسی کشور بود که تحت تأثیر به قدرت رسیدن دموکراتها در کاخ سفید به وجود آمد تا پس از وقفهای 12 ساله ملیون فعالیتهای خود را از سر گیرند. این زمانی بود که شاه همانند ابتدای دهه 1340 میخواست با انجام برخی اصلاحات جزئی و هدایت شده بساط قدرت خویش را استحکام بخشد.
زمینه ساز آغاز به کار جبهه ملی چهارم فعالیتهای متفرقی بود که ملیون لیبرال در قالب چند نامه سرگشاده خطاب به سران رژیم و سخنرانیهای محفلی انتقادی آنان بود.
در بیانیه اعلام موجودیت جبهه ملی چهارم و نامه خطاب به سران رژیم هیچ نشانهای از طرح خواستههای اساسی و اعلام مخالفت صریح یا ضمنی با رژیم به چشم نمیخورد. آغاز وضعیت انقلابی و خیزشهای مردمی علیه نظام پهلوی با قیام 19 دی 56 مردم قم و سپس برپایی مراسم چهلم شهدا به صورت ادواری در شهرهای مختلف آغاز میشود. در این مقطع تأکید سران جبهه مبارزه قانونی در چهارچوب قانون اساسی بود. در اعلامیه دکتر سنجابی به مناسبت قیام مردم تبریز آمده بود که: «در این مرحله مبارزه قانونی که ما هستیم شعار خود را در یک خواسته متمرکز سازیم: سرنوشت ملت ما به وسیله مبعوثان حقیقی ملت تعیین میشود.»
در 30 تیر 1357 «اتحاد نیروهای ملی» به «جبهه ملی چهارم» تغییر نام یافت. در این تشکل ریاست هیئت اجرایی بر عهده دکتر کریم سنجابی و اعضای آن بختیار، فروهر، حبیبی و مبشری بودند. در شهریور 57 سران جبهه ملی برای تحقق خواستههای خود در چهارچوب قانون اساسی و کسب برخی امتیازات مشغول مذاکره و چانه زنی با دولت شریف امامی بودند اما حضور میلیونی مردم در مراسم عید فطر و متعاقبۀ کشتار مردم مسلمان در 17 شهریور معادلات طرفین را بر هم زد.
در وضعیت انقلابی کشور طی نیمه دوم همین سال و جهت جلوگیری از تعارض میان رهبری و نیروهای انقلابی با رژیم به ناچار اتخاذ مواضع تندتری کرد ولی همچنان خواهان انجام اصلاحات در قالب قانون اساسی بود. سنجابی رهبر جبهه ملی طی مصاحبهای در 19 مهر 57 اعلام کرد: سلطنت مشروطه را رد نمیکنیم و با آن مخالفتی نداریم. آنچه ما میخواهیم از بین رفتن کامل استبداد است». سنجابی حتی پس از ملاقات با امام در پارئیس (آبان 57) از اعلام غیر قانونی و نامشروع بودن نظام پادشاهی و عدم امکان سازش با آن گردن نهاد.
البته ملیون لیبرال علی رغم اعلام موضع علنی در خفا همچنان به دنبال سازش با رژیم شاه بودند. پس از بازگشت سنجابی از پارئیس و بازداشت ظاهریاش، وی و شاهپور بختیار ملاقاتهایی با سپهبد ناصر مقدم رئیس ساواک و شخص شاه داشتند. سنجابی در دیدار با مقدم گفت «ما ممکن است برای شاه به منزله آخرین تیر ترکش باشیم»
در این مقطع نراقی از رهبران جبهه برای شاه پیام آورده بود که آنان تحت شرایطی حاضرند با پشت کردن به مذهبیون با شاه برای تشکیل دولت به توافق برسند. شاه نیز پس از مذاکره مستقیم با ملیون به آنان پیشنهاد تشکیل دولت داد. سران جبهه نیز در جلسات داخلی خود کلیت پیشنهاد را پذیرفته و در پی یافتن فرد مطلوب و نیز حل مشکل خود با امام بودند.
«اکثر افراد شرکت کننده ابراز عقیده کردهاند که اگر لزومی به جلب همکاری مورد نظر باشد، این صحیح نیست جبهه ملی خود را تحت عنوان تلاش برای همکاری با خمینی کوچک کند.»
در آذر 57 که سنجابی و فروهر تحت نظر مقامات ساواک به سر میبردند خطاب به مقامات عالی رتبه رژیم پهلوی گفتند: بازداشت ما دو نفر در ابتدای امر میتوانست مقداری موجه باشد، اما هرچه زمان بگذرد میدان برای دیگران و به خصوص آخوندها خالی میماند و ما از سازماندهی و ایجاد یک سازمان متشکل در مقابل آنان عقب خواهیم ماند. وقت آن رسیده که جبهه ملی تلاشهای خود را شدت دهد و سازماندهی کند تا بتواند در آینده مقابل آخوندها ایستادگی نماید.
همزمان جبهه ملی برای مطرح کردن خود به عنوان جانشین نظام پادشاهی و جلب نظر ایالات متحده تماسهایی با مقامات سفارت آمریکا در ایران برقرار کرد. ارزیابی مسؤلان سفارت پس از اولین ملاقات با وی چنین است: سنجابی میخواست چیزی را که وی حسن نیت خودش – عقاید روشنفکرانه و گرایش طرفدار غرب برای توجه ایالات متحده میداند، را به طور غیر مستقیم منتقل کند.
در آخرین روزهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی و ورود امام خمینی به وطن، جبهه ملی هر چه بیشتر از کاروان انقلاب عقب افتاد و راه مخالفت با برخی مواضع امام و فاصله گیری تدریجی از آن را پیش گرفت و سرانجام به دنبال اعلام مخالفت صریح با لایحه قصاص و قصد راهپیمایی و تحریک مردم، حضرت امام طی سخنانی تند و انقلابی در 25 خرداد 1360 غیر قانونی و مرتد بودن این تشکیلات را اعلام نمودند.
(ر.ک: ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران ترجمه احمد تدین، تهران: کویر، 1370، صص 7، 65.)
محسن مدیر شانهچی، احزاب سیاسی ایران، نشریه خاوران، سال 3، شماره 136، آذر 1372، صص 6، 10.
Suss .siavohi: thefailiar of the liberal nationalism in iran.
Ohio: ohio state un press, 1985 p8
کریم سنجابی، امیدها و نا امیدها، لندن، انتشارات ملیون، 1361، ص 21.
مارک جی، گازیور وسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، 1371، صص270 ،234؛
ع باقی، تاریخ شفاهی انقلاب به روایت بی.بی.سی. تهران. نشر تفکر، 1373، صص 139، 247؛ اساسنامه جبهه ملی سوم، تهران، انتشارات جبهه ملی ایران، 1342.
منبع:
کتاب
شهید حجۀالاسلام دکتر محمدجواد باهنر صفحه 662