تاریخ سند: 26 فروردین 1351
موضوع : سخنرانی سید صدرالدین صدربلاغی در حسینیه ارشاد
متن سند:
به : 312
از : 20 ه 12 شماره : 10401 /20 ه 12
نامبرده بالا در ساعت 2000 روز 11 /1 /51 در حسینیه ارشاد به منبر رفت
و درباره اهمیت هجرت حضرت محمد (ص) در تاریخ اسلام و حب وطن
صحبت کرد و گفت کلمه وطن با معنی و بسیار پرارزش است ولی در صورتی که
برای افراد آن وطن آسایش و آرامش وجود داشته باشد در جامعه ای که مردم
برای مواد اولیه زندگی در مضیقه هستند و یا آن کسی که در سلول زندان بسر
می برد دیگر وطن برای او ارزشی ندارد و منتظر است که سیل بیاید و محل زندان
را از بین ببرد.
ناطق آنگاه موضوع هجرت پیغمبر را دنبال کرد و گفت وقتی که
حضرت محمد به مدینه وارد شد به همراهانش گفت عنان شتر را رها کنید او
می داند در کجا سینه بر زمین بگذارد.
شتر جلوی خانه یکی از مهاجرین که خانه
بسیار کوچک و محقری بود توقف کرد و حضرت به آن منزل وارد شد.
برای
اینکه حضرت محمد می دانست باید در چنین خانه ای بماند تا مردم فقیر رنج
نبرند و نگویند او که رهبر ماست در بهترین خانه ها زندگی می کند و به ما امر به
صبر و شکیبایی می کند.
همچنین حضرت علی وقتی که وارد به بصره شد او را به
قصر ابیض دعوت کردند ولی علی قبول نکرد و گفت آنجا جای من نیست علی
باید در قصر دلها جا بگیرد و در میان مردم باشد و هیچگاه نمی خواهد که ملت از
او آزرده خاطر بشوند.
علی در روح و
جان ملت خانه می کرد زیرا اگر علی به قصر ابیض می رفت رفتارش با گفتارش
یکی نمی شد و مردم از او ایراد می گرفتند و می گفتند از حال مردم فقیر بی خبر
است.
انسان باید در قصر دلهای مردم کاخ بنا کند تا هیچ سلاح و فلزی نتواند آن
را خراب نماید.
اما می بینم که خانه هایی از سنگهای مرمر و غیره می سازند که
می توان با پول چند قطعه آن برای یک نفر بی خانمان آشیانه تهیه نمود.
البته این
کارها اثر بدی دارد.
زیرا وقتی عده ای برای نان در اضطراب باشند با دیدن کاخ
روح بدبینی در جامعه ایجاد می شود و در دل مردمان فقیر نسبت به اغنیا تنفر
ایجاد می گردد.
حضرت محمد هر وقت می خواست از مدینه خارج شود ابتدا به
دیدن همه مردم می رفت و سرانجام از دخترش وداع می کرد تا یک نوع آرامش
روحی در او ایجاد شود.
یک دفعه که از مسافرت به مدینه برگشته بود به خانه
دخترش رفت ولی با حالت برافروخته از آنجا خارج شد.
فاطمه متوجه عامل
ناراحت کننده پدر شد و حسن و حسین را صدا کرد و دو عدد دست بند نقره
خودش و یک پرده را به آنان داد و گفت اینها را به مسجد ببرید و به پدرم بگوئید به
خدا قسم به غیر از اینها چیز دیگری در زندگی ما اضافه نشده است.
وقتی
حسنین آنها را به حضرت محمد تحویل دادند حضرت خوشحال شد و به
دخترش دعا کرد و دستور داد آن پرده را قطعه قطعه کنند و بین مهاجرین توزیع
نمایند و پول دستبندها را هم به فقرا بدهند.
این است مکتب محمد و درس زندگی
او که باید برای ما مسلمانها سرمشق باشد.
صدربلاغی در پایان از مطبوعات و
رادیو که کلمه عرب را به جای اعرابی به کار می برند انتقاد کرد و معنی صحیح آنها را
بیان داشت و در ساعت 2145
به وعظ خود خاتمه داد.
نظریه شنبه ـ نظری ندارد.
نظریه یکشنبه ـ نظری ندارد.
آمال
نظریه سه شنبه ـ نظری ندارد.
سپاهی
نظریه چهارشنبه ـ نظری ندارد.
پاد
به اداره کل سوم صادر شود ـ 24 /1 /51
4530 ـ 33 /1 /51
منبع:
کتاب
پایگاههای انقلاب اسلامی، حسینیه ارشاد به روایت اسناد ساواک صفحه 232