تاریخ سند: 16 اسفند 1350
موضوع سخنرانی دکتر مفتح در مسجد حضرت امیر علیه السلام
متن سند:
از : 20 ه12
به : 312 شماره : 141804 /20ه12
ساعت 8 بعد از ظهر روز 6 /12 /50 جلسه سخنرانی دکتر مفتح تحت عنوان
حق گرفتنی است و با شرکت تقریبا 200 نفر از بازاریان تشکیل گردید.
قبل از
سخنرانی اشعاری توسط مسئولین مسجد خوانده شد و بعد دکتر مفتح ابتدا آیه ای
از قرآن مجید را قرائت کرد
که مضمون فارسی آن چنین
است: «ستمگر و ستمدیده
هر دو در آتش جهنم
می سوزند و سپس گفت در
اجتماعی که زندگی می کنید
نباید بگذارید به شما ظلم
شود و اگر ستمی دیدید باید
فریاد برآورید و داد بکشید
وی اظهار داشت عقب
افتادگی مسلمین را
دانشمندان بررسی کرده اند
دلایل آنرا چنین می دانند.
1ـ عدم اعتقاد مسلمین و
تقیه (یعنی در برابر ظلم
خاموش ماندن) 2ـ اعتقاد به
سرنوشت و قضا و قدر.
3ـ اعتقاد به این که کاری از دست ما ساخته نیست و منتظر می شویم تا حضرت
حجت ظهور کند.
4ـ از دنیا دست شستن و فقط و فقط به فکر آخرت بودن
5ـ تبلیغات ضد اسلامی که روز به روز گسترش می یابد.
مشارالیه اظهار داشت امام حسین (ع) گفته حق را باید گرفت و ما باید این انقلاب
مذهبی را سرمشق خود قرار دهیم و آن قانون کلیسا است که می گوید اگر کسی به
شما سیلی زد آن طرف صورت خود را هم بگذار سیلی بزنند.
امام حسین از ما سینه زدن و گریه نخواسته بلکه باید علیه استعمار و استثمار قیام کرد شاید گذشتگان ما در
مورد برگزاری مراسم عزاداری اشتباهی کرده باشند و یا اگر قبول کنیم کار درستی کرده اند باید ببینیم راه
درست تری وجود دارد یا خیر؟ یاد شده اشاره ای به فساد اخلاقی و اجتماعی که توسط مجلات و
روزنامه ها توسط عکسهای سکسی و نمایش آنها روی پرده سینما و اشاره به فیلم محلل کرد و شدیدا آنرا
مورد انتقاد قرار داد و گفت خداوند متعال ما را موفق بدارد تا از دین خود دفاع کنیم.
خداوند اسلام و
اسلامیان و همچنین سربازان مسلمان مرزهای اسرائیل را پیروز بدارد.
خداوند دوستان بی گناه ما را از
زندان آزاد کند.
خداوند امنیت و استقلال و تمامیت ارضی ما را در کنف امام زمان حفظ کند.
جلسه در
ساعت 30:9 بعد از ظهر خاتمه یافت.
نظریه سه شنبه، سه شنبه نظری ندارد.
سپاهی
نظریه چهارشنبه : نظری ندارد.
پاد
دایره عملیات : احضار و منظور وی از بیان این مطالب روشن شود.
22 /12
فیش بنام محمد مفتح بررسی و ارائه شود.
ارسال شود.
30 /1
منبع:
کتاب
شهید آیتالله دکتر محمد مفتح به روایت اسناد ساواک صفحه 247