تاریخ سند: 23 شهریور 1348
متن سند:
23 /6 /48 ـ گزارش ـ محترما معروض می دارد.
از ساعت 21 روز آقای
شیخ احمد کافی در کارخانه پشم حاجی رجبیان واقع در چهارراه شاه به منبر
رفتند پس از مقدمه و قرائت چند شعر و چند جمله از سخنان شبهای گذشته
اشاره به زمان حضرت علی علیه السلام و ابوسفیان و عمرعاص نمود و اظهار
داشت که اگر بدانید این ابوسفیان چه ظلم هایی نمود آقایان نام عمر را زیاد
شنیده اید یعنی هرکس
خیلی موذی باشد می گویند
مثل عمرعاص می ماند عمر
وزیر مشاور ابوسفیان بود و
این نانجیب خیلی دشمن
علی و اهل بیت او بود گفت
من می خواهم اسم علی را از
روی زمین محو کنم.
یک
روز به یکی از اطرافیانش
که خیلی خونخوار بود گفت
من می خواهم برای من
کاری انجام دهی آن شخص
گفت شما مرا از زر و سیم
سیر کنید هر کاری بخواهی
می کنم ابوسفیان دستور داد
درب گنجینه را گشودند و
آنقدر زر به آن شخص داد تا سیر شد بعد گفت به من چند شمشیر زر بدهید همه
چیز را برایش آماده نمودند پس از مدتی که در شهرها گردش کرد به خدمت
ابوسفیان آمد پرسید چه کردی گفت چندین هزار شیعه را سر بریدیم بعد درباره
بی حجابها و سینماهای تهران صحبت کرد و اظهار داشت یک روز که می خواستم
برای منبر به بازار تهران بروم دیدم جوانی در سرکوچه ایستاده گویا با من کار
دارد به راننده ام گفت توقف کن جوان جلو آمد گفت آقای کافی به شما عرضی
دارم گفتم چیه در کیف دستی که همراه داشت باز نمود و چند نسخه که از
دکترهای متخصص تهران داشت به من نشان داد گفتم.
منظور چیست گفت من
مغازه داشتم یکی از رفقایم مرا یواش یواش به سینما و جاهای بد کشیده تا
سوزاک گرفتم حالا ترا بخدا بدادم برسید من به یک دکتر تلفن زدم و او را معالجه
نمود آقایان مراقب جوانهایتان باشید با همه کس رفاقت نکنند.
دارند با این
فیلم های بی عفتی ما را به سوی خودشان می کشند دیگر نزدیک است شما را هم
آلوده کنند من وقتی به قم می آمدم خیلی خوشحال می شدم ولی اکنون که می آیم
با این لانه فساد که ساخته اند و چند آجر روی هم گذاشته و نام او را (سینما)1
گذارده اند خیلی ناراحت
می شوم باز هم می گویم
خیلی مراقب فرزندانتان
باشید پیغمبر (ع) فرمودند
یک زمانی بیاید که حب
ریاست مردم را وادار کند به
خون ریزی ها یک روز
معاویه ابن ابوسفیان
لعنت اللّه علیه به بفرابن ارفد
گفت آقایان این بفرابن ارفد
خیلی نانجیب بود که در
تاریخ زیاد خوانده اید آنقدر
این مرد نان را به نرخ روز
می خورد و مطابق میل
پولدارها رفتار می کرد
همه اش به فکر شکم و پول
بود ولی با این حال گاهی به فکر آنها بود به میل آنان که پولدار بودند رفتار می کرد
یک روز بفرابن ارفد در مجلس معاویه آمد معاویه گفت من از شما خیلی گله دارم
با اینکه می توانی به ما خدمتی بکن بفر گفت من هم از شما گله دارم چون شما
پولها را خرج نمی کنید گفت من هم به وظیفه ام آشنا هستم معاویه به خزینه دار
گفت برو آنقدر پول به او بده که سیر شود حال اگر مال مردم باشد ـ بیت المال باشد
ـ کسری حقوق می شود باشد خلاصه آنقدر داد تا سیر شد معاویه گفت حالا سیر
شدی گفت بله گفت ما را هم سیر کن ـ شما از چه سیر می شوید از
مبارزه با علی (ع) آقایان مبارزه با علی یعنی مبارزه با دین مبارزه با بی بندوباری
با عدل عدالت بفر گفت.
معاویه خاطر جمع باش آقایان اینها این اشخاص را
می خواهند آدم با خدا که دنبال این کارها نمی رود اینها یک عده اشخاصی را
می خواهند که آنچه می خواهند بکنند آدم با ایمان که گول اینها را نمی خورد گفت
یک عده در اختیار من بگذار گفت چشم آقایان یک عده خوش رقص در
اختیارش گذاشت از آنهایی که یک ناهار بخورند یا ده تومان پول بگیرند هر
کاری می خواهی برایت می کنند.
شما هم که می دانید ولی نمی توانید بگوئید.
نفسها در سینه ها حبس شده
من نمی خواستم بگویم ولی
می گویم خدا بیامرزد این
روزنامه فکاهی توفیق را.
من از چرندهای او بدم
می آید ولی در چند وقت
قبل دیدم نوشته بود حرف
حساب نزنید شناسنامه را
باطل می کنند.
یک عده از
اشخاص در اختیارش
گذاشت.
پس از گردش در
حجاز و شام به خدمت
معاویه آمدند معاویه گفت
بگو ببینم در این مسافرت
خدمتی هم به آستانه
ظلم بار و مرگ بار ما کردی
گفت بله یک مختصر خدمتی کردم رفتم با یک مشت 3000 هزار نفر شیعه علی
را کشتم آقایان تا شیعیان علی زنده باشند من نمی توانم حکومت و ریاست کنم تا
زیادابن ابی رفت در مسجد کوفه بالای منبر در خطبه نماز جمعه لعن برعلی (ع)
بکند تا حجرابن ابیها[عدیها] زنده باشند از پای منبر پا می شوند سنگ بارانش
می کنند ما زنده باشیم دهن کجی به علی بشود ما زنده باشیم اهانت به علی بشود
فوری نامه به معاویه نوشت که من در خطبه نماز جمعه صد بار لعن به علی کردم
سنگ بارانم کردند معاویه فوری نامه نوشت به زیادابن ابی که یک عده را فوری
دست بسته بفرستید تا خود تنبیه کنم نمی دانم آقایان شام رفته اند مرج غورا چهار فرسخی شام است یک
نفر از نماینده معاویه آمد پیش شیعه ها گفت یا از این گناهی که کرده اید توبه کنید یا همه شما را خواهیم
کشت گفتند ما کاری نکرده ایم گفت معاویه گفته بزرگترین گناه حب به علی می باشد روزگار به جائی رسید
که علاقه به علی گناه شد برنامه طوری شد که ارادت به علی کفر شد.
ای قربانت بروم حجرابن ابی [عدی]
بیا مقابل بایست بگو من علاقه به علی دارم تو صندوق خانه نمی شود نشست گفت من از ارادتمندان علی
هستم بعد درباره اینکه عده ای از طرفداران علی را سر بریدند صحبت نمود و گفت ای معاویه مردم را آزاد
بگذار تا هرکس را دوست دارد بدارد چرا به زور می گویی بیایید طرف من مردم را به حال خود واگذار تا
ببینند چه کسی را می خواهند اینها هم که دور تو جمع شده اند برای حقوق هست که از شما می گیرند باور
نداری دو ماه حقوق نده ببین کسی را می خواهند، می خواهی کاری بکنی که در اعماق دلهای مردم
جابگیری واللّه هرکس با خدا باشد می تواند در قلب مردم جا بگیرد آن است که خداوند متعال مردم را بدون
پول عاشقت می کند علی ابن ابوطالب در اجتماع مطابق میل مردم نبود و مردم آنقدر به او علاقمند بودند
علی در بازار کوفه اگر یک جوانی به ناموس مردم نگاه می کرد سیلی بهش می زد می دانستند علی پاک
است مردم پاک را می خواهند آن شرابخوره آن زناکنه آن قمار بازه اگر بهش بگوئی کی را می خواهی
می گوید هرچند من با رفقا پیش هم هستیم ولی من آن متدینه را می خواهم مردم دین محبوبیت در دلها
درست می کند برایتان نه وعده مقام و پول دادن به مردم اگر به پول دادن بود یزید به خیلی ها پول داد مقام
داد آقایان ببینید توی دنیا حسین (ع) بیشتر طرفدار دارد یا یزید یا حضرت علی (ع) ببینید امام صادق
طرفدار دارد یا منصور دوانقی ببینید موسی ابن جعفر در بدر هر روز در یک زندان رفتن بیشتر مقام دارد یا
هارون الرشید ببینید عبداللّه مأمون طرفدار دارد یا علی ابن موسی بروید دین پیدا کنید بعد یک آیه قران
خواند و گفت این سرمشق قرآن است مردم یک روز معاویه نشسته بود عمرعاص وزیر مشاورش بود شما
خیال می کنید وزیر مشاورش بود شما خیال می کنید وزیر مشاور معاویه (ابی ذره) یا سلمان با طرف شور
معاویه (مقداد یا عماره) نه اینها سری [سریع] هم را پیدا می کنند پیغمبر فرموده وقتی خواستی کسی را
بشناسی نمی خواهی خیلی زحمت بکشی فقط یک نگاه به هم نشین هایش بکن ببین هم نشینهایش کیه و
علاقه به کسی دارد این هم از همان سری هستند در خاتمه با ذکر مصیبت ائمه اطهار مجلس خاتمه یافت
مراتب را گزارشا بعرض می رساند.
بایگانی شود 22 /6 /48 رونوشت برابر اصل است
توضیحات سند:
* تاریخ : 25 /6 /48
شماره : 2900 /21
از : ساواک قم
به : مدیریت کل اداره سوم 316
درباره : شیخ احمد کافی
خراسانی واعظ
نامبرده بالا با کسب اجازه از
شهربانی محل مدت ده شب در
چهارراه شاه کارخانه پشم یداللّه
رجبیان وعظ می نموده که شب
22 /6 /48 که آخرین شب
سخنرانی وی بوده ضمن انتقاد
از دستگاه بحث مبسوطی در
زمینه مضار سینما و تأتر و
تلویزیون نموده و در خاتمه
حملات شدیدی به سینمای قم
نموده و آن را محل انحراف
جوانان و لانه فساد خوانده که
کلیه اظهارات وی روی نوار
ضبط و در این ساواک موجود
است اینک خلاصه ای از
اظهارات نامبرده که وسیله
شهربانی به این ساواک واصل
شده به پیوست تقدیم می گردد.
رئیس ساواک قم ـ مهران
در ساعت 9 روز 31 /6 /48 به
بخش 316 واصل گردید.
با توجه به گزارش خبر
212899/ ـ 25 /6 /48
ضمیمه صدور شهربانی گردد
31 /6
با پرونده احمد کافی ارائه شود
53868
1ـ در سال 1347 ش فردی به
نام بشارتیان، با حمایت رژیم
برای درهم شکستن روحیه
مبارزین مذهبی و وارد ساختن
ضربه ای بر پیکره حوزه علمیه
قم، تصمیم به ساختن سینما در
شهرستان مذهبی قم گرفت.
در
پی این اقدام شهید سید علی
اندرزگو با جمع کردن عده ای از
طلاب، حرکت اعتراض آمیزی را
شروع نمود و برای اعلام انزجار
از ساخت سینما و یاری طلبیدن
به صورت جمعی به بیت مراجع
تقلید حضرت آیت الله گلپایگانی
و شریعتمداری می روند و شهید
اندرزگو اقدام به سخنرانی
می نماید.
علی رغم اقدامات و
تلاشهای انجام شده، این سینما
ساخته شد و در آذر ماه 1348
به عنوان اولین سینمای قم
شروع به کار کرد تا اینکه
گروهی که به نام گروه عباس آباد
مشهور بود با کمک سیدعلی
اندرزگو سینمای قم را منفجر
کرده و در نتیجه کلاً تعطیل شد.
در نهایت آیت الله مرعشی نجفی
زمین مزبور را خریدند و به
مدرسه علمیه موسوم به
«شهابیه» تبدیل کردند.
قرار بر
این شد که از کمکهای مردمی
برای ساختن آن مدرسه استفاده
شود.
منبع:
کتاب
حجتالاسلام حاج شیخ احمد کافی به روایت اسناد ساواک صفحه 195