تاریخ سند: 28 اردیبهشت 1353
موضوع: جلسه مجمع دین و دانش
متن سند:
از: 20 ﻫ 12 تاریخ: 28 /2 /1353
به: 312 شماره: 16476 /20 ﻫ 12
موضوع: جلسه مجمع دین و دانش
جلسه فوق در ساعت 0720 روز 20 /2 /53 در مسجد امام حسین واقع در میدان شهناز تشکیل، ابتدا آیاتی از کلاماله مجید توسط یکی از حضار تلاوت شد و شخصی به نام محمدی به تفسیر آیات و تلاوت پرداخت. سپس در ساعت 0900 ناصر مکارم شیرازی به منبر رفت و چنین اظهار داشت. مسیحیت معتقد است اسلام دین شمشیر و جنگ است در صورتی که اسلام دین زندگی است. چند روز قبل یک نفر آلمانی به وسیله یکی از دوستانم به نزد من آمد اولین سئوال این شخص از من در مورد آیه برائت که سوره جهاد و بیانکننده صلح و جنگ است بود و من جواب لازم را به او دادم و در پاسخ گیر افتاده بود و در نتیجه از شاخی به شاخ دیگری پرید و مکارم ادامه داد که اسلام نگفته است شمشیر بردارید و گردن مردم را بزنید بلکه میبایستی به وسیله آن از حمله بیگانگان جلوگیری کرد. حکومت اسلام دو نیرو میخواهد یکی نیروی اقتصادی و دیگری نیروی جنگی و همچنین اظهار نمود فرقه بهایی کتابی دارد به نام بیان1 که اکنون در دسترس نیست زیرا سند رسواکننده است. این جمعیت، جمعیت استعماری است، استعمار روسیه تزاری و انگلستان، پس باید مواظب خود بود و سپس دعا نمود که خدایا دست خائنین را کوتاه گردان. بیتالمقدس ما را از شر یهود خالی کن. این جلسه که در آن حدود 150 نفر شرکت داشتند در ساعت 1020 خاتمه یافت.
نظریه شنبه. نظری ندارد
نظریه یکشنبه. شنبه مورد اعتماد است.
نظریه سهشنبه. نظری ندارد.
نظریه چهارشنبه. نظری ندارد.
توضیحات سند:
________
1. کتاب بیان، از آثار علیمحمد باب است که به عنوان بیانکننده عقاید و احکام وی به فارسی و عربی نوشته شده است. آیتالله مکارم شیرازی در توضیح این کتاب میفرمایند: «سیدعلیمحمد باب، کتاب بیان را به 361 باب (19 واحد و هر واحد 19 باب) یا به اصطلاح «عدد کلّ شی» بخش کرده است که در همین منوال در مقدمه کتاب گفته است: «و به عین یقین نظر کن که ابواب دین بیان مترتب گشته به عدد کل شی»... کتاب بیان پر از اغلاط معنوی و لفظی است و بافندگی عجیبی در آن دیده میشود که به راستی هر بینندهای که کمترین اطلاع به فنون لغت عرب دارد، به ساخته بودن آن از ناحیه فردی کماطلاع و بیسواد پی میبرد.» پایگاه اطلاعرسانی دفتر حضرت آیتالله العظمی مکارم شیرازی
منبع:
کتاب
آیتالله العظمی ناصر مکارم شیرازی به روایت اسناد ساواک - کتاب دوم صفحه 237