موضوع: شنود پنهانی سید فخرالدین رحیمی
متن سند:
از: بخش امنیت داخلی
موضوع: شنود پنهانی سید فخرالدین رحیمی
محترماً به عرض میرساند
نامبرده بالا عصر مورخه 18/۲ /37 با شماره ۲۰۹۳ کلانتری بخش یک خرم آباد استوار مصطفائی نگهبان کلانتری تماس تلفنی برقرار که مکالمات آنان قابل توجه میباشد بدین وسیله ذیلا به عرض میرسد مستدعی اوامر عالی را ابلاغ فرمائید.
کلانتری یک
استوار مصطفائی- بفرمائید
رحیمی- حال شما خوب است رفقای ما آنجا هستند (منظور احمد رضوانی و سید علی یاوریان که در جریان نصب پرچم سیاه دستگیر شدند).
استوار مصطفائی - امر بفرمائید بله حاجی آقا خوب هستند بگویم بیایند اینجا صحبت نمایند.
رحیمی- عرض کنم
استوار مصطفائی - امر بفرمائید
رحیمی- اول با شما صحبت کنم بعد با آنها صحبت میکنم عرض میشود مطلع هستید هر سال به علت رحلت حضرت زهرا ما پرچم میزنیم همه ساله همه میدانند تازه هر سال سراسر خیابان را پرچم میزنیم ولی حالا ۵ الی ۶ یا هفت یا هشت تا یا بیشتر چرا آمدهاند این کار را کردند.
استوار مصطفائی - عرض کنم حاجی آقا رئیس شهربانی برای اینکه وضع شهر بهم نریزد قبل از وقوع جرم جلوگیری میکنند مثلا فردا (منظور 19 /2 /37) سال شهدای یزد است اطلاع داری
رحیمی- بله سال شهدای یزد است.
شرکت کنید انشاء الله
استوار مصطفائی- بله شرکت میکنم منتها اینها از خودشان میترسند میگویند یک عده از موقعیت استفاده مینمایند آشوبی به پا میکنند یک عده بیگناه زخمی میشوند کشته میشوند چه بسا حاجی آقا این شهرستانها اینطوری میشود شماها و دیگران بینظر هستید اطلاع ندارند که حالا دعوا میشود یک عده بیخودی میآیند تو ئه و یورش میکنند به بانکها و کلانتریها بعد اینها (منظور پلیس) از این میترسند وضع شهر خراب میشود میترسند چه بسا میشود خودت روزنامه را میخوانی مثلاً در یزد چند نفر را بردند ولی تا به حال چیزی نشده و فرض همین خرم آباد هم نشد ولی تمام شهرها همیشه کشته شده اتفاقاً یک عده بیدین هم مقابل است نمیدانم اطلاع داری یا نه چه در سازمانش (منظور ساواک) و چه در خود شهربانی چه در همه جا معتقد به هیچ چیز نیستند این دو نفر هم (منظور دستگیرشدگان) من صبح زود آمدم دیدم به آنها دستبند زدهاند خیلی ناراحت شدم بجان آقای رحیمی بغضم گرفت بعد دستور دادم دستبندها را باز نمایند ولی وقتی دیدم افسری اینها را آورده اتفاقاً پرونده هم اینجاست تا به حال هم کاری نکردیم و به یکی دو نفر از این افسرها هم گفتم اتفاقاً دو جلد کتاب هم از یکی از آنها گرفتهاند که دو سه تا خواهشی کردم در پرونده آنها وارد و منظور نکنند گوش میدهی بعرضم، میدهم صورتجلسه را قدری سبک کنند که آنها را مرخص نمایند.
رحیمی- انشاالله
استوار مصطفائی - انشاالله مرخص میشوند
رحیمی- خیلی روی شما اثر داشت این پرونده چون مربوط به حضرت زهرا است
استوار مصطفائی - به مولا به جدت قسم حاجی آقا من هرکس مومنی گیرم میآید مثل اینکه بهشت گیرم آمده
رحیمی- شما میدانید چه کار کنید
استوار مصطفائی - بله
رحیمی- شما هرکار کردی طوری کن پرونده سبک باشد
استوار مصطفائی - پرونده را بستهائیم ولی وارد دفتر نکردهایم آخر یک دفتر کبیر داریم وقتی وارد آن بشود حتم باید بروند زندان و این ور آن ور
رحیمی- انشاالله به ما اطلاع میدهی
استوار مصطفائی - انشاالله بسیار خوب حالا با شما صحبت بکنند
رحیمی- بله آقای رضوانی صحبت کند (آموزگار دستگیر شده)
استوار مصطفائی - رضوانی را صدا میکند رحیمی- آقا انشاالله معجور (مأجورا هستید مستقیم هستید چون مربوط به حضرت زهرا بوده و غرضی هم جز روضه خوانی حضرت زهرا نبوده (به این طریق به متهم
یاد میدهد که در بازجوئی استفاده کند)
رضوانی - بله بله
رحیمی- انشاالله شما صابر باشید و مستقیم باشید این آقای مصطفائی فامیل ما است
رضوانی به خودش فرموده است بله بله در خدمت او هستیم خیلی محبت میکند
رحیمی- دستبند را از دست شما باز کرده خدا به ایشان خیر بدهد عرض کنم چیزی نیست فقط بگوئید هر سال برای فاطمه زهرا پرچم میزنید و حالا هم همه مومنین گفتهاند و من پیش قدم شدم که به ثواب برسیم.
رضوانی - بله همین را گفتم غیر از این چیزی نگفتم کوچکترین چیزی که بفرمائید اصلاً
رحیمی- بگوئید مردم دیگر نمیدانستند شماها با حضرت زهرا هم مخالف هستید ما چه میدانستیم شما از حضرت زهرا بدتان میآید اگر میدانستیم برای حضرت زهرا هم پرچم نمیزدیم.
رضوانی - نه حاجی آقا این که شنیدند سر جلسه این نتیجه را میگیرند
رحیمی۔ خیر بگوئید
رضوانی۔ آقای استوار مصطفائی میگویند اگر شما تقویم اسلامیدارید که این رحلت حضرت زهرا را بیان کرده است این را لطف کنید که نشان رئیس کلانتری بدهیم که به ایشان ثابت کنیم رحیمی- من تقویم میفرستم
رضوانی - آقای استوار مصطفائی میگوید الان اگر بفرستید خیلی خوب است در ضمن آقای عماد جزایری هم فرمایش کرد و گفت ما چنین تقویم اسلامی داریم که در چنین روزی باید تعطیل بشود.
رحیمی- بله اصلاً همه تهران به خاطر حضرت زهرا تعطیل بودند آن وقت؟ عرض میشود که اقدام هم شده برایتان انشاالله درست میشود.
رضوانی - نه واصبر داریم
رحیمی. آقا من الان تقویم میفرستم یکی از رفقا آقای خورشیدی منتها بعد آقای مصطفائی بیارتش و شما برو خدمت آن رفیق دیگر بعد سلام برسان گوشی را بده دست مصطفائی
استوار مصطفائی - امر بفرمائید
رحیمی- آن تقویم را من میفرستم خدمت شما منتها مال یکی از رفقا میباشد لطف کن امانت است
استوار مصطفائی - تماشا کن آقا جزایری بعد از ظهر که رفتیم پشت سرش نماز خواندیم اتفاقاً بچهها را فرستادم نماز خواندند گفت آن تقویم را دارم
رحیمی- من الان جلوی چشمم است بگذار برایت بخوانم نوشته ۵ شنبه البته ۵ شنبه است ولی ما همیشه ۳ روز زودتر شروع میکنیم این را میفرستم نگاهش بکنند عرض میشود سه روز ما همیشه حتی آقای عیسی جزایری هم روضهاش شروع میشود بگویید همیشه سه روز زودتر پرچم میزنیم میدهیم یکی از رفقا بیاورد آقای خورشیدی بعد برایمان بیاورید.
فرد ناشناسی در تاریخ ۱۸/۲/۳۷ با سید فخرالدین رحیمیتماس حاصل و میگوید یکی از لعنتیها «منظور پلیس» درب مسجد است میگویند تمام پرچمها را بردهاند سید فخرالدین پاسخ میدهد من نمیدانم این چه خادم مسجد است به او سفارش کردم درب مسجد را باز نگه دارد و بگوید روضه است و پرچمها به خاطر این است ولی درب مسجد را بسته و فرار کرده ناشناس نسبت به پلیس فحاشی نموده و میگوید یکی از آنها بعد آمد «منظور پلیس» درب منزل شما ویکی بعد از صبح اینجاست (فحاشی مینماید و سفارش میکند باعث ناراحتی شما نباشد رحیمیمیگوید نه ما که کاری نکردیم برای حضرت فاطمه چند پرچم زدیم
امنیت داخلی
با تقدیم احترام. افتخاریان۔ 19 /2 /37
قسمت پیاده شده نوار را با اشاره به فعالیتهای ضد امنیتی فخرالدین رحیمیبه ۳۱۲ و گیرنده به ۳۰۲ ارسال و پیشنهاد میشود با رعایت حفاظت منبع.....
مراتب به ضد اطلاعات شهربانی تلکس شود که درباره استوار موردنظر تصمیمات لازم اتخاذ شود. ۱۹/۲
منبع:
کتاب
شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی صفحه 200